جامعه و نظام اجتماعی بنگلادش
جامعه
3. نظام اجتماعی
نوع جامعه
بنگلادش از نظر نوع جامعه، کشوری کشاورزی است هر چند در سال های اخیر سیاست دولت برای صنعتی کردن کشور کاملا مشهود است. سياست اقتصادي دولت، بر اساس اقتصاد آزاد و حمايت و تشويق از بخش خصوصي و سرمايه گذاري و صنعتي كردن كشور است.
اين كشور در سال هاي گذشته، رشد پايين اقتصادي داشت و همين مسئله لطمات بسیاری به بدنة اقتصادي كشور وارد كرده است. اکنون هدف و تلاش دولت، توسعة اقتصادي بر اساس توانايي هاي لازم است.
سياست هاي اقتصادي دولت موجب رشد اقتصادي به سطح 9/5 درصد در سال 1996 و 1997 شده است. ظاهرا، دولت در نظر دارد طرح توسعه را در اولويت برنامه های اقتصادی خود قرار دهد. پنجمين طرح توسعة اين كشور در كوتاه ترين مدت، از 1997تا 2002 اجرا شد.
اين طرح تاكنون 1960 ميليارد تاكا سرمايه را به خود اختصاص داده است كه از اين مبلغ 56 درصد متعلق بــــه بخش خصوصي و 44 درصد متعلق به بخش دولتي است و 78 درصد اين گونه سرمايه گذاري ها از داخل و بقيه از خارج تأمين شده است. لازم به ذکر است که واحد پولی این کشور، "تاکا" است.
دولت بنگلادش در آزادسازي بازرگاني و اصلاح ساختار مالياتي كشور قدم هاي مثبتي برداشته است. در برنامه هاي اقتصادي، دولت سعي داشته است تا براي خود اشتغالي تسهيلاتي قائل شود. در زمينة ماليات بر واردات نيز میزان مالیات را تا 40 درصد كاهش داده و كلية ماليات هاي گمركي در ارتباط با وارادات لوازم پزشكي را از ميان برداشته است. ماليات هاي گمركي در ارتباط با مواد خام نيز تا حد فراوانی كاهش يافته است.
افزايش در آمد صادرات دولت تا سقف 8/16 درصد بوده است كه اين رقم به حدود 18 میلیارددلار در سال 2010 و واردات به 1/5 درصد افزايش يافته و به حدود 25 میلیارد دلار در سال 2010رسيده است. ضمنا از محل عزیمت نیروی کار به کشور های خارجی سالانه 3 میلیارد دلار نصیب دولت بنگلادش می شود (www.bangladeshonlinecom) .
3. 1. ساختار بخش هاي مختلف اقتصادي ( كشاورزي ، صنعت ، خدمات )
3. 1. 1. بخش كشاورزي
كشاورزي بازوي مهم اقتصاد بنگلادش است. كشاورزي در زمينه هاي اشتغال، فقر زدايي، رشد نيروي انساني و توليد مواد غذايي و در مجموع در رشد و پيشرفت اقتصاد كشور تاثير بسزايي دارد. محصولات عمده بنگلادش، برنج، كنف، ني شكر، سيب زميني، عدس، گندم، چاي و تنباكو است. تقريباً 72 درصد از توليدات ناخالص كشور از بخش كشاورزي تامين مي شود.
بنگلادش بزرگترين توليد كننده كنف در جهان است. بدليل اين كه برنج غذاي اصلي و از اهميت زيادي برخوردار است، در سال بنا بر آمار FAO حدود 30 میلیون تن و بنا بر اعلام مقامات محلی 43 میلیون تن برنج تولید می شود. در سال های 1996 و 1997 م توليدات سيب زميني 1520000 تن، عدس 523000 تن، بذر خردل 390000 تن و نيشكر 7520000 تن بوده است. سی و دو درصد از درآمد ناخالص ملي كشور از بخش كشاورزي تأمين مي شود. از ميان توليدات كشاورزي، مواد غذايي 73 درصد، ماهي و دام ها 19 درصد و ثروت هاي جنگلي 7 درصد را تشكيل مي دهند.
مسئله آبياري در رشد توليدات كشاورزي از درخور توجه است. ستاد عمران منابع آبي بنگلادش از طريق ساخت سدها، پلهاي آبگير و كندن رودها نقش مهمي را در پيشرفت آبياري كشور و كنترل سيل ايفا مي كند. البته به دليل نابرابري در سيستم مالكيت زمين در بنگلادش تنها 10 درصد از مردم كشور صاحب 60 درصد زمين و 66 درصد از مردم فقط 1 درصد از زمين هاي كشور را مالك هستند و يك سوم از مردم بنگلادش فاقد زمين هستند (Bangladesh-Britannica Online Encyclopedia, 2011 ).
3. 1. 2. توليد ماهي
ماهي يكي از مواد غذايي بسيار مهم در بنگلادش است و بخش اعظم اقتصاد كشور را تامين مي كند. بيش از 80 درصد از پروتئين از طريق ماهي تامين مي شود. انواع ماهي در آب های بنگلادش صید می شوند و بخش بسیاری از مصرف ماهی از تالاب ها و آبگیرهای پرورشی تامین می شود. نقش پرورش ماهي در اشتغال نيروي كار داخلي و درآمد ناخالص ملي بسيار مهم است. حدود 12درصد از درآمد صادراتي و 5 درصد از درآمد ناخالص داخلي از بخش پرورش ماهي تأمين مي شود. در آمار اخير روشن شده است كه بيش از 12 ميليون نفر از مردم با پرورش و تجارت ماهي سرو كار دارند. در فصل باران دو سوم از مردم به صيد ماهي مي پردازند. بنگلادش از لحاظ پرورش ماهي در ميان كشورهاي منطقه بسيار غني است. وسعت مناطق آبگير و يا هورهاي قابل پرورش ماهي در بنگلادش حدود 5/4 ميليون هكتار است كه حدود3 ./1ميليون هكتار را رودخانه هاي آبگير و دهانه رودخانه ها و دويست هزار هكتار را هورها و دشت هاي پهناور تشكيل مي دهند. علاوه بر اين حدود دو ميليون هكتار زمين زراعي برنج و... در فصل باران پوشيده از آب مي شوند و زمينه براي پرورش بيشتر ماهي فراهم مي شود.
در بنگلادش حدود 3 ميليون هكتار از زمين ها در آبگيرها محصور هستند كه در آن ها ماهي پرورش مي دهند. در اين ميان با داشتن 8/1 ميليون تالاب، 5/1 ميليون هكتار زمين پر از آب است. علاوه بر اين آبگيرهاي غير محصور كه « باور » نام دارد و تعداد آن به يكصد مي رسد شامل پنج هزار هكتار زمين است؛ همچنین 40 هزار هكتار زمين نيز به صورت گودالي در كناره هاي جاده ها وجود دارد (Bangladesh-Britannica Online Encyclopedia, 2011 ).
ميزان توليدات ماهي دريايي نيز در خور توجه است. با توجه به وسعت منطقه، گستره آب های بنگلادش برای کسب این ثروت خدادادی تا ميزان 25749 كيلومتر برآورد می شود.
ميزان توليد ماهي در بنگلادش در حال حاضر 850 هزار تن در سال است. از اين ميان 420 هزار تن از آبگيرهاي آزاد ، 90 هزار تن از آبگيرهاي محصور و 230 هزار تن از منابع دريايي بدست مي آيد.
3. 1. 3. منابع جنگلي
حدود 17درصد از مساحت بنگلادش پوشيده از جنگل است. مناطق « كولنا» و « پتواكهالي » كه در ساحل خليج بنگال و درجنوب كشور قرار دارند، با وسعت دو هزار كيلومتر مربع پوشيده از جنگل هاي دريايي هستند كه به نام سوندربان ( جنگل زيبا ) معروف است. درخت هاي عمده اين جنگل عبارتند از: « سوندري »، « گيوا »، « گران » و درخت هاي فراوان با برگ هاي رنگارنگ و زيبا كه سطح اين منطقه را پوشانده است .
از طرف ديگر در مناطق چيتاگنگ در جنوب شرقي كشور درخت هاي مناطق گرمسير، مالبو و علف زار سرسبز و پهناور وجود دارد. يكي از مناطقی که می شود در آن كشت سنتي عشاير بومي انجام داد، منطقه چيتاگنگ جنگلي است. در بنگلادش درخت هاي زيتون، دمور، اشوك و غيره وجود دارند. جنگل سوندربان ديگري نيز در امتداد رود ناف، حد فاصل بنگلادش - ميانمار در منطقه چوكوباريا از توابع چيتاگنگ وجود دارد. در مناطق ديگر بنگلادش مانند داكا، ميمنسينگ و ديناجپور درخت هاي با مصارف صنعتی و ذي قيمت وجود دارند. نامهاي محلي درخت هاي ديگر عبارتند از: كروي، اجولي، پيت راج، بهادي، نيم، پتيالي، سونالو، كوروچي و ... .
درمنطقه سيلهت انواع درخت و بوته هاي ميوه اي مانند نارنگي و آناناس وجود دارد و چاي نیز كشت و برداشت مي شود. شهرهاي راجشاهي، ديناجپور و كوشتيا ميوه هاي محلی آميه و ليچي دارند كه این میوه ها شهرت جهاني دارند.
نقش جنگل داري در زمينه ايجاد اشتغال، صنايع، مصالح ساختماني و حفظ تعادل محيط زيست بسيار مهم است. بیش از 4/2درصد از درآمد ناخالص ملي از بخش محصولات جنگلي و فعالیت های جنگل داري تأمين مي شود.
3. 1. 4. معادن و گاز
معادن و گاز از منابع اقتصادی مهم بنگلادش می باشند. گاز 70 درصد از نيازهاي سوخت اين كشور را تأمين مي كند. عمليات بهره برداري محدود گاز در زمان پاكستان، قبل از دهه هفتاد ميلادي، شروع شد و شركت هلندي و انگليسي « شيل ويل كمپاني » در سال 1960 در رشيد پور، در سال 1962 در تيتاس و در همان سال در كيلاش تيلا ، در سال 1963 در هوبي گنج و در سال 1969 در نواحی دیگر گاز اكتشاف کرد. در سال 1977 بعد از استقلال بنگلادش در جزيره قطبديا در نزديكي شهر ككس بازار يك حوزه گاز كشف شد. علاوه بر اين سازمان انرژي دولتي بنگلادش «پتروبنگل» در سال 1977 در بيگم گنج، در سال 1981 در فيني، در همان سال در كامتا، در سال 1988 در فنسوگنج، در سال 1990 در نارسيندي و در همان سال در ميگنا و در سال 1995 در شاهبازپور و در سال 1997 در رودخانه های شامل حوزه هاي گازی، به گاز رسید.
در ماه سپتامبر 1993 ميلادي به منظور حفاري براي اكتشاف نفت در بنگلادش طي مناقصه ای بين المللي براي حفاري در 22 حوزه، از شركت هاي خارجي دعوت به عمل آمد. براساس آن به شركت هاي بين المللي زير، در حوزه هاي مختلف، اجاره حفاری داده شد:
شركت كيان انرژي ، دو حوزه در منطقه چيتاگنگ؛ شركت اكسيدنتال ويل ، 3 حوزه در منطقه سيلهت؛ و شركت ركس اوداكلند دو حوزه از منطقه ككس بازار. همچنین به شرکت يونايتد مريديان كورپورشن در منطقه چيتاگنگ جنگلي عمليات حفاري داده شد.
شركت كيان انرژي براي اولين بار در سال 1996 م حوزه گازي سانگو در چيتاگنگ را اكتشاف نمود و برنامه ريزي هاي لازم براي بهره برداري از آن را تدارك ديد. شركت كيان انرژي روزانه 160 ميليون مكعب گاز توليد مي كند و قرار است ميزان توليدات خود را به 200 ميليون مكعب در روز برساند.
شركت هاي يونايتد، مريديان و آكلند ريكس اود نيز قرار است به زودي بهره برداري از حوزه هاي مربوطه را آغاز کنند.
معادن بنگلادش عبارتند از: زغال سنگ، سنگ آهن و شن هاي معدني ساحل خليج ( كه داراي خاصيت عناصر پژوهشي اتمي است). همچنین معدن زغال سنگ لاوبروپوكوريا و پروژه سنگ آهن مد يا پاره، از جمله اين معادن هستند. علاوه بر اين در سواحل ككس بازار و تكناف، جزيره هاي ماهش خالي، ماترباري، قطب ديا، نيجوم، هاتيا و كواكاتا در پتواكهالي، 104096981 تن شن دريایي پالايش نشده وجود دارد (.Bangladesh-Britannica Online Encyclopedia, 2011 ).
3. 1. 5. دام پروري
دام پروري در بنگلادش اهميت بسیاري دارد و يكي از بخش هاي عمده اقتصادي محسوب مي شود. تمركز دام ها در بنگلادش در مقایسه با دیگر كشورهاي آسيايي در بیشترین ميزان قرار دارد. بر اساس آخرين آمار، تعداد گاو و گاوميش 24100000 رأس، تعداد بز و گوسفند 33300000 رأس و تعداد مرغ و اردك 57100000 رأس مي باشد. حدود 5/6 درصد از درآمد ناخالص ملي كشور از اين بخش تأمين مي شود و 11 درصد از توليدات كشاورزي را نيز در بر مي گيرد. گاو و گاوميش ها و 10 درصد از كود مورد استفاده بخش كشاورزي و 20 درصد از سوخت منازل روستاها از طريق مدفوع گاو و گاوميش به دست مي آيد.
3. 1. 6. كنف
كنف در اقتصاد بنگلادش جايگاه مهمي دارد. تقريباً 12 درصد درآمد ارزي اين كشور از طريق صادرات كنف حاصل مي شود. در حال حاضر 106 كارخانه كنف بافي در سراسر بنگلادش وجود دارد و حدود 30 ميليون نفر نيزدر صنعت كنف مشاركت و فعاليت دارند. بیش از 90 درصد از محصولات كنفي به خارج ازكشور صادر مي شود. كنف در توليد كاغذ و كارتن نقش مهمي دارد.
از سال مالي 1997 و 1998 به این طرف، در بنگلادش در 1725000 جريب زمين، زراعت كنف صورت مي گيرد؛ با حدود 1080000 تن تولید كنف در سال، بعد از هند دومین کشور تولید کننده کنف در جهان است (Bangladesh-Britannica Online Encyclopedia, 2011 ).
3. 1. 7. صنعت چرم
چرم در صنعت اقتصادي كشور نيز نقش مهمي دارد. شهر داكا يكي از مراكز فروش عمده و مهم در فروش چرم بز و گوسفند است و هرساله به مقدار بسیار چرم به كشورهاي خارجي صادر مي شود.
بنگلادش در سال 1998 به ميزان 5/22 ميليون دلار آمريكايي چرم و يا محصولات چرمي به بازار جهاني صادر کرد. در واقع 95 درصد از محصولات چرم داخل كشور به بازار خارجي عرضه مي شود. آلمان، ايتاليا، برزيل، فرانسه، ژاپن، روسيه، چين، هنگ گنگ، سنگاپور، تايوان و اسپانيا بازار عرضه محصولات چرم بنگلادش است. سهم بنگلادش در بازار چرم جهان 2 درصد است و در سال مالي 1996، 1997 از اين بابت 195480000 دلار در آمد ارزي داشته است. يكي از منابع مهم چرم بنگلادش دام هاي كشور است. میزان 15 درصد از اين چرم ها در داخل كشور مصرف و بقيه به خارج از كشور صادر مي شود. بازار محصولات چرمي بنگلادش در خارج از كشور هر سال از 10 الي 15 درصد گسترش مي يابد.
3. 1. 8. داروسازي
صنعت داروسازي نيز در اقتصاد بنگلادش جايگاه خوبي كسب نموده است. حدود 95 درصد از تقاضاي داخلي دارو در داخل تأمين مي شود. تعداد 250 الي 300 شركت داروسازي در بازار داخلي حضور دارند. عمدتاً 15 شركت مهم 80 درصد از بازار دارو را تحت كنترل خود دارند. هر سال بازار داخلي در حدود 15 درصد گسترش و توسعه مي يابد . حدود 30 هزار نفر در صنعت داروسازي از طرق گوناگون اشتغال دارند. مجموعاً 600 عنوان دارو توسط شركت هاي داروسازي بنگلادش توليد مي شود و سالانه به ميزان 200 ميليون تاكا دارو از توليدات داخلي به خارج ازكشور صادر مي شود كه 5 درصد از آن را مواد اوليه داروئي تشكيل مي دهد.
3. 1. 9. صنعت لباس
صنعت لباس در این کشور از نظر اقتصادی بسیار چشمگیر است، زيرا زمينه اشتغال گسترده داخلي را ايجاد و درآمد ارزي فراواني فراهم مي کند. در حدود 75 درصد از درآمد صادراتي را صنعت لباس تأمين مي كند و ساليانه بيش 10 میلیارد دلار آمريكايي در آمد ارزي حاصل مي شود. بنگلادش ششمين كشور بزرگ صادر كننده لباس به ايالات متحده و پنجمين كشور صادر كننده لباس به كشورهاي اروپايي و چهارمین کشور صادر کننده پو شاک در جهان است. در 300 كارخانه لباس دوزي بنگلادش بيش از 5/1 ميليون نفر مشغول به كار هستند كه 90 درصد از آنان را زنان تشكيل مي دهند. در واقع یکی از عواملی که باعث شد بنگلادش به رفورم اقتصادی برسد، برداشتن قانون منع تجارت خارجی در سال 1980بود. این روند تا حدودی در اوایل سال 1990 با به دست گرفتن بازارهای لباس های آماده ( RMG= Ready-made Garments) اروپا و آمریکا به بارنشست و امتیازات اقتصادی چشمگیری برای بنگلادش به وجود آورد (Paci and Sasin, 2008: 5 ).
3. 1. 10. صنعت چاي
چاي يكي از كالاهاي پر در آمد بنگلادش است و نقش به سزايي در اقتصاد كشور دارد. بیش از 81 درصد از توليد ناخالص ملي كشور از طريق توليدات چاي به دست مي آيد. صدو پنجاه هزار نفر در اين صنعت مشغول به كار هستند كه 3/3 درصد از اشتغال داخلي كشور را تشكيل مي دهد. حدود 1/98 درصد از توليدات جهاني چاي را بنگلادش تأمين مي كند و در 10/8 درصد از زمين های زراعي كشور چاي كشت مي شود. كشور بنگلادش در ميان 29 كشور توليد كننده چاي در جهان مقام نهم را داراست. تا سال 1996 ميلادي در حدود 47846 هكتار زمين چاي كشت شده است. در محاسبه سال مالي 1997، 1998م، توليد چاي در هر هكتار ، 5102000 كيلو بوده است. بر اساس اين برآورد بنگلادش سالانه 3030000 كيلو چاي به بازار جهاني صادر مي كند.
در بنگلادش 158 باغ چاي با وسعت 45045 هكتار زمين وجود دارد و در حدود صد شركت در صنعت چاي فعال هستند. بنگلادش عمدتاً به كشورهاي ايران، افغانستان، مصر، پاكستان، هلند، سودان، روسيه، ژاپن، اردن، انگليس، امارات متحده عربي، تركيه و يونان چاي صادر مي كند. علاوه بر اين به كشورهايي مانند قزاقستان، قرقیزستان، كنيا، عربستان سعودي، هند، سريلانكا، عمان، تايوان و يمن نيز به ميزان محدودي چاي صادر مي كند.
با این وجود و با عنایت به میزان تولیدات و صادرات، طبق شاخص هاي عمراني نيروي انساني سال 2000 كه برنامه توسعه سازمان ملل تدوين کرد، بنگلادش در ميان 174 كشور جهان، مقام 146 را دارد و از كشورهاي عقب افتاده فقير قلمداد مي شود. طبق آمار سال 1998 در آمد ناخالص ملي سرانه در بنگلادش 350 دلار آمريكايي است كه 419 درصد رشد ساليانه را در بردارد . ميزان رشد در سال هاي اخير تا حدودي رضايت بخش بوده است. البته عمران و توسعه عمومي و پيشرفت عمدتاً بر كمك هاي خارجي متكي است. حدود 37 درصد از توليدات ناخالص ملي براعتبارات و وام هاي خارجي مبتني است و 75 درصد از برنامه هاي توسعه از منابع خارجي تأمين می شود. گرچه مبلغ هنگفت كمك هاي خارجي را بنگلادش به منزله اعتبارات دريافت کرده، ولي باز هم ميزان وام خارجي در سال 1998به 16 ميليارد دلار آمريكايي رسيده است. منابع خارجي كه بنگلادش عمدتاً كمك هاي مالی از آن ها دریافت می کند، عبارتند از:
بانك جهاني، بانك عمران آسيايي، اتحاديه اروپايي، ژاپن، آمريكا، كانادا، هلند و ... . چين و بعضي ازكشورهاي خاورميانه نيز در کمک به بنگلادش پیش قدم هستند.
از دو دهه گذشته به منظور برقراري همبستگي با اقتصاد جهاني، اقتصاد بنگلادش به سوي اقتصاد آزاد و بي حد و مرز تغيير جهت داد. براي انجام اصلاحيه فوق، سياست واردات آزاد و رشد صادرات تشويق مي شود. تسريع سرمايه گذاري بخش خصوصي يكي از جنبه هاي مهم اقتصاد بنگلادش در حال حاضر مي باشد که بدين منظور، دولت اقدام هايي به این شرح انجام داده است:
1. واگذاري موسسات صنايع دولتي به بخش خصوصي؛
2. جلب سرمايه گذاري مستقيم خارجي؛
3. حذف سیستم کنترل مستقیم و جایگزین کردن روش کنترل کننده مرحله وار؛
4. پیاده کردن سیستم واسطه ای مالی با بازسازی بخش اقتصادی.
اهميت دادن به سرمايه گذاري اجتماعي يكي از انگيزه هاي فعلي اقتصاد بنگلادش است. بدين منظور دولت سعي دارد سياست ثبات اقتصادي همگاني را تداوم بخشد.
واگذاري به بخش خصوصي وتوسعه اين بخش يكي از ويژگي هاي اقتصادي كنوني بنگلادش به شمار می رود. در بنگلادش بخش هايي چون را ه آهن، پست و تلفن و مخابرات، كاملاً تحت كنترل دولت درآمده است. همچنین، بانك و موسسه مالي و نیز شركت بيمه در مالكيت دولت قرار گرفته اند. علاوه بر اين، 215 موسسه توليدي زير نظر 38 كوپوريشن ( سازمان ها ) اداره مي شود كه در آن ها 2042000 نفر اشتغال دارند. از ميان اين مؤسسات، 134 سازمان صنايع و حمل ونقل مي باشد. دولت 250 هزار ميليون تاكا سرمايه گذاري كرده است. البته به دليل اينكه خيلي از اين مؤسسات با زیان و خسارت مواجه هستند، دولت سعي دارد آن ها را به بخش خصوصي واگذار کند. در اين رابطه عمليات واگذاري بسیاری از مؤسسات فوق انجام گرفته است. بنگلادش سرمايه گذاري مستقيم خارجي را در سياست اقتصاد خود گنجانده و براي همين منظور چند نوع تسهيلات تشويقي در نظر گرفته شده است؛ این تسهيلات شامل گزینه های زیر هستند:
· عدم محدوديت در مالكيت خارجي؛
· تأمين امنيت و فعاليت از سرمايه هاي رايج؛
· فراهم کردن تسهيلات لازم در كاهش قيمت ها و انجام سياست هاي آزاد تجاري؛
· امضای قرار داد با چند كشور در زمينه حذف ماليات دو جانبه؛
· حق بازگرداندن سود، منافع و سرمايه به طور آزاد؛
· كاهش ماليات بر واردات ماشين آلات و مواد اوليه مربوط به سرمايه گذاري و امكانات و تسهيلات براي معاف ماليات در صنايع صادراتي؛
كاهش بر ماليات هايي كه بابت بهره وام هاي خارجي و يا سرمايه هاي خارجي گرفته مي شود. معاف كردن ماليات توليدات برا ي مهندسان خارجي سه سال، براي شركت توليد برق 15 سال و براي كارخانه هايي كه در منطقه مختص كالاهاي صادراتي قرار دارند، 10 سال مي باشد.
· وام براي سرمايه هاي كاربردي به صورت مدت دار؛
· تسهيلات لازم براي رواديد اقامت و كار براي سرمايه گذاران و مهندسان خارجي و دادن رواديد پي در پي براي شش ماه؛
· دادن تابعيت و يا اسكان دائمي به افرادي كه سرمايه گذاري بدون بازگشت در حد معيني را انجام دهند.
در پي اعلام چنين تسهيلات و امكاناتی، سرمايه گذاران خارجي براي سرمايه گذاري در بخش هاي سوخت، مخابرات، توسعه ساختارها، بندر كانتينر، منطقه اختصاصی امور صادراتي، اكتشاف گاز و تكنولوژي، استقبال فراوان کرده اند.
3. 1. 11. چشم انداز اقتصادي آينده
بخش خصوصي نقش عمده اي در اقتصاد بنگلادش ايفاد مي کند. در سال 1972 يعني يك سال پس از استقلال بنگلادش، قسمت عمده كارخانجات و مؤسسات صنعتي كشور ملي شدند و تحت نظارت و اداره مستقیم دولت درآمدند؛ لكن به تدريج و پس از گذشت چند سال، دولت احساس کرد كه مشاركت مستقيم دولت در ادارة صنايع کاري غير عملي مي باشد. از این جهت، از 1975 سياست دولت بر پاية دور نگهداشتن خود از ادارة مستقيم كارخانجات و مؤسسات صنعتي و افزايش جاذبه هايي براي مشاركت بخش خصوصي در صنعتي کردن سريع كشور استوار شد.
خصوصي کردن بخش صنايع از طريق اقدامات مختلفي انجام گرفت؛ این اقدامات عبارت اند از:
1. واگذاري صنايع ملي شده به بخش خصوصي؛
2. سرمايه گذاري نکردن دولت در صنايع؛
3. لغو محدوديت هاي سرمايه گذاري براي بخش خصوصي؛
4. تسهيل مراحل اخذ مجوز براي تأسيس صنايع؛
5. آزاد کردن سيستم وارداتي و ارائه تسهيلات مالي.
از سال 1982 تاكنون، سياست دولت تقريباً به طور كامل در مسیر حمايت از بخش خصوصي بوده است به طوري كه امروزه قسمت عمده كوشش هاي مربوط به صنعتي کردن كشور بر دوش بخش خصوصي مي باشد.
به علت محدود بودن منابع داخلي، دولت اهميت فراواني براي سرمايه گذاري خارجي دركشور قائل مي باشد. قانون « توسعه و حمايت از سرمايه گذاري خصوصي خارجي » 1980، سرمايه گذاري خصوصي خارجي در بنگلادش ( سرمايه و سود سرمايه ) را تضمين کرده است.
بنابر اين دولت در سياست هاي اقتصادي خود، تشويق بخش خصوصي داخلي و خارجي در بخش هاي مختلف را در نظر دارد. از ديگراهداف اساسي دولت، كاهش رشد جمعيت، به دست آوردن خودكفايي در زمينة توليد مواد غذايي و فراهم آوردن امكان تحصيل براي همه در سطح ابتدايي مي باشد ( www.bangladeshagricultureministery ).
3. 2. گروه ها و نهاد های مؤثر اجتماعی
كشور بنگلادش در شرق شبه قاره هند واقع است كه از لحاظ زبان و فرهنگ تقريباً يكپارچگي خاصي دارد، به طوري كه زبان بنگلا، زبان رسمي، ادبي و گويش قشرهای مختلف اين مرز و بوم است. البته در كنار زبان بنگلا زبان هاي معدودي نيز در بين اقوام وعشاير مختلف رايج است كه مي توان آن ها را به عنوان گويش اقليت ها تلقي کرد.
در اینجا به صورت فشرده به معرفی اقليت هاي قومي تاثیر گذار و زبان یا گویش هاي آنان اشاره می کنیم.
قوم چكما (Chakma)
قوم چکما در چيتاگنگ جنگلي سكونت دارد و جمعیت آن ها بالغ بر 250000 نفر می باشد. گويش آن ها "كوكي چين" نام دارد که منشعب از گويش محلي چيتاگنگ است. این قوم از نظر اجتماعی و فرهنگی در منطقه چيتاگنگ جنگلي بر ديگر اقوام ساكن در جنگل برتري دارد.
قوم مرما (مغ ) (Marma/ mog)
دومين قــــوم مهم منطقه چيتاگنگ، « مرما » يا قوم « مغ » است. تعداد آنها به 150000 نفر مي رسد. اين قوم در گذشته از ميانمار ( برمه سابق ) مهاجرت كرده و به گويش "برمه اي" تکلم مي كنند. زبان نوشتاري آن ها نيز برمي است و در منطقه پتواكهالي سکونت دارند.
قوم مني پوري (Manipuri)
حدود 50000 نفر از قوم مني پوري ( مانی پوری) در منطقه سيلهت بنگلادش زندگي مي كنند و به گويش محلي Meithei تكلم مي کنند. زبان نوشتاري آنان به زبان "آسامي" ( ساكنان ايالت آسام هند ) شباهت دارد.
قوم ميزوMizu))
در حدود 10 الي 15 هزار تن از اين قوم در بنگلادش زندگي مي كنند. زبان گفتگو و محاوره اي آن ها "لوشاي" است و زبان نوشتاري آنان لاتين مي باشد.
قوم مرو (Mru)
«مرو» يكي از عشاير باديه نشين است. تعداد آن ها به حدود 30000 نفر بالغ مي شود. زبان اين قوم يكي از زبان هاي محلي غير نوشتاري تبت و برمه مي باشد.
قوم كورمي (Kurmi)
اين قوم تقريباً 10000 نفر مي باشند كه از سلسله عشاير جنگلي اراكان ميانمار هستند. آن ها به زبان "كمي" گفتگو مي كنند كه از شاخه هاي زبان "كوكي" محسوب مي شود و شكل نوشتاري ندارد.
قوم تنچنگا (Tonchongya)
قوم تنچنگا ممكن است از شاخه قوم چكما باشد. در حال حاضر تعداد آن ها به 15000 نفر مي رسد و داراي گويش مستقلي است.
قوم كوكي (Kuki)
قوم كوكي قبلاً قوم بزرگي بود ولي در حال حاضر بين 3 الي 5 هزار نفر از آنان در نزديكي شهر رنگاماتي زندگي مي كنند. زبان آن ها شكل نوشتاري ندارد.
قوم بام Bam/ Baum) (
قوم بام مسيحي هستند و بيشتر تجارت مي كنند. اين قوم داراي 10000 نفر جمعيت مي باشند و با گويش مخصوص خود "بامي" صحبت و مكالمه مي كنند.
قوم خيان (Khyen)
اين گروه با قوم كرين، ساكنان جنوب غربي ميانمار، شباهت و نزديكي دارند. اين قوم 5000 نفري به گويش محلي خودشان مكالمه مي كنند و شباهتي با ديگر اقوام ساكن در حومه خود ندارند.
قوم سك Sak, Thak , Tsak) (
اين قوم با قوم چكما ارتباط دارد، تعداد آنها 2000 نفر است و به زبان مستقلي تكلم مي كنند.
قوم پنخو/ پنکو (Pankho)
تعداد نفرات اين قوم 1500 نفر مي باشند. زبان آن ها همانند زبان "لوشي" است.
قوم بنزوگي (Banjogi)
اين قوم كوچك داراي 12000 نفر است كه با قوم پنخو رابطه تنگاتنگي دارد.
قوم شندو (Shandu)
اين قوم كوچك، زبان مستقل دارد كه از ريشه زبان كوكي چين محسوب مي شود.
قوم كيانگ ( (Hyau/ khyang
اين قوم به تازگي از اراكان برمه مهاجرت كرده است و يك گروه كوچك 1000 نفره را شامل می شود و به گويش محلي خود تكلم مي كنند.
قوم گارو (Garo)
قوم گارو از نظر تعداد جمعیت حدود 130000 نفر مي باشند كه در منطقه ميمنسينگ زندگي مي كنند. آن ها به زبان "گارو" که در مدارس هندو، در منطقه ميگالوي هندوستان استفاده مي شود، تکلم می کنند.
قوم تپيرا ( Tipra )
این قوم در سراسر بنگلادش پراکنده هستند و تعداد آن ها به 50000 نفر مي رسد. زبـــــان قوم تيپرا شكل نوشتاري ندارد. آن ها در حال حاضر به زبان بنگلا گرايش پيدا كرده اند. گروه كوچكي بنام مرونگ در چيتاگنگ جنگلي زندگي مي كنند كه به زبان "تيپرا" مكالمه مي كنند.
قوم رينگ (Riang)
قوم رينگ يك گروه كوچك است كه در منطقه چيتاگنگ جنگلي زندگي كرده و گويش آن ها شبيه زبان "تيپرا" است.
قوم هزونگ (Hazong)
قوم هزونگ داراي جمعيت 50000 نفر مي باشند و زبان آن ها در حال حاضر به زبان بنگالي است. تعداد بسيار كمي از اين گروه به زبان قومي خود مكالمه مي كنند.
قوم كاكري /كاچري (Kacari)
قوم كاكري گروه كوچكي است و پیرو آئين هندو مي باشند. بخشي از آن ها به گويش جداگانه محلي خود مكالمه مي كنند.
قوم خسي/ کسی (Khasi)
تعداد خسی ها حدود 1000 نفر است و به زبان "خسي" مكالمه مي كنند. اين زبان در هند كمي پيشرفته است و در مدارس نيز تدريس مي شود. زبان "پنار" كه شكل گويشي دیگری از خسي است، در منطقه سيلهت بنگلادش تکلم می شود. گويش خسي تشابه فراوانی با زبان هاي برمه، كامبوج، ويتنام و نيكاراگوئه دارد.
قوم سنتال (Santal)
سنتال قوم مهمي است كه به زبان "سنتال" تكلم مي كنند. اين زبان در هند پيشرفته تر از بنگلادش است. اصالت اين زبان از زبان مانداه است ولي با الفباي لاتين و يا الفباي ديوناگري نوشته مي شود. آنان از ايلات عشايري هستند كه در زمان حكومت بريتانيا به بنگلادش مهاجرت كرده اند و هم اکنون تعداد آن ها به 10000 نفر مي رسد.
قوم ماهيلي (Mahili)
اين قوم به زبان جداگانه مكالمه مي كنند كه كمي به زبان سنتالي شباهت دارد.
قوم مونداري (Mundari)
اين قوم اصالتاً از بيهار هند هستند و حدود ده هزار نفر از آنان در مناطق ديناجپور، راجشاهي و بوگرا در بنگلادش زندگي مي كنند.
قوم هو ( Ho)
اين گروه كوچك با گويش قومي "ماندا" مكالمه مي كنند و در راجشاهي سكونت دارند.
قوم اوراون ( Oraon )
اين قوم يكي از دو عشاير بنگلادشي هستند كه به زبان " دراويدي " مكالمه مي كنند. تعداد آنان 50000 نفر مي باشند و گويش كوروك نیز بین آن ها رواج دارد. اوراون ها عمدتاً در ديناجپور زندگي مي كنند.
قوم پاهاريا ( Paharia)
قوم پاهاريا داراي سه شاخه هستند و گويش آن ها با هم كمي تفاوت دارد. اكثر آن ها به گويش "دراويدي" و "ماليته" مكالمه مي كنند.
قوم ملا / مالو ( Malla/ Mallao)
آن ها عمدتاً ماهيگير هستند و به گويش صدري كه از گويش هند و آريايي منشعب شده است، گفتگو مي كنند. جمعيت آن ها 15000 نفر می باشد. گروه ديگركه مهاتو نام دارد و جمعيتی بالغ بر 1300 نفر هستند به گويش "صورت" تکلم مي كنند.
دو گروه ديگر هم در بنگلادش به نام هاي گنگو (11000) و كوكارام (12000 ) نفر زندگي مي كنند كه به گويش "صورت" گفتگو مي كنند. آنان در مناطق شمالي بنگلادش به خصوص منطقه رانگپور و ديناجپور سكونت دارند.
شایان ذكر است كه زبان بنگالي در حال حاضر زبان ملي است و بر همه اين زبان هاي قومي و عشايري و گويش ها تسلط كامل دارد و زبان غالب و رسمی محسوب مي شود. محققان معتقدند، رفته رفته بعضي از اين زبان ها و گويش ها از ميان خواهد رفت.
3. 2. 1. سازمان های مردم نهاد (N.G.O)
بنگلادش یکی از کشورهایی است که سازمان های مردم نهاد (Non-Government Organizations )، چه از طرف نهادهای خارجی و چه از طرف جوامع ملی، به طور فراوان در آن شکل گرفته اند و نقشی اساسی در مسائل اجتماعی و سیاسی بنگلادش بازی می کنند Lewis,2011:109) ). تعداد اندکی از این سازمان های غیر دولتی، قدرتی در حد کشوری دارند و گاه تهدیدی برای دولت ملی هستند. تا سال 2004، حدود 54536 سازمان غیر دولتی در بنگلادش به ثبت رسیده بود. در سال 2005م.، بانک جهانی در گزارشی از تعداد 206000 ان.جی.او در بنگلادش نام برده است (Ibid:110 ).
3. 2. 2. روابط اجتماعی
با توجه به وضعیت اقتصادی و فقر عمومی در این کشور و سرعت رو به رشد جمعیت، در نظر خواهی از مردم Alexandrova, 2005))، در پاسخ به این پرسش که "چقدر از وضعیت زندگی خود راضی هستید"، حدود 76 در صد پاسخ داده اند که کاملا از زندگی خود راضی هستند و از آن لذت می برند، در نتیجه احساس شادی می کنند. آنچه که در این نظرسنجی چشمگیر بوده، این است که رضایت در میان زنان بسیار بیشتر از مردان بوده است. زنان از این که بتوانند خانه داشته باشند و در کنار اعضای خانواده به امنیت و آرامش برسند، رضایت داشته و شاد می شوند، در حالی که مردان بیشتر به آموزش و سلامت توجه می کنند و در وضعیت مناسب، احساس رضایت و شادی خواهند داشت Alexandrova, 2005: 301- 324) ).
3. 2. 3. هنجارها و ارزش های اجتماعی
بنگلادش، به ویژه پایتخت آن داکا، مملو از جمعیت است.چگونه می توان شهری را تصور کرد که انبوهی جمعیت، شانه به شانه، تنگاتنگ، در کنار یکدیگر راه می روند؟ چنانچه جمعیت بنگلادش را طبق آمار 2006 در نظر بگیریم، نزدیک به 150 میلیون نفر بوده یعنی در هر کیلومتر حدود 1004 تن زندگی می کرده اند (Philips and Gritzner, 2007:51-52)؛ اگر این رشد ادامه یابد در سال 2050 جمعیت این کشور به 230 میلیون نفر خواهد رسید. جمعیت زیاد، فقر، سوء تغذیه، بیماری ها از جمله تیفوئید، مالاریا و بیماری های روده ای، به دلیل سیلاب های فراوان (Hofer and Messerli, 2006:39, 52, 100 ) هر ساله، هزینه سرسام آوری برعهده دولت می گذارد. این عوامل باعث آلودگی های اجتماعی، فساد اخلاقی، جرایم سازمان یافته، به ویژه بزهکاری شدید کودکان و نوجوانان شده که اغلب در دام دسته ها و باندهای سازمان یافته، گرفتار و به بیماری های جنسی آلوده می شوند ( UNGASS Country Progress Report, 2010:1-84 ).
3. 3. وضعیت قشربندی و طبقات اجتماعی
عنوان «ساختار جامعه» یک عبارت یا واژه بسیار فراگیر وگسترده است که در هر یک از رخدادها و رفتارهای جامعه و یا عناصر آن نقش دارد.
ساختار جامعه شامل محورهای متعددی چون دین، مذهب، اقتصاد، نهادهای اجتماعی، هنجارها و ارزشها و ... میتواند باشد. بنابراین برای درک و شناخت بهتر و بیشتر هر جامعهای، نیازمند به تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق از ساختار کلی آن هستیم.
اساساً بنگلادش سرزمین رسوبی با شبکههای متعددی از رودخانههای بزرگ و کوچک است. مردم این سرزمین از اوایل تأسیس سرزمین خود، پایههای زندگی را براساس اقتصاد کشاورزی بنا نهادهاند. در پایان قرن هشتم، جامعه بنگال بر اساس قوم و نژاد خاصی شکل گرفت که دارای زبان و فرهنگ و شخصیت ملی خاصی بودند.
براساس علم انسان شناسی زیست فرهنگی و اختلافات انسانی، جمعیت فراوان بنگالیها بر پایه سه نژاد اصلی توسط سه عنصر مهم شکل گرفته است که شامل مردمان بومی و اصلی غیر آریایی، دراویدی و آریایی میباشند. اصلیترین تقسیمات طبقهای، میان برهمن ها و غیر برهمن ها میباشد. سپس در میان زیر شاخه غیر برهمن ها، طبقات مختلفی شکل گرفته است. گروهی معتقدند که برهمن های محلی، به «ودا» خیلی پایبند نیستند و برهمن های «کایبرانا» از شمال هند به این منطقه مسافرت کردند تا روحانیت و معنویت را در این منطقه حفظ کنند.
طبقات غیر برهمن به طور گسترده به سه دسته تقسیم شدهاند که در درون هر یک از این طبقات حداقل 40 گروه کوچک تر وجود دارند؛ این سه دسته شامل چاندال [1]، سوار ناکا [2]، و تانتی [3] میباشند.
پس از ورود اسلام به شبه قاره و سپس به ناحیه بنگال، این ناحیه رو به پیشرفت و توسعه نهاد و رشد عقاید دینی به طور گستردهای در میان مردم شروع شد. دین اسلام محبوبیت بسیاری در میان مردم بنگال شرقی ایجاد کرد، زیرا مردمی که آیین بودا داشتند به رابطه نزدیک و مشترک این آیین با دین اسلام معتقد شدند(www.country studies. com ). عقاید مذهبی حکمرانان بنگلادش نیز نقش بسیار مهمی در شکلگیری و توسعه فرهنگ مردم این سرزمین داشته است.
مذهب بودا در دوران حکومت پالا (pala)، 750-116 م، مذهب هندو در دوران حکومت سنا Sena))، 1205-1095 م و تأثیر دین اسلام در زمان حکومت سلاطین مغول، 1757-1205 م، همگی در شکلگیری فرهنگ و ساختار کلی جامعه و ترکیب آن نقش داشته اند. اینکه فرهنگ بنگلادش تمامی عناصر، از جمله مذهب را در طول فرآیند دراز مدت رشد خود پذیرفته، اما بعد از جنگ آزادیبخش سال 1971 میلادی به یک حکومت غیر مذهبی مبدل شده است، جای بحث دارد.
از نگاه بوم شناسی و جمعیت پژوهی باید گفت که بنگلادش همانند دیگر نقاط شبه قاره هند در طول تاریخ فرهنگ های محلی و وارداتی بسیاری را تجربه کرده است. امروزه ترکیبی از عناصر آن ها را در قالب فرهنگی بومی، به میراث گرفته است که تجلی آن، همه روزه در فعالیتهای روزانه مردم مشاهده میشود. بررسی این قبیل فرهنگ های بومی و تنوعات گسترده موجود در آن، برای به دست آوردن تصویر مشخصی از فرهنگ کشور، بسیار کارآمد است.
اکثر مردم بنگلادش کشاورزند، از این رو از تعداد کل جمعیت، حدود 5/68 درصد را کشاورزان تشکیل می دهند. همچنین از کل جمعیت، 5/79 درصد از مردم این کشور در روستا زندگی میکنند. بنگالی ها مردمانی ساده، مبادی آداب و مهمان دوست هستند. آن ها معمولاً به صورت خانواده گروهی زندگی میکنند. قید و بند خانوادگی در این کشور مقدس بوده و افراد مسن خانواده، احترام ویژهای دارند.
در کشور بنگلادش علاوه بر بنگالی ها که از نظر زیستی مشخص هستند، در حدود یک میلیون نفر افراد بومی با قومیتهای مختلف زندگی می کنند. این قومیت ها همگی نسلی از نخستین قبایل ساکن در بنگلادش میباشند.
تا کنون 27 جامعه بومی به طور مشخص در این کشور شناسایی شدهاند. از جمله اجتماعات بومی، میتوان به اقوام زیر اشاره کرد: (Singh, 2010: 5-40; Akbar Ali Khan, 1996: Bangla Encyclopedia, 2009-2011):
Chakam, Maram, Tanchangya, Tripura, Mru, Khumi, Chaklushai, Pankhua, Bawm, Khyang, Garo, Khasi, Manipur, Dalui Hadi, Banai, Koach, Hajong, Santal, ….
همان گونه که قبلاً گفتیم، به جز اجتماع بومی Santals همه اجتماعات بومی دیگر این کشور بازماندههایی از مغولان زرد پوست آسیای شرقی هستند که در مناطق کوهستانی جنوب و شمال شرقی کشور زندگی میکنند. در نقطه مقابل Sandals، بازماندگانی از مردم آسیایی هستند که در فلات و دشتهای غرب و شمال غربی بنگلادش زندگی میکنند.
پس از آزادی کشور بنگلادش در سال 1971، دولت جمهوری خلق بنگلادش برای وجود تنوعات قومی محلی، مؤسساتی تحت عناوین Birisiri، Bandarban، Khagrachhari و دو موسسه فرهنگی دیگر یکی در منطقه راجشاهی و دیگری در منطقه چیتاگنگ تأسیس کرد.
نگاهی کوتاه به تنوع قومی و گویش ها و لهجه های بودایی های ساکن در این کشور، درک ما را از وضعیت قشربندی در بنگلادش بیشتر می کند.
بودائي هایي که در منطقه چيتاگنگ زندگی می کنند، با گويش و لهجه چيتاگنگ مكالمه مي كنند. البته در محافل و مراسم مذهبي، زبان «تريپيتك » یعنی زبان مذهبي خود و يا زبان «پالي» را استفاده مي کنند. از طرف ديگر، بعضي از اقوام بودائي هستند كه زبان مذهبي خود را كمي تغيير داده در مكالمه روزمره استفاده مي كنند . در اين زمينه مي شود به اقوام چكما ، مارما و راخائين اشاره كرد. در اينجا فقط در مورد زبان و گويش مردم بودائي در مناطق جنگلي و بياباني به طور اختصار اشاره مي شود.
3. 3. 1. بوروا
يكي از اقوام بزرگ بودائي، « بوروا» است كه در مناطق بياباني زندگي مي كنند. اكثر قوم بوروا در چيتاگنگ سكونت دارند و به گويش هاي محلي چيتاگنگ تكلم مي كنند. در مدارس زبان فصيح بنگلا و در مراسم مذهبي زبان پالي يعني زبان كتاب مقدس « تريپيتيك » استفاده مي شود. همچنين كساني از اين قوم كه خارج از منطقه چيتاگنگ زندگي مي كنند، گويش هاي محلي آن منطقه را در مكالمات روزمره بكار مي برند.
شایان ذكر است كه زبان پالي الفباي خاصي ندارد و با حروف لاتين نوشته مي شود؛ اما براي تعيين تلفظ، بعضي از علايم و آواها بر روي حروف گذاشته مي شود. از زمان قديم اين روال ادامه داشته و هنوز مرسوم است، به همين دلیل الفباي پالي در واقع الفباي لاتين همراه با علائم مخصوص مي باشد. اقليت هاي ديگر بودايي در چيتاگنگ از القاب و نام هاي گوناگون مانند چوهدري، تعلقدار و موتسودي و ... استفاده مي كنند.
3. 3. 2. سينگا
يكي از اقشار بودائي كه در بيابان زندگي مي كند، قوم « سينگا» است. آن ها در مناطق كوملا، لاكشام، فيني و اطراف آن زندگي مي كنند. زبان محاوره اي مردم همان زبان وگويش محلي و زبان و رسم الخط مدارس، همان زبان بنگلا و زبان مذهبي آن ها زبان مقدس پالي است.
3. 3. 3. چکما
بودائيهاي چكما در ناحیه چيتاگنگ کوهستانی زندگي مي كنند. آن ها زبانی جداگانه دارند. فرزندان آن ها نیزگرچه به زبان بنگلا آموزش مي بينند، ولي زبان سنتي و مادري خود را حفظ کرده اند. آداب و رسوم چکما ها شبيه "مارما" است و ارتباط آن ها بيشتر با همین مردم است.
3. 3. 4. مارما
مردم مارما از بودائي هايي هستند كه به صورت پراكنده در مناطق چيتاگنگ جنگلي و كوهستاني، باندربان، پتواكهالي، بورگونا و باريسال سكونت دارند. زبان آن ها با زبان مردم كشور ميانمار ارتباط نزديك دارد. آن ها به اين زبان گفتگو و مراسم مذهبي را به جاي مي آورند، ليكن زبان آموزشي فرزندان آنان در مدارس، بنگلا است.
3. 3. 5. راخائين
راخائين همانند مارما يك قشر بودائي هستند كه در مناطق پتواكهالي و بورگانا زندگي مي كنند. از نظر اجتماعی شبيه مارماها هستند و از این حیث تفاوت مشخصي با آن ها ندارند.
3. 3. 6. چك
مردم چك در منطقة « ينكونگ چري » از بخش چيتاگنگ جنگلي زندگي مي كنند. آن ها زبان و الفباي مخصوصي ندارند.
اطلاعات پيرامون زبان و گويش هاي محلي بودائي در بنگلادش
نژاد | موقعيت – سكونت – جغرافيايي | موقعيت اجتماعي | زبان مكالمه | الفباي نوشتاري |
بورواBurua | چيتاگنگ | بنگالي | بنگلا | دارد |
سينگاSingha | كوملا- | بنگالي | بنگلا | " |
چكماChakma | فيني ، لاكشام | عشاير | زبان چكما | " |
تانچنگاTonchangha | چيتاگنگ | " | تانچانگا | ندارد |
مارماMarma | گوهستاني | " | زبان مردم | دارد |
راخائين Rakhain | " | " | ميانمار | " |
چكChak | " | " | زبان مردم | ندارد |
پتواكهالي | ميانمار | |||
بورگونا | زبان چك |
3. 3. 7. هویت ملی و عناصر مقوم و شکل دهنده آن
عناصر شکل دهنده بنگالی ها در واقع همان عناصری است که در سرزمین اصلی، یعنی بنگال غربی داشته و ریشه در اختلافات انسانی شبه قاره هند دارد. عناصر ترکیبی جامعه نخستین هند بعد از آمدن آریائی ها به این سرزمین، و بعد از اختلاط با اقوام بومی (دراویدین ها)، هسته های جمعیتی هند را به وجود آورد. طبعا ساکنین بخش شرقی هند از این رویداد بی بهره نماندند و مشخصات انسانی ساکنین شمال و غرب شبه قاره را به میراث بردند. بعدها با آمدن مسلمانان از کشورهای غربی به ویژه عربی و فلات ایران و آناطولی، عناصر غیر هندی نیز به ترکیب جمعیتی تازه ای دست یافتند؛ می توان با قاطعیت همه این عناصر را اجزای شکل دهنده مردمی دانست که امروز جمعیت بنگلادش را تشکیل داده اند. آنچه در این تعریف برجسته است، دین، به ویژه دین اسلام است که نقشی اساسی در هویت فرهنگی بنگلادشی ها بازی می کند ( West, 2009:115). این کشور یکی از کشورهای بزرگ مسلمان از لحاظ تعداد جمعیت است. بعد از استقلال (1971م.)، سیمای اسلامی بنگلادش در جهان بیشتر برجسته شده است.
کلید دیگر فهم هویت این کشور، درک فرهنگی آن، یعنی زندگی روستایی و طبیعی مردم آن است؛ زیرا حدود 54 درصد جمعیت بنگلادش در روستاها زندگی می کنند و از طریق کشاورزی امرار معاش می نمایند ( Ibid:115-116 ).
با اینکه از هنگام استقلال بنگلادش تا کنون، زمان زیادی نمی گذرد و تاریخی طولانی ندارد، اما فرهنگ بنگالی ها به هزاران سال قبل برمی گردد و بنگلادشی ها هویت خود را با گذشته سرزمین بنگال مربوط می دانند؛ آن ها به شاعران، موسیقی دانان، فرزانگان و هنرمندان سرزمین بنگال، به منزله میراث دار فرهنگی خود فخر می فروشند و احساس غرور می کنند. این جنبه های فرهنگ بنگلادشی، آنان را ملتی، متحد می کند (Ibid:115 ).
3. 4. نهاد خانواده
زندگی به صورت خانوادگی و مشترک، عامل مهم و تعیین کننده در زندگی فرهنگی بنگلادش میباشد که براساس اقتصاد مبتنی بر کشاورزی استوار بوده است. این مساله قبل از تسلط انگلیس بر بنگلادش وجود داشته و پس از حاکمیت استعمار انگلیس بر منطقه، رفتهرفته این فرهنگ از مرحلۀ قبلی خود وارد مرحلهای با تغییرات جدید شده است. سرمایه داری در میدان اقتصاد و دمکراسی در ایدئولوژی حاکم شد و اصول عدالت، آزادی در اجتماع و زندگی سیاسی در چارچوب فرهنگ کشور را متأثر ساخت.
یکی از این تغییرات، «فردگرایی» در زندگی شهرنشینی خصوصا و تا حدودی روستایی عموما، در نظام خانوادههای جمعی و سنتی بنگلادش بود که سبب شکاف و پراکندگی میان اعضای خانواده و یا فامیل شد. این مساله حتی در رابطه با نگرش و رفتار پدر نسبت به فرزند نیز دچار تغییرات و تحولات شد و ارزشهای سنتی باقیمانده از گذشته، کمکم میرفت تا به باد فراموشی سپرده و یا کمرنگ شود. هجوم جوانان به شهرها و دوری از جمع خانواده سبب شد تا آنان نسبت به ارزشهای سنتی و گذشته خود فاصله بگیرند، هر چند هنوز هم این احساس مسئولیت پدر درباره فرزند وکنترل او به چشم میخورد.
در این رابطه، سازمان های اجتماعی نقش مهمی در تغییر نگرش جوانان به ارزشهای فرهنگی داشتهاند. در واقع این تغییر و نگرش، از روستا به شهر سبب یک تغییر بنیادین در نسل جدید شده است. خانواده در جایگاه واحد اقتصادی کوچک، برای سالیان دراز سعی کرده است تا ارتباطات خود را برای امور عبادی، غذا و تولید نسل حفظ کند. در حالی که در غرب، خواستههای فردی مطرح است، درهند الگوی خانوادگی و زندگی مطرح است. اگر چه آرمان خانواده مشترک قادر نیست که مشکلات جمعیتی را متأثر سازد، تأثیرات زیاد آن بر زندگی اجتماعی، اقتصادی افراد از طریق روابط زوجین، به سختی میتواند لحاظ شود.
مسالۀ «ازدواج» در بنگلادش اتفاقی مقدس و هدف نهایی آن تشکیل خانواده و عملی اعتقادی است. در زندگی خانوادگی، قبل از ازدواج رضایت والدین معمولاً ضروری است اما در «فردگرایی»، رضایت خانواده به هیچ وجه مهم نیست زیرا ازدواج، خواستههای فرد را تأمین نمیکند.
نظام خانواده در روستاها نیز بیشتر جنبۀ «پدرسالاری» دارد و بزرگ خانواده که پدر میباشد احترام خاصی درمیان خانواده دارد و در واقع رئیس خانواده میباشد. بعد از مرگ پدر، مادر رئیس خانواده میشود. در بعضی نمونه ها، فقط والدین رئیس خانواده هستند و فرزندان آزادی کامل برای برقراری ارتباطات، تجارت، انتخاب شغل و خرید و فروش و ... را دارند. تا زمانی که پدر رئیس خانواده است، مدیریت داخلی خانواده بر عهده مادر میباشد. فرزندان و همسران آن ها، تحت امر و مطیع پدر و مادر هستند. بزرگترین مرد خانواده مسئولیتهای سنگین خانواده را بر عهده دارد. در چنین خانوادههایی، فرزندان نزدیکی زیادی با عمه و خاله در مقایسه با مادر خود دارند. در این خانوادهها، گرچه فرزندان مسئولیتی کمتر نسبت به سایر اعضاء خانواده دارند، اما در حلقه تربیتی خانواده نقطه مشترک هستند و همه تلاش ها برای بالندگی جسمی و فکری آن ها صورت می گیرد. بنابراین، خانواده مشترک متشکل از یک پدر و یک مادر، نقطۀ الهامی است برای یک فرد که در خانواده خود میتواند ارزش پیوندی پیدا کند و احساس امنیت بیشتر و حمایت قوی تری داشته باشد. چنانچه عضوی از اعضای خانواده قصد جدا شدن از ساختار زندگی اجتماعی خود را داشته باشد، فشار زیادی را احساس خواهد کرد و در واقع چنین ساختاری، اجازه نمیدهد که او از جامعۀ خودش جدا شود بلکه او را به جامعه باز میگرداند . ( Afsaruddin ,1990 : 71-74)
3. 5. وضعیت زنان
سازمان ملل متحد، کشور بنگلادش را در 17 سپتامبر 1974 (27 شهریور 1353) سه سال پس از استقلال، کشور عضو پذیرفت. بنگلادش پس از عضویت، قراردادها و موافقتنامه هایی را که در زمینه حقوق بشر و تساوی حقوق زنان و مردان، موادی در آن ها اختصاص یافته بود، امضا کرد. چهار قانونی را که از بین شش قرارداد مهم حقوق بشر، بنگلادش امضا کرد، عبارت اند از: کنوانسیون حذف کلیه اَشکال تبعیض نژادی (سال 1979 میلادی)، کنوانسیون حذف کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان (سال 1984 میلادی)، کنوانسیون حقوق و کودکان (سال 1990 میلادی) و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (سال 1998 میلادی). علاوه بر این کنوانسیون جلوگیری از قاچاق افراد و بهره برداری از آنان جهت فحشا و ...، کنوانسیون حقوق سیاسی زنان و کنوانسیون رضایت زنان جهت ازدواج، حداقل سن ازدواج و ثبت ازدواج ها در سال 1998 را نیز امضا کرد، که این موارد جزء شش قرارداد مهم حقوق بشر نمی باشد. لازم به ذکر است کشور بنگلادش کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی را که جزو دو قرارداد مهم بین المللی در ارتباط با زنان می باشد، امضا کرده است.
بعد از اینکه سازمان ملل متحد سال 1975 میلادی به را سال بین المللی زنان و دهه (1986 ـ 1976) به عنوان دهه زنان اعلام کرد، انگیزه قدرتمندی در سایر کشورها از جمله بنگلادش جهت ایجاد آگاهی های عمومی در خصوص مسایل زنان به وجود آمد. در اوایل دهه 1990 میلادی در سیاست های توسعه مسائل زنان، تغییراتی اساسی رخ داد؛ به دنبال آن پس از چهارمین کنفرانس جهانی زنان اقداماتی در این راستا صورت پذیرفت و کنفرانس های جهانی سازمان ملل در این دهه نیز به رشد آگاهی های مربوط به زنان در بنگلادش، کمک کرد.
کنفرانس جهانی سال بین المللی زنان در تاریخ 30 خرداد تا 12 تیر 1354 در شهر مکزیکو برگزار شد که نخستین کنفرانس جهانی در باره مسایل زنان بود. هیئتی چهار نفره از بنگلادش در این کنفرانس شرکت؛ البته تنها یک عضو این هیئت از زنان بود و نماینده هیچ یک از سازمان های دولتی نیز در آن شرکت نداشتند. این کنفرانس تأثیر عمده ای بر مسائل زنان در بنگلادش نداشت؛ زیرا بنگلادش گام های نخستین را پس از استقلال کشور برمی داشت و جنبش های فمینیستی نیز هنوز به طور کامل و آشکار شکل نگرفته بودند. با این وجود، تعدادی از اقدامات مهم مربوط به توسعه زنان در طول این دوره ظاهر شد که می تواند تا حدی ناشی از حوادث جهانی از قبیل دهه زنان باشد. البته اقدامات دولت تازه استقلال یافته بنگلادش نیز بی تأثیر نبود. اول اینکه در سال 1976 سهمیه ای را برای اشتغال زنان در وزارتخانه ها با توجه به خالی بودن پست ها و صلاحیت ها به میزان ده درصد در نظر گرفت. دوم اینکه در سال 1978 وزارت امور زنان تشکیل شد که برای نخستین بار مسایل زنان را در فرآیند توسعه کشور مدنظر قرار می داد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد به دنبال سال بین المللی زنان، دهه 1985 ـ 1976 میلادی را دهه زنان اعلام کرد. اگرچه پس از این اقدامات هیچ طرح عملیاتی در باره مسائل زنان به وجود نیامد، اما حداقل این تأثیر را داشت که دولت برنامه ها و سیاست هایی را برای بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان تدوین کرد. در اواخر نخستین برنامه پنج ساله کشور، دیدگاه «رفاهی» به مسائل زنان تبدیل به نگرش «توسعه» شد. کنفرانس جهانی سازمان ملل برای دهه زنان در سال 1980 برگزار شد و پیشرفت کار نیمه اول این دهه، بازبینی شد. نماینده دولت بنگلادش در این کنفرانس نخستین وزیر زن بود که عهده دار وزارت زنان بنگلادش نیز بود. کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان از سوی 64 کشور عضو از جمله بنگلادش در این کنفرانس انجام پذیرفت. در کمیسیون برنامه ریزی کشور بخشی را به زنان اختصاص دادند و در دومین برنامه پنج ساله، روی رفع فقر و آموزش و اشتغال زنان تأکید شد. اقداماتی نیز در خصوص افزایش سطح سواد زنان در مقایسه با مردان و مسائل بهداشتی انجام پذیرفت؛ لیکن رشد آگاهی ها در باره حقوق زنان و حمایت از اقدامات قانونی برای حمایت از حقوق کودکان و زنان بر سایر مسائل زنان ترجیح داشت. برای مثال، قانون مربوط به جهیزیه در سال 1980 تصویب و در سال 1982 نیز اصلاحیه ای به آن اضافه شد. قانون مجازات ظلم به زنان در سال 1983 و قانون منع ازدواج کودکان در سال 1984 و قانون اسلامی خانواده که در سال 1961 تصویب شده بود، در سال 1985 اصلاح شد و فرمان دادگاه های خانواده در همان سال تصویب شد.
سومین کنفرانس جهانی زنان در تاریخ 1985 میلادی در نایروبی برگزار شد. هیئت بنگلادشی به ریاست وزیر امور زنان به علاوه نماینده بعضی سازمان های غیر دولتی در آن شرکت نمودند و استراتژی پیشبرد مسائل زنان در آینده از سوی 157 کشور عضو در آن کشور به امضا رسید؛ بالتبع این کنفرانس بر مسایل زنان در برنامه پنج ساله سوم بنگلادش (1990 ـ 1985) نیز تأثیر داشت. مجمع عمومی سازمان ملل، کنوانسیون حذف کلیه انواع تبعیض علیه زنان در سال 1979 میلادی را تصویب و در سپتامبر 1981 اجرا کرد و در سال 1984، دولت بنگلادش با تحفظاتی آن را امضا کرد. اگرچه این کنوانسیون، اصولی را در ارتباط با حقوق زنان مطرح کرد، لیکن هیچ حرکت خاصی از طرف دولت برای معرفی قواعد حقوقی و قانونی مهم در رفع تبعیض علیه زنان، در دستگاه حقوقی دولت انجام نپذیرفت. با این حال، سازمان هایی از قبیل شورای زنان و بعضی سازمان های غیر دولتی نیز که به جنبش زنان پویایی می داد، در این دوره تشکیل شد و در برنامه پنج ساله چهارم (95 ـ 1990) تأثیر خود را داشت. در سپتامبر 1994 کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه در قاهره تشکیل شد. این کنفرانس چهار شرط لازم را برای برنامه های جمعیت و توسعه که عبارت اند از تساوی جنسی، توانمندسازی زنان، توانایی زنان برای کنترل بارداری و رفع خشونت علیه زنان، برشمرد. این کنفرانس نقش زیادی در سیاست های بهداشتی کشور داشت. در سال 1995 اجلاس جهانی توسعه اجتماعی در کپنهاک برگزار شد.
به نقش محوری زنان در مبارزه با فقر، ایجاد شغل های مولّد و تقویت بافت اجتماعی در آن، توجه شد. چهارمین کنفرانس جهانی زنان در سپتامبر 1995 در پکن برگزار شد که در نوع خود بزرگترین کنفرانس سازمان ملل با حضور 189 کشور و 30 هزار نماینده از سازمان های غیر دولتی بود. وزارت امور زنان و کودکان بنگلادش گزارشی رسمی به همراه طرحی عملیاتی برای ارائه به کنفرانس تهیه کرد. برنامه عملیاتی در راستای اجلاس نایروبی و اعلامیه جاکارتا (دومین کنفرانس امور زنان و توسعه آسیا و اقیانوسیه در سال 1994) تهیه شده بود و اصول آن عبارت بود از: 1. حذف همه انواع تبعیض علیه زنان؛ 2. رفع فقر؛ 3. استقرار صلح و آرامش.
برای جلوگیری از مسأله خشونت علیه زنان، قانون سرکوبی زنان و کودکان در سال 1995 تصویب شد که اخیرا نیز شکل تغییر یافته ای مشابه آن، در سال 1990، تصویب شد که مجازات بیشتری را برای قاچاق، تجاوز و اسیدپاشی به روی زنان در نظر گرفته است.
شورای ملی توسعه زنان در سال 1996 با ریاست نخست وزیر بنگلادش تشکیل شد. دولت بنگلادش بدون هیچ قید و تحفظی، طرح عملیاتی پکن را تأیید کرد و طرح عملیاتی ملی ای نیز در سال 1997 برای پیشبرد مسائل زنان تهیه کرد. دولت بنگلادش در سال 1997 تحفظات خود را به کنوانسیون رفع همه انواع تبعیض علیه زنان، پس گرفت. با این وجود، دولت، این کنوانسیون را از نظر قانونی لازم الاجرا نمی داند و فقط در صورتی مواد آن را می توان در دادگاه ها مطرح کرد که به قوانین داخلی تبدیل شده باشند.
کشورهای آلمان، مکزیک، هلند و سوئد به نظرات بنگلادش مورد اعتراض کردند و به دنبال جلسه ای که در کمیته مشترک وزارتخانه های مختلف انجام پذیرفت مواد یاد شده در تعارض با قانون اساسی بنگلادش قلمداد نشد و بر این اساس بنگلادش از اعتراض خود دست برداشت. در حال حاضر کنوانسیون مذکور از سوی 163 کشور جهان به امضا رسیده و پس از کنوانسیون حقوق کودکان دومین توافق عمده بین المللی در زمینه حقوق بشر است. سازمان های دولتی و غیر دولتی و گروه های حقوق بشر به طور وسیعی به آن استناد می کنند.
بنگلادش تنها کشور سازمان کنفرانس اسلامی و در واقع تنها کشور اسلامی است که ریاست دولت آن برعهده یک زن است. به طور کلی منطقه شبه قاره تجربه طولانی تری را در جهان معاصر در زمینه فعالیت سیاسی زنان و احراز عالیترین مقام دولتی دارد. در حال حاضر بنگلادش، پاکستان، هند، سریلانکا و میانمار، ریاست دولت و یا رهبری مهم ترین حزب مخالف دولت بر عهده زنان است. این وضعیت پرسشی را در اذهان برمی انگیزد که چرا با وجودی که زنان در کشورهای شبه قاره در شرایط بسیار پایین زندگی می کنند و از محرومیت های زایدالوصفی رنج می برند، چگونه عالیترین مقامات دولتی و یا سیاسی و حزبی را در اختیار دارند؟ چه عنصری در سیاست هست که زنان شبه قاره مقامات عالی سیاسی را کسب می کنند ولی در زندگی روزمره در شرایط پست و نامطلوبی زندگی می کنند؟ نگاهی به بعضی مسایل عمده مربوط به زنان می تواند تا حدی به این گونه سؤالات، پاسخ دهد.
در کارخانه های تولید پوشاک در سال 2005، حدود 22 درصد از کارگران، زنان بودند؛ در کار خشت زنی حدود 14 در صد و کمتر از یک پنجم از همه کار زنان به صورت خود اشتغالی یا کار برای خرید و فروش خانوادگی بوده است (Salway, Jesmin and Rahman, 2005:315 ).
طبق گزارش «آژانس توسعه بین المللی» در خصوص فرصت هایی برای زنان در بنگلادش (2005) و بانک جهانی (2003) در این کشور، به دلایل محدودیت های خاص جامعه برای اشتغال زنان در کارهای رسمی و دولتی، بیشتر زنان از طریق اشتغال در بخش های خصوصی و کارخانجات تولید پوشاک و در مزارع و یا به صورت خود اشتغالی امرار معاش می کنند. حتی از هر 5 زن با تحصیلات دانشگاهی فقط یک نفر استخدام شده است، در حالی که از هر 50 نفر مرد با تحصیلات دانشگاهی تنها یک نفر بیکار مانده است (World Bank, 2003; Supporting Gender..., 2005: 14-44). کارهای خدماتی محلی یکی از اشتغالات عمده برای بیشتر زنان فقیر است. طبق گزارشی که از وضعیت کار زنان در اراضی اطراف شهر داکا بدست آمده، 31 درصد کارهای خدماتی محلی را زنان انجام می دهند ( Ibid:18 ).
3. 5. 1. حقوق زنان در قانون اساسی
در قانون اساسی بنگلادش اهمیت رعایت حقوق زنان مطرح شده و تعدادی از اصول به همین مساله اختصاص یافته است. اصل 9 می گوید: دولت باید نهادهای حکومت های محلی متشکل از نمایندگان نواحی مربوطه را تشویق کند و در این نهادها باید نمایندگی های خاصی تا حد امکان به روستاییان، کارگران و زنان اعطا شود.
اصل 10 می گوید: برای تأمین مشارکت زنان در کلیه حوزه های زندگی اجتماعی باید اقداماتی انجام شود.
اصل 27 می گوید: کلیه شهروندان در برابر قانون یکسان هستند و حق دارند به طور مساوی از حمایت قانون برخوردار شودند.
اصل 28 می گوید:
1. دولت نباید صرفا به دلیل دین، نژاد، طبقه، جنسیت و یا محل تولد نسبت به شهروندان تبعیض قایل شود.
2. زنان باید در همه حوزه های زندگی عمومی و دولتی از حقوق مساوی با مردان برخوردار باشند.
3. هیچ شهروندی به دلیل دین، نژاد، طبقه، جنسیت یا محل ولادت نباید در معرض هر گونه محدودیت و یا شرایطی قرار بگیرد که دسترسی او را به تفریحات عمومی، رفت و آمد و یا پذیرش در مؤسسات آموزشی ناممکن سازد.
4. هیچ چیزی در این اصل نباید مانع تکوین مواد خاصی به نفع زنان یا کودکان و یا پیشرفت هر بخش عقب افتاده مربوط به شهروندان از سوی دولت شود.
در واقع در راستای اصل 28 و اصل نهم قانون اساسی بود که در شورای Union (یکی از ساختارهای حکومت محلی که بزرگتر از روستا می باشد) سه کرسی ذخیره برای زنان در نظر گرفته شد. این اقدام برای رشد وضعیت زنان و مشارکت فعال آن ها در مناطق روستایی انجام پذیرفت. این گونه فعالیت راه را برای فعالیت های آتی زنان نیز باز می کند. همان گونه که مشاهده می شود، از نظر قانون اساسی مشکلی برای فعالیت زنان و توسعه مسائل آنان وجود ندارد؛ هر چند در عمل دولت اقدامات درخور توجهی نتوانسته انجام دهد.
3. 5. 2. فعالیت سیاسی زنان در قالب مجلس
بنگلادش در دو دهه اول پس از استقلال ثبات سیاسی لازم را نداشت و اوضاع اجتماعی و محرومیت زنان نیز این زمینه را برای فعالیت گسترده آنان فراهم نکرده بود. در آغاز با به قدرت رسیدن «شیخ مجیب الرحمان» در رأس حزب «عوامی لیگ»، نظام پارلمانی در کشور حاکم شد و 15 کرسی ذخیره برای نمایندگان زن در نظر گرفته شد. سپس در سال 1975 نظام ریاست جمهوری و تک حزبی حاکم شد که منجر به کودتا و قتل «شیخ مجیب» و خانواده او شد؛ سپس دوره حکومت نظامی ای در زمان «ضیاءالرحمان» به وجود آمد که با تشکیل حزب ملّیون، به نظام پارلمانی تبدیل شد و 30 کرسی برای زنان در نظر گرفته شد و مدت آن از 10 سال به 15 سال تمدید شد. با کودتای «ژنرال ارشاد» در سال 1982 دوره حکومت نظامی دیگری حاکم شد و سپس با تشکیل حزب «جاتیا» به رهبری وی، نظام پارلمانی در اواخر حکومت وی جاری شد. در آغاز دهه 1980 میلادی ابتدا «شیخ حسینه» و سپس «خالده ضیاء» رهبران احزاب سیاسی شدند. این دو، نقش بسیار مهمی را در بسیج مردم علیه حکومت ارشاد ایفا کردند. سقوط ارشاد در دسامبر1990 و پیروزی خالده ضیاء در انتخابات 1991 صورت گرفت و شیخ حسینه در مقابل وی و در جایگاه رهبر حزب مخالف اصلی در پارلمان قرار داشت. از این زمان تاکنون موضوع 30کرسی ذخیره هنوز برقرار است؛ اما بین افراد سیاسی این صحبت مطرح است که این مطلب ملغی شود وتعداد مشخصی کرسی برای زنان تعیین شود تا همه بانوان از طریق رای مستقیم به مجلس راه پیدا کنند. در قانون اساسی زن و مرد از لحاظ سیاسی نیز مساوی هستند و هیچ مانعی برای رقابت های پارلمانی و رأی گیری زنان و فعالیت در انتخابات وجود ندارد. کرسی های ذخیره زنان، در جامعه ای که زنان در مقایسه با مردان امتیازات کمتری دارند، حداقل نمایندگی زنان را تأمین می کند. چون زنان قادر به رقابت موفقیت آمیزتری با مردان نیستند این نظام نمایندگی، نوعی مکانیزم حمایتی تلقی خواهد شد. بعضی زنان از این نوع حمایت به قدر کافی استقبال نکردند. برخی نویسندگان آن را بازتاب دیدگاه پدر سالارانه به موضوع دانسته اند و آن را باعث حاشیه ای کردن زنان در حوزه سیاست می دانند.
احزاب حاکم در دو انتخابات پارلمانی اول کشور در سال های 1973 و 1979 زنان را نامزد نکردند و کرسی های ذخیره را بهانه ای برای خارج کردن زنان از انتخابات پارلمانی قرار دادند. در فوریه 1991 که حزب BNP به قدرت رسید، دو کرسی ذخیره زنان را به حزب جماعت اسلامی و در ژوئن 1996 که حزب «عوامی لیگ» به قدرت رسید. سه کرسی ذخیره زنان را به حزب «جاتیا» که با آن اتئلاف کرده بود، سپرد. روی هم رفته، کرسی های ذخیره، زنان را هر چه بیشتر به احزاب وابسته می کند و تحت سلطه آن ها قرار می دهد. این گونه ذخیره سازی وضع نمایندگی زنان را نیز تضعیف می سازد. در واقع وقتی از 330 نفر نماینده مجلس بنگلادش، 30 کرسی را به زنان اختصاص می دهند حوزه های انتخابیه زنان را ده برابر بزرگتر از حوزه های سایر نمایندگان کرده اند؛ یعنی هر زن، نماینده منطقه ای است که ده نفر مرد نماینده آن است و این موجب تضعیف وضعیت و قدرت زنان در آن حوزه خواهد شد. البته برای سیاست مداران این کرسی های ذخیره، مزایایی دارد و علاوه بر اینکه نوعی بانک رأی و حمایت درون مجلس را در بر دارد، کلاً در کاهش هزینه های انتخاباتی 30 نفر مفید واقع می شود.
سیاست مداران مرد امتیازات غالبی در زمینه های مالی و قدرت تشکیلاتی دارند که حتی در مرحله معرفی نامزدهای انتخاباتی نیز بر فعالیت زنان تأثیر می گذارد. به طور کلی فعالیت زنان در بنگلادش، با وجود محدودیت های آن در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. در سال 1975 ـ 1972 از میان 50 عضو کابینه چهار نفر زن به عنوان معاون وزیر بود. در سال 1982 ـ 1979 که تعداد اعضای کابینه به 101 نفر رسید، شرکت زنان به 6 درصد رسید و در سال های 1990 ـ 1982 از میان 133 وزیر تنها چهار نفر زن بودند. لذا تعداد زنان به 3 درصد کاهش یافت. در حال حاضر در دولت حاکم عوامی لیگ دو وزیر و یک وزیر مشاور از میان زنان برگزیده شده است. در عین حال، ریاست کنوانسیون سازمان ملل در باره حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، برعهده یکی از زنان بنگلادشی می باشد. قائم مقام وزیر مشاور در امور کودکان و زنان نیز، زن است. زنان در ادارات مختلف دولتی نیز در قالب مقامات مختلف فعالیت دارند. شرکت محدود زنان نسبت به مردان در سیاست و انتخابات، حاکی از سه مطلب می تواند باشد:
ـ کنترل مردان بر تشکیلات حزبی و توانایی آنان در دریافت حمایت های حزبی به نفع نامزدها در حوزه های انتخابیه؛
ـ فقدان دسترسی زنان به سرمایه و هزینه های انتخاباتی با توجه به عدم پایگاه قوی اقتصادی زنان در جامعه؛
ـ وجود تاکتیکهای خشونت آمیز در اجرای انتخابات.
حضور زنان در پارلمان در واقع هدیه مردان به آن ها است و این خوشایند زنان نیست. وجود تعداد 36 نماینده زن، با وجودی که نخست وزیر و رهبر حزب مخالف اصلی دولت نیز از زنان هستند، نتوانسته رشد سیاسی زنان را برای اخذ رأی بیشتر و شرکت در مجلس سبب شود. در واقع در مجلس 300 نفری بنگلادش (غیر از 30 کرسی ذخیره برای زنان) فقط 6 نفر نماینده زن وجود دارد که نماینده شدن این عده نیز علل خاصی داشته و در بخش های آتی مشخص خواهد شد.
3. 5. 3. سازمان ها و جنبش زنان
سازمان های متعددی در بنگلادش به مسائل زنان می پردازد که هر کدام دارای تشکیلات و آرمان های خاصی هستند. اکثر این سازمان ها غیردولتی هستند و در قالب توسعه مسائل زنان فعالیت می کنند. از جمله این سازمان ها می توان به «باشگاه شغلی و حرفه ای زنان» و «فدراسیون زنان دانشگاه»، که زنان تحصیل کرده دانشگاهی آن را اداره می کنند، اشاره کرد. رهبری این گونه سازمان ها غالبا از طبقات نخبه جامعه هستند و هدف آن ها رفع نیازمندی های زنان است. سازمان های دیگری هستند که بیشتر مبتنی بر طبقه متوسط است و فعالیت های عمده ای را برای ریشه کن کردن تبعیض علیه زنان و کسب تساوی با مردان انجام می دهند.«شورای زنان» و «انجمن زنان» که جزو مهم ترین سازمان های مربوط به زنان در بنگلادش می باشند، در این مقوله می گنجند. سازمان های دیگری هم هستند، مانند «برای زنان» که از مردان نیز برای اهداف خود و در جایگاه شرکای حمایتی عضو می گیرند. این سازمان دیدگاه فمینیستی دارد و روابط نامساوی دو جنس مرد و زن و وضع تابعیت گونه زنان را در جامعه یک مسأله سیاسی می داند. سازمان «زنان برای زنان» (Women for women)نیز که سازمانی تحقیقاتی و مطالعاتی است، به ارتقا و برجسته کردن وضعیت زنان از طریق حمایت، انتشار و چاپ مطالب می پردازد.
علاوه بر این ها تعدادی سازمان های تحت نظارت دولت نیز به مسائل زنان توجه دارند؛ از قبیل سازمان ملی زنان. تعدادی از احزاب سیاسی اسلامی و غیر اسلامی نیز شاخه هایی مربوط به زنان دارند که بیشتر به مسائل اجتماعی زنان توجه می نمایند تا مسایل سیاسی. مقوله ها و مسایلی که سازمان های دولتی و یا غیر دولتی در خصوص زنان به آن می پردازند گستردگی بسیاری دارد که در این مختصر نمی گنجد(پلنگی، 1380 : 22- 25).
3. 5. 4. ریشه های تاریخی و معاصر
تاریخ و عصر آغازین بیداری زنان در هند دوران انگلیس حاکی از روند متمایز تشکیلات اجتماعی هندوها و مسلمانان است. جنبش اصلاحات اجتماعی، اصلاح طلبان زن و جنبش های آزادی الگوی شرکت زنان در حیات عمومی را در دوره پیش از استقلال نشان می دهد. اصلاح طلبان مسلمان توجه خود را اصولاً به آموزش، حجاب و شیوه زندگی اسلامی معطوف ساختند. قواعد اجتماعی قدرتمند از حجاب به منزله یک مؤلّفه در روابط اجتماعی و روابط میان دو جنس حمایت کرد. زنان مسلمان نیز مانند زنان هندو در دوره های نخستین که در محافل عمومی حاضر می شدند به خانواده های اشراف سیاسی تعلق داشتند و از خویشاوندان مرد خود که در سیاست نقش داشتند تبعیت می کردند.
بنگلادش یا در واقع پاکستان شرقی، در سال های 1971 ـ 1947، دارای فرهنگ سیاسی پدر سالارانه بود که مردان در آن سلطه داشتند و کلیه قدرت های بوروکراتیک، نظامی و سیاسی در اختیار آن ها بود؛ فقط تعدادی از زنان توانستند در عرصه سیاسی پاکستان ظاهر شوند که وابسته به خویشاوندان مرد خود بودند. در اجتماع عمومی نیز زنان همچون سیاست، نقش تابع، حمایتی و وابسته را داشتند. تعدادی از زنان که بر اساس هویت شخصی خود یا در سازمان های چپ گرا مخالف راه سیاست را پیمودند، جزو استثنائات بودند و برچسب انحراف خوردند. در پارلمان نیز اگر چه تعداد کرسی های زنان در طول زمان تغییر کرد ولی فرایند انتخابات کماکان همچون گذشته باقی ماند. به جز در انتخابات سال 1954 بنگال شرقی، زنان صرفا به صورت غیرمستقیم رأی می آورند.
ظهور شیخ حسینه و خالده ضیاء در سیاست بنگلادش نشانه پارادوکسی در فرهنگ پدرسالارانه کشور است که آن را تنها، با وابستگی آن ها به پدر و شوهر می توان توجیه کرد. ارزش سیاسی این دو رهبر در نمادین شدن رهبران سابق و قدرتمند یعنی «شیخ مجیب الرحمان» و «ضیاءالرحمان» نهفته است. از طرفی عدم وارث شایسته مرد در حوزه خویشاوندی این افراد، موجب تقویت به قدرت رسیدن رهبران زن شد. در وضعیت بحران حزبی ناشی از فقدان رهبری قدرتمند، سران حزب به سمت زنان داغدیده آمدند. مشروعیت رهبری شیخ حسینه و خالده ضیاء به دلیل وراثت بوده است.
احتمالاً یکی از علل روی آوردن سایر رهبران حزبی به زنان خویشاوند رهبران قدرتمند حزب، جلوگیری از انشعاب و تجزیه حزب بوده است. با این وجود، این احزاب به ویژه حزب عوامی لیگ چندین بار در معرض انشعاب قرار گرفت و از طریق آن، احزاب کوچکتری به وجود آمد که هنوز هر چند ضعیف فعالیت دارند. فعالیت دیگر زنان عضو عوامی لیگ نشان داده است که آن ها نیز بدون داشتن پدر یا شوهر مشهور و سیاستمدار نیز می توانند به مقامات بالای حزبی برسند. در حال حاضر از زنان، وزیر کشور، وزیر امور خارجه، وزیر کشاورزی، وزیر محیط زیست، و وزیر مشاور در امور کودکان و زنان، عضو حزب حاکم عوامی لیگ هستند. وزیر کشاورزی به دلیل نطق های پرحرارت و فعالیت های حزبی، در اوایل استقلال با نام «زن آتشین» مشهور شد. اگرچه اکثر احزاب مهم در بیانیه های انتخاباتی خود به رسیدگی به مسایل زنان توجه کرده اند اما در عمل مسائل زنان در حاشیه قرار دارد. تنها نمونه در خور توجه، عملکرد ضیاءالرحمان بود که اواخر سال 1978، وزارتخانه ای را صرفا برای مسائل زنان تأسیس کرد که به دلیل نبود پشتوانه قوی حزبی، نتوانست کاری از پیش ببرد. امتیازاتی نیز در خصوص استخدام زنان در ادارات در نظر گرفته شد. بنابر این، نکته مهمی را که در اینجا می توان ذکر کرد، آن است که ویژگی کاریزماتیک رهبران بزرگ سیاسی موجب شده است که مردم عاطفی شبه قاره در غیاب آن ها به سمت نزدیک ترین فرد از خانواده وی که ادعای فعالیت سیاسی داشته و رهبران حزب نیز به وی توجه کرده اند، روی آورند. رابطه خویشاوندی دارای اهمیت بسیاری در بنگلادش و سایر کشورهای جهان سوم است (پلنگی، 1380 : 22- 28).
3. 6. آسیب شناسی اجتماعی
نگاهی به وضعیت زنان و معضلات اجتماعی آنان و دیگر اقشار جامعه به درک بیشتر این مبحث کمک می کند. گزارش زیر برگرفته از تلاش بخش فرهنگی نمایندگی فرهنگی ج.ا.ایران در داکا است، که عینا نقل می شود.
«در اين روزها روزنامهها و جرايد كشور بنگلادش مملو از مقالاتي است كه به تبيين نحوه و چرايي استثمار زنان، تبعيضهاي فراوان فراروي آنان، پايمال شدن حقوق آنان، كار اجباري، انجام كارهاي سنگين و طاقت فرسا و مشكلات دوري آنان از محيط گرم خانواده ميپردازند. در بنگلادش هم همانند اكثر كشورهاي جهان زنان با مشكلات عديده اجتماعي، سياسي، جنسيتي و ديني مواجه هستند. با اينكه رياست دولت اين كشور در دورههاي اخير و در زماني قريب به 16 سال برعهده زنان بود، ولي هيچ برتري و پيشرفت پیشرفت چشمگیری در مقایسه با ساير كشورهاي جهان سوم مشاهده نمي شود. شايد هم اوضاع اين كشور تاسف بارتر باشد. بهرحال بانوان در مجالس ديني و در مساجد حق حضور ندارند. اين موضوع آن قدر حاد است كه حتي شامل نخست وزير كشور هم كه يك زن است، ميشود. خانم خالده ضيا نخست وزير سابق و خانم شيخ حسينه نخست وزير فعلي در برخي اجتماعات مذهبي مثل گردهمايي بين المللي مسلمانان در بنگلادش(بيشو اجتماع)، كه سالي يك بار در اين كشور تشكيل می شود، حق حضور در جايگاه را ندارند. آن ها به يكي از ساختمانهاي نزديك به مراسم رفته و به مناجات ميپردازند. زنان حق حضور در مساجد، تشيع جنازه و حضور در مزار مسلمانان را ندارند. نظام فرهنگي و نرمهاي اجتماعي حاكم بر اين جامعه، به زنان اجازه نميدهد كه در مقابل بدرفتاري شوهران شكوه نمايند؛ در عوض به مردان اجازه ميدهد كه براي اجراي نظم و انضباط در خانواده و يا اعمال سليقه و خواست خويش با زنان برخورد فيزيكي هم بكنند. البته قوانين فراواني براي كنار گذاشته شدن اين رفتار نا شايست تاكنون وضع شده است ولي هيچ كدام كار ساز نبوده است. زنان پستها و مقامهاي بالاي سياسي، وزارت خانهها و كرسيهاي مجلس را به راحتي تصاحب ميكنند ولي نميتوانند گامي در راه اصلاح و بهبود وضعيت زنان بردارند.
«زنان در بنگلادش سرنوشت و زندگي خويش را به همين نحو كه هست پذيرفتهاند، آن ها در سكوت خويش در رنجند و رسيدن به آمال و آرزوهاي خويش را غير ممكن ميدانند. در واقع، زنان و مادران مسوول پرورش و رشد كودكان هستند؛ اما در جامعهاي كه زنان خود قرباني اجتماعي نا بارور و شكننده ميباشند، چگونه ميتوانند مقام مهم و ارزشمند مادري را به دوش بكشند؟ در جامعهاي كه از عشق مادر به فرزند، و مهر مادري به دليل فقر مفرط و باورهاي اجتماعي نا معقول خبري نيست، آيا تربيت فرزند و پرورش او به نحو مطلوب، ممكن است؟ اينجاست كه زنان براي رسيدن به اوضاع مطلوب و شايسته، بايستي آموزش ببينند.
«در بنگلادش اقداماتي نظير برگزاري سمينار، چاپ كتاب، مشاركت در مسائل اقتصادي براي زنان صورت ميگيرد تا به آن ها شخصيت داده شود. اما به نظر ميرسد كه مردان بنگلادش هرگز نخواهند آموخت كه براي زنان ارزش قائل شوند (گزارش رایزنی فرهنگی به نقل از: سعد قاسم، ديلي استار، چهارشنبه 8 مارس 2006).
«برخي از مردان بنگلادش، در طبقات عادي اجتماعي، معتقدند كه مشكلات فراوان اقتصادي، كمبود بهداشت، فقر، بيسوادي و نا هنجاريهاي جامعه به دليل آن است كه زنان برسرنوشت جامعه حاكم بودهاند و به همين دليل ورود زنان فاميل خود به فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي را جايز نميدانند.
«دولت بايستي براي قريب هشتاد ميليون زن كه در اين كشور حضور دارند فكري بكند. فقط زنان وابسته به طبقات مرفه چهرهاي بشاش و جذاب دارند، آنان داراي تحصيلات و رفاه كامل هستند. اكثر قريب به اتفاق زنان بنگلادش از مناطق روستايي هستند كه مجبورند زندگي خود را به بطالت بگذرانند. هنوز اكثر آنان تن به ازدواجهاي اجباري و مادر شدن در سنين نوجواني ميدهند كه اين عمل سلامت آنان را به خطر مياندازد. فقر معمولاً به آنان اجازه ورود به محل كسب علم و دانش را نميدهد.
«سازمانهاي غير دولتي در سرتاسر جهان در تلاش هستند تا زندگي اين نوع زنان را بهبود بخشند، ولي به خاطر كمبود امكانات، فقط تعداد قليلي از زنان روستايي و مستضعف ميتوانند از خدمات اين سازمانها بهره ببرند. سایر زنان چارهاي جز دست آويز مردان بودن، ندارند. آن ها بايد چند زني پنهان همسران خود را تحمل كنند. زايمان هاي ناخواسته مرگ هنگام وضع حمل به دليل فقر و نداشتن امكان استفاده از مراقبتهاي ويژه، از ديگر سرنوشتهاي اين قشر از اجتماع است.
«تعداد بسیاري از خانمهاي جوان در كارهاي ساختماني و كارخانههاي نساجي و خياطي مشغول كار هستند، كار فرمايان آنان را به شدت استثمار مي کنند. آن ها صبورانه ساعتهاي طولاني در روز كار ميكنند و غالباً در اثركار سخت و نبودن خدمات ايمني، زخمي شده و برخي اوقات براثر كار سنگين و طاقت فرسا ميميرند. تجاوز به عنف، حملات وحشيانه به زنان و اجبار آنان به حمل مواد مخدر از ديگر برخوردهاي متداول و معمول در اين كشور ميباشد.
«در مناسبتهاي گوناگون كه فرصت اجازه ميدهد و موقعيت جهت ارائه نظرات روشنفكرانه پيش ميآيد، تني چند از افراد مرفه و تحصيل كرده با تشكيل ميزگرد، سمپوزيوم، سخنراني، كنفرانس و برگزاري نمايشگاههاي مختلف هنري به فكر حل مشكلات زنان ميافتند؛ آن ها مشكلات موجود را همچنان تكرار ميكنند ولي براي معالجه اين معضل كمتر راه حل مناسبی نشان ميدهند. آن ها معمولاً ميگويند زنان بدترين قربانيان فساد جامعه هستند و همواره و به طور اساسي با تبعيضات اجتماعي، فرهنگي، سياسي، و اقتصادي مواجه اند؛ در ادامه از تمامي زنان كه در قالب تشكيلات بوده و يا به صورت انفرادي فعال هستند ميخواهند كه متحد شوند و صداي خود را عليه انواع و اقسام تبعيض بلند كنند، تا بدينوسيله فساد را از بين برده و به حق خويش برسند. آنان ميگويند كه دولت بايستي گام هاي اساسي بردارد تا زنان احساس امنيت و راحتي كنند.
«از ديگر مشكلات زنان در بنگلادش این است که مردان خانه را براي مدتي غير قابل پيشبيني براي كسب قوت لايموت ترک می کنند. ممكن است سرپرست خانه به شهرهاي بزرگتر، كشورهاي خارجي و حتي كشورهايي دوردست برود. اين مرد شايد در اثر كسب رفاه در ساير كشور ها اصلاً به نزد خانواده باز نگردد و در كشورهاي مزبور رحل اقامت دائمي بيفكند، ازدواج مجدد كند و اصلاً خانوادهاي كه در وطن منتظر بازگشت او هستند را فراموش كند، ممکن است در سفر فوت كند و هيچ گاه خبر مرگ او به گوش خانوادهاش نرسد. البته در بنگلادش هم مانند ساير كشورهاي جهان افراد و ارگانهاي طرفدار فمينيسم يا زن باور كم نيستند. آن ها همواره به دنبال راهاندازي برنامههاي گوناگون، سخنراني و نشركتاب و مقاله و شعار دادن براي كسب به اصطلاح حقوق از دست رفته زنان هستند.
«طبق برآورد جرايد، آمارغير رسمي زنان خياباني در اين كشور بيش از صد هزار نفر ميباشد. از نكات جالب توجه در كشوری جهان سومی كه فقر بيداد مي كند و تعصب ديني و خانوادگي در جامعه مطرح ميباشد، اين است كه، زنان خياباني و روسپي آزادانه دست به راهپيمايي زده و با شهامت از حرفه خويش دفاع و خواستههاي خود را مطرح ميكنند؛ آن هم در كنار عمارت شهيد منار كه يادمان مقدس ترين مكان ملي مذهبي اين مردم است.
«سيستم خانواده در بنگلادش كاملاً سنتي است. همه اعضاي خانواده شامل پدر، مادر، پسرها، عروسها و نوه ها در يك مجتمع (خانه) زندگي ميكنند. آنان وظيفه نگهداري و رسيدگي و احترام به پدر بزرگ و مادر بزرگ را هم تا زماني كه زنده هستند، برعهده دارند. سپردن كهنسالان به آسايشگاه عملی غير اخلاقي تلقي مي شود. كار كردن مردان در منزل و همراهي با همسران در نظافت، شست و شو و آشپزي عملی قبيح، ناشايست و به قول امروزي ها نوعي زن ذليلي است. در بين زنان خانواده نيز براي انجام كارها، قانون ارشد بودن، حاكم است و هميشه عروس جوانتر سنگينترين وظايف را برعهده دارد. پخت و پز، شست و شو و نظافت بچهها، همه و همه برعهده عروس جوانتراست. در صورت تمكين نکردن وی، هركدام از مردان خانواده يا جاري هاي با سابقهتر و يا خواهر شوهران درخانه مانده و يا مادر شوهر ضرب و شتم ميشود. اگر مردي به دلیل رهايي از اين تابو، دست همسر خود را بگيرد و در گوشهاي مستقل زندگي كند (كه اكثر تحصيل كردهها اين چنين عمل مي کنند) بستگان و اهل محل از او انتقاد و او را سرزنش می کنند. ديگر اين كه عروسان جوان بايستي جهيزيهاي سنگين به خانه پدر شوهر آورده تا همه اعضای خانواده از آن استفاده کنند. يكي از دلایل شكست ازدواج اكثر مردان بنگلادشي با اتباع ساير كشورها، نبود امكان انطباق با رسوم و آيين مرد سالارانه بنگاليها و پايمال کردن حقوق زنان ميباشد. آمار نشان ميدهد در خصوص دختران ايراني كه با مردان بنگلادشي ازدواج كرده و قصد ادامه زندگي در اين كشور را داشتهاند، پس از حضور در بنگلادش با اين مشكلات مواجه و غالباً زندگي مشترك آنان منجر به طلاق و مشكلات بعدي شده است.
«هر چند غالب مردان بنگلادش زحمت كش هستند و اكثر ساعات در شبانه روز به فعاليت مشغولند و كار را عار نمي دانند، ولي روزانه ميتوان شاهد فعاليتهاي صعب و مشقت باز زنان نيز بود. در كوچه و بازار ميتوان زنان جواني را ديد كه با وجود حامله بودن مانند عمله ای در ساختمان سازي كار ميكنند. آنان ظرف سيمان و يا ساير مصالح ساختماني را كه بسيار سنگين است، بر روي سرگذاشته و مانند بردگان عصر فرعون چند طبقه را طي ميكنند، تا آن را به مقصد برساند. سركارگر هم در صورت اهمالكاري زبان به ناسزا گفتن ميگشايد و در نهايت، اين زن بدبخت است كه در صورت راضی نشدن سركارگر و صاحب كار بايد كار خود را از دست بدهد. اين موضوع با ساعتهاي كار طولاني در كارخانههاي نساجي، مزارع، كارخانه هاي آجرپزي، و ... با شدت و قوت ادامه دارد.
«جالب اينجا است كه حتي در گردهمايي ها و متينگ هاي سياسي، ميتوان شاهد حضور ده ها هزار از اين بانوان بود كه به حرف ها و شعارهاي شيرين دفاع از حقوق زن واكنش نشان داده و كف ميزنند و به رقص و پايكوبي مي پردازند، ولي آنچه كه مسلم است هيچ چيز عايد آنان نمي شود. موضوع ديگر اين كه زنان تحصيل كرده و با سواد بیشتر به دليل مناسب نبودن اوضاع بازار كار، خانه نشيني را انتخاب كردهاند. برخي از آنان در حالي كه مي توانند با حقوق بسيار بالايي در شركتها و مراكز تجاري كار كنند، ترجيح مي دهند يا درخانه بمانند و يا با دريافت حقوقي بسيار اندك در مهد كودكها و دبستانها به تدريس و پرورش كودكان بپردازند.
«از ديگر مسائلي كه ميتوان در رابطه با حقوق زنان در بنگلادش به آن توجه کرد، حضور دختران كم سن و سال در كارخانهها و سپردن كارهاي طاقت فرسا به آنان است. در برخي از كارخانههاي نساجي مي توان شاهد فعاليت اطفالي با حدود 10 سال سن بود كه همانند كارگری رسمي در قبال دريافت حداقل دستمزد (ماهي حدود 10 دلار) مشعول كارند. در واقع اين نوع بهره كشي از اطفال خلاف عرف بين المللي نيز ميباشد.
«بخش بزرگي از بانوان در خانوادههاي مرفه، از نبود سرگرمي روزانه در رنجند؛ آنان درخانه داراي كلفت، نوكر و راننده هستند و هيچ كاري براي خود آن ها باقي نميماند مگر اينكه روزها بچههاي خود را تا مدرسه همراهي كنند و در جلوي درب مدرسه با ساير خانم هاي همسان خود گردهم بنشينند و مشغول ميل کردن خوراكيهاي گوناگون و ذكر خاطرات براي يكديگر شوند. گاهي عده اين خانمها آن قدر زياد می شود كه رهگذران فكر ميكنند مراسم و يا برنامهاي خاص در جلوي درب مدارس در حال اجرا است. اين صحنهها در منطقه دانموندي كه مدارس داكا(پايتخت بنگلادش) بيشتر در آن تمركز دارند چشمگيرتراست».
3. 7. وضعیت اقتصادی و معیشتی
اساس اتحاد و یکپارچکی جامعه روستایی در بنگلادش را خانواده تشکیل میدهد که به نام «پاریبار» (Paribar) یا گوشتی (gushti) معروف است؛ معمولاً به طور کامل یا نیمه کامل، ارتباط به نسبت پدری در خانواده (Chula) و اقامت درمزرعه یا محل زندگی پدری (bari) دارد. هسته خانواده به طور منحصر به فردی، در یک خانواده بزرگ مستتر شده که ممکن است به عنوان خانه یا "گهر" (ghar) تلقی شود. در شکلی بزرگ تر «باری» (bari)نسبت خویشاوندی پدری است که دارای پیوندهای زنجیرهای دائم به طور سلسلهوار است و اساس و پایه گروه های بزرگ تر را شامل میشود. بزرگان یا ریش سفیدان که شوراهای بزرگ تر هستند، مسوولیت حل و فصل و رفع مشکلات و مناقشههای میان روستائیان را به عهده دارند.
مجموعهای از خانهها در یک روستا را «پاراس» (Paras) مینامند و هر پاراس برای خود نام مشخص و شناخته شدهای دارد. چندین پاراس با یکدیگر «موزا» (Mauza) را تشکیل میدهد که مسائل اداری و سرشماری را عهدهدار است.
در نیمه قرن بیستم، ساختار و نقش قدیمی حاکم تاحد بسیاری براثر عواملی فرهنگی تغییر یافت. در سال 1980م روستائیان فرزندان خود را برای رشد و ترقی در سطوح عالیتر تشویق کردند تا آن ها نیز مانند مردمان شهری بتوانند در شکلهای اداری و دولتی در شهرها شاغل شوند و برای خود درآمدی را کسب کنند. هر چند این تفکر و یا عوامل، سبب شد، بار تنگدستی و فقر روستائیان کاهش یابد.
طبق بررسیهای به عمل آمده و اعلام نظر وزارت برنامه و بودجه بنگلادش، 47 درصد از جمعیت روستایی زیر خط فقر زندگی میکنند. مشکل بزرگ بنگلادش، وجود فقر ناشی از جمعیت فراوان و رشد بی رویه آن است. برای مثال جمعیت داکا در زمان استقلال از پاکستان حدود 500000 نفر بود
( Forced Evictions in Bangladesh, 2000:8 ). در حال حاضر جمعیت داکا بیش از 9 میلیون نفر است و این رشد بی رویه به دلیل وجود سیلاب های فراوانی است که دهکده های اطراف داکا را به سرعت نابود کرده و موجب بی خانمان شدن مردم فقیر دهکده ها شده است؛ به طوری که مردم دهکده ها برای به دست آوردن جا و غذا راهی شهر شده و در اطراف داکا مسکن گزیده اند
(Ibid:9 ). نکته مهم اینکه دولت بنگلادش در سال 1999 برنامه اصلاحات «بازگشت به خانه» را برای مردم فقیر داکا به اجرا گذاشته است. برطبق این برنامه، کریشی بانک بنگلادش ( Krishi Bank of Bangladesh) به خانواده های فقیر پیشنهاد کرده است که با وام گرفتن از بانک مذکور، زمین های آباد نشده را آباد کنند و به هر خانواده بین 20 تا 150 هزار تاکا و در بعضی شرایط تا 300 هزار تاکا وام داده است. در نتیجه جمعیت بسیاری از مردم فقیر به دهکده های خود برگشته اند و به آباد کردن زمین های خود مشغولند ( Tanwir Nawaz, 1999:5-6). بنابراین با توجه به شروع اصلاحات توسعه دولت، نکات مهمی از جمله، میزان رشد بالای جمعیت، فراوانی آن، فقر و تنگدستی بیشتر افراد جامعه و پایین بودن سطح سواد، موجب فشار بیشتر جمعیت برای ورود به بازار کار شده و در نتیجه وجود کارگران در همه سنین به ویژه کودکان و نوجوانان و زنان چشمگیر است ( Paci and Sasini, 2008:1 ). بهمین دلیل امروزه با تلاش فراوان دولت برای بهبود بازار کار، شهرنشینی و بخش گسترده خدمات اجتماعی، کلیدهایی برای پروسه توسعه به وجود آورده اند. همچنین انعطاف پذیری و کار خارج از مرزهای کشور، تقریبا امکاناتی برای انتقال ارز به داخل فراهم آورده است. هر چند که ایجاد کار عامل مهمی است، افزایش درآمد ها و کاهش فقر، که اساسا به هم مربوطند، در افزایش موقعیت های کاری و دستمزدها و درآمد بیشتر تاثیر داشته است (Rutherford, 2009:53-123).
3. 7. 1. چشم انداز اقتصادي آينده
همچنان که پیش از این اشاره شد بخش خصوصي، نقش عمده اي در اقتصاد بنگلادش ايفاد مي کند. در سال 1972، يعني يك سال پس از استقلال بنگلادش، قسمت عمده كارخانجات و مؤسسات صنعتي كشور، ملي شد و دولت آن ها را اداره می کرد؛ اما به تدريج پس از گذشت چند سال دولت احساس کرد كه مشاركت مستقيم دولت در ادارة صنايع کاري غير عملي است. بنابراین از 1975 سياست دولت بر پاية دور نگهداشتن خود از ادارة مستقيم كارخانجات و مؤسسات صنعتي و افزايش جاذبه هايي براي مشاركت بخش خصوصي در صنعتي کردن سريع كشور استوار شد. به دنبال آن طرح هایی پیشنهاد شد و تسهیلاتی به وجود آمد. این اقدامات باعث شد تا روند خصوصی سازی در بنگلادش سرعت یابد. به همین دلیل از سال 1982 تاكنون سياست دولت تقريباً به طور كامل برای حمايت از بخش خصوصي بوده است؛ به طوري كه امروزه، قسمت عمده كوشش هاي مربوط به صنعتي کردن كشور بر دوش بخش خصوصي قرار گرفته است.
از آن جا که منابع داخلي محدویت دارند، دولت اهميت بسیاري به سرمايه گذاري خارجي داد و تلاش کرد تا با تصویب قوانینی در ایجاد تسهیلات برای سرمایه گذاران خارجی، راه را برای جذب سرمایه ها از خارج از مرزهای بنگلادش هموار کند. بنابر اين دولت در سياست هاي اقتصادي خود، روند تشويق بخش خصوصي داخلي و خارجي را در بخش هاي مختلف در دستور کار خود قرار داد. از ديگراهداف اساسي دولت، كاهش رشد جمعيت، به دست آوردن خودكفايي در زمينة توليد مواد غذايي و فراهم آوردن امكان تحصيل براي همه در سطح ابتدايي مي باشد
(-www.bangladeshagricultureministery.c.m).
پیشرفتی که فقر را در بنگلادش کاهش داد، همچنان مؤثر بود. میزان فقر (طبق مصرف)، از 70 درصد در سال های اولیه 1970 به 40 درصد در 2005 و 5/37 درصد در 2010 رسید.
کاهش منحنی فقر، موجب افزایش استانداردهای زندگی شده است؛ در نتیجه متوسط طول عمر افزایش یافته و از 46 سال در 1975 به 61 سال در سال 2000 رسیده است. از طرف دیگر میزان رشد جمعیت از 7 نفر (یعنی متوسط زایمان هر ن در طول عمر، هفت بار) به 2/3 نفر در سال 2000 کاهش یافته است (بانک جهانی، 2003 و 2006)؛ این مساله به پایین آمدن رشد جمعیت کمک کرده است. طبیعی است که تعهد و التزام سیاسی به توسعه انسانی عامل قاطع در این پیشرفت اجتماعی بوده است. در این رابطه نیز قطعا نظر نویسنده کتاب Making Work Pay in Bangladesh, 2008 در خصوص نقش بازارهای کار، استخدام و دستمزدها در کاهش فقر عمومی در بنگلادش درخور توجه است ( Paci and Sasini, 2008:10 ).
در این روند، مسائلی وجود دارد که بی شک تحمل پذیر است و آن مهاجرت روزافزون روستاییان کشاورز به طرف شهرهای صنعتی است. روستاییان و کشاورزان برای به دست آوردن دستمزد بیشتر، زمین های کشاورزی را رها کرده و به طرف شهرهای صنعتی روان می شوند. با اینکه این جریان موجب رشد صنعتی کشور می شود، ولی کشور را از طرف دیگر با کمبود شدید مواد کشاورزی روبرو می کند.
واحد پول
پول رايج بنگلادش، « تاكا» مي باشد. اسكناس هاي آن ، 1، 2، 5 ، 10 ، 20 ، 50 ، 100، 500 و 1000 تاكايي و سكه هاي آن شامل 1،2 ، 5 ، و کوچک ترین واحد تاکا پوشيا (poshia) است كه هر تاکا برابر با صد پوشيا مي باشد.
3. 8. ورزش
مردم بنگلادش، مانند سایر مردم دیگر کشورها به انجام ورزشهای مختلف عشق می ورزند. از میان انواع ورزش ها، دو ورزش کریکت و کبادی بیش از همه، توجه و اقبال عمومی را به خود جلب کرده است. در واقع مردم به این دو، به منزله ورزش توجه می کنند. فوتبال، راگبی و هاکی نیز در درجه دوم قرار دارند. سایر ورزش ها بعد از این ها در میان مردم رایج است.
3. 8. 1. بازی کریکت
کریکت مشهورترین و پرطرفدارترین ورزش نه تنها در بنگلادش که در تمام کشورهای شبه قاره هند است. این بازی سنتی، تاریخی دیرپای در این سرزمین دارد. تیم ملی این کشور یکی از تیمهای سرشناس در جهان است و از بازیکنان توانمند و مشهور بومی و تعداد اندکی بازیکنان خارجی تشکیل شده است. علامت مشخص این تیم، ببر سلطنتی بنگال است که با آن در جهان شناخته می شوند. فرهنگ این بازی، پدیده تازه ای در کشور نیست، زیرا قدمتی طولانی در شبه قاره هند دارد و نخستین بار انگلیسی ها آن را در این سرزمین معرفی کردند. مشهورترین کریکت بازان این کشور از گذشته تا کنون عبارت اند از:
· قاضی حبیب البشار، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش؛
· Mohammad Ashraful - Cricketer -a former captain of the Bangladeshi cricket team محمد اشرف المحمد، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش؛
· Tamim Iqbal - Cricketer, aggressive opening batsman تمیم اقبال، batsman باز تهاجمی؛
· Mashrafe Mortaza - Cricketer, pace bowler, former vice captain of the Bangladeshi cricket team. مرتضی مشرف، معاون سابق کاپیتان تیم کریکت بنگلادش؛
· Mohammad Rafique - Cricketer, spin bowler محمد رفیق، کریکت باز تهاجمی؛
· Shakib Al Hasan - Cricketer, batsman, spin bowler, former captain of the Bangladeshi cricket team, Wisden cricketer of the year 2009 شکیب الحسن، batsman، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش، کریکت Wisden از سال 2009؛
· Mohammad Mushfiqur Rahim - Cricketer, wicket keeper batsman, present captain of the Bangladeshi cricket team. مشفق محمد رحیم، دریچه حافظ batsman، کاپیتان فعلی تیم کریکت بنگلادش.
3. 8. 2. بازي كبادي
کبادی بازی ملی است. نام قومي و محلي اين بازي «ها، دو دو» مي باشد. اين بازي در شهر و روستا انجام مي شود. براي انجام اين بازي در محيطي مشخص به صورت مستطيل شكل خط كشي كرده و مابين مستطيل را مرز بندي مي كنند. بنابر اين مستطيل به دو قسمت تقسيم مي شود. بازيكنان به دو گروه يازده نفري تقسيم مي شوند. در آغاز بازي يك نفراز ميان جمع بازيكنان گروه اول با صداي كبادي به طرف گروه دوم حمله مي كند و سعي در لمس كردن يك يا چند نفر از گروه دوم دارد. بدين صورت كه اگر بازيكنان طرف مقابل را با دست يا پاي خود لمس كند و فوریً به محدودة خط كشي گروه خودش باز گردد، برنده محسوب مي شود؛ به ترتيب نفرات دوم و سوم و يازدهم بدين عمل دست مي زنند و تعداد بازندگان حريف مقابل، پيروزي گروه اول را بدنبال دارد. در اين بازي يك نكتة ديگر نيز مهم است و آن اينكه هنگامي كه بازيكن گروه اول وارد محدودة گروه مقابل مي شود، اگر توانست دست يا پايش را به حريفان بزند و به محدودة خودش برگردد، پس پيروز مي شود، ولي اگر حريفان او را طي حمله اش غافلگير كردند، شخص حمله كننده بازنده محسوب مي شود. شخص بازنده به محدودة خودش باز مي گردد و اگر ياران وی توانستند بر حريفان مقابل پيروز شوند، گروه آن ها نيز پيروز مي شوند. اما اگر ياران شخص بازنده نيز در اين بازي بازنده اعلام شوند، نتيجة بازي به نفع حريفان مقابل ثبت مي شود.
نکته مهم: شایان ذکر است که عین همین بازی در ناحیه غرب ایران، در استان لرستان به نام بازی "طاق پیل اشکسه" وجود دارد و شیوه بازی و امتیاز دهی آن کاملا شبیه به کبادی است.
3. 9. نحوه گذران اوقات فراغت
استفاده از رسانه های تصویری رسمی، در همه کشورهای شبه قاره هند از دیرباز وجود دارد و دیدن فیلمی خانوادگی به همراه اعضای خانواده بهترین و سالم ترین سرگرمی و تفریح است. (توضیح اینکه اوضاع اکثر سینما های بنگلادش به گونه ای است که به ندرت امکان حضور به همراه خانواده را می دهد. فقط دو باب سینمای مناسب وجود دارد که قیمت بلیط آن ها نسبتا گران است، لذا مشکل دیدن فیلم های سینمایی هندی و اروپایی و امریکایی از طریق فراوانی لوح های فشرده و همچنین شبکه منظم، گسترده و فراگیر تلویزیون کابلی در سراسر، کشور حل شده است). علاوه بر آن تماشای تلویزیون و دیدن سریال های متنوع، گردش در پارک های عمومی و ملی، انجام بازی های دسته جمعی، خواندن روزنامه و نشریات خانوادگی و علمی، بازی های رایانه ای، ورزش و کتاب خوانی از دیگر ابزار سرگرمی و وسیله گذران اوقات فراغت در میان خانواده های بنگلادشی هستند. طبیعی است که با توجه به بودجه و توان مالی خانواده، استفاده از فرصت هایی برای سفر به منظور تفریح و لذت بردن از دیدنی های کشور نیز رونق دارد.
3. 10. وضعیت بهداشت و سلامت
پس از استقلال بنگلادش، دولت تلاش فراواني براي فراهم کردن زمينه هاي توسعه و عمومي کردن بهداشت در ميان مردم به عمل آورد. از اين رو، زمينه استوار كردن فعاليت هاي مطمئن و معتبر بهداشتي و نتيجه بخش براي عموم مردم، شامل سلامت مادر و فرزند و خانواده، جزو طرح های اساسی دولت قرار گرفت؛ در همين رابطه نيز دولت، به توسعه نيروهاي آموزش ديده براي پشتيباني در تأمين بهداشت عمومي، پرداخت.
در اين راستا، دولت پس از استقلال و جدايي از پاكستان، تدابيري براي تأسيس مراكز بهداشتي به منظور نظم و سرعت بخشيدن به بهداشت و رفاه عمومي به عمل آورد. اين مراكز عبارت بودند از:
مركز تحقيقات پزشكي و داروسازي (IPGMR )، انستيتو ملي بيماري هاي عروقي و قلبي، انستيتو ملي چشم پزشكي، انستيتو بيماري هاي عمومي، انستيتو توانبخشي، تأسيس بيمارستان براي معلولين، انستيتو تحقيقاتي ديابت بنگلادش، مرکز درمانی غدد و دستگاه هاي گوارشي، تاسيس بيمارستان براي كودكان، انستيتو ملي پيش گيري و داروهاي خاص. همچنین در کنار بعضي از اين مراكز، بخش هاي لازم براي تسهيل در آموزش و فراگيري دوره هاي خاص بهداشتي نيز فراهم آمد. در سالهاي اخير نیز دولت براي تقويت اين مهم، تعدادي از سازمان ها و مراكز مرتبط با آموزش پزشكي و دارويي را ايجاد كرده كه در تأمين سلامت و بهداشت و درمان عمومي اهميت خاصي دارند.
در كنار تلاش دولت لازم است به همت سازمان هاي غير دولتي (NGO) نيز كه برنامه هاي بهداشتي دارند، توجه داشت. قدر مسلم ميزان جمعيت زياد، فقر فرهنگي، نبود امكانات مناسب ولازم، نبود نيرو های متخصص لازم، آلودگي محيط، نبود امكانات آموزشي درحد مطلوب و ده ها موضوع ديگر از عواملي هستند كه به سلامت بهداشت و درمان لطمه فراواني وارد كرده اند. نکته مهم دیگر گسترس نامحسوس ایدز در جامعه است که طبق آخرین اطلاعات نزدیک به شش میلیون و سیصد هزار نفر از مردم این کشور مبتلا به بیماری ایدز هستند.
سطح بیماری های عفونی دیگر نیز در میان مردم بسیار بالا است که این مساله به دلیل نبود کنترل و نظارت دقیق در مسائل بهداشتی مانند آب و مواد غذایی است. حدود 85 درصد از مردم شهرها و حدود 78 درصد از مردم روستاها، منابع آبی بهداشتی دارند و جمعا حدود 80 درصد از کل جمعیت از منابع آبی بهداشتی بهره مندند. حدود 15درصد از مردم شهرها و حدود 22 درصد از مردم روستاها از منابع آبی غیر بهداشتی استفاده می کنند که جمعا حدود 20 درصد از کل جمعیت را تشکیل می دهند.
بروز و رواج امراض سرطاني در بنگلادش از ميان 535/570/158 نفر، رقمي تقریبا بین 300 هزار تا 5/1 ميليون نفر را شامل مي شود. آمار اخير وزارت بهداشت بنگلادش نشان داده شده است كه از هر يكصد هزار نفر، 167 نفر مبتلا به امراض سرطاني هستند. يكي از سرطان هاي رايج در ميان مردم بنگلادش، سرطان دهان است كه از طريق جويدن و استعمال تنباكو (دخانيات ) حاصل مي شود. حدود 13درصد از بيماري هاي سرطاني اختصاص به دخانيات دارد. معمولاً بيشتر مردم اين كشور از دخانيات استفاده مي كنند (Bangla pedia, National Encyclopedia of Bangladesh , Asiatic society of Bangladesh , CDE ditsoh , February 2006).
جدول آماري تعداد مراكز درماني وبهداشتي در بنگلادش
نام | تعداد |
بيمارستان و كالج هاي پزشكي | 13 |
بيمارستان ها و مراكز خاص | 61 |
انستيتو ملي | 5 |
دانشگاه پزشكي | 1 |
بيمارستان ها و انستيتوهاي علمي | 5 |
بيمارستان تخصصي TB | 4 |
بيمارستان هاي قفسه سينه | 45 |
بيمارستان هاي جذام | 3 |
بيمارستان هاي رواني و مغزي | 2 |
انستيتو پارامويك | 1 |
دانشكده دندانپزشكي | |
مجموعه مراكز بهداشتي ناحيه اي | 202 |
اتحاديه هاي زير شاخه اي | 3175 |
بيمارستانهاي امراض عفوني | 6 |
منبع: www.Bangladesh, Ministry of Health and Family Welfare, 2010, Dhaka.
3. 11. مهاجرت و پناهندگی
یکی از دانشجویان بنگالی ( فضل عالم) در سال 1995 در دانشگاه بیرمنگام انگلستان، موضوع رساله دکتری خود را به: «روابط اجتماعی و مهاجرت: مطالعه مهاجرت پس از جنگ با اشاره خاص به مهاجرت از بنگلادش به انگلستان»، اختصاص داد. نگاهی به موضوع و اهداف این رساله می تواند پاسخی علمی به موضوع مهاجرت و پناهندگی بنگلادشی ها به انگلیس و تعمیم آن به دیگر نقاط جهان باشد.
The objective of this thesis is to study the phenomenon of postwar migration both theoretically and empirically with a view to establishing relationships between social relations and migration. هدف از این رساله، پرداختن به مطالعه پدیده مهاجرت پس از جنگ استقلال (1970-71)، هم از لحاظ نظری و هم تجربی، با توجه به ایجاد ارتباط بین روابط اجتماعی و مهاجرت است. Migration is studied here within a conceptual framework of mode of production, relations of production, hegemony, and cash nexus. مهاجرت در درون چارچوبی مفهومی از حالت تولید، روابط تولید، سلطه و رابطه پول نقد مطالعه می شود. The historical aspects of migration are acknowledged throughout. نویسنده در این رساله به مطالعه نظریه های مهاجرت که در دسترس هستند و به دنبال توسعه آن هستند، پرداخته و معتقد است که سه عامل مهم In this process, the thesis discovers ideology in many migration theories and literature. در این فرایند مهاجرت در کشور او نقش داشته اند: جنگ و نبود امنیت، فقر و بیکاری. در این فرایند، نویسنده به رد اقدامات «فردی» و «داوطلبانه» در مهاجرت پس از جنگ نیز توجه نشان داده است. For the empirical part, Bangalee migration from Bangladesh to Britain has been chosen for its typicality and other reasons. برای بخش تجربی، مصاحبه و گفتگو با بنگالی های مهاجر و مقیم انگلستان مبنای پژوهش نویسنده قرار گرفته است. The findings of the experience of the respondents are offered in relation to the historical evidence, particularly the relations of production in Bangladesh, and migration history of Bangladesh. یافته های به دست آمده از تجربه پاسخ دهندگان در رابطه با شواهد تاریخی، به ویژه روابط تولید در بنگلادش، به سابقه مهاجرت بنگالی ها در دوران متفاوت مربوط می شود. وی مهاجرت را فرآیند ظریف " تجاری" می نامد و معتقد است که در مسائل مربوط به مهاجرت تشویق به کشور ثالث، این موضوع بسیار مهم است که آیا این کشور در "جهان اول" است یا در ردیف NIC ها واقع شده است. In fact, since '90s, the trends in the global population movements have changed so rapidly and radically that all older theories fail to explain the new phenomenon. در واقع، از دهه 1990، روند حرکات جمعیت جهان را تغییر داده، به گونه ای که همه ی نظریه های قدیمی تر قادر به توضیح این پدیده جدید است. The thesis argues that in order to understand 'migration', one has to study the changes that have occured in the social relations, emanating from changes in their relations of production. ویIt concludes that social relations play a major role in migration and offers a definition towards developing a sociological theory of migration. به این نتیجه می رسد که روابط اجتماعی نقش عمده ای در مهاجرت ارائه می دهند (Alam, 1995 ).
با توجه به مطالب فوق و آمادگی سنتی بنگلا ها به مهاجرت، افزایش این روند تا حدودی مقبول و بیش از آن نگران کننده است.
[1] Chandal
[2] Swarnakar
[3] Tanti