تاریخ ادبیات معاصر لبنان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[لبنان]] از خاستگاههای ادبیات نوین عرب است. نفوذ فرهنگ، زبان و ادبیات مغرب زمین | [[پرونده:ابراهیم الیازجی.png|پیوند=https://wikimelal.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AC%DB%8C.png|بندانگشتی|405x405پیکسل|ابراهیم الیازجی]] | ||
[[لبنان]] از خاستگاههای ادبیات نوین عرب است. نفوذ فرهنگ، زبان و ادبیات مغرب زمین که از قرون گذشته در این سرزمین کوچک آغاز شده بود، در نیمههای قرن نوزدهم از راه آموزش و تبلیغات گروههای تبشیری فزونی گرفت و زمینههایی را فراهم آورد که با عنوان جنبش نوزایی در ادبیات عرب شناخته میشود. پیشگامان این جبنش عموماً ادیبان مسیحی<ref>الصلیبی، کمال. (1991). بيت بمنازل كثيرة: الكيان اللبناني بين التصور و الواقع. (ترجمة: عفيف الرزاز). الجزء الاول. الطبعة الثانية. بيروت: [https://naufal.hachette-antoine.com/ مؤسسة نوفل]، ص. 66.</ref> و دانشآموخته مدارس و مراکز آموزشی وابسته به گروههای تبشیری غربی و یا انجمنهای دینی مسیحی بودند. برنامههای آموزشی این مراکز، تقلیدی از آموزشهای غربی و زبانهای خارجی نیز زبان رایج آموزشی بود. آشنایی با فرهنگ و ادبیات غربی به تدریج رویکردهای ادبی جدیدی را تبلور بخشید که با فرهنگ و ادبیات کلاسیک عرب تفاوت داشت. گسترش مراکز آموزشی و چاپ و انتشار کتب و نشریه و ترجمه برخی آثار ادبی اروپایی، تأسیس محافل و انجمنهای ادبی با رویکردهای جدید، چالشهایی را میان نوگرایان و محافظهکاران پدید آورد. نوگرایان خواستار گسست از ادبیات کهن بودند و محافظهکاران اما در برابر آنان قرار گرفتند. از دل این چالش، جریان نوینی سربرآورد که مآلاندیش بود و ادامه این نزاع را برنمیتافت. این جریان جدید دریافته بود برای حفظ سنتهای کهن بایستی گذشته با تمام منابع غنی آن مورد مطالعه قرار گیرد و ارزشهای آن بار دیگر متناسب با اقتضائات زمانه در پایگاههای زندگی مردم تأیید و تثبیت گردد. بدین سان احیای زبان و قومیت عربی در [[لبنان]] محور اهتمام مکتب جدیدی قرار گرفت که با نام ناصیف الیازجی (1800 –1871) پیوند خورد. او تلاش کرد تا با احیای زبان و ادبیات خالص کهن، نارساییهای نوگرایان را از نظر شیوه و تفکر در نوردد.<ref>گیب هامیلتون. (1371). ادبیات نوین عرب. (ترجمه: دکتر یعقوب آژند). تهران: [https://www.ketabettelaat.com/book/ انتشارات اطلاعات]، ص. 15.</ref> مجمع الادب فی فنون الادب (1865)، الطرازفی المعانی و البیان (186)، ثالث القمرین، فصل الخطاب، نفحة الریحان (شعر – 1864) و مجمع البحرین (1856) از جمله آثار الیازجی بودند که در نظم و نثر عربی در این دوره پدید آمدند<ref>البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الثانی). بيروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. 576.</ref> و در احیای ادبیات کهن نقش داشتند.ناصیف الیازجی و فرزندش ابراهیم که پس از مرگ او، میراثدار ادبی پدر شد، هر دو دانشآموخته مراکز آموزشی وابسته به پروتستانهای آمریکایی و انگلیسی بودند و با تشویقهای آنان بود که پاسداری از زبان و میراث ادبی را فراخوان دادند. ابراهیم الیازجی اولین ادیب مسیحی بود که در دهه هشتاد قرن نوزدهم بر ضرورت بیداری قومی در میان عربها تأکید ورزید.<ref>الصلیبی، کمال. (1991). بيت بمنازل كثيرة: الكيان اللبناني بين التصور و الواقع. (ترجمة: عفيف الرزاز). الجزء الاول. الطبعة الثانية. بيروت: [https://naufal.hachette-antoine.com/ مؤسسة نوفل]، ص. 67.</ref> همزمان با تلاشهای این جریان ادبی، در شهر بیروت مکتب دیگری در حال شکلگیری بود که در نهایت، آن را تحت نفوذ خود درآورد. این مکتب در عین حال که با هدف الیازجی در خصوص احیای ادبیات کهن موافق بود، تلاش میکرد تا عناصر ارزشمند ادبیات و فنون ادبی غرب را نیز جذب کند. بطرس البستانی (1819-1883) از بنیانگذاران این جریان ادبی نوین بود که در بیشتر انواع ادبی پیشگام بود. وسعت مطالعات و دانش او در دائرةالمعارف مشهورش که در نوع خود در ادبیات عرب بینظیر است، انعکاس یافت. <ref>گیب هامیلتون. (1371). ادبیات نوین عرب. (ترجمه: دکتر یعقوب آژند). تهران: [https://www.ketabettelaat.com/book/ انتشارات اطلاعات]، ص. 16.</ref> این جریان که بر تلفیق ادبیات کهن عرب با نوآوریهای ادبی در غرب تأکید داشت، به زودی هوادارانی یافت و بدین سان طی نیمه اول قرن بیستم زمینه خلق آثار ادبی نوین در همه انواع آن فراهم شد.<ref>جبور جبراییل. (1338). ادبیات عربی معاصر در لبنان، الدراسات الادبية، سال اول شماره ۱ بیروت: [https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A9 الجامعة اللبنانية]، ص. 79.</ref><ref>صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: [https://alhoda.ir موسسه فرهنگی،هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 193_195</ref> | |||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
خط ۵: | خط ۶: | ||
* [[زبان و ادبیات لبنان]] | * [[زبان و ادبیات لبنان]] | ||
* [[تاریخ لبنان]] | * [[تاریخ لبنان]] | ||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی روسیه]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کانادا]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کوبا]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تونس]] | |||
* [[ادبیات کلاسیک ژاپنی]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی افغانستان]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مصر]] | |||
* [[ادبیات باستان در چین]] | |||
* [[تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سنگال]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۲۷
لبنان از خاستگاههای ادبیات نوین عرب است. نفوذ فرهنگ، زبان و ادبیات مغرب زمین که از قرون گذشته در این سرزمین کوچک آغاز شده بود، در نیمههای قرن نوزدهم از راه آموزش و تبلیغات گروههای تبشیری فزونی گرفت و زمینههایی را فراهم آورد که با عنوان جنبش نوزایی در ادبیات عرب شناخته میشود. پیشگامان این جبنش عموماً ادیبان مسیحی[۱] و دانشآموخته مدارس و مراکز آموزشی وابسته به گروههای تبشیری غربی و یا انجمنهای دینی مسیحی بودند. برنامههای آموزشی این مراکز، تقلیدی از آموزشهای غربی و زبانهای خارجی نیز زبان رایج آموزشی بود. آشنایی با فرهنگ و ادبیات غربی به تدریج رویکردهای ادبی جدیدی را تبلور بخشید که با فرهنگ و ادبیات کلاسیک عرب تفاوت داشت. گسترش مراکز آموزشی و چاپ و انتشار کتب و نشریه و ترجمه برخی آثار ادبی اروپایی، تأسیس محافل و انجمنهای ادبی با رویکردهای جدید، چالشهایی را میان نوگرایان و محافظهکاران پدید آورد. نوگرایان خواستار گسست از ادبیات کهن بودند و محافظهکاران اما در برابر آنان قرار گرفتند. از دل این چالش، جریان نوینی سربرآورد که مآلاندیش بود و ادامه این نزاع را برنمیتافت. این جریان جدید دریافته بود برای حفظ سنتهای کهن بایستی گذشته با تمام منابع غنی آن مورد مطالعه قرار گیرد و ارزشهای آن بار دیگر متناسب با اقتضائات زمانه در پایگاههای زندگی مردم تأیید و تثبیت گردد. بدین سان احیای زبان و قومیت عربی در لبنان محور اهتمام مکتب جدیدی قرار گرفت که با نام ناصیف الیازجی (1800 –1871) پیوند خورد. او تلاش کرد تا با احیای زبان و ادبیات خالص کهن، نارساییهای نوگرایان را از نظر شیوه و تفکر در نوردد.[۲] مجمع الادب فی فنون الادب (1865)، الطرازفی المعانی و البیان (186)، ثالث القمرین، فصل الخطاب، نفحة الریحان (شعر – 1864) و مجمع البحرین (1856) از جمله آثار الیازجی بودند که در نظم و نثر عربی در این دوره پدید آمدند[۳] و در احیای ادبیات کهن نقش داشتند.ناصیف الیازجی و فرزندش ابراهیم که پس از مرگ او، میراثدار ادبی پدر شد، هر دو دانشآموخته مراکز آموزشی وابسته به پروتستانهای آمریکایی و انگلیسی بودند و با تشویقهای آنان بود که پاسداری از زبان و میراث ادبی را فراخوان دادند. ابراهیم الیازجی اولین ادیب مسیحی بود که در دهه هشتاد قرن نوزدهم بر ضرورت بیداری قومی در میان عربها تأکید ورزید.[۴] همزمان با تلاشهای این جریان ادبی، در شهر بیروت مکتب دیگری در حال شکلگیری بود که در نهایت، آن را تحت نفوذ خود درآورد. این مکتب در عین حال که با هدف الیازجی در خصوص احیای ادبیات کهن موافق بود، تلاش میکرد تا عناصر ارزشمند ادبیات و فنون ادبی غرب را نیز جذب کند. بطرس البستانی (1819-1883) از بنیانگذاران این جریان ادبی نوین بود که در بیشتر انواع ادبی پیشگام بود. وسعت مطالعات و دانش او در دائرةالمعارف مشهورش که در نوع خود در ادبیات عرب بینظیر است، انعکاس یافت. [۵] این جریان که بر تلفیق ادبیات کهن عرب با نوآوریهای ادبی در غرب تأکید داشت، به زودی هوادارانی یافت و بدین سان طی نیمه اول قرن بیستم زمینه خلق آثار ادبی نوین در همه انواع آن فراهم شد.[۶][۷]
نیز نگاه کنید به
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی روسیه
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کانادا
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کوبا
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تونس
- ادبیات کلاسیک ژاپنی
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی افغانستان
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مصر
- ادبیات باستان در چین
- تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سنگال
کتابشناسی
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). بيت بمنازل كثيرة: الكيان اللبناني بين التصور و الواقع. (ترجمة: عفيف الرزاز). الجزء الاول. الطبعة الثانية. بيروت: مؤسسة نوفل، ص. 66.
- ↑ گیب هامیلتون. (1371). ادبیات نوین عرب. (ترجمه: دکتر یعقوب آژند). تهران: انتشارات اطلاعات، ص. 15.
- ↑ البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الثانی). بيروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. 576.
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). بيت بمنازل كثيرة: الكيان اللبناني بين التصور و الواقع. (ترجمة: عفيف الرزاز). الجزء الاول. الطبعة الثانية. بيروت: مؤسسة نوفل، ص. 67.
- ↑ گیب هامیلتون. (1371). ادبیات نوین عرب. (ترجمه: دکتر یعقوب آژند). تهران: انتشارات اطلاعات، ص. 16.
- ↑ جبور جبراییل. (1338). ادبیات عربی معاصر در لبنان، الدراسات الادبية، سال اول شماره ۱ بیروت: الجامعة اللبنانية، ص. 79.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی،هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 193_195