سیاستگذاری فرهنگی روسیه
در اندیشه سوسیالیسم، فرهنگ برآمده از شرائط تولیدی و اقتصادی جامعه و روابط میان طبقات است و سیاست فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی نیز که از ایدئوژی مارکسیستی و تفسیر لنینیستی آن سرچشمه میگرفت نمیتوانست جدا از این نگرش پایهای باشد. این موضوع از همان ابتدای انقلاب اکتبر بر فرهنگ حاکم شد اما صرفا از زمانی که استالین در دستورالعملی در سال 1932، باقی مانده سازمانهای مستقل فرهنگی و هنری را منحل کرد، واقعیت سخت خود را به جامعه و به ویژه اهالی فرهنگ نشان داد. طبق مرامنامه حزب کمونیست، هنر و تمام متعلقات عرصه فرهنگ باید به آرمانهای سوسیالیستی وفادار باشند و بدین ترتیب نظریه رئالیسم سوسیالیستی آغاز شد[۱]. در واقع، با ایجاد یک نظام اداری متمرکز و تحت کنترل شدید وضع مقررات قانونی مشابه و کنترل عقیدتی و مقرراتی، شبکهای از مؤسسات فرهنگی، صحنه فرهنگی کشور را به تصاحب خود در آورده و در سطوح محلی، جمهوری و ملی تشکیل یافتند. ارائه خدمات فرهنگی به اقشار مختلف جامعه، در قالب طرح پنج ساله توسعه اقتصادی ملی ترسیم یافت. توجه ویژه مسئولان رده بالای نظام به آن دسته از مؤسسات فرهنگی بود که از امکان انتقال اطلاعات در سطح بسیار بالا برخوردار بودند. از جمله این مؤسسات میتوان به رادیو، سینما، مطبوعات و شبکه مؤسسات فرهنگی که پوشش اطلاعاتی خبری کل کشور به ویژه مناطق روستایی را بر عهده داشتند، اشاره کرد. از سال 1960 با تشکیل اتحادیه فیلمسازان، نظام اتحادیههای تولیدکنندگان هنری کشور تشکیل گردید. وظیفه اصلی این اتحادیه کنترل روشنفکران کشور و سازمان دادن فعالیتهای فرهنگی طبق خواسته و نیاز حزب بلشویک بود. در سال 1953، وزارت فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی منحل گردیده و اداره فرهنگ کشور تأسیس یافت. لازم به ذکر است که اداره مذکور به کنترل و هدایت فرهنگ در تمام سطوح جامعه از مناطق روستایی تا فدراسیون روسیه میپرداخت. اتحادیههای فدراسیون روسیه بر فعالیت نهادهای اجرایی کشور نظارت کرده و مؤسسات حزبی کشور نیز در همه سطوح، به کنترل فعالیت اتحادیههای مذکور میپرداختند. کمیته مرکزی، دبیرخانه و دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نیز، نظارت بر این سیستم را بر عهده داشتند. با وجود استیلای این نظام محدود و بسته، حیات فرهنگی کشور همچنان متنوع باقی ماند. به محض این که کنترلهای فوق از میان برداشته شدند، تمایلات نهفته ظاهر گردید. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 اصلاحات خروشچف تحت عنوان «تاو» یا آب شدن یخها امیدهای فراوانی را در جهت نیل به رنسانس معنوی در کشور بر انگیخت[۲]. در دوره برژنف، که به دوره رکود مشهور شد، با وجود بازگشت به محدودیتهای گذشته، اما آزادیهای دوره خروشچف کماکان ادامه یافت[۳]. در اواسط دهه 1980، گورباچف تغییرات عمدهای را در زمینه فرهنگی کشور پیش کشید که به کاهش فشار عقیدتی و ایدئولوژیکی رسانهها و کنترل اداری مؤسسات آموزشی و فرهنگی کشور منتج گردید. طبق قانون مصوب 1990 سانسور از مطبوعات و رسانههای کشور حذف گردید. در اوایل سال 1990، کشور به طور کلی کنترل خود را از روی بخش فرهنگ کشور حذف کرد. همزمان با به اوج رسیدن بحران سیاسی و اقتصادی، علاقه مندی جامعه نسبت به امور فرهنگی به کلی از دست رفته و سقوط نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد[۴].
به هر حال، پیش از فروپاشی، ویژگیهای سیاسی و عقیدتی آنچنان بر پیکره فرهنگی کشور گسترده بود که برون رفت از آن همه ساختارسازی و پیریزی ساختارهای جدید آن هم با تنگناهای اقتصادی سالهای آغازین پس از فروپاشی، دشوار مینمود، ولی سیاستهای اقتصادی موفق دوره پوتین این دوران انتقال را به سرعت سپری کرد و اکنون متصدیان امور فرهنگی با بازیابی مجدد خود، توانستهاند راههای انتقال فرهنگی به دوران متناسب با پس از فروپاشی را به سرعت طی کنند. اهداف کلی سیاست فرهنگی روسیه با تاکید ویژه بر ارزشها و سنتهای فرهنگی ملی با اولویت بندیهای شورای اروپا هماهنگ است. در سیاستهای جدید فرهنگی تصدیگری دولت به حداقلها کاهش یافته است و توان بخش خصوصی و نهادهای مردمی به عنوان عنصر اصلی لحاظ شده است و جالب اینکه مذهب نیز در موضوعات فرهنگی مورد توجه دولت فدراسیون روسیه قرارگرفته است، امری که در دوران پیش از فروپاشی هرگز به آن توجه نمیشد[۵](ابراهیمی ترکمان، در سایت:.
در جامعه امروز روسیه، دولت مهمترین نقش را در توسعه فرهنگی ایفا میكند كه این كار از طریق تنظیم حوزه فرهنگ در بازار صورت میگیرد. یكی از مباحثات مهم در این حوزه، ضرورت قرارگرفتن نهادهای تشكیل دهنده فرهنگ و محصولات آن زیر نظر دولت است. تغییراتی كه در ارگانهای كنترل كننده دولت به صورت دایم انجام میگیرد، ساختار آن را تا حد زیادی بر هم زدهاند. مكانیزمهای سازمانی كه مجری سیاستهای فرهنگی دولت هستند، در بخشهای مختلف این كشور خود را به انحطاط كشیدهاند. در جامعه امروز روسیه، راهكارهای فرهنگی در سطح عالی و در سطح دولت دستخوش تغییرات اساسی شده است و نقش دولت در اداره و توسعه فرهنگ و سیاست های فرهنگی بسیار بیشتر از قبل شده. پروسههای فرهنگی حاضر در جامعه كه توسط نهادهای اجتماعی و نهادهای فرهنگی به اجرا درمیآیند، امروز مورد توجه خاص قرار دارند. به همین خاطر دولت در پی تدوین دستور كار مشخص برای تغییر، استفاده از تكنولوژی و آموزش پرسنل است تا بتوانند شرایط را برای توسعه مطلوب در سیاستهای فرهنگی دولت ایجاد كنند. سیاست فرهنگی در روسیه به مجموعهای از عملكردها در جهت حل مشكلات در نهادهای تخصصی فرهنگ است و شامل برنامه توسعه روابط فرهنگی با سایر كشورها، حمایت از اتحادیههای نمایشی و موسیقی، امور مربوط به كتاب خانهها و موزهها و برنامههای مربوط به حفظ و نگهداری از مجموعههای تاریخی و یادبودها، همكاری در جهت آماده سازی متخصصین حرفهای در حوزه امور خلاقانه و خدمات فرهنگی میشود. این نهادهای فرهنگی وظیفه دارند فعالیتهای فرهنگی را طبق صلاحدید سازمان ذی ربط، بودجه تعیین شده و ابزارهای در اختیار و همچنین تكنولوژی روز افزایش بدهند. سیاستهای فرهنگی كه در حوزه مسئولیتهای سایر وزارت خانهها به غیر وزارت فرهنگ فدراسیون روسیه وارد میشود، شامل تدوین برنامههای میان سازمانی به صورت عمومی است. این برنامهها در حقیقت حمایت از توسعه فرهنگ قومی – ملی، روابط فرهنگی با شهروندان مقیم در خارج از كشور، برنامههای مختص جوانان، آموزش و پرورش، حفظ و نگهداری از یادبودهای فرهنگی، استفاده از میراث تاریخی – فرهنگی، فعالیتهای فرهنگی – تفریحی مردم و فعالیتهای آژانس فدرال در بخش تلویزیون و رادیو هستند[۶].
در خصوص روسیه میتوان به این نكته اشاره كرد كه طی دوران اصلاحات، سیاستهای مربوط به حوزه شكل دهی فرهنگ روسیه در سطح ملی به طور قابل توجهی ضعیف شده است؛ برنامههای هنری ملی كه بر عهده نهادهای منطقهای و شهری قرار داشتند، توسعه پیدا نمیكنند و علاوه بر این، برنامههای كودكان و جوانان نیز رشد ضعیفی دارند. با این حال این نكته حایز اهمیت است كه بسیاری از ادارات ذی ربط در حال جستجو برای یافتن خطوط مشی درست و راهكارهایی هستند كه پاسخگوی نیازهای امورز جامعه باشد. وزارت فرهنگ روسیه به این نتیجه رسید كه باید مشكلات سیاستهای فرهنگی و مطالب منتشره توسط ارگانها را به بحث گذاشت. برخی دانشمندان و متخصصین ضمن بررسی سیاستهای فرهنگی دولت پیشنهاد دادند كه از سیاستهای متمایز كننده برخی مناطق عبور كرده و به استراتژی یك دستسازی بپردازند زیرا امتیازات منطقه و ظرفیت نوآوری به تشویق در توسعه منطقه میانجامد. سایر متخصصین راجع به لزوم حفظ فضای فرهنگی واحد با یك مركزیت قوی و رشد مناطق ضمن مقایسه از نظر كیفیت و سطح زندگی سخن می گویند[۷]. این مركز موظف است سیاست واحدی برای تمام مناطق تدوین كند كه در فضای فرهنگی از قدرت اجرایی برخوردار باشد. سیاستهای فرهنگی محلی به صورت جزئیتر و با تنوع بیشتر برای حل مشكلات معیشتی و فرهنگی مردم است كه باز هم از مركز انجام میگیرد. مهمترین محورهای سیاست فرهنگی مقامات منطقهای به صورت زیر تعیین میشود:
- مسایل مرتبط با شغل افراد و كاهش سطح بیكاری؛
- ایجاد مشاركت میان مناطق مختلف كشور در حوزه فرهنگی – تفریحی؛
- سیاستگذاری در بخش حمایت از خانواده، مادران و كودكان؛
- اتخاذ تدابیر در امر حمایتهای اجتماعی؛
- توسعه سیستم موسسات فرهنگی – تفریحی؛
- سیاستگذاری در حوزه برنامهریزی شهری، زیرساختهای نوین، حل مشكلات مربوط به برنامهریزی سطح شهر، احداث ساختمانهای مسكونی، تكمیل شبكههای راه و حمل و نقل، شبكه ارتباطات، خدمات اجتماعی، تجاری و مراكز تفریحی؛
- سیاستگذاری در حوزه تربیت و آموزش عمومی كودكان، جوانان، آموزش تخصصی نوجوانان و جوانان؛
- تربیت نوجوانان و تشویق آنها به برنامههای هنری و خلاقانه؛
- توسعه زیرساختهای تفریحی؛ سازمان دهی استراحت و اوقات فراغت، برگزاری جشن و روزهای یادبود؛
حفظ یادبودهای تاریخی میراث فرهنگی، حمایت از فضای فرهنگی به طور كل[۸].
در تاریخ 27 اكتبر سال 2012میلادی دولت لایحه قانونی شماره 1446 «درباره ایجاد تغییرات در برنامه هدفمند فدرال «فرهنگ روسیه» (طی سال های 2018-2012)» را به امضاء رساند[۹].
СПб.: Институт бизнеса и права, 2009). طبق این برنامه، كل بودجه اختصاص یافته برای این تحقق پروژهها شامل 190407،47 میلیون روبل میشود كه مبلغ 183667،14 میلیون روبل از بودجه دولتی و 6740،33 میلیون روبل از سایر منابع تامین خواهد شد. طبق گزارشات مندرج در سایت وزارت فرهنگ روسیه، مبلغ 117433،11 میلیون روبل جهت سرمایه گذاری كلان و مبلغ 739،61 میلیون روبل برای تغییرات و به روز رسانی امور پژوهشی، تجربی – ساختاری و نهایتا 72234،74 میلیون روبل برای سایر ملزومات هزینه خواهد شد. این لایحه قانونی علاوه بر تعیین میزان سوبسیدها از بودجه دولتی و توزیع آن میان واحدهای فدرال به موضوعات جزئی تر از جمله تجهیز موزهها به كامپیوتر و وسایل ارتباطی، خرید وسایل و ملزومات برای موزهها و تامین امنیت اشیای موجود با تجهیزات جدید، تشكیل كتابخانههای سیار، تشكیل سیستم عمومی دستیابی به كتابخانه الكترونیك ملی، ساخت مراكز سیار چندمنظوره فرهنگی، احیای مراكز فنی و تهیه تجهیزات مورد نیاز برای مراكز فرهنگی روستایی و ایجاد كتابخانه سیار برای مراكز روستایی، تجهیز موسسات فرهنگی روستایی به وسایط نقلیه، تقویت مراكز برای كارهای گروهی خلاق، توزیع سوبسید میان واحدهای روسیه فدرال كه توسط دولت فدراسیون روسیه به تصویب می رسد[۱۰](سایت وزارت فرهنگ روسیه ،برنامههای هدفمند().
الگوی سیاست فرهنگ ملی روسیه امروز با استناد به ملاکها و معیارهای گوناگونی تعیین میگردد. از جمله این معیارها میتوان به طرح الگوی تئوریکی با اساس درک انسانی از فرهنگ و احترام به ارزشهای انسانی و نقش سیاسی فرهنگ به مثابه ملغمهای سنتی از هنر و میراث فرهنگی کشور اشاره کرد. از اهداف بلند مدت سال 2000 کشور دربرنامه ریزی فدرال تحت عنوان فرهنگ روسیه یاد میشود. هدف این برنامه توسعه پتانسیل فرهنگی روسیه و بهره گیری مؤثر و مفید و حفاظت از میراث فرهنگی فدراسیون روسیه است. از جمله اهداف و وظایف طرح دراز مدت دوره گذار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. نگاهداری و حفاظت از میراث فرهنگی کشور به منظور توسعه حیات فرهنگی کشور؛
ب. ایجاد فضای فرهنگی یکسان جهت دسترسی یکسان اقشار مختلف جامعه به کالاهای فرهنگی و تهیه و تدارک قوانین و مقررات ضروری جهت گفت و گوی فرهنگی میان اقوام مختلف کشور؛
ج. جهت دهی گروهها و اشخاص به سمت ارزشهای مدرن فرهنگی کشور؛
د. حمایت و پشتیبانی دولت از مشارکت فرهنگی و فعالیتهای حرفهای و خلاق؛
ه. حفاظت وصیانت از میراث فرهنگی کشور و استفاده به جا و مؤثر از آن؛
و. توسعه و تقویت زیر ساختهای فرهنگی کشور به منظور دسترسی به کالاهای فرهنگی، منابع اطلاعاتی موزههای کشور، کتابخانهها و آرشیوها و اتصال به دهکده اطلاعاتی جهانی؛
ز. توسعه صنعت فیلم کشور از طریق سازماندهی مجدد بخش دولتی و افزایش تولید فیلم و نمایشهای سمعی و بصری؛
ح. توسعه نقش فرهنگ در جامعه در جهت تقویت مؤسسات مختلف فرهنگی، افزایش آگاهیهای اجتماعی و حفاظت از گروههای آسیب پذیر اجتماع؛ و
ط. متمرکز کردن بودجه بر اولویتهای فرهنگی کشور[۱۱].
طرح مذکور با دیگر فعالیتهای دولت در زمینههای علوم، آموزش، جوانان و سیاستهای قومی، برنامههای زیست محیطی و توسعه مناسبات مشترک فدرالی هماهنگ است. اجرای طرحهای اقتصادی کوتاه مدت در بخش فرهنگ کشور نتایج قابل توجهی را در بر نخواهد داشت زیرا که برنامههای فرهنگی در کل دارای تأثیرات دراز مدت است. لازم به ذکر است که افزایش آگاهی مردم طی فرایند مدرنیزاسیون، دلبستگی به آرمان های دموکراتیک، تقویت مؤسسات فرهنگی در یک جامعه مدنی باز و صیانت از سوابق تاریخی مردم و سنتهای ملی آنان، پایههای رشد اقتصادی کشور روسیه را تشکیل می دهند[۱۲].
اولین و مهمترین اصل این سیاست فرهنگی آن است که با تاریخ نباید مقابله کرد، باید بطور دقیق گرایشات اصلی و جنبههای مختلف روندهای عینی رشد جامعه را در نظر گرفت، آنچه از قبل آشناست مد نظر قرار گیرد و به جستجوی خستگی ناپذیر قوانین ناشناخته تکامل اجتماعی- فرهنگی پرداخته شود. باید کمک رسانی همهجانبه به جامعه در پیشروی آن در راه انتخاب شده و مدرنیزهشدن سریع آن انجام گیرد. دومین اصل مهم این سیاست چنین است: تعیین صحیح موضوع این سیاست. اگر سازمانهای فرهنگساز و حافظ فرهنگ (انستیتوها) موضوع فرهنگ به حساب آیند، در اینصورت تمام جامعه بطور کلی باید موضوع سیاست فرهنگی میشود و از همینجاست که مقیاس تأثیر چنین سیاستی به عنوان مقیاس سراسر ملی (سراسر دولتی) تلقی میشود. ناهمگونی جامعه روسیه (از لحاظ ملی، اجتماعی، مذهبی و غیره) تلفیق انعطافپذیر جهانی سیاست فرهنگی با روشهای کاربردی محلی را طلب میکند که برای بخشهای مختلف جامعه متنوع روسیه بخوبی قابل استفاده باشد. سومین اصل بدین مضمون است: تعیین عامل و ذات سیاست فرهنگی. اشتباه بزرگی است اگر درک این عامل فقط به دولت و سازمانهای وابسته به آن محدود شود. عاملی که به اجرای سیاست فرهنگی میپردازد، در وهله اول همان جامعه است که توسط مراجع دولتی تنظیم شده است. جامعه که همزمان عامل وموضوع سیاست فرهنگی است به عنوان سیستم اجتماعی- فرهنگی خودسازمان و خودتوسعه عمل میکند. این سیستم دائماً خود را با تغییرات شرایط زندگی وفق می دهد. بدون شک نقش سازمان های تخصصی در حوزه فرهنگ شناسی در اینجا فوق العاده مهم است، اما آنها فقط به عنوان گروههای مشاور عمل میکنند که روند خودسازمانی اجتماعی- فرهنگی و پیشرفت و توسعه آن را جهت داده و تشویق میکنند. در اینجا به ویژه به ابراز وجود جامعه در اشکال مختلف توجه خاص میشود. چهارمین اصل عبارت است از: تأثیر بخشی اجزاء سیستم فرهنگی. این به معنی تأثیر کیفی تدریجی بر اذهان جامعه، اخلاقیات و ارزشهای دارای اولویت اجتماعی است. به همین دلیل، وسایل و ابزار سیاست فرهنگی را میتوان هم واحدها و سازمانهای فرهنگی - هنری دانست که به ایجاد تصویر واقعی فرهنگی میپردازند و هم علم، آموزش و پرورش، ارشاد، چاپ و نشر و غیره دانست که معیارهای ارزشی سلسله مراتب نیازهای اجتماعی - فرهنگی جامعه را بطور کلی شکل میدهند. توجه دائمی به تنوع ماهیت و باصطلاح «اصل و نسب» فرهنگ روسیه پنجمین اصل است. در رابطه با مسأله خودویژه فرهنگی روسیه میبایست توجه خاصی به خصوصیات و ویژگیهای هر فرهنگ مبذول شود و مسأله خودویژگی ملی و یا مذهبی به عنوان ویژگی نژادهای مختلف و همکاری متقابل بین فرهنگها به عنوان شرط اساسی رشد و توسعه هماهنگ فرهنگی هر قوم و ملت، اهداف و منافع اقوام تمدن چندقومیتی روسیه، سیمای «سمفونی» (هم در معنی موزیکال آن و هم مذهبی آن) فرهنگ قومی در کل فرهنگ روسیه، در نظر گرفته شود. نهایتاً تمدن، نوآوریهایی را که برای آن قابل پذیرش است، گرفته و آنها را جذب فرهنگ خود خواهد کرد. مطالعه عمیق سنن ملی، ارزشها، علایم مشابه جامعه، مجموعه پدیدهها که در بخش میراث فرهنگ ملی بهم پیوند خوردهاند، تحقیق درباره گرایشات تکاملی آنها و برداشت معاصرین از آنها و انتخاب شکل مدرنیزه کردن فرهنگ را دربرمیگیرد. توجه خاصی باید نسبت به سیستم در حال تغییر ارزشهای اجتماعی شود که از خارج به عاریت گرفته شده اما به حد زیادی تعیینکننده جهتگیریهای اجتماعی- فرهنگی است که طبقات مختلف جامعه آن را ترجیح میدهند[۱۳](ابراهیمی ترکمان، در سایت:T).
مهمترین اهداف سیاست فرهنگی روسیه عبارتند از:
الف. توسعه همه جانبه رهنمودهای ارزشمند اجتماعی- فرهنگی انسان و جامعه، ترکیب ارزشهای جدید زندگی، تطابق هنری تجربه تاریخی اجتماعی و میراث فرهنگی ملی با هدف مدرنیزاسیون اجتماعی-فرهنگی روسیه؛
ب. کمک به مردم برای ایجاد شرایط جدید زندگی، یکسان سازی و برابری ملی- فرهنگی، اجتماعی- اقتصادی و سیاسی، امکان تعیین هویت معنوی و خودبیانی، افزایش آگاهیهای فردی در حوزه جامعهشناسی و فرهنگ اجتماعی؛
ج. رشد و توسعه همهجانبه ارزشهای معنوی در تمام مواردی که منافع اجتماعی و نیاز افراد بروز میکند، تبدیل زندگی فرهنگی آنها به اصل معیشت اجتماعی؛
د. آشنا کردن مردم با دانش و توجه به تمام جنبههای متنوع فرهنگ بشری، غنیسازی معنوی و فکری آنها از طریق این دانش، پرورش برخورد شکیبانه و صبر و بردباری نسبت به فرهنگ بیگانه، توجه به ضرورت همکاری متقابل و دوستانه فرهنگی، معاشرت و گفتگو، از بین بردن بیگانگی ملی، مذهبی و اجتماعی-سیاسی؛ و
ه. آموزش دادن افراد برای درک دمکراتیک و پلورالیستی از جهان، ایجاد تعامل در ارزشهای عموم بشری با مفاهیم عمیق فرهنگهای مختلف، پی بردن به این واقعیت که آینده بشریت با تلفیق متناسب آزادی شخصی با فرهنگ تعیین میشود[۱۴](ابراهیمی ترکمان، در سایت:T.
الگوی سیاست فرهنگ ملی روسیه با استناد به ملاكها و معیارهای گوناگونی تعیین میگردد. از جمله این معیارها میتوان به طرح الگوی تئوریكی با اساس درك انسانی از فرهنگ و احترام به ارزشهای انسانی و نقش سیاسی فرهنگ به مثابه استفاده سنتی از هنر و میراث فرهنگی كشور اشاره نمود. در جریان انتقال نظام سیاسی روسیه، هدف اصلی سیاست فرهنگ فدرال حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی و شبكه موسسات فرهنگی ملّی و دولتی فدراسیون روسیه است. در ژوئن سال 1993، دولت فدراسیون روسیه به اجرای اهداف مذكور پرداخته و بر همین اساس دولت فدرال جهت توسعه و حفاظت از فرهنگ و هنرهای كشور پایه ریزی گردید. در سال 1997، طرح جدید ریاست جمهوری به جریان افتاد. از جمله وظایف مهمی كه طی سالهای 97-1995 فراروی توسعه فرهنگی روسیه قرار داشت میتوان به ایجاد شرایط مناسب جهت دسترسی هر چه بیشتر تمامی گروههای اجتماعی به آثار فرهنگی و هنری ملی و بین المللی در جهت رشد معنوی و فرهنگی و خلاقیت افراد؛ و حفاظت از میراث فرهنگی و تاریخی كشور به عنوان عامل وفاق میان گروهها و اقشار مختلف جامعه؛ وتوسعه و رشد اصول فدرالیسم در جهت اجرای هر چه دقیقتر سیاستهای فرهنگی در سطوح دولتهای محلی و منطقهای اشاره کرد.
این اهداف بخصوص اهداف توسعه طلبانه به خاطر وجود بحران فزاینده اقتصادی و سیاسی كاملاً به اجرا در نیامدهاند. در سیاست گذاری فرهنگی روسیه مبحث جاری پیرامون تناقض میان جایگاه والای اجتماعی بخش فرهنگ و تخصیص بودجه ناچیز به آن می باشد. بجز منابع مالی ویژه سال (99-1998) كه به امر بزرگداشت دویستمین سالگرد شاعر بزرگ روسیه - پوشكین اختصاص یافت، بودجه بخش فرهنگ كشور در فاصله سالهای (98-1996) چندین بار كاهش یافت. این موضوع باعث رقابت شدید بر سر تأمین بودجه به عنوان مهمترین اولویت مؤسسات فرهنگی كشور گردید.طرح 2005 - 2001 فرهنگ روسیه در جهت اجرای اصلاحات اساسی در مدیریت فرهنگی كشور طراحی گردیده و با نگاهی خوشبینانه به تشریح وضعیت فعلی بخش فرهنگ كشور میپردازد. پیشرفتهایی در جهت اولویت بندی سیاستهای فرهنگی كشور صورت گرفته است كه از جمله این اولویتها میتوان از تمركز زدایی در امر قدرت، توسعه رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون كه خارج از قلمرو وزارت فرهنگ كشور فعالیت مینماید و خصوصیسازی و تجاری نمودن فرهنگ كشور یاد کرد. برخلاف امكانات محدود سیاسی و اقتصادی كشور، مقامات فدرال در جهت تمركززدایی از حوزه فرهنگ گام برمیدارند. نكته اساسی در این باره تصویب قانون استقلال فرهنگی كشور میباشد كه توسط وزارت كشور و به صورت سیاست منطقهای تهیه و تنظیم گردیده است. ماده قانون مذكور توسط شورای فدرال فرهنگ و هنرهای زیبا در نوامبر سال 1996 به اجرا درآمد. در این میان به برقراری روابط میان وزارت فرهنگ و انجمنهای قدرتمند بین منطقهای نظیر منطقه آرال، روسیه مركزی، منطقه شمال غرب، منطقه قفقاز شمالی، منطقه سیبری و شرق دور تأكید شده است. وزارت فرهنگ تعداد 6 موافقت نامه با انجمنهای بین منطقهای و 18 موافقت نامه با اتباع فدراسیون روسیه منعقد نموده است[۱۵].
در كشور روسیه، رابطه میان فرهنگ و رسانهها شبیه رابطه میان قدرت و رسانهها است. رسانههای گروهی در این كشور مدیریت خاص خود را داشته و تأثیر آنها بر موضوعات سیاسی كشور بسیار زیاد است. مدیریت فرهنگی در این كشور به مسائلی نظیر فرهنگ و هنرهای سنتی، سینما، میراث فرهنگی و آموزش حرفهای میپردازد. رسانههای گروهی كشور به ترجمه آثار فرهنگی رسانهای غرب به ویژه فرهنگ آمریكایی مبادرت نموده و آن را پخش مینمایند و این در حالی است كه هیچ گونه پشتیبانی منظمی از تولیدات فرهنگی داخلی صورت نمیگیرد. با وجود این، زمینه عمومی جهت ارتقاء هویت ملی از طریق فرهنگ و در قالب سنت فراهم آمده است. از جمله پیامدهای ارتقاء هویت ملّی میتوان به محبوبیت فراگیر و همه جانبه پخش فیلمهای روسی از تلویزیون كشور بین سالهای 70-1939، مبارزه با فرهنگ رسانهای غرب و حمایت از ارزشهای ملی رسانهای و هنری كشور اشاره نمود. آموزشهای هنری در اتحاد جماهیر شوروی سابق به شكل آموزشهای آكادمیك ارائه میگردید. مدارس رقص، باله و موسیقی برای كودكان به دنبال تأسیس مؤسسات آموزش عالی پایه ریزی گردید. مدارس مذكور همچنان به فعالیت میپردازند اما به علت كمبود شدید منابع مالی و تأمین هزینه از محل شهریههای دریافتی از قدرت عمل ضعیفتری برخوردار میباشند. از سوی دیگر شبكه مدارس هنر، وابسته به دانشگاههای كشور در حال گسترش بودند زیرا بسیاری از مؤسسات آموزشی در سطوح محلی و منطقهای وضعیت خود را تغییر دادند. به عنوان مثال چندین مدرسه عالی فدرال فرهنگ و هنرهای زیبا در مناطق مختلف به كالج و دانشگاه تغییر وضعیت دادهاند. تمایل به ایجاد یكپارچگی كامل در سیستم آموزش عالی كشور منجر به ادغام مؤسسات دست اندركار فرهنگ و هنرهای زیبای كشور كه سابقاً وابسته به ادارات فرهنگی و دانشگاهها بودند گردید. اولویت جاری سیاست فرهنگی كشور منجر به برقراری همكاری نزدیك و تنگاتنگ میان مقامات و ادارات فرهنگی و آموزشی در تمامی سطوح اعم از فدرال، منطقهای و محلی و به كارگیری استانداردهای بالا در آموزشهای هنری حرفهای گردید. از جمله مشكلات دیگر سیاست مذكور سن بالای مدیران فرهنگی، مهاجرت اساتید و معلمین زُبدة فرهنگی به خارج از كشور است كه به علت دستمزدهای ناچیز و وضعیت اجتماعی نابسامان كشور تقاضا برای استخدام آنان در خارج به ویژه در رشتههای موسیقی، رقص و باله افزایش یافته است. علیرغم همكاری سیاستگذاران فرهنگی، صنایع فرهنگی كشور از رقابت بخش خصوصی و دولتی كشور برخوردار بوده كه خود این امر باعث بروز مشكلاتی در مشاركت فرهنگی و صنایع فرهنگی كشور گردیده است[۱۶].
از جمله اولویتهای اخیر فرهنگی كشور روسیه، میتوان به بقاء مؤسسات فرهنگی سنتی (غیررسمی) به عنوان مهمترین اولویت اشاره نمود. حتی آن زمانی كه تأمین بودجه فرهنگی كشور تا حد پرداخت حقوق كارمندان كاهش یافته بود بیشترین سهم بودجهها صرف بخش مذكور میگردید. آزادی نسبی مدیریتی و مالی كه در اواخر سال 1980 به مؤسسات دولتی كشور اعطا گردید همچنان در حد حرف باقی مانده و منابع مالی مؤسسات دولتی و تجاری دست اندركار فرهنگ و هنر كشور به شدت كنترل میشد. تلاش مؤسسات فرهنگی و هنری كشور در جهت ترمیم هزینههای جاری منجر به پیدایش نظام حقوق قرضه عمومی گردید كه به نوبه خود اقتصاد كشور روسیه را به فساد كشاند[۱۷].
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ قزلسفلی، (1389). ص9.
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص9-10.
- ↑ Bressler, Michael(2009), Understanding Contemporary Russia, London, L.R.Pub. p363-364.
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص10.
- ↑ http://www.aftabnews.ir/vdcc10q4.2bqx48laa2.html
- ↑ Есаков В.А. Характер, цели, задачи и методы управления отраслью культуры в современных условиях / В.А. Есаков // Общественные науки и современность. – 2005. - № 3. –С. 13.
- ↑ Аванесова Г.А. Социальное развитие российских регионов: механизмы самоорганизации и культурная политика / Г.А. Аванесова, О.Н., Астафьева. - М., 2001. – С. 122.
- ↑ Горлов И.И. Культурная политика в современной России: региональный аспект / И.И. Горлов. - Краснодар, 2010. - С. 7 – 11
- ↑ Ярошевская т.л. «Глобальный экономический кризис: реалии и пути преодоления
- ↑ http://www.mkrf.ru/dokumenty/583/detail.php?ID=270290
- ↑ 1. آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص11-12.
- ↑ 1. آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص11-12.
- ↑ http://www.aftabnews.ir/vdcc10q4.2bqx48laa2.html
- ↑ http://www.aftabnews.ir/vdcc10q4.2bqx48laa2.html
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص13.
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص14.
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،