طبقات و قشرهای اجتماعی ژاپن
ژاپن از نظر جغرافیایی سرزمینی حاشیه ای است. اگر تمام اوراسیا را یک سرزمین واحد درنظر بگیریم، ژاپن جزیرهای است که در مرز این سرزمین واقع شده است، همین عامل باعث شده تا مهاجرت، مسافرت و دسترسی به آنجا در روزگاران گذشته نسبت به سایر سرزمینها دشوارتر باشد و در نتیجه از تنوع و ترکیب نژادی و قومی کمتری برخوردار است. بنابراین از نظر نژادی و قومی جامعهای همگن و یکدست بهشمار میرود[۱]. شکافهای عمیق قومی، مذهبی و طبقاتی آن چنان که در سایر کشورها به ویژه خاورمیانه آشکار است، در این کشور دیده نمیشود تا آنجا که بیشتر ژاپنیها خود را جزو طبقه متوسط میدانند [۲]. به دنبال دو تحول بزرگ، ژاپن دوران طولانی تضادهای طبقاتی سنتی را که بین اشراف و عوام بود، پشت سر گذاشت که دوره آغازین دوران اصلاحات میجی در اواخر قرن نوزدهم و دوره دیگر بعد از جنگ جهانی دوم بود. یکی از تغییرات بنیادی در طبقات اجتماعی کسب آزادیهای بیشتر توسط فرد در جامعه بود. فردی که پیش از آن شغل و انتخابهایش بیشتر وابسته به تبار و خانوادهای گسترده بود[۳].
دوره تاریخی اِدو (توکوگاوا) را که حدود دویست و پنجاه سال به طول انجامید، میتوان یکی از برجستهترین دورههای تاریخی ژاپن برای شناخت طبقات اجتماعی در این سرزمین دانست. در ادبیات مربوط به ساختار طبقات اجتماعی در دوره اِدو در بسیاری از منابع ژاپنی و حتی در کتب تاریخ سه دهه پیش مدارس ژاپن اصطلاحی تحت عنوان "شینوکوشو" (士農工商/Shinōkōshō) آمده بود با این تعبیر که این عبارت بیانگر ساختار طبقاتی جامعه ژاپن در آن دوران بوده است، اما بعدها نظریات و دعواهای دیگری مطرح و این عبارت از کتب درسی حذف شد [۴]. نگاه اولیه این بود که به طور مشخص در دوره ادو، مردم براساس شغلی که داشتند و نقشی که در جامعه ایفا میکردند در ساختاری هرمی تحت عنوان شینوکوشو طبقه بندی میشدند. این اصطلاح ترکیبی است از چهار کلمه مجزا که هر کدام بیانگر قشر یا طبقه ای از جامعه آن دوران است. "شی" کوتاه شده کلمه بوشی (武士/Bushi) یا همان طبقه سامورایی و اشراف است، "نو" برگرفته از واژه نومین ( 農民/Nōmin) به معنی دهقانان یا کشاورزان، "کو" برگرفته از شوکونین(職人/Shokunin) به معنی صنعتگران و "شو" برگرفته از واژه شونین (商人/Shōnin) است که شامل طبقه کسبه یا بازاری میشده است. در برخی طبقهبندیها گاهی از دو قشر دیگر نیز تحت عنوان "اِتا"(穢多/Eta) و "هینین"(非人/Hinin) یاد میشود که هر دو را برای اطلاق به پایینترین طبقه جامعه استفاده میکردند، اولی تا حدودی میتواند معادل "حمّال" باشد و برای دومی معادل مشخصی نمیتوان یافت اما ترجمه تحت اللفظیش "نا انسان" است. درباره ریشه این دو کلمه در آیین بودا هم نظراتی موجود است، اما به طور خاص در دوره ادو به گروهی اطلاق میشد که از نظر طبقه اشراف، مشاغلی پست داشتند [۵].
با وجود تغییرات ساختاری فراوان در دوران مدرن، از نظر جایگاه و طبقه اجتماعی هنوز گروههایی هستند که مورد تبعیض واقع میشوند. بوراکومینها (部落民/Burakumin)، اقلیت کره ای و سایر اقلیتهای قومی مهاجر در این کشور در جریان حیات اجتماعی خود از جمله در امور استخدام، تحصیل و ازدواج در معرض تبعیض قراردارند. در این بین بوراکومینها مردمی هستند که هر چند از نظر زبانی، نژادی و فرهنگی از سایر ژاپنیها متمایز نیستند و در موارد بسیاری با بقیه جمعیت آمیخته شدهاند، اما به واسطه سالها حیات و سبک زندگی متفاوت و حتی اشتغال به شغلهایی که از نظر دیگر ژاپنیها پست به نظر میآمد، برای آنها تاریخی خلق شده است که در جامعه امروز نیز شنیده شدن عنوان بوراکومین منجر به پیش داوریهای تبعیض آمیزی میشود [۶].
به طور کلی، اختلاف طبقاتی و به وجود آمدن طبقه در یک کشور تنها حاصل وجود یک گروه اقلیت و مورد تبعیض قرارگرفتن آن نیست، وقتی در جامعه، منابع اجتماعی به طور نابرابر توزیع شوند و چنین توزیع ناهمواری فراتر از حد معینی رشد کند و پایدار باشد، گروهی از افراد متمایز از یکدیگر به وجود میآیند و با عنوان طبقه یا طبقات اجتماعی خوانده میشوند و ساختار ناهمسان روابط بین این گروهای متمایز منجر به ایجاد ساختار طبقاتی یا ساختار سلسله مراتبی میشود[۷]. با این حال، در جامعه مدرن، جایی که توزیع نابرابر منابع اجتماعی طوری نیست که از نظر نهادی و یا سیستمی ثابت و مشخص باشد، انواع و تعداد طبقات اجتماعی مقولهای از پیش تعیین شده و مشخص نیست.
با وجود اینکه رهیافت طبقاتی مارکس منابع اقتصادی را به ابزار تولید محدود میکند، اما مفهوم طبقه در ادبیات نئومارکسیستی براین پایه استوار است که دامنه منابع اقتصادی را تا جایی گسترش دهد که موقعیت اجتماعی و قدرت را نیز در درون سازمان تولید در نظر بگیرد و همچنین دانش و مهارتهای موجود در سازمان تولید را نیز شامل شود [۸].
یکی از صاحبنظران و پژوهشگران مشهور حوزه جامعه شناسی طبقات اجتماعی در ژاپن پروفسور کنجی هاشیموتو(橋本健二/Hashimoto Kenji(1959- ))، استاد جامعه شناسی دانشگاه واسدا است که محوری شدن موضوع "جامعه نابرابر" در ژاپن را به سال 2005 بر میگرداند و معتقد است، همزمان با افزایش نابرابریها در ژاپن، تعداد افراد فقیر نیز در حال افزایش است، نابرابری جدی در فرصتهای آموزشی وجود دارد و تمایل به مصرف به دلیل تمرکز ثروت در دست برخی از افراد ثروتمند رو به کند شدن است [۹]. در چندین مقاله و کتاب که از این جامعه شناس منتشر شده است، ساختار طبقاتی جامعه ژاپن به چهار دسته تقسیم بندی میشود. طبقه سرمایه دار، طبقه متوسط جدید، طبقه کارگر و طبقه متوسط قدیم. این که هر یک از این طبقات شامل چه قشرهایی میشود، به طور خلاصه در پی میآید:
o طبقه سرمایهدار(資本家階級/Shihonka Kaikyū): صاحبان مشاغل، مدیران اجرایی، افرادی با مشاغل آزاد و صاحبان کسب و کارهای خانوادگی که کارکنان یا مجریان آن بیش از 5 نفر است.
o طبقه متوسط جدید(新中間階級/Shin chūkan Kaikyū): کارکنانی که در کارهای تخصصی، اداری و دفتری مشغول به کار هستند به استثنای زنان شاغل و مشاغل قراردادی.
o طبقه کارگر(労働者階級/Rōdōsha Kaikyū): کارمندانی که در کارهای غیر تخصصی، اداری و دفتری مشغول به کار هستند که شامل زنان شاغل و مشاغل قراردادی میشود.
o طبقه متوسط قدیم(旧中間階級/Kyū chūkan Kaikyū): صاحبان مشاغل، مدیران اجرایی، افرادی با مشاغل آزاد و صاحبان کسب و کارهای خانوادگی که کارکنان یا مجریان آن مشاغل کمتراز 5 نفر است [۱۰].
آنچه در ساختار طبقاتی ژاپن مدرن، بیشتر مورد توجه است انتقال ترکیب کمی طبقات مختلف، تغییرات و توجه به این نکته است که اختلاف بین طبقه کارگر در حال افزایش است. طبقه کارگر به دو طبقه کارگران و کارکنان رسمی و کارگران طبقه پایین (アンダークラス/Andā Kurasu) تقسیم میشود. تجزیه و تحلیلها در رابطه با ویژگیهای طبقات مختلف نشان میدهد که طرح ساختار طبقاتی (1+ 4) برای طبقات اجتماعی ژاپن صادق است.
در طبقه پایین، نه تنها درآمد بسیار پایین و میزان فقر زیاد است، بلکه مردان مجرد و زنان مطلقه زیادی نیز وجود دارند و بسیاری از افراد قادر به ایجاد روابط خانوادگی پایدار نیستند. آنها نارضایتی زیادی از زندگی خود دارند. درصد افرادی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته یا ترک تحصیل کردهاند بسیار زیاد است و افراد بازمانده از تحصیل نیز کم نیستند. در این طبقه همچنین بسیاری از افراد وجود دارند که از مشکلات سلامتی، افسردگی و سایر بیماریهای روانی رنج میبرند و یا به شدت مستعد افسردگی هستند. از سرمایه اجتماعی برخوردار نیستند و با اضطراب زیادی در زندگی مواجه هستند. در مقایسه با این طبقه، تفاوت بین چهار طبقه دیگر چندان زیاد نیست،اما ناهمگونی بین چهار طبقه و طبقه زیرین مشهود است. به طور خلاصه میتوان گفت تفاوت بین کسانی است که میتوانند زندگی پایداری داشته باشند و با رضایت و خوشبختی زندگی کنند و کسانی است که نمیتوانند [۱۱].
به این ترتیب میتوان گفت که ژاپن مدرن دارای ساختار طبقاتی متفاوت از جامعه ژاپنی سابق است که میتوان با نمودارها و دادههای زیر بیشتر آن را درک کرد و "جامعه طبقاتی جدید" نامیدش. دادههای این بخش برگرفته از نتایج پیمایش ملی و سراسری بررسی طبقهبندی و تغییرات اجتماعی ( SSM)(社会階層と社会移動全国調査/ Shakai kaisō to shakai idō zenkoku chōsa/ The national survey of Social Stratification and social Mobility) است که از سال 1955 هر ده سال یک بار توسط جامعه شناسان ژاپنی انجام شده و نتایجی در باب طبقهبندی اجتماعی، نابرابری، تحرک و تغییرات اجتماعی، شغل، تحصیلات، آگاهی اجتماعی و غیره را در بر میگیرد.
نمودار شماره 1 تغییرات در ترکیب طبقات اجتماعی ژاپن بر اساس دادههای نظرسنجی SSM از 1955 به 2015 را نشان میدهد ( افراد مورد مطالعه 20 تا 69 سال سن داشتند). در نگاه اول مشاهده میکنیم که مردان طبقه متوسط قدیم، 57.1 درصد را در سال 1955 به خود اختصاص داده بودند، اما این نسبت در سال 1965 با نزول به 34.1 درصد به شدت کاهش یافت که بعد آن کاهش به سرعت ادامه دارد. در عوض، طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. واضح است که در ژاپن پس از جنگ، بازتولید ساده، در ژاپن به سرعت کاهش پیدا کرده [۱۳] و تمایل به سرمایه داری محض قوت گرفته است تا جایی که سرمایه داری دارد به بخش مهمی از ساختار اقتصادی تبدیل میشود. از سال 1985 کاهش نسبت طبقه متوسط قدیم در زنان بیشتر از مردان است. با نگاهی به ترکیب داخلی طبقات بر اساس شیوه تولید سرمایهداری، میتوان دریافت که در مورد مردان ، طبقه متوسط جدید نسبت خود را از 1975 تا 1995 به میزان قابل توجهی افزایش داده و از آن زمان به بعد کند است.
از سوی دیگر، برای زنان، نسبت طبقه متوسط جدید به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته و در سالهای اخیر هم چنان به افزایش خود ادامه داده است. نسبت طبقات سرمایهدار در سال 1995 به اوج خود رسیده است و این میتواند به معنی گرایش بیشتر به سمت سرمایهداری محض و استحاله و نابودی شرکتها و کسب و کارهای کوچک باشد.
نیز نگاه کنید به
- طبقات و قشرهای اجتماعی روسیه
- طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا
- طبقات و قشرهای اجتماعی تونس
- طبقات و قشرهای اجتماعی لبنان
- طبقات و قشرهای اجتماعی کوبا
کتابشناسی
- ↑ اوچیدا، 2009
- ↑ کوبایاشی،1983
- ↑ واکاموری،1952
- ↑ بانّو: 2014
- ↑ ماکی، 2014 و گومی، 2016
- ↑ کیمورا، 2016
- ↑ هاشیموتو، 2006: 14
- ↑ هاشیموتو، 2019: 35
- ↑ هاشیموتو، 2018: 123
- ↑ هاشیموتو، 2015 :126
- ↑ هاشیموتو، 2015 :126-143
- ↑ محاسبه و تهیه توسط نگارنده براساس دادههای نظرسنجی SSM – 2015 (ص 127)
- ↑ مارکس، 401:2018