سیاست و روابط خارجی چین

از دانشنامه ملل

دولت چین در نخستین روز تأسیس جمهوری خلق چین در تاریخ اول اکتبر1949میلادی، اصول سیاست خارجی خود برای برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان را براساس برابری، در نظر گرفتن منافع دوجانبه و احترام به حاکمیت سرزمینی کشور مقابل اعلام کرد. در سال1953، چوئن ­لای وزیر­امورخارجه‌­ی وقت این کشور، اصول پنجگانه‌­ی همزیستی صلح آمیز میان کشورهای جهان را به این شرح اعلام نمود:

  • احترام متقابل به استقلال و تمامیت ارضی کشورها؛
  • عدم تجاوز به خاک یکدیگر؛
  • عدم دخالت در امور یکدیگر؛
  • باور به برابری و منافع دو جانبه؛
  • همزیستی صلح آمیز[۱].

این اصول پنجگانه در تمامی شئون روابط دوجانبه حاکم خواهد بود. در سال1982، این اصول در قانون اساسی جمهوری خلق چین گنجانده شد. براساس اصول سیاست خارجی این کشور، هر کشوری که با چین رابطه­‌ی دیپلماتیک برقرار می‌­کند، بایستی ملتزم به وجود چین واحد شده و از برقراری هرگونه رابطه‌­ی مستقل سیاسی با تایوان پرهیز نماید. هم­چنین، دولت چین در بیانیه‌­ای که در تاریخ 22دسامبر سال2005 پیرامون سیاست«راه توسعه­‌ی صلح آمیز چین» منتشر نمود، به وضوح اعلام کرد که:

«چین نه در گذشته و نه در حال حاضر و نه در آینده که قوی­‌تر خواهد شد، به دنبال سلطه بر دیگران نبوده و نخواهد بود. بلکه فرصت‌­های بیشتری را برای جهان در پی خواهد داشت.»

اهداف سیاست خارجی چین

براساس اصول فوق، سیاست خارجی کشور چین به دنبال تحقق اهداف زیر است:

  • تلاش برای حفظ منافع مشترک تمام بشریت؛
  • برقراری یک نظام جدید سیاسی اقتصادی منصفانه و منطقه‌ای بین المللی؛
  • حفظ تنوع و تکثر موجود در جهان و دفاع از دموکراسی در روابط بین المللی و تنوع مدل­‌های توسعه؛
  • مبارزه با هرنوع از تروریسم؛
  • بهبود و توسعه­‌ی روابط با کشورهای توسعه یافته؛
  • تحکیم روابط دوستانه با کشورهای همسایه در برقراری روابط خوب همسایگی و همکاری برای گسترش همکاری­‌های منطقه‌ای؛
  • افزایش همبستگی و همکاری با دیگر کشورهای جهان سوم؛
  • مشارکت فعال در فعالیت‌های چند جانبه و ایفای نقش مؤثر در سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین المللی و منطقه­‌ای.

گستره‌­ی روابط دیپلماتیک چین با کشورهای جهان

اگرچه نخستین کشورهایی که پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949، این کشور را به رسمیت شناخته و با آن روابط دیپلماتیک برقرار ساختند، اتحاد جماهیر شوروی(نخستین کشوری که جمهوری خلق چین را یک روز پس از تأسیس( دوم اکتبر سال1949) به رسمیت شناخت اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. سپس به ترتیب، کشورهایی هم چون رومانی، بلغارستان، جمهوری چِک، اسلواکی، لهستان، مجارستان، مغولستان، و آلبانی این کشور را به رسمیت شناخته و روابط سیاسی برقرار کردند.) سابق و کشورهای کمونیستی بلوک شرق بودند، و اغلب کشورهای به اصطلاح بلوک غرب تا سال1971، زمان برقراری روابط دیپلماتیک میان ایالات متحده­‌ی آمریکا با چین، آن را به رسمیت نشناخته و روابط سیاسی برقرار نکردند، ولی در حال حاضر بیش از179کشور جهان با چین رابطه‌­ی سیاسی برقرار نموده‌اند[۲]. که از این تعداد 22کشور آسیایی، 23کشور از غرب آسیا و شمال آفریقا، 45کشور آفریقایی، 12کشور از منطقه­‌ی آسیای مرکزی و قفقاز، 41کشور از قاره­‌ی اروپا، 13کشور از آمریکای شمالی و اقیانوسیه، و 21 کشور از آمریکای لاتین هستند(این تقسیمات منطقه‌ای، بر اساس تقسیمات وزارت امورخارجه‌ی چین صورت گرفته است.).

روابط با کشورهای همسایه

و. الیسیف: می‌­گوید:

چین یک«امپراتوری بدون همسایه(چون چینی‌ها در گذشته تصور می‌کردند که کشور آن‌ها تنها کشور قدرتمند و شکست ناپذیر جهان است و خارجی ها را وحشی و بی تمدن که شایستگی همسایگی با چین را ندارند تلقی می‌کردند.)» بوده است[۳].

در عین ­حال، این کشور طی تاریخ طولانی خود هرگز روابطش را با همسایگانش قطع نکرده است. از آسیاست که سیاست خارجی پکن ریشه گرفته و قدرت یا ناتوانایی آن مشخص می­‌شود. مرزهای کنونی چین معاصر با همسایگانش نیز همگی حاصل قرار داد­هایی هستند که قدرت­‌های استعماری در نیمه­‌ی دوم قرن نوزدهم به این کشور تحمیل کرده‌­اند. در یکی دو دهه­‌ی اخیر، چينی­‌ها برای دستيابی به جايگاه يک قدرت جهانی، استراتژی كلان خود را بر مبنای سه محور مرتبط با هم يعنی حفظ نظم داخلی و افزايش قابليت دولت در مواجهه با كشمكش‌­های داخلی، دفاع در برابر تهديدات خارجی عليه حاكميت ملی و سرزمينی و كسب و تداوم تأثير گذاری ژئوپليتيک به عنوان يک قدرت بزرگ شكل داده‌­اند. آن­‌ها به این نتیجه رسیده‌­اند که رشد اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و برقراری روابط مسالمت آميز با تمام دولت­‌ها، به خصوص قدرت های بزرگ و مدرنيزه كردن روز افزون نيروی نظامی، هم­چنين مشاركت هرچه بيشتر در ترتيبات بين المللی، منطقه‌­ای و جهانی چند­جانبه مستلزم داشتن مرزهایی با ثبات و بدون تنش با همسایگان است.

در واقع، پیچیدگی فزاینده­‌ی طرح‌­ریزی­‌های استراتژیکی این کشور و عملگرایی بسیار آگانه­‌ی آن برای تحقق استراتژی سه ضلعی دیپلماسی این کشور، یعنی دیپلماسی مدیریت روابط با همسایگان، به منظور زدودن فضاهای نفوذ بازیگران رقیب به خصوص هند و آمریکا؛ دیپلماسی انرژی؛ و نهایتا دیپلماسی قدرت بزرگ بوده است که عموما باید در لوای استراتژی توسعه­‌ی صلح آمیز غیر تهدید آمیز، به خصوص از طریق روابط اقتصادی دوجانبه و شکل دهی به ائتلاف­‌های همسوی منطقه‌­ای با همسایگان مانند سازمان شانگهای در منطقه به منصه­‌ی ظهور برسد[۴].

به همین خاطر، این کشور مشتاقانه سیاست«دوستی و مشارکت با کشورهای همسایه» را به مورد اجرا گذاشته و ضمن حل بیشتر اختلافات مرزی با همسایگان از طریق گفتگو و چشم پوشی از برخی مناطق مرزی، تلاش کرده اعتماد همسایگان را نسبت به اهداف بلند مدت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود جلب نماید. رهبران و مقامات بلند پایه­‌ی سیاسی این کشور همه ساله با سفر به کشورهای همسایه بر حسن همجواری و برقراری صلح و ثبات پایدار منطقه‌­ای تأکید نموده‌­اند. حمایت از کشورهای آسیای جنوب شرقی و عضویت در سازمان همکاری­‌های منطقه‌­ای آسه آن و توسعه‌­ی روابط دوجانبه و چند جانبه با همسایگان از سیاست نگاه به شرق و حسن همجواری این کشور ناشی می‌­شود[۵][۶].

نیز نگاه کنید به

اصول سیاست خارجی چین؛ چوئن لای، نخست وزیر مادام العمر جمهوری خلق چین

کتابشناسی

  1. دهمین میزگرد مشترک ...، 1390
  2. وبسایت وزارت امور خارجه‌ی چین: www.fmprc.gov.cn
  3. فیلیپ دوبورو گار و دیگران(1369). سیاست آسیایی چین .ترجمه عباس اگاهی. مشهد: انتشارات معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی،
  4. استراتژی پسا آمریکایی چین در افغانستان، 1390
  5. China Encyclopedia: 161
  6. سابقی،علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد1، ص.438-442.