فرهنگ سیاسی در تاجیکستان

از دانشنامه ملل

شناخت حوزه سیاست و دولت و فرهنگ در تاجیکستان چه در تاریخ قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در واقع به قدرت رسیدن ایلات در حوزه تمدنی ایران می‌­باشد. به قدرت رسیدن یک ایل به معنی حذف ایل دیگری بود که دوره رشد، پختگی و انحطاط خود را پشت‌­سر گذاشته بود. هر ایلی که به قدرت می‌­رسید ایلات دیگر را با زور و ارعاب زیر سیطره خود در می‌­آورد و اتحاد سرزمین را با مبانی فکری و رفتاری ایل خود بنا می­‌نهاد. ایجاد تمرکز سیاسی و وحدت سرزمینی با لشگرکشی‌­های گسترده و گاه قتل و عام یک قوم یا اهالی یک شهر و حذف مدعیان قدرت انجام می­‌شده‌­است.

آن­چه در این میان باعث استمرار فرهنگ سیاسی سنتی و عشیره­ای در سرزمین تاجیکستان طی نزدیک به سه هزار سال شده است حکومت‌­هایی بوده‌­اند که عمدتاً پایه اجتماعی و فرهنگ عشیره­ای داشته‌­اند. دلیل دوم، مبانی فرهنگی حکومت در طول ادوار تاریخی انتقال قدرت از یک عشیره به عشیره دیگر بود که مخرج مشترک رفتاری در میان آنان پایدار می­‌مانده ­است هرچند عشایر از لحاظ منشاء اصلی ظهور جغرافیایی، تعداد، درجه جنگجویی و انتظام درون و قدرت اقتصادی متفاوت بودند اما در پاره‌­ای از اصول وجودی و فرهنگ اجتماعی و فرهنگ سیاسی از اشتراکات مهمی برخوردار بودند. استنتاج طبیعی بحث این­است که فرهنگ سیاسی تاجیکستان طی قرن‌­ها متحول نشده چرا که مبانی حکومت، قدرت و فرهنگ عشایری بوده‌­است. از همین‌­رو ضروری است که به اصول ثابت فکری، فرهنگی و اقتصادی برخاسته از عشایر بپردازیم. ویژگی­‌های زیر میان عشایر قابل مشاهده می­‌باشد: در چارچوب یک ایل آن­چه ایجاد تعهد، مسئولیت و حتی وظیفه می­‌کند و کنش‌­های جمعی را شکل می­‌دهد رابطه خویشاوندی است. مبنای قضاوت استدلال نیست، تجزیه و تحلیل منافع کل سرزمین نیست، بلکه صحت، حق و نوع برخورد برمبنای خویشاوندی تعیین می‌­شود.

فرد به اعضای گروه و ایل و عشیره خود اعتماد دارد و خارج از آن را در دایره بی­‌اعتمادی قرار می­‌دهد این عدم‌­اعتماد و احساس ناامنی، باعث می­‌شود مشاغل و نقش­‌های متعدد از حساس تا غیرحساس به گروه وفادار، معتمد و مطیع که به‌­واسطه خویشاوندی این خصایص را با خود حمل می­‌کنند واگذار شود. آثار این روابط اجتماعی در نهادها و سازمان‌­های سیاسی دولت‌­ها که عموماً مبانی عشیره­ای و ایلی داشتند بدین صورت نمایان می‌­شود که نقش­‌ها و یادگیری‌­های سیاسی و ائتلاف‌­ها بر پایه روابط خویشاوندی، قومی، محلی و ایلی تحقق می‌­یابد.

هنگامی که ایلی به قدرت می‌­رسید برای مدتی فرهنگ محلی خود را به فرهنگ عمومی تبدیل می­‌کرد اما این امر به واسطه قانون یا ­اجماع­‌نظر نبوده بلکه بر مبنای زور و سرکوب صورت می­‌گرفت. این­که فرهنگ سیاسی تاجیکستان از ویژگی­‌هایی مانند فردگرایی منفی، بی‌­اعتمادی، نهادگریزی، فقدان اجماع‌­نظر، خویشاوندگرایی، هزار فامیلی، بی­‌قانونی، نبود تساهل و مدارا، خودمداری و خودکامگی و بحران هویت ملی در رنج بوده‌­است به نظر ریشه در ساخت عشیره­ای این سرزمین دارد. مفهوم شهروندی در فرهنگ سیاسی تاجیکستان بسیار نو­پاست و حتی به شکل ناقصی که به‌­اجرا درآمده‌­است کمتر از نیم‌­قرن بیشتر عمر ندارد. تداوم این وضع فرهنگی(بی‌­اعتمادی، حذف، تطمیع و سرکوب) برای قرن­‌های متمادی زمینه­‌های ایجاد فرهنگ ­عمومی و فرهنگ سیاسی سوءظن، فردگرایی منفی، خودمحوری سیاسی و نگرانی از اجماع‌­نظر را پدید آورده است.

روش حل­ اختلاف میان گروه‌­ها، مذاکره و عرضه استدلال و تکیه بر حقوق و تداوم مذاکرات نبوده‌­است، بلکه ایجاد وحشت، مالیات اجباری، اخاذی و تهاجم مال و املاک رقیب، مبنای حل ­اختلاف بوده است. غارت نه تنها دشمنی ایجاد می­‌کند بلکه زمینه ساز کینه هم می­‌شود که در فرهنگ سیاسی تاجیکستان از عناصر مهم رفتاری است.

نبود هرم سیاسی معنادار و قانونی و تمایلات مرکز گریزی، فرایند شکل‌­گیری اجماع­‌نظر ملی حول و حوش مفاهیم کلان را دست کم به تاخیر انداخته‌­است. قدرت­‌های مرکزی برای آن که توان و موجودیت و مشروعیت مصنوعی خود را حفظ کنند بر روش­‌هایی متصل شده‌­اند که بطور عمده فردمحور و زورمحور بوده و با فرهنگ قانونی و نهادسازی و قاعده­‌مندی­‌های پیشرفت سنخیتی نداشته‌­است. مجموعه فرهنگ عشایری در واقع بر گستره سرزمین تاجیکستان سایه افکنده و حکومت‌­ها را تحت تأثیر خود قرار داده‌­است و فرهنگ سیاسی بومی، محلی و عشیره‌­ای در مدت زمان متمادی به واسطه استمراری که داشته به فرهنگ سیاسی کل سرزمین تاجیکستان تبدیل شده‌­است.

فرهنگ سیاسی تاجیکستان به رغم تحولات چشم­گیر اقتصادی و اجتماعی و حتی شهری‌­شدن عمده مردم تاجیکستان و ساختار حکومتی، دست نخورده باقی ماند و در عرصه سیاست بسیاری از خصوصیات عشیره‌­ای مانند بی‌­اعتمادی، خشونت و مشکل اجماع‌­نظر و غیره تداوم پیدا کرد. هم­چنان که میان عشایر فرهنگ خشونت، بی‌­اعتمادی، یگانگی، نفی، خصومت، حذف و غارت جاری بوده‌­است، در فرهنگ سیاسی نظام‌­های سیاسی تاجیکستان نیز فرهنگ تفرقه و فقدان اجماع‌­نظر و نفی و حذف مشاهده می­‌شود. نبود نهادسازی و نظام حزبی از دیگر خصوصیات بارز فرهنگ سیاسی تاجیکان می‌باشد[۱].

نیز نگاه کنید به

فرهنگ سیاسی در روسیه؛ فرهنگ سیاسی در اسپانیا؛ فرهنگ سیاسی در اردن

کتابشناسی

  1. زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 136-138