جامعه و نظام اجتماعی فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

نظام اجتماعي

1-4- هويت ملي و عناصر مقوم و شكل دهنده آن

فرانسه از قرن ها پيش ملت واحد و مستقر و متمايزي را تشكيل مي داده است، ايالت هاي مرزي مشرق و جنوب فرانسه ، دوره به دوره، در اثر جنگ هاي مختلف با همسايگان دست به دست گشته است. ولي از بيش از پنج قرن پيش تا كنون بخش اعظم فرانسه معاصر همواره موجوديتي يگانه و ثابت داشته و به وسيله حكومت واحدي اداره مي شده است. ملت فرانسه از فرهنگ و زبان مشتركي برخوردار است و اكثريت آن از مذهب كاتوليك رومي پيروي مي كند.با اين وصف، به رغم تمام اين پيوندها ي جغرافيايي و فرهنگي ، فرانسه از نظر سياسي ملت يكپارچه اي نبوده است. خصومت هاي اجتماعي و منطقه اي در اين كشور همچنان پابرجا و شديد است و اغلب به صورت كشمكش هاي انقلابي و سخت بروز مي كندو به تغييرات ناگهاني در رژيم سياسي مي انجامد.[1]

هویت هر ملت ، نه فقط با خصوصيات طبيعي آن كشور مربوط است ، بلكه با تاريخ گذشته آن نيز ارتباط كامل دارد. طي هزاران سال اقوام و قبايل مختلف، سرزمين امروزي فرانسه را مورد تاخت و تاز قرار دادند. همچنين اقوام بسياري از سمت مشرق يعني يونان، روم و اسپانيا به فرانسه مهاجرت كردند و در اين سرزمين ماندگار شدند و سپس با سكنه قبلي درهم آميختند. فرانسويان امروز اعقاب همين مهاجران هستند.

امروزه در فرانسه افرادي بلند قد با موهاي خرمايي و چشماني آبي ديده مي شوند و در عين حال گروهي از اهالي اين كشور كوتاه قد و تيره رنگ هستند. اين كشور به علت وضع و موقعيت خاص جغرافيايي، محل اجتماع قبايل و اقوام مختلف بوده است.سلت ها يا بنا بر تعبير روميان گل ها ، اولين بار در قرون پنجم قبل از ميلاد از قسمت هاي مركزي اروپا به فرانسه پاي نهادند و خاك اين كشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و حتي تا اسپانيا نيز پيش رفتند. سلت ها مردمي جنگجو بودند و همواره براي زدوخورد و جنگ و نزاع آماده بودند. اين قوم نيرومند ، بلند قد، خشن با چشمان آبي و موهاي خرمايي، زبان و تمدن خود را به ملل و اقوام مجاور تحميل نمودند.

قبايل و تيره هاي مختلفي كه در خاك فرانسه سكني داشتند سال ها جداگانه و مستقل از يكديگر بسر مي بردند و هيچ گونه تشريك مساعي باهم نداشتند. با اين وصف، هنگام بروز خطر مشترك، با وحدت تمام به دفع مهاجمان مي پرداختند.

در كرانه هاي رود رن قوم ژرمن زندگي مي كردند. آنها در سال 62 قبل از ميلاد از رود رم گذشته و قصد تصرف سرزمين كنوني را داشتند. مردم فرانسه براي دفاع از خود ، از ژوليوس قيصر روم كه ارتش منظمي داشت كمك خواسته و با همكاري وي ژرمن ها را عقب راندند. بدين ترتيب اهالي سرزمين گل موفق شدند سرزمين خود را در مقابل ژرمن ها حفظ كنند.اما روميان از گل نرفتند و در سال 50 قبل از ميلاد كشور گل به صورت يكي از ايالات روم در آمد.مردم گل بتدريج رفتار روميان را پذيرفتند . ولي هنگامي كه مسيحيت به سرزمين گل آمد، همه به كيش مسيحيت گرويدند. هنگامي كه دولت روم رو به ضعف نهاد ،نژاد ژرمن از فرصت استفاده کرده و فرانسه را تصرف کردند.فرانک ها که قدرتمند ترین بودند تصمیم گرفتند در خاک فرانسه بمانند. بنابراین، فرانک ها در قسمت شمال، برنگوتها در جنوب غربی نزدیک اسپانیا و بورگونی ها در قسمت شمال شرقی سکنی گزیدند. به این ترتیب تنها مرکز کل فرانسه در اختیار فرانسویان باقی ماند. فرانک ها که قوی تر از سایر مهاجمان بودند، سلطه خود را بر سراسر فرانسه گسترش دادند. نام فرانسه نیز از نام آنان مشتق شده و تاریخ فرانسه نیز از دوره حکومت فرانک ها آغاز می شود. با توجه به تاریخچه فوق، نژاد کنونی مردم فرانسه مخلوطی از اقوام نامبرده است که اکنون در کنار یکدیگر زندگی می کنندو جمعیت فعلی فرانسه را تشکیل می دهند و عمدتا این نژاد ترکیبی از اقوام آلپی ، مدیترانه ای و نوردیک است.[2]

وسعت فرانسه در زمان انقلاب، تقریباً به اندازهٔ امروزیش گسترش پیدا کرده بود. این گسترش در سده نوزدهم با ضمیمه‌کردن دوک‌نشین ساووی و شهر نیس (ابتدا در زمان امپراتوری اول و سپس در سال ۱۸۶۰ به طور کامل) و چند قلمرو پاپی (مانند آوینیون) و چند سرزمین خارجی دیگر کامل شد. محدودهٔ سرزمین فرانسه در زمان امپراتوری و از طریق پیروزی‌های نظامی ناپلئون بناپارت و سازمان‌دهی مجدد اروپا بسیار وسعت پیدا کرد ولی این روند با تشکیل کنگرهٔ وین برعکس شد. فرانسه در سال ۱۸۳۰ به الجزایر یورش برد و این کشور واقع در آفریقای شمالی در سال ۱۸۴۸ به طور کامل به عنوان یکی از بخش‌های فرانسه در آمده بود. شکست فرانسه در جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰ موجب از دست دادن استان‌های آلزاس و بخش‌هایی از لورن شد. این استان‌های از دست رفته در پایان جنگ جهانی اول بار دیگر به خاک فرانسه پیوستند.در سال ۱۹۴۵ نیزاعتراض‌های استقلال‌طلبانهٔ الجزایری‌ها عمومیت یافت ولی فرانسه با وجود یک میلیون اروپایی در خاک الجزایر حاضر به اعطای استقلال این کشور نشد. جنگ خونینی که بین دو طرف در گرفت باعث بروز بحران‌های سیاسی و اجتماعی در فرانسه شد. الجزایر توانست در سال ۱۹۶۲ استقلال خود را به دست آورد و این واقعه باعث مهاجرت گستردهٔ اروپایی‌های ساکن این مستعمره به فرانسه شد.

در دههٔ ۱۹۲۰ مهاجرت‌های زیادی از ایتالیا و لهستان صورت گرفت؛ در دهه‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ مهاجران زیادی از اسپانیا و پرتغال به فرانسه رفتند. اما بزرگ‌ترین موج‌های مهاجرت از دههٔ ۱۹۶۰ به این سو مربوط به مستعمرات سابق فرانسه الجزایر (۱ میلیون)، مراکش (۵۷۰،۰۰۰)، تونس (۲۰۰،۰۰۰)، سنگال (۴۵،۰۰۰)، مالی (۴۰،۰۰۰)، کامبوج (۴۵،۰۰۰)، لائوس (30۰۰۰)، ویتنام (۳۵،۰۰۰). بسیاری از این مهاجرت‌ها دلایل اقتصادی داشتند ولی مهاجران زیادی از بین آنها در فرانسه ماندند و توانستند پس از کسب تابعیت فرانسوی در جامعهٔ فرانسه پذیرفته شوند.

با وجود آمارهای متفاوت، ۴ میلیون نفر مهاجر در فرانسه هستند كه ریشهٔ خارجی دارند. این مقدار افزایش جمعیت مهاجران باعث بروز بحران‌هایی در فرانسه به ویژه بر سر موضوعات «پذیرفته شدن در جامعهٔ فرانسه» و «هویت فرانسوی» شده است. در سال‌های اخیر، بحث اصلی بر سر جمعیت مسلمانان داخل فرانسه که ۷٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند بوده است. قابل ذکر است که اسلام دومین دین بزرگ فرانسه از نظر تعداد معتقدان است.

از طرفی سیاست‌های آموزشی، اجتماعی و نظامی که جمهوری سوم در پیش گرفت، فرانسه را از کشوری روستایی تبدیل به ملت واحد فرانسه کرد. تا سال ۱۹۱۴ بسیاری از فرانسوی‌ها قادر به خواندن زبان فرانسوی شده و بسیاری از زبان‌های محلی کنار زده شدند؛ نقش کلیسای کاتولیک تا حد زیادی تعدیل شد؛ حس هویت و افتخار فرانسوی علناً تدریس می‌شد؛ سیاست ضدروحانیت جمهوری سوم تأثیر زیادی روی عادات مذهبی فرانسوی‌ها گذاشت. با این حال سیاست‌های ریشه‌کنی ناحیه‌گرایی و ضدروحانیت جمهوری سوم در نیمهٔ دوم سده با واکنش‌هایی مواجه شد: حرکت‌های جدایی‌طلبانه در مناطق بروتانی، کرس و باسک شکل گرفتند. در این حال رژیم ویشی (که تبلیغات نژادپرستانه نازی‌ها را منعکس می‌کرد) به صورت فعالی سنت‌های محلی و مذهب کاتولیک را که به ظن آنها شالوده‌های راستین ملت فرانسه را تشکیل می‌دادند تبلیغ می‌کرد.

فرانسه از نظر زبانی نیز بسیار از هم‌گسیخته بود. در سال ۱۷۹۰ به احتمال زیاد ۵۰٪ جمعیت فرانسه قادر به سخن گفتن و نوشتن به زبان فرانسوی نبودند. نیمهٔ جنوبی کشور همچنان به یکی از زبان‌های اوکسیتان (مانند پروانسال) سخن می‌گفتند و دیگر ساکنین هم به زبان‌های برتون، کاتالان، باسکی، فلاندری، فرانکو پروانسال، آلساتی و کرسی سخن می‌گفتند. روستاییان شمال فرانسه به لهجه‌های محلی گونه‌های لانگ دوئیل سخن می‌گفتند. فرانسه بالاخره در پایان سدهٔ ۱۹ به اتحاد زبانی رسید که این در نتیجهٔ سیاست‌های آموزشی ژول فری در طول حاکمیت جمهوری سوم فرانسه بود. جمعیت بی‌سواد این کشور از ۳۳٪ در سال ۱۸۷۰ به حدی کاهش یافت که در سال ۱۹۱۴ تقریباً همهٔ فرانسوی‌ها قادر به خواندن و درک زبان ملی بودند. هر چند که ۵۰٪ جمعیت هنوز می‌توانستند زبان‌های فرانسوی محلی را هم بفهمند و درک کنند. امروزه این مقدار به ۱۰٪ رسیده است.

2-4- نهاد خانواده

فرانسوي‌ها به خانواده بسيار وابسته‌اند و اين امر بسيار متفاوت به‌نظر مي‌رسد. نهاد خانواده از شكل بسيار سنتي به انواع مختلف زندگي مشترك به‌ صورت امروزي تغيير يافته است. از ميان تغييرات صورت گرفته در 50 سال اخير جامعه فرانسه، احتمالاً تغييرات به‌عمل آمده در نهاد خانواده استثنايي‌ترين آنها بوده است. 251.000 ازدواج در فرانسه در سال 2011 میلادی صورت گرفت و این رقم نسبت به سال  2010 میلادی  10،000 ازدواج کمتر است. آمار ازدواج همچنان نسبت به زمان اوج در سال 2000 میلادی ، با وجود چند سال توقف در سال های، 2005، 2007 و 2010 در حال کاهش است.

پیمان همبستگی مشترک[3]، با رقم 195000 در 2011 بیش از پیش توسط فرانسوی ها منعقد می شود. این پیمان از سال 1999 به وجود آمد و همه ساله ده ها هزار نفر در فرانسه اين توافق نامه را امضا می كنند.اين قرارداد زندگی مشتركی بين 2 شخص بالغ غير همجنس يا همجنس برای تدارك ديدن زندگی مشتركشان است. زوج های قراردادی تقريبا همان حقوق زوج های رسمی را دارند(حتی با توجه به نوع ازدواج زوج ها) آنها از حقوق تقريبا يكسانی برخودارند. دو زوج برای تصريح كردن چگونگی يك زندگی مشترك با هم يك متن قرارداد را می نويسند و سپس طی يك اظهار نامه رسمی آن را به دادگاه ارائه می دهند. تغيير دادن یا متوقف كردن اين ازدواج هم كار طی اظهار نامه ای مبنی بر تغيير يا پايان اين ازدواج را به دادگاه ارائه می گردد.

امروز، سن متوسط ازدواج 31.9 سال برای مردان و 30 سال برای زنان است و این میانگین سنی همچنان رو به افزایش است. با توجه به آخرین آمار موجود، 133،909 طلاق در  2010 رخ داده بدین معنا که 10.9 طلاق به نسبت هر 1000 ازدواج صورت گرفته است.

827000 نوزاد در فرانسه در 2011 متولد شده اند در حالی  که این رقم نسبتا ثابت باقی مانده اما نسبت به سال 2010 با رقم  832800 نوزاد کمی کاهش داشته است.

امروزه در فرانسه، زنان به طور متوسط دارای 2,01  فرزند هستند . این نرخ, فرانسه را در ردیف قهرمانان باروری در اروپا قرار می دهد و فقط نرخ زاد و ولد ایرلند ، با 2.2 فرزند به ازای هر زن بالاتر از آن در اروپا قرار دارد. سن زنان برای مادرشدن در فرانسه در حال افزایش است. متوسط سن در هنگام زایمان در حال حاضر 30.1 سال است و باروری همچنان به فراتر از 30 سال افزایش می یابد.

5 .17میلیون خانواده در فرانسه وجود دارد. 44 درصد خانواده ها یعنی در مجموع 7،7 میلیون زوج به همراه کودکان و فرزندان زندگی می کنند واین رقم سال به سال کاهش می یابد. نوع خانواده در فرانسه نیز تغییر کرده است. در حال حاضر خانواده با یک فرزند در اکثریت است 9 3میلیون خانواده  تک فرزندی در برابر 3.5 میلیون خانواده با دو فرزند شاهدی بر این مدعا است. از طرف دیگر تعداد زوج های بدون فرزند در حال افزایش است ووجود 42٪ از خانواده ها یعنی 7.3 میلیون زوج گویای این امر است. خانواده تک والدینی نیز در حال افزایش است وبه 2.4 میلیون بالغ شده است.اکثریت قریب به اتفاق آنان ، 85 درصد، زنان هستند که کودکان خود را به تنهایی سرپرستی می کنند.

ازدياد طلاق، جدايي و ازدواج مجدد در نتيجه، ايجاد خانواده‌هاي مركب را به‌همراه داشته است. تعداد آنان تقريباً 000/000/1 مي‌باشد. اين نوع خانواده مركب از يك زوج با يك يا چند فرزند است كه از آن زوج نيست. همچنين بيش از 000/000/2 برادر خوانده يا خواهرخوانده كمتر از 25 سال هست كه با پدر و مادر بزرگ يا مادر و پدر بزرگ زندگي مي‌كنند. اين نوع خانواده نسبت به خانواده سنتي، فرزندان بيشتري دارند.[4]

طرحهاي مختلف توافق و قرارداد مابين دو نفر درحال بررسي است. طرح يك زندگي مشترك مختص زوج هاي غير همجنس يا همجنس با ايده يك قرارداد اجتماعي واحد  مي‌تواند حفظ گردد. اين قرارداد به كار كساني مي‌آيد كه حمايت مادي و معنوي متقابل را بپذيرند و حقوق و تكاليف زوج هاي متأهل را اعطا نمايند. در برخي شهرها، شهرداري ها گواهي زندگي مشترك غيررسمي را به زوج هاي همجنس ارائه مي‌نمايند.

تمام كارشناسان بر اهميت خانواده امروزي توافق ندارند، ولي بعضي پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه خانواده نقش بسيار مهمي را در زندگي مردم فرانسه ايفا مي‌كند. به‌عنوان مثال80% در تهيه مسكن و يافتن شغل از كمك خانواده بهره‌مند مي‌شوند. 75% جوانان 19ـ11 ساله معتقدند كه زندگي خانوادگي مطلوب و قابل دفاع است. 90% در خانواده احساس راحتي مي‌كنند و به تمام ارزشهاي آن احترام مي‌كنند. 90% در خانواده احساس راحتي مي‌كنند و به تمام ارزش هاي آن احترام مي‌كنند. نام، شكل و ساختار خانواده هر چه كه باشد، يك «هسته» و يك «مأمن و پناهگاه» است.[5]

1-2-4- ازدواج رسمی:

ازدواج یک قانون عمومی، قانونی و جدی است که یک مرد و یک زن خود را به یکدیگر در یک دوره زمانی متعهد می دانند، و برای بنا کردن کانون خانواده با هم پیمان زناشویی می بندند.  حق ازدواج و تشکیل خانواده یک حق اساسی انسانی (ماده 12 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر) در نظر گرفته شده است.

تا قبل از انقلاب فرانسه، تنها ازدواج مذهبی به رسمیت شناخته می شد. قانون 20 سپتامبر سال 1792 ازدواج مدنی را بنیاد می نهد، ثبت نام در تالار شهر صورت می گیرد، و تنها این ازدواج در چشم  قانون معتبر شناخته می شود. ازدواج مدنی بر هر گونه مراسم مذهبی مقدم است و عدم رعایت این قاعده به منزله یک جرم است. بنابراین بدون در نظر گرفتن وابستگی های مذهبی، ازدواج مدنی باید در مقابل شهردار قبل از انجام ازدواج مذهبی صورت گیرد. ازدواج مدنی تشریفات اداری صرف نیست, بلکه در درجه اول یک عمل حقوقی است که شامل مواجهه با تعدادی از شرایط اعمال شده توسط قانون مدنی است. ازدواج مدنی در شهرداری صورت می گیرد و یک مراسم رسمی با حضور زوج ها و بستگان نزدیک است که در شهرداری به ثبت می رسد و پس از آن است که مراسم ازدواج مذهبی در کلیسا صورت می گیرد.[6]

حقوق ازدواج در فرانسه:در حقوق فرانسه نکاح یک عقد محکم‏ و دائمی است. در فرانسه قانونی که پایه اولیه نظامات مربوط به ازدواج را تشکیل داده ناشی از حقوق مسیحی است که‏ معتقد به جنبه مقدس ازدواج می باشد. در این مذهب «نکاح‏ یکی است و دائمی است» یعنی از یک طرف نکاح واقع‏ می شود بین یک مرد و یک زن؛ بنابراین تعدد زن یا شوهر باطل است و از طرف دیگر نکاح رابطه ای است دائمی و غیر قابل فسخ. تفکیک بین قانون ازدواج و مذهب کامل است و کلیه فرانسویان از هر کیش که باشند مطیع قانون مدنی‏ خواهند بود. در فرانسه تراضی طرفین, کافی برای‏ صحت عقد نکاح نبوده و تا موقعی که متصدی اجرای صیغه که‏ مأمور رسمی دولت است وقوع نکاح را با عبارات مخصوصه‏ اعلام نکرده ازدواج واقع نمی گردد. از این‏رو معلوم می شود که مداخله دولت در تشکیل عقد نکاح اهمیت مخصوص داشته‏ و از این حیث با عقود و معاملات عادی اختلاف زیادی‏ دارد. در حقوق فرانسه در امر ازدواج وکالت باطل است چه باید که زن و شوهر شخصا تراضی به ازدواج‏ نمایند. در فرانسه مواد حل نکاح محدود بوده و هیچیک‏ از طرفین نمی‏توانند امور دیگری را در عقد نکاح قید نمایند. در حقوق فرانسه ابدا در عقد نکاح صحبتی از امور مالی به میان نیامده و مهر بهیچوجه‏ معمول نیست-البته بین متعاقدین گفتگوئی راجع به آثار مالی ازدواج نیز می شود ولی این مطلب در قباله علیحده‏ مذکور گردیده و ابدا قباله نکاح اشاره ای به آن نمی‏نماید و در هر صورت قانونگذار فرانسوی ارزش مالی برای‏ زناشوئی قائل نیست. زن فرانسوی در اغلب تصرفات خود محتاج به اجازهء شوهر است- گرچه قانون‏ اخیر فرانسه حدود اختیارات مالی زن را قدری توسعه داده‏ است ولی هنوز اجازهء زوج برای صحت بعضی از عقود زوجه‏ ضرورت دارد. [7]

2-2-4- ازدواج آزاد:

ازدواج آزاد  یا پیمان همبستگی مشترک[8] روش دیگری است که دولت فرانسه به رسمیت می شناسد. پیمان همبستگی مشترک بیش از پیش توسط فرانسوی ها با رقم 195000 در 2011 منعقد شده است. این پیمان از سال 1999 به وجود آمده و همه ساله ده ها هزار نفر در فرانسه اين توافق نامه را امضا می كنند.اين قرارداد زندگی مشتركی بين 2 شخص بالغ غير همجنس يا همجنس برای تدارك ديدن زندگی مشتركشان است. زوج های قراردادی تقريبا همان حقوق زوج های رسمی را دارند(حتی با توجه به نوع ازدواج زوج ها) آنها از حقوق تقريبا يكسانی برخودارند. دو زوج برای تصريح كردن چگونگی يك زندگی مشترك با هم يك متن قرارداد را می نويسند و سپس طی يك اظهار نامه رسمی آن را به دادگاه ارائه می دهند. تغيير دادن یا متوقف كردن اين ازدواج هم كار طی اظهار نامه ای مبنی بر تغيير يا پايان اين ازدواج را به دادگاه ارائه می گردد.[9]

3-2-4- حضانت اطفال در حقوق مدني فرانسه

در حقوق فرانسه «حضانت مجموعه اي است از حقوق و تكاليف والدين كه به نفع والدين و به منظور حمايت شخص طفل و امـوال او بـراي پدر و مـادر در نظـر گرفته شده است»؛ بنابراين «ولايت پدر و مادر» بر طفل، حقي است كه از طرف قانونگذار به والدين تفويض شده است. امر تربيت طفل به موجب ماده 203 قانون مدني فرانسه به والدين سپرده شده است: «زوجين پس از انعقاد عقد ازدواج، صرفاً به موجب همين عقد، ملزم به تغذيه، نگهداري و تربيت اطفال خواهند بود». اين حق هميشگي نيست و به موجب ماده 372 قانون مدني فرانسه «طفل تا موقع بلوغ يا خروج از قيموميت تحت ولايت والدين مي باشد». اين امر نشان دهنده محدوديت زماني حق والدين مي باشد .در فرانسه تعليم و آموزش اطفال تا سن 14 سالگي اجباري شناخته شده است . اين نكته را نيز بايد افزود كه در حقوق فرانسه در كنار نظارتهاي اداري و قضايي كه بر اعمال اين حق و انجام تكاليف ناشي از آن در نظر گرفته شده، همواره اصرار بر اين است كه اين امر به وسيله والدين طفل انجام گيرد و به همين جهت ماده 1388 قانون مدني فرانسه مقرر داشته «زوجين نمي توانند... از ولايت پدر و مادري خود (حضانت) و بالاخره از اداره قانوني اموال و قيمومت امتناع ورزند.[10]

4-2-4- حمايت از خانواده:

رشد نرخ زاد و ولد تا حد زيادي مرهون سياست دولت فرانسه است كه خانواده را زير حمايت بيشتري مي گيرد. براي نمونه براي مادر فرانسوي راحت است كه هم كار كند و هم بچه داري، و ديگر مجبور نيست ميان اين دو يكي را انتخاب كند. بيشتر زنان شاغل فرانسوي به سادگي مي توانند وقت بيشتري را وقف خانه و بچه داري كنند، بي آنكه به درآمد آنها لطمه زيادي بخورد. پرورش بچه ها به طور كلي خوب است و هزينه زيادي ندارد.

دولت با اعطاي مزاياي مادي گوناگون و با حمايت هاي مالياتي، به ثبات و قدرت مالي خانواده هاي بچه دار كمك مي كند. مادران پس از زايمان از مرخصي طولاني استفاده مي كنند و حقوق كامل خود را دريافت مي كنند. مدت مرخصي براي فرزند اول ۲۰ هفته است، در حالي كه مدت آن براي فرزند سوم افزايش مي يابد و به سالي ۴۰ هفته يا حتي بيشتر مي رسد. در اين مدت قانون شغل مادر را تضمين مي كند و مادر خيالش راحت است كه پس از مرخصي به سر كار خود بر مي گردد.خانواده هايي كه فرزندان بيشتري دارند، از دولت كمك هزينه دريافت مي كنند و درآمدشان بالا مي رود. دولت با ياري هاي نقدي و همچنين با مزاياي مادي و حمايت هاي مالياتي، به ثبات و قدرت مالي خانواده هاي بچه دار كمك مي كند. دولت فرانسه قانوني  را وضع كرد كه طبق آن مادراني كه براي سومين بار بچه دار شوند تا يك سال ماهي هزار يورو حقوق اضافي دريافت مي كنند. شمار مهد كودك ها و كودكستان هاي دولتي و خصوصي نيز افزايش يافته است و به مادران فرانسوي اجازه مي دهد كه نوزادان خود را از دو ماهگي به جاي امني بسپارند.مهد كودك ها يا به كلي رايگان است و يا حد اكثر ماهانه ۵۰۰ يورو است. كودكستان ها براي بچه هاي بيش از سه سال عموما رايگان است. در عين حال فرانسه يكي از بالاترين نرخ هاي اشتغال زنان را دارد. حدود ۸۱ درصد زنان ۲۵ تا ۴۹ ساله در اين كشور كار مي كنند. دولت فرانسه به رغم انتقاداتي كه از آن صورت مي گيرد در عرصه رشد خانواده كارنامه مثبتي ارائه كرده است.[11]

5-2-4- خشونت در خانواده

به رغم بخشنامه‌ها و قوانين عمومي عليه خشونت در فرانسه، هيچ قانون مدوني براي رسيدگي به جرايم مرداني كه همسران خود را در محیط بسته خانه مورد آزار قرار مي‌دهند، وجود ندارد. به همين دليل اغلب حكم‌ها با توجه به ابعاد اين جرم، سبك بوده و خاطيان اغلب با تنبيه‌هاي تعليقي تبرئه مي‌شوند.

بنا بر آماري كه از طرف منابع پليس شهري و ژاندارمري فرانسه منتشر شد، در هر سه روز، يك زن در پي ضرب و جرح همسر، جان خود را از دست مي‌دهد. بنا بر همين آمار، در سال گذشته بيش از 48 هزار تجاوز جنسي به زنان در اين كشور ثبت شده است. در آمار مشابهي از طرف سازمان نظارت بر جرايم زناشويي و نوجوانان اعلام شد: از هر سه زن فرانسوي يك نفر در طول عمر زناشوئي در معرض خشونت لفظي و يا فيزيكي مردان خود قرار مي‌گيرند و از هر ده زن فرانسوي، يك نفر در طول عمر خود مورد تجاوز قرار مي‌گيرد.مجله «اكسپرس» در همين زمينه در مقاله‌اي نوشته است: خشونت در خانواده‌ها از سوي مردان عليه زنان به يك اپيدمي در فرانسه تبديل شده است. دولت فرانسه در سال‌هاي اخير براي ياري رساندن به زنان قرباني، اقدام به ايجاد اماكني كرده تا از قربانيان اين‌گونه حوادث نگهداري شود. يك ضرب‌المثل فرانسوي مي‌گويد: «وقتي تو نمي‌داني چرا زنت را مي‌زني، او مي‌داند كه چرا كتك مي‌خورد (براي اين‌كه زن است).[12]

3-4- وضعيت زنان

زنان 52 % مردم فرانسه را تشكيل مي‌دهند( 348 715 32 نفر)، اما دستمزد آنان پايين تر از حقوق مردان است و با وجود پيشرفت هاي مهم، تساوي و برابري هنوز حاصل نشده است. در حالی که زنان 53 درصد از رای دهندگان است اما 22% از سناتورها و 2 % از نمایندگان مجلس ( آمار 2012) را زنان تشکیل می دهند. زنان پس از پايان جنگ مقداري حقوق به‌دست آورده‌اند و هدفشان اين است كه تساوي و برابري بيشتري با مردان به آنان اعطا شود. زنان در حوزه اشتغال نیز 45% جمعيت فعال را تشكيل مي‌دهند (5/11 ميليون از مجموع 26 ميليون نفر). نرخ فعاليت زنان 54 ـ 25 ساله در سال 1968 ميلادي 45% بوده و اين رقم امروزه از 80% تجاوز كرده است، ليكن اكثريت بيكاران را (51%) زنان تشكيل مي‌دهند. [13]

نابرابري بين زنان و مردان بعد از تصويب قانون برابري شغلي درخصوص دستمزد بسيار زياد است. چرا اين نابرابري هنوز باقي مانده است؟ براي اينكه رقم زنان در مشاغلي با مهارت كمتر بيش از مردان است، براي اينكه زنان در پستهاي نساجي، پوشاك و خرده‌فروشي كه حقوقشان پايين است، اشتغال به‌كار دارند، يا براي اينكه كارفرماهاي بسياري استخدام مردان و نه زنان را ترجيح مي‌دهند. اكثريت عظيم زنان در بخش آموزشی و پژوهشی فعال هستند. زنان، بالعكس، در مشاغل آزاد، بخشهاي مهمي را اشغال نموده‌اند. در حوزه پزشكي به‌ويژه 75% روانپزشك ها و روان‌درمانگرها، 55% داروسازها، 30% پزشك هاي عمومي، 35% دندانپزشك ها، 30% دامپزشك ها و نيز 40% وكلا، 30% حسابدارها، معمارها، 15% محضردارها و غيره را تشكيل مي‌دهند. پس از طي سالها، مأموران پليس زن، بازرسي و كميساريا، ژاندارم، نظامي به‌ويژه افسر، زناني كه تاكسي، اتوبوس، مترو و نه قطار و هواپيما مي‌رانند، مشاهده مي‌شوند. اما افزايش آمار زنان در اكثر بخش هاي اقتصادي با برابري واقعي درآمدها و حقوق همراه نيست و با وجود افزايش تعداد زنان نسبت به مردان، مانع بيكاري آنان نمي‌شوند. اگر شرايط زنان در نيمه دوم قرن بيستم و بالاخص در سي سال گذشته متحول شده و اگر از اين به بعد مي‌توانند تحصيل كردن، ازدواج، داشتن فرزند، كار كردن يا عدم آنها را انتخاب نمايند، مع‌الوصف آنان تعهدات سنگين خود را دارند. تعهد كار در منزل به‌ويژه 30 ساعت از وقت آنان را به خود اختصاص داده است و علاوه بر آن در مجموع، 70 ساعت در هفته فعاليت شغلي دارند. نابرابريهاي متعددي بين زنان و مردان هنوز وجود دارد، اما اراده كاستن يا از بين بردن نابرابري، به اين معنا نيست كه نقش زنان و مردان مختلف نباشد.

80درصد از وظایف خانواده ها هنوز هم توسط زنان انجام می شود. مشارکت مردان بین سال های 1966 تا 1986 چند دقیقه افزایش یافت، و سپس تثبیت شد ولی پیشرفتی نکرد. برای زوج هایی با حداقل دو فرزند این نابرابری در توزیع وظایف بدتر است و مشارکت مردان به حدود 10٪ کاهش می یابد. با این حال، یک مطالعه نشان می دهد که تقسیم کار تا حد زیادی افزایش یافته است و 30 % از مردان در درجه اول به کارهای خانگی می پردازند. بدون در نظر گرفتن این مطالعه، 15 درصد از کودکان طلاق هستند که مردان را وادار به مراقبت از فرزندان خود و کارهای خانگی می نمایند. حضانت فرزند در 85٪ از موارد طلاق، به مادر تعلق می گیرد. فقط یک سوم از زنان بعد از طلاق, زندگی زناشویی جدیدی  را آغاز می کنند و حال آن که این رقم در مردان یک دوم است. با این حال، سیستم حضانت مشترک در حال رشد است (10٪ از طلاق).

بیکاری: نرخ بیکاری زنان که 45% جمعیت فعال (11.2 میلیون) را تشکیل می دهند، 9.1٪ در مقابل 7.8٪ مردان است  (وزارت اشتغال، 2007 ).

دستمزد: متوسط سالانه حقوق و دستمزد خالص برای زنان دربخش خصوصی و نیمه دولتی 18،730 یورو است. این مبلغ 20% کمتر از دستمزد مردان با میانگین سالانه 23315 یورو می باشد. در بخش دولتی این تفاوت دستمزد 14 درصدی است. زنان 23% کمتر از مردان در میان مدیران , 17% کمتر در میان کارگران و 7% کمتر از مردان در میان کارمندان دریافت می کنند. در پست ها و تجارب برابر, زنان 10% کمتر از مردان حقوق می گیرند. توزیع زنان و مردان بر اساس حرفه, کارکرد,بخش و زمان کار منبع اصلی نابرابری دستمزد و عامل اصلی برای تداوم آن است. 75% شکاف دستمزد به تفاوت ساختار اشتغال و طول مدت کار بر می گردد. این تفاوت حقوق در ساعات کار، آموزش، تجربه و مدارک تحصیلی، منطقه و بخش صنعت و محل کارنیز ظاهر می شود و به همین دلیل دستمزد مردان 10% بالاتر از زنان قرار می گیرد.

حرفه: تقریبا نیمی از زنان, کارمند هستند. زنان  76% کل کارمندان و فقط 18% کل کارگران را تشکیل می دهند. دو سوم پست های مدیریتی در بخش خصوصی را مردان اشغال کرده اند و زنان کمتر از دو مدیر به ازای ده مدیر هستند. زنان حدود 58% مشاغل خدمات دولتی را بجز ارتش اشغال کرده اند.

کارهای پاره وقت:از 4.1 میلیون فرد شاغل پاره وقت , 83% آنان را زنان تشکیل می دهند. میزان کار پاره وقت در میان زنان به شدت با تعداد کودکان حاضر در خانه در ارتباط است. کار پاره وقت برای 28% زنان و 42٪ مردان، انتخاب نیست , بلکه تحمیلی است.

تصادفات مربوط به کار: کمتر از 26% از قربانیان حوادث نیازمند به مرخصی استعلاجی زنان هستند. به همین ترتیب، زنان 25 درصد از تصادفات منجر به از کار افتادگی دائم را تشکیل می دهند. در نهایت، مرگ زنان  25 برابر کمتر از مردان در محل کاراست. تعداد مرگ و میر منسوب به بیماری شغلی در زنان, بیش از 80 برابر کمتر از مردان است.

کار شبانه: زنان کمتر از 25٪ از شیفت شبانه کار را اشغال می کنند.

تبعيض عليه زنان در رسانه هاي فرانسه: زماني که قرار است مصاحبه اي با يک کارشناس انجام گيرد يا اينکه مقاله اي برجسته نشان داده شود و يا اينکه اجازه سخن گفتن در يک برنامه زنده تلويزيوني به يک فرد داده شود زنان در درجه دوم اهميت قرار مي گيرند و در رسانه ها تصويري کم رنگ از آنها ارائه مي شود. در حال حاضر اين واقعيت وجود دارد که در فرانسه زنان کمتر در پست هاي مديريتي و مراکز سياسي به کار گرفته مي شوند. تازه ترين بررسي ها در فرانسه نشان مي دهد که مردان فرانسوي حداقل هجده درصد بيشتر از زنان امکان يافته اند که در برنامه هاي تلويزيوني به ارائه نظر بپردازند. اين در حالي است که اين فاصله در برخي از شبکه هاي راديويي و تلويزيوني بسيار بيشتر است و به زنان فرصت زيادي براي ارائه نظر داده نمي شود. همچنين زماني که کارشناسان مرد دريک برنامه تلويزيوني خاضر مي شوند زنان در اين برنامه ها حداکثر نقش يک شاهد را ايفا مي کنند و در حالي که در بيست و پنج دقيقه از زمان برنامه کارشناسان مرد صحبت مي کنند اين زمان براي کارشناسان زن به کمتر از دو دقيقه کاهش مي يابد و اگر اين نسبت در کل برنامه هاي تلويزيوني مورد بررسي قرار گيرد مشاهده مي شود که در حالت کلي نسبت زماني که به زنان اختصاص داده مي شود در مقايسه با مردان سي و دو به شصت و هشت است.

مطبوعات فرانسوي نيز جايگاه چندان بالايي براي زنان قائل نيستند به طوري که در هفته نامه هاي فرانسوي يازده درصد مقالات به زنان اختصاص مي يابد در حالي که اين رقم درباره مردان سي و شش درصد است. همچنين تصوير مردان در مطبوعات فرانسوي سه بار بيشتر از تصوير زنان چاپ مي شود.

گاهشمار مبارزه زنان برای فرصت های برابر در فرانسه

1900- قانون اجازه می دهد به زنان کاملا با دسترسی به دادخواهی وارد اداره شوند

1907- قانون اجازه می دهد تا زنان متاهل, آزادانه از حقوق خود بهره برداری کنند

1908- قانون مرخصی هشت هفته ای زایمان بدون حقوق را اجازه می دهد

1920- زنان می توانند بدون اجازه همسر به یک سندیکا بپیوندند

1928- مرخصی زایمان با حقوق کامل به مدت دو ماه

1942- زنان مطلقه می تواتند کار کنند اگرچه شوهرانشان شاغل باشند به شرط آنکه سبب اخراج آنان نگردد

1944- حق رای برای زنان

1965- اصلاح قانون مربوط به ازدواج: زنان می توانند بدون اجازه شوهران خود وارد بازار کار شوند و از فواید آن بهره مند شوند.

1971- تاسیس مرخصی زایمان با پرداخت تا 90 درصد برای همه

1972- قانون تاسیسی دستمزد برابر بین زنان و مردان، یک سری از قوانین برای اولین بار در این موضوع واقعا اعمال می شود

1975- قانون منع تبعیض در خدمات عمومی

1977- حذف کمک هزینه دستمزد واحد

1983- قانون دستمزد برابر بین زنان و مردان، بسیار کم کاربردی

1984- مرخصی والدین مفتوح است برای هریک با انتخاب

1987- کاهش محدودیت کار در شب

1992- قانون در برابر آزار و اذیت جنسی

2001- تقویت قانون سال 1983 در مورد فرصت های برابر

2010- قانون مربوط به "خشونت بر زنان ،" در میان زوج ها، موثر بر کودکان، که باعث ایجاد جرم خشونت خانگی به شخصیت روانی است.

4-4- آسيب شناسي اجتماعي

فرانسه از نظر اجتماعي با مشكلاتي نظير مهاجرت و بحران هويت، رشد بزهكاري، متزلزل بودن بنياد خانواده، وضعيت اسفبار زندان ها، بيكاري، خودكشي و غيره مواجه است.

مهاجرت و بحران هويت: از نگاه جامعه‌شناسي كليد واژه‌هاي اين بحران را در مواردي چون حومه‌هاي شهري، جوانان، مهاجرين، تبعيض، فقر، بيكاري، عوامل خارجي، قانون شكني، بحران‌هاي بين‌المللي، استعمار و مستعمرات، خشونت، بنيادگرايي (در معناي عام كلمه)، رقابت‌هاي حزبي، پليس و... مي‌توان خلاصه كرد. غالب حومه‌هاي شهري فرانسه محل سكونت مهاجريني است كه اغلب از مستعمرات سابق فرانسه آمده‌اند. تبعيض و نابرابري از بارزترين وجوه برخي حومه‌هاي شهري مهاجرنشين در فرانسه است. مهاجرين مسلمان بويژه عرب تبار كشورهاي شمال آفريقا تاكنون نتوانسته‌اند جايگاه مناسبي در ساختار و هرم جمعيتي، سياسي و اقتصادي فرانسه كسب كنند. نظام سياسي فرانسه با وجود شعارها و تلاش‌هاي فراوان بدليل سياست‌هاي ناهمگن و متناقض هنوز نتوانسته خارجيان بويژه خارجيان مسلمان و بطور خاص مسلمانان مستعمرات سابق را در اين جمهوري جذب و هضم كند. نوع عمل و زيست مسلمانان عرب تبار مغربي و انزواي آنان در جامعه فرانسه از سويي و برخورد فرانسويان از سوي ديگر، دو سوي حلقه بسته‌اي را تشكيل داده كه ظاهرا راه برون رفت از آن مشكل مي‌نمايد و مسلما ايجاد آشوب راه آن نيست.

"گتو"[14] اصطلاحي است كه براي اماكن اقامتي اين نوع از مهاجران بكار گرفته مي‌شود و داراي بار منفي است. در سالهاي گذشته بسياري از جامعه شناسان به مساله "گتو" به‌عنوان مناطقي جرم‌خيز پرداخته‌اند. اين مفهوم از اين جهت مورد نقد مخالفين واقع شده كه دولت با ساخت گتوها در واقع تلاش كرده كه طبقات مهاجر را دور هم جمع كرده و از ورود و انتشار آنها به متن جامعه فرانسوي جلوگيري كند. اين كار با اعمال سياست‌هايي مستقيم و غيرمستقيم صورت گرفته است، به اين صورت كه فرد مهاجر با مشكلات فراواني براي زندگي روبروست، نداشتن اجازه كار، موقت بودن اجازه اقامت و محدوديت‌هاي مالي ديگري چون نداشتن حساب بانكي قوي، معتبر و پايدار از سويي وي را در ضعفي مزمن نگاه مي‌دارد و از سوي ديگر نبود شغل، نداشتن تخصص و سرمايه، استقبال نكردن كارفرمايان فرانسوي و گران‌بودن هزينه‌هاي مسكن وي را عملا به حاشيه مي‌راند. او كه نمي‌تواند به دليل همين محدوديت‌ها به متن جامعه فرانسه وارد شود و با بيكاري و فقر مزمن روبروست به حاشيه رانده مي‌شود. مهاجر در اين مناطق با افراد مشابه خود روبروست، درد مشترك، سرنوشت مشابه و آينده و برخوردهاي همسان از سوي جامعه ميزبان آنها را به هم مي‌پيوندد و اين همبستگي مي‌تواند در صورت بروز كوچكترين مساله‌اي به يك آشوب و بحران اجتمادر سال‌هاي اخير و در تب و تاب سياست‌هاي حزبي از سوي جامعه‌شناسان يا كارشناسان نسبت به اين مساله هشدارهايي داده شده و اين مساله‌جديدي نيست.

با توجه به برخوردهاي تند پليس فرانسه با عاملان ناآرامي‌هاي مربوط به حومه شهرها بخصوص پاريس، پديده نويني كه درباب مسايل اجتماعي فرانسه رخ داده، برخورد خصمانه و خشونت‌آميز و گاه زير زميني جوانان با ماموران پليس است.  گزارش ها نشان مي‌دهد كه جوانان فرانسه در سال هاي اخير بيشترين ميزان انتقام فيزيكي را از ماموران پليس داشته اند.

بزهكاري: ژان مری بوکل، وزیر مشاور دادگستری فرانسه در مصاحبه با مطبوعات با اشاره به رشد بزهکاری در میان کودکان و نوجوانان در بیست سال گذشته که به رقم تکان دهنده 118% می رسد، یادآوری کرده است که در سال  2010 ميلادي تعداد 214612 کودک یا دست به جرائم جنائی زده اند و یا مرتکب بزهکاری های کوچکتر شده اند. این مقام مسئول فرانسوی دو منبع مهم آلودگی نوجوانان زیر هجده سال را به انجام اعمال تبهکارانه، ناتوانی خانواده ها در تربیت فرزندان و نیز شکست تحصیلی نوجوانان و در نتیجه خروج آنها از کادر مدرسه و جذب شدنشان در شبکه های تبهکار ارزیابی می کند. اعتياد مسئله اي است كه بيشتر دامنگير نسل جوان فرانسه است. شراب در فرانسه به وفور مصرف مي شود و الكليسم جامعه فرانسه را تهديد مي كند.[15]

خودكشي : همه ساله بيش از 100000 نفر در فرانسه يعني در هر 50 دقيقه يك نفر بر اثر خودكشي مي ميرند. گفته مي شود آمار تلفات خودكشي دو برابر كشته شدگان جاده اي در فرانسه است. سالانه بيش از 1500 نفر در فرانسه بر اثر خودكشي در ايستگاه هاي مترو و قطار از بين مي روند و اين كشور از سال هاي دور با اين پديده اجتماعي مواجه بوده است. اين افراد در ایستگاه‌هاي مترو و راه‌آهن در كمين لوكوموتيوها مي‌نشينند و به محض نزديك شدن مترو يا قطار به ايستگاه مورد نظر، يكباره خود را در مقابل چشمان بهت‌زده مردم بر روي ريل‌ها مي‌اندازند. تاكنون‌بيكاري و بي‌خانماني به عنوان عوامل اصلي خودكشي در فرانسه قلمداد مي‌شد، اما جامعه‌شناسان پا را فراتر گذاشته و خاستگاه اجتماعي افراد و وظايف متقابل بين فرد و خانواده و جامعه را نيز در اين واقعه مورد توجه قرار داده‌اند.  به عقيده آنان، بيكاري، تنهايي و نبود كانون گرم خانواده، مسئولیت سنگين زندگي كه يك جوان با جدايي از خانواده بايد آن را تجربه كند، عمده‌ترين عوامل بروز اين پديده به ويژه در قشر جوان است.

وضعيت اسفبار زندان هاي فرانسه: رشد روز افزون بزهكاري، ناهنجاري هاي اجتماعي و ارتكاب جرم هاي مختلف ازسوي بخش قابل توجهي ازشهروندان فرانسوي، ازدياد زندانيان در فرانسه را در پي داشته است. زندان هاي فرانسه براي 56 هزار نفر جاي دارد و برغم سرمايه گذاري هاي صورت گرفته در زندانهاي كشور شرايط نگهداري زندانيان بسيار نامطلوب است. در اول ژوئيه سال 2011 ميلادي 56 هزار و81 زنداني داراي جاي تعيين شده بودند كه براي11هزار و 185 نفر بقيه جايي تعريف نشده بود واين ميزان به نسبت سال 2010 ميلادي با 14 درصد افزايش همراه بوده است. آمارها نشان مي دهد كه درفرانسه به ازاي هر100هزار نفر 196 زنداني مرد و 5/6 زنداني زن وجود داشته و متوسط مدت حبس براي اين افراد هم در سال 2010 ميلادي ، 8/9 ماه بوده است. [16]

به گفته 'پيير ويكتور'مديرتحقيقات مركز ملي تحقيقات علمي ( CNRS )درسه ماه اول سال 2011 ميلادي تعداد ورودي به زندان هاي فرانسه 10 درصد افزايش داشته و اين درحالي است كه افزايش اجراي حكم در زندانياني كه بين 1 تا زير سه سال حبس دارند با 50 درصد رشد همراه بوده است.[17]

شواهد نشان مي دهد كه در زندان هايي كه افرادي با دوره هاي حبس كم ديده مي شوند يا آنهايي كه منتظر صدور احكام خود هستند شرايط نگهداري زندانيان مناسب نيست و با قانون كيفري اصلا انطباق ندارد.

جرائم سازمان يافته: جرائم سازمان يافته و فعاليت گروه هاي غير قانوني كه به طور تشكيلاتي در كار قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و غيره هستند، يكي از مشكلات اجتماعي موجود در فرانسه است. سرقت زنجیره‌‌‌‌‌‌‌ای سه بانک‌ در شهر پاريس با حفر تونل هاي زيرزميني درسال 2010 نمونه اي از جرائم سازمان يافته در اين كشور است. در یک مورد از اين سرقت ها بیش از 200 صندوق شخصی بانک کردیت لیونز با اموالی به ارزش 2 میلیون یورو به سرقت رفت. [18]

درسال 2002 جرايم سنگيني مبني بر٣٧٥٠ يورو و ٦ ماه حبس براي زنان خياباني وضع گرديد. اصلي‌ترين گروهي كه در پاريس مورد هدف بودند، زنان طبقه كارگري پاريس بودند كه مستقل كار مي‌كردند. قوانين سخت دولت، باعث رانده شدن اين قشر از شهر پاريس شد. اما پس از رانده شدن اين قشر، نيروهاي جديدي از صحراي آفريقا، «كوزوو» و «روماني» توسط شبکه هاي مافيايي مرتبط با تجارت دختران و زنان ، جانشين آنان شدند.

تكدي گري : گداهای فرانسه معمولا سه دسته هستند؛ كلوشارها ميخوارگان ولگردي هستند كه هميشه بطري شراب در دست و تكه اي نان در جيب و روزنامه اي در بغل دارند . زمستان ها روي مجراهاي فاضلاب، كه گرم است و تابستانها كنار خيابان ها و معابر عمومي ، و يا زير پل هاي رود سن كه خنك است ، مي خوابند . معمولا شغلي ندارند و اگر داشته باشند ، از نوع تعمير مجراهاي فاضلاب است . شايد هرگز در عمرشان حمام نكنند . البته مزاحمتي هم براي كسي فراهم نمي آورند و دولت فرانسه ، با استناد به اين نكته كه " هيچ كس حق ندارد نوع زندگي خود را بر ديگري تحميل كند " آنان را آزاد مي گذارد. دسته دوم كساني كه دو زانو به حالت نیم خیز روی زمین می نشینند و یك کاغذ دست می گیرند که روی آن نوشته «من گرسنه هستم و ...» ؛ سوم كساني که چیزی مثل روزنامه مجانی یك بروشور یا یك چنین چیزی دست آدم می دهند و پول می خواهند.به جز این سه گروه افرادی هم هستند که به قولی با هنرشان پول می گیرند. موزيسين هايي كه با نواختن موسيقي، اجراي نمايش عروسكي و يا نمايش اسكيت بازي از مردم پول دريافت مي كنند.

قوانين امروز فرانسه در مبارزه با تكدي گري :

در 18 مارس2003، قانوني به نام «قانون امنيت داخلي» با هدف مقابله با افزايش جرم و ناامني به تصويب رسيد. با تصويب اين قانون جرايم و ضمانت اجراهاي جديدي ايجاد شد كه يكي از حوزه هاي آن، مربوط به قوانين تكدي گري مي شد. امروزه اين قوانين با نام «بهره برداري از تكدي گري» به عنوان يكي از بخش هاي فصل 5 از عنوان 2 كتاب دوم در قانون جزاي فرانسه گنجانده شده اند. در اين خصوص سه ماده در اين بخش پيش بيني شده است: ماده اول به تعريف جرم «بهره برداري از تكدي گري» پرداخته است. طبق اين ماده هر نوع سازماندهي تكدي گري ديگران، براي كسب سود يا بهره برداري از كساني كه به طور مستقيم به تكدي گري مي پردازند و مشاركت در عوايد و اخذ پول از آنها، از مصاديق اين جرم است. همچنان كه در شق 3 و 4 هرگونه استخدام، آموزش و منحرف كردن و فشار آوردن بر افراد براي مبادرت به گدايي يا انجام كارهايي كه در جهت دريافت كمك در معابر عمومي انجام مي شود نيز از مصاديق اين جرم محسوب مي شوند. مشمولان اين ماده به سه سال زندان و جريمه 45 هزار يورويي محكوم مي شوند. بر اساس ماده دوم در صورتي كه مرتكب، افراد نابالغ يا آسيب پذير از لحاظ رواني، جسمي و بيمار و... يا تعداد زيادي از افراد را به عنوان متكدي به كار گيرد، اين مجازات مي تواند به پنج سال زندان و جريمه يي برابر با 75 هزار يورو تبديل شود. همچنين موارد ديگري نيز از مصاديق اين تشديد مجازات برشمرده شده اند. ماده سوم نيز مقرر كرده است كه اگر چنين جرمي در قالب يك باند سازمان يافته شناسايي شود، اين تشديد مجازات به 10سال زندان و جريمه يي معادل يك ميليون و 500 هزار يورو افزايش خواهد يافت. چنان كه ملاحظه مي شود، قوانين امروزي در فرانسه، ضمانت اجراهاي نسبتا شديدي را براي مقابله با تكدي گري به ويژه از نوع سازمان يافته آن مقرر كرده است.[19]

5-4- وضعیت اقتصادی و معیشتی

فرانسه مرحله گذار از یک اقتصاد مدرن و مرفه همراه با مالکیت و مداخله عمیق دولت به یک اقتصاد مبتنی بر مکانیزم بازار را سپري مي كند. دولت سوسیالیست ميتران بسیاری از شرکت های بزرگ، بانک ها و بیمه‌ها را خصوصی اعلام نمود. اما چندین شرکت عمده از جمله ایرفرانس، فرانس تله‌کوم، رنو و تالس در اختیار دولت است و دولت در برخی از امور بویژه انرژي، حمل و نقل عمومی و صنایع دفاعی دولت حاکمیت دارد. بخش ارتباطات راه دور برای بخش خصوصی بتدریج آزاد شده‌است. رهبران فرانسوی نظام سرمایه داری را می‌پذیرند که در آن عدالت اجتماعی از طریق قوانین، سیاستهای مالیاتی و تأمین اجتماعی اعمال می‌شود و اختلاف درآمد و تأثیر بازار آزاد بر بهداشت و رفاه عمومی را کاهش می‌دهد.

از جمله مهم‌ترین صنایع کشور می‌توان به صنایع فلزکاری، ماشین‌آلات، شیمیایی، وسائط نقلیه، مواد خوراکی و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپیماسازی، کشتی‌سازی، پتروشیمی، الکتریکی، اتمی و نظامی اشاره نمود. گندم، جو، سیب‌زمینی، چغندرقند، سیب، ذرت، برنج، انگور، ماهی، گاو و خوک نیز مهم‌ترین محصولات کشاورزی و دامپروری کشور را تشکیل می‌دهند

سازمان آمار ملي فرانسه رشد اقتصادي اين كشور را براي كل سال 2011 ميلادي  1.7 درصد  اعلام كرد.[20] دولت فرانسه پيش بيني خود را از رشد اقتصادي براي سال جاري كاهش داد و كاهش بودجه جديدي را اعمال كرد تا بودجه خود را تا سال 2016 متوازن نگه دارد. بنابراين در حال حاضر رشد نيم درصدي اقتصاد را براي سال 2012 پيش بيني كرده است. تدابير اتخاذ شده به منظور كاهش كسري بودجه براي كسب اطمينان سرمايه گذاران كه در بحبوحه بحران بدهي اروپا بدبين شده اند ، مهم است. دو اولويت مهم در اقتصاد فرانسه، اشتغال و افزايش قدرت خريد مردم است. بيكاري امروزه يكي از مشكلات دولت‌ است. در فرانسه از هر ‪۱۰ نفر حقوق‌بگير يكي به دنبال كار است، بيكاري تاكنون مدام افزايش داشته و به عددي دو رقمي تبديل شده است. بنا به پيش بيني كارشناسان اداره كاريابي، متوسط زمان انتظار براي يافتن يك شغل مناسب در فرانسه ‪ ۲۲۲روز يا معادل هشت ماه برآورد مي‌شود.  جوانان جوياي كار پايين‌تر از ‪ ۲۵سال (غير دانشجو) در فرانسه خود يك رقم نگران‌كننده ‪ ۲۱درصدي را براي دولت رقم مي‌زنند، اين رقم در اروپا يك ركورد به حساب مي‌آيد. اگر اين رقم را به تعداد جواناني كه هر ساله مدرسه را به قصد كاريابي ترك مي‌كنند اضافه كنيم، آمار نگران‌كننده تري بدست مي‌آيد.  هر ساله در فرانسه ‪ ۱۵۰هزار نفر بدون دستيابي به ديپلم و يا مدركي ترك تحصيل مي‌كنند.

واحد پول فرانسه: در گذشته فرانک بود که مانند اغلب کشورهای اتحادیه اروپا از سال 2002، واحد پول فرانسه به یورو تبدیل شد. در فرانسه 10٪ افراد حدود 46٪ دارایی کشور را در دست دارند.

درآمد سرانه : متوسط درآمد سرانه هر فرانسوی در سال 2011، حدود 000/35 دلار برآورد شده است. سهم بخش های مختلف در اقتصاد فرانسه به ترتیب زیر است: خدمات 4/79٪ صنعت 8/18٪ و کشاورزی 8/1٪.[21]

مهمترین صادرات: ماشین آلات، وسایل حمل و نقل، هواپیما، مواد پلاستیکی و شیمیایی، دارو، آهن، فولاد و مواد عذایی.

مهمترین واردات: ماشین آلات و لوازم صنعتی، وسایل حمل و نقل، نفت خام، هواپیما، مواد پلاستیکی، شیمیایی و مواد معدنی.

صنایع مهم: فرانسه عضو کشورهای پیشرو صنعتی جهان است. کمپانی ها و شرکت های مختلف  در این کشور با خدمات، فعالیت ها و تولیدات متنوع در سراسر جهان فعالیت می کنند.برخی از محصولات فرانسه مانند لوازم بهداشتی و آرایشی، منسوجات، لوازم خانگی، خودرو، ماشین آلات و صنایع هوایی، شهرتی خاص در جهان دارند. ساخت انواع ماشین آلات ، صنایع شیمیایی، کشتی سازی، صنایع فلزی، هواپیما سازی، صنایع برق،توریسمع تولید وسایل نقلیه، تولید جنگ افزار،صنایع اتمی و هسته ای از صنایع مهم فرانسه اند.33 شرکت فرانسوی در بین 500 شرکت بزرگ جهان قرار دارند .

حمل و نقل: در فرانسه حدود 480 فرودگاه وجود دارد که مهمترین آنها فرودگاه شارل دوگل پاریس است. این فرودگاه با 60 میلیون مسافر در سال 2011 دومین فرودگاه پر تردد اروپا بعد از فرودگاه لندن است. از سال 2004 شرکت هواپیمایی ایر فرانس با شرکت ک. ال. ام هلند ادغام شد با پرواز به 185 مقصد در 83 کشور جهان و در اختیار داشتن بیش از 550 هواپیمای مسافری و باری، بزرگترین شرکت هواپیمایی اروپا است.[22]

شبکه راه آهن فرانسه با توسعه مناسب از بهترین و گسترده ترین را آهن ها در اروپا و جهان است. فرانسه 31،840 کیلومتر راه آهن دارد. قطارهای پر سرعت می توانند با سرعت بیش از 300 کیلومتر در ساعت مسافران را جابجا کنند.قطار یورو استار از تونل مانش به طول 50 کیلومتر گذشته و دو کشور فرانسه و انگلستان را از زیر دریا به هم متصل می کند.

در فرانسه بزرگراه ها، اتوبان ها و جاده های متعدد و مختلفی وجود دارد که اقصی نقاط کشور را به هم متصل می کند. حدود 893 هزار کیلومتر انواع جاده در فرانسه وجود دارد که 10490 کیلومتر آن بزرگراه است. با توجه به وسعت محدود فرانسه این میزان بزرگراه ، بیشترین طول بزرگراه در بین کشورهای اتحادیه اروپا است.[23]

بلندترین پل جهان میلو ویادوک در جنوب فرانسه و در نزدیکی شهر میلو ساخته شده است. ارتفاع این پل 343 متر است و برخی از ستون های آن ازبرج ایفل بلندترند. این پل کابلی در سال 2006 به بهره برداری رسید.[24] با توجه به وجود کوه های آلپ و رودخانه های متعد و پستی و بلندی های مختلف در این کشور برای تسهیل در حمل و نقل ، تونل ها و پل های متعددی  احداث شده است که برخی از آنها مانند پل نرماندی از شاهکارهای معماری و مهندسی نیز به شمار می آیند. پل نرماندی در شمال فرانسه به طول 2143 متر ساخته شده که 856 متر آن بین دوپایه آن قرار دارد. فرانسه با 4،668 کیلومتر ساحل و 14932 کیلومتر راه آبی و داشتن جایگاه ویژه اقتصادی و توریستی در جهان ، بنادر فعال متعددی دارد. مارسی در جنوب، فعال ترین بندر فرانسه و چهارمین بندر فعال اروپا است. از بنادر مهم دیگر فرانسه می توان به نیس ، تولوز، مونپلیه، در ساحل مدیترانه، بوردو، نانت و برست در ساحل اقیانوس اطلس اشاره کرد.

خودروسازی: از صنایع مهم فرانسه صنعت خودروسازی است. بیشترین سهم بازار خودرو در فرانسه در اختیار شرکت های فرانسوی رنو ( 27٪) پژو(1/20٪) و سيتروئن(5/13٪) است.در کشور فرانسه طی سال 2010حدود 2 میلیون انواع خودرو تولید شده است.

صنایع هوا و فضا: یکی از صنایع معروف و مهم فرانسه صنایع هوایی است. شرکت چند ملیتی ایرباس که کارخانه اصلی آن در شهر تولوز است به همراه شرکت آمریکایی بوئینگ دو شرکت اصلی سازنده هواپیماهای بزرگ مسافربری در جهان هستند.شرکت ایباس حدود 57 هزار کارمند در 16 شعبه خود در 4 کشور فرانسه، آلمان ، انگلستان و ایتالیا دارد.قطعات در دو شهر تولوز و هامبورگ آلمان مونتاژ می شوند. اولین محصول این شرکت هواپمای مدل آ300 بود که در سال 1974 عرضه شد. از آخرین محصولات آن می توان به مدل آ380 اشاره کرد که بین 853-555 مسافر را در دو طبقه جابه جا می کند.

فرانسه از معدود کشورهایی است که در زمینه فضایی فعال است. موشک های آریان از پایگاه فضایی گویان فرانسه واقع در آمریکای جنوبی، ماهواره های مختلفی را به فضا پرتاب می کند. این موشک ها در سازمان فضایی اروپا با محوریت فرانسه تولید می شوند.

صنایع انرژی: شرکت توتال فرانسه يكي از شرکت های بزرگ جهان در حوزه نفت و گاز است. انرژی هسته ای در فرانسه اهمیت زیادی دارد به طوری که 75٪ برق این کشور از 59 راکتور نیروگاههای هسته ای تامین می شود و نخستین راکتور جوش هسته ای جهان با مشارکت کشورهای بزرگ صنعتی در فرانسه در حال احداث است. از نظر تولید برق فرانسه در رتبه هشتم جهان است.[25]

توریسم: صنعت توریسم در فرانسه جایگاه ویژه ای دارد. جاذبه های مختلف فرهنگی ، هنری ، تاریخی، طبیعی، علمی و صنعتی فرانسه باعث شده سالانه میلیون ها نفر از اقصی نقاط جهان به این کشور سفر کنند. طی سال های متمادی فرانسه رتبه اول در جذب گردشگر جهان را به خود اختصاص داده است. تنها در سال 2010 حدود 1/77 میلیون نفر توریست خارجی از فرانسه بازدید کرده اند. در فرانسه امکانات و تدارکات مختلفی برای جذب گردشگر مهیا شده است. درآمد فرانسه از جهانگردان در سال 2010، حدود 46 میلیارد دلار برآورد شده است. مکان هایی که بیشترین توریست را به خود جلب می کنند به ترتیب عبارتند از: برج ایفل، موزه لوور، قصر ورسای، میدان طاق نصرتع مرکز ژرژ پمپیدو و موزه اورسی. در فرانسه قصرها، کلیساها، موزه ها و بناهای قدیمی و جالب توجه بسیاری برای توریست ها وجود دارد. در کنار آنها نیز مراکز تفریحی مانند شهر بازی پاریس ، سواحل زیبای نیس  و کوه های آلپ برای گروه های مختلف قابل توجه است. برنامه های فرهنگی ، هنری و جشنواره های بسیاری در فرانسه برپا می شود که علاقمندان زیادی را به خود جلب می کند.

کشاورزی و منابع طبیعی: کشاورزی و منابع طبیعی در فرانسه اهمیت زیادی دارد و دولت از آن حمایت می کند. فرانسه ششمین تولید کننده  و دومین صادر کننده مواد غذایی بعد از آمریکا است. بر اساس گزارش فائو کشور فرانسه 18 میلیون و 440 هزار هکتار زمین زراعی، یک میلیون و 142 هزار هکتار گیاهان دائمی و ده میلیون 124 هزار هکتار مرتع دارد. به عبارتی 36٪ زمین های فرانسه مزروعی و 18٪ مرتع اند. 10٪ آب این کشور در کشاورزی، 74٪ صنعت و 16٪ در مصارف شهری استفاده می شود. تنها 13٪ از زمین های کشاورزی آبیاری و 87٪ بقیه از آب باران سیراب می شوند. دامداران این کشور بیش از 19 میلیون راس گاو و 10 میلیون راس گوسفند و بز را پرورش می دهند.

فرانسه در تولید برخی محصولات رتبه های بالایی در جهان دارد. به طور مثال بیشترین تولید چغندر قند در جهان به میزان 30 میلیون تن ، رتبه دوم تولید انگور، رتبه چهارم تولید جو، کیوی و نخود فرنگی، رتبه پنجم تولید زرد آلو، شیر،قارچ خوراکی و گندم با 37 میلیون تن ، از آن جمله است.

نمایشگاه بين المللي کشاورزي[26] از مهمترين و معروفترين نمايشگاه هاي صنعت کشاورزي مي باشد كه به صورت دوسالانه در شهر پاريس پايتخت جهاني کشاورزي و اولين بازار اروپايي اين صنعت برگزار مي گردد. اين نمايشگاه تنها نمايشگاه تخصصي کشاورزي است که تمامي نيازهاي فعالان اين صنعت را در بر مي گيرد و محلي براي ملاقاتهاي جهاني با تامين کنندگان نيازهاي دنياي کشاورزي و پرورش دام است.[27]

6-4- ورزش

ورزش در فرانسه از اهميت بسياري برخوردار است و جايگاه مهمي در زندگي روزمره دارد. وزارت ورزش و جوانان مسئولیت مدیریت ورزش کشور را بر عهده دارد. تمرین های ورزشی طی سال های اخیر پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است.  36 میلیون نفر در 70 هزار استادیوم ، 19 هزارمجموعه ورزشی و 36 هزار استخر ورزش می کنند و حدود 10میلیون نفر از آنان دارای مدرک یکی از 91 فدراسیون ورزشی فرانسه هستند. مردم فرانسه در سنين بالا هم ورزش مي كنند . 61% مردم در سنين بين 65-50 سال به طور پيوسته، آرام و منظم يا گهگاه ورزش مي كنند.روي هم رفته دو سوم فرانسوی ها دست کم به طور نامنظم ورزش مي كنند.[28]

ورزش بخش قابل توجهي در دوران تحصيل محسوب مي شود. بچه ها اولين بار طعم ورزش كردن را در 4 سالگي در دوران پيش از مدرسه مي چشند و به مدت 6 ساعت در هفته، فعاليت ورزشي مي كنند. در كلاس اول تاكيد بر آموزش ورزش و قدرت بدني وجود دارد. در اين سال دانش آموزان با شنا كردن و بازي هاي ورزشي در حد يك تيم ورزشي آشنا مي شوند. در سال دوم از آموزش فيزيكي بهره مي برند. اين شكل افزايش تمرينات سنگين براي دانش آموزان سبب ايجاد رقابت موثر به منظور اتحاد اعضاي تيم ورزش مدرسه خواهد شد.

ورزش هاي محبوب در فرانسه عبارتند از: فوتبال، تنيس، جودو، بسكتبال، راگبي، اسب دواني، دوچرخه سواري، اسكي، گلف، كاراته و... فوتبال و تنیس دو ورزشی هستند که بیشترین فارغ التحصیل را دارند. جودو، پتانک، اسب سواری، بدمینتون و گلف طی سال های اخیر موفقیت های چشمگیری داشته اند. همچنین ورزش های اکتشافی و ماجراجویانه چون دوچرخه سواری روی زمین خاکی، راهپیمایی، صخره نوردی، چتر بازی، کانوئه کایاک و غیره.، که بر شمار هوادارانش افزوده می شود.

مردم فرانسه از ورزش لذت می برند و رویدادهای ورزشی را از نزدیک دنبال می کنند. برخی از رویدادهای ورزشی بسیار مشهور هر سال در فرانسه  رخ می دهد و در سراسر جهان به خوبی شناخته شده هستند. رویدادهای ورزشی بین المللی فرانسه به اختصار بیان می شود.

فوتبال محبوب ترین بازی تیمی و گروهی در فرانسه است. سرنوشت تیم ملی و تیم های لیگ مانند مارسی، اغلب موضوع بحث های داغ هستند! تيم ملي فرانسه در جام جهاني 1998 قهرماني را از آن خود كرد. هم چنين در جام ملت هاي اروپا در سال هاي 1984 و 2000 قهرمان شدند . از باشگاه هاي مطرح فوتبال فرانسه ، تيم ليون را مي توان نام برد كه از سال 2001 تا 2007 شش سال پياپي قهرمان ليگ برتر فرانسه شد. ميشل پلاتيني معروف ترين فوتباليست فرانسه است كه 3 بار عنوان بهترين فوتباليست اروپارا كسب كرده است. پلاتيني هم اكنون رئيس فدراسيون فوتبال اروپا است. گفتني است بازي هاي جام جهاني فوتبال را يك فرد فرانسوي به نام ژول ريمه ( 1956-1873)[29] در سال 1930 بنيانگذاري كرده است. او به خاطر ابتكار طرح جام جهاني مشهور است. جام اهدايي آن مسابقات نيز" يادبود ژول ريمه" نام گرفت. وي از 1919 تا 1945 رئيس فدراسيون فوتبال فرانسه و از 1921 تا 1954 رئيس فيفا بود.

ورزش تنيس دومين ورزش متداول در فرانسه بعد از فوتبال است. در فرانسه بيش از ۵۰۰ تنيسور با رتبه جهانى قابل توجه وجود دارند و اين امر محصول آن است كه در اين كشور بيش از ۱۰ ميليون نفر به تنيس مى پردازند. فدراسيون تنيس فرانسه ۵۰ ميليون يورو بودجه سالانه دارد. مسابقه بین المللی تنیس رولان گاروس یکی از مسابقات تنیس در زمین خاکی است که از سال 1928 در پاریس، همه ساله در استادیوم رولان گاروس[30] توسط فدراسیون تنیس فرانسه  در هفته آخر ماه مه و هفته اول ژوئن برگزار می شود و در حال حاضر یکی از چهار مسابقه بین المللی گراند اسلم است. در جهان تنیس در بین انگلیسی زبان ها این مسابقه با نام فرنچ اوپن شناخته شده است. این مسابقه بعد از ویمبلدون انگلستان معتبرترین مسابقه تنیس در جهان تلقی می شود و به عنوان یک رویدادبین المللی ورزشی تحت پوشش خبری رسانه های جهان قرار می گیرد. جایزه این مسابقات در حدود ۱۵ میلیون یورو (۳۰ میلیون دلار) است.[31]

بيشتر مردم فرانسه به دوچرخه سواري علاقه دارند. تور دو فرانس  که از معروف ترين و معتبرترين مسابقه های دوچرخه سواري جهان است، یکی از نمادهای ورزش فرانسه محسوب می شود.از سال 1903 تا كنون فرانسه هر سال در تابستان پذیراى رکاب زن هاى مشهورى است که از هر گوشه دنیا براى شرکت در رقابتى سنگین دور هم جمع مى شوند.  رقابت‌های دوچرخه سواری توردوفرانس[32] در مسافتی برابر 3500 كیلومتر در جاده های كشور فرانسه و برخی كشورهای هم مرز آن برگزار می شود که مسیر آن هر ساله تغییر می كند اما همیشه پایان آن در پاریس و در سالهای اخیر خیابان شانزلیزه بوده است و قبل از آن مسابقات در استادیوم پارك دوفرانس در غرب پاریس خاتمه می یافت. تور دو فرانس براى مردم فرانسه فقط یک مسابقه ورزشى خاص نیست، یک نوع افتخار ملى است. تور دو فرانس در همه جاى زندگى فرانسوی ها ، حتى در باورها و خرافاتشان حضور دارد. مردم فرانسه معتقدند اگر بچه هاى کوچک بتوانند به دوچرخه سواران آب برسانند خوشبخت مى شوند و اگر هم پیرمردها همراه یکى از آنها آب بخورند عمر نوح مى کنند. صدها نفر از تماشاگران  درخط مسیر، دوچرخه سواران را تشویق می کنند.[33]

تورنمنت شش گانه راگبی، مهمترین جام جهانی ورزش راگبی است که شش کشور فرانسه، انگلستان، اسکاتلند، ولز، ایرلند و ایتالیا در آن هر سال با یکدیگر رقابت می کنند. تیم ملی راگبی فرانسه یکی از بهترین ها در جهان است. ورزش راگبی یکی از ورزش های مورد علاقه مردم فرانسه است و درجنوب غربی فرانسه جایگاه مقدسی در بین مردم دارد و ورزش اول این منطقه بشمار می رود. محبوبیت راگبی در فرانسه به اندازه ای است که در سال های اخیر رسانه ها بارها اخباری مربوط به سفرهای یک وزیر یا شخصیت های اقتصادی این کشور با هواپیماهای جت اختصاصی برای تماشای مسابقات راگبی را منتشر کرده اند. فروش عکس ها و پوسترها و لباس بازیکنان راگبی در فرانسه رواج بسیاری یافته است و حتی در سال 2007 میلادی براند معروف «شانل» فرانسه یک توپ راگبی تمام چرم تزیینی در تعداد محدود تولید کرد که هر کدام آن ۷۰۰ر۲ دلار به فروش رسید. [34]

مسابقات اتومبيلراني در فرانسه از سال 1894  آغاز شد و تا كنون ادامه دارد. اين مسابقات در جهان از اهميت و ارزش بالايي برخوردار است و كمپاني هاي بزرگ خودروسازي و ديگر شركت هاي وابسته مانند شركت هاي نفتي و لاستيك سازي آن را پشتيباني مي كنند. از مهم ترين مسابقات فرمول يك  می توان به مسابقات اتومبيلراني جايزه بزرگ اشاره كرد كه به آن گران پري[35] نيز مي گويند. بخش هايي از اين مسابقات در خاك فرانسه برگزار مي شود. مسابقات بین المللی اتومبیلرانی بیست و چهار ساعته لومان فرانسه[36] با سرعت های بیش از400 کیلومتر در ساعت از رویدادهای ورزشی بین المللی است که از سال 1923 تا کنون علاقمندان به این رشته ورزشی را از سراسر جهان به شهر لومان فرانسه جذب می کند.

جایزه بزرگ لارک تریومف (طاق نصرت)[37] یکی از معروف ترین و معتبر ترین مسابقات بین المللی  اسبدوانی در جهان است.[38] این رویداد مهم ورزشی درلانگ شامپ[39] در پاریس برگزار می شود

پتانک (شبیه بولینگ)[40] بازی ملی فرانسوی است که در فرانسه طرفداران زیادی دارد. این بازی با توپ های فلزی سنگین و یک جک بال انجام می شود. در پارک ها و میادین شهر همواره گروهی از مردم، عموما سالمندان در حال انجام این بازی مشاهده می شوند.

فرانسه و المپيك: بارون پيير دو كوبرتين فرانسوي( 1937-1863)[41] مربي علوم تربيتي، مورخ، برنده جايزه نوبل و فعال حوزه ورزش بود كه پدر بازي هاي المپيك مدرن ناميده مي شود. كميته بين المللي المپيك به ابتكار كوبرتين در سال 1984 پايه گذاري شد. دو سال بعد و به همت اين كميته،نخستين دوره رقابت هاي المپيك در آتن يونان، خاطرات هزار ساله رقابت هاي المپيك يونان باستان را از دل خاك بيرون كشيد. در سال 1913 براي اولين بار پنج حلقه رنگين عبارت از آبي، زرد، سياه، سبز و قرمز به عنوان پرچم توسط كوبرتين متولد شد. فرانسه تا كنون بازي هاي تابستاني دو بار( پاريس 19000 و 1924) و بازي هاي زمستاني سه بار( 1924، 1968، 1992) ميزبان بازي هاي المپيك شده است.

7-4- نحوه گذراندن اوقات فراغت

فرانسوي ها در اوقات فراغت چه كار مي كنند؟ آنان پس از كار، آخرهفته و روزهاي تعطيل و مرخصي به چه كاري مي پردازند؟ پاسخ به اين سوالات بر اساس مناطق، سن، جنسيت، موقعيت خانوادگي، درآمد، سطح تحصيلات، وقت آزاد يا به عبارت ساده تر ذائقه هر كس متفاوت خواهد بود. فرانسه شهرت دارد به بهشت كارگران كه در آن كمتر از كشورهاي ديگر كار مي كنند. فرانسوي ها همچنين شهرت دارند به اين كه كاركردن را دوست ندارند و فقط به تعطيلات فكر مي كنند و غيره. اين گونه قضاوت ها نادرست و ناعادلانه است. بهتر اين است كه گفته شود بسياري از فرانسوي ها به زندگي خارج از كار تخصصي روزمره خود علاقمند هستند و اين كه در فرانسه قانون زمان كار به دقت تنظيم شده است: 35 ساعت كار در هفته، 5 هفته تعطيلات با حقوق در سال، تعطيلات زايمان براي زنان (16 هفته كه 6 هفته قبل از زايمان است)تعطيلات پدرشدن براي مردان( 2 هفته). به علاوه ، در فرانسه افزايش روزهاي تعطيل مرسوم است: اگر پنجشنيه يا سه شنبه روز تعطيل باشد شركت ها  غالبا جمعه يا دوشنبه را تعطيل مي كنند و اجازه مي دهند كاركنانشان پل  بزنند تا تعطيلات طولاني تري داشته باشند. با وجود اين همه تعطيلات ، فرانسوي ها به طور ميانگين 1700 ساعت  در سال يعني 240 روز از 360 روز كار مي كنند. بازنشستگي نيز از 60 سالگي است كه آن هم اوقات فراغت را به همراه خواهد داشت و بسياري از سالمندان از اين فرصت استفاده مي كنند و از زندگي خود لذت مي برند. صنعت اوقات فراغت بخشي است كه به شدت در حال توسعه است و پيشنهادات در اين زمينه بيش از پيش متنوع تر و رقابتي تر مي شوند. فرانسوي ها به طور كلي 5 تا 10 درصد درآمد خود را براي اوقات فراغت، محصولات فرهنگي و تفريحات هزينه مي كنند و اين امر نشان از اهميت آن دارد.

رسانه 

فرانسوي ها مصرف كنندگان كلان روزنامه نيستند (يك سوم آنان هر روز روزنامه مي خوانند) اما به لحاظ خريد مجله (هفتگي و ماهانه) عمومي يا تخصصي مقام نخست را در جهان دارند. مطبوعات تخصصي در فرانسه بسيار رشد كرده  و حوزه هاي خاص را هدف قرار داده اند: اتومبيل،صيد، شكار، تلويزيون، انفورماتيك، ابزارآلات، تزئينات داخلي، اقتصاد،عكاسي، سفرو غيره. علاوه بر اين، مجلات زنانه نيز كه به طور متناوب منتشر مي شود، عموم زنان ( 25 درصد جمعيت فرانسه) را بر حسب سن، موقعيت اجتماعي، علايق و غيره هدف قرار داده اند.

فرانسوي ها به عنوان ميراث دار سنت ادبيات ملي، كتاب زياد مي خرند. كتابخواني از پيش دبستاني تا پايان آموزش متوسطه ترويج مي شود . برنامه هاي متعدد تلويزيوني و راديويي در معرفي كتاب خود گواه بر اين امر است.

راديو و تلويزيون نيز سهم اساسي در پر كردن اوقات فراغت مردم دارد. آنان به طور ميانگين 3 ساعت در روز تلويزيون تماشا مي كنند و 2 ساعت در روز به راديو گوش فرا مي دهند. مردم از 130 كانال تلويزيوني بهره مند هستند. 4 كانال ملي و عمومي يعني فرانس 2 و فرانس 3 و آرته ( كانال فرهنگي فرانسه- آلماني) و كانال پنج ( كانال آموزشي) و سه كانال ملي خصوصي ت اف آن، ام سيس و كانال پلوس( كانال پولي كه 13 ميليون مشترك در فرانسه و خارج از فرانسه دارد). مابقي كانال ها ( بيست تايي از آنها) به صورت كابل ( 8 درصد مشترك دارند) و يا ماهواره دريافت مي شوند.

برنامه هايي كه بيشترين بيننده را دارند فيلم ها و سريال ها، بازي ها، اطلاع رساني( اخبار تلويزيوني) ورزش ها به ويژه فوتبال هستند. در سال هاي اخير نيز شوهاي تلويزيوني از استقبال خوبي برخوردار بوده است. گزارش هايي نيز از كاهش بينندگان تلويزيوني گاهي اوقات ذكر شده به ويژه نزد بچه ها اما اين به دليل ناراضي بودن آنان از برنامه ها ي تلويزيوني نيست ( يك دوم فرانسوي ها از برنامه هاي تلويزيوني ناراضي اند و اينكه تبليغات تلويزيوني زياد است). وجود انبوه بازي هاي ويدئويي و رايانه اي، دستگاه هاي پخش فيلم كه رقيبان جدي تلويزيون هستند  را نمي توان ناديده گرفت.

بيرون رفتن

در پاسخ به اين سوال كه امشب چه كنيم؟ غالبا گفته مي شود برويم سينما فيلم ببينيم. سينما تفريح مسرت بخش فرانسوي ها است. 50% آنان به طور منظم سينما مي روند و اين بسيار خوب است براي سينمايي كه از سال هاي 70 به بعد دائم در حال بحران است، به سبب رقابت ديگر رسانه هايي كه ظاهر شده اند، كه يكي از آنها تلويزيون است. سينما در سال 1895 در فرانسه خلق شد و امروز به خاطر توليد فيلم بعد از آمريكا  در جايگاه دوم جهاني قرار دارد .

فرانسوي همچنين به كنسرت( 10%) به تئاتر( 20%) به نمايش باله و اپرا(10%) ديدن موزه ها، نمايشگاه ها و مراكز تاريخي( 60%) مي روند. 1200 موزه در فرانسه وجود دارد كه سالانه ده ها ميليون نفر (نه فقط فرانسوي) را به خود جذب مي كنند. از اين ميان موزه لوور ، كاخ ورساي و موزه اورسي شاخص هستند. بيش از 1500 بناي تاريخي در سراسر فرانسه پذيراي بازديد كنندگان هستند كه از اين ميان برج ايفل بيشترين بازديد كننده را دارد. 38000 ساختمان و مركز( كاخ، كليسا و اقامتگاه) در فرانسه به عنوان ميراث فرهنگي توسط وزارت فرهنگ فرانسه ثبت و حفاظت مي شوند.

مراكز تفريحي به هنگام تعطيلات علاقمندان زيادي دارند. پس از بازگشايي ديسني لند پاريس در سال هاي هشتاد، پارك هاي تفريحي ديگر ي مثل آستريكس و اوبليكس در 1990، در 30 كيلومتري پاريس افتتاح شد ولي اين ها صرفا براي سرگرمي و تفريح هستند. پارك ها و مراكز ديگري نيز براي ياددادن در حوزه علم و فن آوري نير ايجاد شدند: پارك دو لا ويلت پاريس و فوتوراسكوپ نزديك پوآتيه. باغ و حش هايي نيز در فرانسه وجود دارد كه در آنها مي توان خانواده حيواناتي كه در اين كشور زندگي نمي كنند را در آنجا مشاهده كرد: در پارك توآري در سي كيلومتري پاريس زرافه، فيل شير، ميمون، و غيره نگهداري مي شوند و اجازه مي دهد كه حيوانات را در منطقه حفاظت شده مورد بازديد مردم قرار گيرند.

مسافرت

فرانسوي ها به هنگام تعطيلات تابستاني و زمستاني، براي خارج شدن از شهر به ويژه پاريس سوار اتومبيل مي شوند، به ايستگاه قطار و يا به فرودگاه مي روند. ازطريق راديو نيز اطلاعات لازم را به هنگام حركت براي جلوگيري از ترافيك سنگين در جاده ها اعلام مي كنند.

درزمستان مقصد طبيعي سفر، كوهستان است: در نوئل يا تعطيلات فوريه ، يك هفته اسكي درامتداد دامنه هاي پوشيده از برف براي بسياري از فرانسوي ها رويايي است. در ژوئيه و به ويژه در اوت، بيش از 35 ميليون فرانسوي به تعطيلات مي روند( 40% نمي روند). در تابستان بيشتر به دنبال آفتاب و ساحل در سواحل مديترانه و اقيانوسيه هستند. برنزه شدن بدن پس ازبازگشت نشانه يك تعطيلات موفق است. پلاژهاي زيادي براي فرانسوي ها در اين فصل وجود دارد .

اگر كساني شلوغي را بر نمي تابند، روستاها براي استراحت آنها جاي مناسبي است. مي شود قدم زد و گردش كرد، يا به ماهيگيري پرداخت، يا در رودخانه شنا كرد، از مناطق تاريخي بازديد نمود يا در جنگل كمپ زد و يا تور دوچرخه سواري گذاشت. گردشگري سبز از جايگاه ويژه اي در فرانسه برخوردار است. ديدن مكانهاي صنعتي نيز در فرانسه رايج است : كارخانه هاي پريه( آب معدني گازدار) در ورگز در 15 كيلومتري شهر نيم، مركز اتمي شينون كارخانه پنير سازي روكفور و غيره.

فرانسوي ها غالبا ترجيح مي دهند به خاطر كمبود بودجه و يا به خاطر سليقه از كشورشان خارج نشوند. از طرفي درست اين است كه فرانسه چيزهاي زيادي براي عرضه به هموطنانش دارد. در ايام تعطيلات تنها 15% فرانسوي ها به خارج و بيشتر هم به كشورهاي همسايه به ويژه اسپانيا مي روند. هنگامي كه دورتر مي روند در آفريقاي شمالي و جنوب شرقي آسيا اقامتي كوتاه خواهند داشت. آمريكاي شمالي نيز مقصد بيشتر جوانان است. فرانسوي ها خيلي كم به سفرهاي گروهي سازمان يافته مي روند و سفرهاي شخصي را ترجيح مي دهند.

ورزش

فرانسوي ها زياد ورزش مي كنند: 80% به طور منظم ورزش مي كنند انواع ورزش هاي نام برده شده عبارتند از:فوتبال، راگبي، تنيس، بسكتبال، شنا، اسكي، پياده روي  و آهسته دويدن، دوچرخه سواري، ژيمناستيك، هنرهای رزمی یا فقط پیاده روی شایع ترین ها هستند. ورزش هاي بسيار نادر را نيز انجام مي دهند: قايق بادباني، کوهنوردی، قایقرانی، غواصی، چتربازی، اسب سواری، گلف، قایقرانی، دوچرخه سواری در کوهستان (VTT). کسانی که بازی گروهي مي كنند معمولا این ورزش ها را، در باشگاه هايي انجام مي دهند که متعلق به فدراسیون ها است. حدود 10 ميليون فارغ التحصيل فدراسيون ها در فرانسه وجود دارد. فوتبال بيشترين ورزشكار را با 2 ميليون  و بعد از آن تنيس با 1 ميليون و سپس جودو با 500 هزار نفر دارد. فرانسوي زمان زيادي را براي ديدن برنامه هاي ورزشي از تلويزيون به ويژه فوتبال و راگبي صرف مي كند. زيرا تيم هاي ملي فرانسه در اين دو رشته در سطح بالا هستند. همچنين ورزش تنيس(رولاند گاروس) در ماه ژوئن و دوچرخه سواري (توردوفرانس) در ماه ژوئيه بزرگ ترين رويداد بين المللي سال محسوب مي شوند. نقطه اوج ديدن ورزش از تلویزیون به مناسبت جام قهرماني اروپا ، جام جهانی فوتبال و بازی های المپیک است.

خلاقیت

تفریح و سرگرمی فرانسوي ها، تنها مصرف كردن و یا شرکت در فعالیت های گروهي نيست. مانند هر کس دیگری، فرانسوي ها دوستدار خلاقيت هنری هستند: 32% موسيقي به ويژه گيتار، ويولون و پيانو مي نوازند. 18% نقاشي مي كنند.14% تئاتر غيرحرفه اي كار مي كنند.8% به ويژه بانوان به رقص مي پردازند. اما از طرف ديگر انجام تعميرات ، ساخت مبلمان، تزئين بهتر خانه ، انجام تعمیرات اعم از کار های کوچک يا بزرگ از اشتغالاتي هستند كه مورد علاقه فرانسوي ها مي باشد. 80% مردان و 50% خانم ها تعميرات جزئي را خود انجام مي دهند. مغازه هاي مخصوص فروش ابزار آلات تعميرات وجود دارد. برنامه هاي تلويزيوني و راديويي كه ابزارهاي جديد را معرفي مي كنند از طرفداران زيادي در فرانسه برخوردار هستند. فرانسوي ها بسيار به باغباني علاقمندند و زدن چمن، كاشت گل، هرس شاخه ها، كاشت سبزیجات در باغچه هاي كوچك از فرصت هايي است كه بخشي از اوقات فراغت آنان را پر مي كند.[42]

8-4- وضعیت بهداشت و سلامت

1-8-4- سیاست های بهداشتی فرانسه

سیاست های بهداشتی دولت، اعمال نظارت مرکزی، منطقه ای و استاني تعریف شده است. وزارت بهداشت فرانسه دارای دو شاخه عمده است:  اداره کل بهداشت و درمان (DGS)  که مسئول سیاست های بهداشت عمومی، به ویژه در خصوص پیشگیری، ایمنی، مراقبت و نظارت است. اداره  بیمارستان ها و مراقبت ها(DHOS) که مسئول تامین مراقبت های بیمارستانی و حرفه های پزشکی و پیراپزشکی است. پزشكي فرانسه از کیفیت بالایی برخوردار است. جراحان، پزشکان، سازمان اورژانس فرانسه  (le SAMU)، و سازمان روانپزشکی در جهان مرجع هستند. ژاپن، سوئد و هلند دارای شاخص سلامت قابل مقایسه با فرانسه هستند.

در سال 2010 ميزان مرگ و مير 8.5 نفر و ميزان مرگ و مير نوزادان 3.8  نفر به ازاي هر هزار نفر تثبيت شده است.  در خصوص علل مرگ و مير برای 543،139 مورد در سال 2008، سرطان اولین رتبه از مرگ و میر (29.6٪) را دارد و به دنبال آن بیماری های خوني (27.5٪)، تصادفات (4.6٪)، بیماری آلزايمر( (٪3.2، دیابت (2.2٪)، خودکشی (1.9٪)، جنون و ديوانگي (1.8٪) و بیماری کبدی مزمن (1.7٪) بيش از 70٪ مرگ و میر در فرانسه را تشكيل مي دهند. در سال 2010، به طور متوسط 1.252 يورو براي بستری بيمارستاني،  678 يورو برای مراقبت های سرپایی (مراقبت های پزشک، کمکی و ...) و 531 يورو براي دارو، در مجموع  2.752 يورو هر فرد فرانسوي برای سلامت هزينه كرده است. توزیع هزینه های پزشکی به ترتیب 47٪ بیمارستانی، 25٪ دستمزد ( پزشک و دندانپزشک و...)، 18٪ دارو و 10٪ غیره( پروتز و آمبولانس..) است.

در سال 2010هزينه هاي جاري بهداشتی در فرانسه، 12.1٪ تولید ناخالص داخلی و 21.3٪ هزینه های عمومی را تشكيل مي دهد . 75.8٪ هزينه هاي سلامتي و پزشکی توسط تامین اجتماعی و 13.5٪  توسط سازمان مکمل (شرکت های بیمه، صندوق های بازنشستگی) تامین شده و 9.4٪ باقی مانده نیز توسط خانواده پرداخت گرديده است. هزینه کل بهداشت فرانسه در مقام سوم کشورهای عضو OECD پس از ایالات متحده (17.4٪ از تولید ناخالص داخلی) و هلند (11.9٪ از تولید ناخالص داخلی) در سال 2009 قرار دارد .

بر اساس  آمار سال 2010 ميلادي، فرانسه 100514 پزشك عمومي، 56330 پزشك متخصص، 23788 متخصص جراح، 12291 روانپزشك ، 3037 بيولوژي پزشكي، 6171 نفر پزشك سلامت عمومي و كار و در مجموع 202130 پزشک دارد. به طور کلی 800 هزار نفر در امور پزشکی و پیراپزشکی فعالیت می کنند. تنها 37٪ پزشکان را زنان تشکیل می دهند. 3236 بیمارستان عمومی و خصوصی با 471521 تخت پذیرای بیماران هستند.

در فرانسه بیش از 4500 نوع دارو هست و به ازای هر 2500 نفر یک دکتر داروساز وجود دارد. 12000 ویزیتور از طرف لابراتوارهای داروسازی بی وقفه داروها را به پزشکان معرفی می کنند. قیمت یک دارو بر اساس 58٪ لابراتوار، 30٪ داروخانه و 7٪ مالیات تعيين مي شود. فرانسه به مصرف زیاد دارو معروف است وفرانسوی ها به ویژه در داروهای آرام بخش یکی از پرمصرف کننده ترین ملت ها در جهان هستند.

فرانسه با 198700 پزشک تقریبا یک پزشک به ازای هر 296 نفر در اروپا بعد از اسپانیا ( 237نفر) ، آلمان(293نفر) قرار دارد.[43]

2-8-4- نظام تامین اجتماعی در فرانسه

سیستم تامین اجتماعی کشور فرانسه بر اساس طبقه بندی معمول اتحادیه بین المللی تامین اجتماعی ( ISSA) پوشش های زیر را ارائه می نماید:

1- بازنشستگی ، ازکارافتادگی و بازماندگان(پایه)

2- درمان و بارداری

3- ازکارافتادگی ناشی از کار

4- بیکاری

5- حمایت های خانوادگی( عائله مندی)

6- حمایت های اجتماعی که بر مبنای آزمون درآمد پرداخت می شود

7- بازنشستگی مکمل به صورت اجباری و اختیاری

به جز پوشش های مکمل، حق بیمه های مربوط به مزایای تامین اجتماعی توسط موسسات مشترک جمع آوری حق بیمه دریافت می شود. مدیریت حق بیمه ها بر عهده آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی است. به منظور شفاف سازی حساب ها، طرح های مختلف را صندوق های ملی سه گانه(صندوق ملی بیمه بازنشستگی،صندوق ملی بیمه بیماری و صندوق ملی مقرری های عائله مندی) اداره می نمایند. در کنار صندوق های ملی، تعداد زیادی صندوق های محلی و منطقه ای نیز به پرداخت مزایا می پردازند. نظارت کلی بر طرح ها را، وزارتخانه های مربوطه به عهده دارند.

پیشینه تاریخی: در فرانسه طرح تامین اجتماعی 1945 بنا داشت برای فرد فرد شهروندان، در هر شرایطی درآمد کافی برای تامین امرار معاش خانوادگی شان تضمین کند. تامین اجتماعی در معنای وسیع عبارت بود از: امنیت شغلی و حذف بیکاری، امنیت درآمد برای کارگر و جبران هزینه های افراد تحت تکفلش، اعطای درآمد جایگزین در صورت بیماری، بارداری،ازکارافتادگی،حادثه کار و ایام پیری. پیر لاروک معمار طرح فرانسوی تامین اجتماعی 1945 و همکارانش برای همه فرانسوی ها نظام واحد تامین اجتماعی آرزو می کردند، اما در عمل ناچار شدند با واقعیت های جامعه کنار بیایند.از ویژگی های این طرح توجه به ساختار اجتماعی- اقتصادی خاص جامعه بود.در سایر کشورهای اروپایی تامین اجتماعی عمدتا بر محور بیمه بیکاری شکل گرفت، اما در فرانسه طرح تامین اجتماعی قبل از هر چیز بر محور بیمه بازنشستگی و مدد معاش خانوادگی تشکیل شد. فرمان ژنرال دو گل در 19 اکتبر 1945 قانون بیمه های اجتماعی را وسعت داد و آن را به خطرات بیماری، بارداری، ازکار افتادگی، پیری و مرگ گسترش داد. قانون 22 اوت 1946 منشور جدیدی از مدد معاش خانوادگی را اعلام نمود.

در حال حاضر ، سیستم تامین اجتماعی فرانسه یک سیستم چند لایه است که پوشش های متفاوتی از جمله مزایای بازنشستگی،از کارافتادگی،بیکاری، بازماندگان، درمان، بارداری و عائله مندی ارائه می نماید.

سیستم بازنشستگی: سیستم بازنشستگی فرانسه به وضوح منطق بیمه ای را با محوریت اصل کار منعکس می نماید: مزایای تامین اجتماعی برای« کارکنان و خانواده آنان» برقرار است، این مزایا مرتبط با درآمد بوده و از طریق حق بیمه هایی که توسط کارگر و کارفرما پرداخت می شود تامین مالی می گردد. نمایندگان کارکنان و کارفرمایان وظیفه مدیریت سیستم را بر عهده دارند و بنا براین از دولت مستقل هستند ( بخصوص در مورد طرح های بازنشستگی مکمل).

در حقیقت، جمعیت فرانسه طی دوران زندگی کاری در سیستم تامین اجتماعی مشارکت می نمایند تا به یک مستمری سخاوتمندانه که حدود 70 درصد متوسط دوران اشتغال شان است دست یابند.

سیستم بازنشستگی فرانسه در وضعیت عمومی از دو لایه اصلی تشکیل یافته است:

لایه اول: بازنشستگی پایه و اجباری را تشکیل می دهد که یک سطح مزایای پایه ارائه می نماید( حداکثر 50 درصد میانگین حقوق 25 سال از بهترین سال های خدمت از لحاظ درآمد). این لایه که تحت عنوان رژیم عمومی شناخته می شود، عمدتا مبتنی بر اصول بیمه های اجتماعی است و از محل حق بیمه های کارگر و کارفرما تامین مالی می شود، اما برای اقشار آسیب پذیرتری که توان پرداخت حق بیمه و مشارکت در رژیم عمومی را ندارند با کمک دولت ، پوشش هایی در رژیم عمومی تعبیه شده که نقش باز توزیعی دارند. لایه دوم نیز از سیستم های بازنشستگی اجباری تشکیل شده اند . این لایه دو نوع طرح مزایای مکمل را برای کارکنان بخش خصوصی یعنی مدیران و برای کارگران فراهم می نماید. در واقع لایه اول بر مبنای طرح مزایای معین ارائه می گردد، رژیم مکمل به صورت مشارکت معین است. در طرح ها ی مکمل، کارکنان در ازای حق بیمه های پرداختی، امتیازاتی دریافت می کنند. شرکای اجتماعی به طور منظم در مورد ارزش این امتیازات بر اساس شرایط اقتصادی و جمعیتی تصمیم گیری می نمایند. ارزش امتیازات در زمان بازنشستگی، مستمری نهایی را تعیین می کنند.

امروزه تقریبا تمام جمعیت فرانسه تحت پوشش قرار دارند اما این امر با کنار هم گذاشتن طرح های بازنشستگی شغلی متفاوت فراهم شده است. درکنار رژیم عمومی که دو سوم جمعیت شاغل را تحت پوشش دارد،رژیم های مختلفی وجود دارد که کارکنان دولت کارکنان برق و گاز، مترو پاریس، و راه آهن ملی یا سایر گروه های شغلی خاص مانند خویش فرمایان یا کشاورزان یا مشاغل آزاد و ... را پوشش می دهد. سیستم بازنشستگی فرانسه انواع دیگری نیز دارد که نقش حاشیه ای دارند. به عنوان مثال برای افرادی که حق بیمه کافی نپرداخته اند، سیستم بازنشستگی کمکی وجود دارد.

بیمه درمان: تمام کسانی که به طور قانونی در فرانسه سکونت دارند، به وسیله بیمه درمانی عمومی که یکی از برنامه های نظام تامین اجتماعی است، پوشش داده می شوند. بیمه درمانی عمومی در سال 1945 در این کشور بنیانگذاری شد و به تدریج تمام ساکنان قانونی فرانسه را تحت پوشش خود قرار داد. در دسامبر 1999 گروه کوچکی از جمعیت فرانسه که از داشتن بیمه درمانی عمومی محروم بودند نیز صاحب بیمه عمومی شدند.

سیستم بیمه عمومی فرانسه از نظر تامین مالی و مزایا بسیار شبیه به بیمه درمانی عمومی آلمان و اساسا بر پایه فعالیت های شغلی بنا نهاده شده است. بیمه درمانی خصوصی نیز در فرانسه وجود دارد که نقش بیمه تکمیلی را در سیستم بهداشتی فرانسه بر عهده دارد و پولی را که بیماران به طور مستقیم بابت دریافت مراقبت های بهداشتی می پردازند بازپرداخت می کند.به علاوه نوع دیگری از بیمه تکمیلی در فرانسه وجود داردکه دولتی است و هدف آن ارائه بیمه تکمیلی به فقیر ترین اقشار جامعه است که به بیمه تکمیلی خصوصی دسترسی ندارند.

درکل، نظام بیمه های درمان در فرانسه تقریبا همگانی بوده و پوشش های جامعی در اختیار شهروندان قرار می دهد که سیستم بیمه درمانی این کشور را در زمره بهترین کشورهای جهان قرار داده است.

بازنشستگی , از کارافتادگی و بازماندگان

1- پوشش بیمه های اجتماعی :این گونه پوشش ها از نوع بیمه های اجتماعی و سیستم مساعدت اجتماعی است . افراد شاغل در حوزه صنعت و تجارت؛ زنان خانه دار در شرایط خاص به صورت اتوماتیک تحت پوشش قرار می گیرند. پوشش اختیاری جهت افراد غیر شاغل سرپرست خانوار ( تنها مستمری سالمندان), افرادی که سابقا حداقل 6 ماه پوشش اجباری داشته اند و اکنون تحت پوشش نمی باشند, افراد غیر شاغل که از یک عضو معلول خانواده مراقبت می نمایند, ارائه می شود. برای کارکنان بخش کشاورزی, معدن, راه آهن, کارکنان دولت, نیروی دریایی, خویش فرمایان بخش کشاورزی و غیر کشاورزی نیز سیستم های خاصی وجود دارد.

2- پوشش مساعدت اجتماعی :تمام سالمندان و ئافراد وابسته به آن ها که مقیم فرانسه هستند تحت پوشش مساعدت اجتماعی قرار دارند.یادآوری می شود مبلغ 12129 یورو در سال به بازنشستگانی که نیاز به مراقبت های دائم دارند, پرداخت می شود. پس از 65 سالگی, سالیانه 609 یورو بابت همسر به بازنشسته پرداخت می شود. و به ازای هر فرزند 84 یورو در ماه پرداخت صورت می گیرد.

مقرری هماهنگ سالمندی: این مقرری به افراد کم درآمد در سن 65 سالگی( در صورت از کار افتادگی از 60 سالگی) پرداخت می شود. این مقرری می تواند مکمل سایر مزایای سالمندی باشد. بر طبق این آزمون اگر مستمری بگیر , درآمد سالیانه پایین تر از 7719 یورو داشته باشد و یا یک زوج مستمری بگیر درآمد سالانه کمتر از 13521 یورو داشته باشند, مقرری هماهنگ دریافت خواهند کرد.

مستمری بازماندگان: همسر متوفی باید بالای 51 سال سن داشته باشد. همسر مطلقه متوفی که ازدواج نکرده نیز می تواند بازمانده واجد شرایط باشد.

اداره پوشش بازنشستگی, ازکارافتادگی و بازماندگان:وزارت سلامت, جوانان, ورزش و جامعه و وزارت اقتصادی و مالی نظارت کلی را بر عهده دارند. صندوق ملی بیمه بازنشستگی, مستمری بازنشستگی و مقرری بازماندگان را ادره می نماید. صندوق ملی بیمه بیماری, مستمری از کار افتادگی و بازماندگان را اداره می نماید. جمع آوری حق بیمه ها به وسیله موسسات جمع آوری مشترکع صورت می پذیرد. آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی, مدیریت حق بیمه ها را بر عهده دارد.

بیمه بیماری و بارداری:افراد شاغل, افراد جویای کار, دانشجویان و افراد تحت آموزش های حرفه ای اشتغال تحت پوشش قرار می گیرند. مستمری بگیران و برخی گروه های بیکار نیز مزایای درمان را دریافت می کنند.پوشش اختیاری نیز از جمله برای فرانسویان شاغل در خارج از کشور امکان پذیر است. برای کارکنان شاغل در بخش های کشاورزی, معدن, راه آهن, کارکنان دولت, دریانوردان, خویش فرمایان غیر کشاورز و خویش فرمایان کشاورز سیستم های مجزایی وجود دارد.

اداره پوشش درمان و بارداری:وزارت سلامت, جوانان , ورزش و جانعه و وزارت اقتصادی و مالی نظارت کلی را برعهده دارند. اتحادیه ملی صندوق بیمه بیماری توافقات لازم را با متخصصان پزشکی به عمل آورده و هزینه های بازپرداخت خدمات درمانی را تنظیم می نماید. 128 صندوق بیمه بیماری اصلی و 4 صندوق بیمه بیماری در کشورهای خارجی به ثبت نام بیمه شدگان, پرداخت مزایای نقدی و بازپرداخت هزینه های نقدی می پردازند. حق بیمه ها توسط 101 موسسه مشترک جمع آوری می شوند و آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی, حق بیمه ها را مدیریت می نماید.

بیمه بیکاری:شاغلین, کارآموزان, کارکنان خانگی, پرستاران کودک و برخی حقوق بگیران بخش دولتی( بجز کارکنان دولت) تحت پوشش بیمه بیکاری قرار دارند. کارکنان دولت و خویش فرمایان مستثنی هستند. سیستم های خاصی برای کارکنان ساخت و ساز , کارگران بارانداز, دریانوردان, هوانوردان, کارکنان قراردادی,دربانان, روزنامه نگارن, هنرمندان و تبعیدی ها وجود دارد. دولت, کل هزینه های کمک بیکاری را پرداخت می کند.این هزینه به مدت شش ماه پرداخت می شود و اگر شرایط همچنان پابرجا باشد ادامه می یابد. وزارت کار, هماهنگی اجتماعی و مسکن  بر این پوشش نظارت عمومی دارد. اتحادیه ملی اشتغال در صنعت و تجارت این برنامه را اداره می نماید و 30 موسسه صنعتی و تجاری به جمع اوری حق بیمه ها, ثبت نام کارجویان و پرداخت مزایای بیمه بیکاری در سطح محلی مشغول اند.

حمایت های خانوادگی( عائله مندی):این قانون در سال 1932 تدوین شد و تمام کودکان شهروند فرانسه را پوشش می دهد. خانواده باید حداقل دو کودک زیر 20 سال داشته باشد . 119 یورو در ماه برای دو فرزند, 271 یورو برای سه فرزند, 424 یورو برای 4 فرزند و برای بیش از 4 فرزند 152 یورو به ازای هر فرزند پرداخت می شود.گفتنی است به ازای هر فرزند بالای 11 سال 33 یورو اضافی پرداخت می شود.

مقرری والدین برای مراقبت از فرزند بیمار: به مدت حداکثر 12 ماه به والدینی پرداخت می شود که برای مراقبت از فرزند مجروح, بیمار حاد و معلول خود کار خود را موقتا ترک می نمایند. 39 یورو در روز حداکثر برای 22 روز در ماه پرداخت می شود و مزایا حداکثر تا 12 ماه قابل پرداخت است.

مقرری آغاز سال تحصیلی: به دانش آموزان, کارآموزان و دانشجویان 6 تا 18 ساله و 272 یورو به ازای هر فرزند پرداخت می شود.

وزارت سلامت, جوانان و جامعه و وزارت اقتصاد و مالی بر این پوشش نظارت عمومی دارد. صندوق ملی مقرریی های خانواده, صندوق ها را هماهنگ نموده و از تعادل مالی آنها اطمینان حاصل می نماید. 123 صندوق محلی, مقرری خانواده را پرداخت می نمایند و 103 آژانس مشترک به جمع آوری حق بیمه ها مشغول اند.آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی حق بیمه هارا مدیریت می کند.

بیمه بازنشستگی تکمیلی- اجباری:طرح های مکمل بازنشستگی به واسطه دو توافقنامه مرتبط سراسری که بین نمایندگان کارفرمایان و اتحادیه ها منعقد شد, ایجاد گردید. نقش قانونگذاری و نظارتی دولت در این طرح ها اندک است و مقررات, نظارت و اداره موسسات بازنشستگی به وسیله توافقنامه های جمعی موجود کاملا مشخص می شود. اگرچه دولت توانایی تغییر مقررات این طرح ها را ندارد, اما مجموعه مقررات باید به تایید وزارت امور اجتماعی,کار و همبستگی برسد. کارکنان دولت و خویش فرمایان به وسیله طرح های اختیاری یا اجباری مکمل بازنشستگی تحت پوشش قرار می گیرند.[44]

3-8-4- معضل بيمه خدمات درماني فرانسه

فرانسه يكي از كشورهايي است كه از ديرباز بيشترين شهرت را در بخش دولت اجتماعي يا دولت حمايت گر در اروپا دارد و اين نوع دولت كه به طور طبيعي مورد حمايت گروه‌هاي چپ و سوسياليستي است به جاي تاكيد بر سياست‌هاي سرمايه سالار و رقابتي بر حمايت دولتي از لايه‌هاي عمومي و كمك به اقشار مردم استوار است. بیمه درمانی دارای یک سیاست مدیریتي است که هدف آن بهبود سلامت مردم، تقویت بهره وری از نظام سلامت و کنترل تکامل هزينه هاي بهداشتی است. این بودجه تقریبا 75 درصد هزینه های سلامت است. پرداخت کل خالص يارانه ها برای دولت در سال 2009 بالغ بر 138،4 میلیارد يورو بوده و سهم مخارج سلامت حدود 11٪ از تولید ناخالص داخلی در فرانسه را به خود اختصاص داده است. بيمه تامين اجتماعي تقریبا 57 میلیون ذینفع و یا 89٪ از جمعیت را  در 2009 با حفاظت از پنج خطر بیماری، زایمان، ناتوانی، مرگ، حوادث / بیماریهای شغلی زیر پوشش خود قرار داده است.

بحث بر سر بودجه و هزينه هاي بيمه درماني فرانسه مساله روز اين كشور است. چند سالي است كه سازمان بيمه درماني فرانسه زير انتقادهاي شديد قرار دارد و مجريان دولتي معتقدند كه بر اثر سوء استفاده از منابع مالي اين سازمان و اعطاي حقوق درماني فرا قانوني به خارجيان و يا سالخوردگان و مردم فرانسه، اين سازمان به مركزي مصرفي بدل شده و هزينه‌هاي كلان را بر دوش دولت گذاشته است.بررسي هزينه‌هاي بيمه درماني و كمك‌هاي اجتماعي اين حدس و گمان را براي دولت ايجاد كرده است كه در سطح فرانسه تقلب و خلاف‌هاي فراواني در حال انجام است كه افراد با دادن اوراق خلاف و گواهي‌هاي جعلي براي دولت هزينه مي سازند. کسری بودجه فزاینده از -4،4 میلیارد یورو در سال 2008، به -6.11 میلیارد یورو در سال 2010 سبب گردید تا دولت منابع مالی نظام امنیت اجتماعی فرانسه را با تحمیل فزاينده کنترل رشد هزینه های سلامت كاهش دهد. ساركوزي پيش از اين بارها بر منافذ هرز رفتن بودجه عمومي از راه‌هاي غير قانوني تاكيد كرده است و امروز در رسانه‌ها بيش از هر وقت ديگر بر بازرسي و بررسي پرونده‌هاي افراد و موسسات در استفاده از بيمه درماني و كمك هزينه‌هاي اجتماعي تاكيد مي‌شود. اين در حالي است كه دولت فرانسه از سال‌ها پيش با طراحي نظام آماري و اطلاعات شهروندان به صورت موازي و در مراكز مختلف راه‌هاي بررسي و مقايسه داده‌هاي آنان به دولت را پيش بيني كرده است، ولي با اين همه هنوز كسري بودجه كشور گواه نشتي‌هاي فراوان به ويژه در مراكز امدادي و رفاهي است. اين حركت معناي ديگري هم داشت و آن اينكه ساركوزي مي‌خواست به هر دليل بگويد كه نمي‌خواهد كليت نظام اجتماعي مبتني بر كمك‌هاي دولتي اين كشور و مورد علاقه سوسياليست‌ها را ترك كند.

یادآوری می شود با توجه به اهمیت انستیتو پاستور در حوزه بهداشت جهانی معرفی کوتاه این موسسه خالي از فايده نخواهد بود.

انستیتو پاستور: موسسه غیرانتفاعی و خصوصی فرانسوی است که برای پژوهش در زمینه‌های زیست‌شناسی و میکروارگانیسم‌ها و بیماری‌ها و واکسن‌ها از سال ۱۸۸۷ تشکیل شده است. این موسسه بنام بنیان‌گذار و نخستین رئیس آن لوئی پاستور نام گذاری شده است. انستیتو پاستور برای مدتی بیش از یک قرن در خط مقدم مبارزه با بیماری‌های عفونی قرار داشته است. این سازمان جهانی پژوهش‌های زیستی- پزشکی با مرکزیت پاریس، در سال ۱۹۸۳ اولین جایی بود که ویروس HIV جدا شد. در طی سالیان متمادی انستیتو پاستور باعث کشفیاتی پیشرو شده که علوم پزشکی را قادر به کنترل بیماری‌های خطرناکی مثل دیفتری، کزاز، سل، فلج اطفال، آنفلوانزا، تب زرد و طاعون ساخته است. از سال ۱۹۰۸ تاکنون، ۸ نفر از دانشمندان انستیتو پاستور برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شده‌اند که به عنوان آخرین نمونه در سال ۲۰۰۸ این جایزه به صورت مشترک به دو محقق این موسسه تعلق گرفته است. در حال حاضر انستیتو پاستور در ۲۴ کشور، از جمله ایران، شعبه دارد.[45]

9-4- مهاجرت و پناهندگی

فرانسه اميپراتوري استعماري خود را در زماني بنا نهاد كه رشد جمعيت اش به ضعف گراييد.[46] فرانسه برآمده از تركيب ملت هاي متعدد با فرهنگ هاي مختلف است. بر طبق برآوردهاي رسمي اين كشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 000/310/4 نفر خارجي در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوي در خارج از فرانسه زندگي مي كنند.

ورود خارجی ها به فرانسه یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران براي پاسخگويي به نيازهاي كارگري فرانسه از سده ي نوزدهم تا كنون در طي دو قرن وارد اين كشور شده اند.

بلژيكي ها و ايتاليايي ها( 1914-1850): بزرگترين گروه مهاجران به فرانسه را تشكيل مي دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده اند .( جمعيت فرانسه 39،196،000 نفر بوده است)

اسپانيايي ها و لهستاني ها(1939-1818): مهم ترين گروه هاي مهاجران را تشكيل مي دهند. اين مهاجران به ترتيب با 13% و 19% در كنارمهاجرت هميشه جدي ايتاليايي ها با 29% به اين سرزمين آمده اند. در اين زمان رقم 2،715،000 خارجي براي جمعيت 41،228،000 نفري فرانسه برآورد شده است.

پرتغالي ها و مغربي ها(1974-1945): گام هايي را در ميان ملت هاي مهاجر خارجي برمي دارند. آنان به ترتيب 22% و 34% جمعيت مهاجر 3،442،000 نفري را تشكيل مي دهند. جمعيت فرانسه در 1975 ، 52،599،000 نفر بوده است.

بنابراين موج مهاجرت به فرانسه از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشكيل مي دادند و اين رقم به 3٪ در 1914  و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به كشور فرانسه را برنامه ریزی کرد. در 1974 اين رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت ، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی ( 50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجراني با ریشه های کشورهای دورتر یعنی مغرب ( 32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش يافته است.

تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نيز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.

برآورد شده که بین 300،000 تا ،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتني است كه فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا ، آمریکای لاتین و... را می پذیرد.[47]

مهاجرت: بر اساس تعريف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه اي است كه در خارج متولد شده است." این تعریف مختص فرانسه است به دلیل اینکه بنا به تعريف اکثر کشورها و نيزسازمان های بین المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین المللی، فرانسوي هاي متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هاركي ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند كه مهاجر در نظر گرفته مي شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و  از سوی دیگر، خارجی هايي كه در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نيز فرانسوي محسوب مي شوند.

بر اساس تعريف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008 ، فرانسه  6،7 ميليون مهاجر داشته و اين رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته است. البته به دنبال ایالات متحده (42،8 ميليون)، روسیه ( 12.3 ميليون) ، آلمان (9.1 ميليون)، عربستان سعودی (7.3 ميليون) ، کانادا (7.2 ميليون) ، در مقام ششم جهان قرار گرفته است. اما بنا به تعریف فرانسوي(متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپايي 5.3 میلیون مهاجر داشته و اين رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر مي گيرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندكه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده اند.

مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) وكشورهاي جنوب صحراي آفريقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجراني كه یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران مي رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر مي گيرند. 3 میلیون نفر از آنها يكي از والدين يا هردو نفر از مهاجران بوده اند. به طور کلی ، در 2008   رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم)  11،800،000 يعني 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون داراي منشا اروپايي و 4 میلیون نفر داراي منشا شمال آفریقا) هستند.

نهاد عالي ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام كرده است كه جمعيت مهاجران به اين كشور از مرز 11 ميليون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به اين كشور از مرز شش ميليون نفر فراتر رفته كه حدود چهار ميليون و 300 هزار نفر از آنان داراي سنيني بيشتر از15 سال و يك ميليون و850 هزار نفر نيز كمتر از 15 سال مي باشند. [48]

1-9-4- پراکندگی مهاجران در فرانسه

اسکان مهاجران در سرزمین فرانسه بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت های مهاجرت آن کشورها تبیین می شود.اما وجه غالب این تفاوت محل های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند.آنها در اطراف مکان های صنعتی مستقر می شوند. هم اكنون اكثر مهاجران فرانسه در مناطقي كه به عنوان مناطق حساس ياد مي شود جاي گرفته اند.  مناطق حساس در فرانسه به مناطقي اطلاق مي شود كه از شرايط ويژه اي به دليل بالا بودن ميزان بيكاري و ناهنجاري هاي اجتماعي بيشتر نسبت به ديگرمناطق، برخوردارند. در شرايط حاضر ميانگين جرم خيزي، بزهكاري و برخي ناهنجاري هاي اجتماعي به دليل عدم اشتغالزايي مناسب و بيكاربودن شمار زيادي از جوانان و نيروي انساني مستعد كار ساكن دراين مناطق، نسبت به مناطق ديگر بيشتر است.

2-9-4- ریشه یابی مهاجرت به حومه های شهري فرانسه

مساله حومه‌هاي شهرهاي بزرگ فرانسه و بافت مهاجرنشين اين مناطق به دوران پس از جنگ جهاني دوم و بازسازي فرانسه ويران شده در آتش جنگ باز مي شود.  فرانسويان كه با پايان جنگ جهاني دوم با كمبود شديد نيروي انساني و ويراني گسترده مناطق شهري، صنعتي و حتي كشاورزي خود روبه رو بودند، به منظور استفاده از نيروي كار ارزان قيمت در بازسازي ويرانه‌هاي كشور به مستعمرات خود در شمال افريقا روي آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفريقا و به ويژه در كشورهايي چون الجزاير، مغرب و تونس دولتمردان فرانسوي را بر آن داشت تا افراد داوطلب به كار در اين كشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به فرانسه منتقل كنند.  نخستين گروه از كارگران مهاجر از شمال آفريقا كه براي مشاركت در بازسازي فرانسه به اين كشور آمده بودند در قالب قرارداد كار به مدت چهار سال در سال ‪ ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند.  از آنجايي كه حضور اين كارگران در فرانسه به گونه‌اي موقت و تنها در دوراني چهار ساله پيش بيني شده بود، دولت مناطقي را در حومه پاريس و ديگر شهرهاي فرانسه چون ليل، ليون، مارسي، نانت و استراسبورگ به اقامت اين افراد اختصاص داد. اين مناطق در دوران ياد شده عموما خالي از سكنه بودند وشرايط يك زندگي كارگري و بدون حضور در جامعه فرانسه را براي مهاجران فراهم آورده بود. با اين حال پس از طي نخستين دوره چهار ساله اقامت كارگران در فرانسه به دليل ادامه نياز به حضور اين افراد دولت فرانسه با تمديد اقامت آنان موافقت كرد. از سوي ديگر با راه اندازي طرح‌هاي نوين بازسازي و سازندگي در كشور و با توجه به ارزان قيمت بودن نيروي كار مهاجران در مقايسه با ديگر كارگران فرانسوي شمار بيشتري از كارگران مهاجر را در خاك خود پذيرا شد. به تدريج حضور كارگران ارزان قيمت خارجي به حضوري طولاني در خاك فرانسه مبدل و دولت اين كشور نيز ناگزير به در نظر گرفتن شرايط خانوادگي آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول كارگران در خاك فرانسه شد.

از سوي ديگر قوانين جمهوري پنجم فرانسه كه شرط تعيين مليت به ساكنان اين كشور بر اساس محل تولد و اقامت طولاني را به رسميت شناخته است منجر به صدور تدريجي مليت فرانسوي براي فرزندان مهاجراني شد كه در خاك فرانسه به دنيا آمده بودند و هيچ سرزمين ديگري را به جز اين كشور به عنوان مامن و ماوي و محل سكونت و اقامت و زندگي خود نمي‌شناختند. بنابر اين نسل دوم مهاجران كه از اوايل دهه ‪ ۱۹۷۰ميلادي شاهد شكل‌گيري آن در خاك فرانسه هستيم، فرزندان مهاجراني هستند كه مليت فرانسوي دارند.

با اين همه شرايط زندگي آنان كه در حومه‌ها و يا بهتر بگوييم مناطق كارگرنشين به سر مي‌برند، با سطح زندگي و فرهنگ ديگر نقاط شهري فرانسه تفاوت‌هايي آشكار و اساسي دارد.

با نگاهي دقيق تر شايد بتوان گفت كه پديده حضور مهاجران در حومه شهرهاي فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان اين كشور پديده‌اي موقت و گذرا بوده است، از اين روي سكني دادن آنان در مناطقي به دور از محل سكونت شهروندان فرانسوي و بي‌علاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همين منظر قابل تاويل است. از سوي ديگر با توجه به خواستگاه بيشتر اين مهاجران كه نيروهاي كار ساده و عموما فارغ از مهارت‌هاي تخصصي و حرفه‌اي و يا سطح بالاي دانش و اطلاعات عمومي بودند، مي‌تواند دليل ديگري بر اختلاف عميق سطح زندگي و فرهنگ آنان در مقايسه با ديگر مناطق شهري فرانسه باشد. به هر روي از دهه‌هاي ‪ ۱۹۸۰و ‪ ۱۹۹۰ميلادي فرانسه ديگر با كارگراني ساده در مناطق حومه‌هاي شهري خود مواجه نبوده است. نسل‌هاي دوم و سوم مهاجران خارجي كه بيشتر تباري شمال افريقايي دارند به ندرت خواستگاه و سرزمين پدري خود را مي‌شناسند، به زبان پدران خود به سختي و يا بيشتر اوقات به هيچ روي صحبت نمي‌كنند و تنها مليتي كه دارند مليت كشور زادگاهشان يعني فرانسه است. با اين همه، تفاوت‌هاي آشكاري كه ميان مناطق سكونت اين مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگي، درآمد، فرهنگ و امكانات رفاهي وجود دارد، ريشه‌هاي پنهان تضادهايي بالقوه است كه مي‌تواند به شعله ور شدن انبان نارضايتي آنان از وضعيت موجود بيانجامد و اين امر دقيقا حادثه‌اي بود كه ‪ ۲۲۰شهر و حومه شهري فرانسه در بحران حومه‌ها در اكتبر سال ‪ ۲۰۰۵ميلادي شاهد آن بود.

3-9-4- مهاجرت و "خارجی هراسی"

پدیده مهاجرت در فرانسه ، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم ، در سال های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته است.روند مهاجرت پذیری فرانسه به دلیل شکل گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمانهای منطقه ای، شکل جدیدی گرفته است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین المللی و همچنین انجمن های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه فرانسه قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس ( که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"[49]  ارسال می کرد. البته این رد درخواست ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در فرانسه، به کنوانسیون ژنو استدلال می کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.

این رد درخواست ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر" ، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده ها، نگاه های نژاد پرستانه به آسانی به چشم می خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده است.

بیرون کردن فله ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می دهد که در کشور فرانسه به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت  نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و با لعکس سخت گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد.




[1] تحولات سياسي در فرانسه از ژيسكار تا ميتران  يان دار بي شر ترجمه ناصر موفقيان سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي 1369 ص 5

[2] فرانسه؛وزارت امورخارجه؛مرکز چاپ و انتشارت؛1387. ص 9

[3] PACS

[4] http://www.insee.fr/fr/themes/detail.asp?ref_id=bilan-demo

[5] La géographie de la France Auteur Gérard Labrune  NATHAN 2010

[6] http://www.justice.gouv.fr/justice-civile-11861/mariage-civil-12133/

[7]

[8] Le pacte civil de solidarité=pacs

[9] http://www.le-pacs.fr/

[10] http://www.isu.ac.ir/publication/neda-ye-sadiq/Neda-ye-Sadiq_34-35/Neda-ye-Sadiq_34-3507.htm    مريم صادقي / بررسي مساله حضانت اطفال در حقوق مدني ايران و فرانسه


[11] http://www.pezeshk.us/?p=6105              ( زنان فرانسوی بیشتر بچه دار می شوند (خبرتکمیلی

[12] Fil continu , Une pédagogie de l'espoir pour les collégiens décrocheurs - Hibat Tabib (Auteur), Nathalie Dollé (Auteur) 2010


[13] http://www.insee.fr/fr/publications-et-services/sommaire.asp?codesage=FHPARIT12

[14] Ghetto

[15] www.persian.rfi.fr/.../20101115-بزهکاری-ا

[16] http://isna.ir/fa/print/9005-14723/ گزارشي از نقض آشكار حقوق بشر از سرزمين‌هاي اشغالي تا سراسر ارو پا    

[17] irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30508205

[18] http://www.aftabir.com/news/view/2010/apr/08/

[19] بررسي سازوكارهاي مقابله با تكدي گري در قوانين فرانسه- روزنامه اعتماد، شماره 2538 به تاريخ 17/8/91، صفحه 12

[20] www.insee.fr/fr/themes/theme.asp?theme=8

[21] www.insee.fr/fr/themes/theme.asp?theme=8

[22] http://fr.wikipedia.org/wiki/Aviation#Le_transport_a.C3.A9rien_commercial

[23] http://fr.wikipedia.org/wiki/R%C3%A9seau_routier_d%C3%A9partemental_fran%C3%A7ais

[24] http://www.leviaducdemillau.com/english/index.html

[25] http://fr.wikipedia.org/wiki/%C3%89nergie_en_France

[26] sima

[27] http://www.sialparis.fr/

[28] http://www.sports.gouv.fr/

[29] Jules Rimet

[30] Roland Garros

[31] http://www.rolandgarros.com/

[32] Tour de France

[33] http://www.letour.fr/us/

[34]http://www.ffr.fr/index.php/ffr/accueil__1

[35] grand prix

[36] Le Mans

[37] PRIX DE L'ARC DE TRIOMPHE

[38] http://www.france-galop.com/

[39] longchamp

[40] Pétanque

[41] Baron Pierre de Coubertin

[42] http://www.french.hku.hk/dcmScreen/lang2043/tempslibre.htm

[43] http://fr.wikipedia.org/wiki/Syst%C3%A8me_de_sant%C3%A9_fran%C3%A7ais

[44] نظام تامين اجتماعي در فرانسه/طيبه جليلي و زهرا قاسمي ثاني/ واحد مطالعات و تحقيقات بيمه اي صندوق بازنشستگي كشوري/ ص 40

[45] http://www.pasteur.fr/ip/easysite/pasteur/fr

[46] تاريخ استعمارگري فرانسه گزاويه ياكونو ترجمه عباس آگاهي موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس 1369 ص 87

[47] La géographie de la France Auteur Gérard Labrune  NATHAN 2010 page 56

[48] http://fr.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9mographie_de_la_France

[49] OFPRA