فرهنگ حجاب در افغانستان
حجاب در افغانستان از نمادهای بارز فرهنگ دینی محسوب میشود. ستر و پوشش در دین اسلام برای مردان و زنان هر دو مطرح است. تعیین مقداری از بدن که لازم است پوشانده شود، در فقه شیعه و اهل سنت تقریبا یکسان است. فقه اسلامی پوشاندن همه بدن زن را بهجز صورت و دو کف دست تا مچ، واجب میداند. در جامعه افغانستان پوشش افراد، بهخصوص زنان دارای اهمیت بیشتر بوده و ریشه در باورها و اعتقادات دینی مردم آن سرزمین دارد؛ اما در این کشور حجاب و پوشش زنان باگرایشهای افراطی و تندروانه و از طرفی با گرایشهای حجابزدایی مواجه بوده است. نه لباس خاصی، مانند برقع تنها نماد حجاب اسلامی و دینی تلقی میشود. تا بر زنان تحمیل شود و از سوی دیگر، نه مدلهای لباس وارداتی کنونی، که بیشتر کوتاه، چسبیده و بدننماست، با فرهنگ دینی و هویت ملی سازگاری دارد.[۱]
اولین حرکت حجابزدایی در افغانستان در زمان امانالله خان در دهه ۱۹۲۰ و پس از بازگشت از سفر اروپایی او آغاز شد. همسر امانالله خان اولین کسی بود که حجاب خود را کنار زد. امانالله خان تحت تأثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی اروپا، مصمم به تغییر لباس مردم شد و مردان را از پوشیدن لباسهای سنتی منع کرد و فرمان داد تا لباسهای اروپایی بپوشند. او در برابر حجاب زنان سیاستهای تندروتری در پیشگرفت و دستور داد تا زنان برقع و چادر را از سر بردارند. وی در بعضی از خیابانها با نصب تابلوهایی، دستور داد کسی با برقع حق عبور از آن را ندارد.
در زمان محمد نادرشاه سرکردن چادر اجباری شد؛ ولی تعدد زوجات آزاد شد. رفع حجاب در زمان محمدظاهر شاه با شدت و ضعف دنبال شد و در سال ۱۹۵۹، این موضوع دوباره مطرح شد و
«در یکی از شبهای جشن استقلال (۱۹۵۹)، جشن عملا با ظاهرشدن ملکه و خانمهای صدراعظم و وزیر خارجه بدون روبند در منطقه در محل اجرا گذاشته شد و خانمهای مأموران عالیرتبه و افسران نظامی به تشویق حکومت از آن پیروی کردند».[۲]
در دهه ۱۹۶۰، صدای زنان از رادیو پخش شد و زنان در ادارات بهصورت بیحجاب ظاهر شدند؛ بااینحال، بیحجابی شیوع زیادی نیافت و با اقبال مردمی مواجه نشد.
در دوران رژیمهای کمونیستی حجابزدایی تشویق میشد و مظاهری از بیحجابی در کابل، مزار شریف و برخی شهرهای بزرگ دیگر مشاهده میشد؛ ولی جنبه اجباری نداشت. در دوران مجاهدین، حجاب اجباری شد و کاملا رعایت میشد؛ ولی زنان از لحاظ اجتماعی و تا حدی سیاسی، در مقایسه با دوره طالبان از آزادی بیشتری برخوردار بودند. در زمان طالبان حرکتهای تندروانه و افراطی در قبال زنان پدید آمد و رعایت حجاب کامل (با برقع) برای زنان اجباری شد.
پس از برکناری طالبان، جنبههای اجباری حجاب از بین رفت و بیحجابی عملا و بهصورتهای غیرمستقیم و حتی مستقیم تشویق شد و پدیده بیحجابی و بدحجابی در افغانستان بهسرعت گسترش یافت. این حرکت از کابل شروع شده و در حال گسترش در ولایات مختلف است. از سوی دولت برنامه و قانونی برای رعایت حجاب یا پوشش وجود ندارد و مردم در انتخاب نوع پوشش آزادند؛ بهرغم این، در شهرهای کوچک و مناطق روستایی، طبق آدابورسوم سنتی، حجاب کاملا رعایت میشود.
افراطوتفریط در رفتارهای اجتماعی با زنان ضربات سنگینی به هویت زن و وضیعت او در جامعه وارد کرده و آن را دچار سردرگمی کرده است.[۳]
نیز نگاه کنید به
جامعه و نظام اجتماعی افغانستان؛ زنان در افغانستان؛ جریانهای فمینیستی در افغانستان
کتابشناسی
- ↑ مرکز بینالمللی نشر المصطفی (ص) (1389). مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها. ص 6، 7، 17 و 18.
- ↑ فرهنگ، میر محمد صدیق(1380). افغانستان در پنج قرن اخیر. تهران: انتشارات عرفان، جلد اول، ص۷۲۱.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 317-319.