جامعه و نظام اجتماعی ژاپن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۹ توسط Hasti (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش متن)

آنجا که پای شناخت یک جامعه در میان است این مفاهیم جمعی هستند که سنگ بنای تحلیل‌های اجتماعی قرار می‌گیرند و مفاهیم جمعی زمانی قابل تشخیص یا بازاندیشی هستند که بتوان داده‌های انبوه و مشاهدات تجربی پراکنده و بی‌نظم از زندگی اجتماعی یک گروه را در بستر زمان دسته‌بندی کرد و بازشناخت. بنای شناخت جامعه و ساختار آن را نمی‌توان تنها بر اساس مفهوم‌سازی‌ها و بر پایه‌ی تحلیل‌هایی ایستا و راکد در گذشته استوار کرد. سخن‌گفتن از خصوصیات جامعه‌ی ژاپنی، عقاید، ارزش‌ها، رفتارها و نگرش‌های متمایز گروهای اجتماعی، به معنای سخن‌گفتن از هویت اجتماعی ژاپنی‌هاست و چه‌بسا این هویت جمعی، ناپایدار و در حال تغییر است. در این نوشتار تلاش بر این است با حفظ کاربست‌های تاریخی در موضوعات مختلف نگاه اصلی به بررسی وضعیت جامعه‌­ی امروز ژاپن باشد.

نظام اجتماعی

ژاپن نیز همانند سایر کشورهای توسعه‌یافته دوران گذار مشخصی را تا صنعتی شدن طی نموده است. یکی از معیارهای دسته‌بندی‌ در نظام اجتماعی ژاپن، وابسته به نقش بخش‌های مرتبط با نظام تولید است.ب از این‌ رو بخش‌های اقتصادی گوناگون به واسطه‌ی ارتباطشان با تولید در دوره‌های مختلف، نقشی متفاوت داشته‌اند. کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری، بخش نخست و جزء اصلی اقتصاد ژاپن تا نیمه اول قرن بیستم میلادی به ‌حساب می‌آمد. بخش کشاورزی همچنان به‌عنوان بزرگ‌ترین کارفرما در طول سال‌های پس از جنگ جهانی دوم با ظهور فن‌آوری جدید مانند کشاورزی مکانیزه، تولید انبوه محصولات کشاورزی و استفاده از کودهای شیمیایی به کار خود ادامه داد. با این ‌حال در ژاپن امروزی، تعداد خانوارها و افرادی که در قالبی تجاری در صنعت کشاورزی کار می‌کنند، به‌ سرعت در حال کاهش است. یکی از عوامل اولیه و تعیین‌کننده کاهش تمرکز در بخش کشاورزی، کمبود زمین‌های کشاورزی در ژاپن است. 70 درصد خاک ژاپن کوهستانی و 67 درصد آن پوشیده از جنگل است، از این‌ رو بخش کمی از آن (حدود 13 درصد) مساعد کشاورزی است.

از طرف دیگر با آغاز جهش سریع اقتصادی از سال 1950، تغییرات قابل ‌توجهی در سهم بخش‌های اقتصادی در نظام تولید به وجود آمد. در ژاپن همانند دیگر کشورها اقتصاد به سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات تقسیم‌بندی می‌شود. بخش اول صنایع اولیه مانند کشاورزی، ماهیگیری و جنگل‌داری است. بخش دوم تولید، ساخت ‌و ساز و معدن و بخش سوم خدمات از قبیل، آب، برق، گاز، آموزش، حمل و نقل و ... . با استناد به کتاب «آمار ژاپن» (日本の統計』/Nihon no Tōkei) ، سهم شاغلان در بخش اول در سال 1970، 19.3 درصد، سهم بخش دوم 34.1 درصد و بخش سوم 46.6 درصد بود. در سال 2015، این ارقام تغییرات زیادی داشته‌اند و سهم هر یک از این سه بخش به ترتیب 4 درصد، 25 درصد و 71 درصد شد. در مورد تولید ناخالص داخلی بر اساس نوع فعالیت اقتصادی، در سال 1970، بخش‌های سه گانه به ترتیب 5.9 ، 43.1 و 50.9 درصد را شامل می‌شدند، اما در سال 2015 ، این ارقام به ترتیب 1.1 درصد، 26.6 درصد و 72.3 درصد بود.[۱]

به‌طورکلی جامعه ژاپن با پشت سرنهادن دوره‌ی وابستگی به اقتصاد کشاورزی به‌ سرعت وارد رشد در دوران صنعتی شد و بعد از آن در حال پا گذاشتن به دوران فراصنعتی است. زیرا ژاپن امروز از اقتصاد مبتنی بر تولید کالاها به اقتصادی پویا و پیشرو در عرصه خدمات پا گذاشته و معرفتی نظری که الهام‌بخش نوآوری و سیاست سازی درست در جامعه است، نقشی کانونی و محوری پیدا کرده است. وابستگی صرف به اقتصاد کارخانجاتی و تولید نسبت به گذشته کمرنگ اما گرایش به کنترل و ارزیابی آن برای رسیدن به یک نوع فن‌آوری فکری نوین در جریان توسعه در حال افزایش است.

هویت ملی

بندیکت اندرسون از یک موضع برساخت‌گرایانه در کتاب معروف خود «اجتماعات متصور» استدلال می‌کند که چگونه افرادی که حتی یکبار همدیگر را ندیده‌اند و اصلاً از موجودیت یکدیگر خبر ندارند خودشان را متعلق به یک سرزمین، یک تاریخ، یک نیا، یک سرنوشت و یک آینده می‌دانند (اندرسون،2016: 46). به ‌زعم وی، پروسه ملت‌سازی درصدد خلق کلیشه‌ها، نمادها و اسطوره‌هایی است که احساس تعلق ملی افراد را در چهارچوب شهروند ارضا کند. یکی از حوزه‌های پرکاربرد در زمینه مطالعه هویت را باید در نقش حافظه جمعی در تحلیل رفتار اجتماعی و فرهنگی اعضای یک ملت دانست که در این مورد حافظه جمعی به عنوان قلب هویت‌یابی ملی آنها عمل می‌کند. اصولاً در نظریه‌های ناسیونالیستی متأخر، هویت ملی دیگر در قالب وابستگی‌های انتسابی مانند قبیله، نژاد و ... قرار نمی‌گیرد، بلکه اساساً یک رویکرد فرهنگی است و بیشتر از آنکه تقسیم‌بندی‌های سرزمینی را ملاک جداسازی در نظر گیرد، وظیفه خلق و حراست از ملت را بر عهده عناصر فرهنگی و مؤلفه‌های هویت‌بخش گذاشته است. هالبواکس معتقد است حافظه جمعی در جهت حفظ انسجام گروه‌های اجتماعی و استمرار هویت جمعی آنها در حال و آینده به کار می‌رود (هالبواکس، 1992: 293). منظور وی از گروه‌های اجتماعی حلقه‌ای است از افراد که قادر به تولید و بازتولید حافظه جمعی باشند. بنابراین حافظه جمعی مانند دیگر مؤلفه‌های هویت (زبان، دین، سنت‌ها، اسطوره‌ها و...) عمل می‌کند که مرزهای یک گروه را از گروه دیگر مشخص می‌سازد، یک منظومه اخلاقی و ارزشی ایجاد می‌کند که اعضای گروه خود را در آن تعریف می‌کنند، درباره یکدیگر و نیز دیگران قضاوت می‌کنند و همین چارچوب ارزشی اقدامات آنها را هدایت کرده و جهت می‌بخشد. در این معنا حافظه جمعی یک مکانیزم دوطرفه را به وجود می‌آورد که همان‌طور که هویت ملت خودی را تشکیل می‌دهد هویت ملی دیگران را نیز به وجود می‌آورد.

با توجه ‌به مقدمات نظری فوق، این پرسش که ماهیت "هویت ژاپنی" چیست؟ و اینکه از یک فرد ژاپنی پرسیده شود چه احساسی نسبت به هویت جمعی یا ملی خود دارد و از "ژاپنی بودن" چه حسی به او دست می‌دهد، درخور پاسخ‌های متفاوتی است. از جمله زبان ژاپنی، روح ژاپنی، غذای ژاپنی، طریقت سامورایی یا بوشیدو (武士道/Bushi dō) ، مراسم چای (茶道/Sadō/Chadō )، اونسِن (温泉/Onsen) یا چشمه‌های آب گرم، لباس سنتی ژاپن یا کیمونو (着物/Kimono )، کوه فوجی، شکوفه‌های گیلاس، اَنیمه و مانگا، پاچینکو (パチンコ/Pachinko)، هایکو، تلاش و پشتکار، توکیو، خوار و بار فروشی‌های زنجیره‌ای موسوم به کُنبینی (コンビニbin/Koni)، تعظیم، کارائوکه (カラオケ/Karaoke) و ... همه دارای عناصر و جوهری از "ژاپنیت" هستند که انسان ژاپنی با وجود آنها خود را به یک هویت جمعی گره می‌زند و هر بار که از این فضا دور می‌شود این نمادها در قالب نوستالژی‌هایی او را به سمت فرایندی از یادآوری هدایت می‌کنند که ریشه آن همان خودِ وابسته به ژاپن یا "ژاپنی بودن" است. (فونابیکی، 2010) در ادامه برخی از این مؤلفه‌های هویتی مدرن که ریشه در زبان، آیین، سنت‌ها و اسطوره‌های این سرزمین دارند، موردبحث قرار می‌گیرند.

تعظیم: یکی از شایع‌ترین رفتارهای اجتماعی در بین مردم ژاپن تعظیم کردن است که در حیات مدرن امروز نیز پیوسته این سنت پابرجاست و چه از نظر توپولوژی و چه از لحاظ تیپولوژی از صورت‌ها و ویژگی‌های متنوعی برخوردار است. شایع‌ترین وسیله برای تبادل احترام و ادب در ژاپن تعظیم است. به بیانی می‌توان گفت برخلاف نگاه غربی که در آن مؤدب بودن می‌تواند به‌نوعی ایجاد فاصله تعبیر شود، در ژاپن تعاملات اجتماعی نیز دارای یک هویت ضابطه‌مند هستند. شخص ژاپنی خود را در ارتباط با این ضوابط بیشتر ژاپنی می‌داند، به بیانی دیگر ادب در ژاپن همان مذهب است (بارت،1383: 101-95). این رفتار فراگیر در جامعه ژاپنی در تاریخ و آیین‌های این مرزوبوم ریشه دارد و تعالیم دینی بودیسم نیز یکی از سرچشمه‌های آن است. خروج انسانِ ژاپنی از این روابط ضابطه‌مند به‌منزله دور شدن او از هویت جمعی خویش است.

اُونسن و سنت چشمه‌های آب گرم: یکی از شاخصه‌های مهم فرهنگی که امروزه در ژاپن به بخشی از سبک زندگی ژاپنی و نمودی از هویت ملی و فرهنگی مردم این کشور تبدیل شده، رواج بیش ‌از پیش چشمه‌های آب گرم طبیعی و مصنوعی است که در سراسر ژاپن گسترش‌یافته‌اند. ژاپن به دلیل قرارگرفتن روی گسل‌های طبیعی فراوان با آتش‌فشان‌های فعال و غیرفعال، حدود سه هزار منطقه دارای چشمه آب گرم طبیعی دارد. ضوابط و فرهنگ متفاوت ورود و استفاده از این اونسن‌ها در ژاپن، نام آن را بیشتر بر سر زبان‌ها انداخته است. در ژاپن امروز نه‌تنها مردم گاهی مسافرت‌های طولانی تنها باهدف استفاده از اونسن‌های طبیعی انجام می‌دهند، بلکه در داخل شهرها نیز چشمه‌های آب گرم مصنوعی با امکانات مدرن به‌ وفور یافت می‌شود و فرهنگ اونسن وارد تمام منازل شده است به‌گونه‌ای که پیداکردن حمامی در منازل که وان نداشته باشد بسیار دشوار است ( کاماکورا، 2019: 172-170).

در استفاده و درک فرهنگ حمام‌های عمومی ژاپنی (اُونسن) مجموعه پیچیده‌ای از معانی به عنوان نمادی از سنت و نوستالژی برانگیخته می‌شود. ژاپن با بهره‌مندی از حمام عمومی و چشمه‌های آب گرم، توانسته با ترکیب تصویری ایده‌آل از گذشته و الگوی توسعه مدرنیته مؤلفه‌ی جدیدی از هویت ملی خلق کند (همان: 172).

مانگا و انیمه: یکی دیگر از مؤلفه‌های هویتی مدرن در ژاپن، مانگا و انیمه (انیمیشن) است، امروزه مانگای ژاپنی (کتاب‌های کمیک) و انیمه (انیمیشن) به عنوان یک فرم بصری محبوب به طور گسترده پذیرفته شده، از طریق رسانه‌های جمعی شهرتی جهانی پیدا کرده و در سراسر جهان در دسترس قرار گرفته است. تا جایی که در سایر کشورهای جهان نیز هنرمندان، خوانندگان و طرف‌داران مانگا شروع به ساختن کمیک‌های الهام گرفته از ژاپن کرده‌، جوانان در حال ایجاد باشگاه‌ها و وب‌سایت‌های مخصوص خود هستند و خلاقیت‌های طنز خود را در فضای عمومی به نمایش می‌گذارند. طرف‌داران مانگا باشگاه‌ها و انجمن‌های مانگا - انیمه ژاپنی را در محوطه دانشگاه‌های زیادی در سراسر دنیا تشکیل داده‌اند (ایتو،2014: 44). امروزه محبوبیت مانگا به‌گونه‌ای است که نه‌تنها در کتاب‌فروشی‌های سطح شهرها و روستاهای ژاپن عرضه می‌شود بلکه باجه‌های فروش آن به تمام خواربارفروشی‌ها زنجیره‌ای (کُنبینی) در کل ژاپن گسترش یافته است. محبوبیت و تأثیر فوق‌العاده اجتماعی و تجاری این هنر به‌گونه‌ای است که در ایجاد هویت جوانان از طریق فرهنگ عامه نقش و جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است.

ادبیات مورداستفاده در صنعت مانگا و انیمه کارکردهای گوناگونی دارد: آموزش، سرگرمی، خلاقیت و حتی بازتاب و شکل‌دادن به هویت. صنعت مانگا و انیمه از نظر اقتصادی نیز به تجارت عظیمی تبدیل شده و حضور آن در وجوه متنوع حیات فرهنگی جامعه ژاپن به چشم می‌خورد تا جایی که امروزه در ژاپن حتی اخبار روزانه نیز به صورت مانگا در دسترس است.

مانگا در ژاپن علاوه بر سرگرمی و نگاه حرفه‌ای کارکردهای دیگری نیز دارد. اغلب از آن به عنوان یک ابزار آموزشی مؤثر استفاده می‌شود. کودکان و بزرگسالان کتاب‌های غیرداستانی و آموزشی می‌خوانند که "مانگای آموزشی" یا "مانگای درسی" نامیده می‌شوند و از طریق آنها از زبان‌های خارجی گرفته تا اقتصاد ژاپن، ریاضیات، زیست‌شناسی، غذا، فن‌آوری و امور عادی دیگر را یاد می‌گیرند. ادارات دولتی، بیمارستان‌ها، شرکت‌های بیمه، احزاب سیاسی و حتی آژانس‌های صدور گذرنامه نیز مانگا منتشر می‌کنند و از پیام‌های بصری مؤثر آن برای پوسترها، کتاب‌های راهنما، کتابچه‌ها و بروشورهای خود استفاده می‌کنند. مانگا مانند مذهب یا علایق غذایی می‌تواند همدلی و رفاقت را تسهیل کند (همان: 47-45) بسیاری از پسران و دخترانی که مانگاهای مشترکی می‌خوانند، تجربیات خود از آشنایی با قهرمانان و شخصیت‌های داستانی مانگاها را با هم به اشتراک می‌گذارند: تجربیاتی که می‌تواند شامل ارزش‌ها، مبارزات، عاشقانه‌ها، ماجراها، پیروزی‌ها و مواردی ازاین‌دست شود. مانگا به عنوان یکپارچه کننده هواداران خود عمل می‌کند و عملاً قبیله‌هایی ایجاد می‌کند که حول یک هویت جمعی مشترک متحد شده‌اند.

مانگا و انیمه به عنوان عناصر مهمی در جامعه ژاپن، نماینده تاریخی طولانی است که فلسفه شرقی ایجاد کرده است و در عین‌ حال آمیزه‌ای از آرمان‌های فرهنگ مدرن غربی را با خود دارد. به‌طورکلی این پدیده توانایی ژاپن در هم قطار شدن با تأثیرات خارجی را نشان می‌دهد با این نتیجه که در نهایت محصولی منحصر به ‌فرد و ژاپنی عرضه می‌کند. این پیوند و ترکیب در مانگا نشان‌دهنده نزاعی هویتی است که ژاپنی‌ها تحت تأثیر سنت‌های دنیای قدیم هم‌زمان با چانه‌زنی با یک جهان فوق مدرن با آن مواجه شده‌اند.

پاچینکو:  فرهنگ مدرن و توسعه‌ی حیات دیجیتال در ژاپن با گسترش پدیده‌ی دیگری به نام پاچینکو همراه بوده است. پاچینکو ماشینی برای بازی و سرگرمی است که توپ‌های کوچک نقره‌ای از مشخصه‌های بارز این ماشین‌هاست. بازیکنان سطل یا جعبه‌ای از این توپ‌های کوچک می‌خرند و در دستگاه می‌ریزند و سپس اهرمی را می‌چرخانند که توپ‌ها را در مداری با مانع‌های متنوع به حرکت درآورد به امید اینکه توپ‌ها به داخل دریچه‌ای راه یابند و بازیکن برنده شود. برنده شدن در این بازی چندان تابع قانون و تکنیک نیست و اندکی بخت هم می‌خواهد که با بازیکنان یار باشد. به‌طورکلی شرطبندی‌ با پول نقد و قمار در ژاپن غیرقانونی است ( بروکس و دیگران، 2008) به همین دلیل در شرایط عادی و بدون پیمودن راه‌های پشت پرده بازیکنان از خرج کردن پولشان با این دستگاه‌های پاچینکو پول نقدی به دست نمی‌آورند، در مقابل در سالن‌های پاچینکو اجناس مختلفی با قیمت‌های متنوع موجود است که بازیکنان برنده به ‌ازای قیمت توپ‌هایی که به دست می‌آورند کالایی می‌گیرند.

آگاهی از اندازه بازاری که پاچینکو به خود اختصاص داده است نشان می‌دهد توزیع و گسترش آن چقدر می‌تواند به عنوان مؤلفه‌ای هویت‌بخش در ژاپنِ امروز مورد توجه قرار بگیرد. اندازه بازار پاچینکو بر اساس آمار «کتاب سفید اوقات فراغت 2018» منتشره از سوی مرکز بهره‌وری ژاپن (日本生産性本部/Nihon Seisansei Honbu/Japan Productivity Center) به عنوان شاخصی از اوقات فراغت، در سال 2018 م، 20.7 تریلیون ین محاسبه شده است (نیهون سِیسان‌سی هونبو، 2018: 3). سرمایه گذرای عظیمی که در صنعت بازی و سرگرمی‌هایی از این ‌دست در ژاپن می‌شود باعث شده است از اقشار و گروه‌های سنی متنوع جذب این بازی بشوند و اوقات خود را در سالن‌هایی مملو از این دستگاه‌ها بگذرانند. دستگاه‌هایی که در ردیف‌های منظمی چیده شده‌اند و همزمان از هر دستگاه صداهای موزیکال متنوعی در حین بازی پخش می‌شود. این به معنی ترکیب صدها نوع صدا است که حاصلش سر و صدا و هیاهویی ناهنجار است، اما در نهایت برای هوادارانش محیط را هیجان‌انگیزتر می‌کند و گاه ممکن است ناخواسته ساعات زیادی را بدون آنکه با بغل‌ دستی‌شان حرفی بزنند خیره به این دستگاه‌ها در حال بازی به سر ببرند (هیرانو،2003: 7).

هنگامی که شخص روی صندلی راحتی جلوی دستگاه پاچینکو می‌نشینید به بازیکنی تبدیل می‌شود که تمام قضایای پیش از ورود به سالن را فراموش کرده و با تمرکز تمام به موانعی خیره شده است که توپ‌های کوچک نقره‌ای از روی آن‌ها عبور می‌کنند. تعامل اجتماعی زیادی بین بازیکنان مشاهده نمی‌شود. همه بر روی "اینجا و اکنون" هر توپ تمرکز می‌کنند و کاملاً جذب بازی می‌شوند (تامپسون و دیگران، 2005). به عبارت دیگر انگار در پاچینکو همچون آنچه در فلسفه ذن و حذف دوگانگی است رخ می‌دهد. توپی نقره ای که در میان موانع از میان دستگاه عبور می‌کند قادر است تا به بخشی از زندگی بازیکن ژاپنی تبدیل شود و ممکن است در مورد تسکین استرس به او پاسخ مثبت دهد تا آنجا که بگوید: پاچینکو زندگی است (بارت،1383: 52-54). به ‌طور کلی انسان مدرن ژاپنی انگار دیگر برای فراموش کردن هر آنچه از فشار و استرس را در پس زمینه زندگی پرمشغله جهان سرمایه داری و تلاش همگان برای دستیابی به سود حداکثری تجربه می‌کند، می‌خواهد با ابزارها  و روش‌های امروزی از خود دور کند.

تکرار و تجربه درازمدت جمعی از رفتارها و الگوهای اجتماعی به تدریج تبدیل به فرهنگی جمعی می‌شود و این فرهنگ جمعی خوراکی برای پردازش هویتی جمعی خواهد بود. هویت ملی مدرن در میان ژاپنی‌ها دیگر یک هویت سیاسی شده یا سیاست زده نیست، بلکه آمیزه ای ازالگوها، رفتارها و مولفه های هویت بخش است که پیوسته در حال تغییر و پویایی هستند.

مسئله "هویت ژاپنی کنونی" هر چند در لایه‌های عمیق و امروزی خود می‌تواند بسیار پیچیده‌تر باشد و تلاش برای حل مسئله مستلزم نوشتاری طولانی‌تر است، اما می‌توان گفت در دوران جهانی شدن و برای نسل جوان و جهان گرایِ امروزِ ژاپن، تلقی از "هویت ژاپنی" که القا کننده مفهومی به نام "وطن" باشد، همان محیطی است که در آن بتواند به تصورات نوستالژیک خود رجوع کند و فضایی است که در آن بتواند به عادت‌های جمعی شده و روزمره خود جامه عمل بپوشاند، "وطن" ندا و مفهومی است که گاه گاهی به ذهن خطور می‌کند و یا در دل طنین انداز می‌شود و معنی آن بیشتر قالبی همسان تفکر درباره "زادگاه" پیدا کرده است.

اقتصاد و معیشت

از اواسط قرن نوزدهم میلادی، زمانی که دولت توکوگاوا برای اولین بار دروازه‌های کشور را برای تجارت و معاشرت با غرب گشود، ژاپن دو دوره توسعه اقتصادی بزرگ را پشت سر گذاشته است.

اولین دوره به طور جدی در سال 1868 آغاز شد و تا جنگ جهانی دوم ادامه یافت. دومین آن در سال 1945 آغاز شد و تا اواسط دهه 1990 ادامه یافت (بانّو،2012). در هر دو دوره، ژاپنی‌ها با دقت هر چه تمام‌تر در حوزه‌های نفوذ، توانستند زمینه‌های سازگاری خود را با ایده‌ها و تاثیرات غرب فراهم کنند و در نتیجه این کشور تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به شکلی انقلابی تجربه کرد، به یک قدرت جهانی تبدیل شد و همچنان توانسته است رتبه خود را بین برترین‌های اقتصاد جهان حفظ کند. آمار تولید ناخالص داخلی (GDP) ژاپن بر اساس گزارش سازمان آمار ژاپن و آمار بانک جهانی در سال 2019 حدود 5.06 تریلیون دلار آمریکا بوده است. این آمار باعث می‌شود ژاپن در رتبه بندی جهانی تولید ناخالص داخلی سوم باشد و با همین معیار ژاپن، بعد از آمریکا و چین، سومین اقتصاد بزرگ جهان محسوب می‌شود (سوموشو توکِی، 2020: 23-27).

واحد پول ژاپن ین (円/En) است، نرخ ین در برابر دلار معمولاً از نوساناتی برخوردار است اما به طور متوسط در طول ده سال اخیر نرخ نوسان و تغییرات ارزش ین ژاپن در برابر دلار آمریکا حدود ده واحد بوده است. این نوسانات هرچند روی قیمت کالا و خدمات داخلی تاثیر چندانی ندارد، اما بنزین از آن دسته کالاهای پرمصرف روزانه است که به طور مستقیم متاثر از نوسانات ارز هست و مردم با دیدن تابلوهای قیمت در پمپ بنزین‌ها از قیمت روز آن آگاه می‌شوند.

در محاسبه فقر آنچه امروزه بیشتر مورد توجه است، "نرخ فقر نسبی" (相対的貧困率/Sōtaiteki hinkon ritsu) است نه "خط فقر مطلق". در حال حاضرمعیار فقر نسبی توسط برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) ، صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) ، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)  مورد استفاده قرار می‌گیرد. اندازه گیری فقر نسبی برخلاف اندازه گیری فقر مطلق، براساس مشاهده محیط اقتصادی اجتماعی افراد انجام می‌شود. بر این اساس اینکه آیا فرد فقیر شناخته می‌شود یا نه؟ بستگی به سهم درآمدش نسبت به سهم درآمد سایر افرادی دارد که در همان اقتصاد امرار معاش می‌کنند. نرخ فقر نسبی بیشتر با توزیع نابرابر درآمد مرتبط است.

در ژاپن نیز در تمام گزارش‌های آماری اثری از خط فقری که نشان دهنده "خط فقر مطلق" باشد وجود ندارد بلکه آنچه مورد ارزیابی قرار می‌گیرد "نرخ فقر نسبی" است. آخرین آماری که وزارت بهداشت، کار و رفاه ژاپن برای نرخ فقر نسبی بر اساس استاندارد سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) منتشر کرده،"نرخ فقر نسبی" ژاپن در سال 2018 حدود 15.4 درصد ارزیابی شده است. نرخ بیکاری هم که می‌تواند یکی از شاخص‌های ارزیابی فقر قرار بگیرد توسط مرکز آمار ژاپن منتشر می‌شود. با استناد به آمار این مرکز نرخ بیکاری ژاپن برای ژوئن سال 2021 حدود 2.9 درصد ارزیابی شده است. (کوسِی‌رودوشو، 2019: 14).

روابط، هنجارها و ارزش‌های اجتماعی

آداب و رسوم و عرف، بخش مهمی از واقعیت‌های زندگی ژاپنی است. قوانین عرفی و هنجارهای اجتماعی در هر کشوری وجود دارند، اما مهم است که این عرف‌ها تا چه اندازه در زندگی مدرن امروز و در روابط اجتماعی جریان و به چه میزان با قوانین مدون سازگاری دارند. مردم ژاپن از کودکی و با آموزش‌هایی که در سیستم آموزش و پرورش و خانواده می‌بینند، همزمان با آگاهی از قوانین مدون اجتماعی برای احترام به قوانین نامرئی و عرفی اجتماع نیز برانگیخته می‌شوند و با تربیت و تمرین آن‌ها را می‌آموزند. از آنجا که در هر حال فرهنگ ژاپنی فرهنگی شرقی محسوب می‌شود، بسیاری از عرف‌های اجتماعی در این کشور با دیگر کشورهای شرق آسیا دارای وجوه تشابه هستند. برجسته‌ترین مشخصه در روابط اجتماعی به شیوه ژاپنی حفظ حریم و امنیت متقابل است. ایمنی و امنیت اجتماعی در بخش عمده روابط اجتماعی ملموس و محسوس است. در واقع می‌توان گفت تا حد ممکن تلاش شده است که فرهنگ ژاپنی امروز فرهنگی هماهنگ شده با قوانین مدون باشد و البته این مشخصه جوامع توسعه یافته دیگر نیز هست.

عرف "آنزِن دای ایچی" (安全第一/Anzen Dayichi) در حیات اجتماعی یک ژاپنی به این معنی است که در هر صورت این ایمنی یا امنیت است که اولویت دارد. در همین راستا آن دسته از رفتارهای اجتماعی که با استانداردهای ژاپنی که (گاهی نانوشته است) همخوانی نداشته باشند، معمولاً خارج از عرف خوانده می‌شوند. البته طرز تلقی از رفتارهای متعارف در ژاپن متناسب با آن چیزی است که آموزش داده می‌شود. به عنوان مثال آموزش داده می‌شود که با چه کسی با چه درجه ای از احترام باید صحبت و در روابط با افراد چند درجه تعظیم کرد. این که به محض ورود به یک فروشگاه ژاپنی آواز خوشامدگویی چندین نفر بطور همزمان بلند می‌شود، آموزش داده می‌شود با چه ریتم و تُن صدایی گفته و دقیقاً از چه عباراتی استفاده شود. این که قبل از غذا و بعد از آن چه چیز باید گفته شود، کسی که حرف می‌زند حتی اگر حرف‌هایش توسط مخاطب فهمیده نشود با چه عباراتی تایید شود و ...، همه اموری است که آموزش داده می‌شوند. همین فرم‌ها در نهایت به اهرم‌هایی تبدیل می‌شوند که روابط اجتماعی را هدایت می‌کنند.

به طور کلی نمی‌توان نظام روابط طولی یا سلسسله مراتب اجتماعی (تاتِ شاکای) (タテ社会/Tate Shakai) در جامعه ژاپن را نادیده گرفت. جامعه شناسی نظام روابط اجتماعی در ژاپن بیشتر یک نوع جامعه شناسی کار است. نظام ارشدیت، روابط بالادستی و پایین دستی در محیط کار و جامعه و نمودهای واضح آن در زبان ژاپنی، همه و همه گویای این حقیقت هستند که جامعه ژاپن بیش از آنکه یک جامعه افقی یا عرضی باشد، هنوز در عصر حاضر یک جامعه عمودی یا طولی است (ناکانه،2019).

قوانین امروز ژاپن به سمت توانمند سازی فردی، راهگشایی کرده است اما با این وجود گروه بندی به عنصری جدایی ناپذیر از فرهنگ و جامعه ژاپنی تبدیل شده است که از همان دوران کودکی، فرد در خانواده و مدرسه می‌آموزد که در هماهنگی با گروهی که به آن تعلق دارد عمل کند و خود را وقف گروه نماید و به نوعی شخصیت سازی فرد در قالب گروه انجام می‌شود.

بنابراین روابط اجتماعی در ژاپن بر اساس مجموعه ای یک دست و هماهنگ از قوانین عرفی و ساختاریافته است که توسط یک اکثریت مطیع اجرا می‌شوند. ایجاد روابط هماهنگ و متقابل با دیگران و انجام تعهدات اجتماعی برای بیشتر ژاپنی‌ها از رابطه فرد با خدا مهم‌تر است. هماهنگی، نظم و خودسازی سه مورد از مهم‌ترین ارزش‌هایی هستند که زمینه ساز تعامل اجتماعی در ژاپن محسوب می‌شوند. ایده‌ها و نگرش‌های بنیادی درباره خود و ماهیت جامعه بشری از مجموعه ای ترکیبی از چندین سنت دینی و فلسفی مرتبط با آیین‌هایی بودایی و شینتو گرفته شده است. اعمال دینی نیز بر حفظ روابط هماهنگ با دیگران (اعم از ماوراء الطبیعه و سایر انسان‌ها) و انجام تعهدات اجتماعی به عنوان عضوی از یک خانواده و یک جامعه تأکید دارند.

طبقات اجتماعی

ژاپن از نظر جغرافیایی سرزمینی حاشیه ای است. اگر تمام اوراسیا را یک سرزمین واحد درنظر بگیریم، ژاپن جزیره‌ای است که در مرز این سرزمین واقع شده است، همین عامل باعث شده تا مهاجرت، مسافرت و دسترسی به آنجا در روزگاران گذشته نسبت به سایر سرزمین‌ها دشوارتر باشد و در نتیجه از تنوع و ترکیب نژادی و قومی کمتری برخوردار است. بنابراین از نظر نژادی و قومی جامعه‌ای همگن و یک‌دست به‌شمار می‌رود (اوچیدا، 2009). شکاف‌های عمیق قومی، مذهبی و طبقاتی آن چنان که در سایر کشورها به ویژه خاورمیانه آشکار است، در این کشور دیده نمی‌شود تا آنجا که بیشتر ژاپنی‌ها خود را جزو طبقه متوسط می‌دانند (کوبایاشی،1983). به دنبال دو تحول بزرگ، ژاپن دوران طولانی تضادهای طبقاتی سنتی را که بین اشراف و عوام بود، پشت سر گذاشت که دوره آغازین دوران اصلاحات میجی در اواخر قرن نوزدهم و دوره دیگر بعد از جنگ جهانی دوم بود. یکی از تغییرات بنیادی در طبقات اجتماعی کسب آزادی‌های بیشتر توسط فرد در جامعه بود. فردی که پیش از آن شغل و انتخاب‌هایش بیشتر وابسته به تبار و خانواده‌ای گسترده بود (واکاموری،1952).

دوره‌ تاریخی اِدو (توکوگاوا) را که حدود دویست و پنجاه سال به طول انجامید، می‌توان یکی از برجسته‌ترین دوره‌های تاریخی ژاپن برای شناخت طبقات اجتماعی در این سرزمین دانست. در ادبیات مربوط به ساختار طبقات اجتماعی در دوره اِدو در بسیاری از منابع ژاپنی و حتی در کتب تاریخ سه دهه پیش مدارس ژاپن اصطلاحی تحت عنوان "شینوکوشو" (士農工商/Shinōkōshō) آمده‌بود با این تعبیر که این عبارت بیانگر ساختار طبقاتی جامعه ژاپن در آن دوران بوده است، اما بعدها نظریات و دعواهای دیگری مطرح و این عبارت از کتب درسی حذف شد (بانّو: 2014). نگاه اولیه این بود که به طور مشخص در دوره ادو، مردم براساس شغلی که داشتند و نقشی که در جامعه ایفا می‌کردند در ساختاری هرمی تحت عنوان شینوکوشو طبقه بندی می‌شدند. این اصطلاح ترکیبی است از چهار کلمه مجزا که هر کدام بیانگر قشر یا طبقه ای از جامعه آن دوران است. "شی" کوتاه شده کلمه بوشی (武士/Bushi) یا همان طبقه سامورایی و اشراف است، "نو" برگرفته از واژه نومین (農民/Nōmin) به معنی دهقانان یا کشاورزان، "کو" برگرفته از شوکونین (職人/Shokunin) به معنی صنعتگران و "شو" برگرفته از واژه شونین (商人/Shōnin) است که شامل طبقه کسبه یا بازاری می‌شده است. در برخی طبقه‌بندی‌ها گاهی از دو قشر دیگر نیز تحت عنوان "اِتا" (穢多/Eta) و "هینین (非人/Hinin ") یاد می‌شود که هر دو را برای اطلاق به پایین‌ترین طبقه جامعه استفاده می‌کردند، اولی تا حدودی می‌تواند معادل "حمّال" باشد و برای دومی معادل مشخصی نمی‌توان یافت اما ترجمه تحت اللفظی‌ش "نا انسان" است. درباره ریشه این دو کلمه در آیین بودا هم نظراتی موجود است، اما به طور خاص در دوره ادو به گروهی اطلاق می‌شد که از نظر طبقه اشراف، مشاغلی پست داشتند (ماکی، 2014 و گومی، 2016).

با وجود تغییرات ساختاری فراوان در دوران مدرن، از نظر جایگاه و طبقه اجتماعی هنوز گروه‌هایی هستند که مورد تبعیض واقع می‌شوند. بوراکومین‌ها (部落民/Burakumin)، اقلیت کره ای و سایر اقلیت‌های قومی مهاجر در این کشور در جریان حیات اجتماعی خود از جمله در امور استخدام، تحصیل و ازدواج در معرض تبعیض قراردارند. در این بین بوراکومین‌ها مردمی هستند که هر چند از نظر زبانی، نژادی و فرهنگی از سایر ژاپنی‌ها متمایز نیستند و در موارد بسیاری با بقیه جمعیت آمیخته شده‌اند، اما به واسطه سال‌ها حیات و سبک زندگی متفاوت و حتی اشتغال به شغل‌هایی که از نظر دیگر ژاپنی‌ها پست به نظر می‌آمد، برای آن‌ها تاریخی خلق شده است که در جامعه امروز نیز شنیده شدن عنوان بوراکومین منجر به پیش داوری‌های تبعیض آمیزی می‌شود (کیمورا، 2016).

به طور کلی، اختلاف طبقاتی و به وجود آمدن طبقه در یک کشور تنها حاصل وجود یک گروه اقلیت و مورد تبعیض قرارگرفتن آن نیست، وقتی در جامعه، منابع اجتماعی به طور نابرابر توزیع شوند و چنین توزیع ناهمواری فراتر از حد معینی رشد کند و پایدار باشد، گروهی از افراد متمایز از یکدیگر به وجود می‌آیند و با عنوان طبقه یا طبقات اجتماعی خوانده می‌شوند و ساختار ناهمسان روابط بین این گروهای متمایز منجر به ایجاد ساختار طبقاتی یا ساختار سلسله مراتبی می‌شود (هاشیموتو، 2006: 14). با این حال، در جامعه مدرن، جایی که توزیع نابرابر منابع اجتماعی طوری نیست که از نظر نهادی و یا سیستمی ثابت و مشخص باشد، انواع و تعداد طبقات اجتماعی مقوله‌ای از پیش تعیین شده و مشخص نیست.

با وجود اینکه رهیافت طبقاتی مارکس منابع اقتصادی را به ابزار تولید محدود می‌کند، اما مفهوم طبقه در ادبیات نئومارکسیستی براین پایه استوار است که دامنه منابع اقتصادی را تا جایی گسترش دهد که موقعیت اجتماعی و قدرت را نیز در درون‌ سازمان تولید در نظر بگیرد و همچنین دانش و مهارت‌های موجود در سازمان تولید را نیز شامل شود (هاشیموتو، 2019: 35).

یکی از صاحبنظران و پژوهشگران مشهور حوزه جامعه شناسی طبقات اجتماعی در ژاپن پروفسور کنجی هاشیموتو (橋本健二/Hashimoto Kenji)، استاد جامعه شناسی دانشگاه واسدا است که محوری شدن موضوع "جامعه نابرابر" در ژاپن را به سال 2005 بر می‌گرداند و معتقد است، همزمان با افزایش نابرابری‌ها در ژاپن، تعداد افراد فقیر نیز در حال افزایش است، نابرابری جدی در فرصت‌های آموزشی وجود دارد و تمایل به مصرف به دلیل تمرکز ثروت در دست برخی از افراد ثروتمند رو به کند شدن است (هاشیموتو، 2018: 123). در چندین مقاله و کتاب که از این جامعه شناس منتشر شده است، ساختار طبقاتی جامعه ژاپن به چهار دسته تقسیم بندی می‌شود. طبقه سرمایه دار، طبقه متوسط جدید، طبقه کارگر و طبقه متوسط قدیم. این که هر یک از این طبقات شامل چه قشرهایی می‌شود، به طور خلاصه در پی می‌آید:

o      طبقه سرمایه‌دار (資本家階級/Shihonka Kaikyū ): صاحبان مشاغل، مدیران اجرایی، افرادی با مشاغل آزاد و صاحبان کسب و کارهای خانوادگی که کارکنان یا مجریان آن بیش از 5 نفر است.

o      طبقه متوسط جدید (新中間階級/Shin chūkan Kaikyū) : کارکنانی که در کارهای تخصصی، اداری و دفتری مشغول به کار هستند به استثنای زنان شاغل و مشاغل قراردادی.

o      طبقه کارگر (労働者階級/Rōdōsha Kaikyū): کارمندانی که در کارهای غیر تخصصی، اداری و دفتری مشغول به کار هستند که شامل زنان شاغل و مشاغل قراردادی می‌شود.

o      طبقه متوسط قدیم (旧中間階級/Kyū chūkan Kaikyū) : صاحبان مشاغل، مدیران اجرایی، افرادی با مشاغل آزاد و صاحبان کسب و کارهای خانوادگی که کارکنان یا مجریان آن مشاغل کمتراز 5 نفر است (هاشیموتو، 2015 :126).

آنچه در ساختار طبقاتی ژاپن مدرن، بیشتر مورد توجه است انتقال ترکیب کمی طبقات مختلف، تغییرات و توجه به این نکته است که اختلاف بین طبقه کارگر در حال افزایش است. طبقه کارگر به دو طبقه کارگران و کارکنان رسمی و کارگران طبقه پایین (アンダークラス/Andā Kurasu)تقسیم می‌شود. تجزیه و تحلیل‌ها در رابطه با ویژگی‌های طبقات مختلف نشان می‌دهد که طرح ساختار طبقاتی (1+ 4) برای طبقات اجتماعی ژاپن صادق است.

در طبقه پایین، نه تنها درآمد بسیار پایین و میزان فقر زیاد است، بلکه مردان مجرد و زنان مطلقه زیادی نیز وجود دارند و بسیاری از افراد قادر به ایجاد روابط خانوادگی پایدار نیستند. آنها نارضایتی‌ زیادی از زندگی خود دارند. درصد افرادی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته یا ترک تحصیل کرده‌اند بسیار زیاد است و افراد بازمانده از تحصیل نیز کم نیستند. در این طبقه همچنین بسیاری از افراد وجود دارند که از مشکلات سلامتی، افسردگی و سایر بیماری‌های روانی رنج می‌برند و یا به شدت مستعد افسردگی هستند. از سرمایه اجتماعی برخوردار نیستند و با اضطراب زیادی در زندگی مواجه هستند. در مقایسه با این طبقه، تفاوت بین چهار طبقه دیگر چندان زیاد نیست،اما ناهمگونی بین چهار طبقه و طبقه زیرین مشهود است. به طور خلاصه می‌توان گفت تفاوت بین کسانی است که می‌توانند زندگی پایداری داشته باشند و با رضایت و خوشبختی زندگی کنند و کسانی است که نمی‌توانند (همان: 143).

به این ترتیب می‌توان گفت که ژاپن مدرن دارای ساختار طبقاتی متفاوت از جامعه ژاپنی سابق است که می‌توان با نمودارها و داده‌های زیر بیشتر آن را درک کرد و "جامعه طبقاتی جدید" نامیدش. داده‌های این بخش برگرفته از نتایج پیمایش ملی و سراسری بررسی طبقه‌بندی و تغییرات اجتماعی ( SSM) (社会階層と社会移動全国調査/ Shakai kaisō to shakai idō zenkoku chōsal ) است که از سال 1955 هر ده سال یک بار توسط جامعه شناسان ژاپنی انجام شده و نتایجی در باب طبقه‌بندی اجتماعی، نابرابری، تحرک و تغییرات اجتماعی، شغل، تحصیلات، آگاهی اجتماعی و غیره را در بر می‌گیرد.

جدول شماره 1: ترکیب طبقات اجتماعی ژاپن در سال 2012 م.


ترسیم توسط نگارنده براساس گزارش پیمایش ساختار و وضعیت اشتغال سال 2012 سازمان آمار ژاپن (平成24年就業構造基本調査結果/2015 Shūgyō kōzō kihon chōsa kekka)

نمودار شماره 1: تغییرات در ترکیب طبقات اجتماعی ژاپن بر اساس داده‌های پژوهش  SSM.


محاسبه و تهیه توسط نگارنده براساس داده‌های نظرسنجی SSM – 2015 (ص 127).

نمودار شماره 1 تغییرات در ترکیب طبقات اجتماعی ژاپن بر اساس داده‌های نظرسنجی SSM از 1955 به 2015 را نشان می‌دهد ( افراد مورد مطالعه 20 تا 69 سال سن داشتند).  در نگاه اول مشاهده می‌کنیم که مردان طبقه متوسط قدیم، 57.1 درصد را در سال 1955 به خود اختصاص داده بودند، اما این نسبت در سال 1965 با نزول به 34.1 درصد به شدت کاهش یافت که بعد آن کاهش به سرعت ادامه دارد. در عوض، طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. واضح است که در ژاپن پس از جنگ، بازتولید ساده، در ژاپن به سرعت کاهش پیدا کرده (مارکس، 401:2018) و تمایل به سرمایه داری محض قوت گرفته است تا جایی که سرمایه داری دارد به بخش مهمی از ساختار اقتصادی تبدیل می‌شود. از سال 1985 کاهش نسبت طبقه متوسط قدیم در زنان بیشتر از مردان است. با نگاهی به ترکیب داخلی طبقات بر اساس شیوه تولید سرمایه‌داری، می‌توان دریافت که در مورد مردان ، طبقه متوسط جدید نسبت خود را از 1975 تا 1995 به میزان قابل توجهی افزایش داده و از آن زمان به بعد کند است.

از سوی دیگر، برای زنان، نسبت طبقه متوسط جدید به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته و در سال‌های اخیر هم چنان به افزایش خود ادامه داده است. نسبت طبقات سرمایه‌دار در سال 1995 به اوج خود رسیده است و این می‌تواند به معنی گرایش بیشتر به سمت سرمایه‌داری محض و استحاله و نابودی شرکت‌ها و کسب و کارهای کوچک باشد.

نهادهای اجتماعی

خانواده

در ژاپن، در دوران مِیجی و تایشو، عمدتاً زوجین دارای فرزندان زیادی بودند و "کوداکوسان" (子沢山/Kodakusan) یا فرزندآوریِ زیاد مرسوم بود. بطور عموم همسر و فرزندان در قالب یک خانواده بزرگ همراه با والدین خود زندگی می‌کردند و نسبت خانواده‌های پرجمعیت در آن دوره بالا بود. اما در دوره شووا، خانواده‌های هسته ای و خانواده‌های کوچک که تنها از زوجین و فرزندان تشکیل شده بودند، افزایش یافت و به دنبال آن از میان خانواده‌های نسبتاً پر جمعیت افرادی بودند که هم می‌خواستند به والدینشان نزدیک باشند و هم کمی فاصله حفظ شود تا نسبتی متعادل ایجاد گردد (هیکاکو کازوکوشی گاکّای، 2015: 13-10). بنابراین به گونه‌ای زندگی می‌کردند که در یک طبقه از خانه والدین و در طبقه دیگر خودشان تنها یا به اتفاق همسر و فرزندانشان ساکن شوند.

خانواده ژاپنی قبل از جنگ حولِ محور "خانه" (家/Ie) می‌گشت، خانه‌ای که دولت و جوامع محلی را با هم پیوند می‌داد. "نظام خانواده" دارای دو عنصر اصلی بود: "خانه" و "پدر سالاری" (家父長制/Kafu chōsei) . خانه‌ای که با تأکید بر اتحاد و توسعه مداوم گروه خویشاوندی، اعضای خانواده را تابع خود می‌دانست. سیستم وراثت مردسالاری حاکم بود و این سیستم خانواده‌های اصلی و زیر شاخه جدید از این خانواده‌ها را طی سلسله مراتبی که به سرپرست خانواده وابسته بود، به عنوان یک گروه "اوچی" (内/Uchi می‌دید (موری‌ئوکا، 1992).

از آن زمان تاکنون به طور پیوسته در خانواده ژاپنی، پیچیدگی، فردگرایی، گسترش مرز بین اعضای خانواده و تار و مبهم شدن روابط خانوادگی در حال افزایش است. طلاق و از هم‌ پاشیدن خانواده، واگرایی عاطفی و خشونت خانوادگی، پیری و افزایش خانواده‌های تک‌نفره، عدم برابری در تقسیم ‌کار و همچنین مسئولیت مراقبت از سالمندان از جمله مشکلات و معضلاتی هستند که امروزه خانواده ژاپنی با آنها روبه‌رو است.

بر اساس آمار منتشرشده در کتاب «آمار ژاپن» تعداد ازدواج‌های ثبت شده در سال 2019 به 598905 مورد و تعداد طلاق‌های ثبت شده در همین سال به تعداد 208489  مورد رسیده است (سوموشو توکِی کیوکو،2021: 19-18). با افزایش طلاق و همچنین کاهش آمار ازدواج در سال‌های اخیر، خانواده با پدیده دیگری نیز رو به ‌رو است و آن "مادران تنها" (シングルマザー/Single Mothers) است که پیوسته بر شمار آنها افزوده می‌شود. مادران تنها به معنی مادران مطلقه نیست بلکه تمام مادرانی را نیز در بر می‌گیرد که به هر دلیلی جدا از همسر یا خانواده زندگی می‌کنند که برخی همراه با فرزند و برخی بدون فرزند و تنها یا مستقل از سایر اعضای خانواده هستند. در زبان ژاپنی از واژه "ریبتسو" (離別/Ribetsu) استفاده می‌شود که به نوعی به معنای "جدایی" است و نه لزوماً طلاق به شیوه رسمی. از همین رو آمارها تعداد مادران تنها را بسیار بیشتر از تعداد مادران مطلقه نشان می‌دهند.

بنابراین بر اساس قانون، مادران تنها می‌توانند شامل دو گروه شوند. گروه اول مادرانی هستند که با کودک یا فرزند زیر بیست سال خود زندگی می‌کنند و گروه دوم مادرانی که بدون همسر و با پدربزرگ یا مادربزرگشان زندگی می‌کنند. تعداد کل "مادران تنها" در ژاپن در سال 2015 به یک میلیون و 63 هزار نفر رسید، این درحالی است که این رقم در سال 2000 حدود یک ملیون نفر بوده است (همان).

نهادها و جنبش‌های مدنی

تحلیل جنبش‌های مدنی از این نظر می‌تواند مفید باشد که تفسیر ژاپن به عنوان جامعه‌ای هماهنگ که احترام به جایگاه قدرت و گرایش به جمع از مشخصه‌های آن است، چندان کافی نیست و ما نیازمند مدلی پویاتر برای درک ساختار جامعه مدنی ژاپن امروز هستیم.

تاریخ ژاپن هم علیرغم عدم اعتراض‌ و جنبش‌های گسترده مردمی در دهه‌های اخیر، دوران‌های نزاع و جنبش‌های مدنی زیادی را پشت سرگذاشته است. در دوره توکوگاوا (1868-1603)، قیام‌های خشونت آمیز کشاورزان تحت عنوان "ایکّی"(一揆/Ikki) جزو رویدادهای اعتراضی مکرر در آن دوران بود. به دنبال آن جریان‌های بحث برانگیز ملت‌سازی و نوسازی عمومی در دوره میجی باعث تغییرات اساسی در حیات اجتماعی و روزمره مردم شد و همچنین منجر به اعتراضات مکرری در آن دوره گردید.

شورش‌های گسترده برنج(米騒動/Kome sōdō) در سال 1918 نقطه شروع تظاهرات جمعی خشونت آمیزی بود که از استان تویاما (富山県/Toyama ken) آغاز شد و به دیگر شهرها و استان های کشور کشیده شد و در نهایت منجر به سرکوب گسترده از جانب نیروهای ارتش امپراتوری ژاپن شد. این اعتراضات به منزله زخمی بر پیکره دموکراسی نوپا و در عین حال ناپایدار تایشو در دهه 1920 به حساب ‌آمد (فوجینُو،2001). علاوه بر این در سال‌های آغازین دوران پس از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه 1970، چندین جنبش اجتماعی رقیب در مذاکره درباره پیکربندی اجتماعی و سیاسی ژاپن بعد از جنگ شکل گرفت و کارشان گهگاه به آشوب و کارزارهای خیابانی خشن ‌کشید.

با تمرکز بر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، مشخص می‌شود که چرخه اعتراضات پس از جنگ تا کنون ادامه داشته، اما بین سال‌های 1980 تا 2010 با سکوت و خاموشی چشمگیری همراه بوده است. از جمله مهم‌ترین جنبش‌های دوران پس از جنگ در ژاپن، آغاز جنبش آنپوتوسو (安保闘争/Anpo tōsō) توسط احزاب چپ، اتحادیه‌های کارگری و گروه‌های دانشجویی بود که از سال 1959 تا 1960 و دوباره در سال 1970 مجموعه ای از اعتراضات گسترده ای را علیه پیمان امنیتی امریکا و ژاپن در پی داشت و هزاران نفر را برای تظاهرات گسترده بسیج کرد. بعدها، اعتصاب معدن زغال سنگ می‌ایکه (三池闘争/Miike tōsō)، طولانی‌ترین و بزرگ‌ترین اعتصاب در تاریخ جنبش کارگری ژاپن رخ داد و نقطه اوج نمادین مبارزات کارگری پس از جنگ را شکل داد (ساساکی،2001).

پس از آن از اواسط دهه 1970 چرخه جنبش‌ها و اعتراضات رو به خاموشی و سکوت رفت و به تدریج از نفوذ جنبش‌های اجتماعی در سیاست ملی کاسته شد که یکی از دلایل آن می‌تواند رشد طبقه متوسط و نمایان شدن آن در قالب مدلی نو از موفقیت برای کشور باشد. علاوه براین، اعتراضات عمومی به یک فعالیت اجتماعی انگ زده تبدیل شد و از طرفی جنبش دانشجویی نیز دچار تفرقه و درگیری‌های داخلی گردید (ماتسوموتو،2011).

علاوه بر این دهه 1970 همزمان بود با آغاز فعالیت‌های حقوق بشری در رابطه با کره‌ای‌های ژاپن و بازماندگان جزایر ساخالین[i] که در جریان جنگ و جنجال‌های استعماری بین شوروی و ژاپن بین سال‌های 1939 تا پایان جنگ جهانی دوم، به ساخالین کوچانده و پس از جنگ و نفوذ شوروی بسیاری از آنها طی مهاجرت دیگری به قلمرو بعد از جنگ ژاپن  بازگشتند و اجداد و نیاکان کره ای های ساخالین شدند. به دنبال تداوم جنبش‌های مدنی، اعتراضات مردمی علیه ارتش آمریکا در اوکیناوا نیز بصورت نسبی ادامه پیدا کرده است (فوکوئوکا و دیگران، 2011).

در سال‌های پس از 2011 و پس از وقوع فاجعه سونامی و زلزله بزرگ در شرق ژاپن که خسارات جبران ناپذیری را به ویژه در نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما برجای گذاشت، جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی و مشارکت مدنی به شکل بی سابقه‌ای در ژاپن احیا و موجی از گروه‌های مردمی تشکیل شد و تظاهرات گسترده ضد هسته‌ای ظهور پیدا کرد. جنبش ضد هسته‌ای در ژاپن یک جنبش اجتماعی عمده در ژاپن پس از جنگ است که بیشتر ناشی از تجربیات هیروشیما و ناگاساکی است و طی سال‌های بعد از جنگ چند دسته جنبش جهانی علیه فعالیت‌های هسته‌ای پایه‌ای حیاتی برای فعالیت‌های کنونی ضد هسته‌ای در جامعه ژاپن ساخت (میفونه، 2001: 127).

یکی دیگر از چالش‌های سیاسی که دولت ژاپن و به بیانی لیبرال دموکرات‌ها با آن رو به رو شدند اعتراضات گسترده در جهت حفظ اصل 9 قانون اساسی ژاپن بود که به اصل صلح شناخته می‌شود. قوت گرفتن اعتراضات و به راه افتادن کمپین‌ها که غالباً از سوی احزاب چپ مدیریت می‌شد، علیه طرح بازنگری قانون اساسی توسط دولت آبه در سال 2012 شکل گرفت که بخشی از مفاد آن بر تغییرات و تفسیرهای جدید بر اصل 9 قانون اساسی تاکید داشت و تلاشی برای احقاق حق برخورداری از دفاع دست جمعی و تغییر نقش نیروهای نظامی ژاپن در عرصه بین المللی محسوب می‌شد (هیگوچی،2021: 186).

به طور کلی موضوعات اصلی جنبش‌های اجتماعی معمول در ژاپن معاصر را می‌توان به سه گروه اصلی، صلح، نگرانی‌های زیست محیطی و کارگری (شامل جنبش‌های حقوق بشری و...) تقسیم کرد که نمودار شماره 2 فراز و فرود این جنبش‌ها را طی سال‌های 1945 تا 2015 م نشان می‌دهد.

نمودار شماره 2: تغییرات جنبش‌های مدنی در ژاپن بین سال‌های 1945 تا 2015.


منبع: (چیاواسی و ابینگر، 2018: 4).

زنان

هر چند در جامعه ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم شرایط تا حد زیادی به نفع زنان و حقوقشان تغییر پیدا کرد و در قانون اساسی جدید حقوقشان با مردان مساوی وضع گردید، اما نمی‌توان انکار کرد که زنان در جامعه کنونی ژاپن هنوز با مشکلاتی از نظر برابری جنسیتی و تبعیض رو به رو هستند. همزمان با اصلاحات دوره میجی علیرغم واکنش‌هایی منفی از جانب برخی گروها و اقشار جامعه سیاست‌هایی برای آزادی زنان تعیین و به تدریج مسیرهایی برای بهبود جایگاه زنان در جامعه ژاپن باز شد.

از جمله این فعالیت‌های راهگشا در مسیر این جنبش‌ها گزارش وکیلی به نام مامیچی تسودا (津田 真道/Tsuda Mamichi(1829-1903)) در سال 1869 به دولت وقت بود تا از خرید و فروش زنان جلوگیری کند. همچنین در سال 1871 پنج نفر از زنان برای تحصیل در ایالات متحده به آن کشور اعزام شدند، در سال 1873 حق دادخواست طلاق به زنان نیز اعطا و یک مرکز آموزش حرفه ای برای زنان ایجاد شد. آماده شدن این بسترها به تاسیس مدرسه تربیت معلم زنان توکیو (東京女子師範学校/Tōkyō joshi shihan Gakkō) در سال 1874 انجامید که هدف آن تربیت معلمان ابتدایی در سیستم آموزشی آن دوران بود که بعدها در سایر استان‌ها نیز چنین مدارسی ایجاد شدند (هیگوما، 2018: 105).

در ادامه سیاست‌های آزادی بخش برای زنان سال 1885، اولین وزیر آموزش، فرهنگ، ورزش، علوم و فناوری، از کابینه آرینوری موری اظهار داشت که " آموزش همسر خوب و مادر فرزانه" باید سیاست ملی باشد که یک سال بعد بر اساس همین شعار "دستورالعمل آموزش دانش آموزان"در مدارس دخترانه سراسر کشور توزیع شد. سال 1886، کاجیکو یاجیما (矢嶋楫子/Yajima Kajiko(1833-1925)) انجمن زنان توکیو (東京婦人矯風会//Tōkyō Fujin Kyōfū Kai) را راه‌اندازی کرد که شاخه‌ای از اتحادیه زنان مسیحی به شمار می‌رفت و از این طریق صدایی برای جنبش زنان شد و مطالبات بیشتری را شامل قانون تک همسری، جرمزدایی از روسپیگری، همچنین مطالبه حق رأی زنان و بازنگری در قانون پلیس امنیت را مطرح نمود (آُتاکه،2017: 69).

با ادامه روند رو به رشد جنبش‌های زنان، تظاهراتی با شعار برابری جنسیتی به راه افتاد که این عامل به تدریج سیاست‌ها و قوانین کنترلی و سرکوب نیز از جانب دولت و حاکمان وقت را در برداشت تا جایی که دولت در هفت ژانویه سال 1890 با اعلام "قانون منع تجمعات سیاسی" (集会及政社法/Shukai kyou Seisha Hou) فعالیت‌های سیاسی زنان را ممنوع کرد. بر اساس این قانون زنان همچنین از حضور در تجمعات سیاسی محروم ‌شدند. این قانون حدود سه سال برقرار بود تا اینکه در چهاردهم آوریل 1893 لغو گردید (همان: 67).

از جمله راهبردهای دولت در رفع شکاف و تبعیض‌های جنسیتی در جامعه کنونی ژاپن، تصویب قطع نامه جدیدی تحت عنوان «قطعنامه برابری جنسیتی» در 16 جولای 1999 درمجلس است که در آن آمده؛ برابری جنسیتی به این معناست که "زن و مرد" به عنوان اعضای برابر جامعه، این فرصت را دارند که با ابتکار عمل خود در فعالیت‌ها و در همه حوزه‌های جامعه مشارکت کنند، به طوری که "زن و مرد" به یک اندازه از مزایای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن بهره‌مند شوند و مسئولیت‌های ناشی از آن را برعهده بگیرند (دانجوکیودو سانکاکو کیوکو، 1999).

در وضعیت کنونی هرچند حصارهای نابرابری جنسیتی و تبعیض نسبت به زنان در ژاپن هنوز برداشته نشده است، اما دولت‌هایی که سرکار می‌آیند پیوسته قوانین و تمهیدات جدیدی برای از بین بردن شکاف موجود وضع می‌کنند. در همین راستا دولت در کابینه خود دفتر رسیدگی به امور برابری جنسیتی راه اندازی کرده و به دنبال آن اقدام به گشایش شعبه‌ها و دفاتر مشابهی، در ادارات و سازمان‌های مرتبط از جمله شهرداری‌های سراسر کشور نموده که ماموریت آنها ترویج برابری جنسیتی است. تا جایی که عملاً مشهود است این بخش‌ها بیشتر فعالیتشان تحت پوشش و حمایت درآوردن زنان بی سرپرست، مراقبت‌های درمانی و حمایت مالی از مادران تنها بوده است.

آسیب شناسی اجتماعی

هر چند دورنمای ژاپن و نگاه به آن از یک زاویه باز نمایانگر جامعه‌ای پایدار است، اما اجتماع کنونی این کشور نیز با مشکلات و مسائلی ریشه دار رو به رو است که بخشی از آنها تبدیل به بحران‌هایی جدی شده‌ و می‌توانند آینده و جایگاه بین‌المللی ژاپن را نیز تحت تاثیر قرار دهند. در این بخش به برخی از این مسائل و مشکلات روز جامعه ژاپن پرداخته شده است.

سالخوردگی جامعه ژاپن

میانگین امید به زندگی در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم به شدت افزایش یافت و امروزه در جایگاه بسیار بالایی در جهان قرار دارد. میانگین امید به زندگی در ژاپن سال 2019، برای زنان 87.5 سال و برای مردان 81.4 سال بود که رکورد جدیدی را برای هر دو جنس ثبت کرد.

ژاپن با جمعیت000,410,125نفر (برآورد آوریل سال 2021)، نهمین کشور پرجمعیت دنیاست. هر چند ژاپن یکی از پرجمعیت‌ترین و متراکم‌ترین جمعیت‌های دنیا را دارد، اما سرعت رشد جمعیت در این کشور بسیار پایین و در حال حاضر منفی 17/0 درصد است (سوموشوتوکِی کیوکو، 2021: 8).

نمودار شماره 3: هرم جمعیتی ژاپن در سال 2019.


منبع: (سوموشوتوکِی کیوکو، 2021: 8).

هرم جمعیت مربوط به سال 1950 نشان می‌دهد که ژاپن دارای هرمی به شکل استاندارد با قاعده وسیع بوده است. با این حال، با کاهش نرخ تولد و مرگ و میر، شکل به طور چشمگیری تغییر کرده است. در سال 2019 ، جمعیت سالمندان (65 سال به بالا) 35.89 میلیون نفر بود که 28.4 درصد از کل جمعیت (یعنی 1 نفر در هر 4 نفر) را تشکیل می‌داد و رکورد بالایی را به ثبت رساند (همان: 13).

نمودار شماره 4: تغییرات در هرم جمعیت (ضریب محور ایکس = میلیون نفر).


منبع: (سوموشوتوکِی کیوکو، 2021: 13).

از سوی دیگر سال 2019 جمعیت کودکان (0 تا 14 سال) در ژاپن بالغ بر 15.21 میلیون نفر بود که 12.1 درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌داد، که پایین‌ترین سطح ثبت شده بود. از سال 1997 نسبت کل جمعیت افراد مسن (65 سال به بالا) از جمعیت کودکان پیشی گرفته است. جمعیت سن بهره‌ وری(15 تا 64 سال) بالغ بر 75.07 میلیون نفر بود که 59.5 درصد از کل را تشکیل می‌داد، این جمعیت از سال 1993 به بعد در حال کاهش است. در نتیجه نسبت جمعیت وابسته (مجموع جمعیت سالمندان و کودکان تقسیم بر جمعیت سنی بهره‌ور) 68.1 درصد است (سوموشوتوکِی‌کیوکو، 2021: 17-15).

رویه‌ها و قوانین تنظیم خانواده در ژاپن تقریباً با نمونه‌های جهانی یکسان بوده و استفاده از ابزار پیشگیری و سقط‌های قانونی با مجوز پزشک برای کنترل بارداری در این کشور بلامانع است. گرایش به خانواده‌های کوچک، حفظ آزادی‌های فردی و گرایش به عدم وابستگی، افزایش مشارکت زنان در نیروی کار، فضای کوچک زندگی و هزینه‌های بالای تحصیلات کودکان در کاهش آمار ازدواج و در نتیجه کاهش زاد و ولد موثر بوده است.

چشم انداز این کاهش شدید و پیری جمعیت، نگرانی‌های زیادی را در ژاپن ایجاد کرده است. این پدیده که قبلا در اواخر دهه 1980 تحت عنوان پیری نیروی کار و در نتیجه کمبود نیروی کار جوان آشکار شده بود، تأثیرات بالقوه‌ای بر شیوه‌های استخدام، دستمزدها، مزایا و نقش زنان در نیروی کار داشت. نظام استخدام مادام‌العمر که روزی از ویژگی‌های بارز نظام کار در ژاپن به حساب می‌آمد، امروزه در بسیاری از شرکت‌های کوچک و بزرگ برچیده شده است.

از آنجا که بروز بیماری مزمن با افزایش سن افزایش می‌یابد، سیستم مراقبت‌های بهداشتی و بازنشستگی نیز تحت فشار جدی قرار می‌گیرند. دولت در اواسط دهه 1980 شروع به ارزیابی مجدد سهم نسبی دولت و بخش خصوصی در مراقبت‌های بهداشتی و حقوق بازنشستگی کرد و سیاست‌هایی را برای کنترل هزینه‌های دولت در این برنامه‌ها وضع کرد. در همین راستا دولت تلاش می‌کند، ایجاد خانه‌های سالمندان، مراکز مراقبت روزانه برای سالمندان و برنامه‌های بهداشتی در منزل، توسط بخش خصوصی را مورد تشویق و حمایت قرار دهد.

خودکشی

خودکشی از عوامل شایع مرگ و میر در بین مردم ژاپن است و به بحرانی تبدیل شده است که سال‌هاست دولت‌های ژاپن به دنبال چاره جویی و کاهش آمار آن، دست به اجرای سیاست‌های متنوع می‌زنند. طبق آمار آژانس پلیس ملی ژاپن (警察庁/Keisatsu chō) ، طی ده سال از 1988 تا 1997، متوسط سالانه تعداد خودکشی در ژاپن حدود 22000 نفر بوده است. در سال 1998، تعداد آنها به یک باره به 32،863 رسید و این برای اولین باربود که آمار خودکشی ژاپن وارد کانال سی هزار نفر می‌شد. تعداد سالانه خودکشی در کانال سی هزار نفر، بیش از ده سال ادامه داشت و این کشور را به یکی از کشورهای دارای بالاترین میزان خودکشی در جهان تبدیل کرد.

آمارهای خودکشی در روند معمول جهانی میزان بالای خودکشی را به طور عمده در میان جوانان نشان می‌دهند که در مسیر پر سرعت تغییرات شخصیتی و تجربه جامعه پذیری قرار دارند، اما بر خلاف روند جهانی آمارهای ژاپن، گویای تعداد بالای خودکشی در بین مردان شاغل در دهه 40 و 50 سالگی است. افزایش شدید خودکشی مردان میانسال و مسن از ویژگی‌های عمده اواخر دهه 1990 به شمار می‌رود.

در سال 2020 همزمان با همه‌گیری ناشی از کووید 19 (کرونا) پس از 10 سال که آمار خودکشی‌ها در ژاپن به طور پیوسته رو به کاهش بود، تعداد کل خودکشی‌ها به 21081 نفر در این سال رسید و این به معنای افزایش 4.5 درصدی نسبت به سال قبل بود. تعداد خودکشی‌ها به ازای هر صد هزار نفر نیز برای اولین بار بعد از سال 2009 به 16.7 رسید. براساس جنسیت، در بین مردان برای یازدهمین سال متوالی این آمار خودکشی کم شده اما برای زنان طی دو سال اخیر افزایش یافته است. البته با نگاه به مجموعه آمارها در ژاپن طی سال‌های متوالی آشکار می‌شود که تعداد خودکشی در مردان حدود 2 برابر زنان است (آمارها به نقل از (سوموشوتوکِی‌کیوکو، 2021: 170-169).

تصور می‌شود این افزایش چشمگیر به دلیل تغییرات شدید در وضعیت زندگی و چشم اندازهای نامشخص اشتغال ناشی از همه‌گیری باشد. در کل 499 خودکشی در میان دانش آموزان دبستان، متوسطه اول و دبیرستان ثبت شده که این نیز بالاترین میزان از زمان ثبت سوابق در سال 1980 بوده است.

دولت ژاپن برای مقابله با مشکلات روحی روانی و پیشگیری از خودکشی همواره به فکر چاره جویی‌های متفاوت بوده است. جدیدترین اقدام از این چاره‌جویی‌ها ایجاد جایگاه سازمانی جدید در دولت تحت عنوان "وزیر مقابله با انزوا و تنهایی" (孤独・孤立対策担当大臣/Kodoku Koritsu taisaku tantō daijin) توسط نخست وزیر ژاپن، یوشی‌هیده سوگا در آوریل 2021 است. اگرچه ایجاد مقیاسی از تنهایی ارتباط مستقیمی با دستیابی به اهداف دولت دارد، اما چالش‌های بسیاری هنوز وجود دارد، از جمله این سوال که چگونه چنین احساسی ذهنی را بسنجید و براساس آن بودجه‌هایی از دولت صرف رسیدگی به امور تنهایان کشور شود.

جرایم و فساد اخلاقی

گزارش رسمی «کتاب سفید جرم و جنایت» (『犯罪白書』/Hanzai Hakusho) سال 2020 که توسط وزارت دادگستری ژاپن منتشر شده است، آماری را ارائه می‌کند که امنیت بالا و شناخته شده در ژاپن را تایید می‌کند. این درحالیست که مقایسه وضعیت ژاپن با آمار جرم و جنایت در دیگر کشورهای توسعه یافته نشان می‌دهد که سال 2017 حدود 307 مورد قتل در ژاپن رخ داده، در حالی که این رقم در فرانسه، آلمان و انگلستان بیش از 800 مورد بوده است و در ایالات متحده به 17284 مورد می‌رسد. بر اساس این آمارها، تعداد موارد قتل در ایالات متحده حدود 56 برابر ژاپن است که رقم شگفت انگیزی به حساب می‌آید. میزان قتل (تعداد قتل در هر صدهزار نفر) در ایالات متحده 5.3، در فرانسه 1.3، در انگلستان 1.2، در آلمان 1.0 و در ژاپن 0.2 بوده است (هوموشو،2020: 26-21).

نگاهی به آخرین داده‌های مربوط به "زورگیری و سرقت مسلحانه"، تفاوت زیادی را بین آمارهای ژاپن و چهار کشور دیگر نشان می‌دهد. این رقم که موارد را به ازای هر صد هزار نفر جمعیت نشان می‌دهد، برای ژاپن حدود 1.8 مورد، 154.3 مورد در فرانسه،47.0 مورد در آلمان، 118.7 مورد در انگلستان و 98.6 مورد در ایالات متحده است (همان: 26).

این آمار بر اساس "پژوهش آماری درباره وضعیت جرم و جنایت" است که توسط دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم ملل متحد (UNODC) در ژاپن انجام شده و به بررسی وضعیت جرم‌هایی از قبیل: قتل، زورگیری، سرقت و خشونت جنسی پرداخته است. همچنین داده‌های مربوط به 2013 تا 2017 را برای پنج کشور ژاپن، ایالات متحده، فرانسه، آلمان و بریتانیا جمع آوری و مقایسه کرده است (همان: 26-21).

هر چند ژاپن یکی از امن‌ترین کشورهای جهان است، اما ژاپنی‌ها بیش از پیش نگران افزایش موارد جنایت و خشونت‌های جنسی در سطح جامعه هستند. از مسائلی که در رسانه‌های ژاپن زیاد انعکاس پیدا می‌کند، هرزه نگاری کودکان (پورنوگرافی)، آزار و خشونت‌های جنسی و افزایش شدید تجارت جنسی یا روسپیگری دختران دبیرستانی است.

روسپیگری دختران دبیرستانی به عنوان یک پدیده اجتماعی لزوماً به معنی درگیری دختران دبیرستانی در رابطه جنسی نیست، بلکه کسب و کاری رایج و در حال گسترش است که در آن به روش‌های متنوع در ازای پرداخت هزینه، دختران زیر سن قانونی برای خدماتی مرتبط با رابطه جنسی، به کار گرفته می‌شوند و از آنجا که پرداخت برای کارگران این صنعت بالاتر از سایر کارهای پاره وقت است و از طرفی تولید محتوا و برندسازی توسط صاحبان این صنعت به شدت درحال گسترش است این عوامل منجر به جذب سریع‌تر قربانیان می‌شود. در ژاپن این نوع تجارت تحت عنوان کسب و کار "جِی‌کِی" یا "جوشی کوسِی"[ii] شناخته می‌شود، اما از آنجا که هنوز راه کارهای قانونی برای جلوگیری از این پدیده کافی نیست برخی موسسات خیریه و سازمان‌های مردم نهاد برای کنترل و نجات این دختران کم سن و سال وارد عمل شده‌اند.

در ژاپن پیوسته آمار پرونده‌های مرتبط با پورنوگرافی کودکان در حال افزایش است. در گزارشی که آژانس پلیس ملی در اوایل مارس 2018 منتشر کرد، آمده است، پلیس 1770 نفر را که در 2413 پرونده ثبت شده مشارکت داشته‌اند، دستگیر یا به دادستان ارجاع داده که این آمار نشان می‌دهد 316 مورد نسبت به سال قبل بیشتر است (فوجیوارا، 2019). البته در این حوزه نمی‌توان چندان به آمارها تکیه کرد زیرا بخش زیادی از سوداگران این حوزه زیر پوشش‌ها و چترهای قانونی به فعالیت مشغولند.

در ژوئن 2014، پارلمان ژاپن به منع نگهداری تصاویر واقعی (غیر انیمیشن) مرتبط با سواستفاده جنسی کودکان رأی داد. تولید و توزیع این تصاویر از سال 1999 غیرقانونی بود، اما ژاپن آخرین کشور در OECD بود که حفظ و مالکیت آن را غیرقانونی اعلام کرد (کِیساتسوچو، 2020-الف). این درحالیست که تولید، فروش و مصرف محصولاتی مجازی مانند انیمیشن، کارتون و بازی‌های رایانه‌ای با محتوای جنسی کودکانه هنوز قانونی است. کمیک‌ها و کارتون‌های ژاپن - معروف به مانگا و انیمه - یک صنعت فرهنگی عظیم و مشهور در سراسر جهان به شمار می‌رود. اما بخش قابل توجهی از محتوا در این رسانه کودکان را در سناریوهای صریح جنسی به نمایش می‌گذارد و برای کودکان و دختران زیر سن قانونی الگوها و کلیشه‌های جنسی تولید می‌کند.

مهاجرت و پناهندگی

اگر مهاجر کسی در نظر گرفته شود که هم اکنون در کشوری غیر از کشور محل تولدش با قصد اقامت بلند مدت (نه مسافرت یا ماموریت) زندگی می‌کند، طبق آخرین آمار سال 2020 که توسط سازمان ملل تهیه شده، تعداد کل مهاجران در جهان حدود 280 ملیون نفر ارزیابی شده و این به معنی 3.6 درصد از کل جمعیت جهان است. از میان کل مهاجران در جهان حدود 48.1 درصد آنان را زنان تشکیل می‌دهند. همچنین تعداد کل پناهندگان (مهاجران اجباری) بر اساس آمار کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در سال 2020 حدود 26 ملیون نفر بوده است (یواِن‌اِچ‌سی‌آر ،2020)

با همان تعریف فوق از مهاجر، بر اساس آمار اداره مهاجرت ژاپن در ماه ژوئن سال 2020 تعداد کل خارجیانی که در ژاپن اقامت بلند مدت برای آنها ثبت شده حدود 2،885،904 ملیون نفر بوده است که از این بین تعداد مهاجران بیشتر از صدهزار نفر به ترتیب از چین، کُره، ویتنام و برزیل بوده‌اند. جمعیت ثبت شده ایرانیان در ژاپن حدود 4117 نفر برآورد شده است که نسبت به سایر مهاجرین در رتبه سی‌ام قرار دارد. تعداد خارجیانی که دارای اقامت دائم (اِیجوکِن) (永住権/Eijūken) هستند، حدود 800872 نفر برآورد شده است (سوموشوتوکِی کیوکو، 2021).

همان طور که در رسانه‌ها بازتاب فراوانی دارد ژاپن در اعطای حق پناهندگی بسیار سخت گیر است. وزارت دادگستری خلاصه آمار درخواست‌های پناهندگی و نتایج آن طی چندین سال گذشته را منتشر کرده است. به عنوان مثال تعداد کسانی که درخواست پناهندگی آنها در اداره مهاجرت ثبت شد، سال 2010 از ده هزار نفر فراتر رفت، اما تعداد افرادی که حق پناهندگی به آنها اعطا شد تنها 28 نفر بودند (همان). همین عامل باعث شده است که تصور عمومی بر این باشد که ژاپن یک کشور مهاجر پذیر نیست. اما نگاهی ریزبینانه به سیاست‌های ژاپن نشان می‌دهد که آن طور که دیده می‌شود مقصد چندان بدی برای مهاجران نبوده است. واقعیت امر این است که نگاه ژاپن به مسئله مهاجرت و مهاجرین کمی متفاوت از سایر کشورهای اروپایی و آمریکایی است.

تعداد خارجیانی که با قصد اقامت بلند مدت یعنی (بیش از سه ماه) در سال 2018 به ژاپن آمده اند از 500000 نفر فراتر رفته و این کشور را به یکی از بزرگ‌ترین مقصدها در جهان تبدیل کرد. این کشور در سال 2000 رتبه بیستم و در سال 2010 رتبه 23 را در جهان به عنوان مقصد مهاجران داشته است. با این حال بسیاری از ژاپنی‌ها احساس نمی‌کنند که کشورشان "مهاجرپذیر" است. زیرا تصویری که از مهاجرت وجود دارد داشتن "اقامت دائم" یا "تابعیت" است. در حالی که کسانی که اقامت بلند مدت ژاپن را دارند در تمام مدت اقامتشان بخش عمده حقوق و مزایای شهروندی را همانند یک مهاجر با اقامت دائم دریافت می‌کنند.

از طرف دیگر، با پیشرفت جهانی شدن، تعداد خارجیانی که قصد دارند برای مدت زمان مشخصی برای کار مهاجرت کنند و پس از آن به کشورشان بازگردند افزایش چشمگیری داشته است. این روند درباره مهاجرانی که به ژاپن می‌روند نیز صادق است. اما ژاپن از این واقعیت چشم پوشیده و از خارجی‌ها به عنوان کارگرانی برای تامین نیروی کار هرچند موقت در قالب یک چاره برای جبران کمبود نیروی کار و همچنین یک راه گریز از ایجاد یک سیاست مهاجرتی کامل و پایدار، استفاده کرده است.

بهداشت و سلامت

از آنجا که در ژاپن، نرخ زاد و ولد در حال کاهش و تعداد افراد مسن در حال افزایش است، سیستم تامین اجتماعی این کشور پیوسته در حال بهبود و ارتقای سطح رسیدگی به تغییرات جمعیتی و محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است. در آوریل 2000 نوعی سیستم بیمه مراقبتی طولانی مدت مخصوص افراد مسن راه اندازی شد که از نظر محدوده سنی به دو نوع تقسیم می‌شود. گروه اول محدود سنی 65 سال و بالاتر را در برمی گیرد که نیاز به مراقبت‌های ویژه و بلند مدت دارند. در گروه دیگر محدوده سنی از 40 تا 64 سال و برای افرادی است که دارای بیمارهای خاصی هستند و نیاز به مراقبت بلند مدت دارند. این نوع بیمه حدود 80 تا 90 درصد هزینه‌های درمانی و مراقبتی افراد را پرداخت می‌کند و مزایای بسیار دیگر مانند پرستاری در منزل و بسته‌های حمایتی متنوع را در بر می‌گیرد. هنگامی که این سیستم برای اولین بار تأسیس شد، 2.18 میلیون نفر که نیاز به مراقبت و حمایت‌های درمانی داشتند، تحت پوشش درآمدند. در آوریل 2018 این تعداد تقریبا 3 برابر افزایش یافت و به 6.44 میلیون نفر رسید که این نشان می‌دهد سیستم بیمه مراقبت طولانی مدت به شکل قابل توجهی در مراقبت از افراد تحت پوشش توانمند بوده است (سوموشوتوکِی کیوکو، 2021: 165).

خدمات سلامت و بهداشت عمومی از جمله معاینات غربالگری رایگان برای بیماری‌های خاص، مراقبت‌های قبل از تولد و کنترل بیماری‌های عفونی توسط بخش دولتی ارائه می‌شود. پرداخت خدمات پزشکی شخصی از طریق یک سیستم بیمه درمانی ارائه می‌شود که دسترسی به آن نیاز به عضویت و پرداخت هزینه ماهیانه دارد که براساس حقوق و درآمد اشخاص تعیین می‌گردد. به طور کلی دو نوع بیمه درمانی رایج وجود دارد. بیمه درمانی دولتی یا کوکومین کِنکو هوکِن (国民健康保険/Kokumin Kenko Hoken) و بیمه تامین اجتماعی یا شاکای هوکِن (社会保険/Shakai Hoken) که بیمه درمانی تامین اجتماعی مخصوص حقوق بگیران و کارمندان است، اما بیمه دولتی مانند بیمه‌های دولتی در ایران یک بیمه عمومی محسوب می‌شود. پوشش هزینه‌های درمانی توسط بیمه معمولاً 70 درصد است. از سال 1973، همه افراد مسن تحت پوشش بیمه حمایتی دولت قرار دارند. بیماران در انتخاب محل معالجه و پزشکان مرتبط با درمان خود آزاد هستند.

ژاپن سیستم تامین اجتماعی توسعه یافته‌ای دارد که هدف آن حفظ کیفیت زندگی ساکنان قانونی آن در برابر دامنه گسترده‌ای از خطرات اجتماعی و اقتصادی است. این سیستم چهار جزء کلیدی دارد: اول از طریق کمک عمومی، درآمدی حداقلی فراهم می‌کند برای مردمی که نمی‌توانند هزینه زندگی خود را در بیاورند. دوم برای شهروندان بیمه اجتماعی به صورت پوشش مالی خدمات پزشکی و بهداشتی، غرامت بیکاری، و مستمری عمومی فراهم می‌کند. بیشتر برنامه‌های بیمه اجتماعی با مبالغ پرداختی از طرف کارمندان و کارفرماها و نیز کمک‌های دولتی حمایت می‌شوند. سوم این سیستم خدمات تامین اجتماعی را برای نیازهای خاص افراد مسن، معلول و کودکان در نظر می‌گیرد. و چهارم حمایت از سیستم‌های بهداشتی عمومی را برای حفظ پاکی و مسائل زیست محیطی و جلوگیری از گسترش بیماری‌های واگیردار در نظر دارد.

یکی از چالش‌های پیش روی نظام سلامت جمعیت در حال پیر شدن ژاپن است، زیرا تامین نیازهای افراد کهنسال را برای دولت دشوار می‌کند. خانه‌های سالمندان دولتی، آزمایش‌های مرتب پزشکی، خدمات پزشکی ارزان قیمت، خدمات در خانه و فعالیت‌های تفریحی در مراکز عمومی، خدماتی هستند که احتمالا ارائه آنها به افراد مسن در آینده با مشکلاتی مواجه خواهند شد.

ورزش و اوقات فراغت

ورزش

مردم ژاپن در بسیاری از رفتارهای اجتماعی هنوز تفکر در قالب و بستر جامعه سنتی خود را حفظ کرده‌اند، البته این در حالی است که وجوه نمایان این فرهنگ، غربی شده به نظر می‌رسد. یکی از نمودهای حفظ عناصر سنتی در زندگی اجتماعی انجام ورزش‌های سنتی از قبیل کشتی سومو است. سومو به عنوان ورزش ملی ژاپن شناخته شده است، هر چند از نظر قوانین و فرم، اشکال مشابه آن در کشورهای شرقی دیگر و حتی ایران بی سابقه نیست. از نظر میزان حضور ورزش در زندگی مردم، آژانس ورزش ژاپن 27 فوریه سال 2020 نتایج پیمایشی را با عنوان «نظرسنجی افکار عمومی درباره وضعیت ورزش و ...» منتشر کرد. طبق نتایج این پیمایش مشخص شد که از هر دو بزرگسال یک نفر یعنی 53/6 درصد از شرکت کنندگان، هفته ای بیش از یک بار ورزش می‌کنند و حدود 27.0 درصد یعنی از هر چهار یک نفر حداقل یک روز در هفته ورزش می‌کند (سوپوتسوچو، 2021).

مردان در سنین بین 40 تا 60 سال نسبت به سال قبل بیشتر ورزش کرده بودند اما در رده سنی بیست سالگی ورزش کمتری نسبت به یک سال پیش از آن داشتند.  به طور کلی از نظر جنسیت، مردان بیش از زنان ورزش می‌کنند، البته به جز زنان در رده سنی 60 سال. در این بین کسانی که به ورزش کردن بی تفاوت بودند یا گفته بودند"من در یک سال گذشته ورزش نکرده ام" و "حالا هم ورزش نمی‌کنم / قصد انجام این کاررا در آینده ندارم " حدود 15 درصد ارزیابی شده است. درباره "تماشا" و "هواداری" از ورزش، در بین ورزش‌هایی که در یک سال گذشته از تلویزیون و اینترنت تماشا کرده بودند، بالاترین رتبه از آنِ"بیس بال " و "راگبی" بود، به ویژه آمار پیگیری و تماشای"راگبی" به طور قابل توجهی بالاتر از سال قبل بود ( از15.2درصد در سال قبل به 42.7 درصد در امسال رسید) (همان).

براساس نتایج این پیمایش، آژانس تصمیم گرفته است که با ترویج فعالیت‌های ورزشی متناسب با گروه‌های سنی مختلف و بهبود محیط‌های ورزشی میزان انجام ورزش را بالا ببرد. این نظرسنجی تقریباً هر سه سال یک بار به عنوان "نظرسنجی افکار عمومی درباره آمادگی جسمانی و ورزش" اجرا می‌شود و از سال 1979 آغازشده است. از سال 2016 با مصاحبه‌های مستقیم با سه هزار نفر ادامه پیدا کرده است، اما در سال 2020 از طریق بکارگیری نظرسنجی‌های آنلاین تعداد نمونه‌ها به 20 هزار رسید.

اوقات فراغت

افزایش چشمگیر شهرنشینی در ژاپن به ویژه در دامان اقتصاد کلانشهری باعث شده است که وقت آزاد کمتری برای بودن با خانواده و دوستان صرف شود و فرصت کمتری از این جهت وجود دارد تا تناسبی بین فعالیت‌های فیزیکی و نیازهای روحی و معنوی حاصل شود. رفت و آمد روزانه با اتوبوس، قطار یا مترو، معمولاً وقت گیر است. زندگی و گذران اقات فراغت در توکیو به عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین و گران‌ترین پایتخت‌های دنیا به مراتب بسیار متفاوت و سخت‌تر از شهرهای کوچک‌تر است. هر چند توکیو دارای سیستم حمل و نقل عمومی توسعه یافته‌ای است و برای یک کارمند تمام وقت نداشتن ماشین برای رفت و آمد به سرکار در هر نقطه‌ای از توکیو کاملا طبیعی است، اما در ساعات شلوغی بیشتر خطوط اصلی مترو با جمعیت عظیمی روبه رو می‌شوند که یا به سرکار می‌روند و یا از سرکار بر می‌گردند و با وجود فواصل کوتاه حرکت بین قطارها، 5 دقیقه هم تا رسیدن قطار بعدی زیاد به نظر می‌رسد. به همین منظور نیروهایی برای چپاندن و جاکردن مردم در ورودی‌های مترو به کار گرفته می‌شوند تا هر چه بیشتر بتوانند مردم را به سوی مقصدشان هدایت کنند.

تراکم جمعیت بالا و گران بودن زمین در ژاپن از عواملی هستند که  یک جوان تازه مستقل شده ژاپنی در یک کلان شهر، راضی باشد که برای سال‌ها در یک خانه 17 متری زندگی کند. برای بسیاری از جوانانی که ارتباط خوبی با خانواده خود ندارند و به بازی‌های رایانه‌ای اعتیاد پیدا کرده‌اند، کافی نت خوابی به ویژه در توکیو و شهرهای بزرگ بسیار رایج شده است، زیرا بخش عمده‌ای از کافی نت‌ها، اتاقک‌های کوچک کلیددار دارای تجهیرات بازی رایانه‌ای و اینترنت فراهم کرده‌اند که مشتری‌ها می‌توانند شبانه روزشان را آنجا سپری کنند. این پدیده با عنوان "پناهجویان کافی‌نت"(ネットカフェ難民/Netto kafe nanmin) یا "بی خانمانی سایبری" (サイバーホームレス/Saibā hōmuresu) توجه بسیاری از کنشگران اجتماعی و جامعه شناسان را به خود جلب کرده است. با این حال، بسیاری از ژاپنی‌هایی که از سطح زندگی متوسط و بالایی برخوردارند و سامانی به زندگی خود بخشیده‌اند، خرید کردن‌ آخر هفته از فعالیت‌های عمده آنان است. بعداز ظهرهای یکشنبه، فروشگاه‌های بزرگ و مراکز خرید با جمعیت عظیمی از جویندگان خرید ارزان روبه رو می‌شود.

نتایج یک نظرسنجی در سال 2014 که حدود ده هزار نفر در آن شرکت کرده بودند نشان می‌دهد که با امکان انتخاب چند گزینه به طور همزمان: 29.6 درصد از مردان و 33.1 درصد از زنان پاسخ داده بودند که تعطیلات خود را با تماشای سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیون می‌گذرانند و زمان صرف شده در شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های رایانه‌ای و اینترنت برای مردان 47 درصد و برای زنان 36.5 درصد بوده است. 23.6 درصد از زنان و 15.6 درصد از مردان خریدکردن را انتخاب کرده بودند. در بین گزینه‌های قابل انتخاب دورهمی و بودن با خانواده در بین هر دو جنسیت 12.4 درصد بود (کوسِی‌رودوشو، 2014). از نتایج نظرسنجی‌ها و آمارها این گونه برمی آید که هرچند بسیاری از ژاپنی‌ها دارای رفاه مادی نسبی و تعطیلات و اوقات فراغت استاندارد هستند اما به طور کلی حتی در اوقات فراغت ترجیحاتشان گذراندن وقت فارغ از دغدغه ورود به جمع است و نوعی بی حسی حاصل از زندگی ماشینی و ضعف ریشه‌دار فرهنگی در اجتماعی شدن به بخش زیادی از روزمرگی ژاپن اضافه و در نهایت منجر به ظهور پدیده‌ای اجتماعی دیگری به نام "هیکی کوموری" (引きこもり/Hikikomori) در ژاپن شده است. هیکی کوموری یک نوع "فراغت‌­زدگی" مفرط است و این حالت به وضعیت افرادی گفته می‌شود که افراد به دلایل مختلف اوقات فراغتی مفرط پیدا می‌کنند و استفاده نادرست از آن به تدریج منجر به مشکلات و ناهنجاری‌های روحی وروانی می‌شود. به عنوان مثال شخص از سرکار یا مدرسه رفتن امتناع می‌کنند و بیشتر وقتش را در فضای خصوصی مشخصی در خانه می‌ماند و کمترین تعامل مستقیم را با فضای بیرون و اجتماع دارد. حداقل شش ماه تمام ماندن در خانه و در یک اتاق کوچک و سرگرم شدن با بازی رایانه‌ای، اینترنت یا فعالیتی خودخواسته بدون ارتباط موثر با فضای بیرون و اجتماع، ازویژگی‌های بارز این حالت است.

دولت ژاپن جمعیت "فراغت زدگان" بین سنین 15 تا 64 ساله را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده است. اما دکتر تاماکی سایتو (斎藤環/Saito Tamaki(1961-   ))، روانپژشک و استاد دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تسوکوبا معتقد است که برخلاف افراد بی خانمان که امید به زندگی کوتاهی دارند، افراد گوشه گیر و فراغت زده لازم نیست نگران زندگی خود باشند، زیرا تحت حمایت خانواده‌های خود قرار می‌گیرند. بنابراین آمارهای اعلام شده اعدادی بسیار پایین‌تر از تخمین‌های واقعی است و تعداد افراد دچار هیکی کوموری بسیار بیشتر است.

پاورقی

[i] Sakhalin: در ژاپنی به آن کارافوتو (樺太/Karafuto) می‌گویند.

[ii] 女子高生/Joshi Kōsei/JK business: جوشی به معنی دختر و کوسِی به معنی دبیرستانی است. از آنجا که گروه سنی دختران دبیرستانی بیشتر درگیر این مسئله می شوند و در آن از پوششی مشابه با یونیفروم مدارس استفاده می‌کنند، کسب و کار دختران دبیرستانی نامیده شده است.

کتابشناسی

  1. سوموشو توکِی کیوکو،30:2021-29