ساسانیان در سوریه

از دانشنامه ملل

این شاهنشاهی یکپارچه را «اردشیر بابکان» (مرگ: 242م.) با شکست «اردوان پنجم» (مرگ: 224م.)، آخرین پادشاه اشکانی، پایه‌گذاری کرد. شاهان ساسانی که اهل سرزمین پارس (فارس امروزی) بودند، بر پهنه بزرگی از غرب آسیا چیرگی یافتند و در کنار امپراتوری روم شرقی (بیزانس)، در حدود ۴۰۰ سال، ابرقدرت جهان باستان شمرده می‌شدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.

ساسانیان (224-654م.)، خود، آخرین حکومت ایرانی پیش از حمله اعراب به ایران و اسلام آوردن ایرانیان بودند. این حکومت در سال ۶۵۱، پس از کشته‌شدن «یزدگرد سوم» (624-651م.)، در پی حمله اعراب به ایران، به پایان رسید و ایران به جز طبرستان (مازندران) زیر چیرگی اعراب مسلمان درآمد.

نخستین ورود ساسانیان به سرزمین­های دوسوی فرات مربوط است به سال ۲۳۰ م. که اردشیر بابکان توانست تا عمق قلمرو روم شرقی پیش روی کند؛ اما دو سال بعد، « الکساندر سوروس» (208-235م.)، امپراتور  روم، سرزمین­های از دست داده را پس گرفت. پس از مرگ سوروس در ۲۳۵ م.، اردشیر مجدداً بسیاری از سرزمین­های بین­النهرین و شرق فرات را به چنگ آورد.[99]

بدین ترتیب پینگ پونگ تقریباً 300 ساله­ای از جنگ­های کوچک و بزرگ میان این دو امپراتوری در منطقه خاورمیانه وغرب آسیا و آناتولی به راه افتاد و فرصت امنیت، توسعه وتمدن را از ساکنان شام و عراق و آناتولی گرفت.  

بیشترین پیشروی­های ایران به سوی غرب، مربوط به زمان خسرو اول، انوشیروان (501- 579م.) و پس از او بود؛ زمانی که  در سال ۵۴۰ میلادی به حلب حمله و آن را ویران کرد.

پس از انوشیروان، هرمز چهارم (مرگ: 590 م.) بر تخت نشست؛ هنگامی که جنگ با بیزانس همچنان شدیدتر می‌شد؛ اما فاقد نتیجه قطعی بود؛ تا اینکه یک ماجرای پیچیده شکل گرفت.  هرمز، سردار خود «بهرام چوبین» را برکنار و تحقیر کرد؛ این، باعث شورش او در سال ۵۸۹ شد.[100]

سال بعد، هرمز با یک کودتای محدود به کاخ، سرنگون شد و پسرش خسرو دوم، خسروپرویز، (مرگ: ۶۲۸ م.) بر تخت نشست؛ با این حال، این تغییر در تخت شاهی، بهرام چوبین را آرام نکرد و او با خسروپرویز هم جنگ کرد و او را شکست داد.

خسرو پرویز مجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد؛ بدین ترتیب، بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را غصب کرد. خسروپرویز از امپراتور روم شرقی، «موریکیوس» (Mauricius) (۵39–۶۰۲)، درخواست کمک  کرد و به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی را نمود و برای تقویت کردن این عهد، با دختر موریس، مریم، ازدواج کرد.

ارتش جدید ایرانی- بیزانسی، تحت فرمان خسرو و سرداران بیزانسی، بهرام را در سال ۵۹۱ شکست داد و خسرو پرویز تاج خود را پس گرفت.

در سال ۶۰۲ م.، «فوکاس» (Phocas) (مرگ: ۶۱۰ م.) موریس را سرنگون کرد و به قتل رساند. خسرو به خونخواهی ناجی خود، به بیزانس یورش برد. در همان دوران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانس درگرفته بود و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد.

سرداران خسرو به راحتی شهرهای مرزی بیزانسی، بین­النهرین و ارمنستان را مغلوب کردند و با یک یورش بی‌سابقه، در سال ۶۱۱ سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند. پس از آن، پیشروی ایرانی‌ها بی‌وقفه ادامه یافت؛ اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد  واسکندریه در سال ۶۱۹ فتح شد و باقی‌مانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد.

بدین سان، رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود و امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران بود که قرآن نیز از آن در سوره روم خبر داد؛ همچنان که پیش بینی نمود که روم نیز به زودی غلبه خواهد داشت؛ در واقع دروازه تاریخ دوباره روی پاشنه دومینویی خود چرخید و سرزمین­های از دست رفته رومیان در آسیای غربی دوباره فتح شد![۱]

نیز نگاه کنید به

تاریخ دوران میانی سوریه

کتابشناسی

  1. شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)