تاریخ هنر ژاپن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۷ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « چنان كه در مبحث مربوط به نظام فرهنگي ژاپن ديديم، ژاپن در اواسط قرن سوم  و خيلي دير پاي به دوارن باستان گذاشت و دليل عمده آن هم جزيره‌اي بودن و انزواي اين كشور و عدم داشتن مرز خشكي با كشورهاي ديگر بود. با اين همه در دوران پيش از باستان و در دوران...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


چنان كه در مبحث مربوط به نظام فرهنگي ژاپن ديديم، ژاپن در اواسط قرن سوم  و خيلي دير پاي به دوارن باستان گذاشت و دليل عمده آن هم جزيره‌اي بودن و انزواي اين كشور و عدم داشتن مرز خشكي با كشورهاي ديگر بود. با اين همه در دوران پيش از باستان و در دوران ما قبل تاريخ اين كشور ما با كشفياتي روبرو هستيم كه بايد به آنها هنر اطلاق كرد. نخستين اين كشفيات متعلق به دوره جومون و سفالينه‌هايي است كه جومون[1] ناميده مي‌شود. جومون به معني نقش ريسمان است كه اين نقش‌ها با فشردن و چرخاندن ريسمان روي سفال‌ها قبل از پخت و خشك كردن ایجاد مي‌شد. هر چند شبهاتي در مورد عدم ارتباط ژاپن با كشورهاي ديگر در اين دوره مطرح شده است (تاناكا، 2013: 57)، اما غالبا گفته مي‌شود، تا قبل از دوران باستان ژاپن به خاطر عدم ارتباط با جهان خارج هنر خاص خود را توسعه بخشيد. قديمي‌ترين سفالينه‌هاي جومون كشف شده متعلق به 12 هزار سال پيشند و از اين حيث قديمي‌ترين سفالينه‌هاي كشف شده در جهان هم به حساب مي‌آيند (همان: 57).

عدم ارتباط با جهان خارج باعث شد تا دوره جومون بسيار طولاني شود و تا قرن 10 ق م ادامه پيدا كند و این زماني است كه ما شاهد كشف نوعي ديگر از سفال با نام يايويي[2] هستيم. اين سفال‌ها نام خود را از نام محل كشف خود، جايي در توكيوي امروزي گرفته‌اند. بر خلاف دوره جومون كه ده هزار سال طول كشيد، دوره يايويي كوتاه بود و اواسط قرن سوم به پايان رسيد. دليل كوتاه بودنش هم بي شك شكل گيري ارتباط اين كشور با خاك اصلي آسيا يا به عبارت دقيق‌تر چين و شبه جزيره كره بود. قديمي‌ترين نمونه‌ها از سفال‌هاي يايويي كشف شده هم مربوط به ژاپن غربي است، جايي كه به لحاظ جغرافيايي به چين و كره نزديك‌تر است.

در دوره يايويي علاوه بر سفالينه‌هاي يايويي، ما شاهد كاربرد فلز هستيم كه در اين ميان ساخته شدن اشيائي مفرغي را كه در جشن‌ها استفاده مي‌شد، مي‌شود مرتبط با هنر دانست. اين اشياء شامل نيزه مفرغي، شمشير مفرغي و ناقوس مفرغي موسوم به دوتاكو[3] بود (ياماكاوا، 2010: 21). برخي از اين ناقوس‌هاي مفرغي داراي نقوشي چون آهو و شكارچي، ماهيگير، افرادي در حال كوبيدن برنج و چند نفر در حال نزاع بودند (همان: 21).

1-2 هنر در دوران باستان

دوران باستان در ژاپن از اواسط قرن سوم تا پايان قرن دوازدهم  به درازا كشيد. شروع اين دوران با پيدايش گورتل‌هاي عظيم موسوم به كوفون همراه بود. در ميان گورتوشه‌هاي كشف شده از اين گورتل‌ها، اقلامي چون لگام اسب، شمشير، اقلام سنگي، مهره‌ها، اقلام فلزي، سفال و ... وجود دارد، اما آنچه بيش از همه نماد هنر اين دوره شده، سفال‌هاي موسوم به هانيوا[4] است. هانيوا سفال‌هايي با پخت ساده بودند كه اطراف سطح بالايي گورتل چيده مي‌شدند، ابتدا شكل استوانه‌اي ساده داشتند، اما به مرور شكل حيوانات جز پرندگان و اشكال انسان‌ها به آن اضافه شد. اشكال انساني آن شامل پرورش دهندگان باز، مهترها، كشاورزان، سربازان زره پوش، بانوان پريستار، زنان درباري و خنياگران و رقصندگاني بودند با حالتي كه گويي دارند براي درگذشتگان برنامه‌اي اجرا مي‌كنند (استنلي بيكر، 1384: 35).

بعد از دوره كوفون، دوران آسوكا (710-592 م) فرا رسيد. در اين دوران ما شاهد ورود رسمي آيين بودايي به ژاپن (592 م) هستيم، واقعه‌اي كه تأثيري شگرف بر هنر ژاپن داشت. از فرهنگ اين دوران هم با نام فرهنگ آسوكا (645-538 م) و فرهنگ هاكوهو (710-645) نام مي‌برند كه فرهنگي با محوريت آيين بودايي است، اما بر خلاف دوران تاريخي آسوكا دوران فرهنگي آن نه از سال 592 كه از 538 شروع مي‌شود. چنان كه تاناكا (2013) هم اشاره مي‌كند، آيين بودايي براي ژاپني‌ها از تنديس‌هاي بودايي شروع شد (تاناكا، 2013: 70). بنابراين در اين دوره ما شاهد نخستين تنديس‌هاي بودايي ساخته شده در ژاپن هستيم. همچنين هنر اين دوران كه شامل معماري، پيكر تراشي، نقاشي و صنايع دستي بود، عمدتا با محوريت هنر بودايي انجام مي‌شد. براي مثال براي اولين بار در اين دوره ما شاهد ساخت معابد بودايي در ژاپن هستيم كه نخستين آن معبد آسوكا[5] بود. يكي ديگر از معابدي كه در اين دوره ساخته شد، معبد هوريوجي است، معبدي كه 1993 در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيد و در بردارنده ميراث فرهنگي زيادي از تنديس‌هاي بودا، صنايع دستي مرتبط با آيين بودايي و نقاشي‌هاي ديواري متعلق به دوران آسوكا و نارا است.

از فرهنگ دوره نارا (794-710) با نام فرهنگ تِنپيو (749-729) نام مي‌برند. ويژگي‌هاي فرهنگ و هنر در دوره نارا، شكل گيري فرهنگ اشرافي عالي با محوريت شهر هِیجوكيو[6] پايتخت كشور در دوره نارا، تأثير پذيري شديد از فرهنگ تانگ[7] چين، داشتن رنگ و بويي جهاني و فرهنگي بودايي بر پايه انديشه چينگوكوكّا[8] است (ياماكاوا، 2010: 55). ژاپن آموختن از چين را از دوره آسوكا شروع كرد و در دوره نارا ادامه داد كه دوره نارا مصادف با چين دوره تانگ بود. در اين زمان ژاپن هيأت‌هايي به چانگ‌آن[9] پايتخت تانگ مي‌فرستاد، شهري كه مقصد نهايي كاروان‌هاي جاده ابريشم و به نوعي شهري جهاني بود. بنابراين فرهنگ و هنر دوره نارا از طريق جاده ابريشم و به واسطه چين تا حدودي رنگ و بويي از فرهنگ عمده ديگر جهان آن زمان يعني ايران و هند گرفت. از طرف ديگر در اين زمان انديشه چينگوكوكّا وجود داشت، انديشه‌اي كه معتقد بود آيين بودايي قدرتي دارد كه مي‌تواند ملت را متحد و آرامش را در كشور برقرار كند، بنابراين به اين آيين اهميت زيادي داده و باعث رونق فرهنگ و هنر بودايي شد. شوتوكو تايشي يكي از برجسته‌ترين شخصيت‌هاي تاريخ ژاپن پيرو چنين انديشه‌اي بود و با تكيه بر اين انديشه سعي در اتحاد ملي ژاپن نمود، بنابراين مي‌شود او را رهبر رواج شيوه‌هاي نو در هنر و فرهنگ ژاپن هم به حساب آورد (مرتون، 2005: 21).

در دوره نارا ما شاهد نگارش نخستين كتاب‌هاي ژاپني هستيم كه در فصل مربوط به نظام فرهنگي به آن اشاره شد. در زمينه معماري و پيكر تراشي، بارزترين آثار اين دوره معبد تودایجي و ساخت تنديس بوداي بزرگ در اين معبد بود كه همان طور كه در بحث فرهنگ هم اشاره شد، تلاش ژاپني‌ها براي كسب جايگاهي به عنوان يك ملت مستقل بود (موراياما، 1998: 90).

سال 894  در دوره هيان سال پاياني اعزام هيأت‌هاي ژاپني به چين دوره تانگ براي آموختن از آن كشور بود. در واقع در اين زمان ژاپن بعد از چند قرن آموختن از چين در پي ژاپني كردن فرهنگ و هنر بر آمد. بارزترين نمود ژاپني كردن فرهنگ هم ابداع خط خاص ژاپن يعني كانا بود كه همراه با خط اخذ شده از چين يعني كانجي امروزه هم براي نگارش مورد استفاده قرار مي‌گيرد. با استفاده از اين خط شاهكارهايي ادبي نوشته شد كه بارزترين آنها «داستان گنجي» و «ماكورانوسوشي»[10] هستند. بنابراين سال 894  را مبناي تقسيم بندي تاريخ فرهنگ دوره هيان قرار مي‌دهند. سال‌هاي قبل از 894 يعني از 794 تا 894 را هيان پيشين و سال‌هاي بعد آن يعني از 894 تا 1185 را هيان پسين مي‌گويند كه هيان پسين دوران ژاپني كردن فرهنگ و هنر بود.

دوره هيان پيشين را معمولا به دو دوره فرهنگ توفو (سبك تانگ) و فرهنگ كونين-جوگان تقسيم مي‌كنند. ويژگي اين دوره چنانكه در نام توفو يعني سبك تانگ هم پيدا است، ادامه تأثير پذيري از فرهنگ چين است. ما در اين دوره با دو راهب بزرگ بودايي با نام‌هاي سايچو و كوكاي روبرو هستيم كه بعد از برگشتن از چين، آموزه‌هايي جديد از بودايي مطرح كردند بطوري كه از بودايي اين دوران با نام بودايي هيان نام برده مي‌شود كه در مقابل بودايي نارا قرار مي‌گيرد. بودايي هيان از بودايي نارا عملي‌تر و فهمش براي عامه مردم‌تر راحت بود، بنابراين علاوه بر اشراف عامه مردم هم به آن نزديك شدند. دوري مراكز بودايي جديد از شهر و تأكيد آنها بر رياضت وعبادت در كوهستان هم به اين مردمي شدن كمك مي‌كرد. تأثيراتي را كه اين بودايي جديد بر فرهنگ و هنر گذاشت، خصلت اصلي هنر هيان پيشين مي‌دانند.

هيان پسين خود به دو فرهنگ كوكوفو يا سبك ملي (قرن 10 تا 12 م) و اينسِی‌كي (نيمه دوم قرن 11 تا پايان قرن 12 م) تقسيم مي‌شود. ويژگي اصلي دوره فرهنگ كوكوفو همان طور كه از نامش پيداست، ژاپني كردن تمامي هنرها از جمله خطاطي، نقاشي، پيكر تراشي، معبد سازي و ... بود. ويژگي‌هاي اصلي هنر اين دوران، هضم و درك هنر اخذ شده از چين و ... و هماهنگ نمودنش با ذوق و طبع ژاپني به عبارتي ژاپني كردنش بود. همچنين رواج انديشه پاك بوم[11] يا بهشت بودايي در ميان اشراف و مردم عادي تأثير زيادي بر هنر داشت به طوري كه جرج سنسوم[12] سياستمدار انگليسي و محقق تاريخ و فرهنگ ژاپن عقيده داشت كه اين تأثير دين را به هنر و هنر را به دين بدل كرد (استنلي بيكر، 1384: 93).

اينسِی[13] نوعي نظام سياسي بود كه در اواخر دوره هيان معمول شد. در اين نظام سياسي امپراتوران با كناره‌گيري از قدرت وارث خود را بر تخت مي‌نشاندند و خود تارك دنيا مي‌شدند. اما برغم كناره گيري از قدرت، اين امپراتوران با اعمال نفوذ در جانشينان بي تجربه خود عملا باز هم قدرت را در دست داشتند. اين نوع نظام سياسي باعث شكل گيري فرهنگي خاص شد كه به آن فرهنگ دوره اينسِی يا فرهنگ اينسی‌كي مي‌گويند. ويژگي اصلي فرهنگ اين دوره گسترش انديشه پاك بوم بودايي، خلق داستان‌هاي تاريخي و حماسي و شكوفايي نقاشي‌هاي طوماري موسوم به ئه‌ماكیمونو[14] بود.

به طور كلي ما در دوره هيان با جريان ژاپني كردن فرهنگ و هنر روبرو هستيم كه اين جريان منجر به ايجاد عصري طلايي در هنر ژاپن و خلق شاهكارهاي بي بديل هنري از ادبي گرفته تا نقاشي و پيكر تراشي شد. بسياري از آثار اين دوره به عنوان شاهكارهاي هنر ژاپن، امروزه جزو گنجينه‌هاي ملي ژاپن به حساب مي‌آيند.

1-3 هنر در سده‌هاي مياني

سده‌هاي مياني با يك تغيير بزرگ نسبت به دوران باستان در تاريخ ژاپن شروع شد و آن انتقال قدرت سياسي از دربار امپراتور به طبقه جنگجويان )سامورايي‌هاي يا بوشي‌ها( بود. با اين همه اين انتقال قدرت به معني پايان دربار امپراتوري نبود، بلكه امپراتور همچنان در كيوتو دربار خود را حفظ كرد و هر چند قدرت سياسي نداشت، اما به لحاظ فرهنگي و اجتماعي جايگاهي ممتاز داشت. اين چنين به مدت هفت قرن و تا زمان اعاده قدرت سياسي به امپراتور در جريان اصلاحات ميجي، اين كشور شاهد نظام سياسي بي بديلي در جهان شد كه همزمان شاهد دو دربار بود.

وجود دو دربار تأثير خود را بر فرهنگ و هنر اين دوران هم گذاشت. بنابراين فرهنگ دوره كاماكورا (1333-1185) كه نخستين دوره تاريخي سده‌هاي مياني تاريخ ژاپن است، به فرهنگ بوكه، فرهنگ كوگه و فرهنگ بودايي تقسيم مي‌شود. فرهنگ و هنر بوكه چيزي متعلق به دربار امپراتوري و اشراف كيوتو و در واقع همان هنر سنتي دوران باستان بود كه اكنون دربار و اشراف ميراث دار بودند. اما هنر بوكه، هنري نو بود كه حاميان و حاملين آن جنگجويان يعني حاكمان سياسي نو ظهور بودند. به گفته استنلي بيكر (1384) ، فرهنگ نظامي شكل گرفته در اين دوران هيچ شباهتي به هر چيز ديگري نداشت كه ژاپن يا چين تا آن زمان پديد آورده بودند. بنيادش بر وفاداري و افتخار بود كه فرد همواره آماده بود در راهش جان فدا كند (همان: 152). بنابراين همان طور كه تسودا و گراهام (2009) هم اشاره مي‌كنند، طبيعي بود كه هنر اين دوران در بر گيرنده جنبه‌هاي مختلف باشد و آگاهي ملي در آن توصيف شود (تسودا و گراهام، 2009: 157).

نفوذ و گسترش هنر از پايتخت به مناطق از ويژگي‌هاي هنر اين دوران است، كما اينكه اصولا از سده‌هاي مياني به عنوان پلي ميان هنر اشرافي دوران باستان و هنر مردمي دوران مدرن نخستين ياد مي‌شود. هر چند نفوذ هنر به مناطق را مي‌توان تا حدودي نتيجه سر بر افراشتن طبقه جنگجو در برابر اشراف دربار كيوتو دانست، اما مسأله تأثير گذار ديگري هم در اين امر وجود داشت و آن بودايي دوره كاماكورا است. ما در اين دوره شاهد هستيم كه شش راهب معروف يعني هونِن، شينراي، ايپّن، نيچیرِن، ئه‌ساي و دوگِن شش فرقه جديد بودايي رواج مي‌دهند كه وجه مشترك همه آنها عمل‌گرايي و ساده بودن است. براي مثال در اين فرقه‌ها رهرو با اعمال ساده‌اي چون ذكر گفتن و تمركز و نشستن به شيوه ذن مي‌توانست به روشن شدگي و اشراق برسد. اين سادگي باعث جذب بيشتر طبقه جنگجو و حتي مردم عادي به آيين بودايي جديد شد كه خود منجر به ازدياد ساخت معابد بودايي در مناطق شد كه اين ازدياد به نوبه خود توسعه هنرهايي چون معماري معابد بودايي، پيكرتراشي تنديس بوداها، نقاشي‌هاي ديوار معابد، صنايع دستي مرتبط با آيين بودايي و ... را در پي داشت.

در بين اين شش راهب معروف ئه‌ساي و دوگن آيين ذن را در ژاپن رواج دادند كه تحت تأثير آرمان‌هاي ذن، سبكي جديد از هنر پديد آمد كه كاملا متفاوت از هنري بودايي بود كه تا آن زمان وجود داشت. اين هنر در اواخر دوره كاماكورا و دوره بعدي يعني دوره موروماچي شكوفا شد (همان: 162). از سوي ديگر اين دو راهب هر دو دانش آموخته چين دوره دودمان سونگ[15] بودند و ذن را هم از چين به ژاپن آوردند. ارتباط با چين كه در هيان پسين بريده شد، مجددا در دوره كاماكورا و البته نه به شكل رسمي برقرار و اين ارتباط منجر به تأثير هنر سونگ بر هنر ژاپن شد كه خود يكي ديگر از ويژگي هنر كاماكورا است. نمونه بارز آن را مي‌شود در بازسازي معبد تودايجي در نارا ديد. اين معبد در دوره نارا ساخته، اما بعد از آتش‌سوزي و تخريب آن مجددا در دوره كاماكورا بازسازي شد كه اين بار سبك ساخت آن كاملا متأثر از معماري چين بود. در همين مراودات با چين هم سبك‌هاي سفالگري تازه از چين اخذ شد.

در زمينه نقاشي، نقاشي‌هاي طوماري در اين دوره بيشتر به سمت ترسيم زندگي جنگجويان گرايش يافتند. همچنين در اين دوره نقاشي تك چهره يا پرتره هم رواج يافت كه آن هم بي تأثير از آيين ذن نبود، چرا كه راهبان بودايي در خلوت تصوير استادشان را جلو خود قرار مي‌دادند و به زيارت آن مي‌پرداختند.

بعد از فرهنگ كاماكور نوبت به فرهنگ دوره موروماچي رسيد كه مرتون آن را عصر طلايي هنر ژاپن مي‌خواند (مرتون، 2005: 88) و شيبا  عقيده دارد، برغم اينكه فرهنگ ژاپني از دوران هيان شروع شد، اما محور فرهنگ زندگي امروزه ژاپني‌ها در دوره موروماچي قرار دارد (شيبا و كين، 2012: 66). دوران موروماچي با جنگ‌هاي داخلي شروع شد كه كمي بيش از نيم قرن به طول انجاميد. به اين دوره جنگ‌هاي داخلي، دوره نانبوكوچو[16] و به فرهنگ اين دوران فرهنگ نانبوكوچو مي‌گويند كه ويژگي آن بازتاب روحيه اضطراب و نگراني در آثار ادبي و هنري اين دوران است. ويژگي ديگر هنر اين دوره در اصطلاح باسارا[17] نمود يافته است. ريشه اين كلمه سانسكريت و به معني مجلل و پر زرق و برق است و اطلاقش به عنوان ويژگي هنر اين دوران به اين معني است كه در اين دوره هنر به دنبال نمايش تجمل و زرق و برق بود.

بعد از اين دوره فرهنگ موروماچي به دو دوره ديگر يعني كيتاياما و هيگاشي‌ياما تقسيم مي‌شود كه به لحاظ لغوي اولي به معني كوه‌هاي شمالي و دومي به معني كوه‌هاي شرقي است. فرهنگ كيتاياما از اواخر قرن چهاردهم تا اوايل قرن پانزدهم و فرهنگ هيگاشي‌ياما از قرن پانزدهم تا نيمه دوم قرن شانزدهم را در بر مي‌گيرد (ياماكاوا، 2010: 130-127). نماد فرهنگ و هنر كيتاياما معبد روكوئونجي يا معبد طلايي[18] و نماد فرهنگ و هنر هيگاشي‌ياما معبد جيشوجي يا معبد نقره‌اي[19] است. تفاوت هنر كيتاياما با هيگاشي‌ياما همان طور كه در تفاوت طلا و نقره مشخص است، در سادگي بيشتر دومي است كه اين سادگي را با مفاهيم زيباشناسي خاصي چون وابي[20] و سابي[21] نشان مي‌دهند. وابي كشف خوش دلي در چيزي است كه زمخت و ناكافي باشد و سابي زيبايي احساس ژرفا و توانگري در خموشي و آرامش است[22].

در دوره كيتاياما، شاهد شكوفايي هنر نقاشي آب مركب يا سومي‌ئه يا سوي‌بوكوگا[23] هستيم. در همين دوره هم هست كه كان‌آمي و پسرش زِه‌آمي دو هنرمند مشهور نمايش نو را تكامل بخشيدند. به علاوه در اين دوره ما مي‌توانيم تأثير گذاري هنر دودمان مينگ[24] چين را بر هنر ژاپن ببينيم. تكامل آن چيزي را كه از آن به عنوان ويژگي اصلي هنر دوره موروماچي نام برده مي‌شود، در دوران هيگاشي‌ياما مي‌توان مشاهده كرد و آن چيزي نيست جز ادغام هنر كوگه با هنر بوكه، ادغام هنر سنتي دوران هيان با هنر وارداتي از چين دوران سونگ و مينگ و ادغام هنر پايتخت با هنر مناطق كه حاصلش شكل‌گيري فرهنگ خاص ژاپن و نمودهايش هم گل آرايي ژاپني يا ايكه‌بانا و مراسم چاي ژاپني يا سادو بود.

1-4 هنر در دوران مدرن نخستين

دوران مدرن نخستين در تاريخ ژاپن با دوره جنگ‌هاي داخلي[25] شروع مي‌شود. دوراني صد ساله كه در آن ما شاهد جنگ ستيزهاي بي پايان ميان اميران محلي يا دايميوها[26] هستيم. در چنين احوالي براي نخستين بار در تاريخ پرتغالي‌ها و به دنبال آن ديگر اروپايي‌ها به ژاپن آمدند و با خود مسيحيت و تفنگ آوردند. با توجه به جنگ‌هاي داخلي، تفنگ خواهان زياد پيدا كرد و خيلي زود در ژاپن ساخته و در تمام كشور رواج پيدا كرد. ره آورد ديگر غربي‌ها يعني مسيحيت خود عاملي تأثير گذار بر فرهنگ و هنر ژاپن در اين دوره شد و وقتي هم ترس از گسترش آن در ژاپن غربي منجر به ممنوعيتش و در نهايت اخذ سياست بسته از سوي حكومت جنگجويي وقت شد، غير مستقيم تأثيراتي بر فرهنگ و هنر داشت.

در دوران جنگ‌هاي داخلي ما اصطلاحي چون گه‌كوكوجو[27] را داريم كه به معني زير كشيدن بالا دستان توسط زير دستان است. به عبارتي هر كه قدرت بيشتري داشت، سعي مي‌كرد جايگاه بالاتري به دست آورد و طبيعي است كه در چنين دوراني تمايل به به رخ كشيدن قدرت، ثروت و برتري رويه جامعه شود كه اين مسأله در فرهنگ و هنر اين دوران هم نمود پيدا كرد. براي مثال در معماري تمايل به ساخت قلعه‌ها و بناهاي با شكوه و با عظمت و در نقاشي تمايل به كشيدن پرده‌هاي نقاشي بزرگ با رنگ‌هاي پر زرق و برق جريان غالب هنر شد. اين رويه بعد از جنگ‌هاي داخلي و در دوره فرهنگ موموياما هم وجود داشت. فرهنگ موموياما اشاره به فرهنگ دوران آزوچي-موموياما و تا حدي اوايل دوره ادو دارد. بعد از فرهنگ ساده و با شكوه دوران موروماچي، مي‌شود گفت، فرهنگ و هنر موموياما يك نوع برگشت به طلا بود (شيبا و كين، 2012: 79).

فرهنگ و هنر موموياما، فرهنگ و هنري عظمت‌گرا، تازه و سرشار از زرق و برقي بود كه در آن تأثيرات آيين بودايي رنگ باخت، فرهنگي بود كه توسط اميران محلي تازه به دوران رسيده و بازرگانان بزرگ پرورده شد و فرهنگي بود كه از فرهنگ نانبان يا وحشي‌هاي جنوب هم تأثير مي‌گرفت (ياماكاوا، 2010: 141). فرهنگ نانبان فرهنگي است كه توسط اروپايي‌ها در آن دوره به ژاپن معرفي شد. معماري اين دوران و به خصوص قلعه‌هاي با شكوهي كه در اين دوره ساخته شد و نيز نقاشي‌هايي كه در تزئين درهاي كشويي و ديوارهاي دروني اين قلعه‌ها استفاده شد، ويژگي بارز هنر اين دوران است. افزون بر استفاده از رنگ‌هاي تازه و پر جلا در نقاشي، ويژگي ديگر نقاشي اين دوره تصوير كردن مردمان عادي در تابلوهاي اين دوره است كه خود تحولي بزرگ در هنر نقاشي اين دوران به حساب مي‌آمد.

با اين همه و در كنار گرايش هنر به نمایش قدرت و ثروت، در اين دوران ما مراسم چايی را داريم كه توسط استاد بزرگ چاي يعني ريكيو تكامل يافت. مراسم چاي در اين دوره يكي از سرگرمي‌هاي شهرنشينان اين دوره و شكوفايي آن خود موجب رشد سفالگري اين دوره و آفرينش سفال‌هاي اين دوره شد. همچنين در اين دوره هنرهاي نمايشي هم رونق زيادي داشتند و در زندگي شهرنشينان جاي پايي براي خود باز كردند. نمايش نو يا نوگاكو كه در سده‌هاي مياني بين درباريان طرفدار داشت، در اين دوره به ميان مردم عادي راه يافت. به علاوه دو نمايش كابوكي و نمايش عروسكي بونراكو هم در اين دوره پي ريزي شدند.

دوره ادو (1868-1603) به لحاظ هنري بدان حد متنوع است كه نمي‌توان در يك كلام از آن سخن گفت، بنابراين در اينجا به كليات هنر اين دوران اشاره مي‌كنيم. اگر تا اين زمان (در دوران باستان و سده‌هاي مياني) هنر با محوريت آيين بودايي رشد كرد و در آن گرايش به معني و دنياي ديگر زياد بود، در اين دوره ما شاهد گرايش هنر به دنياي مادي هستيم، مسأله‌اي كه منجر به مردمي شدن هنر در اين دوران شد. براي نشان دادن اين تغيير در ژاپني از اصطلاح اوكي‌يو كارا اوكي‌يو ئه[28] به معني از جهان فاني به جهان گذران استفاده مي‌شود كه هر چند هر دو جهان اوكي‌يو خوانده مي‌شوند و هر دو هم اشاره به همين دنيا دارند، اما اولي جهاني سرشار از اندوه و غم و ناپايداري است، اما دومي دنياي واقعي است. به عبارتي در اين دوره هنر با فاصله گرفتن از نگرش آيين بودا به جهان، به سمت توصيف جهان واقعي گرايش پيدا كرد و واقعگراتر شد. در اين دوره ما شاهد خلق نقاشي‌هايي از مردمان عادي و حتي زنان محله‌هاي عشرت هستيم كه مردمان عادي و البته آنها كه توانايي مالي داشتند، حاضر بودند براي خريدش پول بدهند.

چنانچه در جدول شماره 1 مبحث فرهنگ و نظام فرهنگي ژاپن ديديم، فرهنگ در دوره ادو خود به چهار دوره فرهنگ کانئه، گِنروکو، هوره‌کي‌تِنمی و کاسه تقسيم مي‌شود كه در این میان، دو دوره گِنروکو و کاسه مهم‌تر هستند و اغلب در صحبت از فرهنگ و هنر در اين دوران از همين دو دوره نام مي‌برند. چنان كه در مبحث فرهنگ گفتيم فرهنگ گنروكو با محوريت شهرهاي كيوتو و اوساكا و فرهنگ كاسه با محوريت اِدو شكوفا شدند. همچنين مشوقان فرهنگ گنروكو سامورايي‌ها و تاجران بزرگ شهرهاي كيوتو و اوساكا بودند، در حالي كه مشوقان فرهنگ كاسه تاجران متوسط و خرده تاجران شهرنشين ادو بودند. به علاوه فرهنگ كاسه بيشتر در شهرستان‌ها گسترش يافت و به عبارتي مردمي‌تر شد.

يكي ديگر از ويژگي‌هاي هنر اين دوران پيشرفت چاپ نقش چوب يا چاپ باسمه چوبي بود كه اين امكان را ايجاد كرد كه بتوان از يك اثر ادبي يا نقاشي چاپ‌هاي زيادي زد كه خود منجر به توسعه هنر در ميان مردم شد. به خصوص توسعه اين چاپ به توسعه نقاشي‌هايي موسوم به اوكي‌يوئه منجر شد كه در ميان مردم خواهان بسيار داشت. برخي از اين نقاشي‌ها هم به واسطه تجارت محدود هلندي‌ها با ژاپن از طريق بندر ناگاساگي به اروپا برده و منجر به پديده ژاپونيسم در اروپا شد كه در مبحث فرهنگ به آن اشاره كرديم. علاوه بر اين آثار، برخي از ظروف سفالي و چيني ساخت ژاپن و نيز ظروف لاكي اين كشور هم در اين دوره به خارج از اين كشور و به خصوص اروپا صادر شدند و در آنجا خواهان بسيار  پیدا كردند و در پديده ژاپونيسم سهم داشتند.

1-5 هنر در دوران مدرن

دوران مدرن در ژاپن با اعاده قدرت به امپراتور ميجي در 1868 و آغاز تلاش اين كشور براي پيش رفتن در مسير تجدد و مدرنيزاسيون و جبران عقب ماندگي‌اش از غرب شروع شد. تلاش ژاپن براي مدرن شدن محدود به صنعت، اقتصاد، نظام سياسي و ... نبود كه فرهنگ را هم در بر گرفت. هنگامي كه صحبت از فرهنگ در اين دوره مي‌شود، پيش از هر چيز پديده بونمه‌كايكا به ذهن مي‌آيد كه به پديده مدرن و غربي شدن سريع در اوايل ميجي با تقليد فعالانه از تمدن غربي اطلاق مي‌شود. بونمه‌كايكا هنر را هم در بر گرفت و در اين زمينه هم ژاپن فعالانه به آموختن از غرب پرداخت. در واقع حكومت ميجي به عنوان حلقه‌اي از مدرن شدن، فعالانه به اخذ هنر غرب با محوريت موسيقي و هنرهاي زيبا اقدام كرد (نه‌كي، 1999: 11).

مدرسه هنرهاي زيبا و معماري[29] سال 1876 تأسيس و آموزش هنر غربي در آن شروع شد. هر چند گفته مي‌شود اين نخستين نهاد آموزش هنرهاي زيبا در ژاپن است، اما به گفته نه‌كي (1999) در مدرسه افسري نيروي زميني[30] كه 1874تأسيس شد هم نقاشي غربي آموزش داده مي‌شد (همان: 11). بهر حال از اين زمان آموزش هنرهاي غربي و به خصوص نقاشي غربي در ژاپن شروع شد كه به آن يوگا[31] مي‌گفتند. با تأسيس مدرسه هنرهاي زيبا و معماري، سه استاد از ايتاليا براي تدريس دعوت شدند كه تخصص آنها نقاشي، مجسمه‌سازي و طراحي بود.

بعد از ميجي و اخذ سياست جدايي دين از سياست، كمك دولت به معابد بودايي و ايزدكده‌هاي شينتو قطع شد، در نتيجه بسياري از آنها در شرايط سخت مالي قرار گرفتند و نمي‌توانستند از گنجينه‌هاي هنري كه در اختيار داشتند چنان كه بايد نگهداري كنند و حتي اقدام به فروش آنها نمودند. در اين زمان بسياري از اين گنجينه‌ها براي بخش خاور دور موزه هنرهاي زيباي بوستون خريداري و جمع آوري شد. يكي از كساني كه در خريد اين آثار دست داشت، استادي آمريكايي به نام ارنست فنولوسا[32] بود كه 1876 براي تدريس فلسفه و اقتصاد سياسي به دانشگاه توكيو آمد. او علاوه بر تخصصش، نقاشي رنگ و روغن هم آموخته بود و بعد از آمدن به اين كشور جذب هنر ژاپن و بعدا معرف آن در غرب شد. هر چند فنولوسا برخي از گنجينه‌هاي هنري ژاپن را خريداري و از اين كشور خارج كرد، اما خدمت او به هنر ژاپن اين بود كه ژاپني‌ها را متوجه ارزش آثار هنري گذشته خود كرد (اُكاكورا، 1396: 12). اين مسأله و نيز برخاستن صداي اعتراض نسبت به غربي شدن كشور در دهه 1880 از گوشه و كنار ژاپن، باعث شد تا سال 1887 مدرسه هنرهاي زيباي توكيو[33] تأسيس شود كه رسالت اصلي‌اش حفظ و گسترش هنرهاي ژاپني بود، هر چند بعدها و با موفقيت نقاش سبك غربي يعني سِیكي كورودا[34] رشته نقاشي غربي هم در آن تصويب و آموزشش شروع شد.

توجه مجدد به هنر سنتي ژاپن باعث شد تا به نقاشي ژاپني نام نيهون‌گا[35] بدهند كه مقابل يوگا يا نقاشی غربي قرار داشت. در مورد نيهون‌گا، برخي در تعريفي محدودتر آن را به نقاشي ژاپن قبل از دوره ميجي اطلاق مي‌كنند، اما برخي با معني وسيع‌تر آن را مقابل نقاشي رنگ روغن قرار مي‌دهند، به عبارتي آن را شامل نقاشي‌هايي مي‌دانند كه با فنون و رنگ‌هاي ژاپني ترسيم شده باشد. اين چنين در دوره ميجي ما نخست شاهد اخذ فعالانه هنر و نقاشي غربي هستيم، اما خيلي زود جنبش ارزش‌گذاري مجدد هنر و نقاشي ژاپني شكل مي‌گيرد كه مي‌شود آن را نوعي ملي گرايي در هنر دانست (ماگو، 2004).

چنان كه پيشتر گفتيم در دوره ادو برخي از نقاشي‌هاي ژاپني و البته صنايع دستي اين كشور به خصوص ظروف لاكي و سفال ژاپن به اروپا صادر شد. همچنين از اواخر دوره ادو و نيز در دوره ميجي ژاپن در نمايشگاه‌هاي جهاني شركت مي‌كرد كه در آنجا علاوه بر كالاهاي صنعتي خود برخي صنايع دستي و همچنين تابلوهاي نقاشي را معرض نمايش مي‌گذاشت كه با تحسين بسيار زياد غربي‌ها روبرو شدند. در اين بين ظروف لاكي ژاپني توجه بسيار زيادي را جلب كرد. بنابراين در دوره ميجي همچنان توجه به هنرهاي سنتي و به خصوص صنايع دستي سنتي اين كشور وجود داشت و آنها به عنوان يكي از كالاهاي صادراتي ترويج مي‌شدند. پس مي‌توان گفت يكي ديگر از ستون‎هاي مديريت هنري ميجي، ترويج چنين هنرهايي به منظور صادرات بود (همان: 213).

چنان كه قبلا گفتيم در زمينه مجسمه سازي هم استاداني از اروپا و به خصوص از ايتاليا به ژاپن دعوت شدند. ژاپن خود از گذشته داراي هنر پيكر تراشي بود و شاهكارهاي بي نظيري در تاريخ هنر اين كشور خلق شده است. با اين همه با دعوت از اين استادان هنر مجسمه سازي غربي و به خصوص پيكر تراشي از سنگ و فلزات در ژاپن توسعه پيدا كرد و شاهكارهايي در دوره ميجي خلق شد. در زمينه معماري هم سال 1877 معماري انگليسي به نام جوسيه كندر[36] به ژاپن آمد و شاگرداني تربيت كرد كه امروزه آثار خود كندر و شاگردان او در ژاپن باقي مانده‌اند. هدف حكومت ميجي از دعوت از معماران غربي، مدرن كردن معماري ژاپن بود كه البته اين مدرن كردن بيشتر به معني غربي كردن معماري اين كشور بود.

تا پايان دهه 1910 جريان غالب در نقاشي ژاپن، نقاشي آكادميك متأثر از امپرسيونيسم فرانسه با محوريت سِیكي كورودا بود. بعد از جنگ جهاني اول، ژاپني‌هاي زيادي براي تحصيل و آموختن هنر مدرن غربي به اروپا رفتند. برگشت آنها به ژاپن و تلاششان براي شكل دادن مكتب‌هاي گوناگون هنر مدرن را مي‌توان به دوران زمینه ساز براي بلوغ مكاتب هنري در ژاپن تشبيه كرد. با اين همه درگيري ژاپن در جبهه‌هاي جنگ به خصوص جنگ جهاني دوم فرصت بلوغ اين مكاتب هنري را در دوران مدرن و سال‌هاي قبل از جنگ گرفت، تا عملا اين دوران، دوره زمینه ساز براي هنر معاصر ژاپن در سال‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم شود.

1-6 هنر در دوران معاصر

هنگامي كه صحبت از هنر معاصر مي‌شود، منظور هنر بعد از جنگ جهاني دوم است. با اين همه اگر دقيق‌تر بخواهيم بگوييم، فاصله بين شكل گيري و فعاليت گروه‌ هنري‌ انجمن هنري گوتاي[37] در اواسط دهه 1950 تا فعاليت جنبش‌هايي ضد هنري چون نئودادا[38] در اوايل دهه 1960 را مي‌توانيم دوره‌‌ي سر آغاز هنر معاصر ژاپن به حساب آوريم چرا كه در اين دوره شاهد شروع خلق آثار خاص اين كشور هستيم. خاص كه مي‌گوييم، منظورمان چيزهاي جديد و يا عجيب و غريب نيست بلكه آنچه پديد آمد به لحاظ ماهيت احساسي متفاوت از هنر غربي القا مي‌كرد.

از اواخر دهه 1960 اين خاص بودن توسط جنبش‌هايي هنري چون مونوها[39] و هنرمنداني مانند هيتوشي نومورا[40]، توشيكاتسو اندو[41] و ... توسعه داده شد و هنرمندان نسل جديدتر هم به توسعه آن كمك كردند. با چنين فعاليت‌هايي ما در دهه 1980 شاهد پذيرش هنر معاصر ژاپن در غرب هستيم. در اين زمان ژاپن به دومين قدرت اقتصادي جهان بدل شده بود و اين مسأله هم تا حدودي در جذب مخاطبان خارجي به هنر ژاپن تأثير داشت. نیز در اين دهه ما شاهد برگزاري نمايشگاه‌هاي هنري آثار هنرمندان ژاپن در خارج از اين كشور هستيم كه عموما با استقبال خوبي مواجه مي‌شد. براي مثال از نمايشگاهي با عنوان «نمايشگاه ژاپن بزرگ: هنر دوره ادو 1868-1600)» كه سال 1981 در لندن برگزار شد، 523 هزار نفر بازديد كردند (ميتسوياما، 2008: 114).

چنان چه در فصل مربوط به فرهنگ و نظام فرهنگي هم اشاره شد، با رشد سريع اقتصاد ژاپن در دهه 1960 دولت اين كشور اقداماتي را براي حمايت از هنر شروع كرد. يكي از اين اقدامات اعزام هنرمندان جوان به غرب براي آموختن هنر معاصر بود كه مقصد بيشتر آنها كشورهايي بود كه مهد نقاشي، پيكر تراشي و عكاسي بودند. اين برنامه از سال 1966 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. همچنين تأسيس سازمان فرهنگ در 1968 اقدام ديگري بود كه زمينه را براي حمايت از هنرهاي معاصر فراهم آورد.

به اعتقاد ميتسوياما (2008) ، دهه 1980 دهه‌اي است كه جهان هنرهاي زيباي ژاپن به سرعت تغيير كرد (همان: 114). در اين دهه و با ثروتمند شدن ژاپن، صنعت به هنر علاقمند و زمينه براي ترويج و توسعه هنر فراهم شد. خريد آثار هنري از سوي صنايع نمونه‌اي از اين علاقه بود. همچنين در اين دهه اين شعار رايج شد كه هر استاني بايد يك موزه هنرهاي معاصر داشته باشد كه در نهايت منجر به اوج گرفتن ساخت سالن‌هاي مرتبط با هنرهاي معاصر شد. موزه‌هاي جديد هم نياز به آثار هنري داشتند، پس بازار آثار هنري بسيار رونق گرفت (همان: 114).

با ورود به دهه 1990 هنرمنداني پاي به عرصه گذاشتند كه در جامعه مصرفي و جامعه اطلاعاتي رشد كرده و بزرگ شده بودند، در نتيجه ما با آثاري روبرو هستيم كه دست كم به لحاظ ظاهري مي‌توان احساس خرده فرهنگي را از آن داشت. با اين همه در اين آثار هم مي‌توان نشانه‌هايي از تلاش براي ژاپني بودن مشاهده كرد. ژاپن معاصر داراي اين قدرت تأثير است كه با داشتن افكاري نو و جهان شمول و با تلفيق فرهنگ‌هاي مختلف به رقابت در عرصه‌هاي مختلف هنر معاصر بپردازد. در ادامه با تفكيك هنرها نگاهي به اين قدرت ژاپن در هنرهاي مختلف مي‌اندايم.


[1] 縄文土器/Jōmon doki.

[2] 弥生土器/Yayoi doki.

[3] 銅鐸/Dōtaku.

[4] 埴輪/Haniwa.

[5]  飛鳥寺/Asuka dera: در اواخر قرن ششم يا اوايل قرن هفتم م ساخته شد.

[6] 平城京/Hējōkyō.

[7] 唐/Tang(618-907).

[8] 鎮護国家/Chingo Kokka.

[9] 長安/Chang an.

[10] 『枕草子』/Makura no Sōshi.

[11] 浄土思想/Jōdo shisō.

[12] George Sansom(1883-1965).

[13] 院政/Insei.

[14] 絵巻物/Emakimono.

[15] 宋/Song(960-1279).

[16] 南北朝時代/Nanbokuchō Jidai(1336-1392).

[17] 婆娑羅/ばさら/Basara.

[18] 鹿苑寺/Rokuonji  金閣寺/Kinkakuji.

[19] 慈照寺/Jishōji  銀閣寺/Ginkakuji.

[20] 侘/Wabi.

[21] 寂/Sabi.

[22]  براي اطلاعات بيشتر ببينيد (حسيني، 1397).

[23] 水墨画/Suibokuga.

[24] 明/Ming(1368-1644).

[25] 戦国時代/Sengoku Jidai(1467-1590).

[26] 大名/Daimyō.

[27] 下克上/Gekokujō.

[28] 憂き世から浮き世へ/Ukiyo kara Ukiyo he.

[29] 工部美術学校/Kōbu bijutsu gakkō.

[30] 陸軍士官学校/Rikugun shikan gakkō.

[31] 洋画/Yōga.

[32] Ernest Fenollosa(1853-1903).

[33] 東京美術学校/Tōkyō bijutsu gakkō.

[34] 黒田清輝/Kuroda Seiki(1866-1924).

[35] 日本画/Nihon ga.

[36] Josiah Conder(1852-1920).

[37] 具体美術協会/Gutai Bijutsu Kyōkai.

[38] ネオダダ/Neo Dada.

[39]  もの派/Monoha: جنبش هنري بزرگي در هنر معاصر ژاپن كه از اواخر دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 ادامه داشت. هنرمندان اين جنبش با چيدمان سنگ، چوب، كاغذ، پلاستيك، روغن سوخته، پارافين و ... آثاري خلق مي‌كردند. اثر يكي از هنرمندان اين جنبش با نام نوري‌يوكي هاراگوچي (原口典之/Haraguchi Noriyuki) و با عنوان «حوض روغن» (オイルプール/Oil Pool) سال 1977 توسط موزه هنرهاي معاصر تهران خريداري و در اين موزه نگهداري مي‌شود.

[40] 野村仁/Nomura Hitoshi(1945-    ).

[41] 遠藤利克/Endō Toshikatsu(1950-    ).