شارل هانری دوفوشه كور
شارل هانری دوفوشه کور(Charles-Henri de Fouchécour) استاد برجسته و بازنشستهی سوربن جدید (پاریس ۳) میباشد. وی در سال ۱۹۲۵ در مراکش بدنیا آمد و هفده سال اول عمرش را در آن کشور گذراند. در الجزایر، تونس و در شهر لیون فرانسه به فراگیری علوم دینی و زبان عربی پرداخت. روزی استاد زبان عربی او در تونس به او پیشنهاد کرد:
«اگر به تمدن اسلامی قرون وسطا علاقه دارید لازم است با زبان و ادبیات ایران آشنا شوید زیرا ایرانیان در بنیانگذاری این تمدن نقش اصلی ایفا کردهاند».
پس او به فراگیری این زبان پرداخت. سال 1343 هجری تحصیلاتِ رسمی خود را در «لانگزو» و در «سوربن» شروع کرد و تا دورهی دکتری پیش رفت. رسالهی دکتریاش نیز «توصیف طبیعت در ادبیات فارسی در قرن یازدهم»به راهنمایی آقای «ژیلبر لازار» بود. بعد از اتمام دورهی دکتری به مرکز ملی تحقیقات فرانسه رفت و به تکمیلِ تحقیقات و اطلاعاتش پرداخت. در آنجا برای مرتبهی فوق دکترا دربارهی «اخلاقیات در ادبیات فارسی» تحقیق کرد و کتاب «اخلاقیات: مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از قرن سوم تا قرن هفتم هجری» را در همین دوره نوشت. این کتاب را آقایان امیر معزی و روحبخشان به فارسی ترجمه کرده و مرکز نشر دانشگاهی با همکاری انجمن ایرانشناسی فرانسه منتشر کردهاست.
در مرکز ملی تحقیقات فرانسه شش سال کار کرد و بعد از آن به «لانگزو» رفت و 12 سال در «لانگزو» استاد زبان و ادبیات فارسی بود و دانشجویان را راهنمایی میکرد. سفرهای سالیانهی او به ایران او را در تماس مستقیم با ادبیات فارسی و پژوهشگران ایرانی قرارداده است. وی برای بار اول در اوائل سال 1347 به ایران آمد و سپس به عناوین گوناگون در این جا حضور یافت.[۱]دو فوشه کور در دهه ی ۷۰ مدیر انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران بود و در سال ۱۹۷۸ مجله سالانه کتابشناسی ابستراکتا ایرانیکا را تأسیس کرد. ازسال ۱۹۸۴ که تز دکتری دولتیاش را دفاع کرد تاسال ۱۹۹۳ با قبول مسئولیتهای مختلفی در تماس مستقیم و وسیع با فعالیتهای مربوط به ادبیات ایران قرار گرفت. تسلط پروفسور شارل هانری دوفوشه کور به نثر و نظم فارسی کلاسیک، از او کارشناسی برجسته ساخته که با نگاهی تازه به پژوهش در زمینهی ادبیات کلاسیک فارسی میپردازد. تحقیقات او بیشتر در سبکشناسی وتاریخ ادبیات قرون وسطا و عرفان میباشد. پروفسور دوفوشه کور غیراز نقدها و بررسیهائی که دربارهی کتابهای مختلف نوشته، شمار فراوانی کتاب دارد و مقالههای بسیاری در مجلات و دائرهالمعارفهای مختلف دربارهی ادبیات پارسی قبل از اسلام و قرون وسطا به زبانهای فرانسه و فارسی نوشته است.
از کارهای ماندنی دوفوشه کور ترجمه کامل دیوان حافظ به فرانسه است. وی در مورد حافظ میگوید:
«من زمانی که در «لانگزو» بودم، هنوز به دیوان حافظ وارد نشده بودم. آن موقع خیلی میترسیدم. احساس میکردم دیوان حافظ یک متن پیچیده و مبهم است. شعرها را نمیفهمیدم. خیلی برای من سخت و پیچیده بود. به همین خاطر میترسیدم. تا اینکه در سال 1986 در کنگرهی «استراسبورگ» با آقای پورجوادی ملاقات کردم. به ایشان گفتم: شما دربارهی من قضاوت کنید که آیا من بعد از این چند سال که تحصیل و تدریس زبان فارسی کردهام، میتوانم به دیوان حافظ راه پیدا کنم و آن را ترجمه کنم؟ پورجوادی مقداری فکر کرد و بعد به من گفت: آره میتوانید....من شروع کردم و کمکم عاشق شدم. عاشق شدم و دیوانه شدم. آنقدر عاشق و دیوانه شدم که نتوانستم رها کنم. دیگر حافظ کتابِ شب و روز من شده بود و در خواب و بیداری مرا رها نمیکرد. البته باید یادآوری کنم که این ممکن نبود، مگر اینکه من چند سال به طور جدی و شبانهروزی عمیقاً وارد ادبیات فارسی شدم. سعی کردم همهی متون ادب فارسی را بخوانم. تمام آثار بزرگ ادبیات فارسی را از اول تا آخر بخوانم؛ شاهنامه، آثار نظامی، سعدی و بقیه را همه را مطالعه کردم و هیچکدام از آنها برای ترجمه کردن سختتر از حافظ نبود؛ ولی حافظ دیگر گریبان مرا رها نکرد. من 18 سال برای ترجمه، در دیوان حافظ غرق شده بودم. 18 سال به طور شبانهروزی همراه با حافظ بودم و هر چه دربارهی حافظ و شعرهایش نوشته میشد، میخواندم. امّا همیشه میترسیدم درست آن را نفهمم. هنوز هم میترسم. هنوز هم میترسم که خیلی چیزها را از دیوان حافظ نفهمیده باشم....امّا من برای آن که بتوانم بعضی از این ویژگیها را اول خودم بفهمم و بعد به خوانندهی فرانسوی بفهمانم، اول غزلها را به صورت تحتاللفظی ترجمه میکردم و بعد چندبار صورت فارسی و ترجمهی فرانسهی آن را میخواندم و به دنبال روابط این کلمات میگشتم. امّا وقتی شعر حافظ را به صورت تحتاللفظی ترجمه میکردم، میدیدم خیلی از فکر حافظ دور شده است. خواننده هم که ترجمه را میخواند، دچار همین مشکل میشود. خوب در این موقع باید چه کار بکنم. مجبور شدم توضیح بنویسم و به کمک توضیحات که خودش یک نوع تفسیر است، روابط بین کلمهها را جستوجو کنم و کمکم و پلهپله ترقی کنم و به معنای کلیِ شعر برسم.»[۲]
نیز نگاه کنید به
ایران شناسی در کانادا؛ ایران شناسی در روسیه؛ ایران شناسی در تونس؛ ایران شناسی در ژاپن؛ ایران شناسی در لبنان؛ ایرانشناسی و ایرانشناسان در چین؛ ایران شناسی در مالی؛ ایرانشناسی در تایلند؛ ایران شناسی و ایران شناسان در اوکراین؛ ایران شناسی و ایرانشناسان در اسپانیا؛ ايران شناسی و ايران شناسان اردن؛ ایران شناسی در اتیوپی؛ ایران شناسی در سیرالئون؛ ایران شناسی در قطر
کتابشناسی
- ↑ ساجدی ، طهمورث ، تاریخ ایرانشناسی در فرانسه ، انتشارات سفیر اردهال ،1390،ص.311.
- ↑ نعیمی گورابی ،محمدحسین،(1392) ،جامعه و فرهنگ فرانسه ،تهران:سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی .ص659-661. ( در دست انتشار )