پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۱۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

اصطلاح игра,игрище در میان مردم تا قرن‌های 20-19 به کار برده می‌شد. تئاتر روسی در دوران قدیم به وجود آمد. سرچشمه‌های آن در فلکور یافت می‌شود، آیین‌ها، عیدهای مرتبط با کار و زحمت. با گذشت زمان آیین‌ها اهمیت مقدس خود را از دست داده و تبدیل به نمایش‌های اجرایی شدند. به این ترتیب در آن‌ها عنصر تئاتر به وجود آمد- نمایش دراماتیک، ряженье (جشنی که در آن لباس‌های بال ماسکه می‌پوشیدند بال ماسکه)، دیالوگ. بعدها این نمایش ساده تبدیل به درام مردمی‌شد، که طی پروسه خلاقیت گروهی ساخته شدند و در اذهان مردم نسل به نسل حفظ شدند. نمایش در فرآیند توسعه خود تفکیک و به انواع مختلف مجزا تقسیم شد: درام، آیین‌ها)، بازی. آنچه که آن‌ها را به هم نزدیک می‌کرد، فقط این بود که واقعیت را منعکس می‌کردند و از ابزارهای بیان مشابه استفاده می‌کردند- دیالوگ، شعر، موزیک، ماسک زدن، بال ماسکه،پانتومیم با نقاب.

نمایش در ابتدا به صورت گروهی بود. در نمایش‌های گروهی خلاقیت‌های گروهی و دراماتیکی درهم آمیخته بود. وفور ترانه‌ها و دیالوگ‌هایی که در نمایش وجود داشت به معرفی و توصیف چهره‌های نمایش کمک می‌کرد. از گونه‌های دیگر نمایش یادبودهای عمومی نیز بود، که در بهار بودند و روسال نامیده می‌شدند. در قرن 15 روسال به مفهوم اجنه در سیمای انسان بیان می‌شد. آغاز هنر تئاتر روسیه در آیین‌ها و مراسم و نمایش‌ها جلوگر شد. در زمان فئودالیسم هنر تئاتر از یک طرف توسط گروه مردم و از سوی دیگر توسط اشراف فئودال توسعه یافت. در سال 957 شاهزاده خانم بزرگ الگا در قسطنطنیه با تئاتر آشنا شد. در فرسک‌های کلیسای صوفی کی‌یف در نیمه دوم قرن 11 نمایش‌های میدانی به تصویر کشیده شده است. در سال 1068 در داستان‌های تاریخی ازکمدین‌ها (دلقک‌ها) نام برده شده است. در روسیه کی‌یفی سه گونه تئاتر مشهود بوده است: درباری، کلیسایی، مردمی. تثبیت تئاتر و درام در روسیه به سده 18 باز می‌گردد. درام آئینی و محلی و نمایشگران سیار در روسیه را، همچون کشورهای دیگر اروپائی می‌توان از سده 10 میلادی به بعد مشاهده کرد. درام در سده 17 به وسیله مدارس یسوعیان اوکراین در روسیه معرفی شد و دانش آموزان این مدارس تا سده 18 به صورت گروه‌های سیار تا دل سیبری نیز رفتند. اولین نشانه وجود تئاتر در مسکو را در سال 1672، یعنی دوران سلطنت آلکسی می‌بینیم. او پس از آنکه دریافت قادر به تامین مخارج یک گروه نمایشی از غرب نیست، از یوهان گوفروید گرگوری کشیش لوتری، و معلم یکی از مدارس مهاجر نشینان آلمانی خواست تا برای تئاتری که خود دربار ساخته بود، نمایش‌نامه بنویسد. نمایش‌نامه‌های گرگوری به شیوه آلمانی بودند و آنچنان مورد توجه آلکسی قرار گرفتند که اشراف را موظف به دیدن آن‌ها می‌کرد. آلکسی مدرسه‌ای نیز با کمک هزینه دربار برای تربیت بازیگر ساخت، اما پس از مرگ او در سال 1676 این تئاتر و مدرسه هر دو فراموش شدند.[۱]

تئاتر روسیه دیگر فعالیتی نداشت تا آنکه پتر کبیر (1725-1682) تصمیم گرفت در سیاست غربی‌سازی کشور خود از تئاتر استفاده کند. در 1702 پتر از شرکت نمایشی یوهان کنست در دانتزیگ دعوت کرد تا در محلی که امروزه میدان سرخ نامیده می‌شود، مستقر شود. چون عده کمی از درباریان پتر آلمانی می‌دانستند، او تعدادی داوطلب روسی را برای تعلیم بازیگری نزد بازیگران آلمانی فرستاد. این تئاتر که با تغییر پایتخت به سنت پترزبورگ خراب شده بود، پس از مرگ پتر فراموش شد. بین سال‌های 1725 و 1750 فعالیت‌های تئاتری در روسیه منحصر به نمایش‌های درباری بود. هنگام جشن تاجگذاری ملکه آنا (1740-1730) پادشاه لهستان یک گروه تئاتری به دربار او فرستاد. موفقیت این گروه موجب افزایش تقاضا برای نمایش‌های غربی در روسیه شد. سرانجام در سال 1735، فرانچسکو آرایا، آهنگ‌ساز اپرای ناپلی، و در سال 1738، ژان باتیست لانده استاد رقص و بنیان‌گذار باله روسی، به روسیه رفتند. در سال 1740 نیز گروه نویبر از آلمان به سنت پترز بورگ دعوت شد، اما به واسطه مرگ ملکه آنا خیلی زود بازگشت. در دوران سلطنت ملکه الیزابت (1762-1741) گروه‌های ایتالیایی و فرانسوی برای کسب برتری در تئاتر درباری روسیه به رقابت می‌پرداختند. سرانجام شرکتی فرانسوی برای هفته‌ای 2 نمایش و شرکتی ایتالیایی برای اجرای اپراهای مجلل استخدام شدند. در سال 1750 دربار روسیه در جریان آخرین رویدادهای غربی قرار می‌گرفت، اما هنوز تئاتر عمومی و مجموعه‌ای نمایشی که درام‌های بومی نشان دهد در کار نبود.

حوالی سال 1750 تحولاتی چند موجب پیدایش دوران تازه‌ای در تئاتر روسیه شد. نخست یک درام نویس با استعداد روسی، الکساندر سومارکف آغاز به نوشتن نمایش‌نامه‌هایی با داستان‌های روسی کرد و این نمایش‌نامه‌ها را به شیوه نئوکلاسیک فرانسوی به صحنه برد. تراژدی‌ها و کمدی‌های طنزآمیز او آغاز مکتب کلاسیک روسی را نوید داد. در سال 1749 پس از آنکه دانشجویان مدرسه نظام، نمایش‌نامه «خورف» اثر سومارکف را با موفقیت به صحنه بردند، بر آن شدند دیگر آثار او را نیز اجرا کنند. رشته حوادث دیگری در سال 1750 فیودور ولکف پسر یک بازرگان روسی را که در سنت پترزبورگ با تئاتر آشنا شده بود، بر آن داشت تا نمایش‌نامه‌هایی در شهر خود یاروسلاو ترتیب دهد. وی با اعضای خانواده و دوستانش گروهی را تشکیل داد و انباری را به صورت تئاتر درآورد. نمایش‌های او با چنان اشتیاقی روبه رو شدند که او به زودی محل مناسب تری را انتخاب کرد و در سال 1752 در آنجا برای ملکه نمایش داد. ملکه خشنود از فعالیت‌های این گروه، برخی از بازیگران آن را به فرهنگستان اشراف فرستاد تا پس از تعلیمات بیش‌تر برای عموم نمایش دهند. از این رو محققان تئاتر، ولکف را پایه گذار تئاتر حرفه‌ای در روسیه می‌شناسند.[۲]

تحول بعدی در سال 1756 رخ داد، و آن هنگامی بود که ملکه روسیه یک تئاتر دولتی ویژه نمایش‌های روسی ساخت. در این تئاتر گروهی که اکثرا متشکل از بازیگران ولکف بودند، نمایش می‌دادند. و یکی از مقامات درباری مسئول نظارت بر آن شد. دربار کمک هزینه‌ای بالغ بر 5000 روبل برای این شرکت در نظر گرفته بود و در مقایسه با 20000 روبلی که به گروه فرانسوی و 30000 روبلی که به گروه ایتالیایی اختصاص داده بود، بسیار ناچیز می‌نمود. نمایش‌نامه‌های روسی توسط دربار ممیزی و کوتاه می‌شدند تا در مقابل طبقه متوسط اجرا شوند. در دوران کاترین دوم (1796-1762) تئاتر در سرتاسر روسیه متداول شد. در این دوره تعداد نمایش‌نامه‌ نویسان افزایش یافت و معدودی از آن‌ها به شهرت رسیدند. رهبری تئاتر روسیه از سومارکوف به دامادش یاکف کنیاژنین (1791- 1742) منتقل شد. کنیاژنین پس از سال 1769 هفت تراژدی و تعدادی کمدی بر اساس اصول نئوکلاسیک نوشت. بهترین درام نویس روسی در سده هجدهم دنیس فانویزین نام دارد. وی در سال 1766 با نوشتن نمایش‌نامه «فرمانده لشگر» نخستین موفقیت خود را کسب کرد. این نمایش‌نامه طنزآمیز درباره مردم تازه به دوران رسیده‌ای است که همه مظاهر اروپای غربی را با دیده تحسین می‌نگرند و همه مظاهر روسی را نفی می‌کنند. وی با نمایش‌نامه «صغیر» در سال 1781 که تصویری طنزآمیز از مردمان نجیب و خشن روستایی داشت، به محبوبیت پایداری رسید. در دوران کاترین دولت نظارت شدیدی بر تئاتر اعمال می‌کرد. همه نمایش‌نامه‌ها به شدت ممیزی می‌شدند و تئاترهایی با کمک مالی دربار و دولت، طبق قوانین دربار گسترش یافتند. با آنکه اشراف تنها از نمایش‌های اپرایی حمایت می‌کردند، گروه‌های تئاتری نیز امنیت شغلی بیش‌تری یافتند. در سال 1776 گروه‌ها عضو می‌پذیرفتند، و پس از سال 1789 سالی چهار نمایش انتفاعی اجرا می‌کردند.

پس از مرگ ولکف در سال 1763، ایوان دیمیترفسکی، مشهورترین بازیگر روسی کار خود را با گروه ولکف در یاروسلاو آغاز کرد. وی در سال‌های 1767-1765 به خارج از کشور سفر کرده و گفته می‌شود در آنجا شیوه‌های بازیگری مشاهیری چون کلاریون، لوکن، گاریک را فرا گرفت. پس از سال 1787 او بسیار کم در صحنه ظاهر می‌شد، اما نفوذ اوبه عنوان معلم بازیگری بسیار زیاد بود. در سال 1791 به عنوان ناظر همه نمایش‌های دولتی در روسیه برگزیده شد. وی بازیگری دقیق بود که هر حرکتی را از پیش طراحی می‌کرد، و در نمایش‌های کلاسیک مجرب تر بود. یاکف شوشرین یکی دیگر از بازیگران روسی در اوایل سده نوزدهم به واسطه ایفای نقش‌های مهیج و شورانگیز مشهور شد و بین سال‌های 1810-1787 محبوب‌ترین بازیگر تئاتر سنت پترزبورگ به شمار می‌رفت. غالب تئاترهای خصوصی در این سده توسط مالکان عمده و در زمین‌های آن‌ها ساخته و اداره می‌شدند. پس از آنکه کاترین دوم اشراف را به حمایت از هنر ترغیب کرد و آن را نشانه روشن‌فکری تلقی نمود، بسیاری از نجیب زادگان آغاز به ساختن تئاترهای خصوصی کردند. غالب این تئاترها از بازیگران خود به عنوان بازیگر استفاده می‌کردند. در پایان سده هجدهم بسیاری از اشراف رعایای خود را برای نمایش‌های تئاتری تربیت می‌کردند. تئاتر روسی در سال 1800 پایگاه نسبتا محکمی برای خود کسب کرده بود و تعدادی درام نویس برجسته روسی پدیدار شده بودند که غالب نمایش‌های آن‌ها تقلید از شیوه‌های فرانسوی و ایتالیایی بود، اما زمینه تحولات آینده به وضوح به چشم می‌خورد. پس از سال 1800 تئاتر حرفه‌ای در سرتاسر اروپا گسترده شد، اما تئاتر روسیه تا سده نوزدهم به شکوفایی نهایی خود نرسید.[۳]

تئاتر روسیه در سال‌های 1850- 1800

از سال 1805 به بعد روسیه از مهم‌ترین دشمنان فرانسه ناپلئونی محسوب می‌شد و ناپلئون در جریان حمله به روسیه بود که نخستین شکست عظیم خود را خورد. احساسات ملی‌گرایانه در روسیه نیز همچون کشورهای دیگر در این دوره پیوسته اوج می‌گرفت. محبوب‌ترین نمایش‌نامه نویسان روسی در این دوره ولادیسلاو اوزرف بود، شاید از آن رو که آثار او هنگامی که روسیه از جانب فرانسه تهدید می‌شد، احساسات میهن پرستانه روس‌ها را خوش می‌آمد. در روسیه نیز همچون کشورهای اروپایی با سر آمدن دوران ناپلئون، استبداد تازه‌ای شکل گرفت. الکساندر اول ابتدا دم از آزادی رعیت‌ها و اصلاحات دیگر می‌زد، اما وقتی معلوم شد کاری از او ساخته نیست، گروه‌های انقلابی به تدریج شکل گرفتند و پس از آنکه نیکلای اول به سلطنت رسید (1855-1825) در همان آغاز نارضایتی عمومی به جنبش علنی تبدیل شد. این انقلاب به سرعت سرکوب شد و تزار برای پیشگیری از شورش‌های احتمالی آینده، شدیدترین سازمان مخفی و ممیزی اروپا را سازمان داد. اگرچه دوران حاکمیت او خلاق‌ترین دوران هنری روسیه بود، اما بهترین نمایش‌نامه‌ها، همواره پیش از دریافت مجوز نمایش، به شدت مثله می‌شدند.

الکساندر گریبایدف در درجه اول به خاطر نمایش‌نامه «امان از عقل» (1825-1822) در خاطره‌ها مانده است و یکی از شاهکارهای درام روسی، و گاه تنها نمایش‌نامه قابل توجه روسی در سبک نئوکلاسیک به شمار می‌رود. قهرمان وارسته این نمایش‌نامه همچون قهرمان «مردم گریز» اثر مولی یر می‌کوشد دیگران را نسبت به مادی گری و ریایی که جامعه در پیش دارد، آگاه سازد. متاسفانه این نمایش‌نامه زمانی کامل شد که شورش 1825 به وقوع پیوسته و ممیزی شدت گرفته بود، نتیجه اینکه سال‌ها اجازه اجرا نیافت. شکل نهایی نمایش‌نامه تا سال 1869 منتشر نشد. الکساندر پوشکین را معمولا پایه گذار سبک رمانتیک در روسیه می‌شناسند و نمایش‌نامه «باریس گادونف» با تنوع، ابعاد وسیع، قوت شاعرانه، و موضوع تاریخیش نخستین پیروزی رمانتیسم بر نئوکلاسیسم روسی بود. این اثر که گاه نخستین نمایش‌نامه سیاسی روسی نیز شناخته می‌شود، رابطه یک فرمانروا را با زیردستانش نشان می‌دهد. این نمایش‌نامه تا سال 1831 اجازه انتشار نیافت و تا سال 1870 امکان اجرا نداشت.[۳]

میخائیل لرمانتف یکی از لطیف‌ترین شعرای رمانتیک روسی نیز پس از سال 1830 با موفقیتی که از نمایش‌نامه «اسپانیایی‌ها» به دست آورد، تعدادی نمایش‌نامه نوشت. امروزه تنها نمایش‌نامه‌ای که از او در ذهن‌ها مانده است، «بال ماسکه» نام دارد که در آن مردی همسر خود را به قتل می‌رساند و جامعه فاسد روسیه مقصر اصلی شناخته می‌شود. این نمایش‌نامه نیز تا دهه 1860 تحت ممیزی قرار داشت و اجرا نشد. با توجه به ممیزی شدیدی که در روسیه تزاری وجود داشت تعجبی ندارد اگر ببینیم غالب نمایش‌نامه‌های روسی در این دوران آثاری بی ضرر یا تملق آمیز نسبت به شاهان روسی‌اند. نیکلای پاله وی مباحث میهنی و رایج را طرح می‌کند، گو اینکه اساسا به خاطر آثار ملودراماتیک خود مشهور شده است. ملو درام پس از اجرای نمایش‌نامه «سی سال» اثر ویکتور دوکانژ، در سال 1829 در روسیه محبوب شد. بیش‌ترین سهم پاله وی در تئاتر روسیه معرفی شکسپیر به صحنه‌های روسی بود که با ترجمه «هملت» در سال 1837 آغاز کرد. درام واقع گرا در دهه 1830 با نیکلای گوگول آغاز می‌شود. گوگول به عنوان یک نمایش‌نامه نویس، امروزه بیش‌تر به واسطه نمایش‌نامه «بازرس» شهرت دارد. در سده نوزدهم تئاتر روسیه به طور دائم رو به گسترش بود، اما به دقت تحت نظارت دولت قرار داشت. در سراسر این دوره تئاترهای سلطنتی انحصار نمایش‌های تولید شده در سنت پترز بورگ و مسکو را در اختیار داشتند. در سنت پترزبورگ سه تئاتر وجود داشت:

- بالشوی تئاتر: ویژه نمایش‌های باله و اپرا؛

- مالی تئاتر (در سال 1832 تئاتر الکساندرینسکی جایگزین آن شد): ویژه نمایش درام؛

- تئاتر میخائیلوفسکی: مختص نمایش آثار خارجی.

مسکو دو شرکت تئاتر داشت که یکی ویژه اپرا و باله و دیگری ویژه نمایش درام بود. این دو شرکت ابتدا در ساختمان‌هایی موقتی مستقر بودند، اما در سال 1824 با گشایش مالی تئاتر برای نمایش درام، این دو شرکت به آنجا رفتند و استقرار دائمی یافتند، این تئاتر هنوز هم مورد استفاده است. بالشوی تئاتر در سال 1825 برای نمایش باله و اپرا ساخته شده بود، اما هنگامی که در سال 1835 آتش گرفت، دوباره در سال 1856 در محل کنونی خود ساخته شد. بین سال‌های 1850-1800 بازیگران روسی در گروه‌های دولتی هنوز بر طبق رشته حرفه‌ای و مطابق با الگوهای فرانسوی استخدام می‌شدند. زمان تمرینات، رفتار بازیگران و همه جنبه‌های زندگی آن‌ها را قوانین دولتی تعیین می‌کرد. در سال 1839 این بازیگران به صورت استخدام کشوری درآمدند و برحسب سابقه خدمت به سه دسته تقسیم شدند.

دیر زمانی تئاترهای سنت پترزبورگ بر مسکو برتری داشتند. تا اینکه پس از سال 1825 تئاترهای مسکو برتری خود را به کرسی نشاندند. از میان بازیگران اولیه مسکویی، مچالف و شپکین از همه مهم‌تر بودند. به عقیده استانیسلاوسکی، شپکین نخستین بازیگر بزرگ روسی است. وی سرف زاده‌ای بود که کار خود را در گروه‌های سرفی آغاز کرد. در سال 1821 آزاد شد. در سال 1823 نیز عضو مالی تئاتر شد و تا آخر عمر در آنجا ماند. وی بازیگر پرکار و صاحب تکنیکی بود و در بازیگری نوعی طبیعت‌گرایی را دنبال می‌کرد. نفوذ او باعث شد تا در مالی تئاتر پیش از نقاط دیگر روسیه کار گروهی متداول شود. شیوه روخوانی پیش از انتخاب نقش‌ها را برای نخستین بار او اعمال کرد. او در کمدی‌های گوگول بی نظیر بود.  صحنه پردازی در روسیه به طور کلی بسیار محافظه کارانه بود و نمایش‌ها عمدتا وابسته به دکورهای محدودی بودند که در انبار تئاتر یافت می‌شدند. این دکورها به وسیله بال‌ها و پرده‌ها ساخته می‌شدند. دکورهای جعبه‌ای در روسیه از دهه 1830 معروف شدند. اما در آغاز طرفداران زیادی نیافتند و بسیار طول کشید تا در سطحی گسترده به کار روند.[۳]

تئاتر روسیه در سال‌های 1900- 1850

در طول سده نوزدهم روسیه در میان امواج اصلاحات و مصائب در نوسان بود. الکساندر دوم یک سلسله تغییرات را پایه گذارد که کاستن از ممیزی، آزاد کردن سرف‌ها (1861) و توسعه نظام آموزشی از آن جمله بودند. اما پس از سوء قصدی که در سال 1866 به جان او شد، ذوق و شوق خود را در راه اصلاحات از دست داد و سرانجام در سال 1881 به قتل رسید. الکساندر سوم جانشین او بار دیگر ممیزی نمایش‌ها را برقرار ساخت و قدرت اشراف را افزایش داد. با این حال جای تعجب است اگر بدانیم در درام روسی واقع گرایی حتی پیش از فرانسه مطرح شد. ایوان تورگنف نخستین کسی بود که با انتشار مجموعه داستان‌های کوتاهش به نام «یادداشت‌های شکارچی» در سال 1852 به عنوان مهم‌ترین نویسنده روسی شناخته شد. سهم تورگنف به مکتب واقع گرایی از آنجا سرچشمه می‌گیرد که جزئیات زندگی بومی را برای نشان دادن آشفتگی درونی مردم به کار می‌گیرد. چخوف بنای کارهای خود را بر پایه آثار او استوار کرد. پیش از آنکه آثار تورگنف به صحنه درآیند، واقع گرایی از طریق آثار الکساندر آستروفسکی عمومیت یافته بود. وی نخستین درام نویس حرفه‌ای در روسیه بود که همه اوقات خود را وقف نوشتن درام کرده بود. اگر چه او در شکل‌های متنوع و موضوع‌های گوناگونی نمایش‌نامه نوشته است، اما عمده آثار او برگرفته از زندگی طبقه متوسط روسی‌اند که به خوبی آن‌ها را می‌شناخت. نماد گرائی آستروفسکی نیز پیشاهنگ چخوف بوده است. آستروفسکی از کسانی بود که در تاسیس انجمن مولفان و آهنگ‌سازان دراماتیک روسیه در سال 1866 سهم داشته است. پیش از این تاریخ درام نویسان تنها یک حقوق معین دولتی دریافت می‌کردند و پس از آن حق مولف نیز به آن‌ها تعلق گرفت. نزدیک به پایان سده نوزده، لئو تولستوی که قبلا به عنوان رمان نویس مشهور شده بود، به نوشتن نمایش‌نامه روی آورد. در میان نمایش‌نامه‌های او «قدرت تاریکی (جهل)» در سال 1886 اهمیت بیش‌تری دارد. این نمایش‌نامه که نخستین بار در سال 1895 در روسیه اجرا شد، آزمندی و جنایت در میان روستائیان را تصویر می‌کند و یکی از موثرترین درام‌های مکتب طبیعت‌گرایی به شمار می‌رود.

مهم‌ترین نویسنده روسی، خارج از گرایش‌های واقع گرایانه، آلکسی تولستوی می‌باشد که در آثارش آرمان گرایانه به گذشته روسیه می‌نگرد و در مقابل پس زمینه‌های تاریخی و پرتجمل، تضاد شخصیت‌های بزرگ را مورد تاکید قرار می‌دهد. سه گانه «مرگ ایوان مخوف»، «تزار فیودور ایوانویچ»، «تزار بوریس» وی جزء بهترین نمایش‌نامه‌های تاریخی روسی به شمار می‌روند. تئاترهای روسی در دهه 1880 به دکورهای واقع گرایانه روی می‌آورند و پیش از این دوره تنها از دکورهای قراردادی با حال و هوای محلی یا تاریخی استفاده می‌کردندو دکور واقع گرایانه را آندره آس رولر آلمانی در روسیه رواج داد. از نظر بازیگری گروه مالی تئاتر در مسکو برتر از گروه مستقر در سنت پترزبورگ شناخته می‌شد. پروف سادوفسکی در اجرای آستروفسکی چنان مهارتی داشت که مالی تئاتر را خانه آستروفسکی می‌خواندند. پروف را شپکین در تئاتر محلی کشف کرده بود و در سال 1839 او را به مالی تئاتر آورد و ایفای نقش‌های دوم را به او سپرد، و سرانجام آستروفسکی مناسب با سبک اجرایی او نقش‌های ویژه‌ای نوشت. شپکین خود در ارائه شخصیت‌هایش تخصص داشت، اما توانایی سادوفسکی در آفرینش واقعیت‌های درونی و بیرونی نقش‌ها به او امکان داد تا شخصیت پردازی را به درجه‌ای برساند که پیش از او سابقه نداشت.

تا دهه 1860 بازیگران یا در حین کار و یا در مدرسه دراماتیک دولتی آموزش می‌دیدند. این مدرسه ترکیبی از دوره‌های بازیگری، رقص و آواز بود. پس از آنکه انجمن موسیقی روسیه که مرکزی خصوصی بود، در سال 1862 یک کنسرواتور در سنت پترزبورگ و یکی در مسکو تاسیس کرد، مدارس دولتی نیز در شیوه کار خود تجدید نظر کردند، بدین معنی که کلاس‌های اپرا و باله از کلاس‌های بازیگری جدا شدند، و فارغ التحصیلان این مدرسه دیگر لزوما به استخدام تئاترهای سلطنتی در نمی‌آمدند. در سال 1882 رشته حرفه‌ای به عنوان پایه استخدام در گروه‌ها کنار گذاشته شد، گو اینکه بازیگران هنوز بر طبق تخصص خود استخدام می‌شدند، اما میدان انتخاب وسیع‌تر شده بود.

کار گروهی، به شیوه شرکت ساکس ماینینگین، هنگامی در روسیه متداول شد که در سال 1898 تئاتر هنری مسکو بنیاد گرفت. تا پیش از این دوره تنها معدودی از شرکت‌های روسی به کار گروهی اهمیت می‌دادند. روی هم رفته در سال 1898 در کشور روسیه شرایط و امکانات تئاتری نو پایه ریزی شد. دوران نوین تئاتر روسی در انتظار استانیسلافسکی و نمیروویچ دانچنکو بود تا دستاوردهای گذشته را تثبیت و تحکیم کند.[۴]

پس از سال1917

پس از انقلاب، تمام سالن‌های تئاتر درباری و خصوصی اموالدولت اعلام شد. فروپاشی اقتصادی و اجتماعی منجر به این واقعیت شد که مردم به تئاتر کمتر تمایل پیدا کنند. بسیاری از هنرمندان، از جمله آهنگ‌سازان، نویسندگان، بازیگران، خوانندگان، کشور را ترک کردند. تئاترها نیز بخش مهمی از مخاطبان خود را از دست دادند. با این وجود، تئاتر دنبال راه‌هایی برای زنده ماندن در شرایط جدید بود. سال‌های نِپ به پیشبرد آن کمک کرد. هنر روسیه به تدریج، اما در شرایط جدید احیا شد. این دوره، زمان به وجود آمدن تئاتر کاباره‌ای بود. با این حال، تئاتر با جذب نِپ من‌ها به سالن‌های تئاتر، به دنبال جستجو برای تولید ژانراهای سبکی چون: داستان و نمایش متنوع بود. همانطور که در صحنه استودیوی نوپای واختانگوف نمایشی بر اساس داستان «شاهزاده توراندوت» گوتزی با یک سبک ساده که طنز شدید اجتماعی در آن پنهان بود، به نمایش درآمد. اما نمایش‌های متشابه شاید متمایز بودند. اساس نمایش‌نامه‌های جدید شوروی اعلامیه‌ها وشعارهای دولت جدید بود.

تئاترهای جدیدی از منظر استاتیک جدید به وجود آمدند، برای مثال نیکلای فورِگِر در آربات در سال 1920 استودیوی تئاتر خود ماستفور را تاسیس کرد که در آنجا سرگی ایزِنشتِین، سرگی یوتکِویچ، سرگی گِراسیموف، تامارا ماکارووا، بوریس بارنِت، ولادیمیر ماس و بسیاری دیگر از هنرمندان برجسته دوره شوروی اولین مراحل صحنه خود را گذراندند. در آن زمان بود که مکتب تئاتری «بلوز آبی» به وجود آمد. در همان زمان تئاترهای خصوصی ملی گذشته چون تئاتر هنری مسکو، کامِرنی تئاتر، اپرای زیمینا، تئاترهای درباری و همچنین تئاترهای بالشوی و مالی تئاتر به کار خود ادامه دادند. پس از وقفه کوتاه درشرایط جدید اتحاد جماهیر شوروی، تنها تئاتر حیوانات تربیت شده در جهان به سرپرستی مربیو محقق، دانشمندولادیمیر لئونیدوویچ دوروف کارخود را ادامه داد. به دوروف و خانواده اش اجازه داده شد که مدت زمانی را درسالن سابق تئاتر خود زندگی کنند که در ابتدا خانه مربی مشهور بود. از دهه 20، اجرای تئاتر عروسکی تئاتر مخاتووِتس سابق، نیمیروویچ دانچنکو، سرگی ولادیمیروویچ ابراز تسوف آغاز می‌شود.[۴]

در این دوره در بالشوی تئاتر در این دوره اپراها و باله‌هایی با سوژه‌های منحصرا مربوط به شوروی به وجود آمد؛ هنرستان عالی باله کلاسیک تاسیس شد؛ نمایش‌نامه‌های جذاب نویسندگان مستعد شوروی به روی صحنه‌ها رفت؛ نام‌های جدیدی از بازیگران، کارگردانان، رقاصان، طراحان رقص، خوانندگان، نوازندگان جایگاه بالایی در تاریخ تئاتر روسیه از آن خود کردند؛ تحلیل و تجزیه تئاتر شوروی، مطالعات تئاتر به وجود آمد، مجله «تئاتر» منتشر شد. برای همیشه در تاریخ این کشور نام استادانی چون مایا پلیسِتسکووا، داوید باروفسکوُف، یوری گریگوروویچ، آرکادی رایکین، اینوکِنتی اسماکتونُوفسکی، دراماتیست‌هایی چون میخائیل بولگاکوف، آلکسی آربوزوف، ویکتور رازوف، الکساندر والادین، کارگردانان و هنرپیشگانی چون استانیسلافسکی، نیمیروویچ دانچنکو، یِوگِنی واختانگوف، الکساندر تائیروف، آلیسا کانن، سالامون میخائلس، آلکسی دیکوف، روبن سیمونوف، گرگوری توفستانووف، آناتولی اِفروس، یوری لوبیموف و بسیاری دیگر از دست اندرکاران تئاتر دوره شوروی ماندگار شد. اما در واقع تمامی این افراد انسان‌هایی با استعداد بودند که توانستند در جو خفقان آور سانسوراتحاد جماهیر شوروی، زنده بمانند.

در سال 1924 طی فرمان ویژه‌ای در کشور فعالیت استودیوهای پلاستیکی و ریتموپلاستیکی ممنوع اعلام شد. در طول چند سال آینده، بخشی ازتئاتر در واقع شکست خورد (ماستفور در سال 1924؛ جنبش تئاتری «بلوز آبی» در سال 1933؛ تئاتر مِیِرهولد (گوستیم) در سال 1938؛ تئاتر اروپایی (گوسِت) با سالامون میخوئلسوم (یک سال قبل از آن، در سال 1948 کشته شد) در سال 1949؛ کامِرنی تئاتر تائیروف در سال 1950)، و بسیاری از بسیاری از هنرمندان اعدام و یا محکوم به زندان شدند. در سال‌های 1930 تاثیر از آثارنویسندگان خارجی معاصر در آثار نمایشی و ممنوع شدند. استثنائات به طور جداگانه در بالاترین سطح بررسی می‌شدند. قطعنامه پس ازجنگ 26 اوت1946 درباره مجموع تئاترهای دراماتیکو اقدامات برای بهبود آن باعث تحکیم این موقعیت شد. در این قطعنامه موارد زیر خاطر نشان شده است: به عقیده کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، یکی از علت‌های مهم وجود معایب عمده در مجموعه تئاترهای دراماتیک در کار نامطلوب نمایش‌نامه نویسان است. بسیاری از نمایش‌نامه نویسان به دنبال مسائل ریشه‌ای دوران معاصر هستند و زندگی و خواسته‌ای مردم را نمی‌دانند، نمی‌توانند ویژگی‌های خوب و کیفیت انسان شوروی را به تصویر بکشند.

این نمایش‌نامه نویسان فراموش کرده‌اند که تئاتر شوروی می‌تواند نقش خود رادر امر تربیت کارگران فقط در آن مورد انجام دهند، اگر که او فعالانه سیاست دولت شوروی را هدایت کند، که اساس سازمانی ساخت شوروی نیز همین می‌باشد. در آثار نمایش‌نامه نویسان ما ارتباط لازم و همکاری خلاق با تئاتر وجود ندارد. هیئت اتحادیه نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی، که وظیفه آن در هدایت آثار نویسندگان به سمت توسعه هنر و ادبیات است، عملا از آثار نویسندگان بزرگ گرفته شده و هیچ کاری برای بهبود سطح ایدئولوژیک و هنری و خلق آثار آن‌ها نمی‌کند، مبارزه‌ای علیه ابتذال در درام نیست. وضعیت نامناسب مجموع تئاترهای دراماتیک حاکی از عدم وجود منتقدان اساسی تئاتر بلشویکی است. قهرمان اصلی مثبت نمایش‌نامه‌های دوره شوروی برای چند دهه پرواتاریا بود که یک تصویر مجموعه از «انسان ساده شوروی» بود. تاسی از لنین و زندگی او جایگاه مهمی در سالن‌های تئاتر به خود اختصاص داده بود. لنین تئاتری یک قهرمان مهربان عاقل مثبت معرفی می‌شد. در دوره «گرم شدن» در فرهنگ تئاتر به سرعت نسل دهه شصت وارد شدند. به دستور وزیر فرهنگ کاترین الکسِیونا فورتسِوا تئاتر معروف مسکو در تاگانک زیر نظر یوری پتروویچ لوبیموف گشایش یافت، تئاتری که به یکباره مخالفت با روح تئاتررئالیسم سوسیالیستی و گذر به تئاتر شاعرانه، نمادین و​​ منطقه‌ای را نشان داد. تئاتر در تاگانک، به یکباره رایج‌ترین تئاتر نه تنها در مسکو، که در تمام کشور برای چندین سال شد، به طور رسمی به عنوان پایین‌ترین رده از تئاتر تعریف شده بود گروه‌های آماتور به رده‌های پایین‌تر رفتند.

دیگر نوآوری بزرگ آن زمان در سال 1963 در مسکو، در منطقه ایزمائیلوف، تئاتر تقلید و ژست گرفتن (پانتومیم) پدیدار شد که از استودیو، برای اولین بار در جهان تئاتر ثابت برای اشخاص ناشنوا ساخته شد. ابزارهای نمایشی بیانی در این نوع تئاتر بر اساس عناصر پانتومیم، موزیک و رقص استوار بود. ژستی که به غایت تمام و کمال اجرا می‌شد، باعث می‌شود که نمایش برای تماشاچیان ناشنوا قابل درک باشد. این اعمال حرف سخنران را که به طور همزمان صدای بازی را درمی‌آورد، همراهی می‌کنند. در تئاتر دوره شوروی، تئاتر کودکان، تئاتر نوجوانان گشایش یافت، در 21 نوامبر 1965، رسما آکادمی دولتی تئاتر موسیقی کودکان مسکو به سرپرستی ناتالیا ایلاینیچنا ساتس تاسیس شد. زندگی تئاتری پایتخت همچنان روال خود را طی می‌کرد. اما رسیدن به پایتخت از شهرها و استان‌های دیگر و روستاها دشوار بود. مسکو و لنین گراد دیگر با اقامت مهاجرین بلوکه شدند. بازیگران و کارگردانان مستعد استان‌ها در مسکو به کار گماشته شدند و صحنه‌های استان‌ها خالی از نمایش ماند. تئاتر درشهرستان‌ها و شهرهای روسیه ساخته می‌شد و وجود داشت، اما سطح آن‌ها قابل مقایسه با تئاتر شهرهای مسکو و لنینگراد نبود. اما تئاتر پایتخت نیز قوانین خودرا داشت؛ پس از سال‌های «گرم شدن» سیستم دولتی حکومتی دولتی سخت‌تر شد، همانند زمانی که کمیته تزاری نمایش‌های را در تئاترهای تزاری تعطیل کرد، حزب نومنکلاتور شوروی (وزارت فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی) دقیقا به همان دلایل ایدئولوژک که در آثار دراماتیک بسیاری از نمایش‌های شوروی دیده نمی‌شد، کسانی را تحت فشار زیاد وادار به تبعید نمود. برای یوری لوبیموف نیز این اتفاق افتاد.  پِرِسترویکای گورباچف و یلتسین در کنار دیگر تغییرات منجر به احیای دوباره در تئاتر نیز شد. اما در آغاز (اواخر دهه 80 و آغاز دهه 90 در قرن 20) بحران اقتصادی منجر به علاقه به تئاتر بسیار کم باشد[۴][۵].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. Как возник русский придворный театр?Татьяна Маркинова ،http://shkolazhizni.ru/archive/0/n-25118
  2. Носов, И. С. (н.д.). Летопись Русского театра от начала его основания до конца XVIII века. Публ. и предисл. Е. В. Барсова
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ Куприянов, А. И. (2007). "Городская культура русской провинции. Конец XVIII — первая половина XIX века." Новый хронограф. М.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ برگرفته از http://ru.wikipedia.org/
  5. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،