فرهنگ عمومی تاجیکستان

از دانشنامه ملل

رسوم و سنت­‌های ایرانی در جای جای زندگی مردم تاجیکستان خود را می‌­نمایاند. عید نوروز و اعیاد مذهبی مانند عید فطر و عید قربان در این جمهوری مانند سایر جمهوری­‌های آسیای مرکزی گرامی داشته می‌‌شود.

پس از استقلال جمهوری­‌های شوروی سابق، توجه به مسائل فرهنگی و بازگشت به اصل خویش در اکثر جمهوری‌ها بخصوص جمهوری‌های مسلمان‌نشین مورد توجه قرار گرفت به طوری که توجه به خط نیاکان سرعت چشمگیری به خود گرفت و طبقات روشنفکر تکلم به این زبان را یک ارزش تلقی می‌نمایند. همچنین عید سعید فطر و قربان در صدر اعیاد قرار گرفت و آداب و سنن نیاکان از جمله احیای جشن‌های مهرگان، سده و نوروز مورد توجه عمیق مردم قرار گرفت .

آداب و رسوم

تاجیکان آداب و سنن خود و ایران کهن از دوران­‌های هخامنشی، اشکانی، ساسانی و ... را حفظ کرده و اصیل می­‌باشند. دارای هوش و استعداد سرشار هستند و آزادگی از ویژگی­‌های این قوم سخت­کوش است. باورشان به قول و قرار، از همه مردم استوارتر و بر مبنای درستی و پاک­دلی است. در درستی سرشناس ­اند. بیش­تر بانوان و مردان خوش‌­اندام و متناسب و ورزیده‌­اند. به بزرگان، ریش­‌سفیدان و سالخوردگان احترام بسیار می‌­گذارند و طرز برخورد آنان مؤدبانه و رسمی‌ است[۱].

غذا‌های سنتی

تاجیک­‌ها هر دانه‌­ای چون نخود و  ... که به عمل آورده یا از زمین خودرو روییده از آن آرد تهیه کرده و نان می‌­پزند. شکل و اندازه نان­‌های تاجیکان آسیای مرکزی با تاجیک­‌های مناطق دیگر تفاوت دارد. به علاوه تاجیکانی که در آسیای مرکزی زندگی می‌­کنند، خوراک­شان تا اندازه­ای همانند خوراک­‌های روسی شده است. از برنج، پلو و چلو می‌­پزند و بیش­تر با قورمه و گونه­‌های بسیار کباب، که با به سیخ­ کشیدن و روی آتش نهادن پخته می‌­شود. فرآورده­‌های شیری تازه و مواد لبنی دیگر، نقش مهمی در خوراک تاجیکان دارند. از ماست، پنیر، کشک و ... به ­دست می‌­آورند.

لباس سنتی زنان تاجیک (1403).

لباس سنتی

بانوان تاجیک بیش­تر یک لباس کیسه مانند بر تن می‌­کنند که از سر تا نوک پا را می‌­پوشاند. اما هنگامی که در مزرعه در کنار همسران، برادران، پدران و دیگر نزدیکان و بستگان خود کار می‌­کنند، از گونه‌­ای روسری و شال استفاده می‌­نمایند، که کاربردی چند منظوره دارد، از جمله بانوان با این پوشاک در برخورد با یک نفر بیگانه نامحرم، پوشیده می‌­باشند.

مردان تاجیک از پوشاک معمولی و رایج در آسیای مرکزی استفاده می‌­کنند. بعضی از آن‌ها کلاه عرقچین و دستار نیز می‌­بندند[۲].

مراسم خواستگاری و ازدواج

جشن عروسی/ طوی، یکی از جشن­‌های سنتی مهم مربوط به زندگی خانواده است. که دارای مراحل گوناگون جالب و شاد بوده و در نواحی گوناگون تاجیک­‌نشین اجرا می‌­گردد. در سال‌های 1970-1980م، بهترین سن ازدواج در جامعه تاجیک 21 تا 23 سال پس از پایان تحصیلات بوده است. امروزه دختر به پانزده سال که می‌­رسد به خانه بخت می‌­رود. بعضی از خانواده­‌ها هنگامی که فرزندانشان به دنیا می‌­آید، قول ازدواجش را به خویشان و نزدیکان خود می‌­دهند و می‌­گویند این دختر و پسر «گهواره‌­بخش» هستند و بایستی در آینده با یکدیگر ازدواج کنند. در زمان خواستگاری گاو، گوسفند، گوساله، آرد و برنجی که خانواده داماد بایستی برای برگزاری مراسم عروسی بدهند تعیین می‌­شود. خرید عروسی، شامل یک یا دو دست پوشاک زمستانه، یک جفت کفش و پخته / پنبه برای دوختن لحاف است. از طلا، شیربها و مهریه خبری نیست. دختر هم جهیزیه کامل ندارد و به اقوام اولیه و ضروری زندگی بنده می‌­شود. در تاجیکستان پلانج / هوو زیاد است، کسانی که توان مالی زیادی ندارند، چند زنه نیستند، بیش­تر بازرگانان، مغازه­‌دار‌ها، حکومتی­‌ها و کارمندان دولت، دو یا چند زن دارند. طلاق بسیار ساده است و نیاز به دادگاه و شکایت و موارد دیگر ندارد. زن حق جدایی از همسرش را دارد، اما در بین تاجیک­‌ها مهریه مرسوم نیست، پس از جدایی هیچ­‌گونه پشتوانه مالی ندارد. ازدواج و جدایی در جایی ثبت نمی­‌شود، هر لحظه که مردی اراده کند و بگوید دیگر نمی­‌خواهم با این زن زندگی کنم، یعنی طلاق. از سویی برای زن گرفتن بسیار آسان است. در اتحاد جماهیر شوروی پیشین، افزون بر نکاح، بایستی عقد رسمی انجام می‌­شد و همه چیز قانونمند بود، اما امروزه هشتاد درصد مردم تاجیکستان که به سن بلوغ رسیده‌­اند، تنها نکاح می‌­کنند. هنگامی که زنی از شوهرش جدا می‌­شود نه تن‌ها خودش حق و حقوقی ندارد، بلکه بچه­‌هایش هم از ارثیه محروم خواهند شد. مرد می‌­گوید، سه طلاقه‌ات کردم و با همین جمله کار تمام است. اگر هم پس از مدتی مراجعه کند، با هم به نزد روحانی می‌­روند و حلالیت می‌­طلبند و زن بدون اعتراض به زندگی‌­اش باز می‌­گردد[۳].

اساطیر و افسانه­‌ها و قصه­‌های عامیانه

در زیر به نمونه­‌هایی از باور‌های تاجیکان که با اندک تفاوت­‌هایی در بیش­تر شهر‌ها و روستا‌های تاجیک‌نشین کاربرد دارند، اشاره می‌­شود:

  • هنگام خمیر کردن، اگر خمیر بپرد، میهمان می‌­رسد؛
  • اگر گربه یا پشک دست و روی خود را بشوید، میهمان می‌­رسد؛
  • اگر چشم راست کسی بپرد، خوشحالی خواهد کرد، ولی چشم چپ پرید، غمگین و ناراحتی به بار خواهد آمد؛
  • اگر بینی کسی بخارد، گوشت می‌­خورد؛
  • اگر گوش راست زنی بخارد، پسر می‌­زاید و اگر گوش چپ زنی بخارد، دختر می‌­زاید؛
  • در سال اسب و گوسفند، جنگ می‌­شود؛
  • اگر کسی به گونه­ خر چنجه زده بنشیند، پیش راهش بسته می‌­شود؛
  • گرفتن ناخن در شب، شگون ندارد؛
  • اگر بچه‌­ای بیرون اتاق را جارو کند، میهمان می‌­آید؛
  • اگر لب کسی بپرد، سخن می‌­گوید؛
  • بخت­گشایی: در برخی از سرز مین­‌های تاجیک­نشین، به ویژه بخارا و سمرقند، پیش از نوروز برای دختران جشن برگزار می‌­کردند که «بخت­گشایی» نام داشت. شب چهارشنبه آخر سال و یا چهارشنبه ماه صفر، دختران کلید دو دندانه داری را به ز مین نهاده از پشت درب خانه همسایه گوش می‌­دادند، اگر گفتگوی همسایگان موافق آرزوی­شان بود، آن را به فال نیک می‌گرفتند، اگر برخلاف خواسته‌­شان بود، گمان می‌­بردند که بخت آنان بسته شده و باز نمی­‌شود؛
  • هفته آخر ماه صفر: تاجیک­‌ها در هفته­ آخر ماه صفر جشنی داشتند که آن را «چهارشنبه آخران/ چهارشنبه آخرون» می‌­نامیدند. درباره ماه صفر باور داشتند که خداوند در سراسر سال به بندگان گناهکارش دوازده هزار آفت و بلا می‌­فرستند، که نه هزار آن به ماه صفر تعلق دارد. از این رو مردم برای ر‌هایی از گنا‌هان در هفته آخر ماه صفر هنگام غروب آفتاب آتش افروخته و خرد و کلان به نوبت از روی آن می‌­پرند. هنگام پریدن از روی آتش، آرزو می‌­کردند که همیشه مانند همین آتش، سرخ، یعنی تندرست باشند و غم و اندوه از آنان دور گردد، کشت و کار کشاورزان پر فرآورده باشد. مردم در این جشن که آن را «الوپرک» نامند، هنگام پریدن از روی آتش، می‌­گویند:

                                                زردی و رنجوری من از تو سرخی و خرمی تو از من

مراسم برفی

مراسم برفی یکی از سنت­‌های باستانی تاجیکان است، که به مناسبت باریدن نخستین برف زمستان برگزار می‌­شود. در بیش­تر سرز مین­‌های تاجیک­‌نشین، مراسم برفی به شرح زیر برگزار می‌­گردد:

با باریدن نخستین برف، افراد خوش ذوق و شوخ، کاغذ و قلم به دست گرفته، به نام نزدیکان خود، به انشای برفی می‌­پردازند. برفی را به نام کسان معینی می‌­نگارد. در نامه برفی، فرستنده و گیرنده نامه مشخص می‌گردد. هنگامی که نامه آماده شد، شخص چالاک، زیرک و باهوشی آن را به خانه حریف می‌­برد. او خود را به نادانی زده، به حولی یا خانه حریف وارد می‌­گردد. پس از این که او را صاحب خانه پذیرفت، هنگام صرف چای فرصت را غنیمت یافته، با احتیاط نامه را زیر کورپچه یا دسترخوان می‌­گذارند. پس از خیر و خوش و کمی دور رفتن می‌­گوید که برفی آورده است و آن را در فلان جا گذاشته است و راه گریز را پیش می‌­گیرد­. صاحب­‌خانه او را تعقیب می‌­کند. اگر فرستاده همسایه باشد، حریف او را تا نزد دروازه‌اش دنبال می‌­نماید. اگر حریف او را درون خانه‌­اش بتواند اسیر بگیرد، بازی را می‌­برد و به عکس بای می‌­دهد. در پاره‌­ای نقاط، اگر شخص برفی آورده را دستگیر کند، به رویش سیاهی رنگ مالیده و او را چپه بر خر سوار نموده، به گذر‌های شهر و کوی و برزن آن می‌­گردانیدند. میهمانی برفی را در یک زمان مشخص، حریف باخته سامان می‌­داد. بزم شادمانی با ترانه‌سرایی، شعرخوانی، رقص و بازی صورت می‌­گرفت.

 پیدایی مراسم برفی با اندیشه­‌های اساطیری و باور‌های پیشین نیاکان تاجیکان و ایرانیان بستگی دارد. فرد دستگیر شده را بیهوده سیاه نمی­‌کردند. آن شخص سیمای نیروی بدی اهریمن به شمار می‌­رفت. با گذشت زمان ویژگی­‌های پیشین مراسم از بین رفته، و به یک وسیله دل­خوشی و شوخی و بازی تبدیل گردیده است. در بیش­تر نقاط، ترانه زیر با اندکی تفاوت در مراسم خوانده می‌­شود:

برف می‌­بارد به فرمان خدا

برف نو از ما و برفی از شما

ذره ذره برف می‌­بارد سفید

یک ضیافت از شما داریم امید

خانه­‌ها را گرم سازید از الو

هم کباب آماده و آش پلو

گوشت کبکان پاره کرده خاصگی

نان تفتان و مویز سایگی

سیب و انگور و دل افروز انار

چای قیماقین و نان قبه‌دار

گوسفند آخری دمبه­‌دار

چار خر بوزکلان نوخته‌­دار

رسته و لوز و مربا و نبات

پسته و بادام و قند و قندلات

چار مغز و توت مویز سایکی

بهر ما تیارکن از جورگی

حافظ خوش­خوان و تنبور و دو تار

نان و غحک جوره­‌های بی­‌غبار

گر بگیرید این جوان رفته را

دست و پایش بسته و رویش سیاه

گر نگیرید این وان رفته را

می­‌دهید بزم کلان از بهر ما

چل نفر ما جوره­‌ها مهمان­ شده

نردتان ما می‌­رویم پر زمان­ شده[۴]

شیر و خرگوش

شیری در بیشه­ ای زندگی می‌­کرد. در همین بیشه خرگوش‌های زیادی هم به سر می‌­بردند. شیر هر روز یک خرگوش را می‌­خورد. بالاخره یک خرگوش برای ر‌هایی از ستم شیر، دست به ترفندی زد، نزد شیر رفت و گفت: «تو پادشاه حیوانات هستی، لیکن در قبیله ما یک شیری آمده هر روز از ما یکی را می‌­برد. این به رزق و روزی تو زیان می‌­رساند». شیر از این خبر برآشفت و گفت: «تو او را به من نشان ده!». خرگوش شیر را به سرچاهی برد. هر دو به آب نگریستند. تصویر خرگوش به آب افتاد. خرگوش گفت: «اینه همان  شیر!». شیر تصویر خودش را در چاه دید و به داخل چاه یورش برد و با افتادان در چا مرد. آن را در همان جا گور کردند و خرگوش­‌ها از مرگ نجات یافتند. 

چل دروغ

پادشاهی شرط می‌­کند که «کسی که در درون یک گپ راست، چهل دروغ گوید، دخترم را به همان می‌‌دهم». پادشاه به بهانه این شرط افراد بسیاری را کشت. آخر یک کچل آمد و گفت: «تقصیر، این شرط را من اجرا می‌­کنم!». کچل نقلش را سر کرد و گفت:

«ما از پدر یکته بودیم، مرده مرده سه تا شدیم. هر سه­‌ی‌مان به سیاحت برآمده راه رفته، راه رفته به جایی رسیدیم که سه جوی برآمد: یکته‌اش آب نداشت، دومش خشک و سومش قاق بود. از جوی قاق سه ماهی گرفتیم: یکته‌اش بی­‌جان، دومش مردگی، سومش بوی کردگی بود. همان ماهی بی­‌جان را گرفته رفتن گرفتیم که از پیشمان سه دیگ برآمد: یکته‌اش زنگ زدگی، یکته‌اش کفیدگی، سومش تگ نداشت. ماهی بی­‌جان را که از الو بسیار به بدن ماهی گرمی نگذشت، اما استخوانش لیف - لیف آب شده رفت. از این ماهی خورده همه خیل سیر شدیم که از سیری از در برآمده نتوانسته از تیشوک برآمده رفتیم».

پادشاه این دروغ را شنیده دیگر بهانه کرده نتوانست. کچل شرط را برده دختر پادشاه را گرفت و به مراد و مقصدش رسید، شما هم به مراد و مقصد خود برسید.

فکاهی

  • به یک پول هم نمی­‌ارزید. افندی یک روز با تیمور لنگ به سیاحت می‌­براید. تیمور به افندی می‌­گوید: «تو گوی که بهای من چند پول؟». افندی می‌­گوید: «بهای شما پنجاتنگه». تیمور می‌­گوید: «یک کمربند من پنجاه تنگه می‌­ارزد و تو بهای منه پنجاه تنگه می‌­گویی!». افندی گفت: «من هم فقط به کمربند شما بها دادم، خود شما به یک پول هم نمی­‌ارزید».
  • دو خره بارش شد. افندی روزی در هوای گرم با پادشاه و وزیر به سیاحت برآمد. پادشاه و وزیر لباس شان را کشیده یه بالای افندی بار کردند. پادشاه گفت که: «افندی، در بالای شما یک خره بار شد!». افندی گفت: «نه تقصیر، دو خره بارش شد[۵]».

جشن­‌ها و سرود‌ها

جشن ماه حوت

مردم تاجیکستان در گذشته پیش از عید نوروز، جشن­‌های بسیاری داشتند، که با نزدیک شدن بهار و شروع کار‌های کشاورزی، برگزار می‌­کردند. یکی از این جشن­‌ها «جشن حوت[i]» نام داشت، که از دید کشاورزان، آخرین ماه سال بود.

تاجیکان از دیرباز در این ماه برای کشت و کار بهار آماده می‌­شدند و در این ­باره سرود، روایت، شعر و ضرب­‌المثل­‌های گوناگون پدید آورده‌­اند. در ناحیه خنگاب و برخی نقاط قراتگین، برای جشن حوت، از پیش خود را آماده می‌­کردند. در این آیین مردم پس از آماده کردن ابزار بزم، سه شب نخست ماه حوت را در میهمانی­‌ها گرد آمده، آتش می‌ افروخته و در پیرامون آن می‌نشستند. موسیقی می‌شنیدند و با نوای آن، به رقص و پای کوبی می‌پرداختند و طنزپردازان و شیرین‌کاران، نمایش ‌های مردمی و ملی را نمایش می‌‌دادند. مردم نیز دسته جمعی سرود زیر را می‌خواندند.

حوت گذشت، فصل زمستان به مقام دل ما

لیک در حوت شده است شورش و غوغا بر پا

سردی و گرمی، این بود به فرمان خدا

نیست کس را سخنی گفته در این چون و چرا

حوت اگر حوتی کند، کم پیره (پیره زن) در قوطی کند.

گل گردانی در تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت ایرنا، قابل بازیابی از https://www.irna.ir/news/81088853/

گل گردانی

تاجیک‌ها از گذشته‌های دور، گل گردانی را به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفه‌دهی گل‌های درختان برگزار می‌کنند. در گذشته وظیفه گل گردانی برعهده بزرگسالان بود. اما امروزه این آیین در بیشتر نقاط، توسط کودکان و جوانان انجام می‌‌شود.

گل گردان ‌ها از تپه‌ها و دامنه کوه‌ها گل چیده، مردم آبادی خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت بهاری و آمدن نوروز مژده می‌دهند. صاحبان خانه‌ها به گروه گل گردان‌ها، که 5 تا 10 نفر هستند، پاداش می‌دهند و گل‌ها را به چشم و ابروان خود مالیده و از تندرستی و به بهار نو رسیدن خویش شادی نموده، می‌گویند: «سبکی­‌های تو از ما و زنینی­‌های[ii] ما از تو».

روییدن بایچیچک (Crocus Korolkovii) یا گل بهمن یا گل یخ و سیاه گوش (Luno Rosenbachi ana) یا گل سیاوش یا قلم قاش در نواحی شمالی و همچنین در سمرقند و نواحی زرافشان، فرغانه و قشقدر، نشانه آغاز بهار بود.

این گل‌ها در هر ناحیه با توجه به شرایط طبیعی محیط جغرافیایی، دیر یا زود می‌رویند. از این رو مراسم گل گردانی در روز‌های گوناگونی برپا می‌‌شود. با این حال در بیشتر نقاط، این مراسم در اول ماه مارس / نیمه نخست اسفند ماه صورت می‌گیرد. ترانه ‌های گل گردانی بلند و با آهنگ شاد سراییده می‌‌شوند که آمیخته با هزل و شوخی اند.

سر بیت خوان:

بهار آمد، بهار آمد

به دهقان وقت کار آمد

به دوستان گل قطار آمد

بهار نو مبارک باد

گروه:

گل گل‌ها بایچیچک

سربیت خوان:

سنگ آمد و سنگ آمد

پیش بز لنگ آمد

میربچه[iii] به جنگ آمد

بهار نو مبارک

گروه:

گل گل‌ها بایچیچک، گل گل‌های پایچیچک،

سر بیت خوان:

میربچه قاشانی[iv]

قلپاق[v] سرپیشانی

قدر گله می‌دانی؟

گروه:

گل گل‌ها بایچیچک، بایچیچک

سربیت خوان:

بچه‌ها آمدن لوچک

بچه‌ها آمدن لوچک[vi]

میتی، نمیتی پول پولچک

گروه:

گل گل‌ها بایچیچک، بایچیچک

این گونه ترانه‌ها بیانگر زیبایی زمین، روستا‌ها، دره‌های پوشیده از گل، رودخانه‌ها، نوای بلبلان، کبک‌های خوش خرام و زیبایی‌های زندگی و طبیعت هستند. در بخارا این آیین را «بلبل خوانی» می‌نامیدند. بلبل خوانی بخارا تا اندازه‌ای با گل گردانی همانند است، ولی در برخی موارد تفاوت‌هایی وجود دارد. ترانه بلبل خوانی را برگزارکنندگان می‌خواندند. این سرود که به مضمون آمیخته به چند موضوع می‌پردازد و با وجود سبکی وزنش بچه‌گانه نیست. این سرود، سرمستی انسان را از بهار و دیدار یار را نشان می‌دهد.

آن که باشد

فصل بهاران                     به همه یاران

جانب گلزرا                      فارغ اغیار

گشت گلستان               مجمع خوبان

از پی ایشان

سرخوش و سرمست           فاموز[vii] بر دست

هیهیه هویی              قیله[viii] کدویی

بر لب جویی              از همه سویی

بزم نکویی

بر لب جویی             از همه سویی

بزم نکویی

گه ز اسیران             سوزی گدازی

صحن چمن‌ها          غنچه گل‌ها

شر شر آبی              سیخ کبابی

کوتل[ix] و لیلاق[x]           کاسه تیماق

دلبر مهوش             باده به هم کش

در شهر‌ها و روستا‌های ایران نیز 15 - 20 روز پیش از نوروز، پیک­‌های نوروزی به گردش درآمده و از آمدن بهار به مردم مژده می‌رسانند و پاداش می‌گیرند. در برخی روستا‌های مازندران، مردم در آغاز جشن در تکاپوی خانه تکانی و تمیز کردن کوچه‌های شهر و روستا مشغول می‌‌شوند و گروه‌های گوناگون جوانان گردش کرده مانند گل گردان‌های تاجیکی، ترانه می‌خوانند. صاحبان خانه نیز به آنان پاداش می‌دهند. این گونه ترانه‌های ایرانی، همانندی زیادی با ترانه‌های تاجیکی دارد. در دماوند ایران نیز، گل گردان­‌ها مانند گل گردان‌های تاجیک، خانه به خانه گردش کرده، ترانه زیر را می‌خوانند و مردم را به مناسبت فرا رسیدن بهار و نوروز مژده می‌رسانند و تبریک می‌گویند.

باد بهاران آمده                    نوروز سلطان آمده

مژده دهید ای دوستان          این سال نو باز آمده

این نوبهار مبارک باد            این لاله زار مبارک باد

آیین گل گردانی شهر اوراتپه، در شمال تاجیکستان جالب توجه بوده است. در این شهر نیز همانند بخارا، سمرقند، خجند و شهر سبز، بایچیچک گویی می‌‌کردند و بچه‌ها تا 12 نفر دسته جمعی ترانه‌خوانی می‌نمودند. رجب امانوف، نویسنده و فولکلورشناس تاجیک، خاطره خود را درباره گل گردانی در شهر باستانی اوراتپه، چنین بیان کرده‌است. ما با شوق ترانه زیر را می‌خواندیم.

پایچیچک او وری             میدان با وام جووری بایچیچک بایچیچک         میتی، نمیتی پول پوچک

یکی از پیرزنان تا تمام شدن اشوله یا شعر، به تماشای ما مشغول شده و بعد بایچیچک را از دست دوست من گرفته به چشمانش مالیده، سپس بوسه زده و به دیگران می‌داد تا همین کار را تکرار کنند. استاد صدرالدین عینی در کتاب یادداشت ‌های خود، از جشن گل سرخ یاد کرده‌است. در یکی از بخش‌های کتاب، می‌گوید:

«در بخارا آن وقت ‌ها نوروز را عید ب‌هار عمو می‌فارسی زبانان است، بسیار حرمت می‌‌کردند».

امروز آیین گل سرخ تنها در شکل گل گردانی بر جای مانده‌است. با توجه به شرایط جوی، آیین گل گردانی در آخر فوریه یا اوایل ماه مارس آغاز می‌گشت. در ناحیه حصار، جوانان گل سیاه گوش یا نوروزی را با ریشه از سبزه­‌ها کنده به خانه می‌آوردند و آن را در باغچه خانه خود می‌کاشتند. هنگامی که گل می‌شکفت، گل گردانی آغاز می‌گشت و جوانان با در دست داشتن گل، خانه به خانه می‌گشتند. برای این که گل سیاه گوش نمایان‌تر شود، آن را بر نوک چوب‌های بلند با پارچه‌های رنگارنگ بسته و در روستا‌های پیرامون شهر حصار گل گردانی می‌‌کردند. کدخدا نیز به شرکت کنندگان گل گردانی، خوراک، پول و یا چیز‌های دیگر را پیشکش می‌‌کرد. دانش آموزان پیشکش ‌ها را در بازار حصار فروخته خوراک مورد علاقه خود را می‌خریدند و روز‌های نوروز به دوستان خود میهمانی می‌دادند.

در آیین گل گردانی، خواندن ترانه بایچیچک که جزو مهم ترین فولکلور‌های نوروزی تاجیک است، برای کودکان دارای جذابیت ویژه‌­ای است. دختر بچگان نیز سکه ‌های طلایی رنگ را رشته‌وار به هم پیوسته و به سرشان می‌بستند. گاهی بزرگسالان بچه‌ها را گرد آورده و آنان را وادار به کشتی گرفتن می‌کنند و به برندگان آن‌ها جایزه می‌دهند.

در روز نوروز، به کودکان اجازه می‌دهند که یک یا چند نهال میوه‌دار را بکارند و هر کس مسئول رسیدگی و نگاهداری نهال خود است تا به باروری برسد. بچه‌ها با این درختان بزرگ می‌شدند و به آن‌ها علاقه داشتند.

جفت براران

آیین جفت براران[xi] در گذشته پیش از کاشت و کار کشاورزان و چند روز پیش از عید نوروز با آرزوی پر برکت شدن فرآورده‌های کشاورزی برگزار می‌شد. جفت براران در بیشتر نقاط در اواخر ماه حوت انجام می‌گردید. هنگام کشت و کار، کشاورزان کهن سال و با تجربه انتخاب می‌‌کردند. این افراد را در ناحیه خنگاب «شوگونی» می‌نامیدند. هر کشاورز هنگام گرفتاری، از شوگونی کمک می‌گرفت. مردم نواحی حصار، کولاب و غرم، آیین جفت براران را به یک شکل اجرا می‌‌کردند. در جفت براران همه افراد خانواده شرکت می‌‌کردند. دهقانان نیز پلو، نان فطیر و یا خوراک جشن تهیه کرده و 15 –20 نفر از پیرمردان را دعوت نموده پس از پذیرایی، می‌گفتند: «مزید نعمت، زیاده دولت، برار کار، صحت و سلامتی خرد و کلان، رسد به بابای دهقان، خوش آمدید می‌همانان».

سپس صاحب­‌خانه روغن زیر پلو را با دست گرفته و به گردن گاو‌های شخم‌زن می‌­مالید. شاخ گاو‌ها را نیز روغن مالی می‌‌کردند. پس از آن، گاو‌ها را به گاوآهن می‌بستند و کشت بهاری را آغاز می‌‌کردند. کشاورزان آیین جفت براری را به این نیت انجام می‌دادند که کشت کشاورزی با برکت شود و مردم و حیوانات ایمن باشند و آرامش و خوشبختی نصیب آنان گردد.

مردم روستا‌های آب کنده، عاشقان و ورگانزه در ناحیه قشقدر هنگام مراسم جفت براری داستانی را می‌خواندند که در آن، تاریخ کشاورزان به گونه اساطیری بیان شده‌است. پس از خوانده شدن داستان، پیرمردان می‌گفتند:

«به کسب و کارتان برکت دهد، بابای دهقان تربیت کند».

سپس از صاحب‌خانه تعریف می‌‌کردند و بعضی نیز با گفتن جفت برآورده‌اید، مبارک باشد، به یکدیگر تبریک گفته و صاحب‌خانه‌ها نیز، چنین پاسخ می‌دادند: «خیر مبارک کند، بابای دهقان یار شود». آیین جفت براری در بین کشاورزان سمرقند، بخارا، خجند و فرغانه نیز به همین ترتیب انجام می‌گردد.

سومنک پزی

سومنک یا سمنوپزی نیز به مناسبت آغاز بهار صورت می‌گیرد. تاجیک­‌ها و دیگر ایرانی نژادان پیش از نوروز در ظرف‌های ویژه‌ای سبزه می‌رویاندند و از ریشه و جوانه آن ‌ها سومنک تهیه می‌‌کردند، که از روزگاران کهن رواج داشته‌است.

سومنک از خوراک‌های نوروزی بوده، در خانه کشاورزان در طول سال نو وجود دارد و آن را دسته جمعی تهیه می‌کنند. در آخر ماه حوت در آغاز جشن نوروز، پیرزنان گندم را پاک می‌کنند و چندین بار بر بام قرار می‌دهند. آب باران که به گندم خورد پس از 6 - 5 روز سبز شده اندک اندک شیره می‌گیرد.

سبزه گندم را سپس با کارد می‌­برند و در ظرفی می‌­کوبند و در آن آب می‌­افزایند و شیره­‌اش را می‌­گیرند. همسایگان نیز آرد جمع کرده و با شیره مزبور در دیگ می‌پزند، ولی پیش از آمیختن شیره با آرد، روغن زغیر را داغ کرده و چلپک[xii] می‌پزند. پس از جوشیدن سومنک، دایره می‌زنند و رقص و پای کوبی می‌کنند و می‌خوانند:

سومنک در جوشه                      ما کفچه[xiii] زنیم دیگران در خرابه                       ما دفچه[xiv] زنیم

به هنگام جشن، مردم تا صبح نمی‌خوابند، اگر کسی بخوابد بر روی و ابروان او سیاهی دیگ یا سومنک می‌‌مالند. در طی مراسم سومنک پزی، سفره می‌اندازند و خوراکی‌ها را به مناسبت بزم سومنک پزی به همراه سومنک پخته شده، بر سفره می‌گذارند. پیش از صبح اجاق را خاموش کرده بالای آن را با پارچه نو یا سرپوش می‌پوشاندند. صبح روز بعد، خانم‌ها دیگ سومنک را باز نموده و در ظرف‌ها و طبق‌ها می‌گذارند و نزد میهمانان می‌برند. مردم سومنک را می‌چشند و می‌گویند:

بوی بهار است برارکار است سومنک

سپس با خواندن ترانه، شادی کرده و آرزو می‌نماید که سال نو و بهار بعد را نیز با تندرستی ببینند. در بعضی نواحی، از جمله ولایت سرخان دریای ازبکستان نیز سومنک پزی باشکوه بسیاری برپا می‌‌شود. بانوان و دختران دور دیگ سومنک فرش انداخته و تا پختن آن، می‌نوازند و می‌رقصند. در گذشته در ناحیه را میت و دیگر نقاط کوهستانی حصار، سومنک تنوری میپختند. شیره سبزه گندم را به تنور می‌چسباندند تا هنگام پختن روغنش برآید، کودکان برای دیدن سومنک، در پیرامون تنور بازی کرده و این ترانه را می‌خواندند:

سومنک در جوشه                             روغنش در روشه مردم در بوشه

در بخارا فروش سومنک مرسوم بوده‌است. فروشندگان در بازار و کوی و برزن، چنین فریاد می‌زدند:

بوی بهار است سومنک                            خوردن به باب است سومنک آش[xv] نهار است سومنک

در افغانستان این خوراک را سومنک و در ایران سمنو گویند. در بعضی روستا‌های خاور ایران با سومنک خمیر درست کرده و مانند چپاتی تاجیکی، نان نازکی می‌پزند.

سومنک­ پزی در ناحیه حصار شادمان بدین ترتیب است، که گندم بهای سفید و تاشکندی را در طبق­‌های بزرگ چوبین به نام لنگری می‌ریزند. گندم که نیش زد، در روی تخته یا سینی‌های بزرگ پهن کرده روی بام می‌گذاشتند و باران سبب رشد گندم می‌شد. پیش از سومنک پزی، پیرزنی آیه‌ای از قرآن کریم را می‌خواند. تهیه سومنک وقت زیادی می‌گرفت و دقت زیادی را طلب می‌‌کرد. سومنک را پیوسته با ملاقه چوبی یا کفچه به هم می‌زدند و برای این که خواب به آنان چیره نگردد، دایره‌زنی و ترانه‌خوانی کرده و ترانه سومنک پزی را می‌خواندند. آماده کردن این خوراک، که چندین شبانه روزی به طور دسته جمعی صورت می‌گرفت، خود به گونه بزمی در می‌آمد و این آیین کهن، تا امروز در روستا‌های تاجیکستان برجای مانده‌است.

در بسیاری از نقاط ناحیه حصار، غیر از سومنک دیگی، سومنک تنوری نیز آماده می‌کنند. حصاری‌ها چندین گونه سومنک به نام‌های بریانی، دیگ دانی و اتالگی می‌پزند. تن‌ها از آرد گندم برای آرایش سفره نوروزی 20 گونه خوراک، مانند نان تنک، نان فطیر، خمیر، نان کنجدی، نان شیرمال، فطبر بی روغن، کلوچه، قتلمه، قدمال فطیر قد - قد[xvi]، گندم، کلوچه، چگلدک[xvii]، حلوا، اتاکی کاچی، اتاکی سفیدک، گندم بریان.

چهارشنبه سوری

مردم تاجیکستان، به ویژه نواحی حصار، کولاب و قراتگین، روز چهارشنبه آخر سال هنگام غروب آفتاب، در چهارراه‌ها و یا کنار خانه‌ها آتش می‌افروزند، خرد و کلان سه بار از روی آن می‌پرند، سپس ظرفی سفالی را بر روی آتش انداخته و می‌شکنند. هنگام بازگشت به خانه نیز به پشت سر خود نگاه نمی‌کردند.

در بعضی نواحی تاجیک‌نشین آسیای مرکزی، مردم جشن آتش افروزی و شادی و سرور برپا می‌‌کردند و بدین گونه با زمستان خداحافظی می‌‌کردند. این جشن بیشتر به نمایش‌های روی صحنه همانند بود، زیرا دلقک‌ها پوشاک ویژه‌ای پوشیده و در پیرامون آتش، رقص­‌های خنده‌آور اجرا می‌‌کردند. دیگران نیز کف زنان، ترانه زیر را می‌خواندند.

آتش افروز آمده                            سالی یک روز آمده

آتش افروز صغیرم                         سالی یک روز فقیرم

روده و پوده آمده                          هر چی نبوده آمده

در پاره‌­ای نقاط پس از آتش افروزی، دختران خاکستر آن را در کنار دیواری می‌­ریختند و سپس نزد دروازه خانه خود آمده در را می‌­کوفتند. از درون خانه صدا می‌آمد که:

در را کی می‌زند؟

دختر پاسخ می‌داد: منم

باز می‌پرسیدند: از کجا آمده‌ای؟

دختر جواب می‌داد: از عروسی

دوباره می‌پرسیدند: با خود چی آوردی؟

دختر پاسخ می‌داد: تندرستی

پس از این، تاجیکان خود را پیشوازگر نوروز به شمار می‌آوردند[۶].

عید نوروز در تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت فرادید، قابل بازیابی از https://faradeed.ir/

عید نوروز

در سال 1991 با قرار شورای عالی تاجیکستان، عید نوروز به عنوان جشن ملی شناخته و از سوی دولت رحمان نبی اف جشن گرفته شد. هم اکنون مناطق تاجیک‌نشین سمرقند، بخارا، کشت رود و ... جشن نوروز را با جلال و شکوه برپا می‌دارند. جشن‌ها با شادی و نشاط توام است و حتی رسوم و آیین­‌های عصر ساسانی برگزار می‌‌شود.

به دلیل غیرقانونی بودن جشن‌ها، مردم نام ‌های دیگری بر جشن نوروز می‌گذاشتند و در ایام نوروز بهانه و دستاویزی برای جشن گرفتن پیدا می‌‌کردند و به استقبال نوروز می‌رفتند. در بخارا جشن لب دریا، در خجند جشن قلوه کشی یا جنت برادران و در سمرقند جشن سر سال برگزار می‌شد اما نحوه برگزاری و رسوم و آیین جشن‌ها پیش از حکومت شوروی تفاوت زیادی نداشت و متناسب با شرایط، جشن‌ها گاه علنی و گاه غیرعلنی بود.

تاجیک‌ها چون سایر ایرانی‌ها به انجام مراسمی همچون سبزه گذاشتن، سمنو پختن، خانه‌تکانی و چهارشنبه سوری پایبند هستند اما آنان چند امر دیگر را نیز ضروری می‌دانند که کمتر در بین ایرانیان به انجام چنین مراسمی توجه شده‌است از جمله بی بی شنگله، مزار درخت، خواجه قاضیان و درویشانه.

سمنک پختن، سمنک ماندن و همچنین گندم تر کردن از لوازمات جشن نوروز است وقتی بامداد سمنک پخت اول به خانه عزادار می‌برند سپس به خانه بیماران و بعد بزرگان محل. خواستگاری رفتن و هدیه فرستادن برای نوعروس، شمع روشن کردن بر مزار گذشتگان و قرآن خواندگان برای رفتگان از جمله کار‌های مهمی است که در آستانه نوروز، تاجیکان به انجام آن پایبند هستند.

در شب عید مردم خوراکی‌های زیادی می‌پزند و از مواد غذایی سفید استفاده می‌کنند و معتقدند بدین ترتیب پای نوروز سفید می‌‌شود. حتماً باید همه اعضای خانواده در یک جامع باشند تا در سال جدید هم با هم باشند.

معتقدند آن کسی هنگام تحویل سال دور از خانه باشد در تمام سال از خانواده دور می‌ماند. سفره هفت سین در همه خانواده‌ها گسترده می‌‌شود. در سفره علاوه بر هفت سین رسمی یعنی سیر، سرکه، سماق، سمنو، سنجد / سکه و سیب، ماهی قرمز، آینه و قرآن، شیر، ماست، نان و ... گذاشته می‌‌شود. مردم بر این عقیده‌اند که در لحظه سال تحویل ماهی قرمز رخ می‌زند.

در ناحیه بدخشان رسوم خاصی اجرا می‌‌شود که ریشه در زمان ساسانیان دارد. عید نوروز که برای بدخشانیان عید ملی اجدادی است به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات به شمار می‌آید و به آن اسم خیدیر ایام یعنی عید بزرگ معروف است. معولاً بدخشانیان به ویژه در محلات روشان و شغنان عید را ایام می‌خوانند و هر یکی از آن‌ها سنت‌های خاص دارند از جمله اینکه در بعضی از مناطق نوروز را در نیمه دوم ماه فوریه جشن می‌گیرند اما معمولاً جشن عید نوروز هنگام برابری شب و روز به وقو می‌ پیوندند چنانچه از پیشینیان میراث مانده‌است هر خانواده چند روز قبل از نوروز برای برگزاری عید آماده می‌‌شوند خانه را پاک کرده تمام ظرف ‌های خانه را تمیز می‌کنند تا گردی از سال کهن باقی نماند.

روز نوروز را خلیفه ده (خادم مذهبی) معین نموده و به همه مردم اعلام می‌دارد برابر رسم امروز قبل از نوروز کدبانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک قد نیزه بالا آمده و جاروب را بسته آن را جایی راست می‌گذارد می‌گویند که این جاروب­‌های معمولی نیست رنگش سرخ است و آن را در فصل پاییز از کوه و پشته برای نوروز جمع کرده و تا جشن نوروز نگاه می‌دارند این به آن خاطر است که رنگ سرخ برای بدخشانیان رمز نیکی و پیروزی است و جاروب را هم در سرچوبی که ارتفاع آن به اندازه یک نیزه است با پارچه­ای سرخ می‌بندند.

کودکان، جوانان و کهنسالان با بی‌قراری منتظر فرارسیدن نوروز هستند. با دمیدن صبح کاذب هم از خواب بلند می‌‌شوند و چون تمیز و پاک کردن خانه انجام می‌یابد همه در دروازه را باز می‌گذارند و شادی و سرور آغاز می‌‌شود. همسایه‌ها در حالی که چیزی از انواع خوردنی در دست دارند به خانه‌های هم آمده عید را مبارک می‌گویند.

دختران در باغ گرد هم آمده ارغنچک بازی می‌کنند (تاب بازی). جوانان در میدانی تخم چنگ (تخم مرغ بازی)، کبک جنگ، خروس جنگ و بزکشی کرده و مشغول کشتی می‌‌شوند. همه این بازی ‌ها تا پاسی از شب ادامه می‌یابد. روز دوم هم از صبح روز شادی و سرور در گذرگاه ده و کوچه آغاز شده تا آخر روز دوام می‌یابد. مراسم مردم بدخشان چنین است که در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند و گندم خوراک مخصوصی تهیه می‌کنند که به آن باج می‌گویند. در شب نوروز با فرارسیدن وقت شام بچه‌ها بام به بام گشته از روزنه درون خانه رومالی (روسری) را برای دریافت تحفه نوروزی دراز کرده که عادت را کلاغوز غوز می‌نامند در روز دوم رد کردن خواستگاری دوشیزگان نیز ممنوع است صاحب‌خانه مجبور است برخلاف میل خود برای ازدواج دخترش راضی گردد. صبح روز سوم نوروز سلام نوروزی (ایام سلام) شروع می‌گردد. اگر طی سال گذشته به این خانه عروس آورده باشند. او در این روز به دیدار والدین خود می‌رود. عموماً تجلیل نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد و کل رسم و آیین و اقداماتی که طی این روز‌ها برگزار می‌‌شود، برای بیرون کردن کینه و کدورت از دل، آشتی دادن همه آن ‌هایی که رنجیده‌اند و امید بستن به آینده نیک و درخشان و فراوانی در سال نو می‌‌باشد. مراسم عید سر سال بیشتر در خجند برپا می‌‌شود و ده روز طول می‌کشد به این مناسبت مردم به ساحل دریا می‌روند، بزاز‌ها و بقال‌ها بازار تشکیل می‌دهند، چایخانه‌ها و آشپزخانه‌ها لب رود استقرار می‌یابند، بازی‌ها و مراسم ورزشی و هنری اجرا می‌‌شود. کشتی گیر‌ها، چرخ و فلکی‌ها، آوازخوان‌ها و مال فروش‌ها هر کدام بساطی دارند و مردم به تماشای آن‌ها می‌روند. جشن جفت برادران خاص دهقانان است در ایام عید شاخ گاو‌ها را با روغن براق و برایشان اسپند دود می‌کنند.

مردم قبادیان نوروز را با شادی تمام جشن می‌گیرند، هفته‌ها پیش از نوروز به پیشوازش می‌روند و مراسم از خانه براری (خانه تکانی) و خانه سفیدکردن آغاز می‌‌شود هر چه در خانه است بیرون آمده و حیاط خانه و کوچه را سفید و پاکیزه می‌کنند.

آنان در روز چهارشنبه سال روان (سال جاری) که چهارشنبه آخران نام دارد مراسم باشکوهی دارند و هر چیز کهنه و کارآمد را جدا و تمیز کرده و ناکارآمد را به دور می‌اندازند همین طور چیز شکسته را همچنین می‌کوشند که در آن چند روز چیزی نشکند از کوه خس می‌آورند (خسی که پشمک نام دارد). همچنین از کوه هیزم، پسته و بادام می‌آورند، در میان عصر و شام آتش افروخته و همه یکایک از بالای آتش سه بازی خیز می‌زنند.  

جشن تولد نوزاد و ختنه سوران

در خانواده‌های تاجیک، به دنیا آمدن نوزاد نیز دارای جشن ویژه است، که نام­گذاری و گهواره بندان از آن جمله‌اند. ختنه سوران هم یکی از آیین‌های سنتی تاجیکان است، که با بزم‌آرایی و با برگزاری مسابقات ورزشی و تفریحی، چون کشتی سنتی و بزکشی همراه است[۳].

رقص محلی مردم تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت علاءالدین تراول، قابل بازیابی از https://www.alaedin.travel/blog/11503/

ترانه و رقص محلی

ترانه‌ها قطعاتی هستند بسیار شاد و کوتاه و در موسیقی تاجیکی به یکدیگر همانندند. بی‌گمان همانند آن چه در موسیقی ایرانی وجود دارد، بایستی آن‌ها را شاخه خالص هنر‌های عامیانه در مقام‌های تاجیکی و دستگاه‌های ایرانی دانست.

ترانه‌های تاجیکی از لحاظ آهنگ / آوا، بسیار شوخ، از نظر حرکت، روان و از جهت ضرب، رقصانند و به طور کلی با روح همه مردم پیوند دارند. واژگان شان نیز همه عامیانه اند. بایستی گفت که رقص تاجیکی هنری ملی است و مردم برای آموختن آن به کلاس و مدرسه نمی‌روند، این هنر بیان احساس به وسیله حرکت است، که چون موسیقی سینه به سینه انتقال می‌یابد. تن‌ها پوشیده، دست‌ها در آستین، دامن‌ها بلند و بر سرشان گونه‌ای مکنا قرار دارد.

مقام ضرب تاجیک، با هنر رقص سازگار است. رقص کشاورز با داس، که دروکردن را نشان می‌دهد. رقص با کوزه و ... رقص‌های جنگاورانه، رقص با شمشیر و با چوب، رقص با ابزار موسیقی که خود رقاصان می‌نوازند.

رقص با دو تار، دایره، کمانچه و ... رقص با اشیای گوناگون با زنگوله، قاشق و قوری و تمامی نواحی تاجیک‌نشین رواج دارد. ترانه زیر بخشی از ردیف مقام تاجیکی بزرگ است، که در قالب تصنیف ساخته شده‌است.

هر که آید لعلش به گفتار                             گفتیم تکرار لعلش به گفتار

یابد شفا هر دل خسته بیمار                           گفتیم تکرار دل خسته بیمار

ما گل نچیدیم از باغ بی خار                               گفتیم تکرار از باغ بی خار

و طبق معمول پیش از ترانه و پس از آن، یکه خوانی انجام می‌‌شود[۷].

مناسبات ملی و مذهبی

طبق تقویم رسمی جمهوری تاجیکستان اهم مناسبات ملی و مذهبی تاجیکستان عبارت اند از:

  • 14 نوامبر 1924؛ تأسیس جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی تاجیکستان؛
  • 16 اکتبر 1929؛ تأسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان؛
  • 9 سپتامبر 1991؛ اعلام استقلال جمهوری تاجیکستان؛
  • 24 نوامبر 1991؛ انتخاب رحمان نبی‌اف به عنوان نخستین رئیس جمهور تاجیکستان بعد از استقلال در نتیجه رفراندوم عمومی؛
  • 2 مارس 1992؛ عضویت جمهوری تاجیکستان در سازمان ملل متحد؛
  • 19 نوامبر 1992؛ انتخاب امام‌علی رحمان‌اف به عنوان رئیس شورای عالی جمهوری تاجیکستان در شانزده مین اجلاسیه شورای عالی تاجیکستان در شهر خجند؛
  • 2 نوامبر 1994؛ انتخاب امام‌علی رحمان­اف به مقام ریاست جمهوری تاجیکستان در نتیجه انتخابات سراسری عمومی و تصویب قانون اساسی جمهوری تاجیکستان؛
  • 27 ژوئن 1997؛ انعقاد سازشنامه عمومی استقرار صلح و سازگاری ملی میان حکومت جمهوری تاجیکستان و اتحاد نیرو‌های اپوزیسیون تاجیک در شهر مسکو و پایان جنگ داخلی.

علاقه مردم به اهل بیت (ع) و نزدیکی به فرهنگ ایران

به علت 70 سال سلطه کمونیسم بر آسیای مرکزی و تاجیکستان و تبلیغات آن‌ها، اعتقادات مذهبی در میان مردم رنگ باخته است. البته افراد سالخورده و میان‌سال از روحیه مذهبی و فرهنگ اسلامی برخوردارند و فرهنگ ایرانی در تمام شؤون زندگی فردی و اجتماعی و خصوصیات اخلاقی آن‌ها متجلی است. به رغم تمام تبلیغات گسترده بر ضد اسلام و آیین آن توسط حکومت کمونیستی، بعضی از مراسم مذهبی مانند ازدواج، تدفین و ختنه توسط تمام ا‌هالی مسلمان آسیای مرکزی حتی کادر‌های بالای حزب کمونیست انجام می‌شد. امروزه با استقلال این جمهوری‌ها و آزادی انجام فرایض دینی، علاقه زیادی به قرآن و کتب مذهبی در میان تاجیکان به چشم می‌خورد. مردم این جمهوری از نظر مذهبی وابستگی عمیقی به ایران دارند و آداب و سنن مذهبی آنان در اغلب موارد منطبق با آداب و سنن مذهبی در ایران است. نام علی علیه السلام در تاجیکستان نام مقدسی است و بیشترین نامی که برای فرزندان ذکور انتخاب می‌‌شود، علی می‌‌باشد. آنان برای فرزندان ذکور دو قلو تن‌ها نام‌های حسن و حسین، و برای اناث، فاطمه و زهرا را استفاده می‌کنند. مراسم نام گذاری فرزندان و درج نام آنان در پشت جلد قرآن مجید، مراسم ازدواج، مراسم تدفین، برگزاری مراسم فوت، ختم و شب هفت و چهلم و سال و نوع عزاداری زنان و غیره به شکل اسلامی ایرانی است.

عاشورا و انتظار (در شعر شاعران تاجیکستان)

«انتظار» نقطه مشترک تمام ادیان آسمانی و حتی گاه زمینی است. نجات‌دهنده می‌آید و این آغاز یک پایان بی پایان در ادیان الهی است، حال چه این نجات دهنده مهدی (عج) باشد یا «مسیح» و «یهود» یا «سوشیانت» و «بهرام ورجاوند»، و یا «ویشنو».

تاجیکستان با مردمانی مسلمان و با فرهنگ و زبانی ایرانی، از کشور‌هایی است که خود یکی از خاستگاه‌های شعر دینی و مذهبی در گذشته دور و نه چندان دور بوده‌است. «ناصر خسرو قبادیانی» بزرگ شاعری است که شعر اخلاقی و ایمانی و دینی را به اوج رسانید و هم اینک «قبادیان» در جنوب تاجیکستان، یاد و خاطره این شاعر شیعی را در خود حفظ کرده‌است. یکی دیگر از سرآمدان شعر دینی و شیعی ادب پارسی کسایی مروزی است که به سرز مین «ماوراء­النهر» تعلیق دارد و «مرو» هم اینک در ترکمنستان کنونی واقع است. نعت پیامبر (ص) و مدح ائمه اطهار (ع) همواره در این سرزمین در میان مسلمانان اهل سنت و شیعه از دیرباز وجود داشته است و شاعران فرارود (ماوراء النهر) حتی در این زمینه سرآمد بوده‌اند. به عنوان مثال شاعر اهل سنتی چون «سیف فرغانی» (متعلق به سرزمین فرغانه کنونی در ازبکستان) در قرن ششم در مصیبت امام حسین (ع) و یاران کربلایی‌اش قصیده‌ای سروده‌است که تا هنوز تازگی خود را حفظ کرده است و بسیاری از شاعران روزگار ما این شعر را از حفظ می‌خوانند:

ای قوم در این عزا بگریید                                   برکشته کربلا بگریید

در ماتم او خمش مباشید                                   یا نوحه کنید یا بگریید

اشک از پی چیست؟ تا بریزید                             چشم از پی چیست؟ تا بگریید

بی گریه سخن نگو نیاید                                   من می‌گویم شما بگریید

یکی از مشکلات پیش روی ادبیات و شعر و حتی زبان و فرهنگ مردم تاجیکستان و حتی تمام ماوراءالنهر (آسیای مرکزی کنونی) نفوذ فرهنگ روس زبانان در آن بوده‌است. این نفوذ در طی هشتاد سال سلطه «کمونیزم» بسیاری از اعتقادات دینی را در میان مردم به ضعف کشانده‌است و ادبیات و فکر و فرهنگ سلطه، مردم این سرزمین را از دین و ارزش‌های دینی و اخلاقی تا حد زیادی دور نگاه داشته‌است. با این همه چه در روزگار سلطه فرهنگ تحمیلی روسیه و چه پس از استقلال و خودشناسی مجدد این مردم، ستایش خدا و رسول الله(ص) و مدح ائمه اطهار(ع) و پرداختن به مقوله انتظار را در میان شاعران این سرزمین شاهد هستیم. به خصوص تأثیر معنوی ادبیات ایران و افغانستان بر شعر و ادب تاجیکستان در سال‌های اخیر بسیار سازنده بوده‌است. ابیات توحیدی زیر از «خیرالدین خیراندیش» شاعر تاجیک، گواه این امر است:

حق خدا باشد اگر، باید به حق باور کنیم        خلق را حق جوی و حق پیوند و حق پرور کنیم

کینه را از سینه بیرن افکنیم، آدم شویم                      سینه بی کینه را زیب سر منبر کنیم

پارسا باشیم و با توحید و صدق و بندگی                      از خدا یاد آوریم و یاد پیغمبر کنیم ...

و توحید واقعی به نعت پیامبر (ص) می‌انجامد و به مدح مولا علی (ع) که این اتفاق مبارک در شعر معاصر تاجیکستان افتاده‌است. در ادبیات گذشته این سرزمین، جواز شاعری هر شاعر بزرگی را پس از سرودن نعت پیامبر (ص) و مدح مولا علی (ع) امضا می‌‌کردند. ابیاتی از این دست گواه خوبی بر تلفیق «توحیدیه» و «نعت» است:

جمال حق فقط او دیده‌است، خیراندیش!                           هزار سجده به درگاه مصطفی کنما

یکی از شاعران تاجیک که اندیشه‌ای توحیدی و مسلمانی دارد، «کمال نصرالله» است. زاده سرز مین «پنجکنت» و همشهری «رودکی» پدر شعر پارسی. این توحیدیه با مبنا دلیل خوبی بر موحد بودن و پاک بودن شاعر است:

صبحدم نور خدا بسم الله است                            سپر تیر بلا بسم الله است

اوست زنگوله درگاه مراد

                                ای خدا معنی ما بسم الله است

و گاه ابیاتی استوار و با معنا و عمیق که به «اعتقاد معاد» اشارت دارد. این‌ها گواه حیات شعر دینی و اخلاقی در ادبیات معاصر تاجیکستان است:

من نگویم که تو دست و دل از این دنیا شوی                  دست را پل به میان دل و آن سو گردان

فرزانه خجندی از شاعران طراز اول و نواندیش شعر معاصر تاجیکستان نیز نگاهی اعتقادی و اخلاقی را با منشی زلال جمع کرده‌است و در شعرش رگه‌هایی از انتظار پاک موج می‌زند که محصول نگاه توحیدی و اشراقی اوست:

یار ما رویید از پیوند صبح و آفتاب                   من نگویم کیست او، آیینه بین و خود بیاب

یا این بیت که خود حکایت انتظار را به زیباترین و صریح ترین شکل باز می‌گوید:

ای عاشق خورشیدی، عالم نگران توست               میدان همه آن توست، جولان زن و جولان زن

در شعر شاعری چون «عطامیر خواجه» نیز این بازگشت به اصالت‌های روحانی و اشراقی به چشم می‌خورد. آن هم با تلمیحاتی شاعرانه.                  

بارال‌ها برسانم نفس رحمت خود تا رسد روز ظهور نفس رحمانی

یکی از شاعران پیش کسوت تاجیکستان، «عبدالله قادی» (ممتاز) می‌­باشد. وی علاقمند بوده که در کنار اشعار عاشقانه و صوفیانه­‌ای که می‌­سراید، شعر اخلاقی و دینی را نیز تجربه نماید. شعر‌های توحیدی، نعت پیامبر (ص)، مدح مولا علی (ع)، مدح امام حسین (ع) و شعر در مدح حضرت مهدی (عج) از این شاعر، بیانگر علاقه شخصی این شاعر به این مقوله بوده‌است. به عنوان نمونه، به این غزل زیبا اشاره می‌­نماییم.

ای باخبر ز غربت دنیای ما، علی             یک شب به خلوت دل ما هم بیا علی

سیر بهار جان دل خستگان نما                       ای عطر آسمانی در دل ر‌ها علی

در بارگاه وصل خدا با پیامبر                         جز تو که بود هم نفس با خدا، علی

آتش به جان سوختگان اوفتد اگر                       یاد آورم ز فاجعه کربلا، علی

تا اوج چرخ، نغمه فریاد‌ها رسید                        چون شعله کشیده فریاد‌ها، علی

از تیغ خصم، شیرخدا کشته شد، ولی                 جاری ست بر زبان همه ذکر یا علی

ای آفتاب مذهب و دین، تیغ بی نیام                 برگیر ذوالفقار به امر خدا، علی

باغ بهشت و روضه دارالسلام آن                 یک جلوه است از تو و آل عبا، علی

از خویش می‌ روی به تماشای کردگار                   وقت نماز و زمزمه ربّنا، علی

تا روز حشر از دل عشاق بی قرار                         سر می‌ کشد به اوج فلک، ذکر یا علی

یا این ابیات آغازین از غزلی دیگر از عبدالله قادری در مصیبت شهدای کربلا.

ز مین و آسمان غرق عزایند

به یاد کشتگان کربلایند

بگریید ای مسلمانان بگریید

که مرغان هوا هم در نوایند

یا این غزل از او که در انتظار موج می‌ زند:

دمی ز پرده برون آ و راز‌ها بشنو

نوای پرده دردیم، بانگ ما بشنو

فتد به خاک خموشان اگر گذار، تو را

حدیث کاسه سر‌ها جدا جدا بشنو

به بانگ زیر و بم عمر اعتمادی نیست

مسیر قافله مرگ از در آ بشنو

بیا بیا که جهان بی تو ظلمت آباد است

غریو اهل محبت در این سرا بشنو

یکی از شعر‌های استوار و زیبا در مدح سیدالشهدا، امام حسین (ع) محصول اندیشه و نگاه شاعر معاصر تاجیک «محمدعلی عجمی» است. عجمی هم در باب انتظار ابیاتی قابل تأمل دارد. اما نقطه اوج اشعار دینی این شاعر، شعر‌های عاشورایی اوست:

نیزه را سرور من بستر راحت کردی

شام را غلغله صبح قیامت کردی

به لب تشنه‌ات آن روز اشارت می‌‌کرد

خاتمی را که در انگشت شهادت کردی

عقل می‌خواست بمانی به حرم اما عشق

گفت بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردی

بانگ لبیک که حجاج به لب می‌آرند

آیه‌هایی ست که بر نیزه تلاوت کردی ...

یکی از شاعران نسل نو و از اشراقی گران و زلال اندیشان این عرصه شاعری است به نام محمد علی جنیدی (سیاووش). شاید این غزل نقطه اوج شعر‌های انتظار در آن سامان باشد. غزل محصول همین چند سال اخیر است و برگرفته از تجربه‌های سبک هندی و سبک نو:

انتظاران تو را صبح دمیدن دیر شد

دوستداران تو را پیغام دیدن دیر شد

چشم یعقوب از غبار دیدن تو کور گشت

صبر تیغی شد به جان، پیک رسیدن دیر شد

یاد تو در لابلای بال ‌هایم جا گرفت

این کبوتر نامه شد اما پریدن دیر شد

آن نگاه شوق از چشمان عاشق ریخت، ریخت

آمدی دیر آمدی هنگام دیدن دیر شد

«رستم و‌هاب­نیا» نیز در شمار شاعران نو اندیش و نوسرای ادبیات امروز تاجیکستان به حساب می‌­آید. انتظار نجات‌دهنده، به شکلی فطری و درونی‌شده در دل و جان و روح این شاعران وجود خود را فریاد می‌کند و هر یک از زاویه‌ای این شکوه را باز می‌نمایانند:

بر بستر سرود من ای سیمبر بیا

بر چشم شب نشسته چو نور سحر بیا

دیری ست غیر طعنه ز مردم ندیده‌ام

تلخ است روزگار بیا ای شکر بیا

صبر و شکیب و حوصله انتظار نیست

بی‌پیک و بی‌پیام بیا، بی‌خبر بیا

باقی ست تا هنوز به لب نیم جان من

در واپسین نفس چو پیام ظفر بیا ...

تماشا‌های رستم و‌هاب نیا نیز تماشا‌هایی خاص خود است. شعر او پیوند اعتراض و اشراق است. اعترض به ‌هالیوود، به کسانی که دارند جهان را به آتش می‌کشند. شعر از طنزی با معنا و اصیل نیز سود می‌برد و در پایان با انتظاری توأم با دعا به پایان می‌رسد:

در این زمان جنون جلوه ‌هالیوودی

کجا دلی تپد از نغمه‌های داوودی ...

بساط خود به چه سیاره‌ای فرستادند

که می‌کشند جهان را به سوی نابودی ...

امید من به دعای مسیح انفاسی ست

بخوان که دست به آمین کشد ورا رودی

مشهورترین و پیشکسوت‌ترین شاعر در تاجیکستان، بی گمان استاد «مؤمن قناعت» است. مؤمن قناعت از سرزمین «بدخشان باستانی» است و از برادران شیعه اسماعیلی. شعر دیگر شاعران تاجیک را مشاهده نمودیم ولی هنوز بسیارند شاعرانی که در این عرصه آثار با تأملی ارائه داده‌اند. شاعرانی که اهل سنت و «حنفی» هستند اما با افتخار اهل بیت نبوت (ع) را می‌ستایند و نام فرزندان خود را به احترام این خاندان، «حسن» و «حسین» و «فاطمه» و «زهرا» می‌گذارند. با این توضیحات شعر زبیا و به یاد ماندنی استاد مؤمن قناعت را می‌­خوانیم. این شعر شاید یکی از بهترین و زیباترین و صریح‌ترین شعر‌هایی باشد که در آن امام زمان (عج) به عنوان یک نجات‌دهنده به داد مردم تمام جهان می‌رسد[۸].

برآ ای مهدی صاحب زمان از مهد سنگینت

برآ از عالم آیینه و آیین رنگینت

که از آن عهد تا این عهد گویا تیر می‌سازی

حق مطلق علیه حیله و تزویر می‌سازی

چو من ایمان این انسان و شیطان را نمی‌بینم

به صد پیمانه می‌نوشند و پیمان را نمی‌بینم

بیا که از حقیقت آخرین پیغام می‌آیی

به سر دستان دل‌ها مژده بادام می‌آیی

موزه­‌ها (تعداد موزه ‌ها و بازدیدکنندگان)

موزه ملی تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت همگردی، قابل بازیابی از https://hamgardi.com/fa/Place/51481-6

موزه ملی تاجیکستان باستان

موزه ملی تاجیکستان باستان در سال 2001 افتتاح گردید. در این موزه بیش از صد هزار آثار و اشیا تاریخی گرد آورده شده‌است. این اشیا تاریخی در نتیجه کاوش‌‌های باستان‌شناسی از نقاط مختلف تاجیکستان پیداشده که از عهد حجر تا قرن 15 را در بر می‌‌گیرد.

مهم‌ترین آثار عهد حجر، اینئالیت و بُرُنز است که از نواحی لاهوتی (خاولینگ)، سرزم (پنجکنت) وادی حصار، وخش و بشکنت کشف گردیده‌اند.

آثاری که از تخت سنگین به دست آمده، مربوط به دوران یونانی - باختر بوده که در آن‌ها آمیزش فرهنگ شرق و غرب خیلی خوب دیده می‌‌شود. در این یادگاری دو معبد شناخته شده‌است که یکی مربوط به الهه آب و دیگری مربوط به موکل آتش است. این معبد به نام «معبد آکس» مشهور می‌‌باشد.

از این ناحیه مقدار زیادی آثار طلایی، نقره‌ای، برنجی و آلات ساخته شده از استخوان فیل پیدا شده‌‌است. مهم‌ترین آن‌ها پیکره‌‌های آپالون، مرسی، دئانیس و اسکندر مقدونی است. همچنین آثار بسیاری دیگر مربوط به این دوران یافت شده که در تالار‌های این موزه نگهداری می‌‌شود.

اشیا باستانی کشف شده در نتیجه کاوش‌های باستان­‌شناسی پنجکنت قدیمی از قرون 5 و 7 میلادی می‌‌باشد که از هنر والای دیوارگری، پیکره‌سازی و هنرمندی سغدیان خبر می‌‌دهد. این شهر که یکی از شهر‌های اساسی سغد بوده، در آن تعداد زیادی از دیواره‌نگاری‌‌ها یافت گردیده‌است. در این دیواره‌نگاری‌‌ها، اسطوره‌‌ها و روایات و مراسم‌‌های گوناگون مردم ایرانی‌نژاد به تصویر کشیده شده که مشهورترین آن‌ها صحنه‌‌های «هفتخوان رستم»، «داستان اسفندیار» و «مرگ سیاوش» می‌‌باشند.

موزه ملی کمال‌الدین بهزاد

موزه ملی کمال‌الدین بهزاد بزرگترین موزه جمهوری و یکی از مراکز مدنی و فرهنگی تاجیکستان است. این موزه در خیابان عینی شهر دوشنبه واقع گردیده است. این موزه در سال 1934 بر اساس موافقت حزب کمونیست تاجیکستان به عنوان نمایشگاه دستاورد‌های صنعتی، کشاورزی و علمی آکادم اتحاد جماهیر شوروی تأسیس شد و در سال 1959 با قرار وزارت مدنیت (وزارت فرهنگ) جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان با موزه هنر تصویری متحد گردید که اکنون هم در این موزه آثار شگفت‌انگیز و نادر موجود است. در موزه کمال‌الدین بهزاد آثار و اسنادی در ز مینه‌‌های باستان‌شناسی، نژادشناسی، دوران تشکیل حاکمیت شوروی در تاجیکستان و ساختار حیات نو در سرز مین قدیمی تاجیکان در معرض نمایش قرار دارد. همچنین انواع هنر‌های تصویری شامل نقاشی، سیاه‌قلم، تندیس‌سازی به نمایش گذاشته شده‌است.

این موزه دارای شعبه‌‌های طبیعی، تاریخ پیش از انقلاب، دوره شوروی، هنر‌های تصویری، بنیاد‌های تاریخ و کشورشناسی، علمی و مردمی است و بیش از 52 هزار (طبق آمار سال 1987) اثر نمایشی دارد. شعبه طبیعت شامل نقشه تاجیکستان، نمونه گیا‌هان و حیوانات و منابع زیرز مینی است. در شعبه تاریخ پیش از انقلاب، آثار نمایشی مربوط به تاریخ دوره میانه، تاریخ اجتماعی قوم تاجیک در دوره انقلاب سال‌های 1905-1907 مشاهده می‌‌شود که شامل  اسباب و ابزارآلات، اشیا نقره‌ای و طلایی، ظروف‌ سفالی و آثاری از هنر معماری است. افزون بر این‌ها، آثار نادری از بقایای دیوارنگاره‌‌های شهر پنجکنت قدیم، تصاویری از بنا‌های محتشم دوره تیموریان (1370 تا 1507)، عکس‌‌هایی از اولین کارخانه‌‌های صنعتی آسیای میانه و تصاویر از سران شورشی سال 1917 در شعبه مذکور وجود دارد. شعبه تاریخ شامل آثاری از این دوران‌‌ها است: پیروزی انقلاب اکتبر و ایجاد حاکمیت شوروی در تاجیکستان (1917 تا 1926)، غلبه سوسیالیسم (1926 تا 1929)، اوضاع کشاورزی جمهوری در دوران جنگ جهانی دوم (1929 تا 1944)، تاجیکستان در سال‌های جنگ بزرگ وطنی (1941 تا 1945)، رشد صنعت کشاورزی جمهوری بعد از جنگ (1946 تا 1959)، پیشرفت صنعت پنبه‌کاری در جمهوری (1946 تا 1980)، صنعت کشاورزی در دوره سوسیالیسم (1959 تا 1980)، پیشرفت صنعت نیروی برق (1946 تا 1980)، صنعت ماشین‌سازی و فلزکاری (1946 تا 1980)، پیشرفت صنایع معادن، صنایع سبُک، وسایط نقلیه، صنعت مخابرات، ساختمان سازی و آبادانی، ترقی سطح علم و دانش، ادبیات و هنر، مؤسسه‌‌های مدنی و فرهنگی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، بهداشت، تأمینات اجتماعی، ورزش (1948 تا 1980) و غیره.

در شعبه‌‌های مردمی، اسناد تاریخ و دین و مذاهب و … نیز وجود دارد. در تهیه و تکمیل مجموعه‌‌های گوناگون این موزه، دانشمندان مشهوری چون  م.س. آندریف، ا. ی. یاکبوفسکی، م. اِ. دیاکونف، اِ. کسلیاکوف. ب.ا. لتونسکی، ا. مختاراف، ن.ن. نعمت‌اف نقش اساسی داشته‌اند.

فرهنگ کتابت، کتابداری و کتابخانه در تاجیکستان

کتابخانه­‌های عمومی

در جمهوری تاجیکستان 68 ناحیه و شهر وجود دارد که در هر ناحیه، شهر و مرکز ولایت کتابخانه‌ای جهت استفاده علاقمندان تاسیس یافته‌است. اهم اطلاعات مربوط به کتابخانه ‌های عمده جمهوری تاجیکستان به شرح ذیل می‌باشد:

جدول شماره 1. کتابخانه­‌های مهم جمهوری تاجیکستان

ردیف نام کتابخانه ذخیره کتاب
1 کتابخانه ملی ابولقاسم فردوسی حدود 3500000
2 کتابخانه دولتی کودکان میرسعید میرشکر 91425
3 کتابخانه تاش خواجه اسیری ولایت سغد 388328
4 کتابخانه ولایتی امین­جان شکوهی استان ختلان 66600
5 کتابخانه لاهوتی شهر دوشنبه 2731608
6 کتابخانه ولایتی بدخشان کوهستانی 53422
7 کتابخانه کودکان بدخشان کوهستانی 4260
8 کتابخانه کودکان ولایت سغد 63017
9 کتابخانه کودکان منطقه کولاب استان ختلان 63017
10 کتابخانه صدرالدین عینی در کولاب ---
11 کتابخانۀ رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
12 کتابخانۀ پژوهشگاه فرهنگ فارسی - تاجیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
13 کتابخانه علمی آکادمی‌علوم جمهوری تاجیکستان
14 کتابخانۀ ولایتی تاشخواجه اسیری خجند
15 اتاق ایران دانشکدۀ زبان و ادبیات تاجیکی دانشگاه ملی تاجیکستان
16 اتاق ایران دانشکدۀ شرق‌شناسی دانشگاه ملی تاجیکستان
17 اتاق ایران دانشگاه آموزگاری تاجیکستان

کتابخانه ملی ابوالقاسم فردوسی

کتابخانه ملی ابوالقاسم فردوسی یکی از اولین و بزرگ‌ترین مؤسسه‌‌های علمی جمهوری تاجیکستان می‌‌باشد که در ماه ژانویه سال 1933 تأسیس شده‌است. پیش از تأسیس کتابخانه ملی فردوسی در شهر دوشنبه، کتابخانه‌‌ها و قرائت خانه‌‌های کوچکی نیز در سطح  شهر و پارک‌‌ها  وجود داشت که عبارت بودند از: 1-کتابخانه لشکر سوم تیراندازی ترکستان(1923)؛ 2- کتابخانه قرائت خانه؛ 3- کتابخانه باغ استراحت.

در کتابخانه ملی فردوسی تاجیکستان تمام کتاب‌های چاپی جمهوری و خارج از جمهوری نیز  وجود دارد.

این کتابخانه دارای شعبه‌‌های زیر است:

  • شعبه تحقیقات علمی؛
  • شعبه علمی و روش شناسی؛
  • شعبه کتابشناسی ملی؛
  • شعبه اطلاعات و کتابشناسی؛
  • شعبه تک میل کتاب؛
  • شعبه تنظیم؛
  • شعبه ادبیات و تهیه فهرست‌‌ها؛
  • شعبه سرویس‌دهی؛
  • شعبه تبادل ادبیات خارجی؛
  • شعبه دستخط‌‌ها.

در سال 1977 شعبه اخبارات علمی در مورد مسائل  اجتماعی و هنری تاجیکستان در کتابخانه  تأسیس شد که اساس کار این  شعبه عبارت است از:

  • اسناد چاپ شده؛
  • کتاب‌ها؛
  • کتابچه‌‌ها؛
  • نشریات ادواری؛
  • مطبوعات ادواری؛
  • نقشه‌‌ها؛
  • یادداشت‌‌ها؛
  • دستنوشت­‌ها؛
  • 2707 نسخه‌‌های دستنویس؛
  •  10806 نسخه‌‌های چاپ  سنگی و نشریات امروزه به زبان‌های  ملل شرق؛
  • 2077 مجلات و روزنامه‌‌ها و….

کتابخانه تا سال 1986 دارای 2731608 نسخه کتاب در موضوعات مختلف بود. این کتابخانه که با روش کاتالوگی به مراجعین سرویس می‌‌دهد، دارای 8 سالن مطالعه با گنجایش 1000 نفر بوده و در طول سال نزدیک به 500 هزار مراجعه کننده دارد.

شعبه دستنویس­‌ها

این شعبه که در سال 1933  تاسیس گردید، در طول فعالیت خود شمار زیادی دستنویس‌ها و نوشته‌‌های سنگی و نشریات پیش از انقلاب اکتبر را جمع‌آوری کرده است.

شعبه ادبیات خارجی

کتابخانه ملی فردوسی با بیش از 70 کتابخانه در 30 کشور دنیا رابطه داشته و در ز مینه ادبیات تبادل محصولات چاپی دارد.

از سال 1956 نیز شعبه  ادبیات تکنیکی و علوم دقیق فعالیت می‌‌کند که دارای  195 هزار کتاب است.

شعبه اطلاعات و بیبلوگرافی

این شعبه در سال 1938 تاسیس شده دارای لغتنامه‌‌ها و قاموس‌‌های بسیار غنی است و هم اکنون  مشغول تدوین کتابنامه‌ و جمع‌آوری اطلاعات درباره مسائل کشاورزی، علوم و فرهنگ می‌‌باشد.

شعبه اخبارات عل می‌پیرامون فرهنگ و هنر

این شعبه در سال 1977 تأسیس گردید که هدف اساسی آن کار با متخصصان و عالمان تخصص‌‌های گوناگون فرهنگ و هنر می‌‌باشد.

کتابخانه دولتی ابوالقاسم لاهوتی

کتابخانه دولتی ابوالقاسم لاهوتی (سال تاسیس 1933) که مخزن آن تا سال 1986 (بر اساس آمار موجود در دائره‌المعارف تاجیکستان شوروی چاپ سال 1981 شهر دوشنبه) دارای  2731608 نسخه کتاب می‌‌باشد.

کتابخانه کودکان شهر دوشنبه

این کتابخانه که برای کودکان و نونهالان پیش‌بینی شده بود، در سال 1948  تأسیس گردید و مخزن آن تا سال 1976 دارای 103022 نسخه کتاب بوده‌است. دیگر کتابخانه‌‌های مهم شهر دوشنبه عبارتند از:

کتابخانه‌‌های استانی جمهوری تاجیکستان

  • کتابخانه «دوستی خلق‌‌ها»ی شهر نارک؛
  • کتابخانه «دوستی خلق‌‌ها»ی شهر نارک در سال 1974 با تلاش و کوشش  رئیس وقت ساختمان سد نارک شهر نارک  تأسیس گردید.

تا سال 1979 مخزن کتابخانه دارای 62 هزار نسخه کتاب بود. این کتابخانه دارای  یک سالن مطالعه و یک سالن مطبوعات است.

دیگر کتابخانه‌‌های مهم استانی

  • کتابخانه تاش خواجه اسیری استان سغد در شهر خجند که در سال 1919 تأسیس گردید؛
  • کتابخانه مرکزی استان خودمختار بدخشان کوهی در شهر خاروغ که در سال 1925 تأسیس گردید؛
  • کتابخانه صدرالدین عینی شهر کولاب که در سال 1974 تأسیس شد.

جوایز و نشان‌های دولتی تاجیکستان

جایزه ‌های دولتی

در کشور تاجیکستان جایزه دولتی به نام «ابوعلی سینا» در بخش علم و فن، جایزه به نام «اسماعیل سامانی» در بخش صناعت و معماری و جایزه به نام ابوعبدالله رودکی در بخش ادبیات به فعالین و نخبگان حوزه ‌های مربوطه اعطا می‌گردد.

عناوین افتخاری

در تاجیکستان عناوین افتخاری (هنرپیشه شایسته تاجیکستان، هنرپیشه خلقی تاجیکستان، کارمند شایسته تاجیکستان، نویسنده، شاعر خلقی تاجیکستان، خواننده خلقی تاجیکستان، ارباب علم و تکنیک تاجیکستان، ارباب هنر تاجیکستان، اهداکننده خون افتخاری تاجیکستان) به شایستگان اهدا می‌گردد.

جوایز دولتی

جایزه عالی، عنوان «قهرمان تاجیکستان» نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه یک نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه دو نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه سه نشان «زرین تاج» درجه یک نشان«زرینتا» درجه دو نشان «زرین تاج» درجه سه نشان «اسماعیل سامانی» درجه یک نشان «اسماعیل سامانی» درجه دو نشان «اسماعیل سامانی»  درجه سه نشان «دوستی» نشان «اسپیتا مین» درجه یک نشان «اسپیتا مین» درجه دو نشان «شرف» درجه یک نشان «شرف» درجه دو مدال «جسارت» مدال «خدمت شایسته »مدال «شفقت»، مدال «مرزبان شجاع تاجیکستان[۹][۱۰]».

نیز نگاه کنید به

فرهنگ عمومی ژاپن؛ فرهنگ عمومی سودان؛ فرهنگ عمومی زیمبابوه؛ فرهنگ عمومی سوریه؛ فرهنگ عمومی افغانستان؛ فرهنگ عمومی سنگال؛ فرهنگ عمومی کوبا؛ فرهنگ عمومی کانادا؛ فرهنگ عمومی لبنان؛ فرهنگ عمومی تونس؛ فرهنگ عمومی روسیه؛ فرهنگ عمومی چین؛ فرهنگ عمومی ساحل عاج؛ فرهنگ عمومی مصر؛ فرهنگ عمومی فرانسه؛ فرهنگ عمومی اسپانیا؛ فرهنگ عمومی اوکراین؛ فرهنگ عمومی قطر؛ فرهنگ عمومی سیرالئون؛ فرهنگ عمومی اتیوپی؛ فرهنگ عمومی مالی؛ فرهنگ عمومی گرجستان؛ فرهنگ عمومی قزاقستان؛ فرهنگ عمومی بنگلادش؛ فرهنگ عمومی سریلانکا؛ فرهنگ عمومی تایلند؛ فرهنگ عمومی آرژانتین؛ فرهنگ عمومی اردن

پاورقی

[i] - حوت، در سال شمار کشاورزی تاجیک، نام ماهی است که به ماه میلادی با اواخر ماه فوریه برابر است. در جنوب تاجیکستان، به ویژه در نواحی کوهستانی، این جشن را حوت بابای آخون یا حوت آخون ملا نعیم می‌­نامیدند.

[ii] - سنگینی

[iii] - میربچه: بچه امیر یا حاکم را گویند. به معنی جوان و بزرگ منش نیز است.

[iv] - قاش: واژه ترکی است، به معنی ابرو

[v] - قلپاق: سرپوش و کلاه

[vi] - لوچک: لخت

[vii] - ظاهراً مقصود یک گونه ابزار موسیقی است.

[viii] - قیله یا قلیه، گوشت پاره پاره شده و کوفته است.

[ix] - کوتل: کتل و تپه است.

[x] - در گویش تاجیکی ییلاق را ای لاق، یعنی منطقه سردسیر نامند.

[xi] - جفت، عبارت از دو گاو است، که هنگام شخم زدن زمین، آن­‌ها را به یوغ می‌بندند و جفت بستن، یعنی زمین را با گاو و شخم زدن. منظور از جفت براری نیز مراسم شخم‌زنی زمین و کشت بهاری است.

[xii] - چلپک: خمیر نازکی که در روغن داغ، بریان شود. در سیستان نیز به همین نام و کیفیت تهیه می‌‌شود.

[xiii] - کفچه: قاشق چوبین.

[xiv] - دفچه: دف کوچک / دایره کوچک.

[xv] - آش در تاجیکستان به معنی پلو به کار می‌­رود. در اصل معنی آن، خوراک پخته و گرم است.

[xvi] - فطیری است که آن را ورز داده و طبقه طبقه ساخته و در تنور بپزند.

[xvii] - آرد را خمیر کرده و ریز ریز می‌­کنند. سپس با پیاز و زنجبیل و سبزیجات آمیخته و با روغن در تنور می‌­پزند، که آن را چگلدک گویند.

کتابشناسی

  1. افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگی‌های اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 183.
  2. افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگی‌های اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 223.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگی‌های اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 217.
  4. روزی احمد (1993)، برفی، «گاهنامه مردم گیاه»، سال اول، شماره اول، شهر دوشنبه، تاجیکستان، ص 48 - 46
  5. رجبی (1989). ص 134-245.
  6. افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگی‌های اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 184-193.
  7. افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگی‌های اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 212-213.
  8. قزوه (1384). ص 54.
  9. برگرفته از http://iranembassytj.com/fa/a/ghadr.html
  10. زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 228-258.