زبان و ادبیات فارسی در تایلند: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:زبان فارسی]] | [[رده:زبان فارسی]] | ||
[[رده:ادبیات فارسی]] | [[رده:ادبیات فارسی]] | ||
[[رده:آموزش زبان فارسی]] | |||
[[رده:خدمات و فعالیت های نمایندگی های فرهنگی ایران در زمینه زبان فارسی]] | |||
[[رده:فراگیران زبان فارسی(دانش آموزان، دانشجویان و فراگیران آزاد)]] | |||
[[رده:هویت ایرانی، زبان و ادبیات فارسی و علاقه به ایران در میان ایرانی تباران سایر کشورها]] |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۰
در چند سال گذشته، گزیدههایی از متون منظوم ادبیات فارسی، مانند غزلیات حافظ و اشعار سعدی، گلستان، مثنوی مولوی، شاهنامهٔ فردوسی و رباعیات خیام از انگلیسی به تایلندی ترجمه و منتشر شده است. همزمان با برگزاری «سمینار شناخت فرهنگی ایران» در دیماه ۱۳۷۹، رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران کتاب جامع فرهنگ و تمدن ایران را به زبان تایلندی و بهصورتی بسیار نفیس چاپ و منتشر کردکه میتواند سرآغازی برای آشنایی مردم تایلند با ایران و ایرانی باشد. با اینهمه، هنوز رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای تایلند تدریس نمیشود.
آموزش فارسی: نخستین دورهٔ آموزش زبان فارسی در بانکوک در خرداد ۱۳۸۱ در دانشگاه سریناخارین ویروت برگزار شد که در سالهای گذشته در رایزنی فرهنگی ادامه یافته است. همچنین درس فارسی در۴ واحد اختیاری زبانهای خارجی، در برنامههای درسی دانشگاه تکنولوژی آیوتایا به دانشجویان ارائه میشود[۱].
دانشگاه سیلپاکورن بانکوک نیز از ۱۳۸۶ به ارائهٔ واحد درسی زبان فارسی پرداخته است و برای تدریس این درس کتاب درس فارسی برای فارسیآموزان خارجی، تألیف تقی پورنامداریان در سال ۲۰۰۰، به زبان تایی برگردانده شده است.
بهطور کلی، زبان فارسی به دو دلیل در تایلند رونق پیدا کرده است؛ یکی علاقهمندی نسل سوم و همسران تایلندی ایرانیان مقیم تایلند و دیگری راهنماها و فروشندگان تایلندی برای اینکه بتوانند با ایرانیانیکه وارد تایلند میشوند، حرف بزنند. بعضی از آژانسهای مسافرتی هم دست به تشکیل کلاس زبان فارسی در مکانهای توریستی، مانند سواحل پاتایا زدهاند تا به کارمندان و راهنمایان خود فارسی بیاموزند.
و اما قیصدهٔ دکتر علیاصغر حکمت دربارهٔ تایلند: در مُلک سیام[i]
آمد به دلم از دوست پیام از کشور پارس در ملک سیام
بر ما چو رسید از وصل، نوید گردید پدید خرگاه و خیام
آن تیغکه رفت در سینه ز هجر صد شکر که گشت آخر به نیام
از مشرقِ مهر چون صبح دمید در مغرب کین شب گشت تمام
یک تای به غم، دل مانده مقیم درکشور «تای» کردم چو مقام
از فرقت یار روزم همه شب وز هجر دیار صبحم همه شام
از هند و ز چین شد حاصل من این زردی روی، وین تلخیکام
نزدیک هلاک در خاور دور بین ماهی دل افتاده به دام
دیدم به سیام خلقی همه شاد نظمی به کمال مُلکی به نظام
تا رامِ نُهم بر تخت نشست تختش همه زر، بختش همه رام
با نام بلند در کشورِ «تای» از دانش و داد زد سکه به نام
در مُلک سیام از پرتو عدل عیش است حلال، عیب است حرام
آزادی مُلک از عهد قدیم نیروی سپاه از فر حسام
این هر دو پدید از پرچم شاه زان پیل سفید و آن سرخی فام
بنکوک نگر شهریست عظیم هر گوشه عیان آثار عظام
صد مرکز خیر از معبد و دیر در خدمت خلق، اخیار و کرام
هر سوی ببین بس طالب دین خامش ز مقال، خالی ز مرام
آن راهب فرد با جامهٔ زرد از ناقه نفس بگرفته زمام
بر مردم تای شد راهنمای بودای حکیم، استاد انام
دلبستهٔ دین زان حبل متین ملت به ثبات، دولت به دوام
بودا بنگر در عالم خاک از جوهرِ قدس، یک مظهر تام
خورشید شهود بر سینهٔ او چون تافت ز غیب، شد ماه تمام
بر راز نهان بُد محرم خاص بر اهل جهان شد رهبر عام
زیر قدمش نیلوفر علم در بحر وجود بنهاد چو گام
از رنج و عنا ایمن بنشست در مُلک فنا تا کرد قیام
او زار و گدا بر درگه حق بر درگه او شاهان چو غلام
چون دست خرد بر زانوی فکر بنهاد جهان بگرفت قوام
پس کرد گذر بر نوع بشر آورد خبر از صلح و سلام
امسال اگر جوئی تو حساب از سالمه آن میر همام
پانصد بفزای اندر دو هزار بشمار عدد از سال و زمام
آن روز ز شرق، خورشید هنر در چرخ ادب میکرد خرام
امروز به غرب رخسارهٔ مهر در پردهٔ غم پنهان به غمام
آن روز زمان در امن و امان امروز جهان در ظلم و ظلام
عشقم به جگر افروخت ضرام دل سوخت ببر از نار غرام
ای قبلهٔ جان رویم سوی تست در شش جهتم عشق است امام
رفتی و برفت از هجرِ رُخت از قلب، قرار از چشم، منام
از دیدهٔ تر در شیشه شراب وز لخت جگر در سفره طعام
از حسرت زلف جانم همه سوخت بستم چو طمع بر عنبر خام
شد نور بصر آرند مگر از پیرهنش بویی به مشام
آن مِیکه بود خورشید نشان عکس دل ماست کافتاده به جام
حکمت، به سخن کم نافهگشای کوتاه بکن این طول کلام
زین راه دراز برتاب عنان بر توسن طبع بر بند لگام
سرمست مشو از جام غرور چون واعظ شهر در شهر صیام
جان خوار مساز در صحبت تن چون مرد کریم در کوی لئام
از عالم پیر غافل تو مخسب چون کودک خُرد در دامن مام
چون راه خطا آغاز شُدت انجام تراست صد تیر ملام
تا چند روی از هند به چین تاکی گذری از «روُم» به «شام»؟!
برگرد جهان بیهوده مگرد در دایره باش چون نقطه مدام
با چشم خرد بنگر به جهان تا یار کجاست؟ تا راه کدام؟
در حسن ختام از طیب کلام از نافهٔ مشک برگیر ختام[۲][۳].
بانکوک (فروردین 1336)[ii]
نیز نگاه کنید به
آموزش زبان فارسی در دانشگاه های کانادا؛ زبان فارسی در تونس؛ زبان فارسی در ژاپن؛ آموزش زبان فارسی در لبنان؛ زبان فارسی در دانشگاه های مصر؛ زبان فارسی در چین؛ آموزش زبان فارسی در سنگال؛ زبان و ادبیات فارسی در مصر؛ زبان فارسی در فرانسه؛ زبان و ادبیات فارسی در اوكراین؛ زبان فارسی در اسپانیا؛ زبان فارسی در قطر؛ زبان فارسی در کوبا
پاورقی
[i] - این قصیده در هنگام مسافرت به شهر بانکوک پایتخت ملک تایلند بهخاطر رسید (فروردینماه ۱۳۳۶ش).
[ii] - نقل از: سخن حکمت اثر طبع علیاصغر حکمت، به کوشش حسن سادات ناصری تهران، ابن سینا، ،1351 (ص183 تا 187).
کتابشناسی
- ↑ مظفری، محمدحسن (۲۴/۷/۱۳۹۰). «روابط تاریخی و فرهنگی ایران و تایلند»،ص.4.
- ↑ سخن حکمت اثر طبع علیاصغر حکمت، به کوشش حسن سادات ناصری تهران، ابنسینا، ۱۳۵۱، (ص۱۸۳ تا ۱۸۷).بانکوک.
- ↑ الهی، امیر سعید(1391). جامعه و فرهنگ تایلند. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بینالمللی الهدی،ص.342-345.