موسیقی در روسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۲: خط ۲:


=== تفاوت‌های موسیقی شرق و غرب ===
=== تفاوت‌های موسیقی شرق و غرب ===
بسیار واضح و طبیعی است که موسیقی ملت‌های مختلف از بسیاری از جهات چه از نظر فنی و هنری و چه از حیث اجتماعی و فرهنگی متفاوت باشد. بدین طریق موسیقی غربی با موسیقی شرقی بطور ریشه‌ای و پایه‌ای با هم تفاوت‌های اساسی دارند و موسیقی کشورهایی همچون آلمان، فرانسه، ایتالیا و [[روسیه]] با اینکه از نظر پایه به هم نزدیک‌اند از حیث کیفیت و حالت با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. اصیل‌ترین مکاتب موسیقی در دنیا سه مکتب هستند. مکتب آلمانی و در کنارش مکتب اتریشی‌ است که در واقع مکتب اتریشی هم به ‌نوعی با تفاوت‌های اندک، مشتق شده از مکتب آلمانی است. یکی دیگر، مکتب فرانسوی‌ است که سبک خودش را دارد و دیگری هم مکتب روسی.  مکتب [[روسیه]] از آن دو مکتب بسیار جوان‌تر است، به دلیل اینکه خود روس‌ها اصلاً نسبت به کشورهای دیگر که صاحب موسیقی کلاسیک شدند و به جایگاه پیشرفته‌ای هم دست پیداکردند، خیلی دیرتر شروع کردند. در قیاس با فرانسه، ایتالیا و آلمان حتی به دویست‌سال هم نمی‌رسد. ایتالیا و فرانسه بیش از هزار سال است و آلمان هم نزدیک به هزارسال می‌شود که فرهنگ این نوع موسیقی را دارد، اما در [[روسیه]] دویست سال هم نیست. با این حال توانسته مکتب اصیلی را ایجاد کند. درواقع می‌شود گفت از دو مکتب فرانسوی و به ویژه آلمانی الهام گرفته است و در عین حال به زبان شخصی خودش دست پیدا کرده است. این برمی‌گردد به یک سری پایه‌های موسیقیایی، یعنی پایه‌هایی که درواقع از راه آن، شخصیت‌سازی و شکل‌گیری ذهنیت موسیقیایی در دانشجویان و هنرآموزان شکل می‌گیرد. می‌توان گفت این نه تنها در آهنگ‌سازی، بلکه در نوازندگی و خوانندگی هم وجود دارد وبه هیچ عنوان هیچکدام از این مکتب‌ها برتر از آن دیگری نیست. هرکدام از این‌ها مانند گلی هستند با رایحه‌ی خودشان.
بسیار واضح و طبیعی است که موسیقی ملت‌های مختلف از بسیاری از جهات چه از نظر فنی و هنری و چه از حیث اجتماعی و فرهنگی متفاوت باشد. بدین طریق موسیقی غربی با موسیقی شرقی بطور ریشه‌ای و پایه‌ای با هم تفاوت‌های اساسی دارند و موسیقی کشورهایی همچون آلمان، فرانسه، ایتالیا و [[روسیه]] با اینکه از نظر پایه به هم نزدیک‌اند از حیث کیفیت و حالت با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. اصیل‌ترین مکاتب موسیقی در دنیا سه مکتب هستند. مکتب آلمانی و در کنارش مکتب اتریشی‌ است که در واقع مکتب اتریشی هم به ‌نوعی با تفاوت‌های اندک، مشتق شده از مکتب آلمانی است. یکی دیگر، مکتب فرانسوی‌ است که سبک خودش را دارد و دیگری هم مکتب روسی.  مکتب [[روسیه]] از آن دو مکتب بسیار جوان‌تر است، به دلیل اینکه خود روس‌ها اصلاً نسبت به کشورهای دیگر که صاحب موسیقی کلاسیک شدند و به جایگاه پیشرفته‌ای هم دست پیداکردند، خیلی دیرتر شروع کردند. در قیاس با فرانسه، ایتالیا و آلمان حتی به دویست‌سال هم نمی‌رسد. ایتالیا و [[فرانسه]] بیش از هزار سال است و آلمان هم نزدیک به هزارسال می‌شود که فرهنگ این نوع موسیقی را دارد، اما در [[روسیه]] دویست سال هم نیست. با این حال توانسته مکتب اصیلی را ایجاد کند. درواقع می‌شود گفت از دو مکتب فرانسوی و به ویژه آلمانی الهام گرفته است و در عین حال به زبان شخصی خودش دست پیدا کرده است. این برمی‌گردد به یک سری پایه‌های موسیقیایی، یعنی پایه‌هایی که درواقع از راه آن، شخصیت‌سازی و شکل‌گیری ذهنیت موسیقیایی در دانشجویان و هنرآموزان شکل می‌گیرد. می‌توان گفت این نه تنها در آهنگ‌سازی، بلکه در نوازندگی و خوانندگی هم وجود دارد وبه هیچ عنوان هیچکدام از این مکتب‌ها برتر از آن دیگری نیست. هرکدام از این‌ها مانند گلی هستند با رایحه‌ی خودشان.


=== پیدایش [[مکتب موسیقی روسی]] ===
=== پیدایش [[مکتب موسیقی روسی]] ===

نسخهٔ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۲۹

موسیقی، به هر نوا و صدایی گفته می‌شود که شنیدنی و خوشایند باشد و انسان یا موجودات زنده را دچار تحولی کند. واژه موسیقی از واژه­ای یونانی و گرفته شده از کلمه Mousika و مشتق از کلمه Muse می‌باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان می‌باشد. موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیله آواها گفته‌اند که مهم‌ترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونه‌ای که خوشایند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد؛ پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کرده‌اند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخه‌های ریاضی می‌دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفته‌اند همانند ابو علی‌سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا، از موسیقی نام برده است ولی از آنجا که همه ویژگی‌های موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز می‌دانند. در هر صورت موسیقی امروز؛ دانش و هنری گسترده است که دارای بخش‌های گوناگون و تخصصی می‌باشد به تعابیر دیگر لفظ موسیقی در اصل به قاف مفتوح و الف مقصوره است که آن مخفف موسیقار از واژه‌های عرب ترکیبی است از (موسی) به معنی نغمه و (قی) به معنی خوش و لذت انگیز ذکر شده است.

تفاوت‌های موسیقی شرق و غرب

بسیار واضح و طبیعی است که موسیقی ملت‌های مختلف از بسیاری از جهات چه از نظر فنی و هنری و چه از حیث اجتماعی و فرهنگی متفاوت باشد. بدین طریق موسیقی غربی با موسیقی شرقی بطور ریشه‌ای و پایه‌ای با هم تفاوت‌های اساسی دارند و موسیقی کشورهایی همچون آلمان، فرانسه، ایتالیا و روسیه با اینکه از نظر پایه به هم نزدیک‌اند از حیث کیفیت و حالت با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند. اصیل‌ترین مکاتب موسیقی در دنیا سه مکتب هستند. مکتب آلمانی و در کنارش مکتب اتریشی‌ است که در واقع مکتب اتریشی هم به ‌نوعی با تفاوت‌های اندک، مشتق شده از مکتب آلمانی است. یکی دیگر، مکتب فرانسوی‌ است که سبک خودش را دارد و دیگری هم مکتب روسی.  مکتب روسیه از آن دو مکتب بسیار جوان‌تر است، به دلیل اینکه خود روس‌ها اصلاً نسبت به کشورهای دیگر که صاحب موسیقی کلاسیک شدند و به جایگاه پیشرفته‌ای هم دست پیداکردند، خیلی دیرتر شروع کردند. در قیاس با فرانسه، ایتالیا و آلمان حتی به دویست‌سال هم نمی‌رسد. ایتالیا و فرانسه بیش از هزار سال است و آلمان هم نزدیک به هزارسال می‌شود که فرهنگ این نوع موسیقی را دارد، اما در روسیه دویست سال هم نیست. با این حال توانسته مکتب اصیلی را ایجاد کند. درواقع می‌شود گفت از دو مکتب فرانسوی و به ویژه آلمانی الهام گرفته است و در عین حال به زبان شخصی خودش دست پیدا کرده است. این برمی‌گردد به یک سری پایه‌های موسیقیایی، یعنی پایه‌هایی که درواقع از راه آن، شخصیت‌سازی و شکل‌گیری ذهنیت موسیقیایی در دانشجویان و هنرآموزان شکل می‌گیرد. می‌توان گفت این نه تنها در آهنگ‌سازی، بلکه در نوازندگی و خوانندگی هم وجود دارد وبه هیچ عنوان هیچکدام از این مکتب‌ها برتر از آن دیگری نیست. هرکدام از این‌ها مانند گلی هستند با رایحه‌ی خودشان.

پیدایش مکتب موسیقی روسی

تا اواخر قرن 18 موسیقی روسی منحصر به سرودهای مذهبی و آهنگ‌های محلی بود. موسیقی مذهبی از قرن 18 برای چند صدا تنظیم شد و این نخستین گامی بود که در راه موسیقی علمی‌ برداشته شد. با آنکه موسیقی محلی روسی بسیار پرمایه و قابل توسعه بود، معهذا اشراف و شاهزادگان روسی تنها به موسیقی غربی مخصوصاً آثار آهنگ‌سازان ایتالیایی و آلمانی توجه داشتند و چون مشوقی برای آهنگ‌سازان روسی نبود تا مدتی دراز موسیقی روسی به حال ابتدایی ماند. در این دوره غالباً نوازندگان و آهنگ‌سازان غربی به روسیه دعوت می‌شدند و در کاخ‌ها و تالارهای کنسرت که فقط به روی اشراف و طبقه اول روسیه باز بود قطعاتی اجرا می‌کردند. از بین آهنگ‌سازان ایتالیایی پائیسیلو چند اپرای مشهور خود را مانند نینا تو آرایشگر شهر سویل در روسیه را نوشت.

وقتی مکتب موسیقی علمی روسی در حال تشکیل بود، شاهزادگان و اشراف روسی هیچ گونه کمکی به تأسیس آن نکردند وقتی در بسیاری موارد چون «موسیقی جدید» را «غیر قابل استماع» می‌پنداشتند از کار شکنی و استهزاء خودداری نکردند. با همه این مشکلات گلینکا پایه موسیقی روسی را بنا گذاشت و آهنگ‌سازان آینده روسی به حدی در این راه موفقیت یافتند که در مدتی کمتر از صد سال موسیقی روسیه از کلیه کشورهای موسیقی حتی آلمان و ایتالیا پیش افتاد و مکتب‌های دیگر را تحت تأثیر قرار داد.

تاریخچه موسیقی روسیه

هنرمندان روس بینش مختص به خودی داشته و اشکال وارداتی هنر را بشدت متحول کردند. هجوم‌های خارجی در قرون 17 و 18، همچنین سیاست غرب‌گرایی دوران پتر کبیر باعث شد هنر روسیه تحت تأثیر روندهای جدید سکولاریسم قرار گیرد. درنتیجه توجه جامعه هنری روسیه به اروپای غربی معطوف شد. اشکال هنری که در دوران قرون وسطا از طرف کلیسای ارتدکس ممنوع اعلام شده بودند، نواختن موسیقی با آلات موسیقی و اثار دراماتیک وارد جریان هنری کشور شد. اواسط قرن هجدهم در روسیه خلق باله، اپرا، موسیقی کلاسیک و معماری سبک باراکو رونق یافت. قبول مسیحیت در روسیه باعث شد هنرهای زیبا در این کشور به شدت تحت تاثیر انواع وارداتی هنر مسیحی در نقاشی، موسیقی، معماری و ادبیات روسیه قرار گیرد. روس‌ها در قرن دهم به دنیای موسیقی غربی وارد شدند، هنگامی که شاهزاده ولادیمیر اهل کی‌یف تصمیم گرفت همه باید مسیحی شوند. کلیسای روسیه به موسیقی محلی توجهی نداشت و در سده ۱۷ پیشوای کلیسا، تصنیف‌های موسیقی را ممنوع کرد و در مسکو آن‌ها را در اتش سوزاندند. پتر کبیر به موسیقی علاقه داشت و کاترین کبیر به اپرای کمیک فرانسوی. میخاییل گلینکا نخستین آهنگساز روس است و آثار موسیقی خودرا بر مبنای ترانه‌های محلی ساخت. او دو اپرای معروف داشت، یک زندگی برای تزار، روسلان و لودمیلا. میلی بالاکیرف چهار آهنگ‌ساز جوان دیگر را دور خود جمع کرد، سزار کویی، الکساندر بردین، ریمسکی کورساکوف و موسرگسکی. اینها پنج قدرتمند موسیقی روسیه شدند. از میان این‌ها، کورساکوف معروفتر بود. اودر نیروی دریایی کار می‌کرد. سوییت شهرزاد و کاپریچیو اسپانیول او معروف است.

در قرن نوزدهم اپراها و باله‌های درخشان و بجا ماندنی «میخاییلگلینکا»، «الکساندر بارودین»، «پتر چایکوفسکی»، «نیکلای ریمسکی-کورساکوف» و «مودستموسورگسکی» نمونه‌های ماندنی نبوغ روسیه در زمینه پیوند زدن اشکال ملی و خارجی بودند. تحت مدیریت «کنستانتین استانیسلاوسکی» و «ولادیمیر نمیرویچدانچنکو» تئاترهنری مسکو آثار مشهور «آنتون چخوف» و آثار رئالیستی «ماکسیم گورکی» را روی صحنه به نمایش گذاشتند. اوایل قرن نوزدهم حرکت پیشاهنگی در زمینه هنر شروع شد. ازسال 1900 تا 1917 در هنر روسیه موسیقی نوآورانه «آلکساندر سکریابین» و «ایگوراستراوینسکی»، نقاشی ساده‌گرای نوین «ناتالیا گونچارووا»، «واسیلی کاندینسکی» و «میخاییل لاریونوف» و باله‌های مشهور «سرگی دیاگیلف»، رقص مشهور «آنا پاولووا»، «وائیسلاو نژینسکی» و «اید روبینشتین» نمونه‌های این هنر بودند که تا امروز شهرت دارند.

آثار انقلابی هنر پیشاهنگی روسیه در سال‌های اول دوران شوروی ادامه یافتند. هرچند آن‌ها بزودی زیر فشار دیکتاتوری استالین رنگ باختند. طی سالیان طولانی حکومت شوروی از نظریه هنر رئالیسم سوسیالیستی برای سانسور هنرها استفاده می‌کرد. در نتیجه آثار موسیقی «دمیتری شوستاکوویچ» و «سرگی پروکوفیف» نیز زیر سانسور رفتند. از سال‌های 30 تا 70 قرن بیستم هنرمندان مختلفی به مبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند که بین آن‌ها می‌توان به موسیقیدانانی چون «سرگی پروکوفیف» و «دمیتری شوستاکوویچ» و فیلم‌سازانی مانند «سرگی ایزنشتین»، «وسه‌والود پودوفکین» و «آندره تارکوفسکی» اشاره نمود. آثار ابداعی پیشاهنگان روسیه، بین هنرمندان مهاجر به غرب و هنرمندان ناراضی که در شوروی باقی مانده بودند، بر آنچه که باید به جریان اصلی هنر در روسیه بعد از شوروی تبدیل می‌شد تأثیر گذاشتند. اواسط سال‌های 1980 آثاربسیاری از هنرمندان در دسترس توده‌های وسیع قرار گرفتند. بین آن‌ها می‌توان به نقاشی‌های «مارک شاگال» و «واسیلی کاندینسکی» نقاشان مهاجر و مجسمه‌های مدرن «ارنستنیئیزوستنی» اشاره کرد. در اوایل دهه ۶۰ میلادی، نوعی موسیقی زیرزمینی در شوروی پا گرفتکه روس‌ها به آن «Bard» می‌گویند. این سبک را خواننده و شاعرانی به وجود آوردند که نه شعر‌هایشان مجوز چاپ می‌گرفت، نه آهنگ‌هایی که بر مبنای این اشعار می‌خواندند، اجازه پخش می‌یافت. آن‌ها با یک گیتار و معمولاً به روش آکوردگیری، اشعارشان را که غالباًروایی و از زبان اول شخص مفرد بود، می‌خواندند. در این سبک که شعر را بر آهنگ ارجحیت می‌داد، آهنگ‌ها نه به قصد به فروش رساندن آلبوم، بلکه تنها به قصد شنیده شدن خوانده می‌شدند.

موسیقی مدرن روسیه

جشنواره موسیقی روسیه در دانشگاه آیو ارویداد منحصر به فردی در ابداع و نوع خود می‌باشد. برنامه آن شامل سه کنسرت و بسیاری سخنرانی‌ها، کارگاه‌ها و کلاس‌های مهارت می‌باشد. سیزده استاد فعلی و سابق کنسرواتوار دولتی چایکوفسکی مسکو، و همچنین، دانشجویان و فارغ التحصیلان اخیرآن، ازشرکت کنندگان فعال درآن می‌باشند. چنین فستیوالی و یا مشابه آن چه در روسیه و چه در هیچ جای دنیا مشاهده نشده است. به دو دلیل در این فستیوال تنها آن دسته از آهنگ‌سازانی می‌توانند شرکت داشته باشند که با این موسسه همکاری دارند. اول اینکه کنسرواتور مسکو در طول چند دهه با افتخار یکی از بهترین موسسات آموزشی موسیقی در سراسر جهان بوده است. و دوم به دلیل این می‌باشد که پس از وضعیت پست پروستریکا اقتصادی در روسیه، بسیاری ازآهنگ‌سازان روسی معروف و یا جوان آینده دار و مستعد به مسکو نقل مکان کردند و به نحوی با کنسرواتوار مسکو مرتبط شدند. اگر که تا زمان پرسترویکا موسسات دولتی موسیقی چون اتحادیه آهنگ‌سازان شوروی وجود داشتند که ایدئولوژی دولت را مورد حمایت قرار می‌دادند و متناسب با معیار‌های ایدئولوژیک دولت کار می‌کردند، اما پس از پرسترویکا و کاهش بودجه دولتی، فعالیت تنها در بخش آموزشی و تاحدودی در زمینه‌های کنسرت‌های عمومی باقی ماند.

اگر که تاریخچه موسیقی مسکو و دیگر شهرهای بزرگ روسیه کمابیش همانند شهرهای اروپایی می‌باشد، اما شهرهای کوچک و روستاها در مجموع زیاد با موسیقی درگیر نبوده‌اند و آنگونه که در شهرهای بزرگ روسیه موسیقی جریان داشت در آن‌ها نبود. در روسیه امروز عدم حمایت از زیرساخت‌های اساسی وجود دارد. ارتباطات ضعیف، جاده‌های نامتناسب (بدون بزرگراه‌ها، و اغلب حتی آسفالت) و هزینه‌های بالای حمل و نقل، فقدان اطلاعات کامل (از دیگر مطبوعات موسیقی و ادبیات جاهای دیگر) و اغلب عدم وجود برق و تلفن ارتباطات، فعالیت آهنگ‌سازان را غیر ممکن می‌سازد. و اما در پایتخت شرایط مطلوب تری وجود دارد. به عنوان مثال، هزینه‌های معمولی خرید یک CD - ROM معمولی در رابطه با حقوق و دستمزد مردم متوسط، قابل مقایسه باخرید کالاهای لوکس می‌باشد. درتمام روسیه تنها یک رادیو موسیقی کلاسیک وجود دارد («ارفِی»)، و آن هم در شرایط بدی به سر می‌برد. و همچنین کانال تلویزیونی فرهنگ که در شهرهای محدودی دسترسی به آن ممکن است.

15 سال پیش در مسکو تنها دوگروه وجود داشت که مشغول به کار در رابطه با موسیقی مدرن بودند. گروه ابزارهای کوبه‌ای مارک پکارسکی و گروه تکنوازی بالشوی تئاتر. در حال حاضر، علاوه بر این تیم معروف، بسیاری دیگر نیز وجود دارد: برای مثال گروهی که به نام نماش معروف جان کِیج 4’33 و یا گروه جوان «Opus Posth» به رهبری تاتیانا گریندِنکو. دو نفر از افراد حاضر در هیئت علمی جشنواره کنسرواتوار مسکو- اس.ساوِنکو و اس.زاگنی- از اعضای گروه «اجرای شهودی» Ad Hoc Group می‌باشند که در آن خود آهنگ‌سازان موسیقی‌های خود و دیگران را اجرا می‌کنند. قابل ذکر است که یکی از سه سالن کنسرواتور مسکو، راخمانینوفسکی، یکی از مراکز اصلی برگزاری آزمون‌های موسیقی شده است. و اجرا کنندگان بزرگ موسیقی و رهبران موسیقی مدرن، پروفسورهای کنسرواتور مسکو شده‌اند و در آنجا گروه اجرای مدرن را تشکیل داده‌اند. پروفسورهای کنسرواتور مسکو آهنگ‌سازان بزرگ روسی چون پ.چایکوفسکی، اس.تانِیِف، ان.مایاکوفسکی، د.شوستاکوویچ، اِ.دنیسوف بوده‌اند. در آن کسانی چون آ.سکریابین، اس.راخمانینوف، گ.سویریدوف درس خوانده‌اند. این آهنگ‌سازان به موسیقی یک آغاز روسی بخشیدند. موسیقی آن‌ها از همان ابتدا تا کنون همانند یک پیام از کشور بزرگ شمالی با فرهنگ غنی و سنت‌های فلکلور شناخته شده است. سنت گرایی تا به امروز یکی از جریان‌های پیشرو در موسیقی روسیه بوده است که بر اساس کاربرد تکنیک‌های آهنگسازی آکادمیک و فلکلور در خلق آثار توسعه یافته است. در دوره شوروی این جریان به سختی از جانب دولت حمایت می‌شد. تمامی آهنگ‌سازان روسی دوره شوروی به نحوی توجه خاصی به آن معطوف داشته‌اند. در دوره مدرن نیز علاقه به این جریان از موسیقی کم نشده است و نمایندگان آن در جشنواره و.آگافونیکوف و ای.دوبکووا می‌باشند. شروع «روسی» به شدت در موسیقی آهنگ‌سازانی که آثارشان در رابطه با سنت‌های کلیسایی ارتدوکس روسی است، محسوس است. با وجود تفاوت در متدهای خلق اثر، آن‌ها در یک گرایش روحانی مشترکند: تصویر دنیای معاصر را از دریچه منشور تفکر فلسفی می‌بینند. در ربع آخر قرن بیستم، پس از منع و آزار، سنت‌های آواز کلیسایی روسی توسط برخی از آهنگ‌سازان روسی چون یو.بوتسکو، ام.کولونتای، ال.کارِف، آ. گالاوین با مقتضیات زمان سازگار شدند.

مینیمالیسم در زندگی موسیقی روسیه دیر وارد شد، یک ربع قرن پس از پس از دوران شکوفایی آن در آمریکا. با افزودن چند نمونه از تمرین به تاریخ خود، مینیمالیسم، با جذب ویژگی‌های سنتی روسی به خود-عمق بیان و موضوعات مفهومی- تغییر یافت. اِ.دوبینِتس در سخنرانی خود درباره مینیمالیسم روسی و درباره نمایندگان اصلی آن که فارغ التحصیلان کنسرواتوار مسکو هستند (و.مارتینوف، اس.زاگنی، آ.باگاتوف، پ.کارمانوف) سخن گفته است. منتقد بزرگ موسیقی روسی و مفسر رادیو، و همچنین تولید کننده جشنواره موسیقی معاصر مسکو «جایگزین»، دیمیتری اوخوف، شنوندگان را با اکسپریمنتالیسم روسی که بیش‌تر مرتبط با ابزارهای غیر آکادمیک (مولتی‌مدیا، هپنینگ، جاز، تئاتر ابزاری) است، آشنا می‌کند. پس از او یکی از آهنگسازان اکسپریمنتالیسم روسی سرگِی زاگنی است که برنده جایزه د.کیج می‌باشد. آخرین جریانی که در جشنواره موسیقی مسکو ارائه می‌شود موسیقی الکترو آکوستیک می‌باشد. توسعه موسیقی الکتروآکوستیک در سطح جهانی در روسیه آغاز شد، زمانی که در آغاز دهه بیستم قرن 20، مخترع بزرگ فیزیک، لئو تِرمِن آزمایش‌های ساخت اولین ابزار الکتریکی موسیقی ترمن وُسک-را به نمایش گذاشت. به سرعت این ابزار در سراسر دنیا پخش شد. پس از آ«یک فیلم مستند راجع به «ترمن- ادیسه الکتریکی» ساخته شد که به دنبال آن مدیر استودیوی موسیقی الکتریکی دانشگاه آیوا، لورنس فریتس، کار ترمن را به نمایش گذاشت[۱][۲].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ЕленаДубинец،http://www.mmv.ru/reviews/20-09-2000_dubvstupl.htm
  2. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،