زبان و ادبیات سودان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

بخش هشتم: زبان و ادبيات


1.    زبان و خط رسمي

  زبان و خط رسمی، در جمهوری سودان، عربی است. البتّه، زبان انگلیسی نیز در کنار زبان عربی به‌کار می‌رود.  گویش‌ها و لهجه‌های محلّی گوناگونی  کشور، به‌ویژه در استان‌های «شمالی»، «البحر الأحمر»، «کُردُفان جنوبی»، «کَسَلا» و «دارفور» رواج دارند (وزاره الإعلام،2011: 11).


2.    زبان‌ها و گویش‌هاي رايج

به‌طور کلّی یکصد و پانزده زبان و صدها گویش در جمهوری سودان وجود دارد.  ‌به‌رغم تعّدد و تنوّع زبان‌ها و گویش‌ها در جمهوری سودان، تقریباً همه مردم‌ این سرزمین، به زبان عربی محلّی (سودانی)، تسلّط دارند و از نظر گفتگو و ارتباط با هم‌میهنان خویش، مشکلی ندارند (2013,sudan.sd/sudanculture.php?lang=ar).

لهجه محلّی عربی ـ که در سودان «الدّارجه» نامیده می‌شود همانند زبان‌های دیگر در گذر زمان، دچار تغییراتی شده و از عربی اصیل و فصیح فاصله گرفته است. ‌ این تغییرات در بیشتر موارد جزئی است و واژگان یا اصطلاح سودانی با اصل آن در عربی فصیح تفاوت چندانی ندارد؛ امّا در بعضی موارد تفاوت میان آنها آشکار است. به گونه‌ای که واژگان یا اصطلاح سودانی با اصل آن در زبان اصیل و فصیح عربی، هیچ شباهتی ندارد. برای بیان‌ این نکته، به برخی واژگان و اصطلاحات خاص و پرکاربرد در لهجه سودانی اشاره می‌شود:


برخی واژگان و اصطلاحات خاص و پرکاربرد در لهجه سودانی

و معادل‌های فارسی و عربی آنها

واژگان یا اصطلاح  در ترجمه(فارسی)
عربی اصیل لهجه سودانی
جيّد کويّس خوب
أريد داير، عایز می‌خواهم
ولد وَد فرزند
جميل سَمِح زیبا، خوب
أين؟ وين؟ کجا؟
الآن هسي الان، اکنون
طاوله طربيزه میز
شخص زول انسان، شخص
ذاهب ماشي، رايح روان، رونده
اُنظُر ع این، شوف نگاه کن
غرفه اوضه [1] اتاق
سیئ، ردیء کعب شین بد
الیوم اللیله[2] امروز، امشب
ملکی بتاعی، حقّی مال من
مرحاض ادبخانه[3]، حمّام سرویس بهداشتی


واژگان یا اصطلاح  در ترجمه(فارسی)
عربی اصیل لهجه سودانی
مستشفی استبتالیه، شفخانه[4] بیمارستان
صیدلیّه اجزخانه داروخانه
ذلک ده آن
هذا دی این
غرض حاجه هدف، منظور
أرغب فی الشیئ نفسي في الحاجه دي من‌ این را می‌خواهم. به‌ این علاقه‌مندم.
أنا داير کده من آن را می‌خواهم. به آن علاقه‌مندم.
جدّه حبوبه مادر بزرگ
امرأه مره زن
طفل شافع[5] کودک
بنت بت دختر
متی؟ متین؟ کی؟ چه وقت؟
القهوه الجبنه قهوه
بارد ساقط سرد
الشّتاء السّقط زمستان


در بیشتر ادارات دولتی و مراکز آموزشی، به‌ویژه دانشگاه‌های مهم سودان، زبان انگلیسی، به‌عنوان زبان دوّم و درکنار عربی به‌کار می‌رود (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم). برخی دیگر از مهم‌ترین  زبان‌ها و گویش‌های رایج در جمهوری سودان، عبارت‌اند از:

·      زبان «بجّه» که در حقیقت چند زبان مشابه رایج در مناطق شرقی سودان است.

·      زبان «فور» که زبانی باستانی است و در میان قبایل «فور» در غرب سودان رواج دارد.

·      زبان‌های «نوبه‌ای» رایج در شمال سودان، میان قبایل «دنقلاویه» یا «دناقله»، «محسیه» و «حلفاویه»

·      زبان‌های نوبه‌ای رایج در مناطق کوهستانی کُردُفان 

·      «نیلوحامیه» که زبان قبایل «باریا» و «اتوکا» است.

·      زبان‌های سودانی رایج در میان قبایل «زاندی»

(2013,sudan.sd/sudanculture.php?lang=ar)


3.    تحوّلات ادبی

پژوهشگران ادبی، از اشعار صوفيانه، سنّتی و نو به‌عنوان انواع شعر سودانی یاد کرده و برای شعر معاصر سودان، دوره‌های گوناگونی را به شرح زیر، برشمرده ‌اند:

1. دوره بعد از جنگ جهانی دوم

2.  دوره شعر واقع گرا

3.  دوره شاعران نوگرا و مدرن

4. دوره پست مُدرنیسم

5. دوره شاعران جوان (عبد الرحمن کرم الدين، 2013)

در طول تاریخ ، به‌ویژه در دوران معاصر، ادبیات سودان، اعم از شعر و نثر، تحت تأثیر فرهنگ‌ها و تمدّن‌های گوناگون و عوامل متعدّدی قرار گرفته است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

·      فرهنگ و تمدّن اسلامی

در حقیقت با ورود اسلام به سودان، مردم‌  این سرزمین، با آغوش باز، ‌ این دین مبین را پذیرفته‌‌اند و برهمین اساس، ‌اندیشه‌ها و بسیاری از ارزش‌های والای اسلامی، مورد توجّه ادیبان، نویسندگان و شاعران سودانی قرار گرفته و در آثار ‌آنها بازتاب‌هایی داشته است.  بیشتر مسلمانان ‌ این سرزمین، به اهل بیت علیهم السّلام علاقه خاصّی دارند و‌ این علاقه‌مندی در آثار آنها و به‌ویژه شعر، آشکار است.

·      اندیشه‌های صوفیانه

همان‌گونه که پیش از‌ این اشاره شد تصوّف در سودان، به حدّی گسترش یافته که امروزه، بیشتر مسلمانان ‌ این کشور، به یکی از طریقت‌های صوفیه، وابستگی دارند. بنابر این طبیعی است که ‌اندیشه‌های صوفیانه نیز، بروز و ظهوری گسترده در ادبیات سودان داشته باشند. 

·      فرهنگ عربی

زبان رسمی‌سودان عربی است و تقریباً همه ساکنان‌  این کشور، به زبان عربی تسلّط دارند. علاوه‌بر ‌ این، روابط دیرینه و مستحکم سودان با کشورهای مختلف عربی، موجب شده تا فرهنگ و تمدّن عربی نیز در ادبیات سودان، نقشی آشکار بیابد.

·      فرهنگ بومی‌آفریقایی

ارزش‌ها و باورهای بومیان نوبه‌ای و نژادهای مختلف آفریقایی، در بخش‌هایی از ادبیات سودان، مشاهده می‌شود.

به هرحال، از آنجایی که سودان در قارّه آفریقا قرار دارد و اغلبِ ساکنان آن مسلمان هستند و زبان آنان نیز، عربی است، آمیختگی هویت‌های اسلامی، عربی و آفریقایی، یکی از ویژگی‌های  اصلی و اساسی ادبیات ‌ این کشور، به‌ویژه شعر سودانی، به‌شمار می‌رود.

·      مبارزات ضدّ استعماری

نظر به ‌ اینکه استعمارگران بر سودانیان نیز، همانند دیگر آفریقائیان، بیدادگری‌هایی را درطول تاریخ روا داشته‌اند، کشور هم، مبارزانی به پاخاسته و علیه استعمار تاخته‌‌اند. از‌ این‌رو پایداری، ‌ایستادگی و مبارزات آفریقائیان به‌طور عام و سودانیان به‌طور خاص، مورد توجّه ادیبان، نویسندگان و شاعران سودان، بوده است (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم).

عبد الرحمن کرم الدين، در پژوهشی  باعنوان «محیط ادبی سودان و رویکرد اسلامی‌آن»[6] زمینه، چنین نوشته است:

«در دوره مبارزات ضد استعماری و حکومت محمّد احمد المهدی (مهدی سودانی) در سال‌های 89ـ1881م. (68ـ1260هـ.ش)، شعر سودانی نقش و جایگاه والاتری یافت. چون بسیاری از شاعران نام آشنای سودانی، مانند محمّد عمر البنا، مبارزات ضد استعماری مردم را، انقلابی دینی می‌دانستند و با سروده‌های خود، به‌ این حرکت مردمی‌ یاری می‌رساندند.

در زمان حکومت دوگانه مصری، انگلیسی بر سودان ـ از سال 1889 تا 1956م. (سال 1260 تا 1335هـ.ش) ـ توجّه شاعران سودان، بیش از پیش به اسلام و میراث معنوی آن، معطوف شد. یکی از شاعران نام آشنای ‌ این دوره، حسن طه است که در قصیده‌ای عدم پایبند نبودن جامعه ملل متّحد به قراردادها و موافقتنامه‌های بین‌المللی را به شدّت مورد نکوهش قرار داده است» (عبد الرحمن کرم الدين، 2013).

عبدالمنعم عجب الفيّا، یکی از منتقدان ادبی سودان، در کتابی باعنوان «ادبیات معاصر سودان»[7]، که در 418 صفحه منتشر کرده، به بررسی انواع متون ادبی ‌ این کشور در دوران معاصر، اعم از شعر، داستان کوتاه، داستان بلند (رُمان)، مقالات، پژوهش‌ها و نقدهای ادبی پرداخته است.

کتاب، حمزه الملک طمبل (1960ـ1893م. 1339ـ 1272هـ.ش) ادیب و شاعر سودانی، بنیانگذار ادبیات نوین سودان، قلمداد شده و مقاله‌ای باعنوان «طمبل و بنیانگذاری ادبیات نوین سودان»[8] به همین موضوع اختصاص یافته است.

برخی از پژوهشگران سودانی، معتقدند سرآغاز ادبیات نوین سودان را، باید از زمان ورود صنعت چاپ، انتشار مطبوعات، آغاز تحوّل در صنعت نشر کشور و شروع فعالیت مدارس جدید در نظر گرفت. تحوّلاتی که با آغاز اشغال سودان توسط انگلیس ـ سال 1898م. (1267هـ.ش) ـ تقریباً همزمان بوده است. برای مثال، «حضاره السّودان»، نخستین روزنامه ملّی‌ این کشور، در سال 1919م. (1298هـ.ش) به سردبیری حسین شریف، انتشار یافته و کتاب «شاعران سودان»[9]، تألیف میخائیل نعیمه، نخستین کتاب ادبی است که در سال 1923م. (1302هـ.ش) با بهره‌گیری از دستگاه‌های جدید، چاپ و منتشر شده است. ‌ این کتاب دربردارنده، زندگینامه‌ها و نمونه‌هایی از سروده‌های سی و هفت شاعر سودانی است.

براساس نوشته‌های  عبدالمنعم عجب الفيّا، در کتاب «ادبیات معاصر سودان»، در سال 1927م. (1306هـ.ش) دو کتاب، با سبک ادبی نوین منتشر شده ‌اند: «أعراس ومآتم»، تألیف أمين علي مدني و «الأدب السّوداني وما يجب أن يکون عليه»، نوشته حمزه الملک طمبل و در سال 1931م. (1310هـ.ش)، مجموعه اشعار حمزه الملک طمبل باعنوان «ديوان الطّبيعه» انتشار یافته است.

عبدالمنعم معتقد است یکی دیگر از کسانی که در تحوّلات ادبی سودان در دوران معاصر، نقش مهمی‌ایفا کرده، معاویه محمّد النّور است. وی، سی و ‌اندی سال بیشتر نزیسته؛ امّا در زمینه نگارش نقد ادبی در سودان، تحوّلی شگرف پدید آورده است. او با بهره‌گیری از دانش روان شناسی، «جریان خودآگاهی» را در مباحث ادبی، مطرح کرده است. معاویه محمّد النّور، به آنآنکه شعرش را، بدون احساس و عاطفه می‌دانستند، ‌ این‌گونه پاسخ داده است:

«آنان نمی‌دانندکه مهم‌ترین  هدف شاعر آن است که احساس و عاطفه را با واژگانی که از ‌اندیشه و منطق سرچشمه می‌گیرند، بیان کند. چون عاطفه با عاطفه قابل بیان نیست، بلکه با کلام بیان می‌شود و کلام نیز ابزار ‌اندیشه است؛ نه ابزار عاطفه.»

ادیب بزرگ، عبّاس محمود العقّاد، درباره معاویه محمّد النّور، چنین گفته است: «اگر معاویه، عمری طولانی‌تر داشت، در آسمان ‌اندیشه عربی، ستاره بی نظیری می‌شد.»

التّجاني يوسف بشير، عبدالله الطّیّب، محمّد محمّد علی و جمال محمّد احمد در زمره افرادی هستند که در تحوّلات ادبی سودان در دوران معاصر، مؤثر بوده ‌اند.

با آغاز استعمار، ادبیات سودان به مبارزه با آن پرداخته و هیمنه امپریالیسم و مرکزیت فرهنگی غرب را، غیر قابل قبول دانسته است. بر‌ این اساس، بسیاری از ادیبان‌ این دوران، مردم را برای رسیدن به آزادی ملّی و استقلال سیاسی و فرهنگی، تشویق کرده ‌اند. شاعران معاصر سودان، به جنبه‌های زیباشناختی  سروده‌ها  نیز، توجّهی خاص دارند. (عجب الفيّا، 2013).[10]


4.    انواع ادبي نظم و نثر

بیشتر اسطوره‌ها، ضرب‌المثل‌های  رایج، طنزهای سیاسی و اجتماعی، داستان‌های کوتاه، داستان‌های بلند (رُمان) و سروده‌های شاعران در سبک‌ها و قالب‌های گوناگون، در جمهوری سودان به زبان عربی نوشته شده‌اند و ساختار نگارش آنها نیز، در بیشتر موارد مطابق با اصول فصاحت و بلاغت زبان است. البتّه تفاوت‌هایی هم زمینه‌ها وجود دارند که در‌ اینجا کوشش شده است برخی از آنها با اشاره به انواع ادبی رایج در سودان، بیان شود. به‌عنوان مثال، انواع شعر سنّتی، با همان اوزان عروضی که در کشورهای عربی دیگر رایج است، در سودان نیز، وجود دارد. امّا «الدّوبیت»[11] سودانی هم با «دوبیتی»‌های فارسی تفاوت دارد؛ هم با آنچه در کشورهای عربی دیگر، با همین نام موجود است. همچنین سرودن «المُسدار» در سودان سبک و سیاق خاصّی دارد. با توجّه به اهمیت‌  این دو گونه شعری، در ‌ اینجا، توضیحاتی درباره آنها، ارائه می‌شود:


1- 4.       «الدّوبیت» یا دو بیتی‌های سودانی

یکی از قالب‌های مشهور، رایج و پرکاربرد در شعر سودانی «الدّوبیت» به معنی «دو بیتی» است که با ‌ این‌گونه از شعر در زبان فارسی و حتّی دوبیتی در کشورهای عربی دیگر تفاوت دارد. در سودان، برخلاف دیگر کشورهای عربی، «الدّوبیت» یا «دو بیتی»، اوزان متعدّدی دارد و تعداد ابیات آن نیز بیش از دو بیت است. در حقیقت «الدّوبیت» سودانی، سروده‌ای معمولاً طولانی و متشکّل از چند دوبیتی است (عمر خلوف ، 2013). در هریک از‌ این دوبیتی‌ها، قافیه‌های چهار مصراع یکسان است و به‌طور کلی در همه ابیات «الدّوبیت» مصراع‌های اوّل و دوّم هم قافیه هستند. مثال:

الناس العلي الساحر بشقّوا الصيّ[12]

أمسوا الليله فوق راياً نجيض ما نيّ

ناس أب‌ترمه جاموس النحاس أب ديّ

عقدوا الشوره ميعادهم جبال کربيّ  (حمزه عوض ، 2013)

برخی از ادیبان و استادان معاصر سودان، مانند محمّد الواثق، ابراهيم الدّلال الشّنقيطي، الأمين البدوي کاکوم، سيف الدّين عبد الحميد، سعد عبدالقادر العاقب و التّجاني ابراهيم اسماعيل، پژوهش‌هایی را درباره «اوزان عروضی دوبیتی‌های سودانی، موسیقی و قوافی آن» انجام داده‌اند. امّا، با توجّه به دشواری‌هایی که کار وجود داشته تاکنون همه اوزان دوبیتی‌های سودانی و ویژگی‌های  موسیقایی آنها، به‌طور کامل، در هیچ پژوهش ادبی بیان نشده است.  عبدالمجید عابدین، برای نخستین بار دانشواژه «الدّوبیت» یا «دو بیتی سودانی» را، در کتاب «تاريخ الثّقافه العربيه في السّودان» به‌کار برده است.

بسیاری از سودانیان بر ‌ این باورند که «الدّوبیت» در اصل‌ترکیبی از یک واژه فارسی ـ «دو» ـ و یک کلمه عربی ـ«بیت» ـ است. از نظر‌ایشان، «الدّوبیت» از آن رو برای «دو بیتی» به‌کار رفته که ‌ این دانشواژه هم در فارسی و هم در بیشتر کشورهای عربی، به قالبی از شعر گفته می‌شود که واقعاً  دارای دو بیت یا چهار مصراع است.

واژه‌های «یک» و «دو» فارسی در عربی محلّی سودان نیز، به‌کار می‌روند. به‌عنوان مثال، هر دو واژه یادشده، در یک ضرب‌المثل سودانی،‌ این‌گونه به‌کار رفته ‌اند:

«العِنَب دو و البَلح يکْ!»

یعنی: انگور را «جُفت جُفت»(دوتا، دوتا) بخورید؛ امّا خرما را، «یکی، یکی»!

ملاحظه می‌شود که ضرب المثل، واژه‌های «یک» و«دو» فارسی، تقریباً با همان معنای اصلی، به‌کار رفته‌‌اند.

امّا، از آنجایی که در سودان «الدّوبیت» را، «الدّوبای» نیز می‌نامند  و از سوی دیگر، تفاوت‌های «الدّوبیت» سودانی، با «دوبیتی‌های فارسی» و «دوبیتی‌های عربی» در کشورهای دیگر، از نظر تعداد ابیات و بخش‌ها، اوزان عروضی و ضرب آهنگ‌ها، سبب شده است برخی از پژوهشگران سودان، برای دانشواژه «الدّوبیت» در جستجوی اصل و ریشه‌ای دیگر باشند.‌  این گروه معتقدند که «الدّوبیت»، از واژه «دوبا» مشتق شده است. چون «دوبا» ـ که احتمالاً ریشه در زبان‌های «بجّه» یا «نوبه‌ای» دارد، در زبان محاوره‌ای سودان، به معنی«اشتیاق، علاقه‌مندی و مهرورزی» به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال الشّیخ عبد الرّحیم البُرَعی، در یکی از سروده‌هایش، واژه «دوبیت» را با معانی یادشده به‌کار برده است:

دوبيت لسوح نور سيدو                                    ناوي القومه فوت لى مسيدو

معنای مصراع اوّل: بسیار علاقه‌مند و مشتاقم که ساحت مسجد النبی(ص) را زیارت کنم. در‌ اینجا منظور از «نور سیدو» به معنی نور الهی، پیامبر گرامی‌اسلام، حضرت محمّد مصطفی(ص) است.

البُرَعی، در قصیده‌ای دیگر نیز، «دوبیت» را به معانی یادشده، به‌کار برده است:

طال الشوق علي دوبيت                                   لطه وصحبو وآل البيت

اشتیاق و علاقه‌مندی من به حضرت طه (پیامبر عظیم الشأن اسلام) و اصحاب و اهل بیت محمّد مصطفی(ص)، ریشه‌ای دیرینه دارد.

این گروه از پژوهشگران‌ترجیح می‌دهند به‌جای «الدّوبیت»، دانشواژه «الدّوبای» را به‌کار برند. به‌عنوان مثال، الطّیّب محمّد الطّیّب، برای یکی از تألیفات خود «الدّوبای» را برگزیده و آن را برای «اشعار عاشقانه و کودکانه» به‌کار برده است.

به هرحال، «الدّوبیت» با ویژگی‌های خاص خود، میراث معنوی و یکی از گنجینه‌های ارزشمند ادبی در سودان به‌شمار می‌رود. اغلبِ شاعران سودانی، با سبک و قالب شعری «الدّوبیت»، برای علاقه‌مندان به ادبیات، اشعاری را با مضمون‌های گوناگون سروده‌‌اند و بیشترین سروده‌های شاعران ‌ این سرزمین، در قالب «الدّوبیت» است (2013 ,sudanway.sd/folklore_poem_Eldobait.htm).

نمونه‌هایی از «الدّوبیت» سودانی

«الدّوبیت» سودانی، از نظر اوزان عروضی، با بحر «الموالیا»، هم‌گونی‌هایی دارد؛ با‌  این تفاوت که در شعر «الموالیا» یکسانی قافیه‌های هریک از بخش‌های یک سروده، ضروری نیست. از ‌ این قالب شعری در سراسر سودان، اعم از شهری و روستایی، با اهداف مختلف، مانند مدح و ثنا، رثاء، حماسه، بیان احساسات عاشقانه، شرح افتخارات و طرح مسائل اجتماعی استفاده می‌شود. شاید ذکر نمونه‌هایی از برخی انواع «الدّوبیت» یا دو بیتی‌های سودانی، در‌ اینجا خالی از لطف نباشد.

وَد ضحويه، یکی از شاعران نام آشنا، در ابیات زیر، ضمن پرداختن به یک مسأله اجتماعی، جوان بیکاری را نکوهش می‌کند که به زندگی خفّت باری، تن داده است و به جای دل به دریا زدن و کار و کوشش، بی هیچ عاری در خیابان‌ها پرسه می‌زند و به‌رغم تنبلی و تن‌پروری، هنگامی‌که چند دختر از مقابل او می‌گذرند، چون عقابِ تیزبین، به آنها چشم می‌دوزد و با غرور و فخرفروشی، پیش روی آنان راه می‌رود.

ولداً ما سَفَر لمن شهيرُو يهلّ                              ما وَرَدَ البَحَر .. عطَّن شنانُو يَبلّ

وکت الشوف .. يشوف متل الصقير يقدل                وا خيبهً علي ولداً يعيش بالذل

قيس البُطانه (المحلق الحمراني)، احساسات عاشقانه خود را نسبت به همسرش، با «الدّوبیت» زیر، بیان کرده است:

فص الماز مرکَّب فوق مجمَّر                             فص عينيکِ يا أم خشماً متمَّر

فوق بستان .. تِحِت سالک مَضمَّر                         جليدک .. طاقه الکيدي المنمَّر

ود البنا (الفرجوني)، در رثای یکی از دوستانش، حسان أبوعاقله أبوسن، شيخ قبيله الشّکريه، با سرودن «الدّوبیت» زیر، از آذرخش می‌خواهد که در فقدان آن سوار تیز تَک و پاک دست، گریه آغازد و اشک‌هایش را سیل آسا فروبارد:

فارس الصف، وطاهر الکف، خبارو الليله؟             ما لاقانا بيتبسم لَزومَ الشيله

أبکَنْ يالبروق .. کُبَّنْ دموعکن سيله                      رقَدَ البِسند الهاکعه وبعدل الميله

گاهی نیز، «الدّوبیت» برای توصیف یک منظره یا پدیده طبیعی یا  یک منطقه خاص، سروده می‌شود. مانند «الدّوبیت» زیر از شاعر نام آشنا «الحردلو» که در آن به توصیف «البُطانه»[13] پرداخته است:

الخبر الأکيد .. قالوا البُطانه اترشَّت                 ساريهً تبقبق للصباح ما انفشَّت

هاج فحل أم صريصر والمنايح بشَّت                وبت أم سايق علي طرف الفريق اتعشت

         (حمزه عوض ، 2013)

گاهی «الدّوبیت» واقعاً از چهار مصراع یا دو بیت تشکیل شده است. مانند سروده زیر از شاعر جوان سودانی سليمان العجيمي:

الليـــل بوبا و اتخافض نـــواح السُّقْده                وحبل الريده رابط في الحنـاجــر عُقْده

صقراً في القلب کل حين بياخد نقده                  اسمو الشوق وما بخليک تضوقلکْ رقده

(2013 ,sudanway.sd/folklore_poem_Eldobait.htm)

گاهی«الدّوبیت» با بخش‌های سه مصراعی یا چهار مصراعی نیز سروده شده است. البتّه «الدّوبیت» با بخش‌های شش مصراعی نیز، به ندرت، در سروده‌های شاعران سودان، به‌ویژه ساکنان دارفور و کُردُفان، مشاهده می‌شود. نمونه‌ای از «الدّوبیت»، با بخش‌های سه مصراعی که در جشن عروسی برای عروس و داماد خوانده می‌شود، چنین است:

سقتـا النَّــم علـي الجـــاغوس

الشجره الظليله الما نقرها السوس

في راسها النمر وفي ظلها الجاموس

(حمزه عوض ، 2013)


2- 4.       «المُسدار»

واژه «المُسدار» از ریشه «سدر» به معنی «رفت، وارد شد» است. در بخش‌های مرکزی سودان به مراتع و چراگاه‌های چارپایان نیز، «المُسدار» گفته می‌شود و جمع آن «المُسادير» است. واژه‌های «المُسدار» و «المُسادیر» در بسیاری از سروده‌های شاعران سودانی نیز، به همین معانی، به‌کار رفته‌‌اند.

«المُسدار»، از نظر اصطلاحی، به نوع خاصی از قصیده‌های مردمی‌ سودان گفته می‌شود که به سبک «رُباعی» سروده شده و تا حدودی همانند قصیده‌های قدیم عربی است. به  این دلیل که شاعر با ‌ این‌گونه از شعر، سفر به سرزمین معشوق خویش را شرح می‌دهد، آن را «المُسدار» نامیده‌اند.  سفر شاعر به دیار یار،گاهی واقعی است، مانند «مُسدار قوز رجب» از الصادق حمد الحلال؛ امّا در بسیاری از موارد، سفر شاعر جنبه‌ای خیالی دارد.

گاهی گونه از شعر، تنها مشاهدات و حاصل یک سفر بیان می‌شود؛ مانند «مُسدار الصّید» اثر الحردلو وگاهی سر اینده «المُسدار» به بیان چندین سفر زمانی یا مکانی می‌پردازد و منزلگاه‌های سفرها را در فصل‌های مختلف سال با احساسات و عواطف شاعرانه، شرح می‌دهد.

معمولاً شاعرانِ «المُسدار»ّ به دانش ستاره شناسی هم تسلّط کامل دارند و پدیده‌های مختلف طبیعی را به خوبی درمی‌یابند. یکی از بهترین مثال‌ها زمینه، «مُسدار النّجوم»، سروده عبدالله حمد وَد شورانی ـ شامل بیست و هشت رباعی ـ است که با ابیات زیر، آغاز شده است.

غاب نجــــم النَطِــح  والحـر علينــا إشتدَ                     ضَيـَّـقـْنــــا وقِصــــر لَيلُو ونهــــارُوْ إمتدَّ

نَظِره المنـــــــــُّو للقانون بِقيـــت إتحدَّى                      فتحـــت عنــــــدي منطقـــه الغُنا الإنســَدَّ

          ابیات، شاعر با اشاره به ستاره «نطح»[14] آغاز فصل تابستان را خبر می‌دهد و پس از آن به کوتاه‌تر شدن شب‌ها، طولانی شدن روزها و افزایش دمای هوا می‌پردازد و در حقیقت، چند رویداد طبیعی را شرح می‌دهد.

در برخی موارد نیز، شاعر داستان عشق خود را در «المُسدار» بیان می‌کند و به توصیف معشوق خویش می‌پردازد و چگونگی نیل به وصال او را شرح می‌دهد.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت: قصیده‌ای که بیانگر سفر عاشقانه شاعرـ اعم از سفر خیالی یا واقعی، زمانی یا مکانی ـ  است، «المُسدار» نامیده می‌شود.

براساس معنای واژگانیِ «المُسدار»، شاعران سودانی دیارِ یار را سرزمینی خرّم و سرسبز می‌دانندکه حتی مَرکب آنها ـ اسب یا شترـ نیز، بیشتر اوقات با انگیزه درونی، به سوی آن سرزمین می‌شتابد.

استادان و ادیبان، «المُسدار» را به دو گونه کلی تقسیم کرده ‌اند:

مُسدار مکانی

معمولاً نام شهر یا روستای آغاز سفر شاعرانه و عاشقانه را بر آن می‌نهند؛ مانند« مُسدار رفاعه»، «مُسدار ستيت» و «مُسدار الصباع»

مُسدار زمانی

«مُسدار» با درنظر گرفتن‌ایام و فصل‌های مختلف سال، با استفاده از دانش ستاره شناسی، آب و هوا، رویدادها و مناظر طبیعی در سفرنامه واقعی یا خیالی شرح داده می‌شود؛ مانند« مُسدار النجوم»، اثر عبد الله حمد ود شوراني.

أحمد عوض الکريم أبوسن، الصادق حمد الحلال (أبوآمنه)، عبد الله حمدود شوراني، العاقب عبدالقادر موسى، إبراهيم الفراش و عبدالله أبو سن، شاعرانی هستند که به سرودن «مُسدار» مشهورند (2013 ,sudanway.sd/folklore_poem_Elmosadir.htm).

 

3- 4.        اشعار مذهبی

نظر به  ‌ اینکه اکثریت قریب به اتّفاق مردم سودان مسلمان‌اند و بیشتر آنان به اهل بیت علیهم السّلام علاقه خاصّی دارند، بسیاری از شاعران سودانی ‌اندیشه‌ها و ارزش‌های والای اسلامی را، در سروده‌های خویش منعکس کرده ‌اند. از سوی دیگر، با عنایت به رواج تصوّف در سودان، ‌اندیشه‌های صوفیانه نیز، در اشعار شاعران ‌ این کشور، بروز و ظهوری گسترده‌ای یافته‌اند.  صوفیان، احساسات درونی و دریافت‌های خود را با شیوه خاصی، برای مردم بیان می‌کنند تا ادّعاها و گفته‌هایشان بهتر و باورپذیرتر، جلوه گر شود.

یکی از شاعران برجسته سودانی که اشعار مذهبی فراوانی دارد، الشّیخ عبدالرّحیم البُرَعی است. بسیاری از سروده‌های البُرَعی، به‌ویژه مدیحه‌های وی، توسط گروه‌های سرود و تواشیح، اجرا می‌کنند و شرکت‌کنندگان در اغلبِ حلقه‌های ذکر در سراسر سودان، اشعار او را، در بخش‌هایی از برنامه‌هایشان می‌خوانند (مشاهدات عینی مصطفی امیدی، وابسته فرهنگی سابق ج.ا.اـ خارطوم).

یکی از سروده‌های الشیخ عبدالرّحیم البُرَعی، که بسیار مورد توجّه علاقه‌مندان به حضرت محمّد بن عبدالله، صلّی الله علیه و آله وسلّم، قرار گرفته، قصیده‌ای است با ‌ این مطلع:

بکی الغریب لفقد الدّار و الجار                             إنّ الغریب غزیر دمعه الجاری

وی در ابیاتی از‌ این قصیده در مدح حضرت رسول(ص) چنین گفته است:

محمّد دعوه الحقّ الرّسول إلی                                      عرب و عجم و بدو ثمّ حضار

سرّ السّراره لبّ اللّب خیر فتی                                     من فتیه ساده السّادات أخیار

مستغرق باسمه کل المحامد من                                    علم و حلم و إفضال و‌ایثار

ترجمه:

حضرت محمّد(ص)، فراخواننده حق است که خداوند او را به سوی همه مردمان، اعم از عرب و عجم، روستایی(بادیه‌نشین) و شهری فرستاده است.

او راز و رمز آفرینش، سرچشمه نیکی و یکی از جوانمردان بزرگوار و نیک رفتار است.

همانا، نام اوـ  محمّد ـ دربردارنده همه ستودنی‌ها، اعم از دانش، بردباری، فضیلت، ‌ایثار و فداکاری است.

البُرَعی، در بخش دیگری از ‌ این قصیده چنین آورده است:

ذا بهجه الکون ذا سرّ الهدایه ذا                                    روح الوجود المصطفی خیر مختار

إنجیل عیسی مع التّوراه بشّرنا                                     ببعثه مسنداً عن کعب احبار

و کم له فی علامات النّبوه من                                      مصنفات صحیحات و آثار

ترجمه:

او، مایه شادمانی همه جهانیان، رمز و راز هدایت، جان مایه هستی و بهترین برگزیده آفریدگار جهان است.

انجیل عیسی(ع) و تورات موسی(ع)، بعثت او را به ما، بشارت داده‌‌اند. بشارتی که کعب بن احبار نیز، بدان اشارت کرده است.

آثار و نشانه‌های نبوّت او، اعم از معجزات و اسناد و نوشته‌های صحیح و قابل استناد، بسیارند.

البُرَعی، در ادامه ‌ این قصیده، برخی از معجزات پیامبر اسلام(ص) را برشمرده و در پایان آن نیز، چنین گفته است:

و کم لأشرف رسل الله من شرف                                  لم تبلغ الخلق منه عُشر مِعشار

یا منقذ الخلق من نار الجحیم و هم                                 علی شَفا جُرُفٍ‌هارٍ بمنهار[15] 

إسمع غرائب مدح لا أرید بها                                      تحصیل دار و دینار و قنطار

فما مدحتُک بالتّقصیر معترفا                                       إلّا لتخفیف آصاری و أوزاری

و‌ این ینزل مدحی فیک بعد ثنا                                     سبع المثانی و سجعی و أشعاری

علیک أزکی صلاه الله دائمه                                        تبقی بقاء عشیّات و أبکار

(زکریا بشیر إمام،2004 : 391ـ389)

ترجمه:

شرفِ اشرف رسولان خداوند ـ حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چنان زیاد است که مردمان نتوانسته‌‌اند به یک صدم آن هم، دست یابند.

ای رهایی بخش خَلق از آتش دوزخ؛ درحالی‌که آنها در لبه پرتگاه نابودی قرار دارند.

مدیحه‌های شگفت انگیزِ مرا، گوش کن. من با سرودن آنها، پول، طلا یا خانه و کاشانه نمی‌خواهم.

تو را من می‌ستایم، فقط زان رو که از بار گناهانم بکاهم؛ به کوتاهیِ خود ثنایم هم گواهم.

جایی که قرآن کریم، تو را ستوده، مدح و ثنای من با نثرِ مسجّع یا سرودن شعر، چه جایی دارد؟

پیوسته، تا زمانی که شب و روز در گردش است، بهترین درودهای خداوند، بر تو باد.    

 عبدالله الطّیّب، یکی دیگر از شاعران معاصر سودان است که سروده‌های بسیاری در مدح و ثنای حضرت رسول الله، صلّی الله علیه و آله وسلّم، دارد. از آن جمله می‌توان به «قصیده نبویه» اشاره کرد که مطلع آن چنین است:

سلام ٌ علی المختار ساکن یثربا                                     نبی الإله أریحیا مهذّبا

(عبد الله الطّیّب،1992 : 194)

وی در سروده‌ای دیگر، با مطلع زیر، ضمن آنکه به مدح پیامبر اکرم(ص) می‌پردازد، با اعتراض به استعمار انگلیس، بیدادگری‌های ‌ این کشور را بیان می‌کند.

لعلّ رسول الله أرغب من دعا                                      الی الله قلباً فی الأنام و أرحبا

(زکریا بشیر إمام،2004 : 391ـ389)


4- 4.       شعر نو

در دوره معاصر، شعر نو در سودان هم، مانند کشورهای عربی دیگر، رواج یافته است. امّا با ‌ اینکه شعر نو در برخی کشورهای عربی، مسیر درستی را طی نکرده در سودان، ‌ این شعر هم، برای حفظ فرهنگ ناب کوشیده و از مسیر صحیح، منحرف نشده است. [16] 


5- 4.       ضرب‌المثل‌های  سودانی

فرهنگ و میراث معنوی هر ملّت، جلوه‌هایی در ادبیاتِ آن دارد. باورها و ارزش‌های حاکم بر هر جامعه، در ضرب‌المثل‌های  رایج، اسطوره‌ها، داستان‌های کوتاه و بلندِ نویسندگان و سروده‌های شاعران، تجلّی می‌یابند. به‌طوری‌که با مطالعه و بررسی ادبیات یک سرزمین، می‌توان با فرهنگ عمومی ‌(عامه)، آداب و رسوم، عادات، سنّت‌ها، میراث فرهنگی، اخلاق، سبک زندگی، نوع نگرش و شیوه رفتار مردمان آن سرزمین پی برد.

از آنجا که ضرب المثل‌ها نیز، جزئی جدایی‌ناپذیر از زبان و ادبیات مردم هستند و زمینه آشنایی بیشتر با فرهنگ مردم را، فراهم می‌کنند؛ نمونه‌هایی از ضرب‌المثل‌های سودانی، در‌  اینجا آورده شده است. استنادات قرآنیِ ضرب‌المثل‌های رایج در عربی سودانی و معادل‌های آنها به زبان عربی فصیح و زبان فارسی نیز، در برخی موارد افزوده شده تا اشتراکات فرهنگی سودان و کشورهای اسلامی ‌از جمله ایران و کشورهای عربی، برای خوانندگان گرامی‌آشکارتر شود.

·      «بخيت شکروه قال داک شهر تانى»

ترجمه: وقتی از بخیت تشکر کردند؛ گفت: « این هم ماه دوم.»

توضیح: می‌گویند  فردی به نام «بخیت» در پایان ماه مبارک رمضان، به همراه عدّه‌ای  دیگر در جستجوی هلال ماه نو بود. وقتی که هلال را به آنها نشان داد؛ مردم، با تأیید تیزبینی‌اش، از او تشکر کردند. وی از سپاسگزاری مردم مغرور شد و گفت: « این هم ماه دوم.» ‌ این ضرب‌المثل برای افرادی  به‌کار می‌رود که درباره یک موضوع ادّعای آگاهی بیش از حدّ معمول دارند.

·      «الجاياک ما بتختاک»

ترجمه: تقدیر را گریزی نیست.

توضیح: آنچه برای تو مقدّر شده، بی‌هیچ ‌تردیدی اتّفاق خواهد افتاد.

·      «الحساب وَلَد»

ترجمه: حساب مانند فرزند است.

توضیح: مطالبات مالی هر کس مانند فرزند اوست که هرگز آنها را فراموش نمی‌کند.

·      «إذا حضر الماء بطل التّيمم»

ترجمه: چون که آب آمد تیمّم باطل است.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «إذا حضر الأصيل ألغي الوکيل» (وقتی که فرد اصلی حاضر باشد نیازی به وکیلش نیست.) تقریباً هم معنی است.

·     «الحوت ما بهددوه بالغرق»

ترجمه: ماهی را از آب نمی‌ترسانند. ماهی را از آب می‌ترسانی!

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل برای اهمّیت ندادن یک فرد به هرگونه تهدید به‌کار می‌رود.

·     «خت الخمسه فوق الاثنين»

ترجمه: دستت را بر روی لبانت بگذار (و سکوت اختیار کن).

خوش زبان باش، در امان باش.

گر سخن نقره است خاموشی طلاست.

توضیح: ضرب‌المثل منظور از الخمسه (به معنی پنج)، پنجه دست و منظور از الاثنین (به معنی دو) لب‌های انسان است. ‌ این ضرب‌المثل برای ضرورت سکوت به‌کار می‌رود. معادل‌های ‌ این ضرب‌المثل در زبان عربی، عبارت‌اند از:

«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»

«رُبَّ کلمه سلبت نعمه»

«إذا کان الکلام من فضه فالسّکوت من ذهب»

«إیّاک و أن یضرب لسانک عنقک»

«کم انسان اهلکه لسانه»

«کم حرف أدّی إلی حتف»

·      «إن جاتک في مالک سامحتک وان جاتک في نفسک بکتک»

ترجمه: اگر زیانی مالی دیده‌ای، در حقیقت به تو رحم شده است. چون زیانِ مالی در برابرِ آسیبی که به جان، فرزند و آبروی انسان می‌رسد، ارزش و اهمّیّتی ندارد.

·      «اسمع کلام الکبير و لوکان»

ترجمه: گوش کن ‌اندرزِ پیران را ، حتّی اگر...

توضیح: پندِ پیران را گوش کن. چون آنان اگر پُست و مقام یا اموالِ فراوان هم نداشته باشند، تجربیّات شایان توجّهی دارند.

به عبارت دیگر و به گفته حافظ شیرازی:

پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت                                 هان ‌ای پسر که پیر شوی پند گوش کن

·      «ابلم مو شقي شقي البتکلم معاه»

ترجمه: فردِ کودن و نادان بدبخت نیست؛ بلکه بدبخت کسی است که با او هم‌سخن می‌شود.

جواب جاهلان باشد خموشی.

توضیح: فرد کودن و نادان سخن دیگران را درست درنمی‌یابد و سخن خود را هم، به درستی بیان نمی‌کند و از سخن گفتن خسته نمی‌شود؛ ولی کسی که با نادان هم سخن می‌شود، به دلیل کم عقلی‌اش، نه تنها در فهمیدن کلام او بلکه در فهماندن مقصود خویش به او نیز، با مشکل روبروست. بنابر این بهتر آن است که انسان با نادان سخن نگوید. حتّی اگر فرد جاهل سخنی نابجا بر زبان آورد، به حکم‌ آیه 63 از سوره فرقان[17]، جز سلام با او سخنی گفته نشود.‌ این ضرب‌المثل با «ترک الجواب علی الجاهل جواب» هم معناست.

·     «أبوک أمير وأبوي أمير مين بسوق الحمير»

ترجمه: پدر تو امیر است و پدر من هم امیر؛ پس چه کسی خران را هدایت خواهد کرد؟

توضیح: منظور‌  این است که من و تو، هر دو، امیرزاده‌ایم. به همین دلیل، معلوم نیست کدامیک از ما باید به دیگری خدمت کند. ‌ این ضرب‌المثل در جایی به‌کار می‌رود که دو فرد متکبّر به هم رسیده‌اند و هیچ یک از آن دو فروتنی پیشه نمی‌کند.

·     «الخواف ربّى عيالو»

ترجمه: فردی که محتاط است فرزندانش را خوب‌ تربیت می‌کند.

توضیح: فرد محتاط، از خطرها می‌گریزد و معمولاً نسبت به دیگران، عمری درازتر دارد. از‌ این‌رو، فرصتی بیشتر و بهتر می‌یابد تا با تأمین غذای مناسب، جسم فرزندانش را بپرورد و با آموزش، عقلشان را تقویت کند.‌ این ضرب المثل، برای دوری از خطرها و رعایت احتیاط در امور، به‌کار می‌رود.

·     «الدَّين لو دِرهَمين يُسَوِّدُ الخَدَّين»

ترجمه: به فرض، که قَرض، تنها دو دِرهَم باشد، باز هم موجب آبروریزی است.

توضیح: ‌ این ضرب المثل، در حقیقت تأکیدی بر ‌ این گفتار اعراب است که می‌گویند  «الدَّين هَمٌّ باللّيل و ذُلٌّ بالنَّهار» بدین معنی که «قرض باعث دل مشغولی و نگرانی در شب و موجب ذلّت و خواری در روز است.» (2013 ,sudanway.sd/folklore_proverbs.htm)

·      «الرشوه الياخدا راجل واليديها راجل»

ترجمه: رشوه‌دهنده و رشوه‌گیرنده هر دو ریسک پذیرند.

·      «العِنَب دو و البَلَح يکْ»

ترجمه: انگور را «جُفت جُفت» (دوتا، دوتا) بخورید؛ امّا خرما را، «یکی، یکی»!

توضیح: ضرب‌المثل، واژه‌های «یک» و«دو» فارسی، تقریباً با همان معنای اصلی، به‌کار رفته‌‌اند  (2013 ,sudanway.sd/folklore_poem_Eldobait.htm).

·      «زی الدّنیا»

ترجمه: دنیا همین است.

جهان روزی دهد، روزی ستاند.

توضیح: منظور آن است که دنیا وفایی ندارد. معادل‌های ‌ این ضرب‌المثل در زبان عربی، عبارت‌اند از:

«یومٌ لک و یومٌ علیک»

«سهمٌ لک و سهمٌ علیک»

«الدّهر یومان: یومٌ لک و یومٌ علیک»

«إن تعش،‌تری مالم‌تر» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 94ـ93)

·      «الید الواحده ما بتصفق» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 50)

ترجمه: یک دست صدا ندارد.

توضیح:‌  این ضرب‌المثل برای تأکید بر وحدت و همبستگی، به‌کار می‌رود.

·      «الکلام یجیب الکلام» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 2)

ترجمه: حرف حرف را می‌آورد.

توضیح:‌ این ضرب‌المثل با «الحدیث یجرّ بعضه بعضا» هم معناست.

·      «دقّ الحبیب زی أکل الزبیب» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 63)

ترجمه: یاد و دیدار دوست، شیرین است.

از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است.

توضیح:‌  این ضرب‌المثل با «ذکر الحبیب زبیب» هم‌معناست.

·      «مدّ رجلیک علی قدر لحافک» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 85)

ترجمه: پایت را به ‌اندازه گلیمت دراز کن.

·      «یا حافر حفره السوء وسّع مراقدها» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 94)

ترجمه:‌ ای که درحال کندن چاهی! استراحتگاهش را گشادتر گردان (چون پیش از هر کسی، خود در آن خواهی افتاد و نیاز به استراحت در همان جا خواهی داشت).

چاه نکن بهر کسی، اوّل خودت، دوّم کسی.

توضیح: ‌ این سخن، برای کسی به‌کار می‌رود که در صدد توطئه‌ای بر ضد دیگری است و براساس ‌آیه 43 سوره فاطر،[18] نتیجه عملش، گریبان‌گیر خودش خواهد شد. سودانیان، ضرب‌المثل دیگری با مضمون مشابه دارند که چنین است: «یا حافر الجره یا واقع فیها».

·      «الأمه عریانه مایکسی خالته» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 96)

ترجمه: کسی که مادرش نیاز مبرم به لباس دارد، برای خاله اش لباس نمی‌خرد.

چراغی که بر خانه رواست، بر مسجد حرام است.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «الأقرب یمنع الأبعد» تقریباً هم‌معناست.

·      «برکه الکلام فی قلّته» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 97)

ترجمه: خیر و برکت سخن، در کوتاهی آن است.

سخن کوتاه باید والسلام.

چون سخن نیک بود، مختصر ‌آید.

برکت سخن در‌ایجاز آن است.

کم گوی و گزیده گوی چون دُر.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «خیر الکلام ما قَلَّ وَ دَلَّ» (بهترین سخن آن است که کوتاه و گویا باشد.) تقریباً هم‌معناست.

·     «الحقیقه مرّه» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 98)

ترجمه: حقیقت تلخ است.

·      «عین الحسود فیها عود» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 99)

ترجمه: حسود هرگز نیاسود.

توضیح: معادل‌های‌ این ضرب‌المثل در زبان عربی، عبارت‌اند از:

«لیس للحاسد الّا ما حسد»

«ویلٌ للحسود من حسده»

«دع حسداً تبیت منه فی کمد                  فلیس للحاسد الّا ماحسد»

·      «الدّنیا ما دوّامه»  (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 117)

ترجمه: دنیا دائم بر یک قرار نیست.

این نیز بگذرد.

·      «جاء یکحلها عماها»  (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 122)

ترجمه: خواست ابرویش را درست کند، چشمش را کور کرد.

·      «الجواب بائن من عنوانه»  (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 123)

ترجمه: رنگ رخساره خبر می‌دهد از سِرّ  نهان.

·      «الطّمع ودّر ماجمع» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 137)

ترجمه: طمع انسان را ضایع می‌کند.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «الحریص محروم» تقریباً هم‌معناست.

·      «من خلا عادته قلّت سعادته» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 140)

ترجمه:‌ ترک عادت موجب مرض است.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «العاده طبیعه خامسه» تقریباً هم‌معناست.

·      «باب النّجار مخلّع» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 151)

ترجمه: درب نجّار، نااستوار است.

کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد.

توضیح: ‌ این ضرب‌المثل با «کالإبره تکسی غیرها و هی عریانه» تقریباً هم‌معناست.

·      «حلم الجیعان العیش»

ترجمه: گرسنه خواب نان می‌بیند.

شتر در خواب بیند پنبه دانه.

توضیح: «الجیعان» در عربی سودانی برابر «الجوعان» در عربی فصیح یعنی گرسنه و «العیش» برابر «الخبز» به معنی نان است.

·      «الجوع کافر» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 153)

ترجمه: آدم گرسنه دین و‌ ایمان ندارد.

توضیح:‌  این ضرب‌المثل با «کاد الفقر أن یکون کفرا» مضمونی تقریباً یکسان دارد.

·      «الجمل ما بشوف عوجه رقبته» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 51)

ترجمه: شتر کجی گردن خود را نمی‌بیند.

دیگ به دیگ می‌گوید: «رویت سیاه است.»

·      «إعمل الخیر و اجدعه فی البحر»  (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 172ـ171)

ترجمه: تو نیکی می‌کن و در دجله ‌انداز                 که ‌ایزد در بیابانت دهد باز

توضیح: معادل‌های‌  این ضرب‌المثل در زبان عربی، عبارت‌اند از:

«الخیر أبقی و إن طال زمانه»

«لایذهب العرف بین الله و النّاس»

در سروده‌ای از الحطیئه چنین آمده است:

«من یفعل المعروف لایعدم جوائزه                   لایذهب العرف بین الله و النّاس»

·      «القِرَد فی عین أمّه غزال» (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 184ـ183)

ترجمه: بچه میمون، در چشمِ مادرش، مثل آهوست.

هیچ بقّالی نمی‌گوید: «ماست من‌ ترش است.»

همه‌کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.

توضیح: معادل‌های‌ این ضرب‌المثل در زبان عربی، عبارت‌اند از:

«کلّ فتاه بأبیها معجبه»

«من یمدح العروس إلّا أهلها»

کتاب‌های متعدّدی درباره ضرب‌المثل‌های رایج در سودان، به زبان عربی، منتشر شده‌اند که از آن جمله می‌توان به دو کتاب زیر اشاره کرد:

·      «الأمثال السّودانیّه»، تألیف شیخ بابکر بدری

·      «أمثال العوام فی مصر و السّودان و الشّام»، تألیف نعوم شقیر

کتاب، 1526 ضرب‌المثل مصری، 1435 ضرب‌المثل شامی‌ و 533 ضرب‌المثل سودانی، درج شده است. (هیثم الطّیّب عبد الرّحیم، 1385 : 26)


6ـ4.  طنز

در ادبیات سودان نیز، همانند بسیاری از کشورهای دیگر، طنزهای سیاسی و اجتماعی، جایگاه ویژه‌ای دارند. از ‌ این‌رو، تصویری از بریده یکی از جراید عربی زبان سودان ـ دربردارنده  نمونه‌هایی از طنزهای اجتماعی‌ این کشور، در صفحه بعد، به همراه ‌ترجمه برخی از طنزها، آورده شده است:

·     لبخند بزنید

کشاورز پیری که ساق یکی از پاهایش درد می‌کرد، نزد طبیب رفت. پزشک، پس از مع اینه ساق پای پیرمرد، به او گفت: « این‌گونه دردها طبیعی است. علّت آنها هم پیری و سالخوردگی است.»

         پیرمرد با ریشخند و تمسخر پاسخ داد: «اگر‌ این جوری است، پس چرا ساق پای دیگرم درد نمی‌کند، درحالی‌که آن هم همین ‌اندازه عمر کرده است؟!»

·     گفتار‌هایی طنز آمیز درباره ازدواج

دوران نامزدی، دوره نقاهت  است و بیماری آن هم ازدواج.

ازدواج قراردادی است یک سویه که براساس آن، زن می‌تواند مرد را به‌طور تمام وقت (24 ساعت در شبانه روز) به خدمت خویش درآورد؛ درحالی‌که مرد نمی‌تواند در برابر کارش مزدی درخواست کند.

اگر ازدواج کنی، با بدبختی زندگی می‌کنی ... و درصورتی‌که ازدواج نکنی با محرومیّت خواهی زیست.



5.    شاعران و نویسندگان  نام آشنا


در کتاب‌هایی که درباره تاریخ ادبیات سودان نگارش یافته‌‌اند، از شاعران بسیاری یاد شده که در‌ اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود:


1)   الشّيخ البُرَعي

الشّیخ عبدالرّحیم محمّد وقيع الله البُرَعی، یکی از شیوخ برجسته و از شاعران نام آشنای معاصر سودان، در سال 1923م. (1302هـ.ش) در «الزّریبه» سودان به دنیا آمد و در تاریخ بیستم فوریه 2005م. (اوّل اسفند ماه 1383هـ.ش) در شهر خارطوم، چشم از جهان فرو بست.

وی، نزد پدر و علمای سرشناس دیگر، قرآن و علوم دینی را فراگرفت و پس از درگذشت پدرش، در 21 سالگی، جانشین او شد. افتتاح یک دانشسرا در «الزّریبه»، تدریس دانشسرا، احداث مجتمع آموزشی در «الزّریبه»، تأسیس چند مسجد و خلوه، شرکت در مراسم و همایش‌های دینی در نقاط مختلف جهان، به‌ویژه کشورهای عربی، برخی از اقدامات الشّیخ البُرَعی است. وی، نخستین کسی بود که در سال 1963م. (1342هـ.ش)، مراسم ازدواج آسان و دسته جمعی را برای 163 زوج سودانی، برپا کرد.[19]

البُرعی، نمادی از اهل ذکر (ذاکران و مدّاحان) در سراسرِ سودان به‌شمار می‌رود. وی در سال 1992م. (1371هـ.ش) از دانشگاه‌های «الجزیره»[20] و دانشگاه  اسلامی‌اُم دُرمان، دکترای افتخاری دریافت کرد.

سروده‌های البُرَعی در سبک‌ها و قالب‌های گوناگون، با موضوعاتی از قبیلِ مدح پیامبر اکرم، صلّی الله علیه و آله وسلّم، پند و ‌اندرز، مسائل اجتماعی مانند مهاجرت جوانان از روستاها به شهرها، یکی از عوامل شهرت او  به‌شمار می‌روند.

برخی آثار و تألیفات الشّیخ عبدالرّحیم محمّد وقيع الله البُرَعی:

·    «بهجه اللّيالى والايّام فى مدح خير الانام»، نخستین دیوان البُرَعی که دربردارنده مجموعه سروده‌های او در مدح حضرت رسول(ص) است.

·    «رياض الجنّه نور الدّجنه»، دیوان دوم البُرَعی که در سال 1967م. (1346 هـ.ق) برای نخستین بار چاپ شده و در سال 1991م. (1370هـ.ش) جلد دوم آن نیز، منتشر شده است.

·    «هدايه المجيد فى علوم الفقه والتّوحيد»، دربردارنده آخرین سروده‌های الشّیخ البُرَعی.

(2013 ,sudanway.sd/characters_shekh_alboraey.htm)

نمونه‌ای از سروده‌های ‌ این شاعر با‌ترجمه فارسی، در قسمت اشعار مذهبی همین بخش، آمده است.


2)   محمّد مفتاح الفيتوري

محمّد مفتاح الفیتوری، شاعرِ نام آشنای معاصر است که تبارش از لیبی[21]، زادگاهش سودان، دانشگاه و محل تحصیلش مصر بود و در کشورهای مختلف عربی، آفریقایی و اروپایی حضور داشت. وی، در سال 1930م. (1309 هـ..ش) در خانواده‌ای لیبیایی‌تبار در «جنینه»[22] متولّد شد و مدّتی در اسکندریه[23] اقامت گزید و به تحصیل در دانشسرای علوم دینی اسکندریه پرداخت. او پس از سفر به قاهره تحصیلات خود را در دانشکده علومِ دانشگاه الازهر ادامه داد و قرآن کریم را نیز حفظ کرد.

الفیتوری، مدّتی به‌عنوان نویسنده ادبی با نشریات مصری و سودانی همکاری داشت و از سال 1968 تا 1970م. (1347 تا 1349هـ.ش) به‌عنوان کارشناس رسانه‌ای در اتّحادیه کشورهای عربی فعالیت کرد. در دهه‌های 1960 و 1970 م. برخی از اشعار و نوشته‌های او، در کتاب‌های ادبیات عربی در مدرسه‌های مصر تدریس می‌شد.

الفيتوري در دهه 1950 و 1960 ميلادي با انقلاب​هايي که در آفريقا رخ داد همگام بود و نمايشنامه​هاي شاعرانه عربي زيادي در‌اين زمينه نوشت. ‌اين شاعر معاصر، اشعار بسیاری براي جهان عرب، قاره آفریقا و مبارزه‌های سرود و به همین دلیل «شاعر آفريقا و عرب» نام گرفت.

وی به دلايل سياسي با مشکلات زيادي مواجه بود. او به خاطر اختلافي که با دولت جعفر نميري، داشت مجبور به ترک ‌اين کشور شد. در سال 1974م. (1353 هـ.ش) دولت سودان، شناسنامه و گذرنامه او را به سبب مخالفت با حکومت جعفر نمیری، باطل کرد. پس از آن مُعمّر قذافی به او گذرنامه لیبیایی داد و او را به‌عنوان نماينده  فرهنگي و سیاسی ليبي به کشورهاي مختلف اعزام کرد.

محمد مفتاح الفيتوري،  مشاغل و مسئولیّت‌های سیاسی و فرهنگی زیر را نیز، برعهده داشته است:

رایزن فرهنگی سفارت لیبی در‌ایتالیا

سفیر و رایزن فرهنگی سفارت لیبی در بیروت (لبنان)

رایزن سیاسی و مطبوعاتی در مراکش

با ‌ این همه، الفيتوري ارتباط خود را با سودان قطع نکرد و بعد از سقوط حکومت نميري در انقلاب ملي سال 1985م. (1364 هـ.ش) دوباره به سودان برگشت. وی، در يکي از شعرهایش، به نام  «عروسي سودان»[24] قیام مردم کشورش بر ضد حکومت نميري را ستوده است. محمد وردي، خواننده فقيد سوداني،  این شعر را به‌صورت‌ ترانه اجرا کرده است.

اما پس از سقوط قذافی، مسئولان لیبی گذرنامه‌ لیبیایی الفیتوری را باطل کردند. به همین سبب، وی، به مغرب رفت و همراه با خانواده‌اش در منطقه سيدي العابد در جنوب رباط پايتخت مراکش، اقامت گزید.

البته، در سال 2014م. (1393 هـ.ش)، دولت سودان بار دیگر به او شناسنامه سودانی داد و گذرنامه سیاسی (دیپلماتیک) برایش صادر کرد.

دیدگاه‌ها و گرایش‌های شاعرانه

دیدگاه‌های الفیتوری، تحت تأثیر سه موضوع اساسی بوده است که آثار آنها را، آشکارا، می‌توان در سروده‌های او مشاهده کرد:

نخست؛ آفریقا و بیدادی که بیگانگان بر ساکنان ‌ این قاره روا داشته‌اند . دوم؛ جهان عرب. سوم؛ ‌اندیشه‌های صوفیانه


او در بسیاری از سروده‌هایش، با فریادهای بلندِ شاعرانه، برای یاری آفریقائیان در مبارزات ضداستعماری، کوشید؛ درحالی‌که پایان یافتن رنج‌های ساکنان قارّه سیاه را، انتظار می‌کشید.

از آنجا که الفیتوری، به  سه کشور عربی ـ سودان، لیبی و مصر ـ تعلق داشت، به مسائل‌ این سه کشور به‌طور خاص و به مسائل جهان عرب به‌طور عام، توجّهی ویژه داشت. وی، در شعر خود به مبارزات ضد استعماری چند کشور آفریقایی پرداخت. الفیتوری، برای کشورهای مختلف عربی اشعار بسیاری را سرود و برخی از مجموعه اشعارش را، به‌ این کشورها اختصاص داد. وی، درباره فلسطین نیز سروده‌هایی دارد.

(2013 , mepanorama.com/397295)

مجموعه سروده‌ها  و آثار

الفیتوری، از نم ایندگان برجسته شعر نوگرای زبان عربی و از سخن‌سرایان پرآوازه آفریقا بود. عناوین برخی از مجموعه سروده‌ها  و آثار ‌ این شاعر نام آشنا، به شرح زیر است:

· «أغانی افریقیا» یا «ترانه‌های آفریقا» (1955م.)، درباره مصر

· «عاشقی از آفريقا»  (1964م.)

· «ای آفریقا! مرا یاد آر» (1965م.)

· «أحزان افريقيا» یا غم‌های آفریقا(1966م.)

· «انقلاب، قهرمان و چوبه دار» (1968م.)

· «سقوط دبشلیم» (1969م.)

· « ثوره عمر المختار» یا «انقلاب عمر مختار» (م.1973)، درباره لیبی

· «رساله الی الخرطوم» (نامه‌ای به خارطوم)، درباره سودان

· «مقاطع فلسطینیه» (نماهایی از فلسطین)، درباره فلسطین.

جوایز و افتخارات

محمد مفتاح الفيتوري، شاعر برجسته و تجددگراي عرب معاصر، جوايز متعددي را در کشورهاي عربي نظير سودان، عراق، مصر، ليبي و مراکش به خود اختصاص داد. وی، در لیبی، نشان «فاتح» را دریافت کرد و در سال 1990 میلادی (1369هـ. ش)، در سودان، «نشان طلاییِ علوم و هنر و ادب» را بر گردن آویخت. چند کشور دیگر نظیر عراق، مصر و مغرب نیز نشان‌ها و جایزه‌های بزرگی به او اعطا کردند.

الفيتوري در دهه 1950 ميلادي همراه با دکتر جيلي عبدالرحمن و پروفسور تاج السر الحسن تحولي بنيادين در شعر‌ايجاد کردند که بر بسياري از شاعران عرب تأثير گذاشت.

اين شاعر سوداني علاوه‌بر ‌اينکه عاشق آفريقا بود و صداي مهمي در شعر جهان عرب  به‌شمار می‌آمد، داراي مکتب شعري خاصي نيز بود.

وی، ضمن آنکه مشکلات آفریقا و مشکلات زندگی اقوام عرب در آسیا و خاورمیانه را باهم احساس کرده و به تصویرگری آنها پرداخته است، مشکل انسان رنجدیده روزگار ما را از یاد نبرده است.

نمونه‌هایی از سروده‌ها ی الفیتوری

1.   سروده‌ای برای رنج‌های آفریقا باعنوان «تحتَ الاَمْطار» (زیر باران‌ها)

محمد مفتاح الفیتوری،  شعر رنج و حرمان نژاد سیاه را در بیانی صمیمی‌و مؤثر بیان کرده است:

تحتَ الاَمْطار

«اَیها السّائِقُ

رِفْقاً بِالخُیولِ المُتْعَبَه!

قِفْ..

فَقَدْ اَدْمی ‌حَدیدُ السَّرْجِ لَحْمَ الرَّقَبَه

قِفْ..

فَاِنِّ الدَّرْبَ فی ناظِرَهِ الخَیلِ اشْتَبَه»

هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه

و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!

٭٭٭

غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ

جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ

علی الوَجْهِ العَلِیلْ.. 

و رَمی‌الدَّرْبَ بِما یشْبِهُ اَنْوارَ الاُفُولْ

ثُمَّ غَنّی سَوْطُهُ الباکِی

علی ظَهْرِ الخُیولْ..

فَتَلَوَّتْ..

و تَهاوَتْ..

ثُمَّ سارَتْ فی ذُهولْ!

ترجمه:

زیر باران‌ها

«ای ارابه‌ران!

به اسبهای خسته رحم کن.

ایست...

که آهنِ لگام و زین از گوشتِ گردن، خون جاری کرده است

ایست...

که راه در چشمان اسبان نامشخص است»

و بدین‌سان، مرگ در اطراف ارابه، بانگ سر می‌داد

و ارابه، زیر باران‌های تاریکی مضطرب بر می‌افتاد!

***

اما ارابه رانِ سیاهپوستِ لاغر ‌اندام و تکیده

نومیدوار زیرپوش را

بر صورت بیمارگونه می‌کشید...

و چیزی شبیه روشنای غروب بر می‌افروخت

و سپس تازیانه‌ی گریانِ او

بر پشت اسب‌ها، آهنگ خواندن گرفت...

اسب‌ها بر خود پیچیدند...

و به روی افتادند...

و سپس بهت زده راه سپردند!

ملاحظه:

صحنه‌ای که شاعر شعر‌ترسیم کرده، صحنه‌ای است که استفاده‌ی بجا از کلمات، آنها را اثرگذارتر فضا را عینی و ملموس کرده است. کلماتی مثل: اسب‌های خسته، صدای مرگ، باران تاریکی، چهره‌ی سیاه و تکیده، تازیانه‌ی گریان.

مردی سیاه (از جنس خود شاعر) در تاریکی وحشتزای شب و در زیر باران به مقصدی نامعلوم در حرکت است. ‌ این راه نامعلوم، نماد زندگی نافرجام و نامعلومی‌است که سیاهان در آن به سر می‌برند و شب سیاه بارانی، ‌ترسیم کننده‌ی محیط زندگی آنان، شب ظلم و ستم، شب تبعیض، خفقان، استثمار و استعمار و...

هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه

و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!

و راه لغزان و خوفناک، با بیماری و بدبختی راه می‌سپارند؛ راهی که همواره مرگ در اطراف آن راه منتظر مسافران خود است وگاه مسافران بیشتر از مرگ منتظرند تا جایی که در گذر از ‌ این راه پر مشقّت، آنگاه که مرگ آنها را مخاطب قرار می‌دهد؛ امید ندارند که مرگ به سراغ آنها بیاید و از‌ این جای رعب انگیز و وحشت‌زای زندگی نجاتشان دهد و به همین دلیل، سیاه پوست، بی هیچ امیدی اسبان را می‌راند و به راه خود ادامه می‌دهد:

غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ

جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ

علی الوَجْهِ العَلِیلْ..

...

ثمَّ غنّی سَوطُهُ الباکی

علی ظهر الخُیول

2.   سروده‌ای درباره جهان عرب

محمد مفتاح الفيتوري، از شاعران پيشگام شعر معاصر و از چهره‌های شاخص شعر نو در جهان عرب به‌شمار می‌رود. ‌ این شاعر بزرگِ سودان و آفریقا، چند سال پیش، جهان عرب را در یکی از سروده‌های مشهورش،‌  این‌گونه توصیف کرده بود:

«لقد صبغوا وجهک العربي

آه.. يا وطني

لکأنک، والموت والضحکات الدميمه

حولک، لم تتشح بالحضاره يوما

ولم تلد الشمس والأنبياء»

ترجمه:

«چهره‌ی عربی‌ات را، رنگ زدند

آه ..ای وطن من

با‌  این مرگ و خنده‌های زشتی که

تو را در حصار خویش قرار داده‌‌اند

گویی هیچگاه ردای تمدن بر شانه نداشته‌ای

و هیچگاه خورشید و پیامبران را نزاده‌ای»


3.   سروده‌ای برای استقلال سودان با عنوان «أصبح الصبح» (صبح پیروزی دمید)

متن کامل ‌ این شعر، به همراه‌ ترجمه آن در بخش موسیقی همین کتاب، آورده شده است.


4.   سروده‌ای برای قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری با عنوان«عروسي سودان» (عُرسُ السودان)

الفیتوری سروده، قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری را ستوده و محمد وردی، خواننده مشهور سودانی، آن را به‌صورت ترانه اجرا نموده است.

متن عربی شعر «عروسي سودان»:  

عُرسُ السودان

في زمن الغربه والارتحال

تأخذني منک وتعدو الظلال

وأنت عشقي

حيث لاعشق ياسودانُ

إلاّ النسور الجبال

يا شرفه التاريخ

يا رايهً منسوجهً

من شموخِ النساءِ

وکبرياء الرجال

لمن‌ترى أعزفُ أغنيّتي

ساعهَ لا مِقياسَ إلاّ الکمال

إن لم تکن أنتَ الجمالُ

الذي يملأ کأسي ويفيض الجمال

فداً لعينيک الدماءُ

التي خطّت على الأرضِ

سُطورِ النضال

داست على جلاّدها

و هي في سجونه

واستشهدتْ في جلال

فداً لعيني طفلهٍ

غازلتْ دُمُوعُها

حديقهً في الخيالِ

شُمْسُکَ في رَاحَتِها

خصلهٌ طريّهٌ

من زهر البرتقال

والنيل ثوبٌ أخضرٌ

ربّما عاکسه الخصر

قليلاًَ فمال

کان اسمها أم درمان

کان اسمها الثوره

کان العرسُ عرسُ الشمال

کان اسمها البقعه

کان العرسُ عرسُ الشمال

کان اسمها أم درمان

کان اسمها الثوره

کان العرسُ عرسُ الشمال

کان جنوبيّاً هواها

وکانت ساعه النصر

اکتمال الهلال

فداً لکَ العمرُ

ولولا الأسى

لقلتُ تفديکَ

الليالي الطوال

ولولا الأسى

لقلت تبکيک

الليالي الطوال

فداً لک العمر

فداً لک العمر

فداً لک العمر

محمد مفتاح الفيتوري، روز جمعه چهارم اردیبهشت ماه 1394 (24 آوريل 2015م.) در 85 سالگي بر اثر بيماري در شهر رباط، پايتخت مراکش، درگذشت و پیکرش روز شنبه، پنجم اردیبهشت ماه 1394،  در قبرستان شهدا در رباط به خاک سپرده شد.

دفتر ریاست جمهوری سودان با انتشار بیانیه‌ای که به مناسبت درگذشت الفیتوری صادر کرد، او را ‌ این‌گونه ستود:

«الفیتوری، از شاخص‌ترین چهره‌های شعر عربی بود که توانست دغدغه‌ی آفریقا را وارد ادبیات عربی کند و به همین سبب به‌عنوان صدای آفریقا و شاعر آفریقا شناخته شد.»

)http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940208000573, 2015(


3)   روضه الحاج

زن مسلمانی که در سروده‌ها‌یش نه تنها به آموزه‌ها و هنرهای اسلامی، توجّه و اهتمام خاص دارد، بلکه در بسیاری از اشعارش به رویدادهای تاریخی اسلام اشاره می‌کند. وی در سروده‌ای باعنوان « رساله إلى الخنساء»، چنین گفته است:

و طرقت يا خنساء بابک مره أخرى

وألقيت السلام

ردي عليّ تحيتي

قولي فإني لم أعد أقوى على نار الکلام

فلقد بکيت خناس صخراً واحداً

و الآن أبکي ألف صخر.. کل عام

قولي خناس

إن حزني قاتلي حتماً.. فحزن الشعر سام

حزني على الخرطوم أم حزني على الجولان أم حزني على بغداد

أم حزني على القدس المضرّج بالنجيع وقبله البيت الحرام

أسفي على کل العبارات الخواء

أسفي على حزن النساء (عبد الرحمن کرم الدين، 2013)


4)   عبد الله الطيب

نویسنده، پژوهشگر و شاعر معاصر سودانی (2003ـ1921م. برابر با 1382ـ1300هـ.ش) که برای احیای میراث معنوی سودان تلاش کرده و در اشعارش، علاوه‌بر موضوعات ملّی، به مسائل مهم بین المللی، از جمله مشکلات جهان اسلام پرداخته است. به‌عنوان مثال، عبدالله الطیّب، بر ضرورت حمایت امّت اسلامی‌از فلسطین، تأکید داشته و درباره «غزّه»، چنین سروده است:

الموت يجتاح المدينه

والأسى ليل طويل

والناس تبحث عن ضياء الصبح أو ضوء ضئيل

والخوف غطى الدرب واجتاح النخيل

أتموت غزه في سيوف الأشقياء

وتغيب في ليل البلاء

ونقول‌ها هو ذا القضاء

واحسرتاه!!

واأمتاه!! (عبد الرحمن کرم الدين، 2013)

5)   حمزه الملک طمبل

وی، شاعری زاهد، خلّاق و نوآور است که گرایش‌های زهدطلبانه در اشعارش آشکار است. به‌عنوان مثال در سروده‌ای به نام «فی جوف اللّیل» (در دل شب)، چنین گفته است:

مولاي قد نامت عيــــون وتيقظت‌ايضا عيـــون

نامت عيون الخائنيــن وعيون نجمک لا تخــون

ترنو إلينا وهي ساهيــه عن الدنيا الخــــــؤون


6)   التّجاني يوسف بشير

ادیب و شاعری که در سی سالگی درگذشته ولی سروده‌های ارزشمندی از خویش برجای گذاشته است. وی در یکی از سروده‌هایش، چنین گفته است:

يا أخت مصر و تفديک في المکاره مصر                حيّا شبابک فيض من الرخاء و يسر


7)   أحمد محمّد الصّالح

وی در یکی از سروده‌هایش، چنین گفته است:

يا شاعر النّيل لاح العيد و ابتسما                         فحي غرته واستنهض الهممـا

أما‌ترى الشعب قد ماجت مواکبه                          وردّد الحمد والتکبير والقسما

در پایگاه‌ اينترنتي دانشنامه رقومی (دیجیتالی) سودان، بخش «الشّخصیّات السّودانیه» (شخصیت‌های سودانی)، مدخل «شعراء سودانيّون» (شاعران سودانی) و همچنین در پژوهش‌هایی که درباره شعر ‌ این کشور انجام شده، نام‌های شاعران سودانی  متعددی به چشم می‌خورد که نوشتار مجال بیان خلاصه‌ای از زندگینامه یا اشاره‌ای به سروده‌های آنان نیست.

(2013 ,sudanway.sd/characters_poets.htm) و (عبد الرحمن کرم الدين، 2013)



[1] اصل این کلمه ترکی است.

[2] در زبان محلّی سودانی«اللیله» به معنی «امروز» و «امشب» به‌کار می‌رود؛ بی آنکه به ساعتی از شب یا روز اشاره‌ای داشته باشد.

[3] برگرفته از دو واژه فارسی«ادب» و «خانه» که در ترکی استانبولی هم به معنی «سرویس بهداشتی» به‌کار می‌رود.

[4] برگرفته از دو واژه «شفا» و «خانه» که در ترکی به معنی بیمارستان است.

[5] اصل این کلمه در عربی اصیل یعنی شفاعت کننده

[6] البيئه الأدبيه في السّودان وموقع الاتّجاه الإسلامي فيها

[7] الأدب السّوداني الحديث

[8] طمبل والتأسيس للأدب السّوداني الحديث

[9] شعراء السّودان  

[10] برای کسب اطلاعات بیشتر درباره  شعر و ادبیات سودان، مراجعه کنید به:

1ـ   أعراس ومآتم، نوشته أمين علي مدني

2ـ   الشّعر الحديث في السّودان، نوشته محمّد إبراهيم الشوش

3ـ   الشعر القومي في السّودان، نوشته عز الدين إسماعيل

4ـ   أجمل ما قيل في الشّعر السّوداني

5ـ   شعراء السّودان نوشته ميخائيل نعيمه

6ـ   مختارات من الشّعر السّوداني

7ـ   وصف الطّبيعه في الشّعر السّوداني الحديث، نوشته بابکر الأمين درديري

8ـ   النّيل في الشّعر السّوداني، نوشته فتح الرّحمن حسن

9ـ   روائع من الشّعر السّوداني

10ـ  الشّعر السّوداني الفصيح

11ـ  سحر الشّعر السّوداني الحديث

12ـ  الصّوره في الاتّجاه الواقعي في الشّعر السّوداني الحديث، نوشته أحمد بابکر أحمد (عبد الرحمن کرم الدين، 2013)


[11] دوبیتی سودانی

[12] هدف از ذکر برخی نمونه‌های شعری در این قسمت، صرفاً بیان سبک سُرایش و ساختار آنها در عربی سودانی است و به منظور رعایت اختصار، از ترجمه آنها خودداری شده است.

[13] نام منطقه ای در بخش مرکزی سودان

[14] در علم ستاره شناسى«نطح»، دو ستاره در شاخ حمل را گویند.

[15] مصراع دوم این بیت، اشاره‌ای دارد به آیه 109 سوره توبه که می‌فرماید: «أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»

[16] وليد قصاب ، متن سخنرانی در همایش انجمن ادبیات اسلامی و جهانی(رابطه الأدب الإسلامي العالميه)، به نقل از پایگاه اينترنتي دانشنامه رقومی سودان(موسوعه السّودان الرقمیه)، بخش « قسم الأدب والنقد والروايه: منتدى الأدب والنقد» مدخل « البيئه الأدبيه في السّودان وموقع الاتجاه الإسلامي فيها» به نشاني: 

http://www.tawtheegonline.com/vb/showthread.php?t=46973

[17] « وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا و َإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» یعنی: «و بندگان خدای رحمان، آنانند که در زمین با فروتنی و آرامی گام برمی‌دارند و وقتی نادانان، سخنی (ناروا) بدیشان می‌گویند، درود و سلامشان می‌گویند.»

[18] «...وَ لَايَحِيقُ الْمَکْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ...» یعنی «... و نیرنگ بد، تنها دامن گیر اهل نیرنگ می‌شود ...»

[19]  مهریه عروسان شرکت‌کنندگان در این مراسم، بین سه تا پنج دینار سودانی ـ یعنی کمتر پنج دلار آمریکا ـ بوده است.

[20] دانشگاهی در شهر «ود مدنی»، مرکز استان «الجزیره» در سودان

[21]پدرش، شیخ مفتاح رجب الفيتوري، یکی از صوفیان لیبی و از شیوخ برجسته طریقت  العروسيه ، الشاذليه ، الاسمريه بوده است.

[22] شهری در غرب سودان

[23] شهری در مصر

[24] متن عربی این سروده در پایان این نوشتار آمده است.