احزاب جهادی افغانستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۳ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها)

پیشینه ظهور احزاب جهادی و اسلامی در افغانستان به سال ۱۳۴۸ / ۱۹۶۹ بازمی‌گردد که حرکت اسلامی با عنوان «جنبش جوانان مسلمان» توسط عده‌ای از روشنفکران مسلمان، از جمله نیازی و برهان‌الدین ربانی، جانشین نیازی، در کابل شکل گرفت. بعدها نیازی و تعدادی از بنیان‌گذاران این نهضت را رژیم محمدظاهر شاه اعدام کردند. در آغاز فعالیت بیشتر اعضای نهضت را دانشجویان دانشکده پلی‌تکنیک دانشگاه کابل، از جمله گلبدین حکمتیار تشکیل می‌دادند. باکشته‌شدن نیازی، رهبری جنبش به دست نیروهای جوان‌تر افتاد؛ ولی بین بعضی از آنها از جمله ربانی و حکمتیار که به «اخوانی‌ها» معروف بودند، اختلاف افتاد، بخشی از این اختلاف بر سر نحوه برخورد با حکومت داود خان بود. ربانی معتقد به‌نوعی محافظه‌کاری بود؛ ولی حکمتیار طرفدار قاطعیت و برخورد قهریه و اقدامات مسلحانه با رژیم بود. حکمتیار در سال ۱۳۵۴، با انتشار نشریه‌ای به نام «شهادت»، موجودیت حزب اسلامی را اعلام کرد؛ سپس از جنبش جوانان مسلمان جدا شد، ضمن اینکه از حمایت و پشتیبانی «جماعت اسلامی» پاکستان به رهبری مودودی و جامعه روحانیت پاکستان هم برخوردار شد. با جدایی حکمتیار، برهان‌الدین ربانی نیز حزب جدیدی را تأسیس کرد.

جدایی میان ربانی و حکمتیار تا کودتای کمونیستی ۲۷ آوریل ۱۹۷۸/ ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷، ادامه یافت. در نخستین ماه‌های پس از کودتا احزاب جمعیت اسلامی به رهبری برهان‌الدین ربانی، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و حزب تحت رهبری قاضی محمدامین وقاد که در سال ۱۳۴۸ به جنبش جوانان مسلمان پیوست و داعیه اتحاد اسلامی را اداره می‌کرد، در شهریور سال ۱۳۵۷ به‌ضرورت ائتلاف کردند و حزب جدیدی به نام «حرکت انقلاب اسلامی» را در سکندرپور پیشاور تشکیل دادند و مولوی محمدبنی محمدی را، که روحانی نسبتا بی‌طرفی بود، به رهبری آن برگزیدند و حزب اسلامی و جمعیت اسلامی منحل شدند. با ظهور این حزب افراد سرشناس دیگری مانند سید احمد گیلانی، صبغت‌الله مجددی و یونس خالص هم به آن پیوستند. قرار شد رهبری تشکیلات مؤتلفه را سه نفر از اعضای حزب اسلامی و سه نفر از اعضای جمعیت اسلامی برعهده گیرند. به‌رغم تلاش‌های زیاد برای حفظ ائتلاف، موجودیت گروه ائتلافی جدید دوام زیادی نیاورد و دچار اختلاف شد. مولوی محمدیونس خالص که قبلا جزء حزب اسلامی حکمتیار بود به بهانه اینکه در «حرکت انقلاب اسلامی افغانستان» افراد ناخالص و طرفدار ظاهر شاه وجود دارد (مقصودش مجددی و گیلانی بود) از ائتلاف و حزب اسلامی جدا شد و حزب اسلامی جدیدی (شاخه خالص) را به وجود آورد. به دنبال آن حکمتیار نیز از حرکت انقلاب اسلامی جدا شد و دوباره حزب اسلامی (شاخه حکمتیار) را تأسیس کرد. برهان‌الدین ربانی هم جدا شد و جمعیت اسلامی را دوباره تشکیل داد و در نتیجه حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی باقی ماند.

در سال ۱۳۵۸ ،که بحران داخلی در افغانستان شدت‌گرفت، احزاب اسلامی بار دیگر با یکدیگر ائتلاف کرده و جبهه واحدی را به نام «اتحاد اسلامی» برای آزادی افغانستان تشکیل دادند. رهبری اتحاد جدید با عبدالرب رسول سیاف بود؛ ولی این اتحاد نیز دوامی نیاورد و پس از مدت کوتاهی از هم پاشید و احزاب ائتلاف‌کننده، دوباره احزاب قبلی را تشکیل دادند؛ ولی «اتحاد اسلامی» که حاصل ائتلاف احزاب مختلف بود به رهبری سیاف باقی ماند.

پس از حمله نظامی اتحاد شوروی به افغانستان، تعدادی احزاب مقاومت و تنظیم‌های جهادی یکی پس از دیگری شکل‌گرفتند و هریک منطقه یا مناطقی از افغانستان را تحت پوشش خود درآوردند؛ در جنوب، شرق و در میان مناطق پشتون‌نشین احزابی مانند حرکت انقلاب اسلامی، محاذ ملی و جبهه ملی نجات، در شمال غرب کابل اتحاد اسلامی، در مناطق مرکزی و شمال شرقی و غربی جمعیت اسلامی، در مناطق مرکزی و سایر مناطق شیعه‌نشین احزاب شیعه، در شمال حزب اسلامی حکمتیار (در بین مناطق پشتون‌نشین) و غیره.

به دلیل نزدیکی پیشاور به افغانستان، این شهر و بعد تا حدی کویته مرکز فعالیت احزاب جهادی و سایر احزاب شد. پاکستان سعی بر محدود نگه‌داشتن تعداد احزاب مقیم پیشاورکرد تا امکان سازمان‌دهی و ارسال کمک‌ها برای آنها راحت‌تر باشد؛ در نتیجه اتحاد هفت‌گانه شکل‌گرفت. احزاب عضو اتحاد هفت‌گانه عبارت بودند از:

۱- حزب جمعیت اسلامی به رهبری برهان‌الدین ربانی. مناطق تاجیک‌نشین مهم‌ترین حوزه فعالیت این حزب بود. ربانی در سال ۱۹۴۰، در یک خانواده خرده‌مالک در روستای یفتل (بدخشان) به دنیا آمد. او تحصیل‌کرده الازهر و استاد دانشگاه کابل بود. مدتی بعد از برکناری طالبان به ریاست شورای صلح رسید و در سال ۱۳۹۰، بر اثر حمله‌ای انتحاری کشته شد. احمدشاه مسعود، رئیس شورای نظار، بزرگ‌ترین فرمانده حزب جمعیت اسلامی و بزرگ‌ترین فرمانده جهادی در افغانستان بود. او نیز بر اثر حمله‌ای انتحاری در شهریور سال ۱۳۸۰ کشته شد.

۲- حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار. مناطق پشتون‌نشین افغانستان در قندوز و بغلان و سایر مناطق پشتون‌نشین در شمال و بخش‌هایی از اطراف کابل مهم‌ترین محور فعالیت این حزب بود. حکمتیار از طایفه خروتی قوم پشتون بود که در قندوز و بغلان ساکن شده بودند. او قبلا دانشجوی رشته مهندسی در دانشگاه کابل بود و به علت بروز بحران در افغانستان فرصت فارغ‌التحصیلی به دست نیاورد. حزب اسلامی در میان پشتون‌ها مدتی پرطرفدارترین حزب بود. طرفدارانی هم در مناطق غیر پشتون‌نشین داشت.

۳- حزب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدیونس خالص. مرکز فعالیت یونس خالص ننگرهار و اطراف آن بود و ستاد بزرگی در کوه‌های تورا بورا در سفیدکوه یا اسپین غر داشت. یونس خالص قبلا جزء حزب اسلامی حکمتیار بود؛ ولی در سال ۱۹۷۹، انشعاب کرد و حزب اسلامی (شاخه خالص) را ایجاد کرد. خالص فردی بنیادگرا و تندرو محسوب می‌شد.

۴- حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی. فعالیت او در مناطق پشتون‌نشین جنوبی و شرقی بود. محمدی عضو قبلی مجلس و قبلا فردی میانه‌رو بود.

۵- اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرب رسول سیاف. در مناطق پشتون‌نشین، به‌ویژه اطراف کابل و پغمان فعالیت داشت او تحصیل‌کرده الازهر بود. بعد به همراه رهبران جنبش اسلامی به زندان افتاد و سپس در زمان ببرک کارمل آزاد شد.

۶- جبهه ملی نجات به رهبری صبغت‌الله مجددی. در اطراف کابل و مناطق پشتون‌نشین جنوبی فعالیت داشت. مجددی نوه شیخ‌المشایخ، رهبر فرقه نقشبندیه، تحصیل‌کرده الازهر است و در میان پشتون‌ها و سایر اقشار مردم محبوبیت زیادی داشته است. او جبهه ملی نجات را در خرداد ۱۳۵۷ تشکیل داد. این صفحه در آذر ۱۳۵۷ به جبهه ملی اسلامی نجات افغانستان تغییر نام داد. مجددی پیش از تشکیل جبهه ملی نجات، جمعیت دیگری به نام «جمعیت العلماء محمدیه» را تشکیل داده، با رژیم سابق مبارزه می‌کرد.

۷- محاذ ملی افغانستان به رهبری پیر سید احد گیلانی. آقای گیلانی قبلا جزء حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمدنبی محمدی بود؛ ولی پس از جداشدن از او «محاذ ملی افغانستان» را تشکیل داد. او داماد خانواده محمدظاهر شاه بود و از رهبران میانه‌رو و طرفدار بازگشت محمدظاهر شاه بود.گیلانی پیرو طریقت قادریه در افغانستان است و نفوذ زیادی در میان مردم مناطق پشتون‌نشین در جنوب و شرق این کشور و پیروان زیادی در قندهار، وردک و پکتیا، به‌ویژه در میان قبایل احمدزی و سلیمان خیل داشته است. فعالیت‌های جهادی او کمتر بود.

پس از کودتای شهنواز تنای (وزیر دفاع افغانستان) و جدایی گلبدین حکمتیار از اتحاد هفت‌گانه، این اتحاد، شش‌گانه شد و در میان شش حزب باقی‌مانده نیز جناح‌بندی صورت گرفت از یک سو طرفداران ظاهر شاه (گیلانی، مجددی و مولوی محمدنبی مجدی) و از سوی دیگر، بنیادگرایان (سیاف و خالص)، که مخالف ظاهر شاه بودند، قرار داشتند و برهان‌الدین ربانی موضعی بینابین و میانه داشت.[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 467-472.