طب سوزنی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۷ توسط Rashid (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

طب سوزنی بخش مهمی از پزشکی سنتی چین است. این بخش ابتدا صرفا نوعی شیوه‌ی درمانی تلقی می‌شد ولی به تدریج توسعه یافته و به شاخه‌ای مستقل در طب چینی تبدیل شد.

طب سوزنی دارای تاریخی دیرینه است. در کتب باستانی و قدیمی آمده است که وسایل ابتدایی طب سوزنی، سوزن‌هایی بود که از سنگ درست شده و در طب سوزنی چین باستان به کار می‌رفت. این وسیله، تقریبا در دوران عصر حجر جدید یعنی 8000 تا 4000 سال پیش به وجود آمد. در عصر سلسله‌های بهار و پائیز (770 تا 476 پیش از میلاد)، طب سوزنی از قید و بند جادوگری رها شده و پزشکان متخصصی در این زمینه پرورش یافتند.

از عصر سلسله‌های حکومت‌های هم‌ستیز تا دوران سلسله خَن غربی (476 قبل از میلاد تا سال 25 پس از میلاد)، به دنبال پیشرفت فنون ذوب آهن، به تدریج سوزن فلزی جای سوزن سنگی را گرفت. بدین ترتیب، دامنه‌ی کاربرد طب سوزنی گسترده‌تر و روند توسعه‌ی آن سرعت بیشتری گرفت. در عصر سلسله‌های خَن شرقی و سلسله‌ی سه پادشاهی، کارشناسان پزشکی بسیاری که در طب سوزنی مهارت داشتند، وارد این عرصه شدند. کتاب «قانومندی و روش‌های طب سوزنی» که توسط «خوان فومی» تألیف شد، سیستم کاملی از طب سوزنی به وجود آمد. در دوران سلسله‌های جین غربی و شرقی و سلسله‌های جنوب و شمال (256 تا 589 میلادی)، تعداد آثار نگاشته شده در این زمینه بیشتر شد. در این دوران، فنون طب سوزنی به کره‌ی شمالی، ژاپن و کشورهای دیگر انتقال یافت و پس از قرن 16 میلادی، این شاخه از طب سنتی چینی در اروپا گسترش و توسعه یافت.

پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال 1949، توسعه‌ی طب سوزنی سرعت بیشتری گرفت. در بیش از 2000 بیمارستان این کشور که در آن‌ها از طب سنتی چینی استفاده می‌شود، بخش طب سوزنی دایر شده است. هم‌چنین، پژوهش‌های علمی در خصوص سیستم‌های مختلف ارگانیسم و بخش‌های بالینی، و نقش طب سوزنی در تعدیل و تنظیم و تسکین درد به مورد اجرا گذاشته شده و نتایج چشمگیری در این خصوص به دست آمده است[۱].

نیز نگاه کنید به

طب سنتی چینی؛ شاخه های مهم طب سنتی چین؛ ماساژ درمانی؛ ایجاد موازنه میان یین و یانگ

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد2، ص. 475-477.