تاریخ معاصر آرژانتین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

  تاریخ معاصر:

3ـ3ـ1 قانون سائز پنیا و برقراری دموکراسی در کشور:

از این سال تا 1912 که انتخابات برگزار گردید، کشور دست به گریبان مشکلات اقتصادی بود که جامعه را به حدّ انفجار رسانده بود. در انتخابات این سال روکه سائز پنیا[42] به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد. وی اصلاحات عمیق سیاسی و اقتصادی را در دستور کار قرار داد امّا تنها موفّق به تصویب قانون جدید انتخابات شد که در آن رأی مخفی پذیرفته شده و رأی دادن برای اشخاص واجد شرایط (18 سال تمام) اجباری شده بود. امّا وی در انجام اصلاحات اقتصادی موفّق نبود و به دلیل بیماری از قدرت کناره‌گیری کرد. برگزاری انتخابات سراسری با قانون جدید انتخابات، منجر به کنار رفتن کامل الیگارشی حاکم از قدرت و پیروزی حزب رادیکال به رهبری «هیپولیتو ایریگوین»[43] در انتخابات شد. از این تاریخ تا 14 سال بعد قدرت در دست همین حزب باقی ماند. این دوره هم‌زمان با تحوّلات مهمّی در صحنه‌ی جهانی از جمله وقوع جنگ جهانی اوّل بود که آرژانتین در آن بی‌طرف ماند (Romero, 2011: 15).

با به قدرت رسيدن ايريگوئن به عنوان رئيس دولت ملّى، حزب راديکال اصول اساسى خود را به مرحله‌ی اجرا درآورد. به همين خاطر درست در زمانى که اروپا درگير جنگ جهانى اوّل بود، ايريگوئن در بعد خارجى، اصولى چون ضرورت تشکيل جامعه‌ی ملل، استقلال کشورها، برابرى ملّت‌ها و احترام به اصول و ارزش‌هاى انسانى را مطرح ساخت. در بعد داخلى نيز در سال ۱۹۱۸، دولت وى در خصوص مسائل اجتماعى با انجام يک اقدام مهم طرح اصلاح دانشگاه‌ها را مطرح نمود که اجازه‌ی انجام اصلاحات عميق و تعبيه‌ی يک سيستم جديد به شيوه‌ی سيستم کنونى در نظام دانشگاهى کشور را مى‌داد (Romero, 2011: 16).

در زمينه‌ی کشاورزى دولت راديکال ايريگوین کنترل کيفيت صادرات کشاورزى و دادن تضمين‌هاى لازم به توليدکنندگان را در پيش گرفت که باعث ارائه‌ی محصولات با کيفيت بالا و قيمت پايين شد و بالأخره در ابعاد اقتصادى در سال ۱۹۲۲ دولت راديکال کمپانى‌هاى نفتى فدرال[44] را پايه‌گذارى که به موجب آن ذخاير نفتى و انرژى‌زاى کشور در نهايت تحت سرپرستى و کنترل دولت ملّى قرار مى‌گرفت.

حزب رادیکال در واقع نماینده‌ی گروه‌های جدید شهری و گروه‌های صنعتی در مقابل احزاب محافظه‌کار بود. اگرچه حزب فوق در طول این مدّت در عمل به تعهّدات انتخاباتی خود ناکام ماند امّا طبقه‌ی متوسّط جامعه که خود موجب پیروزی حزب مزبور شده بودند و علی‌رغم نارضایتی از عملکرد آن‌ها، در دو دور بعد انتخابات نیز به آن‌ها رأی دادند، در واقع آنه از بیم ورود کشور به یک سیکل نظامی به ادامه‌ی حکومت رادیکال‌ها متمایل‌تر بودند. در زمانی که حکومت نظامیان، حرکت غالب در سایر کشورهای آمریکای لاتین بود، در آرژانتین از زمان استقلال و تشکیل کشور، چنین اقدامی اتّفاق نیفتاده بود. در حقیقت تداوم حکومت‌های قانونی که از طریق انتخابات قدرت را به دست گرفته بودند، یک موفّقیت بزرگ محسوب می‌شد (همان).


3ـ3ـ2 اوّلین کودتاهای نظامی و برکناری دولت ملّی:

بحران شدید مالی نوامبر 1929 که از نیویورک آغاز شد و در اروپا گسترش یافت، نتایج شدیدی را در سرتاسر جهان به دنبال داشت. در آرژانتین نتیجه‌ی این بحران، کاهش شدید صادرات گوشت گاو و گندم آرژانتین بود و در نتیجه اقتصاد ضعیف آرژانتین را به سرعت مورد تأثیر قرار داد و بهترین فرصت را در اختیار نظامیان قرارداد. افزایش نارضایتی محافظه‌کاران از دولت رادیکال، نزدیکی آن‌ها به قطب‌های نظامی و در حقیقت هم‌پوشانی منافع دو گروه فوق باعث شد که نظامیان ترغیب و یا متقاعد به انجام کودتا شوند. وقوع کودتا توسّط «ژنرال اوریبورو»[45] در سال 1930 و بازگشت محافظه‌کاران به قدرت را موجب شد. از آن پس برای شش دهه تنش بین تقاضاهای مردمی و اقدامات نظامیان یک تهدید واقعی در زندگی آرژانتین بود.

سال 1930 در واقع یک مقطع تاریخی در تاریخ معاصر آرژانتین است. زیرا ورود به یک دوره‌ی جدید از تاریخ سیاسی محسوب می‌شود. اتّفاقی که در این سال به وقوع پیوست، در تاریخ کشور آرژانتین بی‌سابقه بود. سقوط یک دولت قانونی در نتیجه‌ی یک کودتا.

از سوی دیگر سال 1930 یک لحظه‌ی حسّاس در تاریخ جهان به‌ویژه اروپا نیز بود. سیستم‌های سیاسی مخالف دمكراسي سنّتی اروپا به‌ویژه در کشورهای متمدّن آن به قدرت رسیده بودند. به عنوان مثال، فاشیسم در ایتالیا از سال1923 در راس قدرت  قرار گرفته بود . در سوی دیگر در اتّحاد جماهیر شوروی بلشویک‌ها در انقلاب 1917 پیروز شده بودند و از سال 1925 استالینیسم در کشور حاکم بود. با وجود همه‌ی این‌ها در منطقه‌ی آمریکای لاتین نیز در همین مقطع کودتاهای متعدّدی در جریان بود که سیستم‌های کم و بیش دموکراتیک موجود را کنار می‌زدند. (اصغری، 1374: 53)

به زمینه‌های بروز کودتای 1930 آرژانتین، یک عامل دیگر را نیز باید اضافه نمود؛ نفرت بی حدّ و حصر طبقه‌ی بالا و ثروتمند جامعه از ایریگوین. در واقع ایریگوین و حزب رادیکال اگرچه با شعار مبارزه با الیگارشی حاکم به پیروزی رسیدند امّا پس از به دست گیری قدرت، هیچ‌گاه به آن‌ها حمله نکرده و به روش زندگی، منافع و مالکیت احترام گذاشتند. امّا جو و فضای عمومی جامعه به گونه‌ای بود که این دو را در مقابل یکدیگر قرار داده بود و به همین دلیل بود که طبقه‌ی حاکم مذکور دست نظامیان را در انجام کودتا فشردند.

به هر حال در بعد اقتصادی می‌توان گفت که از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۳۰، آرژانتین در اثر اقتصاد صادرات‌محور، از رفاه و شهرت فزاینده‌ای برخوردار شد و در نتیجه‌ی اعمال سیاست‌های مهاجر محور، جمعیت کشور به ۷ برابر افزایش یافت.

در دوره‌ی حکومت‌های متّکی به کودتا رشد اقتصادی کشور و افزایش جمعیت ادامه یافت. البتّه در این دوره کودتای دیگری نیز در سال 1942 به وقوع پیوست و کم‌کم زمینه‌های اجتماعی و سیاسی برای ظهور یکی از رهبران مشهور آرژانتین شکل گرفت. ژنرال رامیرز[46] که با کودتا قدرت را به دست گرفته بود تا اوایل سال 1944 تحت فشار دولت‌های متّحد در جنگ جهانی دوم برای قطع روابط با کشورهای محور بود و در نتیجه‌ی این فشارها مجبور به کناره‌گیری شد. جانشین وی، سرهنگ خوان دومینگو پرون[47] را به عنوان معاون رئیس‌جمهور و وزیر کار و رفاه اجتماعی منصوب کرد.


3ـ3ـ3 ظهور پرون و آغاز پرونیسم در کشور:

خوان دومینگو پرون این‌روزها آن‌قدر در آرژانتین معروف و محبوب است که کسی در مورد این‌که وی نیز از نظامیان کودتاچی بوده است، نمی‌داند و یا نمی‌خواهد بداند. البتّه در آرژنتین باید بسیار حساب‌شده و دقیق در مورد وی صحبت کرد؛ چون هم‌اکنون نیز بسیاری از مورّخین و سیاسیون به عملکرد پرون انتقادات جدّی دارند. طرفداران احزاب رادیکال و راست‌گراها جزء این دسته هستند. در عین حال بسیاری از احزاب حاکم در دو دهه‌ی اخیر خود را طرفدار پرون دانسته‌اند.

پرون از دوران جوانی به ارتش پیوسته و به دلیل هوش و پشتکار خود مدارج ترقّی را به خوبی طی کرده بود. وی در سال 1930 جزء افسران طرفدار کودتا بود. او در سال‌های بعد به عنوان عضو محرّک نظامیان «گروه افسران متّحد»[48] زمینه‌ی کودتای نظامی سال 1943 را فراهم کرد. پرون مشکلات و مسائل ارتش را کاملاً می‌شناخت. او استاد دانشکده جنگ بود و از تجربه‌ی جنگ داخلی اسپانیا به این نتیجه رسیده بود که باید از بروز جنگ داخلی در آرژانتین پیشگیری کرد و برای دسترسی به این هدف، باید پایه‌های حکومت را گسترش داد و در برابر قدرت ارتش، وزنه‌ی دیگری ایجاد کرد (68 Romero,2011 :).

پرون در 27 اکتبر 1943 با به دست آوردن ریاست اداره‌ی کلّ کار و خدمات اجتماعی توانست حمایت مردم را جلب کند و تعهّد نمود دستمزدها را افزایش دهد، شرایط کار را بهبود بخشیده و بیمه‌ی اجتماعی به وجود آورد. سپس شروع به فعّالیت برای مشکل کارگرانی که عضو اتّحادیه‌ها نبودند کرد. این‌گونه بود که پرون نظامی، حامی کارگران شد و در اوّل دسامبر 1943 توانست اداره‌اش را به وزارتخانه تبدیل کند و بدین ترتیب اصلاحات پرون یعنی افزایش دستمزدها، پاداش سالیانه، هشت ساعت کار روزانه، تعطیلات با حقوق و بیمه‌ی صدمات و جراحات در حین کار، به اجرا گذاشته شد. قانون برزگران مدرن‌ترین قانونی بود که در تمام دنیا برای کارگران کشاورز اجرا می‌شد. در این قانون از کارگران مهاجر فصلی حمایت می‌شد و دوران استراحت، حدّاقل تغذیه، حدّاقل حقوق، تعطیلات با حقوق و مسکن، مدرسه، پزشک و داروی رایگان، حقوق صنفی و حقّ کامل قانونی کارگران کشاورز در نظر گرفته شده بود (Luna,1994: 212).

پرون در 26 فوریه 1944 با داشتن پست وزارت کار به وزارت جنگ و بعداً به معاونت رئیس‌جمهور منصوب شد. در همین زمان بود که اختلافات آمریکا و آرژانتین شدّت گرفت زیرا پرون همچنان حاضر به ورود به جنگ جهانی به نفع آمریکا و کشورهای هم‌سو نبود. بلافاصله آمریکا به فشار سیاسی و اقتصادی متوسّل شد و این امر باعث افزایش محبوبیت پرون بین طبقه‌ی متوسّط شد. روزولت در این زمان آرژانتین را به عنوان دژ محکم نازیسم و فاشیسم قارّه‌ی آمریکا محکوم نمود. البتّه طرفداران آمریکا در درون ارتش آرژانتین چندی بعد با ایجاد شورش، وی را مجبور به کناره‌گیری و تبعید نمودند.

تبعید وی ناآرامی‌ها و تظاهرات اجتماعی گروه‌های مختلف مردم را به دنبال داشت. ادامه‌ی این اعتراضات، نظامیان حاکم را مجبور به بازگرداندن پرون نمود. وی بلافاصله بعد از بازگشت خود را نامزد انتخابات نمود و در سال 1946 ميلادي با کسب 56 درصد کلّ آرا به ریاست جمهوری آرژانتین رسید. او پس از پیروزی برنامه‌ی 5 ساله‌ی 128 صفحه‌ای خود را ارائه کرد. نکات اساسی این برنامه عبارت بود از: اصلاح بودجه‌ی بانک‌ها، بازپرداخت تمام وام‌های خارجی، ملّی کردن خدمات عمومی و صنایع مادر، توسعه‌ی صنایع مهم و در دست گرفتن خرید و فروش گندم، پشم، گوشت، پوست و روغن توسّط مردم. پرون در مدّت کوتاهی خطوط آهن و دیگر خدمات عمومی شرکت‌های انگلیسی و بلژیکی را با پول نقد خرید و برای خرید دارایی انگلستان از یک میلیارد دلاری که این کشور از زمان جنگ به آرژانتین مقروض بود استفاده کرد و هفتمین ناوگان بازرگانی دریایی جهان را ایجاد کرد (Romero,2011:99).

در همین زمان همسر وی (خانم اوا پرون[49]) که در بازگشت از تبعید و پیروزی‌های مکرّر وی نقش مهمی را ایفا کرده بود، بیش از همه به حمایت از قشرهای آسیب‌پذیر جامعه پرداخت. تلاش برای ساخت مسکن ارزان‌قیمت، بهداشت عمومی رایگان و... از جمله برنامه‌های وی بود که باعث شد اوا پرون به قهرمان محبوب مردم تبدیل شود.

پرون از شرایط جهانی بعد از جنگ استفاده کرد. دیری نگذشت که قیمت موادّ خام کاهش یافت و در عوض قیمت مصنوعات صنعتی و تولیدات کشاورزی و دامی به سرعت بالا رفت تا سرانجام قیمت‌ها به چندین برابر دوره‌ی جنگ رسید و این قطعاً کمک به اقتصاد آرژانتین که بر محور مصنوعات فوق‌الذّکر اداره می‌شد بود. با وارد شدن «پینیه دو»[50] بزرگ‌ترین اقتصاددان و ریاضی‌دان آرژانتین به کابینه‌ی دولت از یک طرف و شروع جنگ شبه‌جزیره‌ی کره از طرف دیگر، تولیدات آرژانتین بار دیگر رو به ترقّی گذاشت. بنابراین بهترین دوران رونق اقتصادی کشور شکل گرفت و رفاه و ثروت عمومی افزایش یافت. (دفتر مطالعات سیاسی بین المللی وزارت امور خارجه، 1387: 49)

با یاری اوا پرون، زنان آرژانتین در این دوره حقّ رأی به دست آوردند و در سال 1951 خوان پرون با کسب 65 درصد آرا مجدّداً به ریاست جمهوری رسید. در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری، پرون اشتباهات بزرگی را مرتکب شد که نارضایتی عمومی را به دنبال داشت. ادامه‌ی روند چنین تصمیماتی باعث شد که رئیس‌جمهوری که با بالاترین میزان رأی تاریخ آرژانتین به قدرت رسیده بود، به دنبال افزایش مخالفت‌ها، توسّط یک شورشی نظامی کنار زده شود. (دفتر مطالعات سیاسی بین المللی وزارت امور خارجه، 1387: 49)

از جمله‌ی تصمیمات اشتباه دولت پرون می‌توان به اجرای قانون طلاق و نظارت بر فحشا (قانونی نمودن) که مخالفت شدید کاتولیک‌های مذهبی و کلیسا را برانگیخت و دادن امتیازات نفتی به مؤسّسات آمریکایی و دریافت وام از آمریکا اشاره نمود.


3ـ3ـ4 برکناری پرون، جنگ سرد و افزایش نفوذ آمریکا در حیات خلوت خود:

اگرچه پرون از قدرت کنار رفت امّا آمریکا همچنان نقش اوّل را در صحنه‌ی سیاسی آرژانتین بازی می‌کرد و جانشینان پرون نیز به دریافت کمک‌ها و اجرای برنامه‌های آمریکا همت گماردند. این زمان در صحنه‌ی جهانی، جنگ سرد در اوج قرار داشت و آمریکا به «حیاط خلوت»[51] خود توجّه ویژه‌ای داشت. بنابراین شاهد هستیم که کودتاهای آمریکایی نه تنها در این کشور بلکه در سایر کشورهای منطقه از جمله پاراگوئه، شیلی و... به وقوع می‌پیوست. در واقع محافظه‌کاران این کشور با کمک آمریکا قدرت را از دولت‌هایی که در پی اجرای برنامه‌های مستقلانه بودند، می‌گرفتند. برنامه‌های اقتصادی آمریکایی و ارائه‌ی اعتبارات پی در پی وابستگی بیشتر به آمریکا را به دنبال داشت. فروندیسی که در نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1950 و اوایل دهه‌ی بعد از آن قدرت را در آرژانتین در دست داشت، بیش از 300 میلیون دلار از آمریکا وام گرفت و به علّت کاهش تولیدات مجبور شد برای به دست آوردن وام بیشتر برنامه‌ی صرفه‌جویی اقتصادی آمریکا را به اجرا گذارد. این برنامه جریان گردش پول را کند و ارزش دستمزدها را که به علّت کاهش ارزش پول کشور، پایین آمده بود، تقریباً به هیچ تقلیل داد. قوانین مالیاتی بیشتر به ضرر طبقات متوسّط و مؤسّسات کوچک ملّی بود. بدین ترتیب بحران شدّت یافت. کارخانه‌ها بسته شد و تعداد زیادی کارگر بی‌کار شدند. در سال 1961 اوضاع کمی بهبود یافت ولی از نظر توازن تجاری شرایط از همیشه بدتر بود(Romero,2011:153).

برای انتخابات 18 مارس 1962 فروندیسی ارتش را قانع کرد که به حزب پرون (عدالت‌خواه) اجازه‌ی شرکت در انتخابات مجلس داده شود. در نتیجه طرفدران پرون در چند استان اکثریت را به دست آوردند و روز بعد رئیس‌جمهور به منظور حفظ نظام جمهوری، کنترل استان‌های مزبور را کاملاً در دست گرفت. امّا در 29 مارس ارتش رئیس‌جمهور را به زندان افکند و رئیس مجلس سنا (خوزه ماریا گیدو)[52] را به جای وی نشاند. گیدو بلافاصله نتایج انتخابات قبلی را لغو کرد و کنگره را برای مدّت یک سال تعطیل و تمامی احزاب را بدون استثنا منحل نمود و تا سال 1970 با قدرت فراوان به حکومت استبدادی خود ادامه داد و در نظر داشت که در سال 1973 که به نظر او اوضاع برای انتخابات آرام و قابل اطمینان خواهد شد، انتخابات آزاد انجام دهد. امّا در سال 1970 توسّط نظامیان به فرماندهی ژنرال لانوسه[53] فرمانده‌ی نیروی زمینی از کار برکنار شد و وابسته‌ی نظامی آرژانتین در واشنگتن به نام ژنرال لوینگستون [54] به ریاست جمهوری رسید. امّا چون نتوانست مطابق میل ژنرال لانوسه رفتار کند، پس از هفت ماه از زمام‌داری برکنار شد. پس از آن دولت به مدّت یک ماه توسّط شورای فرماندهان نظامی اداره می‌شد. تا این‌که شورای مذکور ژنرال لانوسه را به ریاست جمهوری برگزید (Luna ,1994: 217).

روند به قدرت رسیدن لوینگستون نیز بسیار جالب بود. در واقع کودتای دیگری توسّط آمریکا بر علیه حاکم قبلی طرفدار همین کشور به وقوع پیوسته بود و وابسته‌ی نظامی که در آمریکا خدمت کرده بود، به ریاست کشور منصوب شده بود. دلیل اصلی هم فاصله گرفتن هرچند اندک از خواسته‌ها و تصمیمات آمریکا بود. ذکر مجدّد این نکته ضروری است که در این سال‌ها جنگ سرد در اوج قرار داشت و هر حرکت مخالفی هرچند کوچک در این منطقه پذیرفته نبود. دلیل کنار رفتن فروندیسی و زندانی شدن وی، اجازه دادن به پرونیست‌های طرفدار طبقه‌ی کارگر به شرکت در انتخابات و برگزیده شدن بود. تصمیم کنار زدن گیدو نیز به همین دلیل مجدّداً تکرار شد.


3ـ3ـ5 بازگشت مجدّد پرون به قدرت:

ژنرال لانوسه در نظر داشت با ایجاد محبوبیت بین مردم و کنار آمدن با خوان پرون، رهبر افسانه‌ای نهضت پرونیسم که در تبعید به سر می‌برد، از طریق برگزاری انتخابات آزاد به ریاست جمهوری انتخاب شود. او حتّی برای این منظور کلیه‌ی خواسته‌های احتمالی پرون را محقّق کرد. یعنی جسد اوا پرون را که مدّت‌ها مفقودالاثر بود، به پرون مسترد کرد، حقوق بازنشستگی 17 سال پرون را بازپرداخت کرد و با پاک کردن پرونده‌ی کلیه‌ی اتّهاماتی که به پرون نسبت داده می‌شد از او اعاده‌ی حیثیت نمود و حتّی اعلام داشت که پرون می‌تواند مانند آرژانتینی‌های دیگر آزادنه به کشور مراجعه کند. امّا پرون که در تمام این مدّت هیچ‌گاه رابطه‌اش را با هوادارانش قطع نکرده بود، و رهبری آن‌ها را از خارج به عهده داشت و با اطلاع از قدرت هواداران خود در آرژانتین، حاضر به همکاری با ژنرال لانوسه نشد و معتقد بود ریاست جمهوری مقامی است که از طرف اکثریت مردم به یک نفر واگذار می‌شود و چون اکثریت مردم طرفدار وی می‌باشد، دلیلی ندارد که از حقّ خود به نفع ژنرال لانوسه کناره‌گیری کند. (اداره‌ی چهارم سیاسی وزارت خارجه، 1353: 34)

ژنرال لانوسه که از کمک پرون ناامید شد، سعی کرد با تصویب قانونی نامزدهای ریاست جمهوری را موظّف نماید که از 21 آگوست 1972 به بعد مقیم آرژانتین شوند و مسافرت‌شان به خارج از کشور منوط به اجازه‌ی وزارت کشور گردد ولی پرون اعلام داشت قانونی قابل احترام است که به تصویب مجلسین رسیده باشد.

تغییر و تحوّلات سیاسی بعدی، ناگزیر به پذیرفتن نامزد طرفدار پرون از سوی دولت کودتا شد و در انتخابات مارس 1973 کامپورا[55]ی طرفدار پرون پیروز شد امّا چند هفته بعد از این مقام کناره‌گیری نمود و در نتیجه پرون را ناگزیر به پذیرفتن ریاست جمهوری کرد. در سپتامبر همان سال خوان پرون برای سومین بار با 61 درصد آرا به ریاست جمهوری رسید و همسر وی (ایزابل پرون[56]) به معاونت ریاست جمهوری برگزیده شد امّا پرون تنها یک سال بعد از بازگشت مجدّد به قدرت درگذشت و لذا معاون رئیس‌جمهور (همسرش) جانشین وی شد. ایزابل پرون تلاش نمود تا صنایع بزرگ کشور (از جمله صنایعی که در اختیار آمریکا قرار داشت) را ملّی نماید. روابط آرژانتین با کشورهای آمریکای لاتین را گسترش داد و علاقه‌مند بود روابط با آمریکا به مسیر صحیح خود بازگردد. امّا نظامیان و محافظه‌کاران طرفدار آمریکا این وضعیت را تحمّل نکرده و با کودتای نظامی ۲۴ مارس ۱۹۷۶ او را از کار برکنار نمودند (Luna,1994: 229).


3ـ3ـ6 دیکتاتوری سیاه در آرژانتین:

در نتیجه‌ی کودتای 1976 آرژانتین نیروهای مسلّح از طریق دیکتاتوری نظامی «خونتا»[57] که خود آن را فرآیند سازمان‌دهی مجدّد ملّی می‌خواندند تا سال ۱۹۸۳ قدرت را به دست گرفتند.[58] این دوره بدون تردید سیاه‌ترین دوره‌ی تاریخ آرژانتین است. دولت نظامی، مخالفین و گروه‌های چپ‌گرا را با استفاده از اقدامات خشونت‌بار غیرقانونی (جنگ کثیف) سرکوب نمود. در این دوره هزاران نفر از مخالفان، ناپدید شدند (Luna,1994: 229)؛ در حالی که سازمان‌های اطلاعات و امنیت آرژانتین[59] با سرویس اطلاعات و امنیت شیلی (دینا[60])[61] و دیگر سازمان‌های اطلاعاتی آمریکای جنوبی و با سازمان سیا در «عملیات کرکس»[62] همکاری می‌نمودند. بسیاری از رهبران نظامی که در جنگ کثیف شرکت داشتند، در مدارس آمریکایی تحت حمایت مالی آمریکا آموزش دیده بودند که در میان آن‌ها دیکتاتورهای آرژانتینی همچون «لئووپولدو گالتییری»[63] و «روبرتو ویولا»[64] قرار داشتند (Kaminsky ,2008: 177). مشکلات اقتصادی، سقوط چندین‌باره‌ی ارزش پول کشور، روند فزاینده‌ی بی‌کاری در کشور، افزایش نارضایتی کارگران، اتّهامات فساد، آزردگی عمومی در مواجهه با تجاوز گسترده و سیستماتیک به حقوق بشر و نهایتاً شکست این کشور در سال ۱۹۸۲ از بریتانیا در جنگ جزایر مالویناس موجب بی‌اعتبار شدن رژیم نظامی آرژانتین و در نهایت سقوط آن‌ها گردید (Luna,1994:232).

روش‌های مبارزه‌ی قدرت حاکم با مخالفین بسیار سبوعانه بود. گفته می‌شود بیش از 30 هزار نفر از مردم در این دوره ناپدید شده‌اند. نظامیان حتّی بسیاری خانواده‌ها را از یکدیگر جدا کرده و پس از کشتن مادر و پدر، فرزندان‌شان را برای تربیت نزد خود می‌بردند. این واقعیت تلخ بیش از 25 سال بعد آشکار شد در حالی که هنوز هم نحوه‌ی کشته شدن و ناپدید شدن این تعداد کثیر در هاله‌ای از ابهام است (212:Romero, 2011).


3ـ3ـ7 بازگشت دموکراسی و برگزاری انتخابات آزاد:

دیکتاتوری سیاه نظامیان با خورخه رافائل ویدلا در سال 1976 آغاز و پس از شکست در جنگ مالویناس در سال 1982 در زمان ژنرال بینگون در سال 1983 به پایان رسید. در سال 1983 با انتخابات دموکراتیک، رائول آلفونسین از حزب اتّحاد مدنی رادیکال[65] به قدرت رسید. دو سال اوّل دوره‌ی‌ آلفونسین به تلاش وی برای به دادگاه کشانیدن نظامیان مسؤول جنگ کثیف گذشت. حزب رادیکال به آسانی از گسستگی در حزب پرونیست استفاده کرد و در انتخابات 1985 نیز بیشترین کرسیهای کنگره را به دست آورد. با این وجود، دولت پس از مهار تورّم لجامگسیخته و با پرداخت بدهیهای به جا مانده از دوران نظامیان ناتوان نشان میداد.

با افزایش نرخ تورّم به 1100 درصد در سال 1985 دولت طرح جدیدی را به نام «طرح آسترال»[66] ارائه داد که بر اساس آن واحد پول کشور از پزو به آسترا تبدیل میشد و هر واحد آسترا برابر با 87 سنت آمریکا بود (2009: 153،Veigel). این طرح بر سه محور کاهش شدید کسری بودجه، تثبیت قیمتها و دستمزدها و نهایتاً اصلاحات پولی و مالی استوار بود. در کوتاهمدّت این برنامه دستاوردهایی را داشت؛ از جمله تورّم روزانه را متوقّف کرد و اعتماد را به مهم‌ترین بخشهای مالی کشور و جامعهی مالی بینالمللی بازگرداند امّا رکود بالای اقتصادی و صنعتی را به دنبال داشت؛ به گونهای که تنها در اوّلین سال اجرای برنامه 60 درصد از فعّالیتهای صنعتی کشور کاسته شد. علاوه بر آن این برنامه نتوانست هیچ­گونه تأثیر مثبتی بر کاهش بدهیهای خارجی کشور داشته باشد. نهایتاً اتّحادیه‌های کارگری با این اعتقاد که طرح آسترال در جهت فقیرتر شدن مردم و کارگران گام برمیدارد، مصرّاً از دولت خواستار تجدید نظر در اجرای آن شدند.

دولت آلفونسین در میانه راه اجرای آن برنامه ناچار به متوسّل شدن به صندوق بینالمللی پول و اخذ اعتبارات جدید شد. صندوق نیز تخصیص اعتبار را مشروط به اجرای نسخه‌های خود برای بهبود وضعیت اقتصادی کرد که از جملهی آنها کاهش هزینه‌های دولتی، اجرای برنامهی ریاضت اقتصادی و واگذاری صنایع بزرگ به بخش خصوصی بود. در واقع شاید بتوان نطفه‌های بحران بزرگ اقتصادی سال 2001 این کشور را در اجرای همین برنامهها ارزیابی نمود (245:Romero, 2011)

اجرای برنامه‌های فوق توسّط آلفونسین و مخالفتهای عمومی با آن از جمله «حزب عدالتخواه» جناح جدید حزب پرونیست، موجب شد در انتخابات میاندورهای مجلس نمایندگان حزب پرونیست[67] با کسب 5/41 درصد آرا موفّقیت بالایی را کسب کند و بتواند اکثریت حزب رادیکال را در مجلس نمایندگان بشکند. دو سال بعد (1989) کارلوس منم[68] رهبر حزب پرونیست و استاندار ایالت لاریوخا توانست با اکثریت آرا ریاست جمهوری کشور را به دست گیرد. در همین انتخابات پرونیستها اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان را اشغال کردند. (خیرمند، پیشین)


3ـ3ـ8 قدرتگیری مجدّد پرونیستها:

وخامت اوضاع اقتصادی کشور و عدم توانایی دولت در کنترل اوضاع باعث شد که آلفونسین 5 ماه قبل از پایان دورهی ریاست جمهوری، استعفا کرده و در نتیجه منم قدرت را به دست گیرد. با این وجود برای اوّلین بار بعد از 1928 روند دورهی قانون و دموکراسی در کشور به درستی طی شد و یک رئیس‌جمهور قانونی، جانشین رئیس‌جمهور قبلی شد. با تغییر و تحوّلات جدّی در نظام بینالمللی و به‌ویژه پایان دورهی دیکتاتوریهای نظامی در منطقهی آمریکای لاتین، بازگشت دورهی دیکتاتورها در این مقطع متصوّر نبود. در این دوره آمریکا از طریق دموکراسی به نفوذ خود در سیاست و حکومت کشور ادامه داد (Luna,1994:234).

ذکر این نکته مهم است که با انتخاب رائول آلفونسين [69]به عنوان رئيسجمهور آرژانتين در اکتبر ۱۹۸۳حزب راديکال براى سومين بار پس از سال‌ها حاکميت نظاميان، سرنوشت سياسى کشور را مجدّداً به دست گرفت. لکن عدم موفّقيت آن در حلّ معضلات جامعه که در نهايت به شکست اين حزب در انتخابات ۱۹۸۹رياست جمهورى توسّط پرونيست‌ها انجاميد، باعث شد تا حزب رادیکال به مقام دومين حزب مطرح در جامعه تنزل نمايد.

نزول حزب راديکال به مقام دوم از 1989 تا کنون نيز نه تنها ترميم نيافته، بلکه با توجّه به نتايج به دست آمده از رقابت‌‌هاى سياسى اين حزب در مقاطع مختلف انتخاباتى از ۱۹۸۹ تا انتخابات اکتبر 2011، حزب رادیکال در سراشیبی نزول قرار گرفته و موقعیت خود را به شدّت از دست داده است.

مشکلات اقتصادی کشور که از زمان آلفونسین آغاز شده بود، تا سال 1991 ادامه داشت. در این زمان، دومینگو کاوالو[70] به عنوان وزیر اقتصاد معرفی شد. وی برنامهی ثبات اقتصادی کشور را ارائه نمود که بر اساس آن ارزش پزوی آرژانتین معادل یک دلار آمریکا قرار داده شد. علاوه بر آن، دولت تعداد بسیار زیادی از شرکتهای دولتی از جمله شرکتهای مادر را خصوصی کرد؛ دقیقاً برعکس آنچه بنیانگذار حزب پرونیست انجام داده بود. بر همین اساس، برنامهی اصلاحات مالیاتی به اجرا گذارده شد. در نتیجهی این اقدامات، تورّم لجامگسیخته مهار شد و اقتصاد کشور به آرامی شروع به رشد نمود. به لطف اقدامات مثبت اقتصادی و افزایش محبوبیت عمومی، منم به دنبال اصلاح قانون اساسی 1853 و فراهم نمودن زمینه‌های انتخاب مجدّد خود بود. در این شرایط حزب حاکم به آسانی در انتخابات میاندورهای سال 1993 پیروز شد. البتّه با این وجود نتوانست اکثریت لازم دو سوم را برای بازنگری قانون اساسی به دست آورد. بنابراین ناگزیر به ائتلاف و رسیدن به توافق با رئیس‌جمهور سابق آلفونسین (رئیس حزب رادیکال) شد و بنابراین راه برای اصلاحات مورد نظر فراهم شد. در اصلاحات قانون اساسی، دورهی ریاست جمهوری از شش سال به 4 سال کاهش یافت امّا امکان انتخاب مجدّد برای یک بار فراهم گردید (Romero ,2011:279).

در سال 1995، اقتصاد کشور از بحران ارزش پول مکزیک (مشهور به تاکیا) متأثّر شد امّا منم توانست برای بار دوم به ریاست جمهوری برسد. نکتهی مهم این بود که اتّحاد فره پاسو (جبههی همبستگی کشور) توانست جایگاه دوم را در انتخابات کسب کند و حزب رادیکال متحمّل سنگینترین شکست خود شد. در این انتخابات نیز حزب عدالتخواه (پرونیست) اکثریت را در مجلس نمایندگان به دست آورد.

در سال 1996، دومینگو کاوالو[71] پس از ذکر مواردی از فساد در درون دولت منم و مافیایی دانستن دولت، از سمت خود استعفا داد. در سال 1997 در حالی که اقتصاد به شدّت در حال رشد بود، یک بار دیگر منم به دنبال دور زدن محدودیت قانون اساسی از دو دورهی متوالی ریاست جمهوری بود امّا موفّق نشد و حزب عدالتخواه فرماندار بوئنوس‌آیرس ادواردو دوآلده را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری خود برای انتخابات عمومی سال 1999 انتخاب کرد. در همین حال اتّحاد دمکراتیک مدنی فرناندو دلاروآ [72](شهردار بوئنوس‌آیرس) را به عنوان نامزد ریاست جمهوری خود انتخاب کرد. دلاروآ در انتخابات پیروز شد. در این انتخابات حزب رادیکال اکثریت را در مجلس نمایندگان به دست آورد امّا اکثریت حزب پرونیست در سنا حفظ شد (Romero ,2011:280).

           در ماه ژوییهی 1997 تایلند ارزش پول خود را کاهش داد. در اکتبر همین سال بورس هنگ کنگ به شدّت سقوط کرد. این سقوط به صورت زنجیرهای ژاپن، کره، روسیه و نهایتاً برزیل را در بر گرفت. در آغازین روزهای 1999 برزیل ارزش پول خود را به شدّت کاهش داد. اقدام برزیل ضربهی بسیار سختی برای آرژانتین محسوب میشد و باعث گشت که ارزش محصولات صادراتی آرژانتین به شدّت کاهش یابد. در مدّت کوتاهی رتبهی اعتباری آرژانتین سقوط کرد. گسترش این وضعیت، نابودی زیرساختهایی را که یک دهه منم آن‌ها را بنا نموده بود، به دنبال داشت. تولیدات عمده به‌ویژه در بخش اتومبیل و صنایع به نصف کاهش یافت و بدهی کشور 160 میلیارد دلار افزایش یافت که بیش از دو برابر سال 1994 بود (286:Romero,2011). وضعیت اقتصادی که ورشکستگی نیمی از شرکتهای متوسّط و کوچک و نیمهتعطیل شدن کارخانه‌های بزرگ را به دنبال داشت، ناآرامیهای اجتماعی را نیز به دنبال داشت. در چنین مقطعی راهپیماییهای هر روزه که عمدتاً به خشونت کشیده میشد و راهبندانهای جادهای توسّط کارگران و کشاورزان بیکار به مشکلی بر دیگر مشکلات کشور تبدیل شده بود.


3ـ3ـ9 بروز بی‌ثباتی عمیق سیاسی متأثّر از بحران اقتصادی:

پس از استعفای پی در پی دو وزیر اقتصاد، دومینگو کاوالو به منظور نجات اقتصاد کشور، از سوی دلاروآ به عنوان وزیر اقتصاد منصوب شد. با این حال، اقدامات دولت در بهبود وضعیت اقتصادی موفّق نبود و حزب پرونیست در انتخابات سال 2001 موفّق شد با تفاوت بسیار زیاد پیروز شود. مدّت کوتاهی پس از آن، وخامت اقتصاد شتاب گرفت و باعث ایجاد شورش خشونتبار ضدّ دولت در بوئنوس‌آیرس شد. کاوالو و پس از او رئیسجمهور بعد از دسامبر 2001 در اوج ناآرامیهای اجتماعی و حملهی کارگران معترض به فروشگاهها و در حالی که کنترل جامعه به کلّی از دست دولت خارج شده بود، ناگزیر به استعفا شدند. در طول ده روز بعد آرژانتین در صدر اخبار جهانی قرار داشت در حالی که مردم گرسنه و کارگرانی که چندین ماه حقوق خود را دریافت ننموده بودند برای به دست آوردن اندک خوراکی برای سیر شدن به فروشگاهها حمله میکردند، کنگره طبق قانون اساسی مبادرت به انتخاب رئیس‌جمهور موقّت نمود. در این مدّت کوتاه سه رئیس‌جمهور موقّت برگزیده شدند امّا هرکدام پس از چند روز استعفا داده و کنار رفتند و در واقع قدرت کنترل اوضاع را نداشتند. در ژانویهی سال 2002، کنگره ادواردو دوآلده را تا پایان دورهی قانونی ریاست جمهوری به عنوان رئیس دولت انتقالی برگزید (Rojas, 2003: 93).

دوآلده در اوّلین اقدام ارزش پول را شناور اعلام کرده و اجازهی کاهش ارزش پزو که تا این زمان در اسناد رسمی برابر دلار در نظر گرفته میشد امّا در واقع بیش از دو سوم ارزش خود را از دست داده بود را صادرکرد، در حالی که حسابهای بانکی تا اواخر سال 2002 تحت قانون کورالیتو[73] یا «حصار کوچک» معرّفی شده توسّط کاوالو باقی ماند. این اقدام به منظور جلوگیری از فرار سرمایهها از کشور اتّخاذ شده بود. در این میان، اقتصاد آرژانتین دچار فروپاشی بیسابقهای در زمان صلح شد. نرخ بیکاری افزایش یافت و اکثریت جمعیت کشور به زیر خطّ فقر رفت. محبوبیت سیاستمداران کاهش یافت و به پایینترین سطح آن رسید امّا نهادهای دموکراتیکی که در سال 1983 تأسیس شده بودند قادر به ادامهی مسیر بودند (Gasparini ,2004).

در ماه آوریل سال 2003 انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برگزار شد و حزب عدالتخواه موفّق به انتخاب یک کاندیدای واحد نشد و در نتیجه سه پرونیست برای کسب کرسی ریاست جمهوری با یکدیگر به رقابت پرداختند که عبارت بودند از: رئیس‌جمهورهای سابق منم و رودریگز سا[74] و فرماندار سانتا کروز (نستور کرچنر[75]).

در حزب رادیکال نیز که پس از شکست دلاروآ دچار انشعابهای متعدّد شده بود، علاوه بر نامزد رسمی حزب، دو گروه‌ جداییطلب رادیکال هم نامزدهای جداگانهای را معرّفی کردند: ریکاردو لوپز مورفی نمایندهی راست میانه و خانم الیسا کاریو نمایندهی چپ میانه برای جمهوری مساوات [76]؛ گروه اخیر بخشی از نیروهای فره پاسو را که پس از بحران سال 2001 از هم پاشیده بودند، به سمت خود جذب نمود.

در انتخابات سراسری، حزب رادیکال مجدّداً شکست سختی خورد و به نظر میرسید که در مسیر فروپاشی به شدّت در حال حرکت می‌باشد. در این انتخابات در دور اوّل منم و کرچنر (هر دو از حزب پرونیست) به ترتیب 5/22 و 5/21 درصد آرا را کسب کردند امّا نظرسنجیها نشان میداد که محبوبیت کرچنر به شکل قابل ملاحظهای بالا و احتمال شکست منم قطعی است. دلیل اصلی نیز عدم رضایت مردم از دو دور ریاست جمهوری منم بود. بنابراین منم از حضور در دور دوم کنارهگیری کرد و نستور کرچنر به عنوان اوّلین رئیس‌جمهور آرژانتین که با رأی بسیار کم‌تر از 40 درصد ذکر شده در قانون اساسی به ریاست جمهوری میرسید، انتخاب شد. (دفتر مطالعات سیاسی بین المللی وزارت امور خارجه، 1387: 89)

کرچنر سیاست‌های انقلابی و مستحکمی را در همهی زمینهها اعلام کرد. در این دوره در سایر کشورهای آمریکای لاتین نیز چهره‌های چپگرای انقلابی به پیروزی رسیده بودند. از جمله در ونزوئلا، هوگو چاوز و در برزیل، لولا دا سیلوا در قدرت بودند.

رئیسجمهور جدید در ابتدای قدرت، بازپرداخت بدهیها را متوقّف نموده و سیاست‌های انضباطی دقیقی در این بخش وضع کرد. در این دورهی 4 ساله اقتصاد آرژانتین به شکل قابل توجّهی بهبود یافت و کشور بازپرداخت بدهیهای عظیم خارجی خود را با برنامهریزی مجدّد از سر گرفت (Wylde,2010:4 ).

در بعد داخلی از جمله اقدامات مهمّ دولت کرچنر لغو قانون عفو افسران نظامی متّهم به نقض حقوق بشر در دوران دیکتاتوری 1976ـ1983 بود که امکان تعقیب و پیگرد قضایی آن‌ها را فراهم میکرد. این قانون در دورهی ریاست جمهوری منم وضع شده بود. منم هدف خود از وضع قانون مزبور را بسته شدن یک فصل سیاه در تاریخ آرژانتین و دستیابی به یک دورهی صلح و آرامش مورد نیاز برای سازندگی کشور دانسته بود. کرچنر اقدامات اجتماعی بسیاری را به مورد اجرا گذارد که نتیجهی آن کاهش قابل توجّه فقر و بیکاری و رونق اقتصادی و رشد شتابان کشور برای 4 سال متوالی بود. در بعد قضایی وی سیستم انتصاب اعضای شورای عالی قضایی را تغییر داده و به سمت انتخابی شدن سوق داد (Wylde,2010:5).

وی پس از پیروزی، جبههای سیاسی با نام «برای پیروزی» را ایجاد کرد. این جبهه که در واقع شعبهای از حزب پرونیست بود، توانست در انتخابات سال 2005 کنگره به یک پیروزی قاطع برسد. در حالی که انتخاب مجدّد کرچنر در سال 2007 کاملاً قابل پیشبینی بود، با این حال نستور کرچنر تصمیم گرفت برای دور دوم، همسر خود سناتور کریستینا فرناندز کرچنر[77] را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرّفی نماید. خانم کرچنر شاید به دلیل این‌که قبل از انتخاب همسرش نیز به عنوان سناتور در کنگره فعّالیت کرده بود و در طول 4 سال دورهی ریاست جمهوری نستور در کنارش بود، شناختهشده بود و به لطف اقدامات دولت کرچنر و حمایتهای بیدریغ همسرش در طول مبارزات انتخاباتی توانست بر سایر رقبا به راحتی غلبه کرده و سکّان ادارهی کشور را به دست بگیرد. بدین ترتیب وی اوّلین رئیس‌جمهور تاریخ آرژانتین پس از پرون است که در اوج محبوبیت کنار رفت.

در حالی که دورهی ریاست خانم کرچنر به خوبی طی میشد و دولت موفّق شده بود رونق اقتصادی را به کشور بازگرداند و وضعیت طبقهی متوسّط در طول 7 سال حکومت کرچنرها به طور قابل ملاحظهای بهبود یافته بود و رشد پساندازهای خارجی کشور روند شتابانی را به خود گرفته بود و در بخش سیاست خارجی نیز دولت آرژانتین مجدّداً اعتبار و اهمیت خود را نزد کشورهای منطقهی آمریکای لاتین و در سطح جهان به دست آورده و کرچنرها خود را برای پیروزی در یک دورهی دیگر انتخابات سراسری آماده میکردند، ناگهان نستور کرچنر منجی اقتصاد کشور و معمار دورهی اخیر تاریخ سیاسی آرژانتین بر اثر سکتهی قلبی درگذشت. این مرگ شوک شدیدی را به جبههی برای پیروزی (متعلّق به کرچنریستها) وارد کرد.

آخرین انتخابات عمومی کشور در 23 اکتبر 2011 برگزار گردید. در این انتخابات مجدّداً از حزب پرونیست سه نامزد (ادواردو دوآلده، رودریگز سا و خانم کرچنر) شرکت نموده بودند. از حزب رادیکال رائول آلفونسین (فرزند رئیس‌جمهور اسبق) و خانم الیزا کاریو (ARI) معرفی شده بودند.

نتایج انتخابات مطابق پیشبینیها بود؛ خانم کرچنر توانست با کسب قریب 54 درصد آرا، اکثریت مطلق را کسب کند. «جبههی برای پیروزی»[78] متعلّق به وی نیز اکثریت مطلق کرسیهای مجلس نمایندگان و سنا را تصاحب کرد. علاوه بر آن در اکثریت استان‌ها حزب حاکم پیروز بود و نامزدهای این حزب به عنوان استاندار انتخاب شدند.

سخن آخر آن که آرژانتین یکی از موفّقترین نمونه‌های اوّلین موج جهانیسازی در پایان قرن نوزدهم بود. معماری باقیمانده در بوئنوس‌آیرس و چند شهر مهم دیگر این کشور هنوز به خوبی آثار آن دورهی پُررونق را به نمایش میگذارد. زمانی که آرژانتین از یکی از بالاترین استانداردهای زندگی در جهان بهره میبرد. امّا در اوایل سال 2002 دو اقتصاددان در مقالهای در روزنامهی فایننشال تایمز نوشتند: «واقعیت این است که آرژانتین به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ورشکسته شده است. نهادها و مؤسّسات ناکارآمد، دولت بیاعتبار و انسجام اجتماعی از هم گسیخته است» (Caballero& Dornbusch, 2002).