سنتهای بودایی در تایلند
از آنجا که پختن غذا برای راهبان بودایی حرام است، آنها معمولاً با سرهای تراشیده و رداهای نارنجیرنگ هر روز صبح از صومعه بیرون میروند و در خیابانها از مردم غذا و مواد خوراکی میگیرند و آن را در کشکولی که در دست دارند میگذارند. در کشورهای پیرو سنت بودایی تراوادا، راهبان دو گروه هستند. وظیفۀ اصلی یک گروه از آنها که روستایی هستند، آموزش دینی مردم و رسیدگی به نیازهای آنها است.گروه دیگر، راهبان جنگلیاند که شمار آنها کمتر است و کار آنان مراقبه است. مردم با صدقهدادن به راهبان، برای زندگی کنونی و زندگیهای بعدی خود، به ثواب میرسند. راهبان بودایی باید از خویشان و دوستان دوریکنند و به مراقبههای سخت و عمیق شهودی که به آرامش ذهنی میرسد، بپردازند. گفته میشود سنت بودایی تراوادا که تعالیم آن به زبان پالی است، به آموزههای بودا نزدیکتر است و هستۀ اصلی آن کوشش «شخصی» است و فقط با کوشش شخصی است که میتوان سرشت واقعیت را دریافت و به چرخۀ مرگ و زندگی پایان داد. به نظر بودائیان تراوادا، رستگاری فقط با انضباط ذهن و بدن بهدست میآید و برای رسیدن به آن، نیاز به هیچ مرشد و حتی نیروهای فرازمینی نیست. در آموزههای بودایی آنچه راهب باید بخورد یا بپوشد به دقت و با جزئیات مشخص شده است.
«مذهب تراوادا، برخلاف مذاهب دیگر بودایی و حتی ادیان دیگر، برای مردم آئینهای دشواری دارد. مردم در روز ماه نو و در هنگام ماه بدر گرد هم میآیند و معمولاً در حضور راهبی با ادای شهادت به پناهگاههای سهگانه و اعلام پذیرش احکام پنجگانه با دین خود تجدید بیعت میکنند. سپس به موعظه راهب گوش میسپارند که معمولاً تشریفاتی است و بعد ممکن است زمان کوتاهی به مراقبه بپردازند ...»[۱].
ورود به جرگهٔ راهبان کار چندان دشواری نیست. راهبان دو دستهاند، گروهی موقت و گروهی دائمی. بیشتر مردم تایلند آرزو دارند که یکی از پسران آنها دست کم برای مدت سه ماه به جرگهٔ راهبان درآیند تا از این رهگذر ثواب برند. حتی برخی از کارمندان دولت و افسران میتوانند مرخصی بگیرند و برای مدتی به سلک رهبانیت درآیند. برای این کار نخست باید طالعبین زمان سعد را مشخص کند. طلبه سر خود را میتراشد و غسل میکند؛ سپس اوراد لازم را میخواند و یکدست ردا و دیگر لوازم زندگی راهب را میگیرد. پس از آن راهب ارشدی آموزش او را آغاز میکند.
«هر مانکی باید اصول اساسی (Patimokkha) را که ۲۲۰ اصل هستند، رعایت کند. ترجمهٔ واژه پالی «بیخو» (Bhikhu) به انگلیسی آسان نیست.مانک نزدیکترین ترجمه است... مانکیکه ده سال یا بیشتر مراسم «واسا» را انجام داده باشد، میتواند «ترا» (Thera)(در لغت به معنی پیر و شیخ) خوانده شود و مانکی که ۲۰ سال یا بیشتر مراسم واسا را برگزار کرده باشد، «تراماها» (Teramaha) خوانده میشود. چنین شخصی در همهٔ این مراحل همچنان «بیخو» است. در [کتاب] «داماپادا» (Dhamma Pada) آمده است: کسی «ترا» نمیشود فقط بهدلیل موی سفید و سن بالا. کسی که حقیقت راستی، بیآزاری، مقاومت و کنترل در او جایگرفته باشد، چنین مرد عاقلیکه همه ناپاکیها را از خود دورکرده باشد، میتواند «ترا» نامیده شود»[۲].
محمدربیعابنمحمدابراهیم که در ۱۶۸۶م به همراه هیئت سفارت شاه سلیمان صفوی به سیام رفت با تعصب خاص خود دربارهٔ روحانیان بودایی سیام مینویسد:
«و علمای این طائفه را به زبان خود «روئی» میگویند ... که به کار و شغل دنیا متوجه نشده بیرخت و لباس و متاعی دست از لوازم زندگی کشیده و در راه باطل ثابت قدم میباشند و به اجماع، منکر تزویجاند ... حتی شاهزادگان ایشان در صغر سن به خدمت روئیان به بتخانهها آمده به جاروبکشی مسکن بتان اشتغال داشته باشند و به ریاضت نفس تن درداده آداب و شرایط کیش خود را فرا میگیرند»[۳].
«و خلاصهٔ موعظهٔ ایشان آنکه ترک دنیا بکنید و از لذات بیوفای او بگذرید و خواب و خورش کم کنید و از عبادت اصنام غافل نشوید و طمع در مال مردم مکنید و در ساختن و آبادی بتخانهها بکوشید و با آنکه مملکت ایشان وسعتی ندارد و قریب به پنج هزار بتخانه بیش است، میگویند که بتخانه باز بسازید و آنچه دارید در زیر پای بتان دفن کنید» [۴].
«و سکنهٔ آن ولایت را اعتقاد آنست که این جماعت (روحانیون) هادی راه ضلالند و بدون وجود ایشان کار ماه تباه است و از مال ما نصیب و بهره دارند و چیزی که به ایشان داده شود، صرف و خوردن آن حرام است»[۵].
«و جمع کثیری دست از کار کشیده و بنابر آن که هر که روئی شود از رعیتی معاف است و رعیتی نکرده به بتخانهها رفته ساکن شده بودند (و پادشاه) مقرر کرده که هر که به بتخانه رود باید تا چند سال تحصیل کند تا از رعیتی معاف باشد... و الا اگر منظورش آسایش و تنپروری است او را به حال خود نگذاشته به جبر آورده به رعیتی باز داشته... و وجوهات دیوانی را از او میگیرند»[۶].
«سیامیها روحانیان بودائی خود را فقط با کلمهٔ «پرا (Phra) که به معنی عالیجاه» است خطاب میکنند. کلمهٔ «پرا» از سانسکریت Brhat (که در زبانهای ایرانی Beres و در فارسی «برز» به معنی بلندی، بزرگی و شکوه است) اقتباس شده است؛ چون روحانیان بودائی هنگام سخنگفتن به جای کلمهٔ «من» که مردم عادی خطاب به بزرگان آن را کاچائو (Kha chao) به معنی «بنده سرکار» و «چاکر» میگویند، لفظ ما را که در زبان سیامی «رو» (Rao) میباشد به کار میبرند، ظاهراً ایرانیان این نام (روئی) را روی آنها گذاردهاند. پس روئی کسی است که به جای «من» میگوید «ما»؛ مؤلف سفینه روئی را به روئیان جمع بسته است... روحانیان بودائی حق ندارند تکدی کنند، ولی برای بهدستآوردن غذای روزانهٔ خود از ساعات ابتدایی صبح در خیابانها و معابر راه میافتند و در برابر دکانها و یا منازل توقف کوتاهی میکنند و بدون اینکه سخنی بگویند باید هرچه که به آنها داده میشود، بپذیرند.
در دهات، روستائیان بشقابهای برنج و گوشت و میوه و سایر اطعمهای راکه آماده کردهاند، جلوی آنها میگذارند و آنان بشقابها را در کشکول خود خالی میکنند و نذورات را به عبادتگاه میبرند. در آنجا آنچه به دست آمده در یک جا جمع میکنند و آخرین غذای خود را در حدود ساعت ۱۱ صبح میخورند و فقط در آن ساعت حق دارند آب بیاشامند.
بقیهٔ روز را صرف تفکر، خواندن اوراد مذهبی، مطالعهٔ نوشتههای دینی، تعلیم نوآموزان و انجام کارهای مختلف در عبادتگاه میکنند؛ آخرین مراسم مذهبی نیز حدود ساعت ۵ بعدازظهر انجام میگیرد. پس از آن هر یک به اطاق خود که در ساختمان مخصوص اقامتگاه عباد (کنه (Khana قرار دارد میروند»[۷][۸].
نیز نگاه کنید به
ادیان در تایلند؛ آیین بودا در تایلند
کتابشناسی
- ↑ هاکینز، برادلی (۱۳۸۲).دین بودا. ترجمه حسن افشار. تهران. نشر مرکز،ص.73.
- ↑ تمهیدی،محمد.(۱۳۷۹). تایلند سرزمین طلایی (با تأکید بر نقش مسلمانان در آن کشور بهانضمام سمینار شیخ احمد قمی و تاریخ سیام). تهران.الهدی،ص.42.
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران. دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ،ص.113.
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران. دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ،ص.114.
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران. دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ،ص.115.
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران. دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ،ص.117.
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران. دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ،زیرنویس.287-286.
- ↑ الهی، امیر سعید(1391). جامعه و فرهنگ تایلند. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بینالمللی الهدی،ص.159-163.