شاذليه در سوریه
شاذليه (Shadhili)
منسوب به نابینایی به نام «ابوالحسين الشاذلى مغربی» (593ـ 656ق) که در طریقت، خرقه از «شیخ ابوالفتح واسطی رفاعی»؛ از شاگردان مؤسس طریقت رقاعیه؛ یعنی «احمد بن علی رفاعی» (512-580)، دارد که او نیز خرقه از «عبدالسلام بن مشیش مغربی» داشت. در واقع، شاذلیه، انشعابی از طریقت «رفاعیة»، در همان بدو تأسیس رفاعیه است.
شاذلی بعد از این که در مولد خود، شاذله مراکش، مورد آزار قرار گرفت، همراه عدهای از شاگردان به مصر هجرت کرد ودر سفر حج، در منطقه «عیزاب» مصر، دعوتحق رالبیک گفت ودر همانجا به خاک سپرده شد.
جانشین شاذلی، «ابوالعباس مُرسی اندلسی» (616- 686 ق.) که در حال حاضر، مسجدی هم در اسکندریه به نام او هست. پس از مرسی، «ابن عطاالله اسکندرانی» (658-709) بر مسند ارشاد او تکیه زد.
در کرسینامه شاذلی یا سند ارتباط معنوی با شیوخ پیشین، مانند تمام اهل طریقت، سلسله طریق شاذلی نیز به ائمه معصومین (علیهم السلام) میرسد؛ یعنی ادعای اصلی این است که ما نه تنها از پزروان ایشان هستیم؛ بلکه باطناً محرم اسرار و تعالیم عرفانی این خاندان نیز هستیم! در حالی که طریقتهای غرب آسیا و شمال آفریقا، غالباً به احکام فقهی اهل بیت (ع)؛ خصوصاً مذهب جعفری، عمل نمی کنند! فاعبروا...
ورود طریقت شاذلیه در منطقه شامات و سوریه کنونی به طور دقیق معلوم نیست؛ خصوصاً این که سنت نامکروه تسمیه جدید و انشعاب در این طریقت، موجب شده شیوخ شاذلی، هر یک، سلسلهای را به نام خود منشعب نموده و از این جهت، تشتت فراوانی در پیگیری ماهیت و تاریخ فرقه شاذلیه به وجود آید؛
شاید همین سهولت امکان انشعاب و استقلال از شیخ، در کنار سادگی تعالیم و نیز سنت موسیقیایی مجالس ایشان، باعث گسترش دامنه اجتماعی طریقت شاذلی بوده باشد؛ به طوری که بیش از 100 انشعاب در شاذلیه به وقوع پیوسته است؛ کما این که شاذلیه نیز خود انشعابی از رفاعیه نوظهور بوده است.
درقاویه، وزانیه، علاویه، عزمیه، سنوسیه و مریمیه را میتوان از مهمترین انشعابات طریقت شاذلیه دانست بعضی دیگر از شاخههای این طریقت و مشایخ کنونی آنها عبارتاند از: «الجازولیة» الشیخ سالم جابر حسین الجازولی، «الحصافیة» السید المستشار محمد أبوالأسرار الحصافی، «الخطیبیة» محمود محمد خلیل الخطیب، «المحمدیة» نور الدین محمد عصام الدین محمد زکی إبراهیم، «الجوهریة» عیسی عبدالرحیم محم الحسینی الجوهری، «الحامدیة» الحسین حامد سلامة الراضی، «السلامیة» شریف محمد عبدالسلام طه مشینة، «العروسیة» فکری السید علی فکری علی، «البکریة» أحمد محمد کوبلای البکری، «الفاسیة» السید اللواء محمد سمیر محمد حسن، «الصدیقیة» الدکتور علی جمعة محمد عبدالوهاب، «العزمیة» محمد علاءالدین ماضی أبوالعزائم، «العفیفیة الهاشمیة» عمرو محمد ضیاءالدین عبدالباقی العفیفی، «الهاشمیة المدنیة» مصطفى محمد الطاهر الصافی، «الفیضیة» محمود محمود أبوالفیض، «القاوقجیة» مصطفى محمد أبوالفتح القاوقجی، «المدنیة» سامح یوسف عبدالخالق ثروت المرزوقی
طریقت شاذليه ابتدا در مصر؛ خصوصاً اسکندریه، طنطا، و دسوق در استان كفرالشيخ، گسترش یافت و سپس در سرزمینهای عربی منتشر شد؛ در حال حاضر، بیشترین فعالیت شاذلیه در مناطق عربی، در مراکش، سوریه، اردن، یمن، سودان و کومور (مجمعالجزایر شمال ماداگاسکار) متمرکز است.
از بزرگان شاذلی، آثار واشعار بسیاری در ادبیات تعلیمی و دینی، خصوصاً در مدیح پیامبر اسلام برجای ماندهاست و از این جهت، بر غنای ادبیات عرب افزوده اند و اگر بخواهیم به عنوان فصل الخطاب فقط به یک نمونه اشراه کنیم و سخن را به کمال برسانیم، قصیده مشهور «البردة» [174]اثر «شرف ا لدین البوصیری» (Al-Busiri) (۱۲۱۲ - ۱۲۹۵م.) حجت را تمام خواهد کرد.
بسیاری از رجال علم وفرهنگ در جهان عرب، خصوصاً در مصر نیز شاذلی بوده اند؛ مثل «صاحب الحکم»، «احمد زورق» (1442- 1493 م.)[175] و «احمد بن عجیبه»
بنای این طریقت، مثل اغلب طرق تصوف، بر توبه، صدق، اخلاص، عزلت، ذکر، زهد، تزکیه نفس، عبادت، توکل، رضا، محبت و ذوق و سماع است؛ یعنی شنیدن اصوات خوش که نامرتبط با موسیقی نیست و شاید همین امر نقطه اصلی اختلاف با فقهای مذاهب اسلامی و نفی وانکار تصوف باشد.
در ابتدای قرن چهاردهم هجری است. «خالد البقاعی» و «نورالدین علی یشرطی» شعبه شاذلیه یشرطی و «احمد بن محمد یلس» و شاگردش «محمد الهاشمی» شعبه شاذلیه درقاویه را وارد سوریه کرده و گسترش دادند.
درقاویه، مریدان « شیخ محمد العربی الدرقاوی مراکشی» (1760-1823) درقاوی، در حقیقت احیاگر شاذلیه در مولد اصلی شاذلی است؛ یعنی مراکش. درقاویه و سنت موسیقایی آنها در میان مردم محروم مراکش محبوبیت بسیاری یافت؛ آنچنان که درقاویان شاذلی در بسیاری از فعالیتهای سیاسی شرکت نمودند.
از شیوخ مشهور شاذلی درقاوی در قرن بیستم، احمد بن مصطفی علاوی الجزایری(۱۸۶۹ – 1934) بود که شاخهای از طریقه شاذلیه را به نام علاویه (علویه) بنیان نهاد. این طریقه به سبب انتسابش به علی بن ابی طالب (که به گفته شیخ علاوی، در رویای صادقه به او ظاهر شد) علاویه یا علویه خوانده میشود. طریقه علویه نخست در الجزائر و سپس در دیگر ممالک شمال آفریقا و بخصوص مراکش گسترش یافت. احمد العلاوی، در سراسر جهان اسلام، تا نواحی مالایی و اندونزیاییزبان نیز شاگردان و مریدانی داشت. شیخ علاوی خود در سال ۱۹۲۶ به کشور فرانسه مسافرت کرد و نخستین نماز جماعت در مسجد پاریس را امامت نمود.
در حال حاضر، «دروقیه»، پیرو« محمد عربی دروقی» (قرن 18 م.) و «مریمیه»، پیروان «شیخ عیسی نورالدین احمد» نومسلمان که پیشتر «فریتهوف شوئون» (Frithjof Schuon) (1907-1998)[176] نام دارد و از مریدان «شیخ احمد علاوی» است، از شعبات این طریقتاند. مریمیه بیشتر در اروپا و آمریکای شمالی فعال است. «مارتین لینگز» (Martin Lings) (۱۹۰۹–۲۰۰۵) با نام اسلامی ابوبکر سراجالدین[177]، «تیتوس بورکهارت» (Titus Burckhardt) (1908 - 1984) [178]و «سید حسین نصر»[179] از پیروان اندیشههای سنتگرا و عرفانی فریتهوف شوئون هستند.
شیوخ و گروههای مختلف شاذلی در سوریه فراوانند؛ در واقع، شاذلیان شهری و روستایی و عالم و عامی بسیاری هستند که روحیات و عقاید متفاوت و سنتها و روشهای پسندیده و ناپسند گوناگونی دارند؛ اما از میان تمام آنها از شیوخ فعلی طریقت شاذلیه در سوریه که می توان آنها را به عنوان نماینده علمی و خبری طریقت شاذلیه سوریه دانست، به چند نام میتوان اشاره نمود؛ مثل «دکتر محمود ابوالهدی بدرالدین الحسینی» و «حسام الفرفور» در حلب، «شکری لحفی» در دمشق و «شیخ عدنان السقا» در حمص هستند؛ البته بدیهی است که جریان اجتماعی اهل طریقت؛ خصوصاً شاذلیان، در اندیشه وافکار ایشان محدود نمیشود؛ بلکه بایستی طیف گستردهای از این طریقت، در یک پژوهش میدانی مورد مطالعه قرار گیرد که در حوصله این کتاب نیست؛ با این حال قریب به 20 مسجد و زاویه در مناطق دمشق، ریف الدمشق، حلب، الباب، و جوبر به تبلیغ و ترویج شاذلیه میپردازند که مراجعه به آنها آغاز مناسبی است.
دکتر شیخ محمود ابوالهدی الحسینی مبلغ مسجد «العدیلیه» حلب و مسجد بزرگ اموی، رئیس انجمن گیاهان دارویی سوریه و استاد طب انسانی دانشگاه حلب است و میتواند دور نمای خوبی از اینطریقت به صورتتاریخ شفاهی ارائهدهد؛ کمااین که مصاحبههایی نیز با رسانههای سوریه داشته است.
از مهمترین تعالیم عرفان نظری شاذلیه شامات، وحدت وجود، حقیقت محمدیه و ولایت است. همچنین از نظر کلامی، اشعری بوده و عمل بر طبق یکی از مذاهب فقهی اهلسنت را لازم میدانند. توسل به پیامبر خدا و اولیاء و صالحین، شفاعت، و زیارت قبور نزد آنها جایز و مطابق شرع است.