نوع جامعه چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۲۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

اساسا، جامعه‌­ی چین مبتنی بر کشاورزی و تمدن آن از ابتدا بر پایه­‌ی زراعت و کشاورزی شکل گرفته است. آب و هوای خاص منطقه، وجود آب فراوان و حاصلخیزی دشت­‌های جنوبی و شمالی این سرزمین، زمینه را برای پا گرفتن یک جامعه­‌ی دهقانی از هر لحاظ فراهم ساخته است. اصلا مثل این که سرنوشت چین این بوده که کشوری متکی بر داشته­‌های خود باشد. بنابراین، فرهنگ سنتی این سرزمین نیز با کشاورزی سازگاری بیشتری دارد.

به باور چینی­‌ها، امپراتور نماینده­‌ی آسمان و مأمور مراقبت از آیین کشاورزی و مهم­‌ترین وظیفه­‌ی او در سیاست داخلی تأمین معیشت رعایا بوده است. به همین سبب هرگاه احساس می­‌کرد که زمین کشاورزان از سوی مقامات و افراد متمول غصب شده است، اقدام به تقسیم مجدد اراضی بر حسب تعداد افراد خانوار می­‌کرد [۱].سیاست خارجی او هم عبارت بود از گسترش اراضی مزروعی و کشتزارها. به همین دلیل بود که خاقان­‌های چین بیش از فراعنه‌­ی مصر در امور کشاورزی، آبیاری، مهار رودخانه­‌ها و سیلاب­‌ها، و اختراع ابزارهای نوین کشاورزی مهارت داشتند، چون براساس وظیفه­‌ای که آسمان بر عهده­‌ی آنان نهاده بود، می بایست برای ایجاد تعادل بین دوره­‌ی کشاورزی و فصل­‌های سال، کلیه­‌ی تاریخ­‌ها و ساعات را بداند و از تقویم سالانه اطلاع داشته باشد. به همین خاطر است که تقویم سالانه­‌ی چینی، تقویم کشاورزی نامیده می‌­شود.

جلگه­‌های جنوبی این سرزمین محل کشت برنج و چای و مناطق شمالی کانون کشت گندم و ارزن و ذرت بوده و در فرهنگ چین«ارزن» جنبه­‌ی الوهیت یافته و خدای خرمن­‌ها نامیده می­‌شود. تمدن کشاورزی چین حتی در ادبیات و اعتقادات مردم این سرزمین نیز تأثیر گذاشته و در زبان چینی اکثر تشبیهات ادبی از زندگی حیوانات، نباتات، گردش فصول و مراحل مختلف زندگی روستایی و کشاورزی الهام گرفته و جامعه­‌ی چین را طبیعت پرست یا طبیعت‌­گرا ساخته و غایت زندگی انسانی را هماهنگی با مادر طبیعت قرار داده است.  براساس کشفیات باستان­ شناسی که از مناطق مختلف این کشور، به ویژه سرزمین­‌های جنوبی به دست آمده است، سابقه­‌ی کاشت برنج در چین به بیش از 7500سال پیش بر می‌­گردد. به همین سبب چین را سرزمین غلات نیز نامیده‌­اند.

این روند سال­‌ها و قرن­‌ها، بلکه هزاره­‌های متعددی هم­چنان ادامه داشت و حکومت و مردم و فرهنگ سنتی و علم و دانش و تاریخ این سرزمین حول محور کشاورزی می­‌چرخید. در قرن هجدهم و با ورود مسیونرهای مذهبی و نیروهای نظامی کشورهای غربی به سرزمین چین بود که نخبگان جامعه با صنعت مدرن و پیشرفت‌­های علمی جدید غرب آشنا شدند. این آشنایی موجب تلاش­‌ها و اتخاذ سیاست‌­­های جسته و گریخته و ناقصی از سوی دودمان چینگ و سپس دولت ملی پس از استقرار جمهوری چین، برای دستیابی به برخی از جنبه­‌های صنعتی گردید. ولی، از یک سو نبود زمینه­‌های لازم برای رشد و توسعه­‌ی علمی که بتواند پشتوانه‌­ی صنعتی شدن جامعه باشد، و از سوی دیگر، ناتوانی حاکمیت و عدم همکاری قدرت­‌های غربی و درگیری­‌های داخلی و مبارزه علیه متجاوزان غربی و ژاپنی در سرتاسر  قرن نوزدهم تا پایان نیمه‌­ی اول قرن بیستم که حزب کمونیست چین قدرت را در این کشور قبضه کرد، و حتی پس از روی کار آمدن مائو با اندیشه­‌های دگم کمونیستی هم نتوانست این جامعه‌­ی سنتی کشاورزی را به سمت صنعتی شدن هدایت کند. اگرچه در اواخر دهه­‌ی1950مائو تلاش کرد با اجرای طرح «جهش سریع به پیش» قدم­‌هایی را در پیشبرد جنبه‌­هایی از صنعت(ذوب فلز) بردارد، ولی آماده نبودن زیرساخت‌­های لازم برای تحقق چنین هدفی، زمینه برای نابودی صنعت سنتی کشاورزی هم فراهم و باعث بروز قحطی و گرسنگی و کشته شدن میلیون‌­ها انسان فقیر کشاورز گردید. بنابراین، این کشور تا سال1979(اجرای اصلاحات) یک کشور عقب افتاده‌­ی عمدتا وابسته به کشاورزی سنتی بود. سرانه­‌ی رشد سالانه­‌ی آن(GNP) برای هر نفر52 دلار، میزان مبادلات تجاری 64/20میلیارد دلار، نرخ شهر نشینی 6/10درصد با 300میلیون جمعیت زیر خط فقر بود.[۲]

با اجرای اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز توسط دِنگ شیائو­پینگ در اواخر دهه­‌ی1970، کم­‌کم زمینه برای ورود سرمایه گذاران خارجی و سرمایه گذاری در بخش صنعت  فراهم شد. رشد سریع و توسعه­‌ی اقتصادی این کشور در سه دهه­‌ی گذشته تغییرات گسترده‌­ای در زندگی اجتماعی مردم بر جای گذاشت و با ایجاد تغییر در جغرافیای جمعیتی، جامعه­‌ی سنتی کشاورزی را که اکثرا در روستاها مستقر و به کشاورزی اشتغال داشتند را به جامعه­‌ی با اکثریت شهرنشین تبدیل کرده است. براساس آخرین آمار منتشره، جامعه­‌ی چین که تا سال1949 تنها 6/10درصد شهرنشین بود، و در سال1979، یعنی در آغاز اصلاحات اقتصادی، نرخ شهرنشینی در چین به زحمت به 19 درصد می­‌رسید، در سال2011 از مرز 50درصد گذشته و به 27/51درصد یعنی 700میلیون نفر شهرنشین رسیده است. این بدین معنی است که روند شهرنشینی که در بریتانیا 200سال طول کشید و در آمریکا یک‌صد سال و در ژاپن 50سال، در چین تنها در ظرف 30سال به وقوع پیوسته است. پیش بینی شده است که این روند سبب خواهد شد که در سال2030 جمعیت شهرنشین چین به یک میلیارد نفر بالغ شود. یعنی تنها طی دو دهه، بیش از کل جمعیت آمریکا بر جمعیت شهرنشین چین افزوده خواهد شد. اشتغال این جمعیت عظیم روستایی و کشاورز در بخش‌­های تولیدی، صنعتی و خدماتی شهری،  به معنای پایان دوران کشاورزی­ و ورود جامعه­‌ی چین به جامعه‌­ی صنعتی شدن است.

اگرچه به نظر کارشناسان جمعیت، سرعت افزایش جمعیت شهرنشین برای حاکمیت به منزله‌­ی تیغ دو لبه است. چون مهاجرت روستائیان به شهرها با هدف انجام فعالیت‌­های اقتصادی بیشتر، آموختن مهارت­‌های افزون­‌تر، به دست آوردن پول بیشتر و خرید کالاهای فراوان­‌تر است و هم­زمان، افزایش تقاضا برای زیر ساخت­‌ها و مسکن و شغل بیشتر است که موجب رشد اقتصادی توأم با اوج گیری نا آرامی­‌های بیشتر خواهد بود. لذا، اغلب کارشناسان معتقدند، ایجاد تعادل میان رشد درآمد سرانه(طبق آمار منتشره از سوی دولت، در سال 2011درآمد سرانه ی شهرنشینان در چین به طو متوسط 3434دلار و روستائیان 1100دلار بوده است.)، شهرنشینی، اشتغال(طبق آمار، در سال 2011جمعیت نیروی کار بین سنین 15تا64 سالاین کشور حدود یک میلیارد نفر است که نسبت به سال پیش 3درصد افزایش نشان می دهد.)، مسکن(دولت چین برنامه ریزی کرده در پنجسال آینده حدود 36میلیون مسکن ارزان قیمت برای تأمین نیاز مهاجران از روستا به شهر احداث نماید تا کمی از مشکلات این قشر از جامعه و افزایش قیمت مسکن بکاهد.)، حقوق روستائیان و امنیت غذایی، یکی از مهم­‌ترین چالش‌­های پیش روی رهبران جدید چین خواهد بود که در سال جاری میلادی(2012) روی کار خواهند آمد.[۳] [۴]     

نیز نگاه کنید به

کتاب شناسی

  1. رُنِه گروسه/ژرژ دِنیکِر، 1375: 244 و 245)
  2. Yang Xi. China has long way to go in Transformation. Nov. 6 – 2008.
  3. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص251-255
  4.   Jeremy Page. China Turns Predominently Urban. Asia News, Jan.2012.