ديپلماسی فرهنگی ژاپن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «به گفته بوخ (2014) ، ژاپن در سال‌های دهه 2000 به یکی از مهم‌ترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که برخی از پژوهشگران از آن به‌عنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کرده‌اند (بوخ، 2014: 462). به علاوه سياست خارجي اين كشور در سال‌هاي بعد از ج...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
به گفته بوخ (2014) ، [[ژاپن]] در سال‌های دهه 2000 به یکی از مهم‌ترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که برخی از پژوهشگران از آن به‌عنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کرده‌اند (بوخ، 2014: 462). به علاوه سياست خارجي اين كشور در سال‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد آمريكا اين تصور را ايجاد كرده بود كه ژاپن یک غول‌ اقتصادی و کوتوله‌ای سیاسی است که سیاست خارجی‌اش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکل‌گیری بحث‌های مربوط به قدرت نرم ژاپن، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بین‌الملل و به‌ویژه آسیا به وجود آورد (همان: 463). رسيدن ژاپن به چنين جايگاهي در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سياستمداران اين كشور به فكر استفاده از اين قدرت در حوزه سياست خارجي خود بيافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستيم كه دولت ژاپن از سياست‌هاي فرهنگي خود براي تحقق منافع اقتصادي و ديپلماتيك بهره گرفته است.
به گفته بوخ (2014)، [[ژاپن]] در سال‌های دهه 2000 به یکی از مهم‌ترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که برخی از پژوهشگران از آن به‌عنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کرده‌اند.<ref>بوخ (2014). ص462.</ref> به علاوه سیاست خارجی این کشور در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد [[آمریکا]] این تصور را ایجاد کرده بود که [[ژاپن]] یک غول‌ اقتصادی و کوتوله‌ای سیاسی است که سیاست خارجی‌اش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکل‌گیری بحث‌های مربوط به قدرت نرم [[ژاپن]]، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بین‌الملل و به‌ویژه آسیا به وجود آورد.<ref>بوخ (2014). ص463.</ref> رسیدن [[ژاپن]] به چنین جایگاهی در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سیاستمداران این کشور به فکر استفاده از این قدرت در حوزه سیاست خارجی خود بیافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستیم که دولت [[ژاپن]] از سیاست‌های فرهنگی خود برای تحقق منافع اقتصادی و دیپلماتیک بهره گرفته است.


هر چند ديپلماسي فرهنگي نوعي از ديپلماسي عمومي تعريف مي‌شود، اما تفاوت‌هايي هم با آن دارد كه مهمترينش اين است كه ديپلماسي فرهنگي لزوما همراه با اهداف سياسي نيست. هنگامي كه ديپلماسي فرهنگي به دنبال ارتقاي تصوير كشور در كشورهاي ديگر باشد، اهدافش منطبق با ديپلماسي عمومي مي‌شود كه در اينجا هم ما با همين معني نگاهي به فعاليت‌هاي ژاپن در حوزه ديپلماسي عمومي و فرهنگي خواهیم انداخت.
هر چند دیپلماسی فرهنگی نوعی از دیپلماسی عمومی تعریف می‌شود، اما تفاوت‌هایی هم با آن دارد که مهمترینش این است که دیپلماسی فرهنگی لزوما همراه با اهداف سیاسی نیست. هنگامی که دیپلماسی فرهنگی به دنبال ارتقای تصویر کشور در کشورهای دیگر باشد، اهدافش منطبق با دیپلماسی عمومی می‌شود که در اینجا هم ما با همین معنی نگاهی به فعالیت‌های [[ژاپن]] در حوزه دیپلماسی عمومی و فرهنگی خواهیم انداخت.


در مورد ديپلماسي عمومي و فرهنگي ژاپن در سال‌هاي قبل از جنگ جهانی دوم، مي‌توانيم سابقه آن را به اوايل دوره ميجي برسانيم، وقتي كه حكومت تازه شكل گرفته ميجي توجه خود را مبذول به شركت در نمايشگاه‌هاي بين‌المللي كرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفه‌اش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفه‌های ژاپن در نمایشگاه‌های بین‌المللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت (بوخ، 2014: 467). با موفقيت اصلاحات ميجي و بدل شدن اين كشور به قدرتي جهاني بعد از پيروزي بر چين در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 اين كشور از فرهنگ براي تأثيرگذاري بر مستعمرات جديد يعني شبه جزيره كره و تايوان استفاده كرد. براي مثال آنها سفرهايي براي رهبران تايوان و كره به ژاپن ترتيب مي‌دادند تا با پيشرفت ژاپن آشنا شوند و بعد هم براي مثال در مورد كره، با گرفتن فيلم از سفر پادشاه كره به ژاپن و پخش اين فيلم‌ها در كره سعي كردند تا افكار كره‌اي‌ها نسبت به ژاپن را تغيير دهند.
در مورد دیپلماسی عمومی و فرهنگی [[ژاپن]] در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، می‌توانیم سابقه آن را به اوایل دوره میجی برسانیم، وقتی که حکومت تازه شکل گرفته میجی توجه خود را مبذول به شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی کرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفه‌اش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفه‌های [[ژاپن]] در نمایشگاه‌های بین‌المللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت.<ref>بوخ (2014). ص467.</ref> با موفقیت اصلاحات میجی و بدل شدن این کشور به قدرتی جهانی بعد از پیروزی بر [[چین]] در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 این کشور از فرهنگ برای تأثیرگذاری بر مستعمرات جدید یعنی شبه جزیره کره و تایوان استفاده کرد. برای مثال آنها سفرهایی برای رهبران تایوان و کره به [[ژاپن]] ترتیب می‌دادند تا با پیشرفت [[ژاپن]] آشنا شوند و بعد هم برای مثال در مورد کره، با گرفتن فیلم از سفر پادشاه کره به [[ژاپن]] و پخش این فیلم‌ها در کره سعی کردند تا افکار کره‌ای‌ها نسبت به [[ژاپن]] را تغییر دهند.


اوج ديپلماسي فرهنگي و عمومي ژاپن در سال‌‌هاي قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیاي وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال [[چین]] تأسیس شد كه هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در چین بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی ژاپن که منجر به افزایش تنش‌ها با قدرت‌های اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی به ‌صورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بین‌المللی<sup>[1]</sup> بود که عهده‌دار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر<sup>[2]</sup> بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.
اوج دیپلماسی فرهنگی و عمومی [[ژاپن]] در سال‌‌های قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیای وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال [[چین]] تأسیس شد که هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در [[چین]] بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی [[ژاپن]] که منجر به افزایش تنش‌ها با قدرت‌های اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی به‌صورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بین‌المللی (国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai)[i] بود که عهده‌دار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر (大アジア協会/Dai ajia Kyō) بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.


هدف از اين برنامه‌ها اين بود كه ژاپن در غرب به ‌صورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بي فرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفي شود. ژاپن باید دارای فرهنگي متمایز و یگانه‌ معرفی می‌شد که مؤلفه‌های فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و به ‌شكل موفقیت ‌آمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی ژاپن در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی ژاپن با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق ژاپن، این کشور را به‌عنوان رهبر آتی آسیا معرفی می‌کرد (همان: 468).
هدف از این برنامه‌ها این بود که [[ژاپن]] در غرب به‌صورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بی‌فرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفی شود. [[ژاپن]] باید دارای فرهنگی متمایز و یگانه‌ معرفی می‌شد که مؤلفه‌های فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و به‌شکل موفقیت‌آمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی [[ژاپن]] در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق [[ژاپن]]، این کشور را به‌عنوان رهبر آتی آسیا معرفی می‌کرد.<ref>بوخ (2014). ص468.</ref>


پس از جنگ جهاني دوم و شكست ژاپن در اين جنگ، اين كشور عملا عضوي از جبهه غرب و متحد آمريكا شد. در اين برهه اين كشور تلاش كرد تا افكار جنگ طلبانه و ملي گرايانه را دور بريزد، در نتيجه جنبه‌هايي از فرهنگ ژاپن كه مرتبط با جنگ طلبي بود، عملا ناديده گرفته مي‌شد كه از جمله مي‌توان به فرهنگ جنگجويان ژاپني يا سامورايي‌ها اشاره كرد. با اين همه با رشد سريع اقتصادي ژاپن و قرار گرفتن اين كشور در رديف دومين اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتي كه جامعه جهاني از اين ابرقدرت بزرگ اقتصادي داشت، لزوم بازنگري در سياست‌هاي فرهنگي و ديپلماسي عمومي و فرهنگي احساس مي‌شد. در نتيجه ديپلماسي فرهنگي و عمومي ژاپن در سال‌هاي بعد از جنگ تغيیرات زيادي داشت كه در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008) ، (بوخ، 2014) و (اوتماگزين، 2012) خلاصه كرده‌ايم.
پس از جنگ جهانی دوم و شکست [[ژاپن]] در این جنگ، این کشور عملا عضوی از جبهه غرب و متحد آمریکا شد. در این برهه این کشور تلاش کرد تا افکار جنگ طلبانه و ملی گرایانه را دور بریزد، در نتیجه جنبه‌هایی از [[فرهنگ ژاپنی|فرهنگ ژاپن]] که مرتبط با جنگ طلبی بود، عملا نادیده گرفته می‌شد که از جمله می‌توان به فرهنگ جنگجویان ژاپنی یا سامورایی‌ها اشاره کرد. با این همه با رشد سریع اقتصادی [[ژاپن]] و قرار گرفتن این کشور در ردیف دومین اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتی که جامعه جهانی از این ابرقدرت بزرگ اقتصادی داشت، لزوم بازنگری در سیاست‌های فرهنگی و دیپلماسی عمومی و فرهنگی احساس می‌شد. در نتیجه دیپلماسی فرهنگی و عمومی [[ژاپن]] در سال‌های بعد از جنگ تغییرات زیادی داشت که در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008)، (بوخ، 2014) و (اوتماگزین، 2012) خلاصه کرده‌ایم.


جدول شماره 2: ديپلماسي عمومي و فرهنگي ژاپن در سال‌هاي بعد از جنگ
جدول شماره 2: دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سال‌های بعد از جنگ
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|'''مرحله اول: دهه 1950 و اوايل دهه 1960 م'''
|مرحله اول: دهه 1950 و اوایل دهه 1960 م
|-
|-
|o      تغییر تصویر ژاپن از کشوری جنگ طلب به کشوری صلح‌طلب و دوستدار مردم سالاري هدف اصلي ديپلماسي عمومي اين دوره بود.
|o تغییر تصویر [[ژاپن]] از کشوری جنگ طلب به کشوری صلح‌طلب و دوستدار مردم سالاری هدف اصلی دیپلماسی عمومی این دوره بود.


o      در فعاليت‌هاي فرهنگي خارج از كشور، هنرهايي چون مراسم چاي، گل آرايي يا ايكه‌بانا و ... بيشتر مورد توجه قرار گرفتند كه نمودي از آرامش و صلح طلبي بودند.
o در فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور، هنرهایی چون مراسم چای، گل آرایی یا ایکه‌بانا و ... بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که نمودی از آرامش و صلح طلبی بودند.


o      عناصر فرهنگي مرتبط با جنگجويان يا سامورايي‌ها كنار  گذاشته شد.
o عناصر فرهنگی مرتبط با جنگجویان یا سامورایی‌ها کنار گذاشته شد.


o      تلاشي براي آموزش زبان ژاپني در خارج كشور صورت نمي‌گرفت،  زيرا يادآور سياست‌هاي اين كشور در دوران جنگ جهاني براي ترويج زبان ژاپني در مستعمراتش در آسيا بود.
o تلاشی برای آموزش زبان ژاپنی در خارج کشور صورت نمی‌گرفت، زیرا یادآور سیاست‌های این کشور در دوران جنگ جهانی برای ترویج زبان ژاپنی در مستعمراتش در آسیا بود.
|-
|-
|'''مرحله دوم: سال‌هاي پاياني دهه 1960 و آغازين دهه 1970 م'''
|مرحله دوم: سال‌های پایانی دهه 1960 و آغازین دهه 1970 م  
|-
|-
|o      تأكيد بر ارائه تصويري از كشوري پيشرفته به جاي كشوري صلح طلب در دستور كار ديپلماسي فرهنگي قرار گرفت.
|o تأکید بر ارائه تصویری از کشوری پیشرفته به‌جای کشوری صلح طلب در دستور کار دیپلماسی فرهنگی قرار گرفت.


o      از دهه 1970 ژاپن شروع به گسترش يك ديپلماسي فرهنگي فعال‌تر کرد كه نمود آن تأسيس بنياد ژاپن[3]  در سال 1972 بود.
o از دهه 1970 [[ژاپن]] شروع به گسترش یک دیپلماسی فرهنگی فعال‌تر کرد که نمود آن تأسیس بنیاد ژاپن (国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation) در سال 1972 بود.
|-
|-
|'''مرحله سوم: دهه 1970 م'''
|مرحله سوم: دهه 1970 م
|-
|-
|o      در اين مرحله ژاپن سعي كرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسيا را تغيير دهد. تأسيس مراكز بنياد ژاپن در بيشتر كشورهاي جنوب شرق آسيا نمود اين سياست است كه در نهايت منجر به تأسيس مركز فرهنگي بنياد ژاپن در آ سه آن[4]  در سال 1990 شد. اين بنياد علاوه بر معرفي فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسيا، وظيفه  معرفي فرهنگ جنوب شرق آسيا در ميان ژاپني‌ها و ايجاد اشتياق نسبت به اين منطقه در ميان ژاپني‌ها را هم جزو وظايف خود قرار داد.
|o در این مرحله ژاپن سعی کرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسیا را تغییر دهد. تأسیس مراکز بنیاد ژاپن در بیشتر کشورهای جنوب شرق آسیا نمود این سیاست است که در نهایت منجر به تأسیس مرکز فرهنگی بنیاد ژاپن در آ سه آن (Association of Southeast Asia Nation (ASEAN)) در سال 1990 شد. این بنیاد علاوه بر معرفی فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسیا، وظیفه معرفی فرهنگ جنوب شرق آسیا در میان ژاپنی‌ها و ایجاد اشتیاق نسبت به این منطقه در میان ژاپنی‌ها را هم جزو وظایف خود قرار داد.
|-
|-
|'''مرحله چهارم: دهه 1980 م'''
|مرحله چهارم: دهه 1980 م  
|-
|-
|o      ديپلماسي فرهنگي يكي از سه ستون ديپلماسي عمومي ژاپن قرار گرفت. دو ستون ديگر آن يكي فعاليت‌هاي حفظ صلح و فعاليت‌هاي شبيه آن و دومي  سياست‌هاي كمك‌های رسمي توسعه (ODA) <sup>[5]</sup>  و ديگر مساعدت‌هاي اقتصادي بود.
|o دیپلماسی فرهنگی یکی از سه ستون دیپلماسی عمومی [[ژاپن]] قرار گرفت. دو ستون دیگر آن یکی فعالیت‌های حفظ صلح و فعالیت‌های شبیه آن و دومی سیاست‌های کمک‌های رسمی توسعه (ODA)(Official Development Assistance) و دیگر مساعدت‌های اقتصادی بود.


o      توسعه ديگر در اين دوره تأكيد بر مفهوم جديد همكاري  فرهنگي افزون بر تبادلات فرهنگي بود. همكاري فرهنگي شامل كمك به كشورهاي در حال توسعه براي ساخت و تجهيز سالن‌هاي نمايش و مانند آن بود.
o توسعه دیگر در این دوره تأکید بر مفهوم جدید همکاری فرهنگی افزون بر تبادلات فرهنگی بود. همکاری فرهنگی شامل کمک به کشورهای در حال توسعه برای ساخت و تجهیز سالن‌های نمایش و مانند آن بود.


o      تمركز ديگر ديپلماسي فرهنگي ژاپن در اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990 در واقع پاسخي به احساس ترس شكل گرفته در غرب به خصوص آمريكا  نسبت به سرمايه‌گذاري‌هاي عظيم و صادرات بسيار زياد ژاپن بود. در واقع اين بار ديپلماسي فرهنگي ژاپن براي رفع اين نگراني‌ها غرب و به خصوص آمريكا را مد نظر قرار داد. تأسيس مركز ژاپن و آمريكا<sup>[6]</sup> در 1992 نمودي از اين سياست بود.
o تمرکز دیگر دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در واقع پاسخی به احساس ترس شکل گرفته در غرب به خصوص آمریکا نسبت به سرمایه‌گذاری‌های عظیم و صادرات بسیار زیاد [[ژاپن]] بود. در واقع این بار دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] برای رفع این نگرانی‌ها غرب و به خصوص آمریکا را مد نظر قرار داد. تأسیس مرکز [[ژاپن]] و آمریکا (日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership) در 1992 نمودی از این سیاست بود.


o      در سال‌های پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، ژاپن در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهاني بود، هویتي كه در آن ژاپن کشوری مسئول، صلح‌طلب و غیر خود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روش‌های غیر نظامی بود.
o در سال‌های پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، [[ژاپن]] در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهانی بود، هویتی که در آن [[ژاپن]] کشوری مسئول، صلح‌طلب و غیر خود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روش‌های غیر نظامی بود.
|-
|-
|'''مرحله پنجم: دهه 1990 م'''
|مرحله پنجم: دهه 1990 م
|-
|-
|o      در دهه 1990 كه كشورهاي جهان با موج جهاني شدن روبرویند، ژاپن هم به دنبال يك دهه ركود اقتصادي و كمبود منابع مالي مجبور به يافتن جهتي  جديد براي ديپلماسي فرهنگي خود شد.
|o در دهه 1990 که کشورهای جهان با موج جهانی شدن روبرویند، [[ژاپن]] هم به دنبال یک دهه رکود اقتصادی و کمبود منابع مالی مجبور به یافتن جهتی جدید برای دیپلماسی فرهنگی خود شد.


o      بر مبناي جهت‌گيري جديد، به‌جای تأکید بر جوانب عجیب و غريب فرهنگ ژاپنی، ژاپن مي‌خواست خود را پیشگام فرهنگ پست‌مدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپني (جی پاپ)، مد، غذاي ژاپنی و داستان‌های نویسندگان جوان به ایفای نقشي مهم‌تر در فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی ژاپن پرداختند.
o بر مبنای جهت‌گیری جدید، به‌جای تأکید بر جوانب عجیب و غریب فرهنگ ژاپنی، ژاپن می‌خواست خود را پیشگام فرهنگ پست‌مدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپنی (جی پاپ)، مد، غذای ژاپنی و داستان‌های نویسندگان جوان به ایفای نقشی مهم‌تر در فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی [[ژاپن]] پرداختند.


o      دیپلماسی فرهنگی ژاپن روی ارتباط سنت‌های قدیم و پر افتخار فرهنگ ژاپن با فناوری مدرن اين كشور تمرکز كرد
o دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] روی ارتباط سنت‌های قدیم و پر افتخار [[فرهنگ ژاپن در جهان|فرهنگ ژاپن]] با فناوری مدرن این کشور تمرکز کرد
|-
|-
|'''مرحله ششم: دهه 2000 م'''
|مرحله ششم: دهه 2000 م
|-
|-
|o      شاخصه این مرحله شکل‌گیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلي كه جنگ را تجربه نكرد- در کشورهای شرق آسیا و به‌ویژه ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق چین است. محبوبیت سریال‌های کره‌ای در ژاپن و چین و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کره‌جنوبی و چین برخی از مظاهر آن است.
|o شاخصه این مرحله شکل‌گیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلی که جنگ را تجربه نکرد- در کشورهای شرق آسیا و به‌ویژه [[ژاپن]]، کره‌جنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق [[چین]] است. محبوبیت سریال‌های کره‌ای در [[ژاپن]] و [[چین]] و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کره‌جنوبی و [[چین]] برخی از مظاهر آن است.


o      با پيشرفت اقتصادي در كره جنوبي و چين غرور ملي در اين  كشورها افزايش يافت و نوعي ملي‌گرايي همراه با جسارت نسبت به ژاپن در آنها شكل  گرفت، كشوري كه زماني آنها را اشغال كرده بود. اين شرايط تغييرات بسيار زيادي در ديپلماسي فرهنگي ژاپن ايجاد كرد. در ديپلماسي جديد ژاپن براي شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چيني و كره‌اي تلاش كرد و سعي كرد تا حس يكي بودن را در آنها ايجاد كند.
o با پیشرفت اقتصادی در کره جنوبی و [[چین]] غرور ملی در این کشورها افزایش یافت و نوعی ملی‌گرایی همراه با جسارت نسبت به [[ژاپن]] در آنها شکل گرفت، کشوری که زمانی آنها را اشغال کرده بود. این شرایط تغییرات بسیار زیادی در دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] ایجاد کرد. در دیپلماسی جدید [[ژاپن]] برای شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چینی و کره‌ای تلاش کرد و سعی کرد تا حس یکی بودن را در آنها ایجاد کند.


o      استقبال دولت ژاپن از ايده قدرت نرم و بررسی راه‌های بهره‌گیری از منابع و توانمندی‌های فرهنگی ژاپن.
o استقبال دولت [[ژاپن]] از ایده قدرت نرم و بررسی راه‌های بهره‌گیری از منابع و توانمندی‌های فرهنگی [[ژاپن]].


o      تدوين طرح «چشم‌انداز قرن بیست و یکم ژاپن»<sup>[7]</sup> که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد.
o تدوین طرح «چشم‌انداز قرن بیست و یکم [[ژاپن]]» (日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon) که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد.
|-
|-
|'''مرحله هفتم: دهه 2010 م'''
|مرحله هفتم: دهه 2010 م
|-
|-
|o      تدوين سياست «ژاپن جذاب/ با حال»[8]  به منظور استفاده از محصولات رسانه‌اي در جهت اهداف ملي.
|o تدوین سیاست «[[ژاپن]] جذاب/ با حال» (クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan) به منظور استفاده از محصولات رسانه‌ای در جهت اهداف ملی.


o      حمايت همه جانبه وزارت امور خارجه از سياست '''ژاپن جذاب''' كه توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوين شده بود.
o حمایت همه جانبه وزارت امور خارجه از سیاست [[ژاپن]] جذاب که توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوین شده بود.
|}
|}


==== 1-3-3 بنياد ژاپن ====
=====بنیاد ژاپن=====
بنياد ژاپن به عنوان بازوي اصلي پيشبرد ديپلماسي فرهنگي ژاپن سال 1972 تأسيس شد. اين بنياد هر چند بخشي از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانوني واحد اجرايي مستقلي به حساب مي‌آيد. اهداف اصلي اين بنياد چنان كه در اساسنامه آن آمده، مشاركت در حفظ و توسعه؛ تعميق درك كشورهاي ديگر از ژاپن، افزايش درك متقابل جهاني و خدمت به جهان در زمينه فرهنگ و نظاير آن و ايجاد جهاني بهتر است. همچنين فعاليت‌هاي اين بنياد در سه محور ترويج آموزش زبان ژاپني در خارج از كشور، حمايت از مبادلات فرهنگي هنري و تشويق مطالعات ژاپن در خارج كشور خلاصه شده است. اين بنياد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از كشور دارد كه شعبه خاورميانه آن در [[قاهره]] واقع شده است.
بنیاد ژاپن به عنوان بازوی اصلی پیشبرد دیپلماسی فرهنگی [[ژاپن]] سال 1972 تأسیس شد. این بنیاد هر چند بخشی از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانونی واحد اجرایی مستقلی به حساب می‌آید. اهداف اصلی این بنیاد چنان که در اساسنامه آن آمده، مشارکت در حفظ و توسعه؛ تعمیق درک کشورهای دیگر از [[ژاپن]]، افزایش درک متقابل جهانی و خدمت به جهان در زمینه فرهنگ و نظایر آن و ایجاد جهانی بهتر است. همچنین فعالیت‌های این بنیاد در سه محور ترویج آموزش [[زبان ژاپنی]] در خارج از کشور، حمایت از مبادلات فرهنگی هنری و تشویق مطالعات [[ژاپن]] در خارج کشور خلاصه شده است. این بنیاد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از کشور دارد که شعبه خاورمیانه آن در [[قاهره]] واقع شده است.<ref>ذاکری، قدرت اله (1402). "فرهنگ و نظام فرهنگی [[ژاپن]]". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و [[فرهنگ ژاپن در جهان|فرهنگ ژاپن]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص116-148.</ref><ref>پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص140.</ref>
----[1]  国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai: اين انجمن در سال 1934 و با هدف معرفي فرهنگ ژاپن در خارج از كشور تأسيس شد.  


[2] 大アジア協会/Dai ajia Kyō.
== پاورقی ==
[i] اين انجمن در سال 1934 و با هدف معرفی فرهنگ ژاپن در خارج از كشور تأسيس شد.  


[3] 国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation.
==نیز نگاه کنید به==


[4] Association of Southeast Asia Nation (ASEAN).
*[[نظام فرهنگی ژاپن]]


[5] Official Development Assistance.
==کتابشناسی==


[6] 日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership.
<references />
 
[7] 日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon.
 
[8] クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan.

نسخهٔ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۹

به گفته بوخ (2014)، ژاپن در سال‌های دهه 2000 به یکی از مهم‌ترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که برخی از پژوهشگران از آن به‌عنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کرده‌اند.[۱] به علاوه سیاست خارجی این کشور در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد آمریکا این تصور را ایجاد کرده بود که ژاپن یک غول‌ اقتصادی و کوتوله‌ای سیاسی است که سیاست خارجی‌اش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکل‌گیری بحث‌های مربوط به قدرت نرم ژاپن، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بین‌الملل و به‌ویژه آسیا به وجود آورد.[۲] رسیدن ژاپن به چنین جایگاهی در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سیاستمداران این کشور به فکر استفاده از این قدرت در حوزه سیاست خارجی خود بیافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستیم که دولت ژاپن از سیاست‌های فرهنگی خود برای تحقق منافع اقتصادی و دیپلماتیک بهره گرفته است.

هر چند دیپلماسی فرهنگی نوعی از دیپلماسی عمومی تعریف می‌شود، اما تفاوت‌هایی هم با آن دارد که مهمترینش این است که دیپلماسی فرهنگی لزوما همراه با اهداف سیاسی نیست. هنگامی که دیپلماسی فرهنگی به دنبال ارتقای تصویر کشور در کشورهای دیگر باشد، اهدافش منطبق با دیپلماسی عمومی می‌شود که در اینجا هم ما با همین معنی نگاهی به فعالیت‌های ژاپن در حوزه دیپلماسی عمومی و فرهنگی خواهیم انداخت.

در مورد دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، می‌توانیم سابقه آن را به اوایل دوره میجی برسانیم، وقتی که حکومت تازه شکل گرفته میجی توجه خود را مبذول به شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی کرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفه‌اش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفه‌های ژاپن در نمایشگاه‌های بین‌المللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت.[۳] با موفقیت اصلاحات میجی و بدل شدن این کشور به قدرتی جهانی بعد از پیروزی بر چین در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 این کشور از فرهنگ برای تأثیرگذاری بر مستعمرات جدید یعنی شبه جزیره کره و تایوان استفاده کرد. برای مثال آنها سفرهایی برای رهبران تایوان و کره به ژاپن ترتیب می‌دادند تا با پیشرفت ژاپن آشنا شوند و بعد هم برای مثال در مورد کره، با گرفتن فیلم از سفر پادشاه کره به ژاپن و پخش این فیلم‌ها در کره سعی کردند تا افکار کره‌ای‌ها نسبت به ژاپن را تغییر دهند.

اوج دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سال‌‌های قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیای وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال چین تأسیس شد که هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در چین بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی ژاپن که منجر به افزایش تنش‌ها با قدرت‌های اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی به‌صورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بین‌المللی (国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai)[i] بود که عهده‌دار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر (大アジア協会/Dai ajia Kyō) بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.

هدف از این برنامه‌ها این بود که ژاپن در غرب به‌صورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بی‌فرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفی شود. ژاپن باید دارای فرهنگی متمایز و یگانه‌ معرفی می‌شد که مؤلفه‌های فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و به‌شکل موفقیت‌آمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی ژاپن در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی ژاپن با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق ژاپن، این کشور را به‌عنوان رهبر آتی آسیا معرفی می‌کرد.[۴]

پس از جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن در این جنگ، این کشور عملا عضوی از جبهه غرب و متحد آمریکا شد. در این برهه این کشور تلاش کرد تا افکار جنگ طلبانه و ملی گرایانه را دور بریزد، در نتیجه جنبه‌هایی از فرهنگ ژاپن که مرتبط با جنگ طلبی بود، عملا نادیده گرفته می‌شد که از جمله می‌توان به فرهنگ جنگجویان ژاپنی یا سامورایی‌ها اشاره کرد. با این همه با رشد سریع اقتصادی ژاپن و قرار گرفتن این کشور در ردیف دومین اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتی که جامعه جهانی از این ابرقدرت بزرگ اقتصادی داشت، لزوم بازنگری در سیاست‌های فرهنگی و دیپلماسی عمومی و فرهنگی احساس می‌شد. در نتیجه دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سال‌های بعد از جنگ تغییرات زیادی داشت که در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008)، (بوخ، 2014) و (اوتماگزین، 2012) خلاصه کرده‌ایم.

جدول شماره 2: دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سال‌های بعد از جنگ

مرحله اول: دهه 1950 و اوایل دهه 1960 م
o تغییر تصویر ژاپن از کشوری جنگ طلب به کشوری صلح‌طلب و دوستدار مردم سالاری هدف اصلی دیپلماسی عمومی این دوره بود.

o در فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور، هنرهایی چون مراسم چای، گل آرایی یا ایکه‌بانا و ... بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که نمودی از آرامش و صلح طلبی بودند.

o عناصر فرهنگی مرتبط با جنگجویان یا سامورایی‌ها کنار گذاشته شد.

o تلاشی برای آموزش زبان ژاپنی در خارج کشور صورت نمی‌گرفت، زیرا یادآور سیاست‌های این کشور در دوران جنگ جهانی برای ترویج زبان ژاپنی در مستعمراتش در آسیا بود.

مرحله دوم: سال‌های پایانی دهه 1960 و آغازین دهه 1970 م
o تأکید بر ارائه تصویری از کشوری پیشرفته به‌جای کشوری صلح طلب در دستور کار دیپلماسی فرهنگی قرار گرفت.

o از دهه 1970 ژاپن شروع به گسترش یک دیپلماسی فرهنگی فعال‌تر کرد که نمود آن تأسیس بنیاد ژاپن (国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation) در سال 1972 بود.

مرحله سوم: دهه 1970 م
o در این مرحله ژاپن سعی کرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسیا را تغییر دهد. تأسیس مراکز بنیاد ژاپن در بیشتر کشورهای جنوب شرق آسیا نمود این سیاست است که در نهایت منجر به تأسیس مرکز فرهنگی بنیاد ژاپن در آ سه آن (Association of Southeast Asia Nation (ASEAN)) در سال 1990 شد. این بنیاد علاوه بر معرفی فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسیا، وظیفه معرفی فرهنگ جنوب شرق آسیا در میان ژاپنی‌ها و ایجاد اشتیاق نسبت به این منطقه در میان ژاپنی‌ها را هم جزو وظایف خود قرار داد.
مرحله چهارم: دهه 1980 م
o دیپلماسی فرهنگی یکی از سه ستون دیپلماسی عمومی ژاپن قرار گرفت. دو ستون دیگر آن یکی فعالیت‌های حفظ صلح و فعالیت‌های شبیه آن و دومی سیاست‌های کمک‌های رسمی توسعه (ODA)(Official Development Assistance) و دیگر مساعدت‌های اقتصادی بود.

o توسعه دیگر در این دوره تأکید بر مفهوم جدید همکاری فرهنگی افزون بر تبادلات فرهنگی بود. همکاری فرهنگی شامل کمک به کشورهای در حال توسعه برای ساخت و تجهیز سالن‌های نمایش و مانند آن بود.

o تمرکز دیگر دیپلماسی فرهنگی ژاپن در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در واقع پاسخی به احساس ترس شکل گرفته در غرب به خصوص آمریکا نسبت به سرمایه‌گذاری‌های عظیم و صادرات بسیار زیاد ژاپن بود. در واقع این بار دیپلماسی فرهنگی ژاپن برای رفع این نگرانی‌ها غرب و به خصوص آمریکا را مد نظر قرار داد. تأسیس مرکز ژاپن و آمریکا (日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership) در 1992 نمودی از این سیاست بود.

o در سال‌های پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، ژاپن در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهانی بود، هویتی که در آن ژاپن کشوری مسئول، صلح‌طلب و غیر خود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روش‌های غیر نظامی بود.

مرحله پنجم: دهه 1990 م
o در دهه 1990 که کشورهای جهان با موج جهانی شدن روبرویند، ژاپن هم به دنبال یک دهه رکود اقتصادی و کمبود منابع مالی مجبور به یافتن جهتی جدید برای دیپلماسی فرهنگی خود شد.

o بر مبنای جهت‌گیری جدید، به‌جای تأکید بر جوانب عجیب و غریب فرهنگ ژاپنی، ژاپن می‌خواست خود را پیشگام فرهنگ پست‌مدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپنی (جی پاپ)، مد، غذای ژاپنی و داستان‌های نویسندگان جوان به ایفای نقشی مهم‌تر در فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی ژاپن پرداختند.

o دیپلماسی فرهنگی ژاپن روی ارتباط سنت‌های قدیم و پر افتخار فرهنگ ژاپن با فناوری مدرن این کشور تمرکز کرد

مرحله ششم: دهه 2000 م
o شاخصه این مرحله شکل‌گیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلی که جنگ را تجربه نکرد- در کشورهای شرق آسیا و به‌ویژه ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق چین است. محبوبیت سریال‌های کره‌ای در ژاپن و چین و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کره‌جنوبی و چین برخی از مظاهر آن است.

o با پیشرفت اقتصادی در کره جنوبی و چین غرور ملی در این کشورها افزایش یافت و نوعی ملی‌گرایی همراه با جسارت نسبت به ژاپن در آنها شکل گرفت، کشوری که زمانی آنها را اشغال کرده بود. این شرایط تغییرات بسیار زیادی در دیپلماسی فرهنگی ژاپن ایجاد کرد. در دیپلماسی جدید ژاپن برای شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چینی و کره‌ای تلاش کرد و سعی کرد تا حس یکی بودن را در آنها ایجاد کند.

o استقبال دولت ژاپن از ایده قدرت نرم و بررسی راه‌های بهره‌گیری از منابع و توانمندی‌های فرهنگی ژاپن.

o تدوین طرح «چشم‌انداز قرن بیست و یکم ژاپن» (日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon) که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد.

مرحله هفتم: دهه 2010 م
o تدوین سیاست «ژاپن جذاب/ با حال» (クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan) به منظور استفاده از محصولات رسانه‌ای در جهت اهداف ملی.

o حمایت همه جانبه وزارت امور خارجه از سیاست ژاپن جذاب که توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوین شده بود.

بنیاد ژاپن

بنیاد ژاپن به عنوان بازوی اصلی پیشبرد دیپلماسی فرهنگی ژاپن سال 1972 تأسیس شد. این بنیاد هر چند بخشی از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانونی واحد اجرایی مستقلی به حساب می‌آید. اهداف اصلی این بنیاد چنان که در اساسنامه آن آمده، مشارکت در حفظ و توسعه؛ تعمیق درک کشورهای دیگر از ژاپن، افزایش درک متقابل جهانی و خدمت به جهان در زمینه فرهنگ و نظایر آن و ایجاد جهانی بهتر است. همچنین فعالیت‌های این بنیاد در سه محور ترویج آموزش زبان ژاپنی در خارج از کشور، حمایت از مبادلات فرهنگی هنری و تشویق مطالعات ژاپن در خارج کشور خلاصه شده است. این بنیاد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از کشور دارد که شعبه خاورمیانه آن در قاهره واقع شده است.[۵][۶]

پاورقی

[i] اين انجمن در سال 1934 و با هدف معرفی فرهنگ ژاپن در خارج از كشور تأسيس شد.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. بوخ (2014). ص462.
  2. بوخ (2014). ص463.
  3. بوخ (2014). ص467.
  4. بوخ (2014). ص468.
  5. ذاکری، قدرت اله (1402). "فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص116-148.
  6. پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص140.