فرهنگ خارجی در سنگال

از دانشنامه ملل

از آنجایی که کشور سنگال یکی از مستعمرات فرانسه بوده، بنابراین فرانسه بیشترین تأثیر فرهنگی را روی آن در تمام حوزه های ادبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره گذاشته است. این تأثیر چنان بوده است که در زمان لئوپولد سدار سنگور مفهوم " آمیزش فرهنگی " (Le Métissage Culturel) را بوجود آورد و از آن روز نویسندگان زیادی به بحث و بررسی این موضوع پرداخته اند.

با اینکه این مفهوم قبل از سنگور در اذهان مردم و فرهنگ سیاه وجود داشته اما در سال 1950 بود که لئوپولدسدار سنگور به آن روح و جسم بخشید و از آن تمجید کرد. از نظر لئوپولدسدار سنگور آمیزش فرهنگی یک امر روحی است اما نقطه شروع آن مادی و اجتماعی است و با یک از خود بیگانگی شروع می شود.[۱]

او از تداخل فرهنگی فرانسوی و سنگالی بسیار تمجید می کرد و آن را در ابتدا در وجود نخبگانی تداعی کرد که در فرانسه زندگی می کردند. او معتقد بود که هیچ ملتی مانند ملت فرانسه انسانی نیست و به انسان عشق نمی ورزد، فرانسه صلح، فرهنگ و آزادی را برای همه می خواهد. از نظر او تمدن به یک ملت خاص تعلق نمی گیرد اما در اروپا او تنها تمدن فرانسه را تحسین می کرد. از نظر او زبان فرهنگ، زبان فرانسوی است. [۲]

ریشه آن به مدارس فرانسوی بر می گردد که برای اولین بار در سنگال تأسیس شدند و در آن سیاهان به تحصیل روی آوردند. به فرهنگ واقعی آنها که شامل " احساس و اسطوره " بود و فرهنگ غرب یعنی " خرد و علوم" هم اضافه شد. در فرهنگ سیاه طبیعت یک رمز است و انسان خود را به آن می سپارد و با آن یکی می شود، اما در فرهنگ غرب، محیط فیزیکی ماده است انسان روی آن اثر می گذارد و اراده اش را به آن تحمیل می کند.

از نظر سنگور این دو دیدگاه نسبت به طبیعت دو مفهوم متضاد نیست، بلکه این دو مفهوم مکمل یکدیگر هستند. او می گوید: " ما باید بر تضادهای شرایط و تعارض ساختگی بین آفریقا و اروپا چیره شویم، هم میراث ما مهم است هم آمیزش ما... " [۳]بنابراین فرمول نهایی آمیزش فرهنگی از نظر سنگور آمیزه ای است که از یک نژاد و دو تمدن: تمدن اصلی (سیاه) و تمدن خارجی، میراث و آموزش در انتخاب آن آزاد است.

اما این " آمیزش فرهنگی " که در نزد سنگور یک آزادی است، در نزد برخی از نویسندگان از جمله" اِم بوکو (J.P Makouta M'Boukou) یک آزادی نیست بلکه یک غربی شدن روح سیاه و یک حبس است. زیرا انسان سیاه بیشتر به سمت آموزش کشیده می شود تا میراث، چون که آموزش فرصت های زیادی برای او پدید می آورد. بنابراین عدم تعادل بین میراث و آموزش را " آمیزش فرهنگی " می دانند، از نظر او این عدم تعادل یک فرهنگ ستیزی و یک بردگی فرهنگی یعنی یک از خود بیگانگی واقعی است: نخبه‌ی سیاه بیشتر به سمت علم و خرد می رود تا به سمت احساس و اسطوره. اما از نظر سنگور رفتار و عمل کردن گاهی بر اساس خرد، گاهی بر اساس احساس، گاهی بر اساس علم و گاهی بر اساس اسطوره «خصلت همه‌ی نخبگان و همه‌ی تمدن های بزرگ» از جمله فرانسه است.[۲]

در خصوص جایگاه این واژه در ادبیات سنگال باید گفت که تمام ادبیات سیاه یک درگیری شدید بین فرهنگ ها است. آمیزش فرهنگی مانند یک جنگ ظاهر می شود و پیروز میدان اغلب فرهنگ غرب است تا فرهنگ سیاه، پایه و بنیان و اساس فرهنگ سیاه سنت است، سنت تمام وجود یک انسان سیاه پوست را بیان می کند حتی اگر گاهی به علت زندگی در غرب نتواند سنت را جلوه دهد اما سنت در وجود اوست و برای او بسیار مهم تلقی می شود گرچه بیشترین اثر فرهنگ خارجی در این کشور فرهنگ فرانسوی یعنی زبان و ادبیات فرانسه، نظام آموزش فرانسه، معماری و شهر سازی فرانسوی، اعیاد و جشن های مهم فرانسوی، دکوراسیون و آشپزی فرانسوی و.. است که عمدتا سنت سنگالی را تحت الشعاع قرار می دهد و بیشترین تاثیر فرهنگی را بر مردم سنگال گذاشته است.[۴][۵]

نیز نگاه کنید به

فرهنگ خارجی در ژاپن؛ نهادهای فرهنگی خارجی مؤثر در سنگال

کتابشناسی

  1. M'Boukou.(1980). 47
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Senghor. (2016). In Wikipedia. Retrieved from: https://en.wikipedia.org/wiki/L%C3%A9opold_S%C3%A9dar_Senghor
  3. M'Boukou.(1980).49
  4. M'Boukou.(1980). 162
  5. بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی(در دست انتشار)