تاریخ دوره میانی قزاقستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

در آغاز قرن دهم اسلام توسط ساتوک پدر دودمان کاراخانید پذیرفته شد و به عنوان دین رسمی کشور شناخته

شد، این دین جدید وارد جامعه چادر نشین شد..

شواهدی در مورد گسترش اسلام در قرون یازدهم تا سیزدهم

بین مردم جامعه کیپچاک ها (قپچاقها) در دست است.ص ۳۶

در خلال قرون نهم تا سیزدهم شهرهایی با فرهنگ اسلامی در منطقه شکل گرفتتند . در شهرهای تاراز و میرکی کلیساها به مسجد تبدیل شدند و با ازدیاد جمعیت معترف به اسلام تعداد مساجد نیز زیاد شد. ص ۳۶

34


در انتهای قرن دوازدهم و ابتدای قرن سیزدهم اوضاع سیاسی کشورهای آسیای میانه و قزاقستان تحت تأثیر نزاع ها و کشمکش ها بین قبایل چادر نشین برای یافتن برتری یافتن برتری بر یکدیگر قبایل قرار گرفته بود در خلال این جنگ ها یکی از رقبای خود را به زانو در آورد و با متحد کردن قبایل که همان تموچین با چنگیزخان باشد توانست دیگر رقبای خود را به زانو در آورد و با متحد کردن تمام قایل چادرنشین خود را به یکی از قدرتمند ترین حکمرانان آسیای مرکزی تبدیل کند. ص ۳۷

در سیستم قومیتی - ساختار مردم قزاقستان در سه زیر اردو شامل اردوی علیا، اردوی میانه و اردوی کوچک شکل گرفتتند که غالبا پیوستگی و ارتباط با خاستگاه ترکی داشتند. ص ۵۳

مطالعه جمجمه های قرون وسطی در قزاقستان باعث شد محققان به این نتیجه برسند که خصوصیات ظاهری مردم فعلی قزاقستان در نهایت نه خیلی دیرتر از قرون چهاردهم تا پانزدهم شکل یافته اند و این امر در اثر تعامل دراز مدت دو نژاد بزرگ اروپایی تبار و مغول تبار صورت گرفته بود همه ی این موارد ترکیب فیزیکی جهره ی جهانی یکپارچه ای برای مردم قزاق را شکل داد. ص ۵۳

بنا بر نقل تاریخ اولین ساکنان منطقه قزاقستان، اقوام ترک در اوایل قرن هشتم قبل از میلاد بودند. در قرن سیزدهم، این منطقه توسط امپراتوری چنگیزخان مغول تصرف شد. پس از مرگ او،این امپراتوری بین فرزندان او قسمت شد و قزاقستان کنونی به چاگادای، پسر چنگیزخان رسید. ولی قسمت غربی و بیشتر قسمت‌های شمالی به گنقیز، نوه چنگیزخان رسید .

در بعضی از منابع دیگر ساکنان اصلی منطقه امروزی قزاقستان را اقوام ایرانی‌تبار اسکیت معرفی کرده اند. مردمان ترک‌تبار از سده پنجم به این‌سو آغاز به نفوذ و کوچ در منطقه کردند.

هون‌ها در اوایل سده هشتم قبل از میلاد به این منطقه آمدند و در سال های بعدی ترکان قپچاق که از کوه های آلتای آمده بودند در حوالی دریاچه آرال ودشت قبچاق ساکن شدند قزاقها شعبه ای از ترکان قپچاق هستند. در سده سیزدهم، این منطقه توسط امپراتوری چنگیزخان مغول تصرف شد. پس از مرگ او، این امپراتوری بین فرزندان او قسمت شد و قزاقستان کنونی به چادگادای، پسر چنگیزخان رسید. ولی قسمت غربی و بیشتر قسمت‌های شمالی به گنقیز نوه چنگیزخان رسید.به دلیل حکومت طولانی مغول ها بر این منطقه عناصر مغولی در این منطقه نفوذ کرده است.

یکی از معماهای تاریخ قزاق معمای پیدایش و زمان به وجود آمدن "ژوزها" است. "ژوز" به شکل خود ویژه تشکیلات اجتماعی و سیاسی ملت قزاق می باشد. در تاریخ قزاق به عنوان "ژوز" یک اتحاد قبایل معینی را اطلاق می کنند که وابستگی خود را در شکل ملت واحد قزاق در می یابد و در سرزمین قزاق سکنی می

35


گزیند. در میان قراق ها سه نوع "ژوز" وجود دارد: "اولو ژوز" (ژوز بزرگ)؛ "اورتاژوز" (ژوز وسطی) و "کیشی ژوز" (ژوز کوچک).

"اولو ژوز" از قسمت جنوب شرق، "کیشی ژوز" از غرب، "اورتا ژوز" از وسط منطقه خاندان قزاق جا گرفتند. "ژوز ها" نام خود را به خاطر تعداد طوایف نگرفتند (چون تعداد "کیشی ژوز" از همه بیشتر بود) بلکه به خاطر ارشدیت ترکیب طوایف نامیده شدند.

در قرن هفدهم و در اوایل قرن هجدهم "بی ها" ارشد های قبایل بر هر سه ژوز حکم رانی می کردند آنها از طریق خان تمام قراق ها به این کار مأمور شدند. بعد از وفات توکه خان - آخرین خان قزاق ها که قدرت وی در سراسر سرزمین به رسمیت شناخته شده بود هر ژوز خان خود را از میان سلطان ها داشت.

نام یکی از ژوز ها - اولو ژوزنخستین بار در سند روسی در سال ۱۶۱۶ ثبت شد. در منابع مسلمانان "ژوز های" قزاق قید نشدند بر خلاف آن که ماخذ فراوان از وضعیت امور دشت قپچق شرقی از قرن سیزدهم تا اوایل قرن هیجدهم به حد کافی وجود دارد و آنجا جزئیات زیادی از زندگی نظامی، سیاسی و فرهنگی آن زمان را توصیف می‌کنند. از آثار ایران زبان و ترک زبان هم نام های خان ها را دریافت می کنیم و هم از روابط و هم تاخت و تاز ها، جنگ ها، مسیر و نحو کوچ نشینی آنها و حتی در مورد تفصیلات مردم شناسی همچون نحوه بالاپوش اطلاعات ریزی دریافت می کنیم، اما وقتی سخن در باره ساختار های منطقه ای و اداری خاندان قزاق به میان می آید در همه جا اصطلاح "اولوس" (قبایل، دولت) نام برده می شود. مورخان کثیر قزاق در خصوص معما "ژوز" نتوانستند تصمیم قطعی و قابل قبولی برسند. در سال ۱۹۱۱ آکادمیک و.و. بارتولد در اثر خویش تحت عنوان "تاریخ تحقیقی شرق در اروپا و روسیه" نوشت: "ما در مورد از هم جدا شدن این ملت (قزاق ها) به سه اوردا (ژوز): بزرگ، وسطی و کوچک که هر کدام آن خان خود را داشتند اطلاعات دقیقی در دست نداریم...".

از موقع پیدایش خاندان قزاق (اولوس قزاق) در سال ۱۴۷۶ - ۱۴۷۱ تا آغازقرن هفدهم فقط یک اصل تسلط داشت آن متحد کردن و حکم رانی بر سرزمین بود. قبایل و عشایر انفرادی که در قرون سیزدهم وچهاردهم در دشت قپچاق از پاره های قبایل قدیمی تشکیل شدند به ساختار های سیاسی "اولوس های" کوچک و بزرگ که بر رأس آن سلطان ها قرار گرفتند پیوسته شدند. سلطان ها با خانی یک اولوس بزرگ (دولت) تشکیل دادند و آن را با اسم خان نامیدند. ولی دراین بین اصطلاح "قزاق" به وجود آمد که تا این زمان معنی نژادشناسی نداشت. ابتدا الوس قزاق (خاندان قزاق) هم پیمانی نظامی و سیاسی گروه های قبایل دشت قپچق بود که آن از توده قبایل خویشاوندی جدا شده بود وبر آنها یک شاخه خاندان چنگیز خانی ها حکم فرما بودند. 36


یکپارچگی نژادی این قبایل در چار چوب یک دولت و به رهبری یک خاندان به آن پروسه رسید که در روند و در نتیجه آن ساختار های جدیدی و غیر سیاسی بلکه نژادی و منطقه ای- "ژوزها" مشخص شدند. ۳۷ قزاقستان بزرگترین کشور آسیای مرکزی است و قزاقها از قبایل ترک و مغول محسوب می شوند که در قرن اول پیش از میلاد به این نواحی کوچیده اند. در قرن ششم میلادی خاقان های ترک بر این نواحی حکومت می کردند و نوعی فدراسیون بین آنان وجود داشت: این خان نشین که بر اساس اتحاد آزادانه قبایل چادر نشین به وجود آمده بود، تا قرن هشتم دوام یافت. از قرن دهم تا دوازدهم، قراخانیان (ایلک خانیان) بر بخش های جنوبی قزاقستان حکومت می کردند در اوایل قرن سیزدهم قراختاییان بر این ناحیه دست یافتند ولی حکومت کوتاه مدت آنان توسط مغول ها بر چیده شد .

اگر چه مغول ها از ۱۲۱۹ تا ۱۴۴۷. م بر این نواحی حکومت کردند، اما نقش اصلی را در تاریخ این کشور ترکانی ایفا کردند که در دستگاه اردوی سفید و اردوی زرین خدمت می کردند. بعد از مغول ها دو نیروی جدید ترک در این ناحیه ظهور کردند: تاتارهای نوگای از اردوی زرین و ازبکها .

در قرن پانزدهم بخشی از قزاقهایی که در اثر حمله ی ازبک ها و نوگای ها به مغولستان پناهنده شده بودند به نواحی اطراف رود های چو و تالاس بازگشتند و هسته ی حکومتی را تشکیل دادند که بعدها به خان نشین قزاق معروف شد. این حکومت در اواخر قرن پانزدهم اقتداری به هم زده بود و قلمرو آن تا بخش وسیعی از دشت قبچاق که سابقا در دست ازبک ها بود گسترش می یافت. در اوایل قرن شانزدهم اکثر قبایل از جمله قپچاق ها، نایمان ها، اوسون ها ودولات ها تحت فرماندهی مشترک قاسم خان با یکدیگر متحد شدند. در این دوره ی کوتاه که تنها از سال ۱۵۱۱ تا ۱۵۱۸ دوام یافت، آرامشی نسبی میان قزاق ها برقرار بود. تقسیم قدرت نهایی آنان در اوایل قرن هفدهم به تشکیل سه خانات مستقل قزاق منجر شد: خانات بزرگ در سیمرچی، خانات کوچک بین دریای آرال و دریای خزر و خانات میانه در استپ مرکزی .

در سال ۱۷۵۸ منچوهای چینی اویروتها را سرکوب کردند و بخش های شرقی قزاقستان را به تصرف خود در آوردند. مقارن همین ایام قزاق ها به روسیه پناه بردند و خانات کوچک در سال ۱۷۳۱، خانات میانه در سال ۱۷۴۰ و بخشی از خانات بزرگ در سال ۱۷۴۲ به تحت الحمایه روسیه تبدیل شدند .ارتباط با روسها که از قرن شانزدهم آغاز شده بود به تدریج گسترش یافت و قزاقها رفته رفته تحت سلطه روسیه در آمدند. از اوایل قرن نوزدهم امرای این خان نشین ها نیز خلع ید شدند و روسیه خود اداره ی مستقیم این نواحی را در دست گرفت.

تاریخ قبایلی قزاقستان 37 http://kaziran.com/

37


از قرن هفتم تا قرن نهم اسلام در میان بخشی از مردم ساکن قزاقستان بخصوص در نواحی جنوبی تا حدودی رواج یافته بود. در طول قرن شانزدهم نیز اشراف و بزرگان قبایل بیشتر تحت تأثیر نوگان ها که در این زمان با قزاق ها متحد شده بودند، به اسلام گرایش پیدا کردند، اما اکثر قبایل چادرنشین همچنان نسبت به اسلام بی اعتنا بودند. در طول قرن نوزدهم کلیه ی قزاق ها به تدریج اسلام را پذیرفتند .

در سال ۱۸۵۴ روس ها در ورنی(آلما آتای کنونی ) پادگانی ایجاد کردند و به دنبال آن روس ها کم کم به قزاقستان مهاجرت کردند. پس از آنکه الکساندر دوم در سال ۱۸۶۱ سرفها را آزاد کرد، تعداد زیادی از کشاورزان اوکراین و روسیه نیز به قزاقستان مهاجرت کردند. در پی حضور گسترده ی روس ها در قزاقستان نفوذ فرهنگی آنان در میان مردم این سرزمین نیز آغاز شد و بسیاری از اشراف قزاق در سطح عالی از آموزش و فرهنگ روسی برخوردار شدند. قزاق ها بر خلاف ازبکها که دارای میراث فرهنگی عظیمی بودند، فرهنگی عشیره ای و ایلاتی داشتند که مکتوب نبود و عمدتا سینه به سینه نقل می شد و در نتیجه آنان به شدت مقهور فرهنگ روسی شدند و به هوا خواهی و ترویج آن پرداختند. اما این علاقه و احترام به روسها دیری نپایید و با تصاحب بهترین و مرغوبترین زمینهای قزاقستان توسط روسهای مهاجر، انزجار عمیقی در میان مردم بومی به وجود آمد. در قیام بزرگی که در سال ۱۹۱۶ در اعتراض به قانون سرباز گیری از آسیای مرکزی به وقوع پیوست، تعداد زیادی از روس ها کشته شدند و به اموال آنان نیز خسارات زیادی وارد آمد. با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه، در این سرزمین نیز جنگ داخلی میان ارتش سرخ بلشویکها، ارتش سفید به رهبری کولچاک و ملی گرایان به رهبری حزب آلاش اوردا در گرفت که در نهایت به پیروزی بلشویکها منتهی شد .حکومت شورا ها در سال ۱۹۲۰ در این کشور استقرار یافت و در ۲۶ اوت همین سال جمهوری خود مختار قرقیز در چارچوب جمهوری متحد شوروی سوسیالیستی روسیه به وجود آمد.(روسها پس از تصرف قزاقستان برای جلوگیری از تداخل اسامی قزاقهای قزاقستان با قزاقهای اوکراین، آنان را قرقیز می خواندند و قرقیزها را قره قر قیز می‌نامیدند. در سال ۱۹۲۵ اسامی واقعی هر یک از این ملیتها احیاء گردید .( پس از تعیین محدوده ی قومی در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۵، ایالات سمیرچی و سیحون که در ابتدا بخشی از جمهوری خود مختار ترکستان را تشکیل می دادند به جمهوری خود مختار قرقیز (قزاق) واگذار شدند، زیرا بخش عمده جمعیت این مناطق قزاق بودند. در سال ۱۹۲۵، جمهوری خود مختار قرقیز رسما به جمهوری خود مختار قزاق تغییر نام داد. پس از آن ایالت خود مختار قراقالپاق نیز به قلمرو جمهوری خود مختار قزاق افزوده شد ولی در سال ۱۹۳۲ به جمهوری خودمختار تبدیل گردید و به مالکیت ازبکستان در آمد. در سال ۱۹۳۶، جمهوری خود مختار قزاقستان به جمهوری تبدیل شد .

در دهه ی ۱۹۳۰، قزاق های که عادتا به صورت کوچ نشین زندگی می کردند، به اجبار سکونت داده شدند. در طی اسکان اجباری قزاقها حدود یک میلیون نفر در اثر مخالفت با این برنامه و گرسنگی جان سپردند. در دهه ی ۱۹۵۰ آزمایشات مکرر هسته ای خاک قزاقستان را به شدت آلوده ساخت. در اثر برنامه های توسعه 38


ی اقتصادی قزاقستان، مهاجرت روسها و اوکراینی ها به این کشور به شدت گسترش یافت و اسلاوهای مهاجر در طی دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به اکثریت مطلق ساکنین این جمهوری تبدیل شدند .

با آغاز زمامداری گورباچف و اجرای سیاست فضای باز سیاسی یا گلاسنوست در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، دین محمد کونایف، رهبر حزب کمونیست قزاقستان که از دوستان قدیم برژنف به شمار می‌رفت، در سال ۱۹۸۷ از کار بر کنار شد، با انتخاب گنادی کولبین به ریاست حزب کمونیست قزاقستان که روس بود، تظاهرات گسترده و خشونت آمیزی در شهر آلماآتا صورت گرفت. معترضین خواستار انتخاب یک قزاق به ریاست حزب کمونیست این جمهوری بودند .در سال ۱۹۸۹ وی از کار بر کنار شد و نور سلطان نظر بایف جانشین وی گردید. در آوریل ۱۹۹۰، نظر بایف از سوی شورای عالی قزاقستان به عنوان اولین رییس جمهوری این کشور برگزیده شد. در ماه مارس این جمهوری حق حاکمیت ملی خود را اعلام نمود. در ماه اوت ۱۹۹۱، در حالی که نظربایف آماده بود تا پیمان جدید اتحاد را که به عمر شوروی در قالبی جدید ادامه می‌داد، امضاء کند، کودتای نافرجام مسکو پیش آمد و پس از آن این جمهوری نیز از شانزدهم دسامبر ۱۹۹۱ راه استقلال کامل را در پیش گرفت

تأسیس خانات قزاق و آبلایخان

تأسیس خانات قزاق در سال های 1474 1465 یکی از مراحل مهم تاریخ خلق قزاق بود که در نتیجه آن ، طوایف قزاق که تابع خانات گوناگون بودند گرد آمده قلمرو قومی مشترکی را ایجاد و بدینوسیله فرایند شکل گیری قزاق به عنوان خلق تکمیل شد

در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجري طوایف اویرات مغولستان غربي تا حد زیادي قدرت یافته در صدد گسترانیدن قلمرو خود برآمدند .در سال 1635 م. اتحادیه طوایف اویرات تأسیس گردید .این اتحادیه "ژونگار " نامیده شد و اشراف فئودال ، موسوم به خونتایجی آن را رهبری می کردند و در سالهای ۷۰ قرن ۱۷ فرمانروای ژونگار ، خالدان ، به اطراف خود یورش آورد . آنان سین کیانگ جنوبی را اشغال نموده به سوی غرب با لشکریان فراوان حمله آورده ، خانات قزاق و طوایف قرقیز را در معرض خطر قرار دادند . در آغاز قرن 18 قزاقها و تمام خلقهاي سین کیانگ مبارزه اي خستگی ناپذیر علیه فئودالهاي ژونگار براه انداختند .این اشراف در بهار سال ۱۷۲۳ با سپاهی انبوه بر خلق قزاق که در دره رودخانه تالاس با آرامش زندگی می کردند ناگهان هجوم آورده آنان را دچار مصیبتی سنگین ساختند . ژونگارها پایتخت خانات قزاق ، ترکستان و شهر تاشکند را اشغال کرده دست به چپاول و تاراج زدند. قزاقهای این منطقه با ترک سرزمین آباء و اجدادی به سوی بخارا کوچیده ، گرسنه و پابرهنه سرگردان شدند . بخشی از قزاقهای " اولوژوز " و " اورتاژوز " مجبور شدند گروگان سپرده باج بپردازند و مدتی تابع فئودالهای ژونگار شوند.قزاقهای اردوي کوچك " کیشه ژوز " بسوي غرب عقب نشیني کرده به تابعیت حکومت تزاري روسیه درآمدند .آبلاي خان 39


قزاق که پرچم پرشکوه مبارزه علیه هجوم فئودالهای ژونگار را برافراشت ، با استفاده از کشمکش هاي شدیدي که بین خود آنان بوجود آمده بود ، به پیروزی بزرگی دست یافت و اغلب سرزمینهای اشغالی را پس گرفت .او خان بزرگ قزاقها ، اردوی میانه و اردوی بزرگ و بخشی از قبایل اردوي کوچك را زیر فرمان خود در آورد .با اینهمه خطری که از جانب فئودالهای ژونگار بر خلق روی آورده بود ریشه کن نشده بود در سالهای ۱۷۷۵ -۱۷۵۵ م. دولت چین فتنه ژونگار را سرکوب کرد . بدینسان خطر زائل شد . آبلاي خان قزاق این اقدام را تأیید و در آن همدستی نموده بود . او به سرکردگی از طرف قزاقهای تابع خویش با اعلام ( ظاهري ) تابعیت از کشور چین نامه ای ارسال داشته و به پکن سفیر روانه کرد . حکومت چین این سفیر را پذیرفته آبلای را به عنوان خان قزاق به رسمیت شناخت . گویا آبلاي خان عین همین موضع را در قبال دولت روسیه اتخاذ نموده از سوی روسها نیز مقام وي به رسمیت شناخته شد. در سالهای ۶۰ قرن ۱۸ ، بنا بر تصویب حکومت چین ، قزاقها شروع به بازگشت به سرزمینهاي اجدادی خود ، واقع در مناطق آلتاي ، تارباغاتاي و ایله کردند . خلق از جنگ دراز مدت رهائی یافته زندگی آرامی در پیش گرفت . دولت ، طبق پیشنهاد آبلاي خان در قولجا ، شاوشك ، اورومجي و قوبدا براي قزاقها بازار تجاري ویژه باز کرد .هر سال در موسم تابستان و پائیز قزاقها احشام و محصولات دامی خود را به این بازار عرضه کرده ، پنبه ، ابریشم ، چاي ، غلات و کالاهاي دیگر را خریداري مي کردند.بر اساس همین بازارها شهرهاي اورومجي ، قولجا و شاوشك ساخته شده و توسعه یافت .این بازارهای تجاري نقش بسیار مهمي در تقویت روابط اقتصادي و فرهنگی قزاقها با ایلات داخلی چین ، توسعه دامداری و کشاورزي و تأمین احتیاجات زندگی خلق داشت . در پایان قرن ۱۸ حکومت وقت چین به تدریج ضعیف شده و امکان توجه به سوی غرب را نیافت . در این هنگام حکومت تزاري روس به داخل دشت قزاق و آسیای مرکزي نفوذ نموده شروع به الحاق این سرزمینها به خود کرد . حکومت تزاری در سال ۱۸۴۸ خانات قزاق را منحل ساخته و خلق قزاق را تابع نظام حکومتي خود نمود .در سالهای ۱۸۸۳ - 1864 حکومت تزاری روس حکومت چین را به امضای تعداد زیادي قراردادهاي تبعیض آمیز مجبور ساخت . طبق این عقود مرزهای دو کشور چین و روسیه مشخص شد . بدینسان قزاقها تبدیل به ملتی وابسته به دول چین و روسیه شدند

تماس میان روسها و قزاقها که از سده شانزدهم آغاز شده بود ، پس از اعلام تحت الحمایگی به نحو فزاینده ای عمیق تر گردید و قزاقها روز به روز بیشتر به مدار روسها کشیده شدند.قزاقها در نیمه دوم سده هجدهم در تلاش برای مقاومت بر ضد چنین وضعی چندبار قیام کردند ، لیکن تا اواسط سده نوزدهم سرزمین آنها ( به استثنای بخش خاوري آن که تابع امپراتوری چین بود ) کاملا زیر سلطه روسیه در آمد . حکومت روسیه در سال ۱۸۵۴ در " ورنوي " ( آلماتی فعلی ( یک پادگان نظامی مستقر کرد . رفته رفته مهاجران روسی در قزاقستان ظاهر شدند و قزاقها را از مالکیت بیشتر اراضی حاصلخیز و مراتع وسیعشان محروم ساختند .در 40


آغاز سده نوزدهم بخشی از اردوي کوچك از تنه اصلي منشعب شده و اردوي جدیدي به نام اردوي بوکي یا اردوي دروني تشکیل داد.

بر اساس مطالبی که در کتب تاریخی و مخصوصا در تاریخ رشیدی و جامع التواریخ نقل شده است سلسله خانات قزاق به شرح زیر نقل شده است.

1466 -1480
1480-1511
1511-1522
1522-1523
1523-1533
1533-1538

1533-1537 1533-1535 1538-1580 1581-1582 1586-1598 1598-1628 1628-1643 1643-1652 1652-1680 1680-1715 1715-1718 1718-1729 1771-1781 1841-1847

جانی بیک خان KaHu6eK-xaH بروندوک خان BypyHIyK-xaH قاسم خان KacIM-xaH ماماش خان MaMa-xaH طاهر خان Taxup-xaH بویداش خان Byiia-xaH توتوم خان TyryM-xaH احمد خان AxMaT-xaH

حق نظرخان Xax-Ha3ap-xaH شیتای خان IIIraii xaH توکیل خان TayeKeIb-xaH اسیم خان EcuM-xaH

جانی بیک خان KaHu6eK-xaH

سالکام جهانگیر خان CauxaM )KaHTHup-xaH باتیر خان BaTIp-xaH تاوک خان Tayxe-xaH کائیش خان KaiibIII-XaH بلات خان BoaT-xaH آبلای خان A6bLJIaii xaH

کنساری قاسمولی (کن خان) KeHecapI KacbIMyJIHI (KeHe-xaH)

ژوز بزرگ IIpaBTeIH Crapuero xy3a

1718-1730 1730-1740

KapT-A6yJIxaiip-xaH KoJI6apIc-xaH

ژوز وسط IIpaBTeI CpexHero xy3a

CaMexe-xaH 1719-1734
A6JIMaM6eT-xaH 1734-1771
41
1771-1781
1781-1819
1781-1784
1815-1817
1821-1824
A6LLIaii xaH
Ya-xaH
Iaiipa-xaH
Boxeii-xaH
Ty6aixyJma-xaH

ژوز کوچک IIpaBuren Mauero xy3a

1718-1748 1748-1786 1786-1791 1791-1794 1796-1797 1797-1806

1806-1810
1812-1824
1731-1748

1748-1785 1785-1790 1790-1791 1791-1806 1806-1816 1816-1821 1800-1812 1812-1815 1815-1823 1823-1845 1845-1847

فرهنگ و تمدن کهن:

A6yJIxap xaH
A6yJIxap xaH
HypaII-xaH
KapMyxaM6eT-xaH
EpaJII-xaH
ECM-xaH
AiiIyaK-xaH
KaHTope-xaH
IIIepra3bI-xaH
Bapax-xaH
baTIp-xaH
BaiipaMyK
ECM-xaH
A6Ira3bI-XaH
Kaparaii-xaH
ApIHTa3bI-XaH
Boxeii-xaH
IIurai-xaH
KaHTHp-xaH
Caxu6-Kepeii-xaH

کشف قدیمی ترین ابزارهای سنگی در جنوب قزاقستان، قلم حکاکی، پیدا شدن فن آوری کار با استخوان و شاخ حیوانات که از آنها ابزارهای زیادی مانند نیزه و ایزار شکارساخته می شده است، در قزاقستان جنوبی تا غرب

42


از چولاک-کورقان و بدست آمدن ابزارهای ماهیگیری در نزدیکی کوه پایه های کوبیک داغ تا نشانه هایی از استخراج معادن و کار ماهرانه با فلزات مس، طلا و سرب توسط مردم ساکن در سرزمین قزاقستان کنونی در قرنهای قبل از میلاد تا قرون هفتم و هشتم میلادی و تاریخ بجای مانده از شهرهای قرون وسطایی شهرهای تاراز ، تالخیر، اوترار ، کدر، کولان، ژاموکات و شهرهای مدفون شده ی بوریژار و بوبرووس و توران همه حاکی از وجود فرهنگ و تمدن دیرپا در قزاقستان کنونی از زمان های دور می‌باشد.

ساختمانها، آرامگاه ها، مساجد و دیگر بناها در شهرها و استپ ها با معماری خاص متناسب با فرهنگ قومی و محلی مردم این منطقه و هنرهای کاربردی، هنرهای تزیینی و مجسمه سازی در قرون هفتم و هشتم وجود تالاردر قصر ژاموکات با نقاشی هایی از اشکال هندسی به رنگهای قرمز و زرد و آبی و دیوارهای منبت کاری و گچ کاری شده و وجود معابد بودایی با تزیینات هنری همه حاکی از وجود فرهنگ، هنر و تمدن متناسب با دوره های گذشته می باشد.

عبور جاده ابریشم از مناطق قزاقستان از جمله عواملی بوده است که خواه ناخواه تا حدی فرهنگ و تمدن را برای این خطه به ارمغان آورده است در دوره های بعد از زمان دوران باستان ظهور شهرهای ترکستان در جنوب قزاقستان، فاراب یا اترار که شهری کهنه در کرانه ی باختری سیر دریا و در مسیر جاده ابریشم واقع شده است، کورگان ایسیک در جنوب شرقی قزاقستان در فاصله کمتر از ۲۰ کیلو متری بالگار و نزدیک ایسیک که مربوط به ۳ تا ۴ قرن پیش از میلاد بوده است و در سال ۱۹۶۹ کشف شده است نیز از جمله مواردی است که نشان از فرهنگ و تمدن در دوره های مختلف در سرزمین قزاقستان می باشد.