ادیان در کانادا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
25. مرکز اهل البیت (ع) [http://ahlulbaytcentre.org (Ahlul Bayt Center])  
25. مرکز اهل البیت (ع) [http://ahlulbaytcentre.org (Ahlul Bayt Center])  


26. مرکز جوانان الفجر ([https://www.islamicfinder.org/world/view-place/14904 Al Fajr Youth Center]).<ref name=":1" /><ref>لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].ص.111-124.</ref><ref>بایبی، ر. (1384). کلیسای پویا. اتاوا: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران.</ref>
26. مرکز جوانان الفجر ([https://www.islamicfinder.org/world/view-place/14904 Al Fajr Youth Center]).<ref name=":1" /><ref>لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].ص.215-237.</ref><ref>بایبی، ر. (1384). کلیسای پویا. اتاوا: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران.</ref>


== پاورقی ==
== پاورقی ==

نسخهٔ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۹

جایگاه و نقش دین در جامعه و سیاست

ادیان در کانادا
ادیان در کانادا

کانادا یکی از متنوع‌ترین کشورهای جهان به لحاظ دینی و مذهبی است. به دلیل حضور قومیت‌های گوناگون در آن، تنوع گوناگونی از ادیان و مذاهب نیز دیده می‌شود. با وجود این، آزادی دینی یکی از حقوق اصلی شهروندان به حساب می‌آید. به عقیده صاحب‌نظران آزادی دین در این کشور موجب شده است تا مردمان ملل مختلف در سال‌های متمادی برای فرار از ستم مذهبی، سیاسی، عقیدتی و نژادی به این سرزمین مهاجرت کنند. آزادی دینی و مذهبی در این کشور جایگاه ویژه‌ای دارد. نتایج بررسی‌های رسمی درباره ارزش‌هایی که برای اداره بهتر جامعه شهری حیاتی به نظر می‌رسیدند، نشان می‌دهد مردم اهمیت آزادی عمل به دین ومذهب را در درجه دوم قرار دادند.[i] این چنین ارزش نهادن به مذهب در یک کشور سکولار بسیار قابل توجه بوده است.

در این زمینه «رجینالد بایبی(Reginald Bibby)» استاد جامعه‌شناسی دانشگاه «لث بریج(Lethbridge)» در کتاب خود، با عنوان «کلیساهای پویا(Resttess churches)»، معتقد است که مذهب در حال بازگشت به کانادا است. او این ادعا را با ارائه اعداد و ارقام همراه می‌کند و اظهار می‌دارد که تعداد جوانان و بزرگسالان معتقد به خدا افزایش یافته است و به طور مشخص تمایل بیشتری برای تماس با کلیسا در آنان ایجاد شده است.[۱] با وجود این، این کشور دین رسمی ندارد، دین در شکل‌دهی جامعه هیچ‌گونه نقشی ایفا نمی‌کند و اداره جامعه به عهده حکومت‌ سکولار است. در واقع، پلورالیسم دینی بخش مهمی از سیاست دولت به شمار می‌رود. بر همین اساس، ادیان گوناگونی در این کشور یافت می‌شود که همگی خواهان عمل کردن به دستورات دینی خود می‌باشند. به دلیل افزایش ادیان مختلف طی سال‌های اخیر و نیز نقد جدی عده کثیری از دانشمندان این کشور با تأکید بر بازگشت به مذهب، نخست‌وزیر، استیفن هارپر، تشکیل دفتر آزادی مذهب در این کشور را اعلام کرد. این دفتر بر ترویج آزادی دین، مذهب و عقیده در سراسر جهان متمرکز شده است و از آزادی ادیان ومذاهب حمایت می‌کند. همچنین، با اجرای برنامه‌هایی از اقلیت‌های مذهبی حفاظت می‌کند که مورد تهدید قرار گرفته ­اند. این دفتر با عداوت دینی و مذهبی مخالفت است. طبق بیانیه دولت، این دفتر کانال اصلی حمایت از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون خواهد بود. در کنفرانسی که به همین دلیل در سال 2013م برگزار شد، صدها نماینده از گروه‌های مختلف مذهبی شرکت داشتند. در این کنفرانس نخست‌وزیر هارپر اظهار داشت: «در سراسر جهان، نقض آزادی مذهبی بسیار شایع و در حال افزایش است.» وی تأکید کرد«ترویج آزادی مذاهب و پذیرش اندیشه دیگران توسط دولت کانادا در زمره مهم‌ترین ارزش‌های این کشور است».[۲]

حساسیت‌های ایجاد شده و نیز حمایت‌های دولتمردان موجب شد تا آزادی دینی و مذهبی در میان سایر آزادی‌ها جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. در این محیط باز، سازگار و پذیرا دین اسلام نیز شکوفا شده است. امروزه مسلمانان تقریباً در همه جای این کشور به چشم می‌خورند. حتی در کارهای روزمره زندگی(در مدارس، فروشگاه‌ها، در محیط کار و در زمین‌های بازی) احتمال دیدن یک مسلمان بسیار بیشتر از دیدن یک عضو از اعضای کلیسای پنتکوستال است. در حال حاضر، اسلام اولین دین عمده غیرمسیحی کشور کانادا محسوب می‌شود و از بالاترین سرعت گسترش ادیان در این کشور برخوردار است.

از آنجایی که مسلمانان مهاجر عمدتاً از اروپا به این کشور آمده‌اند، جامعه مسلمانان نیز به یک نمونه فعال جامعه پلورالیست کانادایی تبدیل شده‌ است. برای کسی که در صدد دیدن جهان‌شمولی اسلام در تنوع فرهنگی، زبانی و نژادی‌اش باشد، کانادا یک ویترین حقیقی برای نمایش این واقعیت است. البته، ‌به‌‌رغم افزایش حضور مسلمانان در غرب، شکاف سوءتفاهم بین اسلام و غرب بیشتر شده است. دیدگاه‌ها نسبت به اسلام و مسلمانان به شدت وارونه و تحریف شده است و با عادی انگاشتن افراطی‌گری به عنوان هنجار و تعمیم رفتار عده‌ای انگشت‌شمار، چهره یک چهارم جمعیت دنیا به غبار زنگار خدشه‌دار شده است.

تاریخ ادیان و مذاهب کانادا

تاریخچه ادیان و مذاهب در کانادا متأثر از تاریخ و پیشینه این کشور است. طی سالیان طولانی که بومیان به این سرزمین وارد شدند و در آن زندگی کرده‌اند به طور رسمی فاقد دین ساختار یافته بوده‌اند. اعتقادات دینی و بینشی آنها به خاک و زمین اهمیت بسیار می‌داد، به گونه‌ای که برخی سرزمین‌ها دارای قداست خاصی بوداند. بومیان به رویاها معتقد بودند و برای آن ارزش خاصی قائل می‌شدند. امروزه، بیشتر بومیان این کشور خود را مسیحی می‌نامند و گروهی از آنان نیز دین خاصی ندارند. پس از ورود اروپائیان آیین مسحیت نیز رواج پیدا کرد، به طوری که این آیین به مرور به عنوان دین غالب مطرح شد. پیشینه مسیحیان این کشور به دو گروه کاتولیک‌های رم(از تبار فرانسوی) و پروتستان‌ها(از تبار انگلیسی) برمی‌گردد. در یک قرن گذشته، تقریباً تمام مردم کانادا مسیحی بودند و تعداد افراد بدون دین محسوس نبوده است. از اواخر قرن بیستم، نفوذ ادیان در اکثر جوامع غربی - از جمله کانادا - کاهش یافت. اما، کلیساها و مراکز نشست‌های مذهبی- که نماینده عقاید مختلف هستند- در سراسر کانادا یافت می‌شوند. به طور کلی، بررسی پیشینه دینی این کشور نشان می‌دهد که مردم بخش شرقی بیش از غرب آن به مذهب تمایل داشته‌ا‌ند. در نیوفاندلند، تعداد پروتستان‌ها از همه استان‌ها بیشتر و تعداد بی‌مذهب‌ها هم از استان‌های دیگر کمتر بوده است. در کبک تعداد کاتولیک‌ها از همه استان‌ها بیشتر و در بریتیش کلمبیا تعداد کاتولیک‌ها از سایر استان‌ها کمتر بوده است. همچنین تعداد افراد فاقد مذهب مشخص در اونتاریو بیشتر از سایر ایالت‌ها بوده است. نسبت این افراد در آلبرتا، بریتیش کلمبیا و یوکان بالاتر از میانگین ملی بوده است.[۳] [۴]

علاوه بر مسحیت، ادیان دیگری- نظیر یهودیت، هندوئیسم و اسلام نیز در کانادا رواج دارد. هر چند درباره تاریخ اولین حضور این ادیان در این کشور اتفاق نظر وجود ندارد. آنچه مسلم است اسلام و مسلمانان چندان در کانادا جدید نیستند. به حکایت تاریخ مستند مسلمانان، حضور آنها به اواسط قرن نوزدهم باز می‌گردد. سی سال پیش از آنکه پدران کنفدراسیون این کشور را پی نهند، یک بانوی مسلمان اسکاتلندی(به نام «اگنس لاو(Agnes Love)») اولین مسلمان را در منطقه‌ای به دنیا آورد که بعدها جزیی از این سرزمین محسوب شد. این فرزند همچون پدرش «جیمز لاو(James Love)» نامیده شد و در سال 1854م در ایالت اونتاریو به دنیا آمد. او بزرگ‌ترین فرزند و یکی از هشت فرزند جیمز و اگنس بود. آخرین فرزند خانواده به نام «الکساندر(Alexander)» در سال 1868م، یعنی یک سال پس از تشکیل کانادا به دنیا آمد.

زوج مسلمان دیگری که در اسناد دولتی با عنوان «محمد تانس(Muhumetans)» با «محمدی‌ها» توصیف شده‌اند، «جان و مارتا سیمون (John & Martha Simon)» نام داشتند و حدود سال 1871م از آمریکا به اونتاریو مهاجرت نمودند. آنها نیز همچون خانواده لاو در اصل اروپایی بودند. جان انگلیسی و مارتا فرانسوی بود. این دو خانواده در دهه 1850 میلادی تقریباً کل جامعه مسلمان کانادا را تشکیل می‌دادند.

تا سال 1901م، تعداد مسلمانان به 300 تا 400 نفر رسید. بیشتر آنان مسلمانان ترک‌ و سوری‌ بودند. براساس آمار رسمی سال 1931م جمعیت مسلمانان این کشور، که در سال 1921م تنها 487 نفر بود، به 645 نفر رسید. در طول سال‌های قبل از دهه 1950م به دلیل محدودیت‌های اعمال شده در مهاجرت آسیایی‌ها و وقوع جنگ، میزان رشد جمعیت مسلمانان بسیار پایین بود. بعد این سال‌ها جامعه مسلمانان به رشد خود ادامه داد و از سال 1970م به بعد شتاب فزاینده‌ای یافت. آمار رسمی در سال 1981م، جمعیت مسلمانان را 98/165 نفر اعلام نموده است. براساس آمار رسمی در سال 1991م، جمعیت مسلمانان به 253260 نفر ‌رسید. آنها در ده منطقه از بیست و پنج منطقه شهری این کشور(به انضمام کل استان آلبرتا) مهم‌ترین جامعه مذهبی غیرمسیحی را تشکیل دادند.

در سال 1996م، مطابق یک تحقیق مردم‌شناسی درباره مسلمانان و آمار دریافتی از کنگره یهودیان کانادا، شهروندان این کشور بیش از هر دین دیگر به اسلام گرویده‌اند. در پرتو همین اقبال عمومی به اسلام در دهه 1990، در حال حاضر مسلمانان با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر بزرگ‌ترین اقلیت غیرمسیحی این کشور به شمار می‌روند. تعداد مسلمانان اکنون با تعداد پیروان پنج فرقه از بزرگ‌ترین فرق مسیحی برابری می‌کند. مسلمانان این کشور دیگر غریبه نیستند. آنها دارای همکاران، همسایگان، دوستان و همسران کانادایی‌ هستند. یک‌سوم مسلمانان این کشور در کانادا متولد شده‌اند. در خلال سال‌های دهه‌های 1970 و1980 میلادی، یعنی زمانی که بسیاری از جوانان با این احساس که اعتقاد خود را از دست داده‌اند کلیسا را رها کردند، بسیاری به اسلام گرایش پیدا کردند؛ چرا که پاسخ نیازهای روحی و توصیف حقیقی زندگی را در آن یافتند.[۵][۶]

دین رسمی کانادا

چنان که ذکر شد در این کشور دین رسمی وجود ندارد و پیروان معتقد به ادیان مختلف در انجام دادن فرایض دینی خود آزادند. بررسی‌ها نشان می‌دهند که برخی افراد و گروه‌ها در این کشور تلاش کرده‌اند تا جامعه را سکولار معرفی کنند. به اعتقاد «بایبی»، برخی از روزنامه‌نگاران و رهبران مذهبی برای ترویج سکولاریسم، تلاش می‌کنند آمار نادرستی از دین‌مداری در این کشور ارائه دهند. به عقیده وی برای درک نادرست و بی‌نتیجه بودن این آمارها کافی است به اطلاعاتی توجه شود که حکومت فدرال از سال 1871م به صورت مرتب و هر ده سال یک بار درباره هویت مذهبی ارائه می‌کند. این موضوع از دیدگاه بایبی بسیار پراهمیت است، زیرا حتی امریکا از این ویژگی برخوردار نیست که در آمارهای خود جایگاهی برای ادیان و مذاهب قرار داده باشد. به‌زعم «بایبی» آمارها بیانگر آن است که در سراسر جهان، به ویژه در کانادا، تجدید حیات دینی در حال رخ دادن است و ادیان اسلام، مسیحیت، بودائیسم، هندوئیسم و بسیاری از مذاهب در حال احیا شدن هستند. او ادعا می‌کند که با داشتن اطلاعات جامع و از ادیان در این کشور می‌توان به وضوح به تبلیغات عده‌ای خط بطلان کشید که بر سکولاریسم تأکید می‌کنند. براساس تحقیقی که «بایبی» در کانادا انجام داده است، او در زمینه اعتقاد به خداوند، تجربه حضور خداوند و نیایش خداوند در میان مردم این کشور، آمارهای جالبی به شرح زیر ارائه کرده است:

اعتقاد به خداوند

آقای بایبی ادعا می‌کند که براساس تحقیق میدانی به عمل آمده تعداد زیادی از افراد که در مراسم کلیسا شرکت فعال ندارند، معتقد به خداوند هستند. براساس آمارهایی که او به آنها استناد می‌کند، بیش از 70 درصد از بزرگسالان و جوانان معتقد به خداوندی هستند که حافظ آنهاست. از هر دو نفر، یک نفر اذعان می‌دارد که در فعالیت‌های مذهبی شرکت می‌کند و دو نفر از هر سه نفر نیز ادعا کرده‌اند که دارای دین خاصی هستند. همچنین از هر دو نفر بزرگسال یک نفر اذعان می‌دارد که خودش حضور خداوند را تجربه کرده است.

تجربه حضور خداوند

درباره تجربه حضور خداوند چند مطلب قابل ذکر است:

1) به‌‌رغم آنکه درصد مشارکت افراد در گروه‌های مذهبی بین سال‌های 1975 تا 2000م از 30 درصد به 20 درصد کاهش یافته است، با وجود این، از میان هر سه نفر جوان در سنین بین 15 تا 19 یک نفر ادعا ‌کرده است که حضور خداوند را تجربه کرده است.

2) بالاترین درصد کسانی که ادعا می کند تجربه حضور خداوند را دارند پروتستان‌های محافظه‌کارند که در کلیساها نیز حضور فعال دارند. این آمار در میان کاتولیک‌های رومی در استان کبک نیز بالا می‌باشد.

3) این تجربه برای افرادی که آن را درک کرده‌اند، تجربه‌ای پایدار و دائمی است. از دیدگاه آنان تجربه دینی اغلب عمیق وهمراه با تأثیرات پایدار است.

بایبی این مطلب را نیز خاطر نشان می‌سازد که ارتباط با خداوند با داشتن آگاهی انسان‌ها نسبت به حقیقت زندگی فراتر از عالم حس و مشاهده است و نهایت آنکه ایمان به خداوند می‌تواند باعث امید در فراز و نشیب‌های زندگی باشد.

دعا و نیایش

مردم کانادا علاوه بر داشتن اعتقاد و تجربه دینی نسبت به خداوند، پایبند به سخن گفتن و یا همان نیایش با خداوند هستند. غالب افرادی که در مراسم هفتگی کلیسا شرکت می‌کنند، بیشتر به نیایش و دعا گرایش دارند. با وجود این، یک نفر از هر پنج نفر که در مراسم کلیسا حضور فعال ندارند نیز به نیایش روی می‌آورند.

بایبی بر این باور است که حدود 90 درصد کانادایی‌ها به پرسش‌هایی توجه دارند که مرتبط با سرانجام سرنوشت انسان است. این حقیقت که انسان از کجا آمده است، یا چگونه می‌توان به سعادت ابدی دست یافت، آنگاه که انسان می‌میرد چه اتفاقی برای او خواهد افتاد و یا علت وجود دردها و رنج ها در این دنیا چیست؟ از پرسش‌هایی است که آنان را به تفکر وامی‌دارد.

مسیحیت در کانادا

این نویسنده حضور مردم اعم از بزرگسالان و جوانان در گروه‌های مذهبی مسیحیت(اعم از پروتستان‌ها و کاتولیک‌های رومی) در کلیساها را پررنگ می‌داند. تحقیقات آماری نشان می‌دهند که در سال 2000م، 22 درصد از جوانان در کلیساها حضور یافته اند که این آمار در سال 1984م، 23 درصد و در سال 1992م به 18 درصد کاهش یافت. این نتیجه در سال 2000م نشان داد که آنچه سکولاریسم به دنبال آن بود، به تحقق نرسید. آمارها نشان می‌دهند که به‌‌رغم تلاش‌های صورت گرفته، گرایش مردم به دین و مذهب قابل توجه بوده است.[۶]

براساس آمارهای موجود، 77/1 درصد کانادایی‌ها مسیحی هستند که 43/6 درصد آنها کاتولیک‌ها می‌باشند. کاتولیک‌ها بزرگ‌ترین گروه مذهبی این کشور را تشکیل می‌دهند. بزرگ‌ترین کلیسای پروتستان‌ «یونایتد چرچ(United Church)» است که پروتستان‌ها در آن به عبادت می‌پردازند. همچنین، در حدود 16/5 درصد از کانادایی‌ها اظهار داشته‌اند که مذهب خاصی ندارند و 6/3 درصد مابقی به ادیانی غیر از مسیحیت اعتقاد دارند که بزرگ‌ترین آنها اسلام است.

اسلام دومین دین بزرگ کانادا است. براساس آمار سال 2013م، در این کشور بیش از یک میلیون و صد هزار مسلمان زندگی می‌کنند. اکثر مسلمانان در ایالات اونتاریو و حومه تورنتو ساکن هستند. بریتیش کلمبیا نیز جمعیت قابل توجهی مسلمان دارد. بیشتر مهاجران از خاورمیانه و ایران مسلمان هستند و دو جامعه بزرگ مسلمان ونکوور را تشکیل داده‌اند.[۷][۸]

علاوه بر ادیان مذکور، ادیان دیگری نیز در این کشور وجود دارند. جدول 6.1 که براساس آمار و اطلاعات سال 2011م تنظیم شده است، تعداد و نسبت هریک از آنها به کل جمعیت نشان می‌دهد.[۹]

جدول‌ 6.1. تعداد و نسبت مذاهب در کانادا

نام مذهب تعداد جمعیت درصد جمعیت
مسیحیت 22.102.700 67.8%
اسلام 1.000.000 3.1%
یهودیت 329.500 1
بودیسم 366.800 1.1%
هندوئیسم 498.000 1.5%
سیکیسم 455.000 1.4%
نامشخص 7.850.600 24.1%

اسلام و مسلمانان کانادا

چنان که ذکر شد، جامعه مسلمانان در جدول گروه‌های مذهبی این کشور حضوری متأخرتر دارد. اوایل قرن بیستم میلادی مهاجرت مسلمانان به کانادا آغاز شد، اما تا پایان جنگ جهانی دوم جریان آن محدود بود. از این زمان به بعد مهاجرت مسلمانان سیری روزافزون ‌یافت. در سه دهه گذشته این افزایش شدت گرفت. نوع و خاستگاه ملی مهاجران در 30 سال گذشته نیز دگرگون گشته است. در نخستین سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم مهاجران مسلمان بیشتر عرب‌زبان بودند،‌ اما اکنون طیف زبانی وسیعی از مهاجران در کانادا درهم تنیده‌اند. مهاجران مسلمان اولیه بیشتر جوان بودند و وضع مالی خوبی نداشتند. آنها برای امرار معاش دستفروشی می‌کردند و یا اینکه به مشاغل سطح پایین تن می‌دادند. این مهاجران اغلب راهی شهرهای تورنتو و مونترال ‌شدند. از آن دو شهر بود که آنان اندک اندک به دنبال شغل و امکانات بهتر راهی مناطق دیگر شدند. آنگاه به واسطه پشتکار، سخت‌کوشی و صرفه‌جویی سامان گرفتند و به موقعیت اقتصادی بهتر دست یافتند. البته فرزندان این مهاجران کمتر با مضیقه‌های پدران و مادرانشان روبه‌رو شدند.

ویژگی بارز مهاجران مسلمان، که بعد از جنگ جهانی دوم وارد کانادا شدند، تنوع فرهنگی آنهاست. همه آنها دینی واحد دارند، اما از کشورهای اسلامی گوناگون، به ویژه لبنان، سوریه، اردن، فلسطین، مصر، پاکستان، بنگلاش، ترکیه، ایران، اروپای شرقی، شرق آفریقا و غیره، به این کشور عزیمت کرده‌اند. شیعیان مهاجر نیز از فرقه‌های گوناگون نظیر اثنی عشری، اسماعیلی و دروزی هستند. تعدد خاستگاه ملی و فرهنگی این مسلمانان خود مانعی برای ارتباط بیشتر بین آنها است. این امر به نوبه خود از همبستگی جامعه مسلمانان کانادا می‌کاهد و زمینه جذب آنان را در فرهنگ کانادایی فراهم می‌آورد. در مقایسه با مهاجران سابق، آنهایی که پس از جنگ به این کشور مهاجرت کرده‌اند، به لحاظ شغلی و سطح معلومات بسیار ناهمگون‌اند. در حال حاضر، مسلمانان در مشاغل و موقعیت‌های متنوعی مشغول به کار هستند، عده‌ای کار خصوصی دارند و عده‌ای نیز به کارهای دولتی مشغولند.

استان‌های انتاریو، کبک و آلبرتا پرجاذبه‌ترین مناطق برای مهاجران مسلمان بوده است. انتاریو به لحاظ تعداد جمعیت مسلمانان مقام اول را دارد. شهر تورنتو در این استان مسلمانان بیشتری را در خود جای داده است. در استان کبک شهر مونترال و در استان آلبرتا ‌شهرهای ادمونتون، کلگری و لاک لابیچ چنین وضعیتی دارند. ‌مسلمانان عمدتاً در شهرهای بزرگ متمرکز شده‌اند. به لحاظ جغرافیایی تمرکز مسلمانان در بخش انگلیسی زبان بیشتر از بخش فرانسه زبان است. البته مسلمانان در شهرهای بزرگ در منطقه خاصی گرد نیامده‌اند و در سراسر شهر پراکنده‌اند. همین جدایی از یکدیگر در شهرها زمینه مساعدتری را فراهم می‌آورد تا مسلمانان به سرعت جذب فرهنگ کشور میزبان شوند و خلق و خوی آنان را بگیرند.[۱۰]

مهاجرت مسلمانان به کانادا

انگیزه‌های مهاجران مسلمان

بسیاری از مسلمانان مهاجر به منظور در امان ماندن از عدم تحمل نژادی، تعقیب ایدئولوژیک یا مذهبی و سیاسی و یا به دلیل اشغال سرزمین مادری توسط بیگانگان به کانادا آمده‌اند. با وجود این، اکثریت قاطع مسلمانان به منظور برخورداری از زندگی بهتر به کشوری مهاجرت کرده‌اند که براساس اعلام سازمان ملل بهترین کشور دنیا ارزیابی شده است. این دسته از مهاجران صاحب مهارت و دارای مدارج بالای علمی در زمینه‌های مختلف هستند و کشور مبزبان نیز شدیداً نیازمند دانش و مهارت آنها است.

اولین مهاجران مسلمان - که در حقیقت ماجراجویان و مردان خط مقدم توسعه کانادا بوده‌اند - به انگیزه کشف سرزمین جدید و داشتن سهم در ثروت‌های سرزمین جدید رنج مهاجرت را به جان خریدند. داستان نوجوان مسلمان «علی ابوشادی(Ali Abou Shady)»، که بیشتر به «الکساندر همیلتون(Alexander Hamilton)» معروف است، هنوز بر سر زبان‌هاست. او پنجاه کیلومتر به همراه عموی خود از «لالا(Lala)» تا بیروت در لبنان پیاده طی کرد تا سوار کشتی مونترال شود و خود را در طلای «کلوندیک(Klondike)» سهیم گرداند. آن زمان برای موفقیت در معادن طلا بسیار دیر بود، اما اراده او برای موفقیت موجب شد که او در امور تجاری دیگر موفق شود.

یکی دیگر از انگیزه‌های مهاجرت مسلمانان دستیابی به امکانات تحصیلی بهتر است. از همین‌روست که با تأسیس بخش مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل(McGill University) در سال 1952م و در دانشگاه تورنتو(University of Toronto) در سال 1962م، دانشمندان و دانشجویان مسلمان بسیاری از سراسر دنیا برای تدریس یا تحصیل به این کشور مهاجرت کرده‌اند[ii].[۱۰]

سطح علمی مهاجران مسلمان

سیاست دولت در جذب مهاجران بر انتخاب افراد تحصیل کرده و دارای مهارت استوار بوده است. مهاجران برای حصول موفقیت در جامعه میزبان نیازمند کسب مدارج علمی بالاتر هستند. به همین دلیل مسلمانان از جمله مهاجرانی هستند که از بالاترین سطح تحصیلات عالی برخوردارند. براساس آمارها بیست و هفت درصد از مسلمانانی که در کانادا در گروه اول نیروی کار مشغول به فعالیت‌اند، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. این در حالی است که تنها هفده درصد از کل جمعیت این کشور دارای تحصیلات دانشگاهی می‌باشند.[۱۱] [۱۲]

پراکندگی جمعیتی مسلمانان کانادا

پراکندگی جغرافیایی مسلمانان

مسلمانان در هر نقطه از این کشور که امکان بروز خلاقیت‌های خود را یافته‌اند مستقر شده‌اند. برخلاف مسلمانان پیشگام، مهاجران مسلمان بیشتر در ایالت‌های غربی سکنی گزیدند. امروزه، مسلمانان از ساحل غربی گرفته تا ساحل شرقی و در تمام ایالت‌های دهگانه کانادا حضور دارند؛ ولی 86 درصد آنان تنها در شش نقطه پرجمعیت کانادا زندگی می‌کنند. ایالت‌های اونتاریو، کبک و آلبرتا پرجاذبه‌ترین مناطق برای مسلمانان هستند و شهر تورنتو بیش از دیگر نقاط پذیرای مسلمانان بوده است. به لحاظ جغرافیایی مسلمانان در نقاط خاصی از شهرها متمرکز نیستند و در سرتاسر این شهر پراکنده‌اند.

پراکندگی فرهنگی مسلمانان

جامعه مسلمانان می‌تواند مدلی از جامعه چند فرهنگی کانادا را ارائه کند. جامعه مسلمانان به لحاظ فرهنگی، بسیار غنی و به لحاظ زبان و نژاد بسیار متنوع است. در جامعه مسلمانان مردمی از نژادها و کشورهای مختلف دیده می‌شود(از چین تا فیلیپین، بالکان، اوکراین، آسیای مرکزی، خاورمیانه، شرق و غرب اروپا و قاره آمریکا). با وجود اینکه بسیاری از مسلمانان به زبان‌های عربی، فارسی و اردو صحبت می‌کنند، زبان‌های دیگر(لهستانی، آلمانی، ایتالیایی، چینی، ژاپنی و...) نیز در منازل مسلمانان تکلم می‌شود.

در حال حاضر، از بیش از یک میلیون مسلمان این کشور حدود 500/000 نفر لبنانی، 250/000 نفر ایرانی و بقیه از سایر کشورها می‌باشند. خاستگاهِ فرهنگیِ مسلمانان مانعی برای ارتباط تنگاتنگ بین آنها است. این امر از همبستگی آنان می‌کاهد و زمینه را برای جذب به فرهنگ سرزمین میزبان فراهم‌تر می‌سازد.[۱۱] [۱۲]

مشکلات مسلمانان در کانادا

چالش با محیط فرهنگی تازه

کانادا برای مهاجران تازه وارد چالش تازه‌ای است. این چالش نسبت به درجه تطبیق‌پذیری مهاجران شدت و ضعف دارد. البته تشابهات ظاهری، لباس، خلق و خو، زبان، ‌ذائقه غذایی و آداب و رسوم ‌از مشکلات ناشی از انطباق با محیط می‌کاهد. برای مثال، آنان که از حاشیه اروپا به این کشور آمده‌اند، راحت‌تر با محیط تازه به سازگاری می‌رسند. برای دیگران این مشکلات، به نسبت درجه تفاوت‌های فرهنگی‌شان با محیط تازه، ‌افزایش و یا کاهش می‌یابد. در هر حال، عوامل متعددی بر انطباق و سازگاری فرهنگی تأثیر می‌گذارد که از آن میان می‌توان به روحیات فرد مهاجر و ملیت او و نیز حال و هوای جایی اشاره کرد که به آن وارد می‌شود.

به طور کلی، سازگاری مهاجران مسلمان با شرایط محیطی و فرهنگی کانادا قدری دشوار و تدریجی است. چالش مسلمانان با فرهنگ کشور میزبان سه وجه دارد: ‌نخست آنکه زبان، فرهنگ و مذهب مهاجران با این مقولات در کشور میزبان کوچک‌ترین مشابهتی ندارد. آنان برای بقاء باید زبان تازه را بیاموزند، ‌تغییرات متعددی را متحمل گردند، و شیوه‌های کهنه زندگی را با شیوه‌های تازه پیوند بزنند. این امور اندکی مشکل می‌نماید. دوم آنکه سیاست‌های دولت در زمینه پذیرش مهاجران همواره فراز و نشیب داشته است. پس از جنگ جهانی دوم، ‌آنگاه که سیل مهاجران از آسیا و جنوب شرق اروپا به این کشور روان شد،‌ نگرانی در دولت این کشور به وجود آمد که ممکن است افزایش رقم مهاجران آثار سویی برای میراث انگلوساکسون این کشور به ارمغان آورد. اخیراً‌، نخست وزیر کانادا گفت که مهاجران چهره اجتماعی این کشور را دگرگون ساخته‌اند و متعاقب این گفته در قوانین مهاجرت سختگیری‌های بیشتری اعمال گردید. امروزه قوانین مهاجرت کانادا تبعیض را روا نمی‌دارد، اما در عمل برخورد با مسلمانان چندان هم خالی از تبعیض نیست. برای مثال، طبق بررسی‌های مک درمید و پرت(Mcdiarmid and Perth) در کتاب «تعصب در قلمرو تعلیم و تعلم»، که در مؤسسه مطالعات آموزش و پرورش تورنتو به چاپ رسیده است،‌ هنگامی که در کتاب‌های درسی از مسلمانان سخنی به میان می‌آید برای آنان صفاتی مانند:‌ بزرگ، وفادار، صبور، متحجر و بی‌ایمان(نسبت به مسیحیت) به کار رفته است. در عوض هنگامی که از شخصیت‌های مسیحی گفتگو می‌شود، از آنان با صفاتی مانند: وفادار، ‌شهید،‌ بزرگ،‌ مشهور و غیور یاد شده است. آیا این از آن رو نیست که آموزش و پرورش و تدوین کتب درسی در این کشور در دست مسیحیان است؛ در گفتگو از یهودیان نیز صفاتی همچون: بزرگ،‌ با‌ایمان،‌ عادل، بصیر و نابغه استفاده شده است. هنگام گفتگو از مهاجران این کلمات بسیار به گوش می‌خورد:‌ پرتلاش،‌ غنی ساختن کانادا،‌ مهارت، معضل، کمک و مساعدت. درباره سیاهان نیز از کلمات بدویت،‌ با محبت، پرحرارت و خرافاتی استفاده می‌شود.

مک درمید در نتیجه‌گیری کتاب مذکور می‌گوید:‌ «تعصب هنوز در کتاب‌های درسی کانادا خود را نشان می‌دهد. متعصب بودن به ظاهر ممدوح نیست، اما به ظرافت به کتب درسی راه یافته است. گرچه دیگر به مهاجران «بیچاره» نمی‌گویند، ‌اما به کار بردن مدام کلماتی مانند «معضل» و یا «گروه زنبوران» تأثیر تخریبی کمتری برجای نمی‌گذارد، این امر مصداق بارز تبعیض در زبان گفتگوست».

ال.م. کنی(L.M. Kenny) در کتاب «خاورمیانه در کتاب‌های درسی علوم اجتماعی»، که انتشارات دانشگاه مدینا(Medina) آن را منتشر کرده است،‌ تایید می‌کند که در متون علوم اجتماعی در مدارس انتاریو بی‌انصافی نسبت به مسلمانان یافت می‌شود. این متون هنگام مواجهه با مسلمانان و اسلام دچار خطای فاحش می‌شوند. در یکی از کتاب‌های درسی(به نقل از کنی) مؤلف می‌گوید که «اسلام در میان اعراب بدوی تولد یافت. این بدویان سواد و دانش نداشتند و بر روی شترها ایام می‌گذراندند». بعضی از معلمان مدارس انتاریو نیز این کلیشه‌ها را تکرار می‌کنند. در متونی که «کلیسای متدیست کانادا» و «کلیسای متحد کانادا» در مدارس روز یکشنبه‌ها و بعضاً‌ برای مهاجران تدریس می‌کند نیز می‌توان رد پای این نگاه جانبدارانه را پیدا کرد. این نوع نگاه بیشتر بر وجه افتراق اسلام و مسیحیت تکیه دارد تا بر جنبه‌های وفاق. تبلیغات سوء رسانه‌ها درباره انقلاب اسلامی ایران در ایجاد بدبینی نسبت به اسلام بی‌تأثیر نبوده است. این بدبینی گاهی در مطبوعات منعکس می‌گردد و روزنامه‌ها به آن دامن می‌زنند. این القای بدبینی را مسلمانان کاملاً‌ احساس می‌کنند. البته واکنش مسلمانان به این گونه القائات متفاوت است. بعضی‌ها موضوع اهانت‌آمیز را می‌بینند و آن را نادیده می‌گیرند؛‌ برخی‌ها نیز واکنش نشان می‌دهند و بر حضور فرهنگی خویش تأکید می‌نهند؛‌ برخی‌ دیگر نیز در فرهنگ کشور میزبان چنان جذب شده‌اند که نه موضوع را می‌بینند و نه واکنشی نشان می‌دهند.

سومین چالش سخت مسلمانان با فرهنگ جامعه میزبان، شکاف بین نسل مهاجر و فرزندان آنان است که در کانادا متولد شده‌اند. به تعبیری، مهاجران مسلمان صاحب فرزندان خود که در کانادا متولد شده‌اند، نیستند. این بچه‌ها در متن فرهنگ و نهادهای کانادایی متولد شده‌اند،‌ رشد کرده‌اند و آموزش دیده‌اند. شواهد نشان می‌دهد که این بچه‌ها در مقایسه با پدران و مادران خود، از قابلیت‌های فرهنگ‌پذیری بسیار بالایی برخوردار هستند و به راحتی در شیوه سلوک و زندگی این کشور جذب می‌شوند. کار فرهنگی با این بچه‌ها و یادآوری ویژگی‌های بارز فرهنگ و تمدن ملی و اسلامی خودی،‌ وظیفه‌ای سترگ و کاری بسیار مشکل – اما امکان پذیر- است. در این جا باید یادآور شویم که در جامعه ایرانیان مقیم(و در سطحی وسیع‌تر در جامعه مسلمانان کانادا)‌ به‌رغم داشتن تعداد قابل توجه(بیش از یک میلیون نفر)،‌ هنوز چهره‌ای فرهنگی و رهبری پرجاذبه، ‌آگاه، کاردان و اسلام‌شناس(حتی در حد متوسط) رشد نکرده است و پیکره این جامعه از فقدان چنین شخصیت و یا شخصیت‌هایی به شدت رنجور است. پدران و مادران احساس می‌کنند که دیگر کنترلی بر روی فرزندان خود ندارند و جریان زلال معنویت اخلاف‌شان جایی در شنزار نسیان فرهنگی فرزندان‌شان فرو خواهد نشست و ناپدید خواهد شد.[۱۰]

نهاد خانواده

خانواده مسلمان کانادایی، به‌رغم چالش‌هایی که پیش رو دارد، نقش و کارکرد صحیح خود را پی می‌گیرد. زنان جوان سعی دارند به همه ظرفیت‌های خود در داخل و خارج از منزل دست یابند. این در حالی است که با فشارهای ناشی از زندگی خانوادگی مواجه‌اند. ایفای هم زمان این وظایف و حصول چنین هدفی برای آنان بدون بازنگری در نقش سنتی زن و شوهر در خانواده خارج از حد تحمل است. با این حال بسیاری از زنان سعی دارند به دلیل ضرورت‌های اقتصادی یا علاقه‌مندی‌های شخصی مهارت‌های حرفه‌ای خود را توسعه دهند. بیش از نیمی از زنان که فرزندان خردسال در منزل دارند به کار اشتغال دارند یا فعالانه در جستجوی کار می‌باشند. تعدادی از این فرزندان به وسیله پدربرزگ‌ها و مادربزرگ‌ها نگهداری می‌شوند و تعدادی دیگر مجبورند برای بچه‌های خود پرستار استخدام کنند.

براساس آمار رسمی در سال 1991م در مقابل هر ده زوج مسلمان یک فرد متارکه کرده وجود داشت. همچنین، اطلاعات آماری سال 1981م تعداد قابل ملاحظه‌ای از ازدواج‌های غیررسمی را نشان می‌دهد. این امر بین مسلمانانی رایج‌تر است که در کانادا به دنیا آمده‌اند یا در این کشور بزرگ شده‌اند. این دسته از زنان بیشتر تمایل دارند با غیر مسلمانان ازدواج کنند. اغلب فرزندانی که پدری غیرمسلمان دارند، به عنوان افرادی غیرمسلمان رشد می‌کنند. ازدواج‌های غیررسمی بیشتر به این دلیل صورت می‌گیرد که افراد امکان یافتن زوج مناسب خود را ندارند. آگهی‌های تکراری در ستون‌های آگهی ازدواج نشریات مسلمان گویای مشکلاتی است که بسیاری از جوانان با آن روبه‌رو هستند. در نیمه اول دهه 1990م، میانگین سنی دختران مسلمان که در ستون آگهی‌های ازدواج نشریه «افق‌های اسلامی(Islamic Horizons)» اقدام به درج آگهی کرده‌اند سی و یک سال بوده است و این رقم دو سال از میانگین سن ازدواج در کانادا بیشتر است.[۱۰][۱۳]

آموزش دین اسلام در کانادا

آموزش، که در همه جوامع یکی از عوامل مهم رشد و توسعه قلمداد می‌شود، در جامعه مسلمانان به دلیل خصوصیات مردم شناختی آنان اهمیت فوق العاده می‌یابد. بیشتر جمعیت مسلمانان را کسانی تشکیل می‌دهند که در سن کار و تحصیل قرار دارند. یک‌سوم مسلمانان کمتر از 17 سال سن دارند. این نسبت در مورد کانادایی‌ها به یک‌چهارم می‌رسد. بسیاری از این افراد در مدرسه به تحصیل اشتغال دارند و یا به زودی وارد مدرسه می‌شوند. بنابراین، مسلمانان سهم زیادی در ارتقای کیفی و تأمین مالی بخش آموزش دارند.

بعد از ساختن مساجد، اولویت بعدی مسلمانان تأمین امکانات تحصیل برای فرزندان خود می‌باشد. آنها پیشرفت قابل توجهی نیز در این زمینه داشته‌اند. در ابتدا تنها مدارس مسلمانان در مساجد و صرفاً در روزهای یکشنبه دایر بود. این تنها امکان موجود برای آنان به شمار می‌رفت. امروزه، علاوه‌بر موارد مذکور، که هنوز در شهرهای کوچکی که جمعیت مسلمانان در آنها زیاد نیستند وجود دارند، مدارس ابتدایی مسلمانان در همه شهرها دایر شده‌اند. دبیرستان تنها در شهرهای بزرگ مانند تورنتو و مونترال یافت می‌شود که جمعیت مسلمان قابل توجهی دارند. جامعه مسلمانان برای توسعه مؤسسات آموزش عالی نیز تلاش کرده‌اند. مدارس مسلمان در بدو تأسیس سه یا چهار پایه ارائه می‌کنند. با افزایش جمعیت دانش‌آموزان پایه‌های بیشتری ایجاد می‌شود. این یک رویه منطقی است؛ زیرا آنها برای تأسیس دبیرستان از منابع مالی کافی و نیروی انسانی در دسترس برخوردار نیستند.

در حال حاضر، مؤسسات آموزشی مسلمان تنها بخش کوچکی از فرزندان مسلمانان را پوشش می‌دهند و بقیه آنها در مدارس عمومی و خصوصی عادی تحصیل می‌کنند. مدارس عمومی با توجه به ترکیب مذهبی این کشور خود را با واقعیت جدید و دگرگونی‌‌هایی تطبیق داده‌اند که در ترکیب مذهبی کانادا پدید آمده است. بسیاری از آنها فعالیت‌های مذهبی مبتنی بر اعتقادات مسیحی در مدارس را با در نظر گرفتن ترکیب دانش‌آموزان تعدیل نموده و یا به کلی حذف کرده‌اند.[۱۰]

مسلمانان و انطباق با جامعه میزبان

طی پنجاه سال گذشته چشم‌انداز کانادا به طور چشم‌گیری تغییر نموده است و تغییرات بیشتری نیز پیش‌رو می‌باشد. دین اسلام بخش عمده‌ای از این فرایند روبه تغییر را تشکیل داده است. مطابق آمار سال 2003م، اسلام سریع‌ترین رشد را در کانادا داشته است. در سال‌های اخیرپیروان اسلام بیش از سایر ادیان رشد کرده است. پیش‌بینی می‌شود جمعیت 3 درصدی مسلمانان این کشور در سال 2021م به 4/4 درصد جمعیت کل کانادا افزایش یابد. در عین حال، حرکت جامعه مسلمانان به سمت یکپارچگی با جامعه میزبان است. ناشناخته بودن، نداشتن خودباوری و نبود انطباق اجتماعی، که در مراحل اولیه حضور در کشور جدید شایع بود، زمان زیادی است که از بین رفته است. این تحول از دهه 1980 شروع شده است؛ یعنی زمانی که احساس تمایل به حضور در میان هم‌کیشان و هم‌زبانان روبه کاهش گذاشت و زبان‌ها و سنت‌های پیشین به تدریج جای خود را به فرهنگ غالب میزبان واگذار نمود. مسلمانان نسل دوم و سوم به زبان اجدادی خود تکلم نمی‌کنند. علاوه‌بر این، اسلام دیگر دین اختصاصی آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها نیست و بسیاری از کانادایی‌ها نیز به دین مبین اسلام گرویده‌اند. از طرف دیگر، تغییرات تکنولوژیک و اجتماعی راه و روش و سنت‌های زندگی را به چالش کشیده است. هنگامی که اولین مسجد ساخته شد، امیدهای مردم و آرزوهای‌شان بسیار ساده بود. به تدریج جامعه رو به رشد نهاد و نیاز به آموزش این معنا را تداعی کرد که دستیابی به هویت اجتماعی نیازمند پایه محکم‌تری است. در سال‌های اخیر، این رهیافت باعث شده است که کانادایی‌های مسلمان حضور خود را در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و آموزشی به منصه ظهور برسانند.

همچون دیگر گروه‌های مهاجر، مسلمانان هم خود را با جامعه میزبان وفق داده‌اند. به عنوان مثال، تلاش آنها برای حفظ زبان خود، در بعضی موارد، کمتر از مهاجران اروپایی‌تبار بوده است. سه‌چهارم مسلمانان در منزل به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند و 14 درصد آنان هر دو زبان رسمی کانادا، یعنی فرانسه و انگلیسی، را تکلم می‌کنند. مسلمانان کانادا زودتر از سایر مهاجران تقاضای تابعیت می‌کنند و در حال حاضر بیش از 60 درصد مسلمانان تابعیت کانادایی دارند.[۱۰]

نهادها و مراکز دینی مسلمانان کانادا

به دلیل مشکلات گوناگون فرهنگی ناشی از مهاجرت، مسلمانان در صدد برآمده‌اند تا با ایجاد مساجد، مراکز، مدارس و سازمان‌های اسلامی به حفظ دین، تقویت ایمان‌ و پرورش مذهبی کودکان خود بپردازند. مسلمانان در همان اوان ورود به این کشور تمایل زیادی به ایجاد چنین‌ مراکزی از خود نشان دادند. در سال 1921م. آنها‌ موفق شدند اولین مرکز اسلامی را در شهر نووِل اکوس(Nouvel Ecosse) تأسیس کنند. اولین مسجدی که در کانادا ساخته‌ شد در سال 1938م در شهر ادمونتون و به نام «مسجد الرشید» بود. این مسجد به همت 20 خانواده لبنانی در این شهر بنا گردید. بعد از جنگ دوم جهانی،‌ مساجد و مراکز اسلامی متعددی در نقاط مختلف تأسیس شد و رفته‌رفته تعداد آنها افزایش یافت. براساس آمارها بیش از 360 مسجد و مرکز اسلامی در این کشور وجود دارد که 80 مرکز متعلق به شیعیان مقیم این کشور است.[iii] بررسی‌ها نشان می‌دهند هر شهر در کانادا دارای حداقل یک مسجد می‌باشد. این در حالی است که در شهرهای بزرگ چند مسجد وجود دارد. همچنین، شورای جوامع مسلمان کانادا(The Council of Muslim Communities In Canada) در سال 1972م تأسیس شد‌ که بر کارها و امور مذهبی، آموزشی جوانان، زنان، روابط عمومی، فعالیت‌های عمومی و دیگر امور تمام‌ مسلمانان نظارت دارد.

در حال حاضر، در شهرهای مختلف مساجد و مراکز اسلامی متعددی وجود دارد. البته‌ نهادهای اسلامی به مساجد محدود نمی‌شوند و شمار مراکز اسلامی بیش از مساجد است. مساجد الزاماً به سبک معماری مساجد کشورهای‌ اسلامی ساخته نشده‌اند. بیشتر این مساجد ساختمان‌های‌ مسکونی یا کلیساهایی بوده‌اند که پس از خریداری به اهتمام مسلمانان تبدیل به مسجد شده‌اند.

همچنین، مسلمانان برای آموزش فرزندان خود(آموزش‌های مذهبی و زبان مادری) کلاس‌هایی را در روزهای شنبه و یکشنبه در مساجد و مدارس برگزار می‌کنند. آنها مدارس خصوصی تمام وقت نیز به وجود آوردند که براساس‌ ضوابط غیر کانادایی اداره می‌شوند. مسلمانان همچنین با استفاده از امکاناتی که دولت‌ در اختیار آنها گذاشته، اقدام به تأسیس مدارس‌ روزهای شنبه و یکشنبه نموده‌اند که در آنها عمدتاً زبان‌ مادری به کودکان آموزش داده می‌شود. در حال‌ حاضر، تعدادی مدرسه تمام وقت خصوصی اسلامی نیز وجود دارند که برنامه‌های آنها به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسه و بر اساس معیارهای اسلامی است. مدارس اسلامی تمام وقت عمدتاً در شهرهای بزرگ - چون‌ اتاوا، مونترال، ریچموند(بریتیش کلمبیا) و تورنتو - وجود دارند. چند مدرسه تمام‌وقت یا نیمه‌وقت ایرانی نیز در شهرهای اتاوا، مونترال و تورنتو دایر است. 

علاوه بر این، مسلمان‌ها با استفاده از امکانات‌ تلویزیونی برنامه‌های متعددی را پخش می‌کنند که ملیت‌های گوناگون مسلمان در این زمینه‌ نقش عمده‌ای دارند. علاوه‌بر نهادهای آموزشی که به‌ دست مسلمانان اداره می‌شود، بعضی واحدهای درسی‌ دبیرستان‌ها به دروس مذهبی، از جمله اسلام‌، اختصاص داده شده است. همچنین، در دانشگاه‌های‌ مک گیل و تورنتو مراکز مطالعات اسلامی وجود دارد.

مساجد در جوامع مسلمان دارای کارکردهای متعددی هستند. از فضای مساجد برای عبادت، تحصیل، دادگاه حل و فصل دعاوی و محل تجمع اهالی استفاده می شود. اما در یک جامعه غیرمسلمان مسجد برای مسلمانان کارکردهای دیگری نیز می‌یابد. در حقیقت، مسجد در غیاب نهادهای حمایتی خانوادگی و اجتماعی خلاء ناشی از فقدان آنها را پر می‌کند. از طرف دیگر، مسجد نقش محوری در انتقال ارزش‌های مذهبی دارد و عامل تقویت روابط اجتماعی است. از این‌رو ساخت مسجد از جمله اولویت‌های جامعه مسلمانان بوده است.

طی دو دهه پایانی قرن بیستم، با افزایش روزافزون مهاجرت، ساخت مسجد در این کشور رشد چشمگیری داشته است. مساجد جدید بسیار بزرگ‌تر ساخته شدند، امکانات بیشتری نسبت به مساجد اولیه دارند و با نیازهای اجتماعی و آموزشی جامعه مسلمانان منطبق هستند. امروزه تنها در ادمونتون(شهری که اولین مسجد در آن ساخته شد)، با شش گروه نژادی مختلف از مسلمانان، شش مسجد وجود دارد. با وجود این، رشد سازمان‌های اسلامی در کانادا فراز و نشیب‌هایی داشته است. در میان با سابقه‌ترین‌های آنها می‌توان از فدراسیون اسلامی آمریکا(IFA) نام برد که مقر اصلی آن در آمریکاست و حضور کمرنگی نیز در کانادا داشته است. شورای جوامع مسلمان کانادا(CMCC) نیز در سال‌های اولیه دهه 1970م تأسیس گردید. این شورا به این دلیل به وجود آمد تا همبستگی میان گروه‌های مسلمان را افزایش دهد و مسایل مربوط به انجمن‌های اسلامی را حل و فصل نماید. این شورا ترکیبی از چند کمیته - نظیر کمیته آموزش، بانوان و مناسبت‌های مذهبی - بود که فصلنامه‌ای به نام «اسلام کانادا» منتشر می‌کرد. مقر اصلی آن در آمریکا و دفتر نمایندگی آن در کانادا قرار دارد. همچنین سازمان مسلمانان شیعه اثنی عشری آمریکای شمالی(NASIMCO) از قدیمی‌ترین سازمان‌های ملی این کشور محسوب می‌شوند. محفل اهل البیت آمریکای شمالی، که در تورنتو واقع است، سازمان ملی نسبتاً جدیدی است. مرکز اهل بیت گتینو(Gatineau) نیز در ایالت کبک فعالیت می‌کند. این سازمان‌ها ساختمان و محل معین دارند وتلاش می‌کنند زمینه‌های اساسی توسعه را در جامعه مسلمانان فراهم آورند. این قبیل سازمان‌ها در طول سال‌ها کارکردهای دیگری(نظیر ارائه خدمات مالی، تأسیس شرکت‌های تعاونی مسکن، آژانس‌های مسافرتی و کتاب‌فروشی) به منظور کمک به انطباق هرچه بیشتر اعضای خود با زندگی در جامعه میزبان داشته‌اند.

علاوه‌برموارد پیش گفته سازمان‌های متعددی نیز در ارتباط با موضوعات خاص یا بخش‌های مشخصی از جامعه مسلمانان فعالیت می‌کنند. شورای کانادایی زنان مسلمان بر موضوعات مرتبط با زنان مسلمان متمرکز است. کنگره اسلامی کانادا(CIC) و شورای روابط آمریکایی- اسلامی کانادا(CAIR CANADA)- که هر دو نسبتاً جدید هستند – برای ارائه تصویر واقعی از مسلمانان در رسانه‌ها فعالیت می‌کند. آنها با موضوعات سیاسی مرتبط با جامعه مسلمانان پیشرو ایالت اونتاریو(APMO) سروکار دارند و با سیاستگذاران و تصمیم‌سازان دولت در تعامل هستند. این تعامل بیشتر از طریق برگزاری ضیافت شام در اعیاد اسلامی در محل پارلمان صورت می‌گیرد. در این ضیافت‌ها سیاستمداران از جمله اعضای کابینه و گاهی شخص نخست‌وزیر دعوت می‌شوند.

برخی از مهم‌ترین مراکز اسلامی کانادا عبارت‌اند از:

1. انجمن اسلامی دانشگاه استنفورد (Islamic Society of Stanford University)

2. انجمن اسلامی زنان کانادا (Islamic Association of Canadian Woman)

3. انجمن اسلامی ساسکاچوان (Islamic Association of Saskatchewan)

4. انجمن اسلامی ویندسور (Windsor Islamic Association)

5. انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه آلبرتا (MSA-U of A)

6. انجمن مسلمانان ثقلین (دانشگاه تورنتو)

7. انجمن مسلمانان متحد تولدو (The United Muslim Association of Toledo: U.M.A.T)

8. باب العلم (Bab-ul-Ilm)

9. جامعه اسلامی آمریکای شمالی، کانادا (Islamic Society of North America, Canada)

10. جامعه مسلمانان کانادا (The Canadian Society of Muslims)

11. جامعه مسلمانان لبنانی الهدی (Al-Huda Lebanese Muslim Society)

12. جماعت اسلامی شیعه اثنی عشری تورنتو (Islamic Shia Ithna – Asheri Jamaat of Toronto)

13. جمعیت اسلامی دارالمدینه (Dar Al-Madinah Islamic Society)

14. دفتر جامعه جهانی مسلمانان در کانادا (Muslim World League, Canadian Office)

15. سازمان جوانان مسلمان (Young Muslims in pursuit of Allahs Pleasure)

16. شورای روابط اسلامی– آمریکایی کانادا

17. شورای زنان مسلمان کانادا (Canadian Council of Muslim Women)

18. شورای مسلمانان کلگری (The Muslim Council of Calgary)

19. فدراسیون زنان مسلمان (Federation of Muslim Woman-FMW)

20. مؤسسه اسلامی تورنتو (Islamic Institute of Toronto)

21. مرکز اسلامی استقامه اونتاریو (Istiqamah Islamic Centre of Ontario -IICO)

22. مرکز اسلامی طارق (Taric Islamic Center)

23. مرکز اسلامی کانادا (مسجد الرشید) (Canadian Islamic Center – Al Rashid Mosque)

24. مرکز اسلامی معصومین (Mssumeen Islamic Center)

25. مرکز اهل البیت (ع) (Ahlul Bayt Center)

26. مرکز جوانان الفجر (Al Fajr Youth Center).[۱۰][۱۴][۱۵]

پاورقی

[i]. آزادی مطبوعات، در رتبه اول قرار داشت.

[ii]. بر اساس مطالعات مجملی که انجام شده است، بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی و تحصیلی از عوامل اصلی مهاجرت به این کشور بوده است. عوامل دیگر عبارت‌اند از: فشارهای سیاسی در کشور خودی، گشت و گذار و سفر، تحصیل فرزندان و دلایل خانوادگی. البته مهاجران مسلمان عرب در آلبرتا دلایل متفاوتی داشته‌اند: 57% از پرسش شوندگان گفته‌اند که قوم و خویشی در کانادا داشته‌اند و به واسطه آنها برای مهاجرت ترغیب شده‌اند. بقیه پرسش شوندگان از وضعیت نابسامان سیاسی در کشور خود گله‌مند بوده‌اند و آن را دلیل مهاجرت خود دانسته‌اند. عده‌ای نیز جویای فرصت‌های اقتصادی و تحصیلی بوده‌اند. در این میان، آنچه معنادار است این است که هیچ کدام از آنها انگیزه مذهبی را برای مهاجرت خود عنوان نکرده‌اند. مهاجران مسلمان مانند گروه‌های مهاجر دیگر به طور فردی و یا خانوادگی مهاجرت کرده‌اند و نه به صورت گروه‌های مذهبی که در جستجوی مامنی برای ایمان خویش باشند. آنها به دنبال آزادی و رفاه به این سرزمین وارده شده‌اند. این موضوع که این مهاجران به دلایل مذهبی مهاجرت نکرده‌اند، فرهنگ‌پذیری آنها را در محیط جدید تسهیل می‌کند و آنان را به سوی معیارهای فرهنگی و معنوی کشور میزبان سوق می‌دهد.

[iii]. با توجه به ضرورت انسجام مراکز و جوامع پیروان اهل بیت (ع)، مجمع اهل بیت کانادا در سال 1372 هجری خورشیدی، برابر با سال 1993 میلادی، به همت جمعی از مسئولان مراکز اسلامی شیعه تاسیس شد و به عنوان سازمانی خیریه و غیرانتفاعی در دولت فدرال کانادا به ثبت رسید. یکی از فعالیت‌های مجمع اهل بیت، انتشار مجله صراط مستقیم (the right path) است. نشریه مذکور به زبان انگلیسی و به صورت فصلنامه منتشر می‌شود. مطالب این مجله، عمدتاً در جهت تبیین عقاید شیعه و اطلاع‌رسانی برای جامعه پیروان اهل بیت (ع) در این کشور است. به دنبال گسترش و رشد جامعه ایرانی مقیم شهر تورنتو و حومه، مرکز ایرانی اسلامی امام علی (ع) در فوریه 2000 میلادی تاسیس شد. مرکز ایرانی امام علی (ع) در جهت برآوردن نیازهای دینی و فرهنگی جامعه ایرانیان می‌کوشد. یکی از فعالیت‌های این موسسه، احیای مناسبت‌های مختلف است. این مراسم به منظور بزرگداشت اعیاد و وفات بزرگان دین و آشنایی بیشتر با فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های اسلامی، بر اساس تعلیمات قرآن و عترت در طول سال برگزار می‌شود. جامعه مسلمانان را در کانادا چند سازمان اداره می‌کنند، از جمله: کنگره اسلامی کانادا، انجمن مسلمانان کانادا، کنگره کانادایی‌های مسلمان و اتحادیه مسلمانان کانادا.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. همدانی، د. (1383). کانادا، اسلام و پلورالیسم. در کنفرانس بین‌المللی اسلام و دگر اندیشی (ص. 1-10). تهران: رایزنی فرهنگی سفارت ایران در کانادا.
  2. Bibby, R. (2000). Restless churches: How Canada’s churches can contribute to the emerging religious renaissance. Stoddart (hardcover); Novalis (paper).
  3. Desaulniers, K. L. (2003). Canada. Chelsea House Publications.
  4. Van Die, M. (2001). Religion and public life in Canada: Historical and comparative perspectives. University of Toronto Press.
  5. .Statistics Canada. (2007). Religions in Canada. Retrieved February 5
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ Lahey, R. J. (2002). The first thousand years: A brief history of the Catholic Church in Canada. Novalis Publishing.
  7. Miedema, G. (2005). For Canada’s sake: Public religion, centennial celebrations, and the re-making of Canada in the 1960s. McGill-Queen’s Press.
  8.  Statistics Canada, (2001). Population by religion, by province and territory (2001 Census), Retrieved from 2007-02-16.
  9. Statistics Canada. (1991). Religion, age groups and sex for population of Canada. Government of Canada.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ Statistics Canada, (2011), Population data 2011 Census, Retrieved from 2012-05-16.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ برزگر، ر. ن. (1384). اسلام در کانادا، ضرورت تدوین استراتژی بقا [Islam in Canada, the need for a survival strategy]. اتاوا: رایزنی فرهنگی سفارت ج. اسلامی ایران.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Muslims in Canada, (2011), National Household Survey, available inhttp://en.wikipedia.org/
  13. Ogilvie, M. (2005, April 1). Canadian Muslims give mixed reviews on moratorium; Debate urged on Islamic penal code Proposal would halt death penalty Proposal would halt stoning, death penalty Debate urged on Islamic penal code. Toronto Star.
  14. لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.ص.215-237.
  15. بایبی، ر. (1384). کلیسای پویا. اتاوا: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران.