هنرهای تجسمی در بنگلادش
نقاشی و مجسمهسازی، خط و سایر مشخصههای هنری
بنگلادش کشوری است که دارای هنر های سنتی غنی میباشد. برای نمونه هنر کوزهسازی و سفالگری از قدمت خاصی برخوردار است. نقاشی مدرن نیز توسط هنرمندانی جهانی مانند: زینالعابدین، قمرالحسن، انورالحق، شفیع الدین احمد و شفیق الدین شناسانده شده است. هنر کنده کاری و خطاطی بر روی چوب و سنگ و نظایر آن نیز جایگاه خاصی برای خود دارد. همه این رشته های هنری در انستیتو هنر و صنایع دستی دانشگاه داکا تدریس میشود.
«گروه هنر داکا» (The Dhaka Art group) توانسته است با همکاری هنرمند زینالعابدین، نمایشگاه های زیادی در شهرهای مختلف بنگلادش از جمله داکا، چیتاگنگ و کومیلا برگزار کند. علاوه بر آن نمایشگاه های زیادی از کارهای آبرنگ، رنگ روغن، تمپرا، لیتوگرافی و اقسام دیگری از هنرهای نقاشی در شهر داکا به نمایش گذاشته شده است.
در میان نقاشان معروف و سرشناس میتوان به نام های شفیعالدین احمد امیرالاسلام، رشید چودری، عبدالرزاق، عبدالبسیط، قیوم چودری و قمر الحسن اشاره کرد. شفیعالدین احمد در خصوص کارهای گرافیکی و نقاشی با رنگ روغن، امیرالاسلام در مضامین عمومی و بینالمللی مانند «مادر و بچه»، «دوره گرد»، «روح القدس»، رشید چودری بیشتر در زمینههای فانتزی، عبدالرزاق متخصص در کارهای گرافیکی، عبدالبسیط در ارایه زندگی عامه مردم، و قیوم چودری در ترسیم زیبایی صفات پسندیده فعالیت دارند.
مینیاتور
توسعه وارتباط مسلمانان با نقاشیهای مینیاتوری را باید در قرن سیزدهم و در محدوده جغرافیایی پاکستان فعلی جستجو کرد. در قرن شانزدهم، «همایون» پادشاه دوم از سلسله مغول، که مدتی از ترس شیرشاه سوری به دربار شاه طهماسب صفوی پناه برده بود، هنگام بازگشت به هند دو نفر از بهترین مینیاتوریستهای ایرانی به نام های «سجاد علی» و «خواجه عبدالصمد» را با خود همراه برد. این دو نفر از شاگردان برجسته استاد بهزاد بودند. استاد بهزاد، رافایل (از نقاشان معروف اروپا) مشرق خوانده میشد. این دو نفر که از پشتیبانی و توجه خاص پادشاه برخوردار بودند، با همکاری وی توانستند یک کارگاه هنری تاسیس کنند و تعداد زیادی داوطلب علاقهمند به یادگیری این هنر را آموزش دهند.
همایون به آن ها دستور داد تا داستان امیرحمزه را به صورت مینیاتور به تصویر کشند. از این زمان است که اساس هنر سنتی در دوره مغول ها بنیاد گذاشته شده است و قبل از آن چنین هنری وجود نداشت.
عموما دولتها به مینیاتوریستها ابلاغ میکردند که داستان ها وافسانهها را متناسب با متن آن ها، به تصویر کشند. نبرد شیرها، آموزش فیلها، ملاقات روحانیون، و مسایل دیگری نیز از جمله گزینه هایی بوده که در هنر مینیاتوری به آن توجه شده است. باید اذعان داشت که نقاشی مینیاتوری، در دوران سه قرن حاکمیت پادشاهان مغول، در هند به بلوغ خود رسیده بود. در واقع این هنر مینیاتوری ایرانی بود که در شبه قاره نفوذ کرده بود.
تفاوتی که در سبک و نوع نقاشیهای ایرانی و شبه قارهای به چشم میخورد، بیشتر در موضوعات آن است. در شبه قاره بیشتر پیرامون نبرد شیرها، آموزش فیل و ...، کار شده است. البته این هنر، بعد از افول مغول در شبه قاره، همچنان به حیات هنری خود ادامه داد. با شروع قرن نوزدهم و ورود بریتانیا در شبه قاره، این هنر مانند دیگر مسایل فرهنگی و هنری دستخوش تغییراتی شد و در واقع خسارات و لطماتی دید. بعدها با پیدایش کشور بنگلادش، که سعی کرده است میان هنر و فرهنگ قدیم و فرهنگ جدید پیوندی ایجاد نماید، این هنر در این سرزمین رواج یافت.
خطاطی و خوشنویسی
تاریخ خط و خوشنویسی در بنگلادش به پیشینه های ظهور و بروز این هنر در شبه قاره برمی گردد، چرا که تاریخ هنری بنگلادش ریشه در شبه قاره دارد و در واقع زمینه های هنری را، کلا، می بایستی از تاریخ هنری شبه قاره گرفت. اما در خصوص این هنر، اطلاعات کمی از توسعه هنری خطاطی در بنگال از دوره و سلسلههای پادشاهان مسلمان موجود میباشد. گفتنی است که اکثر حکمرانان مسلمان، خود نیز خطاط بودهاند. «بابر» بنیان گذار سلسله تیموریان بزرگ هند، شیفته خطاطی بود. امپراتوران بعدی این سلسله، از همایون گرفته تا اورنگ زیب نه تنها به هنر خوشنویسی علاقه داشتند و خود خط زیبا می نوشتند، بلکه دربار آنان از خوشنویسان عصر پر بود و هرامیری و شاهزاده ای یک یا چند هنرمند خطاط را سرپرستی می کرد. «جهانگیر» یکی دیگر از پادشاهان سلسله مغول، از علاقهمندان جدی در هنر خطاطی بود. «شاهجهان» بر دیوارها و کتیبه های قلعه تاریخی و کاخ معروف خود، قلعه سرخ (رد فورت) در آگرا، دستور داد اشعار زیبای فارسی را به خط خوش نقشین کنند. در 1504م «محمود» نیز خطی را به عنوان «خط ببری» معرفی کرد. او تعداد بسیار زیادی از خطاطان را به دور خود جمع کرده بود.
این توجه بیش از حد حکمرانان تیموری باعث شد تا در شبه قاره، سبکهای متنوعی در هنر خوشنویسی ابداع شود که از آن جمله میتوان از «خط گلزار»، «خط غبار»، «خط ماهی»، «خط ریحان» ، «خط طرّه» و به ویژه «خط طغرا» ابداع شود. اکثر این سبکها با هدف تزیین انجام میشد و در واقع مهارت خطاطان را به نمایش میگذاشت. با افول پادشاهان مغول، این هنر نیز رو به ضعف گذاشت. در زمان کمپانی هند شرقی، مکاتبات با حکمرانان و مسایل اداری، به زبان فارسی بود، و بی شک این هنر خودنمایی می کرد. اما با توسعه قدرت بریتانیا در شبه قاره و جانشین کردن زبان و خط انگلیسی به جای فارسی در کارهای اداری و مدارس، این هنر روز به روز رو به افول نهاد. درحال حاضر تعداد بسیار کمی خطاط در شبه قاره فعالیت دارند.[۱]
نیز نگاه کنید به
هنرهای تجسمی در افغانستان؛ هنرهای تجسمی در مصر؛ هنرهای تجسمی در سنگال؛ هنرهای تجسمی در تایلند؛ هنرهای تجسمی اردن
کتابشناسی
- ↑ توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)