تاریخ معاصر اردن
تاريخ معاصر
ريشه بسياري از ناملايمات و آسيبهاي وارده بر مردم خاورميانه در قرن بيستم را بايد در حوادث جنگ جهاني اول جستوجو كرد. شريف حسين بن علي امير مكه و پادشاه اعراب با مناسب ديدن موقعيت براي بازپس گيري سرزمينهاي اعراب از حكومت تركها و اعتماد به مقامات انگليسي و تعهد آنها مبني بر حمايت از پادشاهي متحد عربي شورش بزرگ اعراب را به راه انداخت. اما بعد از پايان نتايج جنگ، مقامات انگليسي بر معاهدات خود با اعراب عمل نكردند. (117)
به منظور درك انگيزه خاندانهاشمي از قبول قيام، بايد سياست اتخاذ شده توسط امپراطوري عثماني در سال هاي منتهي به جنگ جهاني اول را درك كنيم.
اردن که در سده شانزدهم ميلادي، به بخشي از امپراتوري عثماني مبدل گرديده و ضميمه استان دمشق شده بود همچنان تا سال 1918 تحت تسلط عثماني ها ماند. (118) به دنبال كودتاي سال 1908، عثماني ها سياست متعهدانه و اسلام خواهانه خود را رها كردند و به جاي آن سياست سكولار ملي گرايانه ترك را دنبال كردند. امپراطور عثماني چند مليتي و بردبار پيشين، اكنون آشكارا شروع به تفكيك ساكنان غير ترك خود كرد. اعراب به طور خاص با آزارهاي سياسي، فرهنگي، و زباني رو در رو شدند. در اين زمان گروههاي ملي گرا در سوريه، عراق و عربستان شروع به پشتيباني و صف آرايي به پرچم داري عبدالله و فيصل، پسران حسين بن علي پادشاه اعراب كردند. هنگامي كه عثمانيها در سال 1914 به نفع ابر قدرتها وارد جنگ جهاني اول شدند، قوانين مبني بر منع استفاده رسمي از زبان عربي و تدريس آن در مدارس را تقويت كردند. در اين دوره بسياري از شخصيتهاي ملي گراي عرب در دمشق و بيروت دستگير شدند. از سويي اعراب همچنين به وسيله راه آهن حجاز كه دمشق را به مكه متصل مي ساخت و حركت لشكريان ترك به قلب سرزمين اعراب را تسهيل مي كرد تهديد مي شدند. در نتيجه در سال 1916، شريف حسين رهبر ملي گراي عرب با كمك انگلستان و فرانسه شورش بزرگ اعراب بر ضد حكومت عثماني را به راه انداخت.
عبدالله و فيصل، پسران شريف كه هدايت نيروها را بر عهده داشتند، در سال 1918 ميلادي توانستند دمشق را از سلطه عثمانيها رها كنند. در پايان جنگ نيروهاي عرب تمام اردن، بسياري از مناطق شبه جزيره عربستان و بسياري از مناطق جنوب سوريه را در كنترل خود داشتند. هدف شريف حسين از به عهده گرفتن شورش بزرگ اعراب تأسيس دولت خودمختار و متحد عربي از آلپو (سوريه) تا آدن (يمن) بر اساس سنن و فرهنگ باستاني مردم عرب بود. (119)
دولت بريتانيا در توافق نامه مشهور به حسين - مَك ماهُن، متعهد شد كه به شرط اينكه نيروهاي شريف حسين شورش كنند از آنها پشتيباني مي كنند. در اصل، انگلستان در آن چه امروز به مکاتبات حسين - مک ماهُن، شناخته ميشود متعهد شد که اگر حسين برعليه ترکيه شورش کند اعراب را در برقراري استقلال حمايت خواهد کرد. اين تعهدنامه سه بخش را مستثني کرد: ولايات (استانهاي عثماني) بصره و بغداد، مناطق ترکيه از الکساندرتا و مرسين و از همه مهم تر بخش هايي از سوريه که در کنار منطقه دمشق قرار دارد، حمص، حما و حلب. بريتانيا بعداً مدعي شد كه منظور از مناطق غربي دمشق، فلسطين بوده است. به دلايل روشن صهيونيستها هم موضعي موافق بريتانيا اتخاذ كردند. در حقيقت اعراب توافق نامه را همان طور كه خوانده مي شد: «لبنان، و نه فلسطين، منطقه شرق دمشق هستند و ساير مناطقي كه ذكر شد» تعبير و تفسير كردند. ترجمه و تفسير آخرين بند از توافق نامه علت اختلافهاي بزرگ گرديد.
در هر صورت علايق قدرت هاي استعمارگر بر تعهدات آنها نسبت به اعراب غلبه كرد، درحالي كه طبق توافق نامه حسين - مک ماهُن استقلال اعراب مورد قبول بود، انگلستان، فرانسه و روسيه در توافق نامه سيكس- پيكت منطقه را با مرزهاي دائمي استعماري تقسيم كردند. در توافقنامه سيكس - پيكت آورده شده است كه بخش اعظم فلسطين بايد به سازمان ملل واگذار شود كه آشكارا تعهدات داده شده به شريف حسين را نقض مي كرد.
در سال 1917 آرتور جيمز بالفور منشي خارجه بريتانيا در حركتي فريبكارانه نامه اي بةك يهودي مشهور انگليسي به نام لُرد راسچلد كه متعهد و پشتيبان انگليسي خانة يهوديان در فلسطين بود ارسال كرد. در بخشي از اين نامه مشهور به اعلاميه بال فور، آمده است: «در تأسيس خانه ملي براي مردم يهودي ساكن فلسطين و ... اين موضوع به وضوح درك مي شود كه هيچ كاري در جهت تحريك تعصبات جمعيتهاي غير يهودي ساكن و نقض حقوق مذهبي آنها در فلسطين انجام نخواهد شد ...»
امير فيصل در سال 1918 حكومتي مستقل در دمشق تأسيس كرد اما تقاضاي او براي استقلال در كنفرانس صلح پاريس در سال 1919 با مخالفت قدرتهاي استعماري رو به رو شد. امارت اميرعبدالله بر عراق نيز که منتخب نمايندگان عراقي بود توسط حاكمان انگليسي مورد مخالفت واقع شد. مدت كوتاهي بعد از آن، جامعه مللِ تازه تأسيس اختيار اردن، فلسطين و عراق را به انگلستان و اختيار سوريه و لبنان را به فرانسه واگذار شد. فرانسه با توسل به زور شاه فيصل را از حاكميتش كه به وسيله انتخاب كنگره عمومي سوريه در سال 1920 به او داده شده بود، خلع كرد.
امير عبدالله در نوامبر سال 1920 نيروهاي خود را براي احياي حكومت برادرش روانه سوريه كرد، اما به هر حال تسلط فرانسه بر سوريه به خوبي طرح ريزي شده بود و شاه عبدالله مجبور بود اهداف خود را مبني بر تشکيل دولت عربي به تعويق بيندازد و بر تشكيل دولت در امان متمركز شود.
در پايان جنگ، انگلستان اردن را به سه بخش اداري مجزا تقسيم كرد: ناحيه شمالي عجلون كه اداره مركزي آن در ايربد بود، ناحيه مركزي بلكا در سلت واقع بود و ناحيه جنوبي كه به وسيله دولت مؤابي عرب اداره مي شد و در كراك مستقر بود. (120)
پس از ظهور حكومتهاي نامنظم محلي، بريتانيا راه نفوذ ديگري را آزمود. رويكرد جديد آنها اين بود كه براي حفظ تسلط غير مستقيم، به جاي انتقال قدرت به واحدهاي محلي، قدرت را تنها بةك حكومت تفويض كند: حكومت عبدالله بن حسين، كه در ابتدا مسئوليت دولت موقت شش ماهه را پذيرفته بود.(121)
به اين ترتيب هنگامي كه دولت بريتانيا با تصميم اميرعبدالله براي اتحاد سرزمينهاي عربي زير پرچمهاشمي رو به رو شد، اميرعبدالله را حاكم هر سه منطقه (فرا اردن) اعلام كرد. اراده او براي اتحاد ملت عرب سرانجام به ثمر رسيد و اميرعبدالله در سال 1921 نخستين نظام حكومتي متمركز را در آنچه امروز، اردن مدرن مي خوانيم تأسيس كرد. (122) چيدمان اين حكومت به نحوي بود كه وي، تحت حمايت قدرت حاكمه بريتانيا در فلسطين، حاكم فرا اردن مي شد، حكومتي كه در نهايت بتواند سبب تأسيس پادشاهيهاشمي اردن به عنوان حكومتي دائميشود. تجربه اي كه در سه سالة نخست پادشاهي بريتانياييهاشمي، نقش تعيين كننده اي بر آينده حكومت اردن گذاشت. عدم وجود نقشه (پيش طرح) مشخص براي توسعه حيات سياسي جديد از سوي بريتانيا و ارائه دستور كارهاي متفاوت از جانب بازيگران سياسي گوناگون، سبب بالا رفتن ميزان شورشهاي شديد بومي شد. تكرار و تعداد شورشها باعث برخورد شخصي بين عبدالله و مقامات بريتانيايي گرديد كه ريسك ناديده گرفته شدن اصل ماجرا را به دنبال داشت. به نظر مي رسيد اين برخورد، چيزي بيش از يك اختلاف نظر شخصي و در حقيقت اختلاف نظري اساسي در مورد توسعه كشور باشد.
تعدد مراكز قدرت در فرا اردن، رقابت و كشمكش بين نيروها در جهات مختلف را به دنبال داشت. اجزاء گوناگون حكومت جديد، هر يك انتظارات، دستور كارها و روشهاي اجرايي خود را مطرح مي كردند.
عبدالله به فرا اردن به عنوان رياستي موقتي و سكوي پرشي براي احياي مابقي سوريه مي نگريست. ضمناً علاقه مند بود به منظور تأمين امنيت قبايل، يك حكومت ائتلافي از قبايل معتمد، به عنوان شاخهاي از شورش هاي عربي تأسيس كند. معتمدان ملي گراي او كه كهنه سربازان سوريه اي و فلسطيني حكومت فيصل بودند، مطالبات خود مبني بر بازگشت به دمشق را اعلام كردند. قاطعيت آنان در انجام اين امر، از عبدالله بيشتر بود. آنان تلاش مي كردند فرا اردن را به عنوان سكوي پرتابي براي فعاليت هاي ضد ارتش فرانسه شان به كار گيرند. و با اشغال كردن اكثر سمت هاي دولتي، موقعيت تحقق دولت مدرن و قومي اي كه در نظر داشتند را هم به دست مي آورند.
عوامل بريتانيا در اَمان و اورشليم با وجود اين كه تصور واضحي از آينده وضع مملكت نداشتند، نقشه جاه طلبانه اي براي دولت در ذهن مي پروراندند و در جهت ترويج مفهوم حكومت مشروطه كه از طريق مؤسسات مركزي معرفي شده بود و حكومتي قانون مدار و جوابگو بود، تلاش مي كردند و در نهايت، به دنبال تقسيم جمعيت كشور در استانهاي مجزا بودند. اين امر ريشه در تجربه حكومت ايالتي كهن عثماني ها داشت.
بازيگران سياسي مختلف در موضوعاتي كه اسباب تكامل و عملكرد بهتر دولت را فراهم مي نمود، رقابت مي كردند: روابط با قدرت مركزي، چگونگي و ميزان قدرت امير در نظام دولتي، محدود نمودن نفوذ بوروكراسي و كار مؤسسات در چارچوب مشخص شده از سوي حكومت و بالاخره بحث حول محور روابط دولت با قبايل (چه عشاير و چةكجا نشين) و كنترل آنها. در حقيقت رويكرد قانون گذارانه براي قبايل، تبديل بةكي از بزرگترين اركان مشاجره بين بازيگران سياسي شد.
روابط پرتنش و بحرانهاي گاه به گاه، كل چيدمان حكومت را تهديد مي كرد. اين بحرانها در تابستان 1924 با رويارويي جدي ميان دولت بريتانيا و عبدالله، به اوج خود رسيد. پس از اين زمان، دولت بريتانيا چارچوب حكومتي را تحميل كرد كه در عين تمام رقابتها و چالشها، در نهايت سبب اصلاح امور مي شد. در طول اين سال ها اگرهاي مختلف تشكيل حكومت و اداره جامعه ظهور كرد كه راه توسعه كشور را مشخص مي نمود.
در ابتداي اين دوره، قدمهاي اوليه در جهت تشكيل دولت برداشته شد، اگر چه مرددّ و به شكل محدود. دولت همچنان ضعيف بود و رياست قبايل اجازه دخالت در ساختار اين دولت تازه تأسيس را داشتند و از اِعمال نفوذ در آن سود مي بردند. به همين ترتيب تشكيل چنين دولتي در قبايل عشايري و نيمه عشايري تأثير عميقي نگذاشت و آنان همچنان از مزاياي وجود يك دولت ضعيف و محدود برخوردار بودند و در بيابان ها كاملاً خودمختار عمل مي كردند؛ بيابانهايي كه 80 درصد كشور را تشكيل مي داد. در اينجا قدرت دولتي تنها از طريق نفوذ شخصي عبدالله، تأمين مي شد. (123)
به دنبال آن در 15 مي1923 انگلستان طي معاهده انگلوترانسجردن، فرا اردن را دولتي تحت رهبري اميرعبدالله اعلام کرد که موجب خشم صهيونيستها گرديد و در سال 1925معان وعقبه بخشي از اردن گرديد.
در همين زمان شاه فيصل اول پادشاهي عراق را به عهده گرفت. خاندانهاشمي تا زمان شاه فيصل دوم بر عراق حكومت كرد. بعد از به قتل رسيدن شاه فيصل دوم و خانواده اش در جولاي سال 1958، خاندانهاشمي دومين ضربه را هنگام سقوط علي بن الحسين برادر بزرگ تر عبدالله و فيصل از پادشاهي حجاز توسط عبدالعزيز از نجد متحمل شد. شكستي كه باعث اتحاد ابن سعود و پيروان وهابي و تأسيس پادشاهي عربستان سعودي و خاتمه دادن به بيش از هزار سال حكومت خاندانهاشمي بر مكه بود. (124)
سال هاي بين جنگ هاي جهاني اول و دوم دوره تثبيت و تحكيم در اردن بود. عبدالله به نيرويي امنيتي به جهت ايجاد و تثبيت قدرت حكومت در دفاع، ماليات و ساير مسائل را اساسي تشخيص داد، بنابراين سپاه افسانه اي عرب را به عنوان عنصري اساسي براي دولت نوپاي خود تأسيس کرد.
سپاه عرب با کمک افسران انگليسي که مشهورترين شان جي.بي.گلاب بود، به وجود آمد. هرچند سپاه عرب قدرت و تسلط شاه عبدالله را در اردن تأمين مي کرد، اما او به فکر تأسيس يک مجلس قانونگذاري افتاد. اين مجلس در سال 1929 تشکيل شد که اعضاي آن 21 نفر بودند.
بين سال هاي 1928 و 1946 مجموعه اي از معاهدات انگلستان و فرا اردن منجر به استقلال کامل فرا اردن شد. درحالي که انگلستان درجه اي از کنترل بر امور خارجي، نيروهاي مسلح، ارتباطات و امور مالي دولت را حفظ ميکرد، اميرعبدالله فرماندهي تشکيلات اداري و نظاميدولت را در دست گرفت. وي در تاريخ 22 مارس 1946 معاهده جديد انگلستان - فرا اردن را به پاي ميز مذاکره برد که در نتيجه آن به قيمومت انگلستان پايان داد و فرا اردن به استقلال کامل رسيد. در زماني که فرا اردن امکانات نظامياش را ارتقاء ميداد، انگلستان همچنان به پرداخت يارانههاي مالي و حمايت از سپاه آنها ميپرداخت. دو ماه بعد در تاريخ 25 ماه مي1946 پارلمان فرا اردن، عبدالله را شاه اعلام کرد.
در سال 1949 با الحاق کرانه باختري، نام اين کشور از فرا- اردن به پادشاهي اردن تغيير کرد. در سال 1951، شاه عبدالله، در مقابل مسجد الاقصي در اورشليم توسط نيروهايي که گمان مي کردند عبدالله در تلاش براي مصالحه با اسرائيل است ترور شد. نوة 14 ساله عبدالله، حسين در لحظه ترور در کنارش بود. (125) پس از او طلال پسرش به پادشاهي رسيد ولي به دليل بيماري و تحت فشار انگستان و خانوادههاشمي، به نفع پسر بزرگ خود حسين در سال 1952 از قدرت کناره گرفت. (126) مجلس اردن پس از بيماري ملک طلال در 11 اوت 1952 او را از پادشاهي خلع کرد و حسين را که هنوز به سن قانوني نرسيده بود، به پادشاهي برگزيد. شوراي سلطنتي تا رسيدن وي به سن قانوني، تصدي امور را بر عهده گرفت و حسين بن طلال در 2 مه 1953 رسماً پادشاه اردن شد. بعد از به قدرت رسيدن حسين بن طلال، توفيق عبدالهدي، نخست وزير و از رجال با نفوذ اردن در مه 1953 از مقام خود کناره گرفت و حسين، فوزي المُلتقي را به اين مقام منصوب کرد.
از اقدامات مهم حسين، عزل گلوب پاشا، فرمانده انگليسي كل نيروهاي مسلح اردن بود. گلوب كه سال ها اين سمت را بر عهده داشت به دستور ملك حسين در مارس 1956 از اردن اخراج شد. حسين اعلام كرد اين اقدام به منظور عربي كردن رهبري ارتش اردن و كاستن مداخلات انگليس در فرماندهي تشكيلات امنيتي بود. با اين اقدام، او نزد مردم اردن و بسياري از كشورهاي عربي وجهه اي كسب كرد.
در 1956 اولين انتخابات مجلس در كشور برگزار شد و حسين بن طلال كه ابتدا از دخالت مجلس در امور سياسي چندان استقبال نمي كرد، قدرت بيشتري به مجلس بخشيد. اما با تشديد مشكلات داخلي و افزايش تهديدات خارجي، وي در نوامبر 1958 با صدور فرماني، مجلس و فعاليت هاي قانونگذاري را تعطيل كرد كه وظيفه آن را دولت بر عهده گرفت و براي اداره امور قوانين موقت صادر كرد. (127)
حسين از سال 1953 تا زمان مرگش 1999 بر اردن حکمراني کرد و کشورش را بيش از چهار دهه، از جنگ و بحرانها حفاظت کرد که شبيه راه رفتن روي طناب ظريف ميان قدرتهاي بزرگ در خاورميانه بود. در طول اين مدت، اردن بيش از يک ميليون پناهنده از جنگ 1948 و 1967 پذيرفته و به آنها تابعيت داده است. همان گونه که به بيش از 300 هزار فلسطيني که پس از درگيريهاي جنگ خليج فارس سال 1991 که از کويت و ديگر کشورهاي حوزه خليج فارس اخراج شده بودند، پناه داد. (128)
پس از او پسرش عبدالله که تحصيل کرده غرب است به قدرت رسيد و تا کنون زمام قدرت را به دست دارد به نظر مي رسد که او مصمم است سياستهاي پدر را در ارتباط با مسئله فلسطين و اسرائيل در منطقه تعقيب کند. در سرزميني عاري از نفت و با منابع طبيعي محدود، اردن بةکي از جوامع مترقي و پرانرژي در خاورميانه تبديل شد، اما با قبول و جذب تعداد زيادي پناهنده، بدون دريافت کمک از جهان خارج، درآمد سرانه سالانه از حدود 2000 دلار در 1990، به کمتر از 1400 دلار در سال بعد نزول کرد. (129)
نیز نگاه کنید به
روسیه معاصر؛ تاریخ معاصر مصر؛ تاریخ معاصر سنگال؛ تاریخ معاصر کوبا؛ دوران معاصر(جمهوری چین)؛ تاریخ دوران معاصر کانادا؛ لبنان معاصر؛ تاریخ معاصر ژاپن؛ تاریخ معاصر ساحل عاج؛ تاریخ معاصر قطر؛ تاریخ معاصر زیمبابوه؛ تاریخ معاصر اوکراین؛ تاریخ معاصر سیرالئون؛ تاریخ معاصر اوکراین؛ تاریخ معاصر سودان؛ تاریخ معاصر مالی؛ تاریخ معاصر گرجستان؛ تاریخ معاصر تاجیکستان؛ تاریخ معاصر قزاقستان؛ تاريخ معاصر بنگلادش؛ تاريخ معاصر سریلانکا