موقعیت دین رسمی و سایر ادیان و مذاهب در تاجیکستان
2-7. موقعیت دین رسمی و سایر ادیان و مذاهب
در میان ملتهای آسیای میانه تاجیکها به علائق دینی ریشهدار شهرت دارند(تمدن اسلامی ماوراءالنهر نیز هموراه از فرهنگ دینی تاجیکها متأثر بوده است). مذهب از جایگاه ویژهای در میان ملت تاجیک و آداب و رسوم اجتماعی آنها برخوردار است. حدود 95% کل جمعیت تاجیکستان مسلمان و پیرو مذاهب مختلف اسلامی هستند. اکثر مردم تاجیکستان سنی حنفی مذهب بوده و ابوحنیفه را به عنوان امام اعضم می شناختند. اهل سنت حدود 90% از جمعیت مسلمان کشور را به خود اختصاص داده و حدود 5% مسلمانان این کشور شیعیان اسماعیلی مذهب می باشند. درصد اندکی از جمعیت مسلمان تاجیکستان نیز شیعیان اثنی عشری یا جعفری مذهب هستند که تعداد دقیق آنها مشخص نیست. اهل سنت در بخشهای شمال مرکز و جنوب کشور(4: The World fact book, 2004) و شیعیان اسماعیلی در شرق کشور در منطقه خودمختار بدخشان و شیعیان اثنی عشری عمدتاً در منطقه بدخشان و شهرهای دوشنبه و برخی از نواحی شمالی تاجیکستان در ولایت سغد سکونت دارند(نبوی، 1378: 2). در بررسی ویژگیهای اجتماعی تاجیکستان نکته ای که بصورتی واضح جلب نظر می کند حفظ ظواهر و اجرای احکام اسلامی در میان تاجیکان می باشد. برگزاری مناسبتهای مختلف در این کشور به شیوه ایرانی مرسوم است. اعیاد ملی چون عید نوروز، فطر و قربان مورد بزرگداشت عمومی بوده و تعطیل رسمی می باشد(چویکاز، 1373: 135). دولت شوروی در طول دوره استیلاء بر تاجیکستان تلاش فوق العادهای برای جدائی مردم تاجیک از فرهنگ ملی - اسلامی خویش به کار بست. از جمله اقدامات برنامه ریزی شده میتوان از تحمیل مرزهای جغرافیائی ساختگی(به نحوی که جمهوری تاجیکستان بخش کوچکی از سرزمینهای تاجیکنشین را در برگرفته و در حقیقت سرزمین اصلی سکونت تاجیکها و تعداد زیادی از مردم تاجیک در خارج از مرزهای آن باقی بماند)، برنامهریزی برای حذف نقش دین از زندگی اجتماعی تاجیکها، تغییر الفبای فارسی به لاتین(در 1929.م) و سپس به سیریلیک (در 1945.م)، محو آثار تاریخی و فرهنگی، تحریف پیشینه تاریخ، آمیزش تحمیلی با روسها و تحریف ادبیات تاجیکی نام برد(حامدی، 1376: 233). تلاش حساب شده روسها طبیعتاً تأثیرات مختلفی در میان مردم خصوصاً در جوامع شهری و قشر روشنفکر به جای میگذاشت. از جمله سیاستهای تحمیلی روسها، جلوگیری از رشد فکری و فرهنگی و مردم و تبعیت از چارچوب تدوین شده تحمیلی بود.
بعد از دوره استقلال نیز فقر فرهنگی مردم تاجیک تحت تأثیر عوامل متعددی ریشه دارتر گردید. جنگ داخلی، پیچیدگی روابط بحرانی اجتماعی در این کشور را به دنبال داشت. تهاجم فرهنگی غرب از طریق شبکه های تلویزیونی و ویدئوئی، ساختن محافل فساد و فحشاء و فعالیت گسترده فرقه های گوناگون هر یک به گونه ای، ریشه های اعتقادی مردم تاجیک را هدف قرارداده است.
مبارزه طولانی کمونیستها با مذهب و القاء شبهات گسترده علمی، بخشی از قشرهای تحصیلکرده تاجیکستان را بسوی بی هویتی فرهنگی سوق داده در حال حاضر نیز حضور فرقه های متعدد و تبلیغات گسترده انحرافی دینی به این بی هویتی دامن زدند(مبلغین بهائی که بصورت وسیع از طرف کشورهای غربی و اسرائیل حمایت می شوند به این کشور روی آورده و با استفاده از ابزارهای تبلیغی متعدد چون رسانه های گروهی و تلویزیون به ترویج مرام خویش مشغولند(حیدری، 1371: 168). در این میان بهائیان ایران نیز که در خارج از کشور اقامت دارند، سهم عمدهای در تخریب جایگاه اعتقادی مردم تاجیک ایفا میکنند(حیاتخان، 1373: 85).
در قانون اساسی هیچ دین و مذهبی به رسمیت شناخته نشده و سیستم حکومتی این کشور غیردینی و لائیک اعلام شده است. در اصل هشتم قانون اساسی تاجیکستان نیز انتخاب مذهب برای تمام شهروندان این کشور آزاد اعلام شده و بر جدایی دین از سیاست نیز تأکید شده است. رسیدگی به امور مذهبی مسلمانان سنی (حنفی) برعهده اداره دینی (قاضیات) این کشور است. این اداره دولتی بوده و تحت نظر و حمایت دولت اداره می شود. اسماعیلیان تاجیکستان نیز از آقاخان چهارم که رهبر اسماعیلیان جهان است پیروی می کنند.
سایر ادیان و مذاهب در تاجیکستان وجود دارد که در ادامه به سابقه تاریخی و همچنین موقعیت هر کدام از آنها خواهیم پرداخت.
با توجه به این که بسیاری از رهبران سیاسی تاجیکستان اهمیت زیادی برای دین زرتشت قائل بوده و از آن به عنوان آلترناتیوی در مقابل اسلام استفاده می کنند. در اینجا به طور مختصر به بیان سابقه تاریخی این دین در آسیای مرکزی بویژه تاجیکستان می پردازیم.
بعد از جنگهای طولانی در سده 6 میلادی بخش اعظم آسیای مرکزی تحت نفوذ دولت هیتالیان درآمد. هیتالیان قبایل ایرانی نژاد بودند که از دشتهای قزاقزستان امروزی به فرارود حملهور شدند. هیتالیان امپراطوری پهناوری ایجاد کردند که علاوه بر اکثر نقاط آسیای مرکزی هندوستان شمالی ترکستان شرقی افغانستان و برخی از استانهای ایران را در بر میگرفت و مرکز آنان در شهر بامیان قرار داشت. این امپراطوری به اندازه ای از اقتدار نظامی برخوردار بود که حتی شاهان ساسانی از آن در هراس بودند که از آنان باجگیری هم میکرد. ولی در دهه 60 قرن ششم ترکهای کوچ کننده از شمال و شرق به هیتالیان هجوم آوردند و با تار و مار ساختن ایشان بر آسیای مرکزی حکمفرما شدند.
بعضی از مناطق آسیای مرکزی (مثل مرو) تحت سلطهی ساسانیان قرار گرفت زیرا ایرانیان در ائتلاف با ترکها علیه هیتالیان بودند. به همین طریق اغلب مناطق آسیای مرکزی قبل از تهاجم اعراب باجگذار ترکها گشتند. آسیای مرکزی در آن زمان کاملاً پراکنده و متفرق بود و به بیش از بیست دولت یا ملک تقسیم میگشت(مختارف، 1992: 28) که هر کدام از سوی حاکمان محلی اداره می شد. ضرورت دفاع مشترک از تجاوزات مداوم قبایل کوچ رو باعث ایجاد اتحادیه های مختلف دولتهای محلی گردید. از جمله سراس در وادی های زرافشان و قشقه دریا در آغاز قرن 7 در تملک حاکمان سمرقند قرار گرفت. حاکمان این نواحی که عنوان "اخشید" را داشتند در حیات سیاسی زمان خود نقش مهمی ایفا می کردند. جنوب تاجیکستان و ازبکستان همراه با شمال افغانستان اتحادیه دولتی تخارستان یا (تاخرستان) که پایتخش شهر بلخ بود را تشکیل میداد که سرزمینهای زیادی مانند وخش، شمان، اهارون، چغان و قبادیان را فرا میگرفت. همچنین اتحادیه های دولتی استروشنه، فرغانه، چاچ و خوارزم وجود داشتند. طبعاً هنگامی که در آسیای مرکزی دولتی وجود نداشت یک دین نمی توانست دین غالب باشد و از این رو است که مردمان این مرز و بوم پیروان ادیان مختلف بودند. با این همه محققان با استناد بر مآخذ تاریخی و مدارک باستان شناسی بر این باورند که بیشتر مردم سغد، فرغانه، خوارزم، چاچ، استروشنه و تخارستان مانند زمانهای قدیم از آئین زرتشت پیروی می کردند.
لازم به ذکر است که بسیاری از دانشمندان، کیش زرتشتی و یا "مزده یسنا" را برخاسته از مناطق گوناگون ایران شرقی میدانند. از جمله باختر، سغد و خوارزم به عنوان خواستگاه این تعالیم آسمانی تلقی می شود. همچنین منابع تاریخی گشتاسب پادشاه بلخ را به عنوان نخستین پذیرنده و گسترنده زرتشت محسوب کرده اند و این نکته در شاهنامهی حکیم فردوسی تأکید شده است. زرتشت که خود ایرانی تبار بود میان قومهای ایرانی (از جمله باختریان) به تبلیغات پرداخت و دین او بتدریج در میان برخی از این اقوام مورد استقبال قرار گرفت و سه امپراطوری ایرانی هخامنشی، اشکانی و ساسانی دین زرتشت را همچون مذهب رسمی برگزیدند و در بسط و اشاعهی آن تلاش زیادی به خرج دادند.
دست کم همهی دین شناسان داخلی و خارجی بر این باورند که آئین زرتشتی، دین یکتاپرستی (مونوتئیستی) است. جلال آشتیانی در کتاب "زرتشت (مزدیسنا و حکومت)" در این زمینه می نویسد : «در تاریخ ادیان جهان بزرگترین تحول به وجود آمد و زرتشت را باید مبتکر آن داست؛ طرح اعتقاد به خدای واحدی است که وابسته به قوم و عشیره و ملت واحدی نبوده، در معبد و مکانی جای ندارد و خالق همه جهان و جهانیان است».
همچنین برخی از تاریخنگاران مشهور اروپایی نظیر پتازونی، شفتلوتیس گری، هرتسولر بارتولومه و ویل دورانت بر آئین توحیدی کیش زرتشتی تأکید کرده اند(آشتیانی، 1367: 135 - 134). در واقع بخش "گاتها" از اوستا که آن را به خود پیامبر مزده سنا نسبت می دهند، پیام آور توحید و یکتاپرستی است. زرتشت در «گاتها» با اهورامزدا (اورمزد، هورمزد و هورمز) خدای یکتای جهان سخن می گوید و از این مبدأ و منشأ ازلی فیض و رحمت در گسترش دین راستین در سراسر جهان یاری می خواهد. به عنوان مثال در «یسنا» هات بند 28 پنج چنین آمده است. «اهورا مزدای یگانه کسی است که بزرگتر از همه است». در «یسنا» هات 44 بند هفت می گوید: «اوست اهورامزدا یگانه آفرینندهی جهان»(رضایی، 1372: 144). به طور کلی دین زرتشتی پیش از پیروزی اسلام در آسیای مرکزی رونق و رواج فراوان داشته به گونه ای که به مرور زمان با آئینهای باستانی مردمان این دیار نیز آمیخته می شود. واقعیت امر این است که «اساس دین زرتشتی ایران و هم دین سغدیان و باختریها و خوارزمیان یک نوع اعتقاد و عقاید و رسوم یگانه بود و آن از یک طرف اعتقاد تصورات دوگانهپرستی را دربارهی مبارزهی عالم نیک و بدی و از طرف دیگر پرستش آتش را در برمیگرفت. در ایران زرتشت به دین دولتی تبدیل شد و صاحب عقاید مستحکم و دقیق گردید و تشکیلات پیشوا و رهبران آن به میان آمد که در امور دولتی علیالخصوص در جبههی ایدئولوژی تأثیر قوی داشت. در آسیای مرکزی سرنوشت دین زرتشت دگرگون شد یعنی عقاید یقینی و مستحکم به وجود نیاورد و پیشوایان و رهبران آن هم نتوانستند در قالب یک تشکیلات مستحکم متحد شوند. دین زرتشت با آن دسته از ادیان محلی آمیخته شد که احتمالاً با پرستش خیلی موافقت داشتند»(آشتیانی، 1367: 314).
در مطالعات و بررسیهای صورت گرفته از منایع تاریخی و بازیافتهای باستان شناسی در بسیاری از نقاط آسیای مرکزی (غالباً سغد) آتشکده های بزرگ و کوچکی یافت شده که در آنها آتش مقدس همواره شعلهور بوده است. محمد نرشخی تاریخ نگار معروف از آتشکده های بخارا و رامتین خبر می دهد. پیدایش استودانها[2] در مناطق مختلف مرکزی، شمالی و غربی آسیای مرکزی (مثل پنجکنت، سمرقند، چاچ، مرو، خوارزم و کافرنهان) نیز از توسعهی این آئین گواهی می دهند. سنت رایج میان زرتشتیان این بود که ایشان مرده های خود را در استودانها، تابوتهای سفالی دفن می کردند. درباره این سنت چنین نقل شده است که در «خارج از شهر در محل جداگانه ای تقریباً دویست خانواده اقامت دارند که مخصوص امور دفن می باشند. آنها در جای خلوت مکانی برای پرورش سگان مرده خوار بنا کرده اند وقتی کسی میمیرد جسد او را در این مکان می گذارند تا سگان گوشت او را بخورند سپس این اشخاص استخوانها را در ظرف مخصوص جای می دهند ولی دفن نمی کنند(غفوروف، 1997: 429 - 428).
اما امروزه جمعیت اندکی پیرو این دین با سابقه تاریخی کهن در آسیای مرکزی وجود دارد، که عمدتاً در نواحی غربی تاجیکستان و در شهرها سکونت دارند. در گذشته تعداد زرتشتیان در تاجیکستان بسیار زیاد بود ولی به دلایل مختلف از این کشور مهاجرت کرده اند از جمله در قرن هفتم از زمان حملهی اعراب تا نفوذ سلسلههای برمکیان و طاهریان، صفاریان و سامانیان ادامه داشته است و در نتیجهی کشتار غارت و ویران شدن شهرها و روستاها و از بین رفتن آثار خطی و نقاشیها و معابد و تعقیب پیروان دین زرتشت را به همراه داشت. بیش از دوهزار نفر از زرتشتیان به هندوستان مهاجرت کردند.
اما بعد از استقلال کشور تاجیکستان از شوروی سابق و روی کارآمدن مجدد کمونیستها تحت پوشش احزاب دموکرات مبارزه جدیدی را علیه اسلام شروع کردند، زیرا آنان بشدت از این موضوع نگران بودند که در صورت بازگذاشتن فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم این منطقه به اصل خویش که همان دین اسلام بود باز خواهند گشت. به همین دلیل آنه ها مبارزه فرهنگی با گسترش اسلام را در دستور کار خود قرار دادند. یکی از ابزارها و شیوه های این مبارزه حمایت از تبلیغ سایر ادیان از جمله آیین زرتشتی بود که دارای سابقه کهن تاریخی در منطقه بود. فعالیتهای تبلیغی برای گسترش این آیین به طور جدی از حدود 1998 میلادی(1378 ه.ش) با حمایت دولت آغاز شد. از جمله این حمایت ها تبلیغ اهداف کیش زرتشت و کتاب اوستا از طریق رسانه های گروهی بویژه صدا و سیمای دولتی تاجیکستان بود(خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1379). در این زمینه به ابتکار رئیس شورای مرکزی جنبش وحدت ملی و احیای تاجیکستان و فرهنگستان علوم این کشور کنفرانسی با حضور معاون رئیس مجلس ملی و معاون نخست وزیر دربارهی نقش اوستا در تمدن ملی و جهانی در شهر دوسنبه برگزار و از 2700 سالگی کتاب اوستا تجلیل شد. همچنین از رحمانف رئیس جمهور تاجیکستان به دلیل اینکه دو فصل از کتاب در دست نگارش خود تحت عنوان «تاجیکستان در آیینهی تاریخ» را به کتاب اوستا اختصاص داده نیز تقدیر به عمل آمد(خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1379). به منظور رسمی کردن کیش زرتشت انجمنی با نام انجمن «مزدایسنا» در این کشور تأسیس شد که تمام امور مربوط به تبلیغ این کیش را برعهده دارد. این انجمن اهداف خود را به قرار ذیل اعلام کرده است.
1. پژوهش در میراث فرهنگی تا قبل از دورهی اسلامی تاجیکان.
2. قراردادن تاجیکستان به عنوان مرکز فرهنگ مزدایسنا.
3. برگزاری سمپوزیوم و کنگرههای بینالمللی علمی در خصوص تدقیق و تحقیق در اوستا.
4. چاپ مجله، تقویم و روزنامهها.
5. مساعدت در مبارزه علیه مواد مخدر و توجه جدی به تربیت نسل جدید.
6. محافظت محیط زیست که یکی از توصیه های زرتشت است.
7. جلب سرمایه گذاران زرتشتی جهان برای آباد ساختن تاجیکستان.
این انجمن در راستای برنامههای خود چندین برنامه از تاریخ اوستا و فرهنگ آریایی با زبان روسی تهیه نموده که در رادیو و تلویزیون تاجیکستان ضبط و پخش شده است. مجله «زوروان[3]» توسط این انجمن منتشر می شود. فرهنگستان تاجیک تأسیس انجمن را به عنوان یک واقعهی مهم پذیرفتند.