طبقات اجتماعی مصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۳۸ توسط Hamidian (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
حضور آلبانی های نظامی در مصر. برگرفته از سایت آرتسی، قابل بازیابی از https://www.artsy.net/artwork/alexandre-bida-arnautes-egypte-albanians-egypt
جنس و نوع لباس ترک‌ها نشان دهنده جایگاه سیاسی و اجتماعی ممتاز آنها بود. بگرفته از سایت هنر واهو، قابل بازیابی از https://en.wahooart.com/@@/8LT696-Rudolph-Ernst-Traveling-Musicians-Playing-for-the-Sultan

براساس گزارش دانشمندان همراه ناپلئون در حمله به مصر و جهانگردانی که در خلال قرن نوزدهم به این سرزمین سفر کردند، جامعه مصر از ساختار طبقاتی شامل ترک­‌ها، مملوک‌­ها، مالکان و تاجران بزرگ، صاحبان حرف و کارگران، عالمان دینی، کشاورزان و اعراب بدو برخوردار بوده است. از دوره محمدعلی هم طبقه کوچک اما تأثیرگذار جدید آلبانیایی­‌ها در مصر شکل گرفت. ترک‌ها که ورود آنها به مصر پس از انضمام آن به امپراتوری عثمانی آغاز شد، به تدریج از حضوری چشمگیر در جامعه مصر برخوردار و علیرغم ضعف پایگاه اجتماعی به عنوان نماد طبقه اشرافی شناخته شدند. گروهی از آنان را نظامیان تشکیل می­‌دادند و دیگر گروه‌ها هم از حقوق سیاسی اجتماعی بالایی برخوردار بودند و حضوری متفاوت در صحنه اجتماع داشتند. ترک‌­ها بیشتر در شهرها ساکن و در ادارات دولتی حضور فعال داشتند و لباس‌های فاخر آنها با لباس‌­های معمولی مردم مصر تفاوت قابل ملاحظه­‌ای داشت. مملوک­‌ها به ویژه در دوره محمدعلی حضوری گسترده در جامعه داشتند. این مردم تا سال 1811 که گروه بزرگی از آنان با توطئه محمدعلی (که آنان را مزاحم قدرت­‌طلبی خود می‌دانست) قتل عام شدند، از جایگاه سیاسی و اجتماعی ممتازی برخوردار و البته حضور آنها در جامعه مصر معمولا عامل ناآرامی و خشونت بود. آلبانیایی­‌ها هم از جمله طبقات بالای جامعه بودند که در دوره حکومت محمدعلی ظهور کردند. آنها عمدتا نظامی بودند و معمولا در روستاها حضور داشتند و به هنگام عبور از اماکن عمومی غرق در سلاح بودند. آنها را عامل ناآرامی، دزدی، غارت اموال و بازارها دانسته ­اند . مالکان و تاجران بزرگ هر چند طبقه‌ای کوچک بودند اما حضور اجتماعی و سیاسی پررنگی داشتند به ویژه در دهه­‌های نخستین قرن نوزدهم، برخی مراکز قدرت و به طور خاص گارد ملی (الحرس الوطنی) که توسط محمدعلی تأسیس شده بود، در اختیار آنان قرار داشت. طبقه صاحبان صرف و کارگران شامل: آهنگران، نجارها، مسگرها و صاحبان دیگر صرف و صنایع بود. هر گروه نیز رئیسی داشت که به عنوان شیخ شناخته می­‌شد؛ شیخ الحدادین، شیخ النجاسین و .... .عالمان دینی نیز که عمدتا در جامع الازهر تحصیل کرده بودند، از نفوذ اجتماعی و تأثیرگذاری سیاسی و دینی برخوردار بودند. در دوره محمدعلی روحانیون الازهر نه تنها رابط مردم و محمدعلی بودند که نقش قابل توجهی در میان کشورهای اسلامی داشتند.[۱] طبقه کشاورز علیرغم آنکه اکثریت جامعه و نیروی عمده کار و تولید را تشکیل می­‌داد، از کمترین حقوق برخوردار بود .کشاورزان مصری همواره تحت فشارهای اقتصادی از جمله مالیات­‌های سنگین دولت قرار داشت که رنج و سختی بسیاری را بر آنها تحمیل می­‌کرد. در درگیری‌های نظامی محمدعلی نیز، معمولا از آنها به عنوان نیروی جنگی استفاده می‌شد. فشارها و محرومیت­‌های این طبقه تا انقلاب سال 1952 افسران آزاد ادامه داشت. اعراب بدو مردمی چادرنشین بودند که در حاشیه زمین‌های کشاورزی و عمدتا در مناطق غربی اسکندریه و بخش شرقی دلتا زندگی می­ کردند و از ویژگی‌­های یک جامعه بسته برخوردار بودند. رابطه اعراب بدو با جامعه کشاورزان مصری از دیرباز بحرانی و دشمنانه بوده است و علت آن هم اذیت و آزارهایی است که کشاورزان مصری از آنان دیده‌­اند. اعراب بدو در دوره‌هایی از تاریخ معاصر مصر عامل ناآرامی به شمار می‌رفته‌­اند.

امروز این ساختار اجتماعی فرو پاشیده و بسیاری از طبقات موصوف یا از بین رفته و یا به شکلی در ساختار جدید اجتماعی ادغام شده‌­اند. در جامعه امروز مصر نشانی از ترک­‌ها، مملوک‌ها و آلبانیایی­‌ها به عنوان طبقه اجتماعی اثری نیست. برخی دیگر از گروه‌های اجتماعی مثل اعراب بدو علیرغم حفظ برخی خصوصیت‌های فرهنگی، بسیاری از رفتارها و عادت‌های گذشته را از دست داده و به میزان زیادی جذب جامعه شده­‌اند. با گسترش دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی نیز، عالمان دینی الازهر جایگاه ممتاز قرن نوزدهم را از دست داده و البته کم­ و بیش از موقعیتی محترمانه در جامعه مصر برخوردارند. وضعیت دیگر طبقات و گروه‌­ها از جمله صاحبان حرف و صنایع و کشاورزان در قرن بیستم به کلی تغییر کرد.[۲]

تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر از نیمه دوم قرن نوزدهم سبب شد تا به تدریج ساختار طبقاتی جدیدی شکل گرفته و جایگزین ساختار گذشته شود. از دهه‌های اولیه قرن بیستم سه طبقه مرفه، متوسط و پایین در جامعه مصر ظهور کرد که طبقه متوسط بیشترین نقش را در تحولات سیاسی اجتماعی این کشور و به طور خاص پس از انقلاب سال 1952 داشته است. طبقه متوسط مصر آن زمان هرچند به لحاظ حجم کوچک اما متمایز و تأثیرگذار بود. حجم این طبقه اجتماعی از 20% جمعیت فراتر نمی­رفت و کمی کمتر از 80% مصریان را هم کشاورزان فقیر و حداکثر 1% از جمعیت را طبقه ثروتمند تشکیل می­‌داد.[۳] طبقه مرفه که ویژگی فرهنگ بورژوازی را داشت طی دهه­‌های پیش از انقلاب ژانویه 2011، تحت حمایت قدرت سیاسی قرار گرفت و نتیجه آن شد که هنجارها و ارزش­‌های سلبی چون فساد، رشوه، مواد مخدر و فرهنگ مصرفی و اسراف‌­گرانه در جامعه رو به افزایش گزارد. طبقه ضعیف و پایین جامعه هم برای تأمین نیازمندی‌های اساسی برای ادامه حیات خود، هر شیوه‌­ای را که برای رسیدن به این هدف او را یاری می­‌رساند، بدون توجه به جنبه‌­های اخلاقی و تأثیرات منفی آن مشروع می‌دانست. بدینسان در میان این طبقه هم فرهنگ و هنجارها کم و بیش از مسیر طبیعی خود خارج شد. این طبقه ضعیف که در دوره ناصر و حاکمیت سوسیالیسم آسیب­‌های جدی دیده بود، در دوره پس از ناصر هم که رویکرد لیبرالیسم بر جامعه مصر حاکم شد، بیشترین آسیب را دید و به سمت و سوی روش‌­ها و ارزش‌­های انحرافی کشیده شد؛ از گرایش به افراط­‌گرایی دینی تا ارتکاب خشونت و قتل، تا فروش فرزندان و اعضای خانواده برای تضمین بقای خود. این وضع مآلاً به ظهور پدیده رفتارهای انحرافی به لحاظ اجتماعی و اخلاقی انجامید و به تدریج به فرهنگ و منظومه ارزشی آن طبقه که در شرایط سرکوب اجتماعی و شرایط بد اقتصادی قرار داشت، تبدیل شد.

طبقه متوسط که عامل توازن اجتماعی پس از انقلاب سال 1952 شناخته شد تا اواخر دهه هشتاد قرن گذشته از شرایط مطلوبی برخوردار بود. این وضعیت پی­امد سیاست­‌های مبتنی بر سوسیالیسم اجتماعی بود که در واقع به عنوان پاداش به این طبقه برای نقش ­آفرینی در تحولات سیاسی اجتماعی و به طور خاص انقلاب 1919، تحولات منجر به استقلال سال 1922 و تدوین قانون اساسی سال 1923، به شمار می‌­رفت.[۴] از جمله امتیازاتی که به این طبقه داده شد، آموزش مجانی، استخدام فرزندان در تشکیلات دولتی، تخفیف در اجاره زمین­‌های کشاورزی روستایی و اجاره خانه در شهرها بود.

وضعیت مطلوب طبقه متوسط چندان دیر پا نبود و از سال­‌های اولیه دهه نود قرن گذشته، با کاهش تأثیرات مهاجرت به خارج و فعال شدن برنامه اصلاحات اقتصادی دولت، وضعیت اجتماعی و اقتصادی گروه‌های متعدد طبقه متوسط به شدت آسیب دید، به ویژه از ناحیه سه عنصر اساسی مورد نیاز این طبقه: شغل ثابت، درآمد مکفی و مسکن مناسب. در واقع امروز ، نبود شغل مناسب و عدم حقوق مکفی، سبب شده است تا بیشتر گروه‌های این طبقه اجتماعی از شرایط مناسب مالی برای تهیه مسکن مناسب محروم و حتی امکان تطبیق خود با وضعیت شبیه وضعیت گروه­‌های طبقه پایین که آنان را ناگزیر از مسکن گزیدن در اماکن نامناسب می‌کند، نداشته باشند.[۵] از ویژگی‌های طبقه متوسط مصر، وابستگی شدید فعالیت­‌های اقتصادی اجتماعی گروه‌های آن به مسئله آموزش و مهارت­‌های فنی است که البته افزایش هزینه­‌های تحصیل و کسب مهارت­‌های لازم، شرایط ادامه تحصیل به ویژه برای گروه‌­های با درآمد پایین‌تر را با مشکلاتی رو به­ رو کرده است.[۶][۷]

نیز نگاه کنید به

مصر؛جامعه و نظام اجتماعی مصر؛ جامعه مصر؛ قشرهای جدید اجتماعی چین؛ طبقات و قشرهای اجتماعی کوبا؛ طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا؛ طبقات و قشرهای اجتماعی ژاپن؛ طبقات و قشرهای اجتماعی لبنان؛ طبقات و قشرهای اجتماعی سنگال؛ طبقات و قشرهای اجتماعی تونس؛ طبقات و قشرهای اجتماعی روسیه

کتابشناسی

  1. موسوعة مصر الحدیثة (1996). مصر: الهيئة العامة للكتاب، وزارة الثقافة، ج9م، ص28.
  2. موسوعة مصر الحدیثة (1996). مصر: الهيئة العامة للكتاب، وزارة الثقافة، ج9م، ص33-35.
  3. امین، د. جلال (2011). مصر و المصريون في عهد مبارك. القاهرة: دار ميريت، ص121.
  4. امین، د. جلال (2011). مصر و المصريون في عهد مبارك. القاهرة: دار ميريت، ص125.
  5. فؤاد عبدالله، ثناء (2000). ازمة الطبقة الوسطي في مصر. مجلة المستقبل العربي، ص100.
  6. فؤاد عبدالله، ثناء (2000). ازمة الطبقة الوسطي في مصر. مجلة المستقبل العربي، ص102.
  7. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص108-112.