تاریخ دوره فترت مصر

از دانشنامه ملل

(نخستین) تاریخ دوره فترت مصر

فروپاشی حاکمیت سلسله ششم در واقع، آغاز مرحله‌ای تاریک و آشفته در تاریخ مصر است. در این دوره (حدود 2180 تا 2060 ق.م)، عظمت و شکوه مصر افول کرد، قدرت مرکزی به شدت تضعیف و گسست اجتماعی تحقق یافت و اوضاع این سرزمین به وضعیت پیش از حاکمیت سلسله‌ها بازگشت.[۱]

اطلاعات تاریخی مربوط به این دوره بسیار اندک و آنچه مشخص است آنکه، دوره فقر، قحطی، آشوب، ناامنی و جنگ قدرت بر مصر مستولی بوده است. در این دوره، حکومت در اختیار سلسله‌های هفتم تا دهم بود. پادشاهان این سلسله‌ها عموماً ضعیف و برخی از آنان تنها چند روز بر تخت پادشاهی نشستند[۲] و گاه، همزمان دو یا چند پادشاه مدعی حکومت بودند؛ به گونه‌ای که بخش‌های جنوبی به چند ولایت تقسیم شده و هر کدام برای خود پادشاهی داشت. همزمان با حکومت پادشاهان سلسله دهم در ممفیس ، حاکمان محلی شهر تب قدرتی یافته با دولت مرکزی به رقابت برخاستند و در نهایت هم اعلام حکومت کردند. پادشاهان سلسله دهم و مدعیان حکومت از سلسله یازدهم، دوره‌ای همزمان بر مصر حکم راندند.[۳]

(دومین) تاریخ دوره فترت مصر

با سقوط آخرین پادشاه سلسله دوازدهم، سراسر مصر در بحران و آشوب فرو رفت. امرای مناطق، فرماندهان سپاه و کارگزاران حکومتی، همگی داعیه حکومت داشتند و برای تحقق آن به هر وسیله ممکن روی می‌آوردند. رقابت اصلی اما میان امرای مصر علیا که سلسله سیزدهم را در شهر تب (جنوب) تشکیل دادند از یکسو و مدعیان حکومت در سخا در منطقه دلتا (شمال) که سلسله چهاردهم را بنیان گذاردند، جریان داشت.[۴] در کوران این رقابت‌ها (حدود 1785 تا 1560 ق.م) که درگیری‌های خونین را میان شمال و جنوب دامن زد، قبایل هکسوس که از دیرباز در اندیشه سیطره بر سرزمین مصر بودند و هر از چندگاهی حملاتی را علیه منطقه دلتا صورت می‌دادند، از چنین اوضاع آشفته و فروپاشی انتظام امور استفاده کرده و با اشغال بخش‌هایی از مصر شمالی در سال 1710 در آنجا استقرار یافته و به گسترش متصرفات خود پرداختند. هکسوس‌ها اواریس را در شرق منطقه دلتای نیل به عنوان پایتخت برگزیدند و قلمرو قدرت خود را تا سرزمین‌های میانی مصر گسترش دادند. بدینسان سرزمین مصر به سه بخش با سه حاکمیت تقسیم شد؛ بخشی تحت اشغال و در حاکمیت هکسوس‌ها، بخشی زیر سلطه پادشاهان سلسله سیزدهم و قسمتی نیز در اختیار پادشاهان سلسله چهاردهم بود[۵] و البته پادشاهان هر دو سلسله ناگزیر از پرداخت خراج به اشغالگران هکسوس بودند.[۶] هکسوس ها در خلال حکومت سلسله پانزدهم و شانزدهم و تعدادی از پادشاهان سلسله هفدهم که عموماً از قدرت و سیطره چندانی برخوردار نبودند، همچنان بر سرزمین های تحت تصرف خود حکم می راندند. آنان هرچند همواره تلاش داشتند تا به هر وسیله توجه مصریان را به خود جلب کنند اما نه تنها در این خصوص توفیقی کسب نکردند که مردم مناطق تحت اشغال آنان به مهاجمان با نگاهی تحقیر آمیز و پر از اکراه و تنفر می نگریستند و همواره از همکاری با آنان سر باز می زدند. تنفر و انزجار از مهاجمان اشغالگر به تدریج میان مصریان و به ویژه پادشاهان سلسله هفدهم در مصر علیا به مرکزیت شهر تب گسترش یافت و با تقویت روحیه وطن پرستی، زمینه اقدام برای آزادسازی سرزمین های اشغال شده فراهم شد. احمس، آخرین پادشاه این سلسله، تلاش‌های بسیاری را در این راستا صورت داد و با انجام سلسله عملیات نظامی در نهایت موفق شد در سال 1580 ق.م هکسوس­‌ها از سرزمین مصر اخراج و تا سوریه تعقیب کند.[۷][۸]

نیز نگاه کنید به

تاریخ مصر؛ تاریخ دوران باستان مصر

کتابشناسی

  1. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص 24.
  2. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص 27.
  3. موســوعة تاريخ مصــر و حضارتها (2010). القاهرة: مركز الشرق الاوسط الثقافي للطباعة و النشر و الترجمة و التوزيع، ج 2، ص46 -47.
  4. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص34.
  5. موســوعة تاريخ مصــر و حضارتها (2010). القاهرة: مركز الشرق الاوسط الثقافي للطباعة و النشر و الترجمة و التوزيع، ج 2م، ص55.
  6. بهمنش، احمد (1343). تاريخ مصر قديم. انتشــارات دانشــگاه تهران، ج 1، ص250.
  7. الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص35-36.
  8. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص28-29 و 31-32.