الیاس اسنبرلین ژانسوگورف

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

الیاس اسنبرلین ژانسوگورف

الیاس اسنبرلین ژانسوگورف(H.IIc Eceu6epiu acyrypoB) در ۱ می سال ۱۸۹۴ در یک روستای دور افتاده در منطقه کاپالسکو آلماتی به دنیا آمد.از درخشان ترین چهره های ادبیات قزاق، که از همان دوران کودکی بارقه های استعداد بزرگی در او دیده مي شد. او شاعري مردمی بود که علاقه و ارادت او به مردم در تمام وجودش احساس می شد و هر که اورا دیده است بخوبی از او یاد می کند و یاد و خاطره او برای همیشه در ذهنش باقي مي ماند. شکل و شمایل مردم استپ نشین، تفکر خلاقانه، کار مدام و تعهد کامل به ارتقاء مردم و جامعه خود از ویژگی های این شاعر بوده است او به عنوان شاعری متبحر یک ترانه محلی سرود که از افسانه های بزرگ مردم قزاقستان شد. در کودکی زبان عربی را فراگرفت و به جمع آوری اشعار شفاهی، افسانه ها و اهنگ ها پرداخت.

الیاس از سنین کودکی نه تنها تحت آموزش ساخت صنایع دستی قرار گرفت، بلکه به نواختن عود و آواز پرداخت او از خود علاقه زیادی به مسابقات آهنگ نشان داد.

این پسر باهوش و با استعداد در سال ۱۹۱۰ وارد دبیرستان شد، و به طور متناوب تا سال ۱۹۱۷ به تحصیل پرداخت و خیلی شروع به سرودن شعر کرد و نخستین شعر خود "امید" را در سال ۱۹۱۷ در روزنامه "ساری آرکا" منتشر کرد.

اولین نسخه خطی جوان مورخ ۱۹۱۵ و ۱۹۲۰به عنوان فرهنگ عامه وآهنگ غنای مردم بومی و شعر ابای را نگاشت و در تابستان سال ۱۹۲۰ برای پر کردن شکاف های علمی و آموزشی خود به تاشکند رفت و در آنجا در دوره های آموزش معلمی شرکت کرد و با موفقیت این دوره را پشت سرگذاشت و در همان زمان به عنوان یک مصحح در روزنامه "آک ژول" کار می کرد. او اشعاری می سرود و در رونامه چاپ می‌کرد. در سال ۱۹۲۱ در مدرسه به تدریس پرداخت. در پاییز سال ۱۹۲۲در روزنامه "تیلش" دعوت به کار شد. و در فوریه سال بعد به عنوان مدیر موسسه آموزش عمومی قزاقستان منصوب شد. اما نه روزنامه و نه موسسه هر گز او را از سرودن شعر باز نداشت.

الیاس در سال ۱۹۲۴ به مسکو می رود و مطالعات خود را درموسسه روزنامه نگاری آغاز می‌کند. در طی این مدت او یک شاعر مشهور شده بود، شاعر قزاق با مایاکوفسکی و دیگر شاعران عصر خود در روسیه

317


ملاقات کرد.او در سال ۱۹۲۸ از موسسه روزنامه نگاری فارغ التحصیل شد و بسیاری از اشعار خود را در طول این مدت سروده است ومهارت و بلوغ شاعرانه او به اوج خود رسید.

همراه با مردم خود به شنیدن سوت در صحرا، و ساخت کارخانه ها در جامعه درحال رشد و در محیط های استپ ، و چوپانان دیروز که به کارگر ومهندسان متخصص تبدیل شده اند عشق می‌ورزید و با سرودن شعر ملودیک "بیشه طلایی" تولد طبقه کارگر قزاقستان احساس خود را به تصویر کشیده است. و تولد مس، چشمه های نفت و ورود اتومبیل و تراکتور در سرزمین مادری خود برای ایجاد تحول در جامعه در اشعارش تجلی یافته است.

در سال ۱۹۳۰، شعر "استپ" را سروده است.این شعر به یاد ماندنی نه تنها اوج خلاقیت شاعر شد، بلکه به عنوان یک دستاورد بزرگ برای شعر قزاقستان شناخته شده است. "استپ" - تاریخچه شاعرانه ای از مردم قزاق.را به نمایش گذاشته است که موضوع اصلی این شعر شادی مردم پس از سال ها درد و رنج و سختی ها است.بسیاری از اشعار او به زبان روسی ترجمه شده است و یوگنی یفتوشنکو، وینکوروف و لوکنین اشاره کرده اند که اشعار او با قدرت فوق العاده ای در سخنرانی و بیان هنری زندگی قزاقستان او نمایان است. در شعر "خواننده" شاعر ماهرانه و با دقت به اهمیت فرهنگ معنوی مردم، هویت خود و عاطفه و احساس بر اساس آهنگ ها و افسانه های محلی پرداخته است.

او آثار گورکی، مایاکوفسکی ، منتخب اشعار لرمانتف، الکساندر ژاروفرا ترجمه کرده است و در صدمین سالگرد مرگ پوشکین شاعر اشعار او را به زبان قزاقی ترجمه کرد که یک رویداد بی سابقه در ترجمه ادبیات قزاقستان بشمار می‌رود.

متاسفانه، زندگی شاعر کوتاه بود و یکی از قربانیان بی عدالتی بود که به طور غیر قانونی محکوم شد و تنها پس از یک چهام قرن آثار فوق العاده او تجدید چاپ شد. او به عنوان یک گوهر چند وجهی، استعداد متمایزی داشت. شعر او پر از افکار عمیق، احساس بزرگ شهروندی است