هویت ملی در لبنان
مقوله هویت از جمله مسائل عمده مورد مناقشه لبنانیها از دوره قیمومت فرانسه بر این كشور است كه در دورههای بعد تاكنون نیز ادامه داشته است. از همان اوان تأسیس لبنان بزرگ دو رویكرد متفاوت در لبنان شكل گرفت كه یكی بر هویت ویژه لبنان تأكید داشت و مدعیان آن عموماً مسیحیان مارونی بودند و دیگر، قائل به هویت عربی لبنان بود كه عمدتاً مسلمانان و ملیگرایان عرب از آن دفاع میكردند. رویكرد اول به تاریخ لبنان مستقل از محیط عربی و اسلامی باور داشت [۱]. بر اساس همین رویكرد بود كه برخی از مسیحیان هوادار آن از جمله اغناطیوس مبارك رئیس اسقف های مارونی بیروت، از لبنان به عنوان وطن ملی مسیحیان و البته تحت حمایت فرانسه سخن میگفتند. [۲] آنان برای اثبات نظریه خود به ریشههای فنیقی لبنان استناد میكردند و لبنان جدید را احیا شده فینیقیه باستانی معرفی میكردند. آنان همچنین فینیقی های باستان را همان لبنانیهای اولیه میدانستند كه هیچ ارتباطی با اعراب نداشتند [۳]. اعراب مسلمان و ملیگرایان لبنانی اما تاریخ لبنان را بخشی از تاریخ سرزمین سوریه میدانستند. از نظر آنان لبنان بزرگ یك موجودیت برساخته بود كه توسط قدرت های استعمارگر از محیط طبیعی و تاریخی خود جدا شده است [۴].
ادامه این مناقشات پیرامون مسئله هویت لبنان كه به تنش های سیاسی و بحران نیز انجامید، برخی شخصیتهای سیاسی اجتماعی میانهرو از هر دو جریان را واداشت تا تلاش هایی را برای كاهش مناقشات تنشزا كه چندان سهل و آسان نبود، صورت دهند. آنان سرانجام موفق شدند در سال 1943 پیشنهادی میانه را كه توافق نسبی حامیان دو رویكرد را به دنبال داشت، ارائه كنند كه در قالب میثاق ملی مورد تأیید اكثریت رهبران و كنشگران سیاسی اجتماعی مسلمان و مسیحی قرار گرفت. میثاق ملی گر چه در پی سال ها تنش و بحران، آرامش نسبی را پدید آورد، مسئله هویت لبنان اما همچنان مورد مناقشه بوده تاكنون بر سر آن اجماعی پدید نیامده است.[۵]