پرش به محتوا

سیاست حاکمان چینگ در برخورد با اقلیت ها

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۳۰ توسط Mahdi (بحث | مشارکت‌ها)

سلسله­‌ها و امپراتوران پیش از سلسله چینگ(غیر از دوران کوتاه مدت سلسله‌ی یوان)، همگی از نژاد چینی اکثریت خَن بودند. این سلسله‌ها، همگی از یک قوم و نژاد بوده و در واقع، تغییر و تحولات و جابه جایی­های قدرت در درون سیستم فرهنگ سنتی چین صورت می‌گرفت. لذا، آمد و رفت هر سلسله ای، صرفا یک تغییر و تحول سیاسی به شمار می­ رفت و نه مردم و نه هیچ سلسله و امپراتوری، نگران وضعیت ادامه­ و استمرار فرهنگ پایدار سنتی، ارزش‌ها و نُرم‌های پذیرفته شده­‌ی حاکم برجامعه، تمدن دیرپای چینی که کاملا  بر اندیشه­‌های کنفوسیوسی و آیین بومی تائو مبتنی بود، نبودند. بنابراین، هرگز از اقلیت‌ها و خرده فرهنگ‌های نژادهای گوناگونی که در چین زندگی می‌کردند خوف و هراسی نداشته و آن­ها را در مقایسه با فرهنگ و تمدن چینی خود، جوامعی عقب افتاده، وحشی و بربر، و غیر متمدن می‌پنداشتند. اقلیت‌های قومی و نژادی نیز همیشه خود را وامدار فرهنگ چینی دانسته و هرگز یارای برابری و ابراز وجود در برابر غول فرهنگ چینی نداشتند. اما این شرایط در خصوص حاکمان سلسله چینگ، کاملا برعکس بود. آن­ها خود را نه تنها در برابر اکثریت نژاد خَن و فرهنگ درخشان آنان ضعیف و آسیب پذیر می­پنداشتند، بلکه در مقایسه با سایر اقلیت‌ها، احساس حقارت نموده و از سوی آنان هم بر ادامه حکومت خود بیمناک شدند. براین اساس، حاکمان منچو، برای جبران این ضعف و احساس ناخوشایند حقارت، سیاست کلی خود را بر پایه‌ی تبعیض، تطمیع، تضعیف، اختلاف اندازی میان اقوام مختلف، تحت فشار گذاشتن آن­ها، جذب و همسان سازی خرده فرهنگ­ها و اقلیت‌های قومی با جریان اصلی جامعه و فرهنگ چین و در نهایت برخورد شدید با کسانی که در برابر حاکمیت آنان ایستادگی کنند استوار ساختند. این سیاست، به ویژه در عصر حاکمیت دو امپراتور نخست سلسله چینگ به نام‌های یونگ جِنگ(1735-1723 م.) و چی یِن لونگ(1795-1736 م.)، به مورد اجرا گذاشته شد.

در این دوران، علی­رغم سخت­گیری­‌های حکام محلی منچو علیه مسلمانان و تهیه و ارسال گزارش‌های مفصلی به دربار مبنی بر این که مسلمانان گروهی یاغی، افراطی، مخل نظم اجتماعی، مخالف فرهنگ سنتی چین، و افرادی فرقه گرا و مشکوک هستند، امپراتوران مذکور به شدت از فرهنگ و اعتقادات مسلمانان دفاع کرده و تهیه کنندگان اینگونه گزارش‌ها را ملامت و آن­ها را متهم به عدم شناخت مسلمانان می‌کردند[۱][۲].

به هرحال، برخلاف انتظار مجریان سیاست(تفرقه بینداز و حکومت کن) دربار چینگ، جامعه‌ی مسلمانان، نه در جامعه‌ی چین جذب شدند، نه بر حاکمیت اقلیت منچو گردن نهادند، و نه از فرهنگ و هویت دینی خود دست برداشتند، بلکه در واکنش به این همه نابرابری و تبعیض، و تضییقات روا داشته شده توسط حاکمان محلی منچو، راه چاره را در افزایش خود آگاهی، تقویت روح انسجام و همبستگی، تأکید بر هویت دینی و فرهنگی و سرانجام رویارویی و ستیز با دربار چینگ و استقلال طلبی و تشکیل کشوری مستقل و اسلامی دیده و در مناطق مختلف، سر به شورش برداشتند.

نیز نگاه کنید به

شخصیت های مهم و تاثیرگذار مسلمان در چین؛ سلسله چینگ، عصر نابردباری چینی ها و رویارویی و قیام مسلمانان؛ شخصیت های مسلمان دوران ‌سلسله‌ی چينگ

کتابشناسی

  1. ایزرائیلی، رافائل(1368)، ترجمه ی حسن تقی زاده طوسی، مسلمانان چینی رویارویی دو فرهنگ، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی
  2. فِنگ جین یوان(2003)، الاسلام فی الصین، دارالهلال الارزق للنشر- هونغ کونغ

منبع اصلی

سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی.

نویسنده مقاله

علی محمد سابقی