ادیان در سریلانکا
ادیان در سریلانکا شامل موقعیت دین رسمی و سایر ادیان و مذاهب؛ آیین بودا در سریلانکا؛ اسلام و مسلمانان؛ تشیع و مسيحيت در سریلانکا است که در ذیل شرح داده شده است:
دين و مذهب در سریلانکا
سریلانکا به رغم کوچک بودن از نظر سرزمین و جمعیت موزه ادیان و مکاتب تاریخی و بزرگی چون هندوئیزم، بودیزم، مسیحیت و اسلام است. بنا بر یک برآورد که بر این پایه انجام شده 1/69 درصد بودایی، 6/7 درصد مسلمان، 1/7 درصد هندو، 2/6 درصد مسیحی و 10 درصد نامشخص است. آنچه در باره درصد جمعیت اقوام از منابع مختلف نقل شده، با شاخص "زبان" است؛ اما این نسبت بر اساس شاخص "دین" متفاوت است[۱]. دو مذهب عمده بودایی و هندو در اوایل قرن سوم پیش از میلاد در سریلانکا رواج یافتند. بنا بر مشهور، پادشاهان سینهالی و اکثریت مردم این سرزمین در پی تبلیغات موبدان بودایی، به مکتب بودایی گرویدند؛ ولی مکتب هندوئیزم به دنبال مهاجرت گسترده مردم تامیل و هندو مذهب از جنوب هندوستان، به این کشور وارد شده است. در این قسمت به بررسی هر یک از ادیان مردم سریلانکا می پردازیم[۲].
جامعه بودایی سریلانکا
پس از مرگ بودا گروهی از بوداییان با نفوذ و مجمع موبدان بودایی(Sangha) کار ترویج آموزش های وی را بر عهده گرفتند. موبدان بودایی دنیا گریز از سلسله اصول و آموزه های بودایی(Vinaya) پیروی می کنند. کنترل شدید احساسات و تمرکز و مراقبت از نفس از جمله این اصول است. در پیروی از الگوی زندگی بودا، یک موبد و سالک "بهیکّو(Bhikku)" پس از مراقبه صبحگاهی به قصد گدایی مواد غذایی از مردم معبد را ترک میکند و پس از بازگشت و صرف صبحانه تا ظهر چیزی نمیخورد. تراشیدن موی سر، پیچیدن پارچه نارنجی به دور خویش به عنوان لباس از جمله وظایف او است. یک موبد سالک به جز لباس و کشکول گدایی نباید چیزی داشته باشد. او باید از هرگونه ازدواج، روابط جنسی و هر گونه لذت بردن از طریق حواس اجتناب کند. یک سالک بودایی فقط در فصل بارندگی حق ماندن طولانی مدت در یک محل با سایر فقرای سالک دیگر را دارد. اشخاص پس گزینش و گذراندن دورههای خاص آموزشی و تربیتی می توانند وارد حلقه موبدان بشوند. تشکیلاتی بودن موبودان، پایههای محکمی را برای مکتب بودایی به وجود آورده و سازگاری با محیط و همرنگ شدن موسسات آنها با مردم جوامع مختلف آسیایی سبب گسترش بودائیت در این منطقه شده است.
سینهالیها مکتب بودایی خود را عقیده بزرگان (تراوادا(Theravada)) مینامند. این شاخه از بودایی به نام "هینایانا(Hinayana)" به معنای چرخ کوچکتر شهرت دارد. شاخه دیگر بودایی "ماهایانا(Mahayana)" به معنای چرخ بزرگتر است که بودا را مافوق بشر می داند. به باور آن ها بودا با روشنایی ضمیر خویش جهان را پر از نور کرد و به دیگران نیز کمک داد تا روشنایی ضمیر یافته و حقیقت را درک کنند. مردم سریلانکا بودا را نمیپرستند، به یاد او را احترام می کنند. ساختن "استوپا" یا "داگوبا(Dagoba or Thupa (Stupa))" (تپه و گنبد) بر روی یادگار و اثری از بودا یا بزرگان بودایی برجستهترین نشان احترام به بودا است. این بناهای گنبدی شکل به لحاظ روانی دل مردم بودایی سریلانکا را مستقیم به بنایی که روی بقایای پیکر بودا در هند باستان ساخته شده، پیوند می دهد.
بنا بر روایاتی از گذشتگان، قدیمی ترین استوپا در سریلانکا مربوط به بیش از دو هزار سال قبل است که روی اثری متعلق به بودا که در آن زمان از هندوستان وارد کردهاند، ساخته شده است. طبیعت سنتگرای بودایی سینهالی از طریق نگهداری متون و کتابهای باستانی پالی زبان حفظ می شود. لهجه پالی نزدیک به زبان عهد باستان هند "سانسکریت" است و احتمالا در زمان بودا در بین مردم شمالشرقی این کشور رایج بوده است. موبدان سریلانکایی قواعد و اصول، داستانهای زندگی بودا و رساله های فلسفی را که احتمالا از قدیمی ترین مکتوبات بودایی است را به زبان پالی اصیل حفظ کرده اند.
برای پیروان بودایی که نمیتوانند به سلک و لباس موبدان در آیند، موثرترین شیوه پیروی از بودائیت کسب معنویت از طریق افعال و کردار معنوی است. کسی که به وظایفش خوب عمل کرده و از نظام مکتب بودایی پشتیبانی کند و نسبت به سایر موجودات زنده مهربان باشد، امید است در تولدی دیگر در این دنیا زندگی در مرتبه بالاتری را تجربه کند و با کسب معنویت و شناخت بیشتر به رستگاری و روشنایی باطن دست یابد. بهترین اعمال خدمات اجتماعی، احترام به بودا در معابد و در کنار بناهای یادبود استوپاها و زیارت اماکن مقدس است. همچنین اعطای هدایا به موبدان از مهمترین اعمال است. عامه مردم موبدان را به مراسم مختلف مانند مراسم جشن، سوگواری در فوت نزدیکانشان و سایر برنامهها دعوت می کنند. دادن مواد غذایی و لوازم مایحتاج زندگی به کاهنان و موبدان از جمله کارهای مردم است. متقابلا کاهن نیز با خواندن بخشهایی از متون مقدس به زبان پالی که معمولا نیز برای مردم قابل فهم نیست، برای آنان، بستگان و امواتشان آرزوی توفیق دارد. گاهی یک سرمایدار ممکن است طی مراسمی عمومی هدایایی را پیشکش کند. موبدان در بحرانها کانون توجهات کمکهای بشر دوستانه هستند[۳].
هیچ مرجع مذهبی مرکزی در فرقه بودایی تراودا وجود ندارد و نظام کاهنانه بودایی به دستهها و سلسله های زیادی تقسیم شدهاند. بسیاری از فرقه های جدید در قرن نوزدهم شکل گرفتند. در آن دوره کارکنان بودایی تماما از سطوح بالای طبقه کشاورزان آمدند و زندگی خوبی را از برکت هدایای طبقات پایین برای خود درست کردند. از آنجا که موبدان در این زمان توانایی خواندن متون پالی را نداشتند، زنجیره و سلسله رسمی موبدان شکسته شد. از این روی در سال 1753 پادشاه کندی به عنوان حافظ مکتب بودایی کاهنانی تایلندی را به کشور دعوت کرد تا موبدان تازه کار سریلانکایی را آموزش دهند. در نتیجه این اقدام فرقه جدیدی به نام سیام نیکایا درست و از این طریق مطالعات و تبلیغات میراث گذشته سینهالی تقویت گردید. این سلسله تماما از طبقه کشاورزان بودند. در قرن نوزدهم شمار معترضان از طبقات مختلف در مناطق پایین که از انحصار طلبی طبقه کشاورزان در امور مذهبی ناراضی بودند افزایش یافت. با پشتیبانی برخی تجار سرمایهدار برنامهای تدارک دیده شد و تعدادی از جوانان زیر نظر موبدان تایلندی آموزش و تربیت لازم را کسب کردند. این اقدام نیز موجب گردید تا فرقه جدیدی به نام " آمپارا پورا(Amarapura Nikaya)" ظهور کند و کم کم سبب انشعابات بیشتر شود. در اواخر قرن نوزدهم اختلافات در باره مسایل عقیدتی و نقش تفکر و مراقبه منجر به پیدایش گروه دیگری به نام "راماناّ نیکایا(Ramanna Nikaya)" شد. در دهه 1980 مکتب بودایی با بیست هزار کاهن به سه فرقه مهم تقسیم شدند که هر یک گروههای فرعی دیگری را در زیر مجموعه خود دارند: فرقه سیام نیکایا با شش گروه، فرقه آمپارا پور با بیست و سه گروه و فرقه راماناّ نیکای با دو گروه. هر کدام از این فرقه ها و زیر مجموعه هایش تابع تفکرات سرسلسله ها و اندیشمندان بزرگی هستند و نهایتا به بودا وصله میشوند. طبقه اجتماعی (کاست) عامل مهمی برای عضویت یافتن در این فرقه است.
اعضای موبدان بودایی نسبت به اصیل و ناب بودن و انتساب باورهایشان به بودیزیم باستانی حساس هستند ولی عامه مردم بسیاری از عقاید و آداب بودایی را که نزد موبودان قابل تحمل هستند را به بوداییت سینهالی میافزایند. بسیاری از آداب و رسوم رایج در بین پیروان این مکتب از هندوئیزم و افسانههای خدایان و دیوهای آنان اقتباس شده است. بنا بر این مکتب بودایی سینهالیها تلفیق و مخلوطی از عقاید گوناگون در قالب یک فرهنگ است.
یک مرز و تفاوت باریکی میان احترام کردن بودا به عنوان یک معلم و عبادت کردن وی به عنوان یک خدا وجود دارد. مردم عادی به این تفاوت توجه چندانی ندارند و غالبا او را به عنوان یک موجود مقدس می پرستند. برای مثال بقایایی از بودا نزد آنان دارای قدرت معجزگری است؛ ادبیات و افسانههای سینهالی داستانهای زیادی در باره این بقایا دارند. هنگامی که یک مجسمه ساخته می شود، لحظه ترسیم یا تراشیدن نقش چشم حساسترین لحظات است. در معبد دندان در شهر کندی یعنی محلی که دندان بودا در آن نگهداری میشود، نشانههایی از پرستش در هندوئیزم مانند لباس پوشاندن و غذا دادن به بودا مشاهده می شود. به طور کلی پیروان بودا بر این باور هستند که درک حقیقت و روشنایی روان به بودا قدرت خالق العادهای داده که وی می تواند زمان و مکان و موجودات ماوراء الطبیعه را کنترل کند.
بودا پاکتر و قدرتمندتر از آن است که شخصا و مستقیما در امور دنیایی مداخله کند؛ این امور مربوط به خدایان "دواز(deva)" و دیوها "یاکّا(yakka)" است. آن ها حوادث مادی و معنوی را کنترل می کنند. بودا هرگز وجود خدایان و دیوها را انکار نکرده است، بلکه او گفته است که توجه به این امور سبب بی توجهی به پیمودن راه درست بسوی روشنایی روان میشود. بنا به باور سینهالی ها قدرت بودا به موجودات معنوی مختلف این تضمین و اجازه را داده تا آنها وقایع را در چارچوب "سیما(sima)" سامان دهند. بنا بر این سینهالی ها برای کمک خواستن در امور روزمره خود بیشتر از بودا به این موجودات ماورایی روی می آورند. در نزدیکی هر معبد بودا معابد دیگری مخصوص این موجودات ماورایی وجود دارد که "دواله(devale)" خوانده می شوند. هر بودایی پس از ادای احترام به بودا، دعا و درخواست هایش را نزد خدایان آورده و از آنها کمک می طلبد. معابد خدایان نیز کاهن مخصوص خود را دارند که "کاپورالا(kapurala)" خوانده می شوند. این اشخاص مراسم تطهیر و پالایش ویژه ای دارند که به مراجعین کمک می کند تا نذورات شامل مواد غذایی، گل یا لباسی را که برای هدیه آوردهاند، به خدایان بدهند. محل دلجویی از دیوها نسبتا از معبد بودا دوراست، جن گیرها در این محل با اجرای مراسم خاصی به مراجعین کمک می کنند. شهرت هر کدام از این موجودات در حل مشکلات در طول زمان تفاوت میکند و بستگی به تجربه مردم در پاسخ گرفتن در حل مشکلاتشان دارد.
خدایان اصلی عبارتند از "ویشنو(Vishnu)" (این خدای هندو نزد بوداییان به عنوان "بودهیساتّوا (bodhisattva)" و موجود رستگاری که دیگران را در رسیدن به رستگاری کمک می کند، شناخته می شود)، ناثا، ویبهیسانا، سمن(Natha, Vibhisana, Saman) (خدای قله و قدمگاه حضرت آدم(Adams Peak) و اطراف آن) و الهه پتّینی(Pattini) (الهه خانمی که وفاداری به شوهر در اشعار از او مقام قدسی ساخته است). در قرن نوزدهم شهرت خدای ویبهیسانا(Vibhisana) نزد مردم سقوط کرد در حالی که موقعیت خدای کاتاراگاما(Kataragama) که معبدش در بخش مونراگالا(Moneragala District) واقع شده پیش مردم فوق العاده تقویت گردید. جشن کاتاراگاما هر ساله دهها هزار تن از معتقدان هندو و بودایی او را به سوی این منطقه می کشاند. این توجه مشترک ادیان نسبت به قداست یک محل یا یک شخص از ویژگی های مذاهب در این کشور است.
نمونه دیگر از اختلاط و امتزاج ادیان مختلف در یک موضوع شخصی صوفی سریلانکایی است به نام گاله بندرا دویو(Gale Bandara Deviyo) است که اصالتا شاهزاده مسلمانی بوده که توسط فردی سینهالی از ترس دستیابی به قدرت و تاج و تخت به قتل رسیده است. بوداییان و مسلمانان در شهر کورنایگله(Kurunegala) در آرامگاهش حاضر شده و به او ادای احترام می کنند[۴].
آیین بودایی به عنوان نیروی وحدت بخش اکثریت سینهالی در عرصه سیاسی سریلانکا نقش برجسته ایفا می کند. اگر چه موبدان بودایی باید از پرداختن به امور دنیای بپرهیزند، اما از روی ضرورت در همه ابعاد روابط نزدیکی با جامعه عوام کشور که تامین کننده خوراک و لباس و مسکن آنان هستند، دارند. در طول یک قرن گذشته ملی گرایی سینهالی عوام بودایی را بسیج و پشتیبانی از سازمانهای بودایی مانند کنگره بودایی سیلان، جامعه عرفانی بودایی کلمبو، انجمن سراسری زنان بودایی و انجمن جوانان بودایی(The All-Ceylon Buddhist Women's Association, and the Young Men's Buddhist Association) را افزایش داده است. متقابلا دولت نیز رابطه نزدیکی با رهبران بودایی دارد. ارتباط دین و دولت موضوعی باستانی است. از نظر متفکران بودایی از زمان اولین امپراطور بزرگ هند آشوکا(Asoka) (قرن سوم پیش از میلاد) دولت حافظ مکتب بودایی و محرک چرخ قانون بودایی بوده است.
رابطه دین و دولت در سریلانکا شاید یک مشکل تاریخی به نظر آید، چرا که دولت رسما پشتیبان مکتب بودایی و دین اکثریت مردم است. در صورتی که دولت دلایل روشنی از حمایت های خود از مکتب بودایی، ساختن و رسیدگی به معابد، داوری و حل اختلافات موبدان و تقویت آموزش زبان پالی را داشته باشد، به راحتی می تواند حمایت جامعه سینهالی را کسب کند. شخصیت های مذهبی بودایی و تمامی فرقه ها در مسایل سیاسی و حزبی وارد می شوند، اما به ندرت تمامی فرقه ها و گروها از یک حزب خاص پشتیبانی می کنند. زمانی که وحدت داشته باشند، بیشترین قدرت سیاسی را خلق می کنند. برای مثال در سال 1956 یکی از نادرترین موارد وحدت اتفاق افتاد و موبدان بودایی پشتیانی قاطعی را از سولمون باندرانایکه(Solomon West Ridgeway Diaz (S.W.R.D.)Bandaranaike) به عمل آوردند. نقش کاهنان بودایی در تجمعات و صف آرایی و تظاهرات در باره مسایل مربوط به نژاد سینهالی بسیار برجسته و ممتاز است .[۵][۲]
مسلمانان
حدود قرن پانزده میلادی تجار مسلمان و عرب بر جادهها و راههای تجاری دریاها در اقیانوس هند و جنوب شرق آسیا مسلط شدند. بعضی از آنها در سواحل هند و سریلانکا اقامت گزیدند، با زنان محلی ازدواج کردند و به زبان تامیلی مخلوط با لغات عربی محاوره داشتند. خانوادههای آنان نیز پیرو اسلام شده و به قوانین اسلام پایبندی داشتند، ضمن این که با برخی از آداب و رسوم ازدواج و فرهنگ محلی خانواده نیز کنار می آمدند. در قرن شانزدهم زمانی که پرتقالیها کنترل راهها را در دست گرفتند، آزار و اذیت مسلمانان آغاز کردند. مسلمانان برای در امان ماندن از مزاحمت آنها به ارتفاعات مرکزی و یا به سواحل شرقی جزیره مهاجرت کردند. رشد آگاهیهای طی دو قرن اخیر بر جامعه مسلمان این سرزمین تاثیر داشته است. تمایل به درک ریشههای عربی جامعه، تاکید بر فراگیری زبان عربی برای فهم قرآن و دایر کردن مدارس اسلامی برای بچههای مسلمان از نشانههای بازگشت مسلمانان سریلانکا به اسلام است. آیا مسلمانان باید حقوق و قوانین اسلامی و شریعت مستقل خود را داشته باشند یا نه سئوالی است که همچنان مطرح است. بارها دولت برای ساماندهی قوانین و مقررات ازوداج و ارث (احوال شخصیه) مسلمانان حرکت های عجولانه را انجام داده است. برای پرهیز از به حاشیه رانده شدن مسلمانان در دهه 1980 دولت دفتر امور دینی و فرهنگی مسلمانان را تاسیس کرد[۶].
سیلان قدیم مقصد بسیاری از سیاحان و مهاجران بوده است. بنا بر روایتی اولین از گروه مسلمانان که به سیلان وارد شدند خانوادههایی از بنی هاشم بودند که در اوایل قرن هشتم میلادی به وسیله خلافت ظالم عبدالملک مروان از فرات (عراق) رانده شدند. آن ها به طرف جنوب حرکت کرده و در منطقه "کنکان(Concan)" در جنوب شبه جزیره هند، در جزیره سیلان و در “ملکا”(Malacca) سکونت گزیدند. گروهی از آنان که به سیلان آمدند هشت سکونتگاه قابل ملاحظه را در شمال شرق، شمال، و ساحل غربی جزیره شکل دادند و گروههای کوچکتری در ترینکومالی، جفنا، کلمبو، بربرین و گاله(Jaffna, Colombo, barbareen, and Galle) مستقر شدند. بنا بر این منطقی به نظر می آید که اعراب مسلمان حدود قرن هفتم و هشتم میلادی به سیلان آمدهاند. حتی پیش از اسلام نیز گروهی از اعراب در سیلان زندگی می کردهاند. مسلمانان امروز سریلانکایی را می توان به دو گروه کوچکتر مورو و مالایی(Moors and Malays) دسته بندی کرد.
نام مورو را پرتقالیهای استعمارگر بر روی مسلمانان نهادند. مالاییها مسلمانانی هستند که از جزیره جاوه کالزی به این سرزمین آمدند و به لحاظ ظاهری و زبانی (که مخلوطی از زبان مالایی و لهجه محلی است) با موروها متفاوتند. مسلمانان در برابر استعمارگران و اشغالگران هلندی و پرتغالی و سپس انگلیسی (قرن 18) به خوبی مقاومت و به رغم با فشارها و محدودیت های مذهبی، سیاسی و اقتصادی، فرهنگ و مذهب خویش را حفظ کردند. اگر چه آنان از جامعه بزرگ اسلامی جدا افتاده بودند، اما با همگرایی و همچنین ارتباط با مسلمانان هند توانستند، هویت خویش را حفظ کنند؛ هر چند از فرهنگ هندوئیزم تاثیر پذیرفته و نسبت به بعضی از آداب رسوم غیر اسلامی (مانند رسم دوری در ازدواج) به شدت پایبند هستند. در عرصههای اقتصادی و سیاسی مسلمانان همیشه نقش مهمی ایفا کرده و به عنوان یک اقلیت مهم در میان احزاب سیاسی پیوسته سرنوشت ساز بودهاند.
در حالی که تامیلها تلاش دارند مسلمانان را تامیل نژاد و بخشی از جامعه و تاریخ تامیل معرفی کنند، دولت مسلمانان را از نژاد اعراب مهاجر و مستقل از تامیل ها می داند[۷]. نخستین نوشته تاریخی که از حضور اعراب در سیلان مطلبی عنوان کرده ماهاواناسا (تاریخ باستان سریلانکا) راجع به حکومت پاندوکابهایا که می نویسد این پادشاه در منطقه "آنورادهاپورا(Anuradhapura)" زمینی را به یوناس (مسلمین(Yonas)) داد. با سقوط امپراطوری روم در قرن سوم میلاد، حضور آنان در میدان تجارت نیز پایان یافت و اعراب و پارسیان به سرعت این خلاء را پر کردند و در بنادر مختلف حاضر شدند. پس از فتح ایران، سوریه و مصر، اعراب کنترل ایستگاهها و بنادر مهم میان شرق و غرب را بدست گرفتند. بعضی حضور اعراب در سریلانکا و سوماتارا را در قرن اول میلاد تخمین زدهاند[۸].
در حدود قرن هشتم پس از میلاد مسلمانان جوامعی را در بنادر هند، سیلان و شرق آسیا شکل دادند. سنگ نوشتههایی که در بنادر کلمبو، ترینکومالی و جزیره پولیانتیوو(Puliantivu) کشف شده حضور مسلمانان را در این بنادر گواهی میکند. بخش منّار(Mannerer) که اسلام در آن جا گسترش یافته بسیار شبیه منطقه ساحلی مالابار(Malabar) هندوستان است. بر پایه روایتی مسلمانانی که در مالابار زندگی میکردند برای زیارت جای پای حضرت آدم (ع) پیوسته از بندر کرانگانور(Cranganore) به سریلانکا و به مقصد قله قدمگاه حضرت آدم (ع)(Adams Peak) که تا به امروز نیز به همین نام شهرت دارد، سفر می کردند. جهانگرد معروف مسلمان ابن بطوطه (قرن 14) حقایق فراوانی را در باره نفوذ مسلمانان در سریلانکا در سفرنامهاش ثبت کرده است.
در اواخر قرن هفتم میلاد جمعی از تجار مسلمانان که در سیلان مستقر شده بودند. از آن پی گروههای زیادی از تجار مسلمانان که تحت تاثیر روایات مربوط به قدمگاه حضرت آدم (ع) قرار گرفته و مجذوب برخورد گرم حکام محلی شده بودند در این جزیره رحل اقامت انداختند. بیشتر آنان در مناطق ساحلی در صلح و کامیابی به سر میبردند و در عین این که با مردم سیلان روابط تجاری و فرهنگی را داشتند با بغداد و سایر شهرهای مسلمانان نیز در تماس بودند .[۹]
علل مختلفی باعث رشد جمعیت مسلمان در سریلانکا بود. سینهالیها بیشتر تمایل به کشاورزی و دامداری داشتند و کمتر به تجارت میپرداختند، بنا بر این عرصه تجارت برای ورود مسلمانان کاملا باز بود. پادشاهان سینهالی نیز از اقامت مسلمانان در سریلانکا ارزیابی مثبتی داشتند، چرا که تماسهای سیاسی و تجاری فرامرزی و با آن سوی دریاها منافع بسیاری را عاید کشور می کرد. ضمن این که بردباری مذهبی مردم محلی نیز نقش حیاتی در اقامت همیشگی مسلمانان در سیلان داشته است. این طور به نظر می رسد که بسیاری از مسلمانانی که در این جزیره مستقر شده اند زنان مجرد بوده و با مسلمان کردن زنان سینهالی یا تامیل با آنها ازدواج کردهاند. علت این که اکثر مسلمانان به زبان تامیل صحبت میکنند شاید این باشد که شرکای تجاری آنان در بنادر جنوب هند تامیل زبان بودند و آنان این زبان را به خاطر سهولت کار تجاری خودشان انتخاب کرده بودند. البته دلیل دیگر آن نیز می تواند تماس آنان با برادران مسلمانشان در تامیل جنوب هندوستان باشد. بنا بر عقیده بعضی تمامی مسلمانان در سال 1024 میلادی نخست در بخش کلوتارا(Kalutara) در بیرولّا(Beruwela) در جنوب غربی سریلانکا در مستقر شدند. آموزههای اسلام در باره برابری انسانها با یکدیگر توجه جوامع نجسها و طبقات پایین تامیل ها را به خود جلب و باعث گرویدن آنان به اسلام شد.
بنا بر برخی از نوشته های تاریخی در مقطعی از تاریخ (قرن 14) این کشور یک حاکم مسلمان به نام وثیمی راجا(Vathimi Raja) نیز داشته و در استان شمال مرکزی کورناگله حکومت میکرده است. مورخین جدید بنا به هر دلیل این واقعیت را از تاریخ کشور حذف کردهاند. وثیمی راجا پسر بهووانکا باهو اول (Bhuvaneka Bahu I) از همسر مسلمان او است. این زن دختر یکی از فرماندهان بوده است. پسر سینهالی پادشاه و وارث بلافصل تاج و تخت به نام پندیتا پاراکراما باهو سوم(Pandita Parakrama Bahu III) تاجگذاری کرد.
وی برای این که خیالش از بابت رقیب نداشتن در پادشاهی راحت باشد دستور داد تا چشمان برادر ناتنی خودش وثیمی راجا را کور کنند. نویسنده کتاب تاریخ باستان سیلان (ماهاوانسانا(Mahavansa)) این واقعه ننگین را در تاریخش ذکر نکرده است. ابن بطوطه که در سال 1344 میلادی در جزیره سیلان بوده با وثیمی راجای کور (بهووانکا باهو دوم یا النگرکنار(Bhuvaneka Bahu II al-Langar-Konar or Al-Konar) یعنی حاکم لانکا) ملاقات کرده است. فرزند وثیمی به نام پاراکراما باهو دوم(Parakrama Bahu II (Alakeshwara II)) نیز مسلمان بود. این سلسله پادشاهی مسلمان در سال 1410 به پایان رسید. اگر چه همه پادشاهان این سلسله ممکن است مسلمان نبوده باشند، اما این که اسامی آنان روی سنگ نبشته در طول حدودا یکصد سال پیشوند سری سانگها بودهی (پیرو بودا) را ندارد، میتواند نشانگر این باشد که آنها بودایی نبودند. بعلاوه ابن بطوطه نوشته او در این زمان حاکم مسلمانی به نام جالاستی را دیده که با یک پادگان متشکل از 500 نیروی مراکشی شهر کلمبو را اداره میکرده است. با این که مسلمانان گاهی حاکم بودهاند و با این که ربانشان تامیل است، تاریخ گواهی می دهد که مسلمان با سینهالیها روابط نزدیکتری داشته و حتی در قرن چهاردهم روابطشان با پادشاهان سینهالی قویتر نیز شده و در کنار سینهالی ها طی یکصد سال با گسترش قلمرو حاکمیت پادشاهی تامیل و نفوذ آن در دریا مقابله کردند[۲].
مسلمانان مالایی
آغاز حضور جدی مسلمانان مالایی (ملَی(Malays)) در سریلانکا از قرن سیزدهم است. در سال 1247 میلادی چندرا بهانو پادشاه منطقه ناخون سری دهامّارات در ایستوس کرا از جزیره مالزی با سربازان مالایی به سریلانکا حمله کرد. او تصمیم داشت تا مجسمه بودا را از پادشاهی سینهالی بستاند. او در حمله دومش به سیلان سربازانی از هندوستان را نیز با خود همراه کرد. در قرن سیزدهم چندرا بهانو برای پنجاه سال بر شمال سیلان حکومت راند. در سال 1709 هلندیهای استعمارگر پادشاه جزیره جاوا "سوزانا مانگکورات ماس(Susana Mangkurat Mas)" را با تمامی بستگان و خدمه و همراهانش به سریلانکا تبعید کردند و به دنبال آن در سال 1723 نیز چهل و چهار تن از شاهزاده ها و شخصیت های مهم که در جنگ باتاویا(Batavia) از شکست خورده و تسلیم شده بودند، با خانوادههایشان به سریلانکا تبعید شدند. این خانواده ها هسته اصلی مسلمانان مالایی را در سریلانکا شکل دادند. هلندیها ضمن ادامه تبعید مردم مالایی به سیلان شماری دیگری را نیز برای جبران کمبود نیروهای نظامی، پلیس و خدمه هایشان به این سرزمین می آوردند. این عده در زمان استعمارگران هلندی و بعدها انگلیسی در خدمت آنها بودند. انگلیسیها نیز با قصد به زدن ترکیب جمعیت جزیره خانوادههای مالایی را به سیلان میآوردند. عدم توفیق انگلیسی ها در جذب بیشتر نیروهای مالایی خارجی، پرداخت حقوق اندک به سربازان مالایی و از سویی پرداخت دستمزد بیشتر به گارکران باغهای چای سبب بهم ریختگی امور نظامیان مالایی ارتش انگلیس در سال 1873 شد. در پی چنین اتفاقاتی، ارتش انگلیس هنگ نظامیان مالایی را در نیروهای پلیس ادغام و یا آنان را به عنوان نیروهای خدماتی جذب آتشنشانی کرد.[۱۰][۲]
شیعیان
به جز گروه کوچکی از شیعیان بهره اسماعیلی و شیعیان اثناعشری تمامی مسلمانان سریلانکا سنی و اکثرا پیرو مذهب شافعی هستند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هیچ گرایش محسوسی نسبت به تشیع مشاهده نمیشد؛ اما پس از انقلاب برخی از علاقمندان به انقلاب و حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) پس از تحقیق مطالعه و یا عزیمت به قم برای فراگیری علوم اسلامی به مذهب تشیع گرویدند. روند شناخت و گرایش به مکتب اهل بیت(ع) هر چند کُند ولی با افزایش روبرو است[۲].
مسیحیت
با پایان یافتن دوران استعمار شمار مسیحیان سریلانکا پیوسته و به طور نسبی رو به کاهش بوده است. بر پایه آمار رسمی منتشر شده(جمعیت هندوهای سریلانکا به دلیل مهاجرت به هند از 15 درصد (سال 1980) به 11 درصد (2000) کاهش یافت. در دوران استعمار، استعمارگران اروپایی فرقه های مختلف مسیحی را در این کشور ترویج دادند، اما در بین آن ها کاتولیک ها موفق تر از دیگران بودند و مروز پیروان بیشتری دارند (Encarta)) جمعیت مسیحیان در سال 1900 ده و شش دهم درصد جمعیت کشور و تعداد 378859 نفر بوده است. هر چند در سال 1980 تعداد مسیحیان به رقم 1283600 نفر افزایش داشته اما در مجموع جمعیت آنها به حدود هشت در صد رسیده است. این کاهش به خاطر رشد سریع جمعیت غیر مسیحی و تغییر مذهب دادن برخی مسیحیان است.
تا دهه 1980 اکثریت مسیحیان همچنان در دشت ها و مناطق پایین و جنوب غربی جزیره زندگی می کنند. حدود هشتاد و هشت درصد جمعیت مسیحی سریلانکا پیرو کاتولیک رومی و میراث مستقیم تاثیرات پرتقالیها هستند. کلیسای کاتولیک بسیار سازمان یافته است و بر کل جزیره اشراف دارد. در سال 1985 سریلانکا دارای 9 قلمرو اسقف نشین شامل 313 کشیش محلی و 682 کشیش و 15 اسقف (شامل دو اسقف بزرگ و یک کاردینال) بوده است. بقیه مسیحیان تقریبا به طور مساوی از پیروان کلیسای انگلیکن سیلان (با دو اسقف) و بقیه نیز پیروان کلیسای پروتستانت هستند. تعداد پیروان کلیسای هلند و در حال حاضر کلیسای سیلان که بیشتر از بورگرها (دو رگههای سیلانی اروپایی)هستند به دلیل مهاجرت جمعیتشان رو به کاهش است. سایر فرق مسیحی مانند کلیسای مستقل(Congregationalists)، متدیستها و باپتیستها(Baptists) تعدادشان اندک است. از دهه 1970 حرکتی از سوی پروتستانتها آغاز شد تا همگی به کلیسای متحد سریلانکا به پیوندند. جامعه سینهالی با این حرکت به شدت مخالفت می کرد[۲][۱۱].
نیز نگاه کنید به
ادیان در ژاپن؛ ادیان در کانادا؛ ادیان در چین؛ ادیان در کوبا؛ ادیان در تونس؛ ادیان در مصر؛ ادیان در لبنان؛ ادیان در افغانستان؛ ادیان در روسیه؛ ادیان در سنگال؛ ادیان در فرانسه؛ ادیان در اسپانیا؛ ادیان در آرژانتین؛ ادیان در مالی؛ ادیان در ساحل عاج؛ ادیان در سیرالئون؛ ادیان در زیمبابوه؛ ادیان در اتیوپی؛ ادیان در سوریه؛ ادیان در اردن؛ ادیان در قطر؛ ادیان در اوکراین؛ ادیان در بنگلادش؛ ادیان در گرجستان؛ ادیان در تاجیکستان؛ ادیان در قزاقستان؛ ادیان در تایلند
کتابشناسی
- ↑ (State, 2008)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ رکنی، مهدیقلی (1391). جامعه و فرهنگ سریلانکا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
- ↑ Sri Lanka Society, the Buddhist Community. (n.d.). Retrieved fromhttp://www.photius.com/countries/sri_lanka/society/sri_lanka_society_the_buddhist_communi~415.html
- ↑ sri lanka society, popular sinhalese. (n.d.). Retrieved fromhttp://www.photius.com/countries/sri_lanka/society/sri_lanka_society_popular_sinhalese_re~416.html
- ↑ sri lanka society, buddhism and politic. (n.d.). Retrieved fromhttp://www.photius.com/countries/sri_lanka/society/sri_lanka_society_buddhism_and_politic~417.html
- ↑ sri lanka society, islam. (n.d.). Retrieved fromhttp://www.photius.com/countries/sri_lanka/society/sri_lanka_society_islam.html
- ↑ Perera, S. (1955 ). History of Ceylon (text book, Vol. 1). Colombo : The Associated Newspapers of Ceylon Ltd.
- ↑ (Silvas, 1977 , p. 50).
- ↑ Abeyasinghe, T. (1966). Portuguese Rule in Ceylon, 1594-1612. Colombo: Lake House Investments Ltd
- ↑ Jayah, M. (1970). The plight of the Ceylon Malays today. Colombo: MICH Silver Jubilee Souvenir
- ↑ Sri Lanka, Society, Christianity. (n.d.). Retrieved14, 2013, from: http://www.photius.com/countries/sri_lanka/society/sri_lanka_society_christianity.html