یهودی ها در سوریه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

یهودیان سوریه

هر چند در حال حاضر، تقریباً جامعه یهودی از صفحه سوریه محو شده است؛ اما به جهت تأثیری که در شکل­گیری جامعه سوریه در تاریخ جدید سوریه داشته­اند، به ناچار باید مروری به وضعیت این دین در سوریه داشت.

گزارش­های تاریخی و دینی فراوانی از ورود قوم بنی اسرائیل به منطقه شام، به عنوان ارض موعود، وجود دارد. بخشی از این روایات تاریخی در قسمت تاریخ همین کتاب بررسی شد.

یهودیان بومی سوریه، اصطلاحاً در زمره یهودیان «میزراحی» (Mizrahi) یا «مِزراحی» یا «بِن میزراح» ؛ به معنی «مشرقیون» یا «فرزندان مشرق»، نامیده می­شوند؛ یعنی یهودیانی از تبار جوامع یهودیِ مقیم خاورمیانه­. در فرهنگ اجتماعی رژیم اشغالگر قدس، اصطلاحِ میزراحی، بیشتر برای اشاره به گروهی از یهودیان استفاده می‌شود که از کشورهای با اکثریتِ مسلمان به اسرائیل آمده‌اند.

در این بخش، به دلایل پیش­گفته، بررسی روایات و نحوه زندگی یهود میزراحی در سوریه را رها می­کنیم؛ با این حال، الزاماً بررسی دین یهود را در سوریه باید از قرن 15 میلادی، شروع کنیم؛ یعنی زمانی که یهودیان «سِفارْدی/ اسپانیایی» (Sephardi) از شبه جزیره ایبری، اخراج شدند و به امپراتوری عثمانی پناه آوردند و به ترتیب جمعیت، در شهرهای ادرنه، استانبول، صَفِد فلسطین، بیت المقدس، قاهره، دمشق و حلب سکونت کردند.

این یهودیان بعدها در قالب فرقه مخفی فراماسونری، جریانی را شکل دادند که در نهایت، منجر به سقوط حکومت عثمانی، پس از 7 قرن حیات شد. این فرقه­های سری، با استفاده از نزاع داخلی میان جریان سنتی و نو گرا به شکل­گیری جریان اصلاحات، مشروطه خواهی و در نهایت، در اواخر قرن نوزدهم با تز «تئودور هرتزل» (Theodor Herzl) (1880-1904)[2] مبنی بر شکل­گیری دولت مستقل یهود، توانستند با بهانه داشتن پیوندی تاریخی در فلسطین و منطقه اورشلیم، ابتدا به آن منطقه مهاجرت کرده و سپس با ترفند خرید زمین مسلمانان آنها را از سرزمینشان آواره نمودند.

فرایند تأثیر بطئی و موذیانه سیاست­های یهودی در عثمانی و نقش آن­ها در این فروپاشی، پیچیده، گسترده و انباشته از گزارشات و شواهد پیدا و پنهان است که طرح آن، محل خود را می­طلبد.[3]

مهم­ترین خطوط فعالیت یهود در امپراتوری عثمانی و سرزمین­های تحت حاکمیت آن­ها، خصوصاً سرزمین­های عربی مانند سوریه، نفوذ در دربار، مهندسی افکار از طریق سیطره بر مطبوعات و صنعت چاپ و نیز وام­دهی­های گسترده و کلان به رجال تأثیر گذار و حتی خود سلطان بود. [4]

مهاجرت یهود به سرزمین­های اسلامی، محدود به تبعید سفاردی­ها نبود و دیگر یهودیان اروپایی (یهودیان اشکنازی) نیز به این سیل مهاجرتی افزوده شدند. خاخام­ها یا رِبّی‌های اشکنازی مهاجر، بقیه یهودیان اروپا را تشویق به مهاجرت می‌کردند؛ زیرا وضعیت خود را تحت سلطه ترکان عثمانی بهتر از وضعیت خود در میان مسیحیان اروپا می‌دیدند. به جز سلطان مراد سوم که اعتقاد داشت غیرمسلمانان باید دارای وضعیت ذِمّی[5] ‌باشند، بقیه سلطان‌های عثمانی اکثراً ملایم‌تر بودند.

سفاردی ها در امپراتوری عثمانی دارای نفوذ سیاسی و فرهنگی عمیقی بودند؛ زیرا آنها غربیانی تلقی می­شدند که ارتباطات گسترده­ای با اروپا داشتند، زبان های اروپایی را می­دانستند و دانش و فناوری­های جدید را با سرمایه­گذاری­های کلان؛ خصوصاً در توسعه استانبول و پایتخت عثمانی، به ارمغان می­آوردند.[6]

محله یهودیان هنوز هم در دمشق قدیمه، در سمت راست باب توما، با تقریباً 22 کنیسه بسته و نیز مغازه­های بسته­ای که مالکان یهودی آن گریخته­اند، پابرجاست؛ جایی که اکنون آن را محله «الامین» می­نامند؛ هرچند که در حال حاضر، ساکنان یهودی چندانی جز تعدادی افراد کهنسال، ندارد؛ زیرا بعد از منازعات یهودی – عربی، از سال 1948 به بعد، تضییقات فراوانی برای ایشان در سوریه به وجود آمد.

یهودیان حلب و دمشق تفاوت­های قابل توجهی دارند. در دمشق، تحت تأثیر تعالیم «کابالایی» (Kabbalah)[7] که « اسحاق لوریا» (1534-1572م.) (Luria Isaac)[8] آن را در شهر «صَفِد» (Safed)[9] احیا و تبلیغ می­کرد، قرار گرفتند؛ از این رو، تفاوتهایی بین رسوم یهودیان دمشق و حلب وجود داشت؛ در واقع، تعالیم کابالیستی اسحاق لوریا و شاگردانش نظیر «حییم ویتال» (زاده 1542 م.) (Hayyim Vital) از شهر صفد به سوریه نفوذ کرد؛ اهمیت این موضوع در آن است که بسیاری از متون اولیه کابالا، در سوریه نوشته شده‌است.

هنوز هم گرایش به آموزش زبان عبری برای مطالعه متون کابالایی، در میان مردم کنونی سوریه از مسلمان و غیر مسلمان، وجود دارد؛ این موضوع، در کنار تصوف رایج اسلامی و گنوسیسم[10] نضج­یافته در صومعه­ها و دیرهای سوریه، یک شبکه مهم فرهنگی و الهیاتی عجیبی در سوریه ایجاد کرده است که در ترسیم ساختار جامعه سوری، از اهمیت بسزایی برخوردار است.

بعدها در قرن 17 گرایش به اندیشه­های دنیا گریز کابالایی و آرزوی ظهور منجی و مسیح وعده داده شده، در میان یهودیان؛ بخصوص آن­ها که در سرزمین­های اسلامی (حکومت عثمانی)، تحت فشارهای اجتماعی سخت مسیحیان و مسلمانان[11] بودند، شدت گرفت و حتی منجر به ظهور یک مسیح دروغین از میان یهود، به نام «شبتای زوی/ صوی» (Shabbatai Tzvi) (1626-1676م.) شد.[12]

تفاوت دیگر یهودیان دمشقی در نقطه دیالکتیکی کابالیست­ها بود. در اواسط قرن نوزدهم، جمعیت یهودیان دمشق بالغ بر سی­هزار نفر بود و بازرگانان یهودی دمشق به یکی از ثروتمندترین بازرگانان شهر دمشق تبدیل شدند؛ خصوصاً آن­ها که با انگلستان در تعامل بودند و از این جهت، از موقعیت برجسته سیاسی در میان محافل حاکم در سوریه برخوردار بودند.

صنعت زرگری در اختیار ایشان بود و صرافان یهودی کنترل امور مالی دمشق را در دست داشتند و نرخ ارزهای خارجی را تعیین می­کردند. یهودیان، بانکی در حلب داشتند به نام «بانک صفرا»[13]. در دمشق هم بانکی به نام «زلخة بانک»[14] داشتند. آنها در معاملات مالی با مردم تا حدی سختگیر بودند که مردم دمشق علیه آنها به سلطان محمود دوم عثمانی شکایت کردند تا ظلم آنها را از آنها بردارد، به ویژه در صنایع مس.[15]

یک نمونه زنده، بنای «مکتب عنبر» است. یک نفر یهودی ثروتمند، به نام «یوسف افندی عنبر» در اوایل قرن نوزدهم، خانه­ای در دمشق قدیمه در شرق مسجداموی، در محله « مئذنة الشحم» ساخته است که هنوز هم پابرجاست. دولت عثمانی این خانه را، بعدها، مصادره کرد. مدتی بعد خانه عنبر، تبدیل به مدرسه­ای به نام همین یهودی؛ یعنی «مکتب عنبر» شد و  نقشی مانند دارالفنون در آموزش بسیاری از رجال سوریه و گسترش علوم جدید در این سرزمین داشت.

معماری و وسعت این خانه مجلل یهودی که در حال حاضر، به همت وزارت فرهنگ سوریه مرمت شده­است و بنا بر آنچه در وبگاه آن منتشر شده است، برای ساخت آن 43 هزار لیره عثمانی در آن زمان هزینه شده است، نمادی از اوضاع مساعد مالی و اجتماعی یهودیان در سایه دولت عثمانی در سوریه قرن نوزدهم محسوب می­شود.


مکتب عنبر، دارالفنون دمشق که زمانی خانه یک یهودی ثروتمند به نام یوسف افندی عنبر بوده است.


در پس‌زمینه ناسیونالیسم متضاد یهودی و عربی، از قرن نوزدهم موقعیت یهودیان در سرزمین­های اسلامی رو به وخامت گذاشت[16] و آنها موقعیت‌های تأثیرگذار خود را در تجارت عمدتاً به نفع یونانی‌ها از دست دادند. [17]

التهابات ضد یهود و درگیری­های خشن، در سرتاسر ممالک اسلامی، وجود داشت؛ معروفترین این اتفاقها، در سوری، در سال 1840، رخ داد؛ زمانی که یهودیان از سوی جامعه مسیحی، متهم شدند که راهبی به نام «پدر توماس» (Bob Thomas) را برای پختن نان مقدس یا اعمال سحرآمیز قربانی کرده­اند![18]

اهمیت ماجرای دمشق در تاریخ سوریه، یهود و امریکا، از آن جهت است که باعث اعتراض یهودیان آمریکا و همدلی جامعه جهانی یهود شد و به زعم گروهی از یهود پژوهان، یهودیان ایالات متحده، به این بهانه سیاست جدید یهودی را در مقیاس بین المللی آغاز کردند؛ ایالات متحده نیز به همین بهانه، برای اعلام حضور خود در مقیاس جهانی استفاده کرد![19]

در قرن نوزدهم اهمیت تجاری حلب و دمشق به صورت زیادی کاهش یافت. بسیاری از یهودیان به مصر و از آنجا به انگلستان مهاجرت کردند. بسیاری از یهودیان سوریه نیز به شهر نیویورک در ایالات متحده مهاجرت کردند. در بروکلین نیویورک، جمعیت قابل توجهی از یهودیان سوری وجود دارد.

احساسات ضد یهودی در سوریه در سال‌های ۱۹۳۰ ؛ یعنی سوریه تحت اشغال فرانسویان، به شدت زیاد شد. بسیاری از یهودیان تصمیم به مهاجرت گرفتند. در سال ۱۹۴۶ سوریه از فرانسه مستقل شد. دولت جدید سوریه، مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد؛ اما بعد از اینکه سازمان ملل به تشکیل کشور اسرائیل رای داد، درگیری­ها بیشتر شد.

با اینکه یهودیان از کشورهای دیگر عربی، به اسرائیل مهاجرت کردند، دولت سوریه، مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد. بسیاری از آن‌ها به صورت غیرقانونی از طریق لبنان به اسرائیل رفتند؛ ولیکن بعد، دولت سوریه پاسپورت یهودیان را از آن‌ها گرفت.

در سال ۱۹۴۸ دولت، فروش اموال یهودیان را ممنوع کرد. در سال ۱۹۵۳ حساب بانکی یهودیان قطع شد. اموال یهودیان ضبط شد و خانه‌های یهودیان به مهاجران فلسطینی داده شد. در سال ۱۹۶۴ دستوری جدید، حضور یهودیان را در دولت و بانکها منع کرد، به آن‌ها اجازه گواهینامه رانندگی داده نشد و آن‌ها از خرید زمین و خانه منع شدند.

با اینکه خروج آن‌ها از کشور ممنوع بود، بعضی اوقات به دلایل پزشکی به آن‌ها اجازه خروج داده می‌شد. هر یهودی که از کشور خارج می‌شد، باید مقداری وثیقه نزد دولت باقی می‌گذاشت. جاده فرودگاه از روی قبرستان یهودیان کشیده شد، مدارس یهودی تعطیل شدند و به مسلمانان داده شدند.

وزارت اطلاعات سوریه، یهودیان را به شدت تحت نظر داشت و هرگونه ارتباط آنان با خارجیان رصد می­شد. بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، خشونت علیه یهودیان باز هم شدت یافت. بسیاری از یهودیان از کارهای خود اخراج شدند.

در سال ۱۹۵۴، دولت سوریه به صورت موقت، مهاجرت یهودیان را آزاد نمود؛ ولیکن، بعد از مدت کوتاهی دوباره آن را ممنوع کرد. در سال ۱۹۷۷، حافظ اسد، بعد از ملاقات با جیمی کارتر اجازه داد که تعدادی از یهودیان مهاجرت کنند.

اینک، در قرن ۲۱، تعداد یهودیان باقی‌مانده در سوریه، بسیار اندک است. قوانین فعلی، هنوز هم حضور یهودیان را در دولت منع می‌کند و آن‌ها نیازی به گذراندن خدمت سربازی ندارند.

یهودیان تنها اقلیتی در سوریه هستند که دین آن‌ها در پاسپورتشان ذکر شده‌است و در حال حاضر، تنها یک مدرسه یهودی در سوریه وجود دارد.

بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ یهودیان دیگری به اسرائیل مهاجرت کردند. جمعیت یهودیان در این زمان، حدود ۱۰۰ نفر تخمین زده می‌شود. در ماه می سال ۲۰۱۲، جمعیت یهودی در سوریه ۲۲ نفر بود. بیشتر این افراد سالخورده بوده و در دمشق در همسایگی تنها کنیسه این شهر ساکن بودند.