الیاس اسنبرلین ژانسوگورف
الیاس اسنبرلین ژانسوگورف (H.IIc Eceu6epiu acyrypoB) در ۱ میسال ۱۸۹۴ در یک روستای دور افتاده در منطقه کاپالسکو آلماتی به دنیا آمد.از درخشان ترین چهرههای ادبیات قزاق، که از همان دوران کودکی برقههای استعداد بزرگی در او دیده می شد. او شاعری مردمی بود که علاقه و ارادت او به مردم در تمام وجودش احساس میشد و هر که اورا دیده است به خوبی از او یاد میکند و یاد و خاطره او برای همیشه در ذهنش باقی می ماند. شکل و شمایل مردم استپ نشین، تفکر خلاقانه، کار مدام و تعهد کامل به ارتقاء مردم و جامعه خود از ویژگیهای این شاعر بوده است او به عنوان شاعری متبحر یک ترانه محلی سرود که از افسانههای بزرگ مردم قزاقستان شد. در کودکی زبان عربی را فراگرفت و به جمع آوری اشعار شفاهی، افسانهها و اهنگها پرداخت.
الیاس از سنین کودکی نه تنها تحت آموزش ساخت صنایع دستی قرار گرفت، بلکه به نواختن عود و آواز پرداخت او از خود علاقه زیادی به مسابقات آهنگ نشان داد.
این پسر باهوش و با استعداد در سال ۱۹۱۰ وارد دبیرستان شد، و به طور متناوب تا سال ۱۹۱۷ به تحصیل پرداخت و خیلی شروع به سرودن شعر کرد و نخستین شعر خود "امید" را در سال ۱۹۱۷ در روزنامه "ساری آرکا" منتشر کرد.
اولین نسخه خطی جوان مورخ ۱۹۱۵ و ۱۹۲۰ به عنوان فرهنگ عامه و آهنگ غنای مردم بومی و شعر ابای را نگاشت و در تابستان سال ۱۹۲۰ برای پر کردن شکافهای علمی و آموزشی خود به تاشکند رفت و در آنجا در دورههای آموزش معلمی شرکت کرد و با موفقیت این دوره را پشت سرگذاشت و در همان زمان به عنوان یک مصحح در روزنامه "آک ژول" کار میکرد. او اشعاری میسرود و در رونامه چاپ میکرد. در سال ۱۹۲۱ در مدرسه به تدریس پرداخت. در پاییز سال ۱۹۲۲ در روزنامه "تیلش" دعوت به کار شد. و در فوریه سال بعد به عنوان مدیر موسسه آموزش عمومی قزاقستان منصوب شد. اما نه روزنامه و نه موسسه هر گز او را از سرودن شعر باز نداشت.
الیاس در سال ۱۹۲۴ به مسکو میرود و مطالعات خود را درموسسه روزنامهنگاری آغاز میکند. در طی این مدت او یک شاعر مشهور شده بود، شاعر قزاق با مایاکوفسکی و دیگر شاعران عصر خود در روسیه ملاقات کرد. او در سال ۱۹۲۸ از موسسه روزنامه نگاری فارغ التحصیل شد و بسیاری از اشعار خود را در طول این مدت سروده است و مهارت و بلوغ شاعرانه او به اوج خود رسید.
همراه با مردم خود به شنیدن سوت در صحرا و ساخت کارخانهها در جامعه درحال رشد و در محیطهای استپ، و چوپانان دیروز که به کارگر و مهندسان متخصص تبدیل شدهاند عشق میورزید و با سرودن شعر ملودیک "بیشه طلایی" تولد طبقه کارگر قزاقستان احساس خود را به تصویر کشیده است. و تولد مس، چشمههای نفت و ورود اتومبیل و تراکتور در سرزمین مادری خود برای ایجاد تحول در جامعه در اشعارش تجلی یافته است.
در سال ۱۹۳۰، شعر "استپ" را سروده است.این شعر به یاد ماندنی نه تنها اوج خلاقیت شاعر شد، بلکه به عنوان یک دستاورد بزرگ برای شعر قزاقستان شناخته شده است. "استپ" - تاریخچه شاعرانهای از مردم قزاق را به نمایش گذاشته است که موضوع اصلی این شعر شادی مردم پس از سالها درد و رنج و سختیها است. بسیاری از اشعار او به زبان روسی ترجمه شده است و یوگنی یفتوشنکو، وینکوروف و لوکنین اشاره کرده اند که اشعار او با قدرت فوق العادهای در سخنرانی و بیان هنری زندگی قزاقستان او نمایان است. در شعر "خواننده" شاعر ماهرانه و با دقت به اهمیت فرهنگ معنوی مردم، هویت خود و عاطفه و احساس بر اساس آهنگها و افسانههای محلی پرداخته است.
او آثار گورکی، مایاکوفسکی، منتخب اشعار لرمانتف، الکساندر ژاروفرا ترجمه کرده است و در صدمین سالگرد مرگ پوشکین شاعر اشعار او را به زبان قزاقی ترجمه کرد که یک رویداد بی سابقه در ترجمه ادبیات قزاقستان به شمار میرود. متاسفانه، زندگی شاعر کوتاه بود و یکی از قربانیان بیعدالتی بود که به طور غیرقانونی محکوم شد و تنها پس از یک چهام قرن آثار فوق العاده او تجدید چاپ شد. او به عنوان یک گوهر چند وجهی، استعداد متمایزی داشت. شعر او پر از افکار عمیق، احساس بزرگ شهروندی است[۱].
کتابشناسی
- ↑ صابری، اصغر (1395). جامعه و فرهنگ قزاقستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 317-318.