نقد ادبی در مصر
زمینههای شکل گیری نقد ادبی معاصر در جهان عرب به نیمه اول قرن بیستم و در راستای جنبش ادبی عرب باز میگردد. پیش از آن و تا سالهای اولیه این قرن، نقد به شیوه سنتی کم و بیش رایج بود که عمدتاً به مقوله زبان و قواعد آن و نیز بلاغت و شرح دیوانهای شعر میپرداخت. پس از جنگ جهانی اول با ظهور نشانههای نوگرایی در ادبیات و انتشار روز افزون آثار ادبی در انواع گوناگون، شیوههای نقد به تقلید از مکاتب نقد ادبی در اروپا، مبنای پژوهشهای انتقادی در حوزه ادبیات عرب قرار گرفت. نقد جدید البته در سالهای اولیه عمدتا حوزه شعر را مورد توجه قرار میداد.[۱] مهمترین کتاب در حوزه نقد ادبی در این سالها، الدیوان بود که توسط ابراهیم المازنی و عباس محود العقاد در سال 1921 منتشر شد.[۲] مقالات شدید اللحن آن، به نقد اندیشهها و نوشتههای ادبیان محافظه کاری چون منفلوطی و احمد شوقی پرداخت.[۳] اولین مجموعه مقالات انتقادی المازنی در سال 1924 با عنوان حصاد الهشیم منتشر شد که در آن به بررسی و نقد آثار شکسپیر و رمان تاجر ونیزی که توسط خلیل مطران ترجمه شده بود، پرداخت.[۴] آرای المازنی و العقاد در حوزه نقد ادبی، تحولات اساسی در روند شعر عرب پدید آورد و نقشی مهم در تجارب شعری جدید از نظر زبان، بیان و شکل هنری و موسیقیایی آن داشت.[۵] در همین سالها آثار انتقادی دیگری از طه حسین انتشار یافت که حوزه پژوهشهای ادبی و نقد را تحت تأثیر قرار داد. از جمله آثار طه حسین در این زمینه، النقد من حدث الشعر و الادب بود. او که به عنوان یکی از قدرتمندترین منتقدان ادبی معاصر عرب شناخته شده است،[۶] در نقد ادبی از شیوه دکارتی بهره میجست و ادبیات کهن را به شدت به نقد میکشید و راه را برای خلق و ابداع و ابتکار هموار میساخت. طه حسین تأکید میکرد که ناقد به معنای دقیق کلمه، ادیب است و صفحات نقد، تصویری از سه گانه روانشناختی است: روانشناسی پدید آورنده اثر، روانشناسی خواننده متأثر و روانشناسی ناقد که میان آنها به قضاوت مینشیند.[۷] از جمله آثار او در حوزه نقد، فصول فی الادب و النقد و الادب الجاهلی (1927) است.
نقد ادبی پس از جنگ جهانی دوم به مرحله جدیدی وارد شد و دایره آن توسعه یافت و نقد آثار داستانی نیز مورد اهتمام بیشتری قرار گرفت. ویژگی این مرحله، آن بود که داستان نویسان، به نقد آثار داستانی روی آوردند که از جمله میتوان به کتاب دراسات فی القصه و المسرح(1964) از محمود تیمور اشاره کرد. نقد ادبی در این سالها همچون گذشته از شیوههای نقد ادبی در غرب الهام میگرفت.[۸] از دیگر ناقدان مصری که در غنا بخشیدن به نقد ادبی معاصر، نقش مهمی ایفا کردند، مصطفی ناصیف را میتوان نام برد که دارای تألیفاتی نظری و تطبیقی در نقد و مسائل آن است. او در آثار خود به تحولات نقد ادبی، استفاده از شیوههای نوین به ویژه شیوه نقد در ادبیات انگلو ساکسون، معنی معنی و کشف سطوح متعدد برای فهم متن پرداخت. رمز الطفل فی ادب المازنی(1965) از جمله آثار اوست که در حوزه نقد داستان مورد توجه قرار گرفت.[۹] صلاح عبد الصبور، شاعر نامدار و نوپرداز مصر یکی از مطرح ترین ناقدان و صاحب نظران حوزه نقد ادبی دهههای 60 و 70 قرن گذشته بود. از جمله آثار او در حوزه نقد شعر میتوان از: قراءة جدیدة لشعرنا القدیم (1968)، اصوات العصر (1960)، وتبقی الکلمة (1969) و رحلة الضمیر المصری (1927) نام برد.
در سالهای آغازین دهه هفتاد، نقد ادبی به ویژه به فضای علمی و آکادمیک گسترش یافت و پژوهشهای انتقادی در دانشگاهها مورد توجه قرار گرفت.[۱۰] یکی از عوامل مؤثر در اهتمام بیشتر به نقد ادبی، انتشار گسترده ترجمههایی از مجموعه داستانهای نویسندگان مطرح جهان بود. در مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب (سازمان کل کتاب مصر) و دار الهلال، سلسله داستانهایی از داستانهای مطرح جهان را ترجمه و منتشر کردند. از عوامل مؤثر در این خصوص، ترجمه تعداد قابل توجهی از کتاب های نقد داستان از نویسندگان مطرح جهان و انتشار آنها در کشور های عربی بود.[۱۱] از جمله آثاری که در این دهه در حوزه نقد داستان منتشر شد، القصة القصیرة نظریاً و تطبیقاً از یوسف الشارونی(1977) بود. از دیگر کتابهای نقد داستانی، القصة القصیرة، دراسات و مختارات (1977) از احمد مکی بود که به بازخوانی تاریخ داستان نویسی عرب و ارائه برخی شاخصهای داستان نویسی جدید پرداخت و ویژگیهای داستان کوتاه را برشمرد.[۱۲]
انتشار مجله النقد الادبی در سال 1980 از سوی الهیئة المصریة العامه للکتاب تحولی مهم در حوزه نقد ادبی بود. این مجله به مسائلی چون میراث ادبی، شیوههای نقد، مسائل شعر عرب، رمان و داستان کوتاه، ادبیات نمایشی، رویکردها و مسائل آن، ادبیات تطبیقی، نوگرایی در اندیشه و ادب و ... میپرداخت.[۱۳]
در دهههای 80 و 90 این قرن، موضوعات ملی و اجتماعی در حوزه نقد ادبی مورد اهتمام بیشتری قرار گرفت. کتاب المغامرة المقعدة(1987) از محمد کامل خطیب، انکسار الاحلام(1987) و الاتجاه القومی فی الروایة العربیة(1994) از مصطفی عبد الغنی، الریف فی الروایة العربیة(1994) از محمد حسن عبد الله، اثرالادب الفرنسی علی القصة القصیرة(1985) از کوثر عبد السلام البحیری، الذات و الموضوع، قراءهٌ فی القصة القصیرة(1994) از محمد قطب عبد العال، تداخل التصوف فی الروایة العربیة(1997) از حسن محمد حماد از مهمترین آثار نقد ادبی در این سالهاست.[۱۴]
در دهه نود علاوه بر آثار پیش گفته، آثار نقدی دیگری پدید آمد که متأثر از گرایشهای فلسفی، روانشناختی و جامعه شناختی در حوزه نقد ادبی در غرب بود. وفاء ابراهیم ازجمله ناقدان مصری است که در این دهه با کتاب الفلسفة و الادب عند نجیب ممحفوظ، قراءة فلسفیة لبعض اعماله (1997) با وریکردی فلسفی به نقد آثار نجیب محفوظ، نویسنده نامدار مصری پرداخت. از دیگر منتقدان ادبی مصری که در دهه پایانی قرن بیستم به روشمند کردن نقد موضوعی اهتمام داشت، فاروق عبدالقادر بود که ناقدی حرفه ای، دقیق و جسور بود و با نقدهای خود چالشهایی را با چهرههای مطرح ادبی مصر به وجود آورد.[۱۵] اوراق من الرماد و الجمر، من اوراق الرفض و القبول، وجوه و اعمال، من اوراق التسعینات و افق معتم و مصابیح قلیلة از مهمترین آثار نقدی اوست.
رضوی عاشور، داستان نویس و منتقد ادبی معاصر هم در چند دهه اخیر در حوزه نقد ادبی آثاری پدید آورد که از جمله آنها میتوان به: الطریق الی الخیمة الاخری (1977) که پژوهشی انتقادی در آثار غسان کنفانی است و فی النقد التطبیقی (2001) اشاره داشت. عبد الحکیم العلامی دیگر منتقد ادبی مطرح مصری است که آثار گوناگونی در حوزه نقد شعر معاصر عرب پدید آورده است که ازمهمترین آنها: بین التصوف و الشعر (2003)، الخطأ و الاثر (2008) و بلاغة العرفان فی الادب الصوفی قابل ذکر است.[۱۶]
پاورقی
[i] - سازمان کل کتاب مصر
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص23.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص25.
- ↑ گيب، هاميلتون (1371). ادبيات نوين عرب. ترجمه يعقوب آژند (چاپ دوم). تهران: انتشارات اطلاعات، ص59.
- ↑ شوقي، ضيف (1974). الادب العربي المعاصر في مصر (الطبعة الخامسة). القاهرة: دارالمعارف بمصر، ص265.
- ↑ العشماوي، الدكتور محمد زكي (2009). اعلام الادب الحديث و اتجاهاتهم الفنية. الكويت: مؤسسة جائزة عبدالعزيز البابطين للابداع الشعري، ص380.
- ↑ الفا خوری، حنا (1995). الجامع في تاريخ الادب العربي (الطبعة الثانية). بيروت: دارالجيل، ص343.
- ↑ الفا خوری، حنا (1995). الجامع في تاريخ الادب العربي (الطبعة الثانية). بيروت: دارالجيل، ص349.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص33.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص75.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص34.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص95-96.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص39.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص162.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص46.
- ↑ ابو هیف، د.عبدالله (2000). النقد الادبي الجديد في القصة و الرواية و السرد. دمشق: اتحاد الكتاب العرب، ص84.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص321-326.