گروه‌های قومی پشتون افغانستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
پشتون‌ها از لحاظ ساختار درون قومی به سه گروه یا سه تیره بزرگ قومی تقسیم می‌شوند: ۱. درانی  (نام اولیه‌اش ابدالی)؛ 2. غلزایی؛ 3. پشتون‌های شرق یا بردرانی.
[[پشتون در افغانستان|پشتون‌ها]] از لحاظ ساختار درون قومی به سه گروه یا سه تیره بزرگ قومی تقسیم می‌شوند: ۱. درانی  (نام اولیه‌اش ابدالی)؛ 2. غلزایی؛ 3. [[پشتون در افغانستان|پشتون‌های]] شرق یا بردرانی.


هرکدام از این سه گروه عمده قومی در درون خود به ده‌ها طایفه و زیرگروه قومی (خیل) تقسیم می‌شوند. مرکز اقتدار درانی‌ها در [[قندهار]] و غرب [[افغانستان]]، مرکز اقتدار غلزایی‌ها در ننگرهار و جنوب افغانستان به‌ویژه پکتیا، خوست و پکتیکا بوده و مرکز اقتدار پشتون‌های شرق یا بردرانی‌ها، پیشاور و غرب رود سند در منطقه پنجاب بوده است.
هرکدام از این سه گروه عمده قومی در درون خود به ده‌ها طایفه و زیرگروه قومی (خیل) تقسیم می‌شوند. مرکز اقتدار درانی‌ها در [[قندهار]] و غرب [[افغانستان]]، مرکز اقتدار غلزایی‌ها در ننگرهار و جنوب افغانستان به‌ویژه پکتیا، خوست و پکتیکا بوده و مرکز اقتدار پشتون‌های شرق یا بردرانی‌ها، پیشاور و غرب رود سند در منطقه پنجاب بوده است.


'''قوم درانی (ابدالی).'''نام قدیم قوم درانی، ابدالی است، معروف است که ابدالیان از اولاد حسن ابدال، که قبرش در پیشاور است، هستند و گفته می‌شود این لقب را ابومحمد ابدال چشتی به این قوم داده است، پس از آنکه [[احمدخان ابدالی افغانستان|احمدخان ابدالی]] به سلطنت رسید «در پی خوابی‌که روحانی معروف چمکنی دید».<ref name=":0">الفینستون، مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص ۳۵۹.</ref> به او لقب در (مروارید) دوران یا در دران داده شد. بعدها این لقب به قوم او نیز اطلاق شد و نام ابدالی به درانی تغییر یافت و او خود را شاه در دران یا به‌طور خلاصه درانی نامید. بنابراین، نام این قوم قبل از سلطنت احمدشاه ابدالی و بعد از سلطنت احمدشاه درانی است. احمدشاه نیز قبل از سلطنت به [[احمدخان ابدالی افغانستان|احمدخان ابدالی]] مشهور بود و پس از رسیدن به سلطنت به احمدشاه درانی مشهور شد. قوم درانی (یا ابدالی) به دو شاخه مهم زیرک و پنج‌پا تقسیم شده بود. «از آن دو شاخه، نه شاخه دیگر برخاسته‌اند: چهار شاخه پوپلزی، الکوزی و اچکزی به زیرک تعلق دارند؛
'''قوم درانی (ابدالی).'''نام قدیم قوم درانی، ابدالی است، معروف است که ابدالیان از اولاد حسن ابدال، که قبرش در پیشاور است، هستند و گفته می‌شود این لقب را ابومحمد ابدال چشتی به این قوم داده است، پس از آنکه [[احمدخان ابدالی افغانستان|احمدخان ابدالی]] به سلطنت رسید «در پی خوابی‌که روحانی معروف چمکنی دید».<ref name=":0">الفینستون، مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص ۳۵۹.</ref> به او لقب در (مروارید) دوران یا در دران داده شد. بعدها این لقب به قوم او نیز اطلاق شد و نام ابدالی به درانی تغییر یافت و او خود را شاه در دران یا به‌طور خلاصه درانی نامید. بنابراین، نام این قوم قبل از سلطنت احمدشاه ابدالی و بعد از سلطنت احمدشاه درانی است. احمدشاه نیز قبل از سلطنت به [[احمدخان ابدالی افغانستان|احمدخان ابدالی]] مشهور بود و پس از رسیدن به سلطنت به احمدشاه درانی مشهور شد. قوم درانی (یا ابدالی) به دو شاخه مهم زیرک و پنج‌پا تقسیم شده بود. «از آن دو شاخه، نه شاخه دیگر برخاسته‌اند: چهار شاخه پوپلزی، الکوزی و اچکزی به زیرک تعلق دارند؛پنج شاخه نورزی، علی زی، اسحاق زی، خوگیانی و ماکو به پنج‌پا متعلق‌اند؛ پوپلزی از همه شاخه‌ها نامی‌تر است و شاهان [[افغانستان]] از میان آنان برخاسته‌اند».<ref name=":0" />


پنج شاخه نورزی، علی زی، اسحاق زی، خوگیانی و ماکو به پنج‌پا متعلق‌اند؛ پوپلزی از همه شاخه‌ها نامی‌تر است و شاهان [[افغانستان]] از میان آنان برخاسته‌اند».<ref name=":0" /> هریک از شاخه‌های ذکرشده، به شعبه‌ها و تیره‌های متعدد تقسیم می‌شود و نام‌های طایفه‌ای متفاوتی دارند؛ برای مثال، نام طایفه احمدخان سدوزایی است. سدوزایی معروف‌ترین طایفه قوم درانی و شعبه‌ای از پوپلزی بوده و مسکن عمده آنان شهرهای صفا و [[قندهار]] بوده؛ جد اعلای این طایفه فردی موسوم به اسدالله بوده و نام تیره او به تلفظ عامیانه «سدو» نامیده شده است و سدوزایی درواقع بازماندگان اسدالله بوده‌اند. سدو مخفف اسدالله است. شاخه مهم دیگر قوم درانی، بارکزایی است و طایفه محمدزایی،که از زمان دوست‌ محمدخان حکومت [[افغانستان]] را در دست می‌گیرند، از این شاخه برخاسته‌اند و زیرمجموعه شاخه بارکزایی محسوب می‌شوند. بارکزیان در جنوب [[قندهار]]، دره ارغستان و کرانه [[رود هیرمند]] سکونت داشته‌اند. اهمیت آنان بعد از پوپلزیان بوده است. درانی‌ها به نسبت غلزایی‌ها اصالت قوی و نژادی بیشتری داشتند. درگذشته، بر اثر فشار غلزایی‌ها از حدود [[قندهار]] به طرف هلمند، فراه و [[هرات]] رانده شدند؛ ولی پس از تصرف [[قندهار]] به دست شاه‌عباس صفوی، ابدالی‌ها که در این جنگ به او کمک کرده بودند موقعیت بهتری به دست آوردند و به‌تدریج به حوالی [[قندهار]] عودت کردند. درانیان به دلیل نزدیکی به ایران، عموما فارسی را می‌دانند.آنان مردمانی شاد و مهمان‌نواز هستند، حتی اگر یک نفر هندو به خانه آنان می‌رفت همانند دیگران پذیرایی می‌شده است.
هریک از شاخه‌های ذکرشده، به شعبه‌ها و تیره‌های متعدد تقسیم می‌شود و نام‌های طایفه‌ای متفاوتی دارند؛ برای مثال، نام طایفه احمدخان سدوزایی است. سدوزایی معروف‌ترین طایفه قوم درانی و شعبه‌ای از پوپلزی بوده و مسکن عمده آنان شهرهای صفا و [[قندهار]] بوده؛ جد اعلای این طایفه فردی موسوم به اسدالله بوده و نام تیره او به تلفظ عامیانه «سدو» نامیده شده است و سدوزایی درواقع بازماندگان اسدالله بوده‌اند. سدو مخفف اسدالله است. شاخه مهم دیگر قوم درانی، بارکزایی است و طایفه محمدزایی،که از زمان دوست‌ محمدخان حکومت [[افغانستان]] را در دست می‌گیرند، از این شاخه برخاسته‌اند و زیرمجموعه شاخه بارکزایی محسوب می‌شوند. بارکزیان در جنوب [[قندهار]]، دره ارغستان و کرانه [[رود هیرمند]] سکونت داشته‌اند. اهمیت آنان بعد از پوپلزیان بوده است. درانی‌ها به نسبت غلزایی‌ها اصالت قوی و نژادی بیشتری داشتند. درگذشته، بر اثر فشار غلزایی‌ها از حدود [[قندهار]] به طرف هلمند، فراه و [[هرات]] رانده شدند؛ ولی پس از تصرف [[قندهار]] به دست شاه‌عباس صفوی، ابدالی‌ها که در این جنگ به او کمک کرده بودند موقعیت بهتری به دست آوردند و به‌تدریج به حوالی [[قندهار]] عودت کردند. درانیان به دلیل نزدیکی به ایران، عموما فارسی را می‌دانند.آنان مردمانی شاد و مهمان‌نواز هستند، حتی اگر یک نفر هندو به خانه آنان می‌رفت همانند دیگران پذیرایی می‌شده است.


'''قوم غلزایی  (غلجایی).''' نام قوم غلزایی با املاهای متفاوتی مانند غلجایی، غلزایی، غلیجایی و غلجه‌زایی نوشته شده است، اما از میان آنها غلزایی بیش از موارد دیگر ترجیح داده شده است «به علت اینکه با دیگر کلمات مانند آن در [[افغانستان]] مانند (سدوزایی)، (بارکزایی)، (یوسفزایی)، (پوپلزایی) و غیره شبیه است»؛<ref>افشار یزدی، محمود (1380). افغان نامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، جلد اول، ص۱۱۰.</ref> به‌علاوه پسوند «زای» و «زی» در زبان پشتو و در میان پشتون‌ها زیاد به‌کار می‌رود و ظاهرا از ریشه «زاده» فارسی است و به معنای «فرزند» و همچنین رویش است. راجع‌به اصل‌ونسب غلزایی‌ها تشکیک و اختلاف‌نظر بیشتری وجود دارد تا درانی‌ها، برخی محققان غلزایی‌ها یا غلجایی‌ها را از طایفه‌های ترک و از اعقاب ترکان خلج می‌دانند؛ بارتولد شکل خواندن کلمه خلج از روی اشتقاقی است که می‌نویسد: «... رشیدالدین و بعضی از مؤلفان ترک ذکر می‌کنند. در هندوستان که یکی از سلسله‌ها از بین این قوم بیرون آمده است این نام طایفگی را خلج (به کسر خا) تلفظ می‌کردند. خلج‌ها بعد زبان افغانی را قبول کردند و با افاغنه یکی شدند و اکنون در بین افغان‌ها (پشتون‌ها) پرجمعیت‌ترین طوایف را تشکیل می‌دهند».<ref>بارتولد، و (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران (حمزه سردادور، ترجمه). تهران: انتشارات طوس، ص۱۰۵.</ref> این دسته از محققان درانی‌ها را دارای ریشه قومی (پشتون) و بومی بیشتری می‌دانند. تا پیش از تشکیل حکومت درانی (۱۷۴۷)، غلزایان از دیگر پشتون‌ها نام‌آورتر بودند و پیش از احمدشاه درانی، حکومت محلی هوتکی را تشکیل داده بودند. خلجیان یکی از خاندان‌های سلطنتی در هند بوده و از قبایل افغان برشمرده می‌شود. با سقوط دولت خلجی در هند، این کلمه از رواج افتاد و قومی به نام غلجی ظهور کرد. چنین نتیجه‌گرفته می‌شودکه غلزیان یا غلجائیان همه از خلجیان هستند.گفته می‌شود که خلجیان از شهر خلچ یا خلج در کرانه [[آمودریا]] یا در شمال غرب [[قندهار]] بوده‌اند. برخی نیز خلجیان را یک فرقه مذهبی می‌پندارند که به قوم خاصی تعلق ندارند. در این زمینه دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت است؛ ولی آنچه امروز پذیرفته شده است آن است که غلزایی یک شعبه مهم قوم پشتون است. تیره غلزایی چندین طایفه است؛ از جمله: «هوتکی، توخی، تره‌کی، اندری، سهاک، سلیمان خیل، علی خیل، ابراهیم خیل، هودخیل، ناصری، وردک، میخیل، استوریان، کندی، متی، بختیاری».<ref>علیقلی، میرزا (اعتمادالسلطنه) (1376). تاریخ وقایع و سوانح افغانستان (میرهاشم محدث، ویرایش). تهران: انتشارات امیرکبیر، ص33-43.</ref> همچنین طوایف داور، کاکر، جدران (یا زدران)، خستوال، جاجی، منگل، شینواری، خروتی، توری، وزیری، طوطا خیل، تره خیل، تنای، صافی، و غیره الفینستون می‌نویسد: «غلزیان به خاندان‌های توران و برهان تقسیم می‌شده و دارای هشت شاخه‌اند. خاندان توران بزرگ‌تر و متشکل از خیل‌های هوتکی و توخی است که شاهان غلزی از خیل نخست و وزیران از خیل دوم برخاسته‌اند. اقوام سلیمان خیل، علی خیل، اندر (سهاک) و تره‌کی از خاندان برهان‌اند. در مورد خیل خروتی، غلزیان هم مطمئن نیستند که آن را به کدام خاندان مربوط می‌دانند. به اینها خیل شیرپای (پاو) را هم باید افزود».<ref>الفینستون،مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص۳۹۰.</ref> غلزیان ساکن در غرب منطقه پشتون‌نشین به درانیان شبیه‌ترند؛ ولی غلزیان ساکن در شرق منطقه پشتون‌نشین به همسایگان شرقی خود شباهت بیشتری دارند تا به درانیان. غلزیان اطراف [[کابل]] شباهت کمتری به غلزیان جنوب دارند. هریک از گروه‌های قومی غلزایی قبیله‌های متعددی دارند؛ برای مثال، مهم‌اند که از قبایل مرزی است دارای ۱۲ زیر قبیله است یا قبیله وزیری که در دو سوی مرز سکونت دارد دارای زیرگروه‌های متعدد است. غلزایی‌ها در وادی [[رود کابل]] و تا پیوستن آن به منطقه بردرانیان، در جنوب [[رود کابل]] بین کوه‌های سفیدکوه و [[کوه های سلیمان افغانستان|سلیمان]] در شرق، هزاره‌جات در غرب و [[قندهار]] در جنوب ساکن‌اند. دره ترنک متعلق به درانیان است؛ ولی بخش پایانی آن شروع منطقه غلزی است و تا [[رود کابل]] ادامه می‌یابد. حد جنوبی منطقه غلزی به‌درستی مشخص نیست. غلزایی‌ها در سراسر [[افغانستان]] پراکنده‌اند. درگذشته هوتکی از قبایل مهم غلزایی بود؛ ولی بعدها سلیمان خیل اهمیت بیشتری یافت.سلیمان خیل در میدان شهر و غزنی سکونت دارند و درگذشته از حبیب‌الله کلکانی، مشهور به بچه سقا، علیه [[امان‌الله خان]] حمایت‌کردند. در میان غلزایی‌ها، توری‌ها شیعه هستند.آنها در دره‌ای عمیق ساکن‌اند و رود کورم آن را از [[کوه های سلیمان افغانستان|کوه‌های سلیمان]] جداکرده است.
'''قوم غلزایی  (غلجایی).''' نام قوم غلزایی با املاهای متفاوتی مانند غلجایی، غلزایی، غلیجایی و غلجه‌زایی نوشته شده است، اما از میان آنها غلزایی بیش از موارد دیگر ترجیح داده شده است <blockquote>«به علت اینکه با دیگر کلمات مانند آن در [[افغانستان]] مانند (سدوزایی)، (بارکزایی)، (یوسفزایی)، (پوپلزایی) و غیره شبیه است»؛<ref>افشار یزدی، محمود (1380). افغان نامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، جلد اول، ص۱۱۰.</ref> </blockquote>به‌علاوه پسوند «زای» و «زی» در زبان پشتو و در میان پشتون‌ها زیاد به‌کار می‌رود و ظاهرا از ریشه «زاده» فارسی است و به معنای «فرزند» و همچنین رویش است. راجع‌به اصل‌ونسب غلزایی‌ها تشکیک و اختلاف‌نظر بیشتری وجود دارد تا درانی‌ها، برخی محققان غلزایی‌ها یا غلجایی‌ها را از طایفه‌های ترک و از اعقاب ترکان خلج می‌دانند؛ بارتولد شکل خواندن کلمه خلج از روی اشتقاقی است که می‌نویسد:<blockquote>«... رشیدالدین و بعضی از مؤلفان ترک ذکر می‌کنند. در هندوستان که یکی از سلسله‌ها از بین این قوم بیرون آمده است این نام طایفگی را خلج (به کسر خا) تلفظ می‌کردند. خلج‌ها بعد زبان افغانی را قبول کردند و با افاغنه یکی شدند و اکنون در بین افغان‌ها ([[پشتون در افغانستان|پشتون‌ها]]) پرجمعیت‌ترین طوایف را تشکیل می‌دهند».<ref>بارتولد، و (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران (حمزه سردادور، ترجمه). تهران: انتشارات طوس، ص۱۰۵.</ref></blockquote>این دسته از محققان درانی‌ها را دارای ریشه قومی (پشتون) و بومی بیشتری می‌دانند. تا پیش از تشکیل حکومت درانی (۱۷۴۷)، غلزایان از دیگر پشتون‌ها نام‌آورتر بودند و پیش از احمدشاه درانی، حکومت محلی هوتکی را تشکیل داده بودند. خلجیان یکی از خاندان‌های سلطنتی در هند بوده و از قبایل افغان برشمرده می‌شود. با سقوط دولت خلجی در هند، این کلمه از رواج افتاد و قومی به نام غلجی ظهور کرد. چنین نتیجه‌گرفته می‌شودکه غلزیان یا غلجائیان همه از خلجیان هستند.گفته می‌شود که خلجیان از شهر خلچ یا خلج در کرانه [[آمودریا]] یا در شمال غرب [[قندهار]] بوده‌اند. برخی نیز خلجیان را یک فرقه مذهبی می‌پندارند که به قوم خاصی تعلق ندارند. در این زمینه دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت است؛ ولی آنچه امروز پذیرفته شده است آن است که غلزایی یک شعبه مهم قوم پشتون است. تیره غلزایی چندین طایفه است؛ از جمله:<blockquote>«هوتکی، توخی، تره‌کی، اندری، سهاک، سلیمان خیل، علی خیل، ابراهیم خیل، هودخیل، ناصری، وردک، میخیل، استوریان، کندی، متی، بختیاری».<ref>علیقلی، میرزا (اعتمادالسلطنه) (1376). تاریخ وقایع و سوانح افغانستان (میرهاشم محدث، ویرایش). تهران: انتشارات امیرکبیر، ص33-43.</ref> </blockquote>همچنین طوایف داور، کاکر، جدران (یا زدران)، خستوال، جاجی، منگل، شینواری، خروتی، توری، وزیری، طوطا خیل، تره خیل، تنای، صافی، و غیره الفینستون می‌نویسد:<blockquote>«غلزیان به خاندان‌های توران و برهان تقسیم می‌شده و دارای هشت شاخه‌اند. خاندان توران بزرگ‌تر و متشکل از خیل‌های هوتکی و توخی است که شاهان غلزی از خیل نخست و وزیران از خیل دوم برخاسته‌اند. اقوام سلیمان خیل، علی خیل، اندر (سهاک) و تره‌کی از خاندان برهان‌اند. در مورد خیل خروتی، غلزیان هم مطمئن نیستند که آن را به کدام خاندان مربوط می‌دانند. به اینها خیل شیرپای (پاو) را هم باید افزود».<ref>الفینستون،مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص۳۹۰.</ref> </blockquote>غلزیان ساکن در غرب منطقه پشتون‌نشین به درانیان شبیه‌ترند؛ ولی غلزیان ساکن در شرق منطقه پشتون‌نشین به همسایگان شرقی خود شباهت بیشتری دارند تا به درانیان. غلزیان اطراف [[کابل]] شباهت کمتری به غلزیان جنوب دارند. هریک از گروه‌های قومی غلزایی قبیله‌های متعددی دارند؛ برای مثال، مهم‌اند که از قبایل مرزی است دارای ۱۲ زیر قبیله است یا قبیله وزیری که در دو سوی مرز سکونت دارد دارای زیرگروه‌های متعدد است. غلزایی‌ها در وادی [[رود کابل]] و تا پیوستن آن به منطقه بردرانیان، در جنوب [[رود کابل]] بین کوه‌های سفیدکوه و [[کوه های سلیمان افغانستان|سلیمان]] در شرق، هزاره‌جات در غرب و [[قندهار]] در جنوب ساکن‌اند. دره ترنک متعلق به درانیان است؛ ولی بخش پایانی آن شروع منطقه غلزی است و تا [[رود کابل]] ادامه می‌یابد. حد جنوبی منطقه غلزی به‌درستی مشخص نیست. غلزایی‌ها در سراسر [[افغانستان]] پراکنده‌اند. درگذشته هوتکی از قبایل مهم غلزایی بود؛ ولی بعدها سلیمان خیل اهمیت بیشتری یافت.سلیمان خیل در میدان شهر و غزنی سکونت دارند و درگذشته از حبیب‌الله کلکانی، مشهور به بچه سقا، علیه [[امان‌الله خان]] حمایت‌کردند. در میان غلزایی‌ها، توری‌ها شیعه هستند.آنها در دره‌ای عمیق ساکن‌اند و رود کورم آن را از [[کوه های سلیمان افغانستان|کوه‌های سلیمان]] جداکرده است.


'''بردرانی  (یا درانیان بالا).''' قبایل ساکن در بخش شمال شرقی منطقه پشتون‌نشین، که محدود به [[کوه‌های هندوکش افغانستان|کوه‌های هندوکش]]، رود سند، کوه‌های نمک و [[کوه های سلیمان افغانستان|کوه‌های سلیمان]] است بردرانی نامیده می‌شوند. این نام را احمدشاه درانی به آنان داد. بردرانیان شامل ختک، مهمند، خلیل، صافی، بنگش، افریدی، داود زایی، خوگیانی، عیسی خیل، اتمان خیل، ترکلانی و خیبری است. احمدشاه به قبیله بزرگ، یوسفزایی را هم عنوان «بردرانی» داد.<ref>محمد غبار، میرغلام (1359). افغانستان در سیر تاریخ. قم: پیام مهاجر، ص۳۵۹.</ref>
'''بردرانی  (یا درانیان بالا).''' قبایل ساکن در بخش شمال شرقی منطقه پشتون‌نشین، که محدود به [[کوه‌های هندوکش افغانستان|کوه‌های هندوکش]]، رود سند، کوه‌های نمک و [[کوه های سلیمان افغانستان|کوه‌های سلیمان]] است بردرانی نامیده می‌شوند. این نام را احمدشاه درانی به آنان داد. بردرانیان شامل ختک، مهمند، خلیل، صافی، بنگش، افریدی، داود زایی، خوگیانی، عیسی خیل، اتمان خیل، ترکلانی و خیبری است. احمدشاه به قبیله بزرگ، یوسفزایی را هم عنوان «بردرانی» داد.<ref>محمد غبار، میرغلام (1359). افغانستان در سیر تاریخ. قم: پیام مهاجر، ص۳۵۹.</ref>
خط ۱۳: خط ۱۳:
بردرانیان بخشی از تمدن و فرهنگ خویش را از هند گرفته‌اند. آثار آمیزش با اقوام شمالی هند، به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگی در بین آنان آشکارا مشاهده می‌شود. آنان مردمانی شجاع، فعال، زحمتکش، زیرک و درعین‌حال ستیزه‌جو و با تعصب هستند و تأثیرپذیری زیادی از روحانیون دارند. منطقه قبایل بردرانی عمدتا در خاک پاکستان قرار دارد.
بردرانیان بخشی از تمدن و فرهنگ خویش را از هند گرفته‌اند. آثار آمیزش با اقوام شمالی هند، به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگی در بین آنان آشکارا مشاهده می‌شود. آنان مردمانی شجاع، فعال، زحمتکش، زیرک و درعین‌حال ستیزه‌جو و با تعصب هستند و تأثیرپذیری زیادی از روحانیون دارند. منطقه قبایل بردرانی عمدتا در خاک پاکستان قرار دارد.


=== رقابت میان پشتون‌ها ===
=== رقابت میان [[پشتون در افغانستان|پشتون‌ها]] ===
طی قرن‌ها، رقابت‌ها و منازعات شدیدی میان اقوام پشتون برای تصاحب اراضی و چراگاه‌ها و همچنین کسب برتری‌های سیاسی و نظامی وجود داشته است. علاوه بر مشاجرات درون‌قومی‌گسترده، بین هریک از [[گروه‌های قومی پشتون افغانستان|اقوام‌مختلف پشتون]] (درانی، غلزایی و بردرانی) نیز رقابت‌ها و درگیری‌های شدیدی برای کسب قدرت، ثروت و برتری به‌وقوع پیوسته است. پشتون‌ها علاوه بر منازعات درون‌قومی، با اقوام مجاور خود نیز رقابت‌ها و منازعات طولانی برای کسب برتری داشته‌اند آنها در قرن یازده میلادی از مناطق کوهستانی خود خارج شدند و بخشی از سپاهیان سلطان محمود غزنوی و دیگر شاهان سلسله غزنوی را تشکیل می‌دادند. غلزایی‌ها در آغاز قرن هجدهم، حکومتی را در جنوب شرق [[افغانستان]] با مرکزیت [[قندهار]] ایجاد کردند و به اصفهان نیز حمله کردند؛ ولی پدیده حاکمیت آنها زودگذر بود (از ۱۷۰۷ تا ۱۷۳۸) و توسط نادرشاه آن را از هم پاشید. درانی‌ها در میانه قرن هجدهم (۱۷۴۷ به بعد)، وحدت و انسجام قومی و درونی خود را تقویت کرده و با ایجاد کنفدراسیون قبیله‌ای در بین قبایل مختلف پشتون، حکومتی تشکیل دادند و [[افغانستان]] را به مدت قریب به ۲۵۰ سال تحت کنترل و انقیاد خود درآورند و خود را برادر بزرگ‌تر و قیم [[افغانستان]] تلقی کردند.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 63-70.</ref>
طی قرن‌ها، رقابت‌ها و منازعات شدیدی میان اقوام پشتون برای تصاحب اراضی و چراگاه‌ها و همچنین کسب برتری‌های سیاسی و نظامی وجود داشته است. علاوه بر مشاجرات درون‌قومی‌گسترده، بین هریک از [[گروه‌های قومی پشتون افغانستان|اقوام‌مختلف پشتون]] (درانی، غلزایی و بردرانی) نیز رقابت‌ها و درگیری‌های شدیدی برای کسب قدرت، ثروت و برتری به‌وقوع پیوسته است. [[پشتون در افغانستان|پشتون‌ها]] علاوه بر منازعات درون‌قومی، با اقوام مجاور خود نیز رقابت‌ها و منازعات طولانی برای کسب برتری داشته‌اند آنها در قرن یازده میلادی از مناطق کوهستانی خود خارج شدند و بخشی از سپاهیان سلطان محمود غزنوی و دیگر شاهان سلسله غزنوی را تشکیل می‌دادند. غلزایی‌ها در آغاز قرن هجدهم، حکومتی را در جنوب شرق [[افغانستان]] با مرکزیت [[قندهار]] ایجاد کردند و به اصفهان نیز حمله کردند؛ ولی پدیده حاکمیت آنها زودگذر بود (از ۱۷۰۷ تا ۱۷۳۸) و توسط نادرشاه آن را از هم پاشید. درانی‌ها در میانه قرن هجدهم (۱۷۴۷ به بعد)، وحدت و انسجام قومی و درونی خود را تقویت کرده و با ایجاد کنفدراسیون قبیله‌ای در بین قبایل مختلف پشتون، حکومتی تشکیل دادند و [[افغانستان]] را به مدت قریب به ۲۵۰ سال تحت کنترل و انقیاد خود درآورند و خود را برادر بزرگ‌تر و قیم [[افغانستان]] تلقی کردند.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 63-70.</ref>


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۶

پشتون‌ها از لحاظ ساختار درون قومی به سه گروه یا سه تیره بزرگ قومی تقسیم می‌شوند: ۱. درانی (نام اولیه‌اش ابدالی)؛ 2. غلزایی؛ 3. پشتون‌های شرق یا بردرانی.

هرکدام از این سه گروه عمده قومی در درون خود به ده‌ها طایفه و زیرگروه قومی (خیل) تقسیم می‌شوند. مرکز اقتدار درانی‌ها در قندهار و غرب افغانستان، مرکز اقتدار غلزایی‌ها در ننگرهار و جنوب افغانستان به‌ویژه پکتیا، خوست و پکتیکا بوده و مرکز اقتدار پشتون‌های شرق یا بردرانی‌ها، پیشاور و غرب رود سند در منطقه پنجاب بوده است.

قوم درانی (ابدالی).نام قدیم قوم درانی، ابدالی است، معروف است که ابدالیان از اولاد حسن ابدال، که قبرش در پیشاور است، هستند و گفته می‌شود این لقب را ابومحمد ابدال چشتی به این قوم داده است، پس از آنکه احمدخان ابدالی به سلطنت رسید «در پی خوابی‌که روحانی معروف چمکنی دید».[۱] به او لقب در (مروارید) دوران یا در دران داده شد. بعدها این لقب به قوم او نیز اطلاق شد و نام ابدالی به درانی تغییر یافت و او خود را شاه در دران یا به‌طور خلاصه درانی نامید. بنابراین، نام این قوم قبل از سلطنت احمدشاه ابدالی و بعد از سلطنت احمدشاه درانی است. احمدشاه نیز قبل از سلطنت به احمدخان ابدالی مشهور بود و پس از رسیدن به سلطنت به احمدشاه درانی مشهور شد. قوم درانی (یا ابدالی) به دو شاخه مهم زیرک و پنج‌پا تقسیم شده بود. «از آن دو شاخه، نه شاخه دیگر برخاسته‌اند: چهار شاخه پوپلزی، الکوزی و اچکزی به زیرک تعلق دارند؛پنج شاخه نورزی، علی زی، اسحاق زی، خوگیانی و ماکو به پنج‌پا متعلق‌اند؛ پوپلزی از همه شاخه‌ها نامی‌تر است و شاهان افغانستان از میان آنان برخاسته‌اند».[۱]

هریک از شاخه‌های ذکرشده، به شعبه‌ها و تیره‌های متعدد تقسیم می‌شود و نام‌های طایفه‌ای متفاوتی دارند؛ برای مثال، نام طایفه احمدخان سدوزایی است. سدوزایی معروف‌ترین طایفه قوم درانی و شعبه‌ای از پوپلزی بوده و مسکن عمده آنان شهرهای صفا و قندهار بوده؛ جد اعلای این طایفه فردی موسوم به اسدالله بوده و نام تیره او به تلفظ عامیانه «سدو» نامیده شده است و سدوزایی درواقع بازماندگان اسدالله بوده‌اند. سدو مخفف اسدالله است. شاخه مهم دیگر قوم درانی، بارکزایی است و طایفه محمدزایی،که از زمان دوست‌ محمدخان حکومت افغانستان را در دست می‌گیرند، از این شاخه برخاسته‌اند و زیرمجموعه شاخه بارکزایی محسوب می‌شوند. بارکزیان در جنوب قندهار، دره ارغستان و کرانه رود هیرمند سکونت داشته‌اند. اهمیت آنان بعد از پوپلزیان بوده است. درانی‌ها به نسبت غلزایی‌ها اصالت قوی و نژادی بیشتری داشتند. درگذشته، بر اثر فشار غلزایی‌ها از حدود قندهار به طرف هلمند، فراه و هرات رانده شدند؛ ولی پس از تصرف قندهار به دست شاه‌عباس صفوی، ابدالی‌ها که در این جنگ به او کمک کرده بودند موقعیت بهتری به دست آوردند و به‌تدریج به حوالی قندهار عودت کردند. درانیان به دلیل نزدیکی به ایران، عموما فارسی را می‌دانند.آنان مردمانی شاد و مهمان‌نواز هستند، حتی اگر یک نفر هندو به خانه آنان می‌رفت همانند دیگران پذیرایی می‌شده است.

قوم غلزایی (غلجایی). نام قوم غلزایی با املاهای متفاوتی مانند غلجایی، غلزایی، غلیجایی و غلجه‌زایی نوشته شده است، اما از میان آنها غلزایی بیش از موارد دیگر ترجیح داده شده است

«به علت اینکه با دیگر کلمات مانند آن در افغانستان مانند (سدوزایی)، (بارکزایی)، (یوسفزایی)، (پوپلزایی) و غیره شبیه است»؛[۲]

به‌علاوه پسوند «زای» و «زی» در زبان پشتو و در میان پشتون‌ها زیاد به‌کار می‌رود و ظاهرا از ریشه «زاده» فارسی است و به معنای «فرزند» و همچنین رویش است. راجع‌به اصل‌ونسب غلزایی‌ها تشکیک و اختلاف‌نظر بیشتری وجود دارد تا درانی‌ها، برخی محققان غلزایی‌ها یا غلجایی‌ها را از طایفه‌های ترک و از اعقاب ترکان خلج می‌دانند؛ بارتولد شکل خواندن کلمه خلج از روی اشتقاقی است که می‌نویسد:

«... رشیدالدین و بعضی از مؤلفان ترک ذکر می‌کنند. در هندوستان که یکی از سلسله‌ها از بین این قوم بیرون آمده است این نام طایفگی را خلج (به کسر خا) تلفظ می‌کردند. خلج‌ها بعد زبان افغانی را قبول کردند و با افاغنه یکی شدند و اکنون در بین افغان‌ها (پشتون‌ها) پرجمعیت‌ترین طوایف را تشکیل می‌دهند».[۳]

این دسته از محققان درانی‌ها را دارای ریشه قومی (پشتون) و بومی بیشتری می‌دانند. تا پیش از تشکیل حکومت درانی (۱۷۴۷)، غلزایان از دیگر پشتون‌ها نام‌آورتر بودند و پیش از احمدشاه درانی، حکومت محلی هوتکی را تشکیل داده بودند. خلجیان یکی از خاندان‌های سلطنتی در هند بوده و از قبایل افغان برشمرده می‌شود. با سقوط دولت خلجی در هند، این کلمه از رواج افتاد و قومی به نام غلجی ظهور کرد. چنین نتیجه‌گرفته می‌شودکه غلزیان یا غلجائیان همه از خلجیان هستند.گفته می‌شود که خلجیان از شهر خلچ یا خلج در کرانه آمودریا یا در شمال غرب قندهار بوده‌اند. برخی نیز خلجیان را یک فرقه مذهبی می‌پندارند که به قوم خاصی تعلق ندارند. در این زمینه دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت است؛ ولی آنچه امروز پذیرفته شده است آن است که غلزایی یک شعبه مهم قوم پشتون است. تیره غلزایی چندین طایفه است؛ از جمله:

«هوتکی، توخی، تره‌کی، اندری، سهاک، سلیمان خیل، علی خیل، ابراهیم خیل، هودخیل، ناصری، وردک، میخیل، استوریان، کندی، متی، بختیاری».[۴]

همچنین طوایف داور، کاکر، جدران (یا زدران)، خستوال، جاجی، منگل، شینواری، خروتی، توری، وزیری، طوطا خیل، تره خیل، تنای، صافی، و غیره الفینستون می‌نویسد:

«غلزیان به خاندان‌های توران و برهان تقسیم می‌شده و دارای هشت شاخه‌اند. خاندان توران بزرگ‌تر و متشکل از خیل‌های هوتکی و توخی است که شاهان غلزی از خیل نخست و وزیران از خیل دوم برخاسته‌اند. اقوام سلیمان خیل، علی خیل، اندر (سهاک) و تره‌کی از خاندان برهان‌اند. در مورد خیل خروتی، غلزیان هم مطمئن نیستند که آن را به کدام خاندان مربوط می‌دانند. به اینها خیل شیرپای (پاو) را هم باید افزود».[۵]

غلزیان ساکن در غرب منطقه پشتون‌نشین به درانیان شبیه‌ترند؛ ولی غلزیان ساکن در شرق منطقه پشتون‌نشین به همسایگان شرقی خود شباهت بیشتری دارند تا به درانیان. غلزیان اطراف کابل شباهت کمتری به غلزیان جنوب دارند. هریک از گروه‌های قومی غلزایی قبیله‌های متعددی دارند؛ برای مثال، مهم‌اند که از قبایل مرزی است دارای ۱۲ زیر قبیله است یا قبیله وزیری که در دو سوی مرز سکونت دارد دارای زیرگروه‌های متعدد است. غلزایی‌ها در وادی رود کابل و تا پیوستن آن به منطقه بردرانیان، در جنوب رود کابل بین کوه‌های سفیدکوه و سلیمان در شرق، هزاره‌جات در غرب و قندهار در جنوب ساکن‌اند. دره ترنک متعلق به درانیان است؛ ولی بخش پایانی آن شروع منطقه غلزی است و تا رود کابل ادامه می‌یابد. حد جنوبی منطقه غلزی به‌درستی مشخص نیست. غلزایی‌ها در سراسر افغانستان پراکنده‌اند. درگذشته هوتکی از قبایل مهم غلزایی بود؛ ولی بعدها سلیمان خیل اهمیت بیشتری یافت.سلیمان خیل در میدان شهر و غزنی سکونت دارند و درگذشته از حبیب‌الله کلکانی، مشهور به بچه سقا، علیه امان‌الله خان حمایت‌کردند. در میان غلزایی‌ها، توری‌ها شیعه هستند.آنها در دره‌ای عمیق ساکن‌اند و رود کورم آن را از کوه‌های سلیمان جداکرده است.

بردرانی (یا درانیان بالا). قبایل ساکن در بخش شمال شرقی منطقه پشتون‌نشین، که محدود به کوه‌های هندوکش، رود سند، کوه‌های نمک و کوه‌های سلیمان است بردرانی نامیده می‌شوند. این نام را احمدشاه درانی به آنان داد. بردرانیان شامل ختک، مهمند، خلیل، صافی، بنگش، افریدی، داود زایی، خوگیانی، عیسی خیل، اتمان خیل، ترکلانی و خیبری است. احمدشاه به قبیله بزرگ، یوسفزایی را هم عنوان «بردرانی» داد.[۶]

بردرانیان بخشی از تمدن و فرهنگ خویش را از هند گرفته‌اند. آثار آمیزش با اقوام شمالی هند، به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگی در بین آنان آشکارا مشاهده می‌شود. آنان مردمانی شجاع، فعال، زحمتکش، زیرک و درعین‌حال ستیزه‌جو و با تعصب هستند و تأثیرپذیری زیادی از روحانیون دارند. منطقه قبایل بردرانی عمدتا در خاک پاکستان قرار دارد.

رقابت میان پشتون‌ها

طی قرن‌ها، رقابت‌ها و منازعات شدیدی میان اقوام پشتون برای تصاحب اراضی و چراگاه‌ها و همچنین کسب برتری‌های سیاسی و نظامی وجود داشته است. علاوه بر مشاجرات درون‌قومی‌گسترده، بین هریک از اقوام‌مختلف پشتون (درانی، غلزایی و بردرانی) نیز رقابت‌ها و درگیری‌های شدیدی برای کسب قدرت، ثروت و برتری به‌وقوع پیوسته است. پشتون‌ها علاوه بر منازعات درون‌قومی، با اقوام مجاور خود نیز رقابت‌ها و منازعات طولانی برای کسب برتری داشته‌اند آنها در قرن یازده میلادی از مناطق کوهستانی خود خارج شدند و بخشی از سپاهیان سلطان محمود غزنوی و دیگر شاهان سلسله غزنوی را تشکیل می‌دادند. غلزایی‌ها در آغاز قرن هجدهم، حکومتی را در جنوب شرق افغانستان با مرکزیت قندهار ایجاد کردند و به اصفهان نیز حمله کردند؛ ولی پدیده حاکمیت آنها زودگذر بود (از ۱۷۰۷ تا ۱۷۳۸) و توسط نادرشاه آن را از هم پاشید. درانی‌ها در میانه قرن هجدهم (۱۷۴۷ به بعد)، وحدت و انسجام قومی و درونی خود را تقویت کرده و با ایجاد کنفدراسیون قبیله‌ای در بین قبایل مختلف پشتون، حکومتی تشکیل دادند و افغانستان را به مدت قریب به ۲۵۰ سال تحت کنترل و انقیاد خود درآورند و خود را برادر بزرگ‌تر و قیم افغانستان تلقی کردند.[۷]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ الفینستون، مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص ۳۵۹.
  2. افشار یزدی، محمود (1380). افغان نامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، جلد اول، ص۱۱۰.
  3. بارتولد، و (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران (حمزه سردادور، ترجمه). تهران: انتشارات طوس، ص۱۰۵.
  4. علیقلی، میرزا (اعتمادالسلطنه) (1376). تاریخ وقایع و سوانح افغانستان (میرهاشم محدث، ویرایش). تهران: انتشارات امیرکبیر، ص33-43.
  5. الفینستون،مونت استوارت (1376). افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل (محمد آصف فکرت، ترجمه). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص۳۹۰.
  6. محمد غبار، میرغلام (1359). افغانستان در سیر تاریخ. قم: پیام مهاجر، ص۳۵۹.
  7. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 63-70.