قوم اُزبک افغانستان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ازبکها تاریخی غنی و طولانی دارند و قرنها در [[بلخ]] و بخارا حاکمیت داشتهاند. بیشترین شمار [[گروه های قومی ترکتبارهای افغانستان|ترکتبارهای افغانستان]] را ازبکها تشکیل میدهند. آنان طی سیصد سال اخیر از شمال [[آمودریا]] به سواحل جنوبی آن مهاجرت کرده، در [[بلخ]]، [[مزار شریف]]، شیبرغان میمنه، اندخوی،خانآباد، قندوز، تخار، اطراف بدخشان و... سکونت داشته و به [[کشاورزی افغانستان|کشاورزی]]، [[دامداری افغانستان|دامداری]]، پرورش اسب و گوسفند قره کل، [[تجارت در افغانستان|تجارت]]، [[صنایع دستی افغانستان|صنایعدستی]] از جمله قالیبافی و گلیمبافی مشغول بودهاند. ازبکها «مردمانی زیرک و ماهرند و قشر عظیمی از تجار و اهل حرفه را تشکیل میدهند».<ref>گریفیتز، جان، سی (بیتا). افغانستان کلید یک قاره | ازبکها تاریخی غنی و طولانی دارند و قرنها در [[بلخ]] و بخارا حاکمیت داشتهاند. بیشترین شمار [[گروه های قومی ترکتبارهای افغانستان|ترکتبارهای افغانستان]] را ازبکها تشکیل میدهند. آنان طی سیصد سال اخیر از شمال [[آمودریا]] به سواحل جنوبی آن مهاجرت کرده، در [[بلخ]]، [[مزار شریف]]، شیبرغان میمنه، اندخوی،خانآباد، قندوز، تخار، اطراف بدخشان و... سکونت داشته و به [[کشاورزی افغانستان|کشاورزی]]، [[دامداری افغانستان|دامداری]]، پرورش اسب و گوسفند قره کل، [[تجارت در افغانستان|تجارت]]، [[صنایع دستی افغانستان|صنایعدستی]] از جمله قالیبافی و گلیمبافی مشغول بودهاند. ازبکها «مردمانی زیرک و ماهرند و قشر عظیمی از تجار و اهل حرفه را تشکیل میدهند».<ref>گریفیتز، جان، سی (بیتا). [[افغانستان]] کلید یک قاره. ترجمه ذ-ع. تهران: انتشارات گل محمد تخاری. جلد اول، ص۱۰۱.</ref> [[گاز طبیعی افغانستان]] در شیبرغان، قلب منطقه ازبکنشین، قرار دارد و برای توسعه اقتصادی وگسترش شهرنشینی و مدنیت در منطقه ازبکنشین منبع اقتصادی مفیدی محسوب میشود. علاوهبراین، دشتهای شمال [[افغانستان]] که عمدتا در مناطق ازبکنشین قرار دارد، بزرگترین و مهمترین منطقه [[کشاورزی افغانستان]] است. بعد از کشور ازبکستان، بزرگترین [[جمعیت افغانستان|جمعیت]] ازبک در [[افغانستان]] سکونت دارد. | ||
ازبکها به طوایف و قبایل متعدد تقسیم میشوند و «سرهم بیش از ۹۰ قبیله و طایفه دارند»<ref>گروهی از دانشمندان و پژوهشگران روسی و افغانی (1378). افغانستان (مسائل جنگ و صلح) | ازبکها به طوایف و قبایل متعدد تقسیم میشوند و «سرهم بیش از ۹۰ قبیله و طایفه دارند»<ref>گروهی از دانشمندان و پژوهشگران روسی و افغانی (1378). [[افغانستان]] (مسائل جنگ و صلح). ترجمه عزیز آریانفر. تهران: [http://www.andishehpub.com/ نشر اندیشه]، ص۹۸. | ||
ازبکها در طول تاریخ معاصر [[افغانستان]] (۱۷۴۷ به بعد) دچار محرومیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و تحتفشارهای مختلف قرار داشتهاند، بهویژه آنکه از نظر برخی، افغانها به تمدنهای آسیای مرکزی تعلق داشته و در آن سوی مرزهای [[افغانستان]] تکیهگاههای قوی قومی و فرهنگی دارند. ازبکها از لحاظ فرهنگ و شیوه زندگی بیشتر به [[گروه های قومی تاجیک افغانستان|تاجیکها]] شبیهاند. ازبکها تا پایان قرن نوزدهم، بهصورت خاننشین اداره میشدند و رهبران آنها «بیگ» نامیده میشدند مانند مرادبیگ. «ازبکان نخست در حدود اوایل سده شانزدهم میلادی از سیردریا (سردریا- سیحون) گذشته بر متصرفات دودمان تیمور سرازیر شدند و خیلی زود آنان را از بخارا، خوارزم و فرغانه راندند».<ref>الفینستون، مونت استوارت (1376). افغانستان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت | </ref> و با اسامی ایلی قدیم مانند کمکی (Kamaki)، هزکی، منگیت، منک، تیموس، شیش قره معرفی شدهاند.گاهی ازبکها از نژاد [[قوم مغول افغانستان|مغول]] نیز ذکر شدهاند. ازبکها حنفی مذهباند؛ ولی گفته میشود تعداد کمی از آنها شیعهاند. ازبکها به زبان ازبکی سخن میگویند. زبان یکی از گویشهای زبان جغتایی است؛ ولی بهطور عمیق تحت تأثیر زبان فارسی قرار دارد. زبان اول ازبکها، ازبکی و زبان دوم آنها فارسی است. ازبکها عموما فارسی را میدانند. ازبکان عبایی بر دوش میاندازند که «چپن» نامیده میشود. | ||
ازبکها در طول تاریخ معاصر [[افغانستان]] (۱۷۴۷ به بعد) دچار محرومیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و تحتفشارهای مختلف قرار داشتهاند، بهویژه آنکه از نظر برخی، افغانها به تمدنهای آسیای مرکزی تعلق داشته و در آن سوی مرزهای [[افغانستان]] تکیهگاههای قوی قومی و فرهنگی دارند. ازبکها از لحاظ فرهنگ و شیوه زندگی بیشتر به [[گروه های قومی تاجیک افغانستان|تاجیکها]] شبیهاند. ازبکها تا پایان قرن نوزدهم، بهصورت خاننشین اداره میشدند و رهبران آنها «بیگ» نامیده میشدند مانند مرادبیگ. «ازبکان نخست در حدود اوایل سده شانزدهم میلادی از سیردریا (سردریا- سیحون) گذشته بر متصرفات دودمان تیمور سرازیر شدند و خیلی زود آنان را از بخارا، خوارزم و فرغانه راندند».<ref>الفینستون، مونت استوارت (1376). [[افغانستان]] (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل.ترجمه محمد آصف فکرت. مشهد: [https://behnashr.ir/ انتشارات آستان قدس رضوی]، ص415. | |||
</ref> «در ابتدای قرن شانزدهم ازبکهای شمال دریاچه آرال یک زندگی کوچنشین را در پیش گرفتند. در آن زمان ازبکها ۹۲ قبیله را شامل میشدند که تحتفرمان محمدخان شیبانی بودند».<ref>کننساریف، تی (1380). قرقیزها و خانات خوقند. ترجمه علیرضا خداقلی پور. تهران: [https://mfa.ir/portal/viewpage/14736/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA اداره نشر وزارت امور خارجه]، ص13.</ref> محمدخان شیبانی، سلسله شیبانی را در آسیای مرکزی تأسیس کرد. عدهای از ازبکان شیبانی پس از جدالهای زیاد با دولت صفوی و دولت مغولی هند، در شمال [[کوههای هندوکش افغانستان|هندوکش]] ساکن و بر [[بلخ]] مسلط شدند، آن را غارت و ویران کردند و سپس بر آن حاکم شدند در زمان اقتدار شیبکخان عده بیشتری از ازبکان از آسیای مرکزی به [[افغانستان]] مهاجرت کردند و بهتدریج از خانهبهدوشی به شهرنشینی روی آوردند. «شمار بیشتری از خانوادههای آنها پس از تسلط نظامی [[روسیه]] تزاری و تسلط سیاسی ارتش سرخ استالین، در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از ماوراءالنهر به شمال [[افغانستان]] کوچیدند و در آنجا اقامت گزیدند».<ref>ناصری داودی، عبدالمجید (بیتا). تاریخ [[تشیع در افغانستان]]. (بینا)، ص35. | |||
</ref> با مهاجرت ازبکان به شمال [[افغانستان]] عدهای از [[قوم ترکمن افغانستان|ترکمنها]] و [[قوم قرقیز افغانستان|قرقیزها]] نیز که با آنها خویشاوندی نژادی داشتند، به آنان پیوستند.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 92-95.</ref> | |||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۳
ازبکها تاریخی غنی و طولانی دارند و قرنها در بلخ و بخارا حاکمیت داشتهاند. بیشترین شمار ترکتبارهای افغانستان را ازبکها تشکیل میدهند. آنان طی سیصد سال اخیر از شمال آمودریا به سواحل جنوبی آن مهاجرت کرده، در بلخ، مزار شریف، شیبرغان میمنه، اندخوی،خانآباد، قندوز، تخار، اطراف بدخشان و... سکونت داشته و به کشاورزی، دامداری، پرورش اسب و گوسفند قره کل، تجارت، صنایعدستی از جمله قالیبافی و گلیمبافی مشغول بودهاند. ازبکها «مردمانی زیرک و ماهرند و قشر عظیمی از تجار و اهل حرفه را تشکیل میدهند».[۱] گاز طبیعی افغانستان در شیبرغان، قلب منطقه ازبکنشین، قرار دارد و برای توسعه اقتصادی وگسترش شهرنشینی و مدنیت در منطقه ازبکنشین منبع اقتصادی مفیدی محسوب میشود. علاوهبراین، دشتهای شمال افغانستان که عمدتا در مناطق ازبکنشین قرار دارد، بزرگترین و مهمترین منطقه کشاورزی افغانستان است. بعد از کشور ازبکستان، بزرگترین جمعیت ازبک در افغانستان سکونت دارد.
ازبکها به طوایف و قبایل متعدد تقسیم میشوند و «سرهم بیش از ۹۰ قبیله و طایفه دارند»[۲] و با اسامی ایلی قدیم مانند کمکی (Kamaki)، هزکی، منگیت، منک، تیموس، شیش قره معرفی شدهاند.گاهی ازبکها از نژاد مغول نیز ذکر شدهاند. ازبکها حنفی مذهباند؛ ولی گفته میشود تعداد کمی از آنها شیعهاند. ازبکها به زبان ازبکی سخن میگویند. زبان یکی از گویشهای زبان جغتایی است؛ ولی بهطور عمیق تحت تأثیر زبان فارسی قرار دارد. زبان اول ازبکها، ازبکی و زبان دوم آنها فارسی است. ازبکها عموما فارسی را میدانند. ازبکان عبایی بر دوش میاندازند که «چپن» نامیده میشود.
ازبکها در طول تاریخ معاصر افغانستان (۱۷۴۷ به بعد) دچار محرومیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و تحتفشارهای مختلف قرار داشتهاند، بهویژه آنکه از نظر برخی، افغانها به تمدنهای آسیای مرکزی تعلق داشته و در آن سوی مرزهای افغانستان تکیهگاههای قوی قومی و فرهنگی دارند. ازبکها از لحاظ فرهنگ و شیوه زندگی بیشتر به تاجیکها شبیهاند. ازبکها تا پایان قرن نوزدهم، بهصورت خاننشین اداره میشدند و رهبران آنها «بیگ» نامیده میشدند مانند مرادبیگ. «ازبکان نخست در حدود اوایل سده شانزدهم میلادی از سیردریا (سردریا- سیحون) گذشته بر متصرفات دودمان تیمور سرازیر شدند و خیلی زود آنان را از بخارا، خوارزم و فرغانه راندند».[۳] «در ابتدای قرن شانزدهم ازبکهای شمال دریاچه آرال یک زندگی کوچنشین را در پیش گرفتند. در آن زمان ازبکها ۹۲ قبیله را شامل میشدند که تحتفرمان محمدخان شیبانی بودند».[۴] محمدخان شیبانی، سلسله شیبانی را در آسیای مرکزی تأسیس کرد. عدهای از ازبکان شیبانی پس از جدالهای زیاد با دولت صفوی و دولت مغولی هند، در شمال هندوکش ساکن و بر بلخ مسلط شدند، آن را غارت و ویران کردند و سپس بر آن حاکم شدند در زمان اقتدار شیبکخان عده بیشتری از ازبکان از آسیای مرکزی به افغانستان مهاجرت کردند و بهتدریج از خانهبهدوشی به شهرنشینی روی آوردند. «شمار بیشتری از خانوادههای آنها پس از تسلط نظامی روسیه تزاری و تسلط سیاسی ارتش سرخ استالین، در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از ماوراءالنهر به شمال افغانستان کوچیدند و در آنجا اقامت گزیدند».[۵] با مهاجرت ازبکان به شمال افغانستان عدهای از ترکمنها و قرقیزها نیز که با آنها خویشاوندی نژادی داشتند، به آنان پیوستند.[۶]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ گریفیتز، جان، سی (بیتا). افغانستان کلید یک قاره. ترجمه ذ-ع. تهران: انتشارات گل محمد تخاری. جلد اول، ص۱۰۱.
- ↑ گروهی از دانشمندان و پژوهشگران روسی و افغانی (1378). افغانستان (مسائل جنگ و صلح). ترجمه عزیز آریانفر. تهران: نشر اندیشه، ص۹۸.
- ↑ الفینستون، مونت استوارت (1376). افغانستان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل.ترجمه محمد آصف فکرت. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص415.
- ↑ کننساریف، تی (1380). قرقیزها و خانات خوقند. ترجمه علیرضا خداقلی پور. تهران: اداره نشر وزارت امور خارجه، ص13.
- ↑ ناصری داودی، عبدالمجید (بیتا). تاریخ تشیع در افغانستان. (بینا)، ص35.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 92-95.