مشاهیر ادبی قزاقستان

از دانشنامه ملل

با توجه به اینکه در دوران کوچ‌نشینی داستان ها، اسطوره‌ها، اشعار و فرهنگ ادبی قزاقستان بیشتر شفاهی و زبان به زبان نقل می‌شد در آن دوران مشاهیر ادبی زیادی وجود نداشت، بلکه تنها تعداد اندکی شخصیت علمی و ادبی مانند خواجه احمد یسوی وجود داشتند که در اینجا به اختصار به معرفی تعدادی از مشاهیر ادبی، شعرا و نویسندگان می‌پردازیم.

میرژاکیپ دولتف

شاعر، نویسنده و رمان نویس که چندین مجموعه شعر و اولین رمان نویس قزاقستان بود که رمان "ناراضی جمال" را به زبان قزاقی (۱۹۱۰) نوشت، همچنین اشعار پوشکین، لرمانتف، و کریلوف، شیلر را ترجمه کرد، او به اصلاح طلب زبان قزاقی شهرت داشت.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یک گروه از "کاتبان"، مانند نورژان نوشابایف، ژوسوپ و تعدادی از همکارانشان به طور فعال به جمع آوری نگرش‌های مردسالارانه و جمع آوری آثار فرهنگ عامه و موعظه پرداختند. احمد بایتیرسنف، میرژاکیپ دولتف و احمد ومابایوا بعداز سال ۱۹۱۷ در روزنامه قزاقستان فعالیت می‌کردند.

خواجه احمد یسوی

خواجه احمد یسوی که متولد سال ۱۰۹۳ میلادی است در روستای سایرام (استیجاب) واقع در ۱۷۶ کیلومتری شمال شرقی آق صو بنیا آمد و پس از آن که برای تحصیل به شهر یسه عزیمت کرد در همانجا علم فراگرفت و در همان شهر در سال ۱۱۶۶ میلادی وفات یافت.

خواجه احمد که شاعری عارف بود که افکار و اندیشه‌های عرفانی خود را به شعر بیان کرده است و در کتاب "حکمت" که منتسب به او است با ترویج افکار خود فرقه یسویه را پی‌ریزی کرد که هنوز در آسیای مرکزی و بسیاری از مناطق جهان طرفدارانی دارد و مقبره او زیارتگاه مردم آسیای مرکزی و پیروان او در سرتا سر جهان است. فرقه یسویه تا چندین سال بر اعتقادات مردم حکمرانی می‌کرد ولی پس از آن فرقه نقشبندیه با الهام از فرقه یسویه جایگزین آن شد.

آبای

ابراهیم قونانبایف اولی معروف به آبای شاعر، فیلسوف، عارف برجسته، آهنگساز و پدر ادبیات نوین قزاق در ۲۹ ژوئیه ۱۸۴۵ در شهر سمیپالانینسک (شهر سمی) قزاقستان متولد شده است. او پس از تحصیلات ابتدایی به مکتب خانه‌های اسلامی شهر سمی وارد شد و با تحصیل در مدارس مذهبی سمیپالاتینسک زبان عربی و دروس اسلامی را فرا گرفت و در همین دوره با زبان فارسی و ترکی نیز آشنا شد. او در ده سالگی اولین شعر خود را با نام "آمدم تا ببینم کیست اشتردوان" را سرود، آبای با فراگرفتن زبان روسی اشعار پوشکین را به زبان قزاقی برگرداند. مبارزه با بی عدالتی‌های اجتماعی و استعمار و آگاهی بخشی به مردم در اشعار آبای از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. در طول دوران حیات آبای اشعار او در بین سال‌های ۱۸۸۹-۱۸۹۰ در روزنامه داله " ( "روزنامه استپ قرقیزستان") منتشر شد. اولین مجموعه شعر آبای پس از مرگ او در سال ۱۹۰۹ در سن پترزبورگ منتشر شد. آثار آبای به بسیاری از زبان ملل مختلف ترجمه شده است. آبای که در سال ۱۹۰۴ میلادی درگذشت در بین قزاق‌ها جایگاهی همچون فردوسی در بین ایرانیان دارد.

شاکریم

شاکریم کودایبردیف شاعر، تاریخ‌دان و فیلسوف در تاریخ ۱۱ جولای سال ۱۸۵۸ درناحیه سمی پالاتینسک (استان سمی) به دنیا آمد. شاکریم که تحصیلات ابتدایی خود را در روستا خود گذراند عربی و فارسی را فراگرفت، و در حقیقت استاد و مربی واقعی شاکریم، آبای شاعر بزرگ قزاقی بود. شاکریم که برادرزادهء شاعر نامدار قزاق آبای قونان بای اولو است به شکار باعقاب، اسب سواری، نقاشی و ساخت ویولون و مخصوصا به موسیقی علاقه و تبحر فراوانی داشت در سن ۱۴-۱۵ سالگی تحت تأثیر آبای استاد خود سرودن شعر را آغاز کرد. مضامین اشعارش بیشتر در مورد طبیعت، اخلاق و خیر و شر بود. در سن بیست سالگی به سیاست روی آورد.

او از چهل سالگی در سال ۱۸۹۸ به طور کامل به کارهای هنری پرداخت. او با مطالعه آثار ادبای شرق و غرب با آثار شاعرنی مانند حافظ، سعدی، نوایی، پوشکین و تولستوی آشنا شد و زبان‌های عربی و فارسی را خود فراگرفت و بخشی از کتاب گلستان سعدی و اشعار حافظ و مولانا را به خوبی به زبان قزاقی ترجمه کرد. پس از اینکه به سیستم حکومتی وارد شد پس از انقلاب سال‌های ۱۹۰5-۱۹۰7 و اقدامات سرکوب گرایانه استالین، جنگ جهانی اول، جنبش ملی و آزادی‌بخش سال ۱۹۱۶ در قزاقستان، انقلاب‌های فوریه و اکتبر، جنگ‌های داخلی، استقرار حکومت شوروی و پیاده سازی نظام اشتراکی بخاطر بی‌عدالتی و ظلم‌هایی که از سوی حاکمیت احساس می‌کرد به مبارزه با بی‌عدالت‌ها پرداخت که به همین خاطر با مشکلات و موانع بی‌شماری مواجه گردید و سرانجام در سال ۱۹۳۱ بدست نظام کمونیستی شوروی محکوم و مخفیانه اعدام شد و خانواده اورا تبعید و زندان کردند او که اشعار و سروده‌های خود را با الهام از حافظ، سعدی، تولستوی و پوشکین سرود در زمان حیاتش کتاب‌های «آیینه قزاق ها» وشعرهای «کالکامان مامیر» و «ینلیک کبک» چاپ شدند.

ژامبیل

ژامبیل ژابایف شاعر ملی قزاقی متولد ۱۸۴۶ و متوفی سال ۱۹۴۵ میلادی، او در طول جنگ جهانی دوم با الهام از فداکاری رزمندگان و میهن پرستی و ستایش سرزمین مادری خود اشعاری را سروده است. او برای مرد هم شعر می‌سرود و هم آواز می‌خواند و قزاق‌ها اورا به شاعری بدیحه سرا می‌شناسند. از زمان انقلاب اکتبر برای ساخت جامعه‌ای نو تلاش کرد و فرهنگ قزاق‌ها را ارتقاء بخشید. ژامبیل در نزد معلم خود سااوئمبای (Suyumbay) درس آموخت و به نواختن موسیقی پرداخت که آهنگ‌های بی‌نظیری سرود که آهنگ معروفش "آکونس" (akyns) تا قرن‌ها در حافظه مردم قزاقستان باقی ماند. اشعار او در ستایش اسب استپ، یورت و زندگی کوچ نشینی قزاق‌ها سروده شده است.

ژامبیل در مورد زندگی خود می‌گوید: "در سراسر وجود من جوش زندگی است که آن را در بهترین آهنگ‌های خود با موجی از احساس و انرژی تازه‌ای خوانده‌ام. من شاهد تولد یک کشور جدید در قزاقستان هستم. زندگی برای من تولد و شروعی تازه است جوانی بیست ساله قوی که با شور و شوق فراوان و با گرمی هر چه تمام تر به شکار و خواندن آواز می‌پردازم". ژامبیل پس از سرودن اشعار و خواندن آوازهای فراوان سر انجام در سال ۱۹۴۵ وفات یافت و در باغی که خود در آلماتی ساخت دفن شد.

مختار

مختار ماگایوین نویسنده ملی قزاقستان. متولد ۲ فوریه ۱۹۴۰ در منطقه سمیپالاتینسک. او در سال ۱۹۶۲ از دانشکده زبان‌شناسی دانشگاه ایالتی قزاقستان (دانشگاه فعلی فارابی) فارغ التحصیل شد.، در سال ۱۹۶۵ - تحصیلات تکمیلی خود را با نامزدی در رشته علم زبان آثاز و در سال ۱۹۶۷ فارغ التحصیل شد و در سال ۱۹۶۵ فعالیت‌های علمی خود را آغاز کرد، او به عنوان رئیس بخش نقد ادبی در روزنامه قزاقستان" به کار پرداخت. دربین سال‌های ۱۹۶۷-۱۹۸۱ معاون سردبیر خانه کتاب شد. و بعد به عنوان محقق ارشد موسسات ادبیات و هنر در آکادمی علوم قزاقستان در دوران اتحاد جماهیر شوروی شد و از سال ۱۹۸۸ - سردبیر مجله "جولدیز"، و دبیر اتحادیه نویسندگان قزاقستان شد. مختار ماگایوین از سال ۱۹۷۲ شروع به نوشتن نثر و رمان کرد و رمان‌های "شغال"، "مردان "، و نوشتن چند فیلمنامه تاریخی را نوشت.

ماگایوین نه تنها یک نویسنده، بلکه یک مترجم بزرگ بوده است. او مجموعه کتاب‌های آموزش زبان قزاقی را تدوین کرد. او به حق به عنوان استاد ادبیات و نویسنده ملی قزاقستان و بهترین نویسنده جهان ترک به رسمیت شناخته شد و بخاطر خدمات او به جهان ترک برنده صندوق معتبر جایزه بین المللی هنرمندان و نویسندگان در ترکیه شد که جایزه او در ۷مه ۱۹۹۸ توسط سلیمان دمیرل رئیس جمهور وقت ترکیه اهدا شد. در سال ۲۰۰۲ مجموعه آثار او در سیزده جلد منتشر شد که بسیاری از آنها به زبان روسی و زبان‌های خارجی منتشر شده است.

ماکاتایف موکاگالی

در منطقه آلماآتا متولد شد و در پای کوه خان تنگری بزرگ شد. او از موسسه ادبی گورکی فارغ التحصیل شد. او نویسنده کتاب "زندگی افسانه"، "زندگی رودخانه"، "مرثیه‌ای موتزارت"، "مورد علاقه" بود. او آهنگی باشعر خود به نام سارژاایلیائو سرود که به یک سروده ملی تبدیل شد. اشعار او را به زبان قزاقی کلاسیک روسی، ادبیات خارجی، از جمله والت ویتمن، "کمدی الهی" دانته ترجمه شده است: نام ماکاتایف موکاگالی در کنار نام آبای، آویزف و دیگر آثار کلاسیک ادبیات قزاق قرار گرفته است.

ماکاتایف که برنده جایزه دولتی قزاقستان شد. به خاطر مدل‌های کلاسیک شامل ترجمه "برگ‌های علف" ویتمن و "کمدی الهی" دانته "غزل" شکسپیر و شاعران روسی الکساندر پوشکین جایگاه ویژه‌ای در جامعه ادبی قزاقستان به دست آورد. اولین مجموعه اشعار او تنها سیزده سال پس از اولین شعر و ترجمه آثار او به روسی منتشر شد و سرانجام این شاعر بزرگ در سال ۱۹۸۰ در سن چهل و پنج سالگی در شهر آلماتی قزاقستان از دنیا رفت.

میرژاکیپ دولت اولی

دولت اولی در ۲۵ نوامبر سال ۱۸۸۵ در روستای ساریکوپینسکوی به دنیا آمد. او در کودکی در حالی که تنها دو سال داشت پدر خود را از دست داد. این نو جوان در سن دوازده سالگی دوران ابتدایی خود را در روستای خود به پایان رساند و در سال ۱۹۰۱ وارد مدرسه دولتی قزاقستان اتحاد جماهیر شوروی شد و در سال ۱۹۰۲ پس از فارغ التحصیلی معلم زبان قزاقی در مدرسه احمد بایترسنیف روستا شد. او همزمان با معلمی به فعالیت‌های ادبی و سیاسی پرداخت. در سال ۱۹۰۴ یک رویداد رخ داد که زندگی او را تغییر داد او با احمد بایتیرسنف و علیخان بیوکیخانف و علیخان ملاقات کرد که تحت تأثیر این دو رهبر در حال ظهور جنبش ملی اصلاح‌طلب قزاقستان قرار گرفت، او به جنبش ضد استعماری و ضد ایدئولوژی روسی پیوست.

او در سال ۱۹۰۷ به سنت پترزبورگ برای شرکت در کنگره روسیه به عنوان نماینده حزب دموکرات قانون اساسی قزاقستان رفت. در سنت پترزبورگ، او ایجاد مجله "سرک" و انتشار شعر "ژاستاگان" (جوانان) را منتشر کرد. او همچنین مقاله‌ای تحت عنوان "بیزدین ماساتیمیز" (هدف ما) برای شماره دوم مجله، که هرگز منتشر نشد نوشت.

سلطان محمود تورایگیروف

شاعر دموکرات که در سال ۱۸۹۳ در منطقه کوکشتائو متولد شد. او در سیزده سالگی در نزد استاد خود فرهنگ عامه قزاقستان تخصص یافت و درگیر کار ادبی شد. به سرودن شعر و نوشتن داستان پرداخت. در سال ۱۹۱۲ وارد مدرسه در شهرستان ترویتسک، اوبلاست چلیابینسک شد، اما تنها یک سال به تحصیل پرداخت و به دلیل بیماری ترک تحصیل کرد.

او در سال ۱۹۱۳ در روستایی در قزاقستان در نزدیکی ترویتسک، اوبلاست چلیابینسک مشغول تدریس شد اما در پاییز همان سال به شهرستان برگشت و دبیر مجله "آیکاپ" به عنوان یک شاعر و مقاله نویس مجرب مشغول کار شد. تورایگیروف در شعر "برای جوانان"، "دانش آموز دوما"، "هدف مطالعه " جوانان قزاق را به تسلط بر مدارج عالی فرهنگ و آموزش و پرورش فرا می‌خواند.

وضعیت اجتماعی و سرنوشت زن قزاق دارای جایگاه ویژه‌ای در اشعار "زیبایی منسجم"، "عشق دختر"، "راه رفتن"، "شیرین روح من"، شعر "کمر سولو". یکی از قله‌های به رسمیت شناخته شده خلاقیت شعر فلسفی "زندگی در خطا"، که در مورد هدف و معنای وجود انسان، آرمان‌های بلند و واقعیت تلخ انسان و شعر "مرد فقیر،" در قالب مبانی فلسفی سروده است و شجاعانه از کرامت انسانی و مبارزه با بی‌عدالتی‌های اجتماعی دفاع کرده است. تصویر مثبت از یک مرد در شعر "مرد فقیر،" یکی از مهم‌ترین دستاوردهای هنری شاعر دموکرات شد. این شاعر در سال ۱۹۲۰ در حالی که تنها ۲۷ سال داشت درگذشت.

تورایگیروف در ارتقاء و گسترش شعر قزاقی سهم زیادی دارد و اشعار او در خزانه ادبیات قزاقستان گنجانده شده است. رمان "رویای شاعر"، "راه رویاها"، از جمله شاهکار ادبی این شاعر به شمار می‌رود. آثاراو در مجموعه‌ای اشعار قزاقستان به طور جداگانه منتشر شده است.

اولژاس سلیمانوف

اولژاس سلیمانوف، شاعر ملی قزاقستان، نویسنده، زبان‌شناس و محقق، متخصص در علم زبان ترکی، سیاستمدار محبوب، یک شخصیت برجسته است که در ۱۸ مه سال ۱۹۳۶ میلادی در آلما آتا یک خانواده نظامی متولد شد. پدر او یک افسر قزاق سواره نظام بود. خانواده سلیمانوف از ظلم و بی‌عدالتی استالین در امان نبودند. و الیاس در سن کودکی پدرش مورد ضرب گلوله قرار گرفت و کشته شد.

اولژاس در سال ۱۹۵۴، پس از فارغ التحصیلی از مدرسه شماره ۲۸. سپس در دانشکده دانشگاه دولتی قزاق در رشته زمین شناسی تحصیل کرد. ولی با این حال استعداد شاعرانه راه زندگی او را تغییر داد. این مهندس زمین شناس در سال ۱۹۵۸ وارد دوره عالی ادبی گورکی در مسکو شد. پس از دوره ریاست بخش مجله شعرهای "پروستو"، سردبیر هیئت تحریریه سناریو استودیو "قزاق" و اولین دبیر اتحادیه نویسندگان قزاقستان شد، اولین دبیر اتحادیه سینماگران قزاقستان، دبیر اتحادیه نویسندگان شوروی، از سال ۱۹۹۱ تا سال ۱۹۹۴ شد.

سلیمانوف شاعر و نویسنده‌ای خلاق شمرده می‌شد که از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱، عضو کمیته شورای عالی جمهوری قزاقستان در اکولوژی و محیط زیست، و به عنوان سفیر فوق العاده و تام الاختیار قزاقستان در ایتالیا، یونان و مالت خدمت کرد و از سال ۲۰۰۱ نماینده دائم قزاقستان در یونسکو انتخاب شد.

سلیمانوف یک چهره سیاسی شاخص و بزرگ است که در بین سال‌های (۱۹۸۹-۱۹۹۱) عضو شورای عالی جمهوری قزاقستان از شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی و نماینده مردم در اتحاد جماهیر شوروی شد. اولژاس سلیمانوف نشان درجه یک دولت فرانسه و "نشان افتخار" برنده جایزه دولت قزاقستان اتحاد جماهیر شوروی و جایزه لنین کومسومول قزاقستان شد. در سینمای قزاقستان شهرت جهانی یافت. استودیو فیلم "قزاق" (قزاق فیلم) فیلم‌هایی مانند " کیژ زیبیک"، "صبح اضطراب"، رمز عبور"، "خاکستری تلخ." از او منتشر کرده است.

اولژاس سلیمانوف به عنوان یک چهره شاخص در سیاست شناخته می‌شد که فعالیت گسترده‌ای در مسائل اجتماعی داشت و در زمان خود شاعر و نویسنده‌ای برجسته و درجه یک به شمار می‌رفت که کتاب‌های زیادی را به زبان‌های مختلف منتشر کرد. او در روسیه به عنوان یک قزاق، نویسندگی می‌کرد و از صمیم قلب به مردم و هموطنان خود عشق می‌ورزید.

سلیمانوف درک درستی از توسعه تاریخی مردم قزاقستان را داشته است که مردم از آن درس می‌آموختند. تاریکی جنگ‌های شدید، زمان رعد و برق ما که هستیم، قزاق از کجا آمده است، از جمله آثار ادبی او است که آثار شاعرانه‌اش به شدت مورد توجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفت و مورد تجلیل و قدردانی قرار گرفت. اولین کتاب اشعار او تحت عنوان " آرگاماکس" در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. در همان سال او شعر خود "زمین، تعظیم فرد" که از بهترین اشعار اوست به عنوان بهترین آثار شوروی منتشر گردید.

مجموعه شعر "شب‌خورشیدی"، آن را با "شب پاریسی"، "طلوع آفتاب خوب"، "سال میمون"، "خشت کتاب"، "تکرار در ظهر"، "هر روز، صبح"، "ستاره دور"، "انتقال از آتش"، "تعیین ساحل"، "زبان نوشتن" از جمله آثار این نویسنده و شاعر بزرگ است. سلیمانوف در "کتاب خشت" که یکی از مهم‌ترین آثارش است، به داستان عشق باستانی، که باعث می‌شود افراد به جایگاه رفیعی برسد و همچنین سنت معنوی و فلسفی شرقی پرداخته است. استعداد ادبی سلیمانوف باعث شد که رمان‌های " نگاهی به آدم "،" آخرین تغییر" و " سرزمین پدران "،" آبی مسیر"،" به عنوان فیلمنامه استفاده شد. کتابخانه و آرشیو شخصی سلیمانوف در سال ۱۹۹۶ در گنجینه دولت مرکزی جمهوری قزاقستان قرار گرفت.

قابیت موسرپف

نویسنده ملی قزاقستان، در سال ۱۹۰۲ در منطقه کوستانای متولد شد. او از دوران کودکی، به یادگیری خواندن و نوشتن در روستای مادری خود پرداخت و به ادبیات علاقمند شد. در سال ۱۹۱۶در یک مدرسه روسی درس خواند و در سال ۱۹۲۶-۱۹۲۸ در مدرسه کارگران در شهرستان اورنبورگ به تحصیل اشتغال یافت. در این زمان به آثار پوشکین، لرمانتف، ایوان کریلوف، و بعد لئو تولستوی، گوگول، فئودور داستایوفسکی و آنتوان چخوف به خصوص ماکسیم گورکی علاقمند شد. بعد در مقام مسئول انتشارات دولتی قزاقستان و کمیساریای خلق آموزش و پرورش؛ سپس سردبیر روزنامه "اجتماعی قزاقستان" و رئیس کمیته هنرشد. در سال ۱۹۳۰، او جایگاه خود را به عنوان یک روزنامه نگار درخشان کرد. و با بازی "آمانگلدی"، فعالیت‌های نمایشی خود را آغاز کرد.

او یکی از بنیان‌گذاران ژانر جدید ادبیات قزاق است و آهنگ‌ها و داستان و اشعار معروف حماسه کوز ژیبیک "تارگین" و "" کوبلاندی را سرود. موسرپف با آغاز کار ادبی نثر در ادبیات قزاقستان سهم عمده‌ای ایفا کرد. رمان‌های او "سرباز قزاقستان" (۱۹۴۸)، "بیداری زمین" (۱۹۵۳) از ادبیات ارزشمند نثر این نویسنده است. "سرباز قزاقستان" - یکی از اولین آثار نثر قزاقستان در مورد جنگ بزرگ میهنی است که بازتابی از سال‌های جنگ جهانی می‌باشد. او نویسنده‌ای قهرمان است که با قاطعیت مشکلات، غم و اندوهی که در جنگ بر مردم تحمیل شده بود پیروزی عقل، انسانیت و پیشرفت بر علیه ایئولوژی فاشیستی را نشان می‌داد.

او صاحب یک داستان حماسی بزرگ بنام "بیداری زمین"، است که آن را در سال ۱۹۵۳ نوشته است این رمان حوادث زندگی مردم قزاق و یک روایت حماسی قابل‌توجه است که مهم‌ترین وقایع تاریخ مردم قزاقستان را در طول چند دهه بیان می‌کند. در سال ۱۹۷۶ او کتاب رمان جدید خود را که شامل مجموعه رمان‌های "شجاعت"، "مادر خشم،" "داستان عقاب." است را نوشت. او علاوه بر نوشتن تعداد زیادی رمان در روزنامه نیز به فعالیت‌های ادبی پرداخت که سهم بزرگ و ارزشمندی به فرهنگ مردم بومی کرده است.

ثابت موکانف

شاعر ادبیات کلاسیک و رئیس اتحادیه نویسندگان قزاقستان است. ۱۳ آوریل سال ۱۹۰۰ در یک خانواده دامدار در منطقه آکملا متولد شد. او در موسسه استادان قرمز (۱۹۳۰-۱۹۳۵) به مطالعه پرداخت. او در سال ۱۹۲۲ شروع به انتشار آثار خود کرد. رمان او به عنوان اولین اثر او در سال منتشر شد و در سال (۱۹۲۸) رمان "عشق نور" را منتشر کرد. کتاب‌های او به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده است

موکانف از حافظه بسیار عالی برخوردار بود که بسیاری از داستان‌ها، ضرب المثل‌ها و شعر در سخنرانی‌ها و مکالمات شفاهی او تجلی می‌کرد. او در بهار سال ۱۹۳۳ در ۱ می در "ایزوستیا" روزنامه شعر خود را منتشر کرد. او کتابی نوشت که شکوه میهن رو به رشد، مردم قهرمان آن در اشعار "آتشفشان"، "این است یک آهنگ"، "سرزمین مادری من سونگ نیست - یک باغ گل" یادداشت‌های عمیق فلسفی صدا در شعر "آواز جوانان" به تصویر کشده شده است. یکی از آثار نثر موکانف که در طول دوره ۱۹۲۷-۱۹۲۸ نوشته بود در پایان سال ۱۹۲۸، به چاپ رسید. یکی از مهم‌ترین رمان‌های او "بوتاگز" حوادث در آستانه انقلاب اکتبر و سال انقلاب جنگ داخلی در قزاقستان به تصویر می‌کشد.

موکانف یک دانشمند، یک محقق و نظریه‌پرداز ادبی بود او همواره همگام با زمان خود فعالیت می‌کرد او در هر موضوعی یک مرد بزرگ بود، در استعداد، وسعت طبیعت، شخصیت ملی، اجتماعی بودن و انرژی بی‌حد و حصر که دوستان و دشمنان بسیاری داشته است. او یک فرد و یک هنرمند است که نگرش مبهمی نسبت به جامعه داشته است. او از دوستان افراد مشهوری مانند آلکسی تولستوی، چخف، گالینا سربریکف، قابیت موسریف ودیگران بوده است.

باخیت شکرالله یویچ

باخیت شکرالله یویچ (KexeeB BaxT IIIKypylaeBu) شاعر، رمان‌نویس، عضو و برنده "جایزه روسی" اتحادیه جوانان جایزه قزاقستان، جایزه "ضد بوکر". این جایزه از جشنواره بین المللی سوم مسکو "مسکو حمل و نقل"، جوایز مجله "اکتبر" و مجله "دنیای جدید" را دریافت کرده است. او اولین جایزه هیئت داوران و هیئت منصفه رقابت‌های بین المللی ترجمه ترکی شعر «آک ترنا» بود. اولین کتاب اشعار او در بایگانی اتحادیه نویسندگان قزاقستان به مدت ۲۰ سال راکد مانده بود ولی در سال ۱۹۹۶ در آلما آتا به چاپ رسید. او در سال ۱۹۸۲ به کانادا مهاجرت کرد و در رادیو روسی کانادا و به عنوان مترجم صندوق بین المللی پول کار کرده است. شکرالله یویچ نویسنده مقالات متعدد در مجلات مهاجر "قاره"، "موج سوم"، "قوس" و "پژواک". است.

بخیتژان موساخانویچ

در ۴ اکتبر ۱۹۵۱ متولد شد او شاعر، نویسنده، مترجم، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم کارگر افتخار قزاقستان و شهروند افتخاری شهرستان کوکشتائو بود که عضو بررسی حادثه چرنوبیل بود. بخیتژان عضو اتحادیه نویسندگان قزاقستان، عضو هیئت مدیره اتحادیه نویسندگان قزاقستان، و یکی از اعضای هیئت مدیره کنگره نویسندگان اروپایی (پراگ) است، که ادبیات قزاقستان و آسیای مرکزی را بررسی می‌کرد. عضو فرهنگستان آکادمی ادبی کریمه، سردبیر گلچین ادبی "ادبی آسیا" و "ادبی آلما آتا" همچنین عضو اتحادیه سینماگران کشورهای مستقل مشترک المنافع و کشورهای بالتیک، در سال‌های مختلف، دبیر اتحادیه سینماگران قزاقستان، معاون رئیس جمهور در انجمن ناشران و کتابفروشان قزاقستان و استاد افتخاری و برنده آرای مردمی "نام سرزمین مادری" در حوزه فرهنگ و هنر بوده است.

کابدش ژومادیلف

متولد ۲۵ آوریل سال ۱۹۳۶ - نویسنده مشهور شوروی و قزاقستان، نویسنده مردمی فرهنگ قزاقستان که در سال ۱۹۶۵ از دانشگاه ایالتی قزاقستان کیروف (دانشگاه فعلی فارابی) فارغ التحصیل شد. او در بین سال‌های ۱۹۶۵-۱۹۶۷ به عنوان دستیار ادبی در روزنامه "ادبیات قزاقستان" در بین سال‌های ۱۹۶۷- ۱۹۷۶ به عنوان سردبیر خانه چاپ و نشر، و در سال‌های ۱۹۷۶-۱۹۸۱ به عنوان ویرایشگر و در سال ۱۹۷۰ او به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی پیوست و در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۹۸ از طرف رئیس جمهور عنوان عنوان افتخاری "نویسنده خلق قزاقستان" و در ۱۲ دسامبر ۲۰۰۵ بخاطر خدمات قابل توجه در توسعه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کشور، تقویت دوستی و همکاری بین مردم جایزه‌ای به او اعطا شد.

ماگژان ژومابایو

شاعر، رمان‌نویس، مترجم و معلم که در ماه جولای سال ۱۸۹۳ م در منطقه شمال قزاقستان در سواحل دریاچه ساسیکول متولد شد. او از گروه ترکان و مغولان میانه است. پدر این شاعر "بیکن"، یک مرد مترقی زمان خود بود که به شدت به دانش علاقمند بود و سعی در القای این علاقه به فرزندان خود داشت، او با هفت پسر و دو دختر خانواده بزرگی داشتند که همه آنها بچه‌های جسور، فعال و زیبایی بودند.

ژومابایو در مدرسه پدر که برای کودکان و بستگان خود ایجاد کرده است به به مدت چهار سال به تحصیل می‌پردازد. در این مدرس زبان‌های شرقی و ادبیات شرقی، حساب و جغرافیا آموزش داده شود. ماگژان در تماس نزدیک با طبیعت بزرگ شده است به همین خاطر برداشت دوران کودکیش در بسیاری از آثار شاعرانه او، "توس"، "بهار در حال آمدن است"، "مادر"، و غیره تجلی یافته است.

در سال ۱۹۰۵ برای تحصیل در "کیژیلژار " پتروپاولوسک فعلی عزیمت کرد و با شور و شوق به تحصیلات عربی، فارسی، زبان ترکی و تاریخ ترک‌ها پرداخت. در سال ۱۹۱۰ پس از اتمام تحصیلات در این مدرسه با دریافت بالاترین نمره در بین همه افراد تصمیم می‌گیرد برای ادامه تحصیل خود نزد شاعر و دوست خود بیکموخامبیتف سرگیبایو برود و وارد مدارس "گالیا"، که از بالاترین نهادهای معنوی است شد. که همراه با موضوعات مذهبی هستند علوم سکولار، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، هندسه، اصول اولیه موسیقی، و غیره و مهمتر از همه تشویق به نگارش اثر ادبی آموزش داده می‌شد.

ماگژان یک سال و نیم در مدارس مذهبی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۱۳ او به پتروپاولسک بازگشت و شروع به یادگیری زبان روسی کرد و در سن چهارده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد که آثار او تقریبا در همه روزنامه‌ها به زبان قزاقی و تاتاری چاپ شده است. اولین مجموعه اشعار خود را در سال ۱۹۱۲ درقازان منتشر کرد که موجب یک رویداد در ادبیات قزاقستان شد در این زمان روابط شاعر جوان و خلاق با افرادی که نقش مهمی در سرنوشت شاعر و ادبیات قزاق بازی کرده‌اند گره خورد.

در سال ۱۹۱۷ از حوزه فارغ التحصیل و با افتخار و به خانه خود بازگشت. در حالی که انقلاب و جنگ‌های داخلی فضای سنگین، گیج‌کننده‌ای ایجاد کرده بود. وارد حزب آلاش شد و در سال ۱۹۱۸ اولین سردبیر روزنامه قزاق می‌شود.

در سال ۱۹۲۲ او به عنوان یک معلم ارشد در موسسه آموزشی قزاق- قرقیز دعوت به کار شد و همکاری با روزنامه "آک-پول"، مجلات "سانا" و "شلپان". در همان سال در قازان، و در سال ۱۹۲۳ در تاشکند شاهد انتشار مجموعه اشعار دوم خود بود. او نقش فعالی در خانه چاپ و نشر "وستوک" برای تدوین و چاپ کتاب‌های درسی مدارس قزاقستان داشت و آثار مارکس، انگلس، لنین، آثار گورکی ارا به زبان قزاقی ترجمه کرد.

او در تعمیق و تکمیل کیفیت جدیدی از ارتباطات معنوی بین مردم قزاقستان و مردم روسیه بزرگ تلاش فراوان کرد و به عنوان یک معلم مکتب کلاسیک نقش بزرگی در تدریس خلاقیت‌های نویسندگان بزرگ روسی در مدارس قزاقستان ایفا کرده است. او به بسیاری از زبان‌های دنیا منجمله روسی، عربی، فارسی، گویش ترکی و بسیاری از زبان ترکی تسلط داشت در سال ۱۹۲۹، او به اتهام نادرست ناسیونالیستی در ایجاد گروه "الکا" برای فعالیت‌های زیرزمینی دستگیر و زندانی شد. و به ده سال زندان محکوم شد و در سال ۱۹۳۸ در جوانی جان خود را از دست داد، او نه تنها به عنوان یک شاعر از وضعیت موجود رنج می‌برد بلکه بخاطر زندانی شدن و تبعید و کشته شدن بستگانش در اردوگاه‌ها بسیار آزرده خاطر بود. نام و آوازه این شاعر جوان به مدت ۲۵ سال پس از مرگش در سال ۱۹۶۰ مسکوت ماند.

الیاس اسنبرلین ژانسوگورف

الیاس اسنبرلین ژانسوگورف (H.IIc Eceu6epiu acyrypoB) در ۱ می‌سال ۱۸۹۴ در یک روستای دور افتاده در منطقه کاپالسکو آلماتی به دنیا آمد.از درخشان ترین چهره‌های ادبیات قزاق، که از همان دوران کودکی برقه‌های استعداد بزرگی در او دیده می شد. او شاعری مردمی بود که علاقه و ارادت او به مردم در تمام وجودش احساس می‌شد و هر که اورا دیده است به خوبی از او یاد می‌کند و یاد و خاطره او برای همیشه در ذهنش باقی می ماند. شکل و شمایل مردم استپ نشین، تفکر خلاقانه، کار مدام و تعهد کامل به ارتقاء مردم و جامعه خود از ویژگی‌های این شاعر بوده است او به عنوان شاعری متبحر یک ترانه محلی سرود که از افسانه‌های بزرگ مردم قزاقستان شد. در کودکی زبان عربی را فراگرفت و به جمع آوری اشعار شفاهی، افسانه‌ها و اهنگ‌ها پرداخت.

الیاس از سنین کودکی نه تنها تحت آموزش ساخت صنایع دستی قرار گرفت، بلکه به نواختن عود و آواز پرداخت او از خود علاقه زیادی به مسابقات آهنگ نشان داد.

این پسر باهوش و با استعداد در سال ۱۹۱۰ وارد دبیرستان شد، و به طور متناوب تا سال ۱۹۱۷ به تحصیل پرداخت و خیلی شروع به سرودن شعر کرد و نخستین شعر خود "امید" را در سال ۱۹۱۷ در روزنامه "ساری آرکا" منتشر کرد.

اولین نسخه خطی جوان مورخ ۱۹۱۵ و ۱۹۲۰ به عنوان فرهنگ عامه و آهنگ غنای مردم بومی و شعر ابای را نگاشت و در تابستان سال ۱۹۲۰ برای پر کردن شکاف‌های علمی و آموزشی خود به تاشکند رفت و در آنجا در دوره‌های آموزش معلمی شرکت کرد و با موفقیت این دوره را پشت سرگذاشت و در همان زمان به عنوان یک مصحح در روزنامه "آک ژول" کار می‌کرد. او اشعاری می‌سرود و در رونامه چاپ می‌کرد. در سال ۱۹۲۱ در مدرسه به تدریس پرداخت. در پاییز سال ۱۹۲۲ در روزنامه "تیلش" دعوت به کار شد. و در فوریه سال بعد به عنوان مدیر موسسه آموزش عمومی قزاقستان منصوب شد. اما نه روزنامه و نه موسسه هر گز او را از سرودن شعر باز نداشت.

الیاس در سال ۱۹۲۴ به مسکو می‌رود و مطالعات خود را درموسسه روزنامه‌نگاری آغاز می‌کند. در طی این مدت او یک شاعر مشهور شده بود، شاعر قزاق با مایاکوفسکی و دیگر شاعران عصر خود در روسیه ملاقات کرد. او در سال ۱۹۲۸ از موسسه روزنامه نگاری فارغ التحصیل شد و بسیاری از اشعار خود را در طول این مدت سروده است و مهارت و بلوغ شاعرانه او به اوج خود رسید.

همراه با مردم خود به شنیدن سوت در صحرا و ساخت کارخانه‌ها در جامعه درحال رشد و در محیط‌های استپ، و چوپانان دیروز که به کارگر و مهندسان متخصص تبدیل شده‌اند عشق می‌ورزید و با سرودن شعر ملودیک "بیشه طلایی" تولد طبقه کارگر قزاقستان احساس خود را به تصویر کشیده است. و تولد مس، چشمه‌های نفت و ورود اتومبیل و تراکتور در سرزمین مادری خود برای ایجاد تحول در جامعه در اشعارش تجلی یافته است.

در سال ۱۹۳۰، شعر "استپ" را سروده است.این شعر به یاد ماندنی نه تنها اوج خلاقیت شاعر شد، بلکه به عنوان یک دستاورد بزرگ برای شعر قزاقستان شناخته شده است. "استپ" - تاریخچه شاعرانه‌ای از مردم قزاق را به نمایش گذاشته است که موضوع اصلی این شعر شادی مردم پس از سال‌ها درد و رنج و سختی‌ها است. بسیاری از اشعار او به زبان روسی ترجمه شده است و یوگنی یفتوشنکو، وینکوروف و لوکنین اشاره کرده اند که اشعار او با قدرت فوق العاده‌ای در سخنرانی و بیان هنری زندگی قزاقستان او نمایان است. در شعر "خواننده" شاعر ماهرانه و با دقت به اهمیت فرهنگ معنوی مردم، هویت خود و عاطفه و احساس بر اساس آهنگ‌ها و افسانه‌های محلی پرداخته است.

او آثار گورکی، مایاکوفسکی، منتخب اشعار لرمانتف، الکساندر ژاروفرا ترجمه کرده است و در صدمین سالگرد مرگ پوشکین شاعر اشعار او را به زبان قزاقی ترجمه کرد که یک رویداد بی سابقه در ترجمه ادبیات قزاقستان به شمار می‌رود. متاسفانه، زندگی شاعر کوتاه بود و یکی از قربانیان بی‌عدالتی بود که به طور غیرقانونی محکوم شد و تنها پس از یک چهام قرن آثار فوق العاده او تجدید چاپ شد. او به عنوان یک گوهر چند وجهی، استعداد متمایزی داشت. شعر او پر از افکار عمیق، احساس بزرگ شهروندی است.

احمد بایتیرسنف

شاعر، دانشمند، متخصص در علم زبان ترکی، مترجم و نویسنده‌ای که در ۱۸ ژانویه سال ۱۸۷۳ در شهرستان تورگای در یک خانواده دهقان متولد شد. او تحصیلات اولیه را در روستای مادری خود تمام کرد پس از آن بین سال‌های (۱۸۸۶-۱۸۹۱) در مدرسه تورگای روسیه و قزاقستان تحت آموزش معلمان اورنبرگ قرار گرفت. او در سال‌های (۱۸۹۱-۱۸۹۵) به فراگیری آموزش حرفه‌ای پرداخت و در سال ۱۸۹۵ به شغل معلمی در محله خود مشغول شد. در دوران حیات خود قربانی بی عدالتی و سرکوب حکومت استالینی شد. چون او خود را در بین مجامع و شخصیت‌های علمی مطرح نمی‌کرد لذا در تاریخ آوازه چندانی از او باقی نمانده است.

در سال ۱۹۰۹، به مدت دو سال به عنوان رئیس مدرسه روسیه و قزاقستان، در "کارکارلاینسک" کار کرد که بخاطر مخالفت با وضعیت موجود دستگیر و به اورنبورگ تبعید شد. در این دوره تحقیقات علمی خود را در رشته زبان‌شناسی قزاقستان و روش تدریس زبان مادری انجام داد. در سال‌های بعد او شروع به توسعه اصول اصلاح الفبا و دستور زبان قزاقی کرد به همین خاطر او به عنوان آغازگر الفبای قزاقستان جدید شناخته می‌شود.

او در زمان خود به عنوان یک مدل خوب برای همه ملت‌های ترک در طول اصلاحات نوشتن خدمت کرده است. این نویسنده بزرگ راهنمای کتاب‌های مطالعه "دستور زبان"، "رشد گفتار"، گلچین‌های ادبی مختلف را نوشت که این آثار هنوز هم در میان دانشمندان زبان‌شناسی قزاقستان و روش تدریس زبان قزاقی از جایگاه ویژه‌ای برخورد داشت. فعالیت‌های خلاقانه ادبی بایتیرسنف با افسانه نویسی آغاز شد. در شعرهای خود به نیازها و آرمان‌های مردم قزاق و رویاهای خود از آینده‌ی روشن قزاقستان توجه ویژه‌ای داشت.

در آثار "چهل افسانه" (۱۹۰۹)، "ماسا" (۱۹۱۱)، "پشه" (۱۹۱۱) رذایل و نقاط ضعف انسان را به عنوان بیکاری، تنبلی، غرور، جهل به سخره گرفته شده است. او در سال ۱۹۱۳ نخستین سردبیر روزنامه "قزاقستان" شد. برنامه اصلی این روزنامه بررسی مشکلات توسعه زبان قزاقی بود. پس از انقلاب سال ۱۹۱۷ به عضویت حزب "آلاش" در آمد و عضو کمیته انقلابی نظامی (قزاقستان) در منطقه قرقیزستان، کمیسر خلق منطقه آموزش و پرورش (۱۹۲۰-۱۹۲۱)، رئیس مرکز علمی (۱۹۲۱-۱۹۲۲) و عضو علمی شورای روش کمیساریای خلق شد.

در ۱۹۲۱-۱۹۲۸ او در موسسه آموزش و پرورش، جایی که او در مورد زبان قزاقی و ادبیات، تاریخ و فرهنگ سخنرانی می‌کرد مشغول کار شده است. در ۱۹۲۸-۱۹۲۹ استاد دانشگاه ایالتی قزاقستان شد. او ریشه کنی بی‌سوادی، بهبود فرهنگ و توسعه الفبای نوشتاری قزاقی را سرعت بخشید. در ژوئن ۱۹۲۹ در جریان سفر به قیزیل اوردا دستگیر شد. او متهم شده بود که او در سال ۱۹۲۶ در کنگره مطالعات ترک در باکو شرکت کرده است و به اتهام ملاقات با دانشمندان خارجی برای کمک به اجرای طرح تفکیک قزاقستان از روسیه و سعی در برقراری تماس با مصطفی چوکایویم داشته است: در سال ۱۹۳۷، در موج جدیدی از سرکوب او دوباره دستگیر شد. و به عنوان "دشمن مردم" در ۸ دسامبر ۱۹۳۸ به ضرب گلوله کشته شد و اکنون خانه او در منطقه آلماآتا، به موزه تبدیل شده است. و خیابان‌های بسیاری از شهرستان‌های قزاقستان و دانشگاه ایالتی کستانای به نام او نام‌گذاری شده است.

مختار آویزف اماخانف

مختار آویزف نویسنده آکادمی علوم قزاقستان در دوران اتحاد جماهیر شوروی، که اولین دکتری در قزاقستان را دریافت کرد، استاد افتخاری و یکی از دانشمندان مشهور در سطح اتحاد جماهیر شوروی که در سمی منطقه فعلی آبای در سمیپالاتینسک در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۷ متولد شد و در سال ۱۹۶۱ درگذشت. خانواده آویزوف با خانواده آبای در ارتباط بود. پدربزرگ مختار از دوستان و علاقمندان نسبت به خلاقیت‌های آبای بود. تحصیلات آویزوف در یک مدرسه روسی در دانشکده زبانشناسی معلمان لنینگراد (سن پترزبورگ) از دانشگاه آسیای مرکزی فارغ التحصیل شد.

آویزوف خلاقیت‌های خود را با نوشتن نمایشنامه به نمایش گذاشت و با نمایشنامه نویسی استعداد خود را شکوفا کرد. او بیش از بیست نمایشنامه مانند آثار کلاسیک جهان و درام روسی با عنوان "بازرس دولت" توسط گوگول "اتللو" و "رام کردن زن سرکش" نوشته ویلیام شکسپیر، "اشراف" ، "عشق بهار" نوشته است، و به زبان قزاقی ترجمه شده است.

"راه آبای" که رمان بسیار بلندی است در چهار جلد نوشته است که به زبان‌های مختلف از جمله به زبان فارسی نیز ترجمه شده است و در دو جلد بسیار قطور در ایران منتشر شده است، این کتاب از شاهکارهای ادبی مختار است. او یکی از چهره‌های درخشان در حوزه ادبیات قزاقستان است. نثر ملی و درام نویسی را در اوایل قرن بیستم تجربه کرد و بر خلاف مایلین که بیشتر تمایل به مسائل اخلاقی در آثار خود داشت آویزوف موضوع اصلی داستان کوتاه و رمان‌های خود را نه تنها به درد و رنج توده مردم، ظلم و ستم و بیداری معنوی مردم توجه داشت.

در حالی که دیوار خود بیگانگی اجتماعی و اخلاقی بین افراد جامعه بوجود آمده بود، هیچ عدالتی احساس نمی شد. این شاعر جوان همه چیز را سیاه یا سفید نمی‌دید. اولین کار او بازی "کبک"، بر اساس افسانه محبوب در مورد سرنوشت غم‌انگیز دو مرد جوان که جرات به قرار دادن احساسات خود را در نزاع قبیله‌ای نشان می‌داد بیان کرد. از نوامبر سال ۱۹۱۹، با استقرار قدرت شوروی در منطقه سمیپالاتینسک نقش فعالی در زندگی سیاسی و اجتماعی منطقه و تحولات انقلابی آن داشت و مدتی در روزنامه "تیلی قزاقستان" کار کرد، و در برگزای دوره‌های تربیت معلم تلاش بسیار کرد.

سال ۱۹۳۰ نقطه عطفی در زندگی او ایجاد شد، زمانی که به اتهام واهی فعالیت‌های ناسیونالیستی دو سال از عمرش را در زندان گذراند که بهترین آثار او در همین زمان منتشر شد.

و در سال ۱۹۶۰ داستان‌ها و رمان‌های اولیه خود را در مجموعه "کاراش" تجدید چاپ شد، و انتشار رمان "زمان بی باکی" به زبان روسیه و قزاقستان منتشر کرد.

با افزایش تجربه و مهارت‌های هنری به تدریج طرح‌های بزرگی در مقیاس وسیع در ذهن او ایجاد شد. و با پرداختن به مطالعه اشعار، اندیشه‌ها و زندگی و بیوگرافی آبای، بزرگترین اثر ادبی خود را خلق کرد. او کنتاب‌ها و مقالات متعددی را در مود آبای نکاشته است. می‌توان گفت که مختار آویزوف تمام زندگی و تجربه خلاقانه خود را در سال ۱۹۴۷ با انتشار کتاب دوم رمان "راه آبای" که او را فرشته‌ای با توانایی فوق العاده و دارای رشد معنوی و عملی و نزدیکی با مردم خود معرفی کرد یک روایت حماسی بزرگ در مورد آبای به کار گرفت. این رمان یکی از معدود آثار ادبیات جهان است که شخصیت‌های اصلی آن در اعماق وجود میلیون‌ها نفر از خوانندگان نفوذ کرده است. استعداد هنری مختار جهانی بود و نه تنها سهم بزرگی در توسعه درام و تئاتر قزاقستان داشت بلکه یکی از بزرگترین استادان بیان هنری قرن بیستم شناخته شده است.

ابراهیم آلتینسارین

آموزگار و مربی برجسته و علاقمند به فرهنگ عامه و مردم نگار در ۲ نوامبر سال ۱۸۴۱ در روستای ژانبورچی در محله نیکلاس شهرستان در استان کوستانای فعلی متولد شد. پس از مرگ پدرش، او در خانه پدر بزرگ خود که یکی از معتبرترین شخصیت‌های زمان خود بود بزرگ شد. ابراهیم در نه سالگی در اورنبورگ در اولین مدرسه ویژه کودکان قزاقستان مشغول به تحصیل شد و در سال ۱۸۵۷ پس از فارغ التحصیلی در اورنبورگ به عنوان یک مترجم باقی ماند.

آلتینسارین آثار شکسپیر، گوته، پوشکین، لرمانتف، نوایی، فردوسی و بسیاری دیگر از شعرا و شخصیت‌های علمی و ادبی جهان را مورد مطالعه قرار داد. آلتینسارین در سال ۱۸۶۰ اورنبورگ را به قصد رفتن به قلعه تورگایی برای فعالیت در قالب معلمی ترک کرد. در سال ۱۸۶۴ با مشارکت مستقیم او یک مدرسه ابتدایی برای کودکان قزاقستان افتتاح شد، لذا از همان زمان به صورت فعال به فعالیت آموزشی و مدیریت این موسسه آموزشی پرداخت.

او در همان شهرستان دستیار ارشد یک قاضی فدرال شد. اما با این حال آرمان‌ها و عشق و علاقه خود را در نظام آموزشی احساس می‌کرد. به همین خاطر اولین مدرس دخترانه را ایجاد کرد و کتاب‌های درسی را با الفبای قزاقی نوشته است. علاوه بر آن در توسعه کتاب‌های درسی به زبان روسی نقش فعالی داشت. تعدادی از کتاب‌های التیسارین که منتشر شده عبارتند از: "گلچین قزاقستان" در دو بخش (۱۸۷۹)، "هدایت اولیه آموزش زبان روسی - قرقیزی" (۱۸۷۹)، و "مکتوبات" ( "خواننده")، مربوط به سال ۱۸۸۹، میراث ادبی او شامل ترجمه، شعر، داستان کوتاه، قصه، مقالات قوم نگاری و داستان قزاقستان است و اوبه عنوان بنیانگذار ادبیات کودکان قزاقستان نامیده می‌شود.

در داستان‌های کوتاه خود موفق به طرح مشکلات جدی زندگی اجتماعی مردم شد. ترجمه‌های التینسارین که با ژانرهای افسانه‌ای در ادبیات قزاقستان آغازشد، به شکل گیری زبان قزاقی کمک کرده است. قصه کریلوف، در درجه اول برای کودکان دوران ابتدایی نوشته شده است که بعدا به یک ابزار موثر آموزشی نسل جوان تبدیل شد و آثار تولستوی، یوشینسکوو و دیگر نویسندگان و شاعران روسیه را ترجمه کرده است است. فعالیت‌های چند جانبه گسترده‌ای را در توسعه اقتصادی، فرهنگی و معنوی مردم قزاق کرده است و به عنوان یک مربی برجسته، معلم، نویسنده سهم بزرگی در پیشرفت فرهنگ دموکراتیک قزاقستان شناخته شده است.

او به افتخار معلم برجسته در سال ۲۰۰۷ توسط وزارت آموزش و پرورش و علوم جمهوری قزاقستان جایزه دپارتمان را دریافت کرد و سر انجام در ۱۷ ژوئیه یا ۲۹ ژوئیه سال ۱۸۸۹ در نزدیکی خانه‌اش در ساحل رودخانه تبول در گذشت و نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد.

محمدبیت آتمیسولی باتیر

محمدبیت که یکی مردان جنگجوی و شاعری با روح بلند بوده است و برای آزادی و استقلال قزاقستان تلاش زیادی کرده است درمحل بیک تایو در منطقه اورال متولد شده است. او از دوران کودکی در سرودن شعر شور و عشق فراوانی داشت و استعداد شاعرانه خود را از همان اوایل کودکی بروز داد و شهرت استعداد شاعرانه او نه تنها در تسلط بر کلمات بود بلکه به دلیل کیفیت معنوی در عقل، شجاعت و انسانیت او بوده است.

هنگامی که محمدبیت در میان مردم محبوب شد، جهانگیر خان می‌خواست او را از سرودن اشعار علیه دولت جلوگیری کند اما آزادیخواهی، او را از اطاعت و تسلیم شدن باز می‌دارد. او در سال ۱۸۳۸، با یک گروه کوچک به خانات خیوه نقل مکان کرد. و دوباره می‌خواست آزادی و استقلال مردم را در مقابل دولت به آنها برگرداند اما موفق نشد.

محمدبیت بخاطر مبارزه با دولت و خانان وقت دستیگر شد و آخرین سالهای زندگی خود را روستا به سر برد که در آخر سر سر سپردگان خان این شاعر مبارز را ناجوانمردانه کشتند و نام او به عنوان یک شاعر مبارز برای آزادی، استقلال و برقراری عدالت در خاطره مردم قزاقستان باقیماند.

شوژه

شوژه (IIIoe)، شاعر فرهنگ عامه قزاقستان و آهنگساز که موفقیت او در مسابقات شعر و سخنرانی از شعرای دیگر کم نبود. برخی از آثار او، مانند، "شنیدن صدای دومبرا" و "ستایش"، به ستایش فردی افراد مشهور و شناخته شده اختصاص داده شده است. او از دوران کودکی به نواختن عود و کوبیز و هنر شاعرانه تمایل فراوانی از خود نشان داد.

او در یک خانواده فقیر متولد شد که در دوران کودکی بخاطر بیماری رنج زیادی را متحمل شده است. شوژه مجبور شد برای به دست آوردن استعداد شاعرانه با وجود تمام سختی‌های زندگی تلاش کند و از ظلم و ستم سخن می‌گفت، از دورویی و بی‌رحمی‌هایی که بردم تحمیل می‌شد و هزینه‌های سخت زندگی و بی عدالتی و استبداد بر مردم انتقاد می‌کرد. او با ابای آشنا بود، ابای از شوژه بخاطر سرودن بسیاری از حماسه‌ها، آهنگ‌های محلی و افسانه، قدردانی کرد، صداقت و شجاعت فداکارانه، ادب و احترام در اشعار این شاعر بزرگ موج می‌زد.

شالکیز ژیرائو

شالکیز ژیرائو (IIIaIKHH3 IIpay)، شاعر قصه گو و جنگجوی قزاقستان در غرب قزاقستان به دنیا آمد. مادر او یکی از اشراف فئودال بزرگ منطقه بود که در سن سه ماهگی مادرش را از دست داد. او همواره تلاش می‌کرد که قدرت و توانایی خود را بیش از آنچه هست به نمایش بگذارد. که این موضوع در نوشته‌های دیگران و خود او به وضوح مشاهده می‌شود.

این شاعر مشهورترین شاعر زمان خود قبل از انقلاب ۱۹۱۷ بود خلاقیت‌های شالکیز همواره توسط بسیاری از دانشمندان و محققان روسیه به صورت مغبت ارزیابی شده است. آهنگ شالکیزدر مورد بیگ تیمور، چهار بار در جنگ‌های ادبی و نشریات مختلف تجدید چاپ. آثار او نمونه‌های کلاسیک هنر بداهه سرایی است اما عمق فلسفی بسیاری از آثار شاعر، که مورد نیاز فکر و کار خستگی ناپذیر تفکر اوست نشان می‌دهد که در این آثار مورد تجدید نظر قرار گرفتند، در نتیجه از بداهه خالص بیرون آمد. او بنیانگذار شعر فلسفی قزاق شناخته می‌شود و بسیاری از نوشته‌های موجز او در فرهنگ قزاقستان به ضرب المثل تبدیل شده است. شاعر معروف تمام عمر خود را در مبارزه سپری کرده است.

در مورد نقش شالکیز در ادبیات قزاقستان "ماگائوین" نوشته است که شالکیز در طول عمر طولانی در دشت قپجاق به عنوان شاعر اول عصر خود شناخته شده بود.

شالکیز آخرین سال‌های عمر خود را در دولت خاقان آذر قزاقستان به سر برد. و عادت به فرمانبرداری از حاکمان دوران خود نداشت. این شاعر قصه گوی دارای احساسات مختلفی بود؛ زیرکی، خوی سرکش و ارائه تصاویر هنری. آثار او اثری از دوران باستان است که چشم انداز ساکنان استپ، طبیعت انسان، به خصوص شخصیت او، اخلاقی و اصول اخلاقی او را بیان می‌کند.

دوسپامبیت ژیرائو

دوسپامبیت ژیرائو (IocuaM6eT KIpay) در سال ۱۴۹۰ در شهرستان آزائو به دنیا آمد، و در سال ۱۵۲۳ درگذشت. او یکی از نمایندگان ادبیات قزاقستان باستان است، مبارزات نظامی ژیرائو در دوران شکل گیری مردم قزاق به عنوان یک ملت با هویت مستقل بود، او در بسیاری از لشکرکشی‌های نظامی که در جنگ بین کریمه، قازان خان و نوگای صورت گرفت شرکت کرد. یکی از میراث‌های شاعرانه ژیرائو ماندن در فرهنگ عامه است، در آغاز قرن نوزدهم در برخی از نسخه‌های خطی برخی از آثارش در مجموعه‌های مختلف ادبی گنجانده شده است.

در آهنگ‌های افسانه‌ای و آثار ژیرائو می‌توان در مورد افکار، اهداف زندگی، امید، جهان معنوی، اصول اخلاقی و چشم انداز نویسنده قضاوت کرد. او بیشتر آهنگ‌های رزمی می‌سرود که از نظر محتوا بسیار عمیق و در عین حال برای خواننده قابل درک می‌باشد. از کلمات بسیار زیبا و دقیق برای بیان افکار خود استفاده می‌کرد. ژیرائو در سال ۱۵۲۳ در مبارزات انتخاباتی آستاراخان به سختی مجروح شد و درگذشت.

کازتوگان ژیرائو

کازتوگان ژیرائو (Ka3TyraH Ipay)، که سال تولد و مرگ او به صورت دقیق مشخص نیست. شاعر بداهه‌سرا، قصه گو و یکی از بنیانگذاران حماسه ملی است. او تقریبا در سال ۱۴۲۰ در منطقه‌ای نزدیکی شهر آستاراخان متولد شده است ولی محل و زمان مرگ اودر تاریخ ثبت نشده است و بنا بر اطلاعات موجود در شهر آکتائو در کنار سواحل ادیل از شاخه‌های ولگا بزرگ شده است. او در سال ۱۴۸۰ به قبیله آلشین و خانان قزاق پیوست و بسوی ساحل شرقی ادیل مهاجرت کرد.

میراث ادبی خلاق ژیرائو متشکل از تعدادی آهنگ است که زندگی، وجود، میهن و زندگی نظامی قزاق‌ها را توصیف می‌کند. که با آثار خود در ادبیات قزاق جایگاه والایی یافته است. و آثار او نگاهی اجمالی از آن زمان را به نمایش می‌گذارد.

در نوشته "اضطراب نگرانی مردم من" در مورد اینکه چگونه مردم خانه‌های خود را ترک کرده بودند و در جاهای دیگر و به ادیل مهاجرت کردند پرداخته است و در شعر "اوج قابل مشاهده است اما غیر قابل دسترس،" نویسنده در نقش یک جنگجو و فرمانده نظامی به نظر می‌رسد. ژیرائو در اشعار خود به وضوح وضعیت سربازان عشایر، وضعیت زندگی خود، شرایط محیط‌زیست، وسعت تخیل شاعر، غنا و زیبایی تکنیک‌های هنری خود را نشان می‌دهد. صحنه‌های هنری و آهنگ‌های او برای قرن‌ها به عنوان یک مدرسه هنری و الگوهای ادبی باقی مانده است خلاقیت او به عنوان نمونه‌هایی از اشعار قزاقستان باستان در فرهنگ عامه آهنگ باقی مانده است. مجموعه اشعار این شاعر در سال‌های ۱۸۶۲، ۱۹۱۰ و ۱۹۷۰ منتشر شده است.

آسان کایگی سابیتولی

آسان کایگی سابیتولی (AcaH KaiiTbI Ca6HTy.III)؛ دولتمرد، شاعر، قصه‌گو و فیلسوفی که در نیمه دوم قرن چهاردهم در کناره‌های ولگا به دنیا آمده است. او یکی از با نفوذترین مشاوران محمد بزرگ، بنیانگذار خان نشین گروه ترکان و مغولان طلایی بود. سابیتولی به منظور بهبود وضعیت افراد به عنوان سیاست داخلی در مورد استفاده از زمین و چراگاه‌ها نظریه توافی خود را ارائه داد جایی که این مشکلات عادلانه و بدون تشدید تضاد بین خان و مردم عادی به عنوان یکی از حامیان توسعه سیاست خارجی و یک مدل واحد در جامعه قزاقستان را پیشنهاد کرد. او عدالت را برای همه بشریت جستجو می‌کرد مخصوصا برای استپ نشینان که همواره در معرض بلایای طبیعی بودند. ژروییک جایی که می‌زیست نه تنها یک مکان زیبا، بلکه حفاظت از دست دشمنان خارجی به شمار می‌رفت که مدل یک جامعه و برنامه جدیدی برای حفاظت از قزاق‌ها در عرصه تاریخی بود. او که در مورد سر نوشت آینده مردم قزاقستان نگران بود و ایجاد یک بهشت در روی زمین را در سر می‌پروراند تمام تلاش خود را برای اتحاد بین تمام قبایل و خانات قزاق به کار گرفت. آسان کایگی تمام استپ‌های قزاقستان را دست یابی به سرزمین موعود خود در نوردید و به هر جای جدید که می‌رسید با نگاه انتقادی و ارزیابی جامع به آن می‌نگریست.

هوش و ذکاوت، توانایی پیش بینی حوادث و فداکاری او خان را بر آن داشت که برای محافظت در برابر حاکمان همسایه که گوشه چشمی به سرزمین‌های جنوب شرق داشتند و به ظهور کشور تزاری روسیه توجه ویژه‌ای داشته باشد. نام آسانکایگی نه تنها به طور گسترده در میان قزاق‌ها، بلکه در میان کشورهای همسایه زبانزد شد و چشم انداز اخلاقی هسته اصلی تفکر فلسفی این شاعر بزرگ را تشکیل می‌داد. تأملات فلسفی او از چند بخش عمده تشکیل شده بود؛ جایگاه انسان در جهان خلقت، ارزش و مفهوم انسانیت، مفاهیم اخلاقی و اصول ارائه شده اخلاقی در قالب شعر و گسترش اخلاق همراه با ویژگی‌های تمدن شرقی.

او ثابت کرد که جهان بینی قزاقستان از مفاهیم نزدیک در جوهر و فلسفه شاعرانه تشکیل شده است. حفاظت از توجه با عشق با انسانیت در مقابل پان ازبکیسم، ترکمنیسم، قرقیزیسم و کاراکالپاک از ایده‌ها و آرزوهای او بود که به یک نماد مبارزه علیه استبداد، خشونت و بی عدالت تبدیل شد. هر چند زمان فوت و محل دقیق او مشخص نیست ولی در محل دفن او دو روایت مطرح شده است:

  • در اولتای در منطقه ژزکازگان؛
  • در ۱۶ کیلومتری روستای چیلی، در منطقه قیزل اوردا[۱].

نیز نگاه کنید به

مشاهیر ادبی روسیه؛ مشاهیر ادبی کانادا؛ مشاهیر ادبی کوبا؛ مشاهیر ادبی لبنان؛ مشاهیر ادبی تونس؛ مشاهیر ادبی افغانستان؛ معرفی برخی از شخصیت های مهم ادبیات کلاسیک چین؛ مشاهیر ادبی سنگال؛ مشاهیر ادبی آرژانتین؛ مشاهیر ادبی در مالی؛ مشاهیر ادبی در ساحل عاج؛ مشاهیر ادبی زیمبابوه؛ مشاهیر ادبی تایلند؛ مشاهیر ادبی اوکراین؛ مشاهیر ادبی اسپانیا؛ مشاهیر ادبی اردن؛ مشاهیر ادبی اتیوپی؛ مشاهیر ادبی سیرالئون؛ مشاهیر ادبی قطر.

کتابشناسی

  1. صابری، اصغر (1395). جامعه و فرهنگ قزاقستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 306-326.