زنان در افغانستان
درگذشته، زن در اکثر جوامع از ارزش و جایگاه واقعی برخوردار نبوده و عموما تحقیر شده و نقش درجه دو داشته و نقش برتر و درجه اول با مردان بوده و عملا شرایط تاریخی در بسیاری از کشورها حالت مذکر داشته؛ درحالیکه زن و مرد در جامعه هریک بهگونهای نیمهکامل هستند و وقتی در کنار یکدیگر قرار گیرند و هریک وظایف خویش را انجام دهند کامل میشوند. «در حقوق انسانی تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ چراکه هر دو انساناند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد... از دیدگاه فقهای معاصر امامیه، اصل اولی بر جواز مشروعبودن حضور زنان در عرصههای مختلف خارج از منزل است و این در صورتی است که این حضور، در رسالت اصلی بانوان... لطمه وارد نساخته و فرع را فدای اصل نسازد؛ اما در میان دانشمندان معاصر اهل سنت دوگرایش متفاوت به چشم میخورد؛ در گرایش نخست، که از سرچشمه عربستان آبیاری میشود و در بیشتر کشورهای اسلامی سیطره دارد، اصل بر محدودیت زنان است. در نگرش دوم،که برخی دانشمندان جدید الازهر پایهریزی کردهاند، همانند دیدگاه فرهیختگان امامیه، اصل اولی بر جواز شرکت بانوان در صحنههای مختلف اجتماعی است و میشود از این توافق آرا اظهار خوشحالی کرد و آن را در شرایط کنونی یک گام مثبت در راستای وحدت و همسویی مسلمانان دانست... اسلام بهمنظور تحکیم و استواری نظام خانواده، حق سرپرستی و مدیریت را بر مردان تشریع کرده تا در پرتو آن زندگی اجتماعی به شکل مطلوبی سامان یابد. اما این قانون حکیمانه در اثر نگرشهای افراطی و تفریطی در گذشته و حال، بیش از موارد دیگر، مظلوم واقع شده و در بسیاری از جوامع اسلامی، مخصوصا جامعه سنتی افغانستان مستمسکی برای توجیه زیادهخواهی و تحمیل اقتدار نامحدود مردان علیه زنان شده. بهگونهای که چشمپوشی از شخصیت زنان و محرومیت زنان از حقوق -اعم از حقوق خانواده و حقوق سیاسی و اجتماعی- و شایستگیهای مشروع آنان بهصورت یک رویه اجتماعی ممدوح و پذیرفته شده، تبدیل شده است».[۱]
آموزههای دین اسلام، آموزش و تحصیل را برای زنان ممنوع قرار نداده است و حجاب اسلامی نیز مانع این کار نیست؛ در زمان پیامبر، زنان تحصیل میکردند و مسائل خود را فرامیگرفتند. محدثان و دانشمندان فراوانی نیز از میان زنان برخاستند که فعالیتشان در تاریخ اسلام ثبت است. افزونبرآن، آموزههای دین اسلام، نهتنها مردان و زنان را باهم تشویق کرده است تا علم بیاموزند، بلکه تحصیل علم را برای زن مانند مرد واجب شمرده است، بنابراین، ممانعت زنان از آموزش در سنت و فرهنگ نادرست جامعه ریشه دارد و ربطی به اسلام ندارد.[۲]
زن در افغانستان در مقام فرد درجه دو (بعد از مرد) نگریسته میشود. در هیچ مقطعی زن بهمنزله یک انسان حضور فعال نداشته است، هم در اجتماع و هم در خانواده، نقش اساسی به عهده مرد بوده است. زن همواره در مقام یک شیء درکنار اشیاء دیگر مطرح بوده است.[۳] زنان در افغانستان، ستمهای تاریخی فراوان و وصفناپذیری را تحمل کردهاند. بسیاری از این ستمها معلول رسومات خرافی است که با قرائتهای متحجرانه از دین گره خورده و درواقع آموزههای دینی را به اسارت خود درآورده است... رسومات خرافی صبغه دینی یافته و در طول تاریخ افغانستان، بهویژه در دوره طالبان، ظلمهای فراوانی به نام دین، علیه زنان روا داشته شده است.[۴] بدرفتاری با زنان محدود به دوره طالبان نیست، قبل از آن نیز زنان وضعیتی بحرانی داشتند. طالبان فقط شدت عمل بیشتری به خرج داد. اکنون (۲۰۱۲) هم، در سطح جامعه (نه در سطح سیاسی)، بهویژه در مناطق روستایی، که قریب به ۷۰ درصد جمعیت کشور را دربر میگیرند، وضعیت زنان عملا شبیه به رفتار طالبان است و حالت طالبانی دارد.گروه طالبان فرهنگ رفتاری جاری با زنان را بیشتر سیاسی کرد. بااینحال، اقدامات طالبان بدترین الگوی رفتاری با زنان را به نمایش گذاشت. طالبان پس از تصرف قندهار از زنان خواست تا در انظار عمومی ظاهر نشوند و هنگام خروج از خانه با پوشش کامل و به همراه یکی از محارم خود باشند؛ طالبان پس از تصرف هر شهری علاوه بر اجبار زنان به داشتن پوشش کامل (برقع)، کارکردن زنان در خارج از خانه را ممنوع ساخت، مدارس دخترانه را بست و از ورود زنان به ادارات دولتی جلوگیری کرد، حمامهای زنانه را بست، خندیدن زنان با صدای بلند، ورود آنان به مکانهای عمومی، مگر به همراه یکی از بستگان و سوارشدن زنان در وسایل نقلیه، مگر به همراه یکی از محارم را ممنوع کرد و غیره، قبل از طالبان، در زمان مجاهدین نیز زنان نقشی در دولت نداشتند.
تعصب به زنان خیلی شدید است. خشونت علیه زنان نیز یکی از شایعترین آسیبهای اجتماعی زنان در افغانستان است. طبق تحقیقات انجامشده، افغانستان رتبه نخست را در خشونت علیه زنان دارد. خشونت علیه زنان در افغانستان پیشینه تاریخی طولانی دارد.[۵] نماینده سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان ضمن تشریح یک تحقیق دوساله گفت: «در تمامی مناطق این کشور و در میان همه اقوام، زنان مورد اعمال خشونت قرار میگیرند، بدون آنکه صدای اعتراضشان به گوش کسی برسد».[۶]
نابرابری بین زن و مرد خیلی زیاد است. در مناطق روستایی زن علاوه بر بچهداری و کار در خانه، در صحرا و امور کشاورزی و دامداری نیز پا به پای مردان کار میکند و مشاغل جانبی، مانند قالیبافی، گلیمبافی را هم دارند؛ بااینحال، در انزوا قرار داشته و تصمیمگیری در همه امور به عهده مرد است؛ مرد فرمانده و زن فرمانبردار است، زنان با خشونتهای زیادی مواجهاند، مانند خشونتهای موجود در خانواده، تجاوز جنسی، ازدواج اجباری، ضرب و شتم، ازدواج در سنین پایین، نوعی از خریدوفروش هنگام ازدواج، بدل قرارگرفتن، ازدواج اجباری با مردان متأهل، تعدد زوجاتگسترده، بدرفتاری، اختطاف، قتل، رفتار طبق میل مردان نگرش منفی به زن در جامعه.
جان.سیگریفیتز مینویسد: «بعضی از مردمان کوچی همانطوری که گوسفندانشان را با رنگ نشان میکنند، زنانشان را نیز خالکوبی میکنند. اینهاست موانعی که رویاروی آزادی زن افغان صف بسته است».[۷] فرزندان نیز با الگو قراردادن رفتار والدین، شیوههای رفتاری خود را نتخاب میکنند و عملا با رفتار خشونتآمیز آشنا میشوند و در بزرگسالی مرتکب خشونت علیه زنان میشوند.
زنان از گذشتههای دور، در گستره تاریخی و جغرافیایی مورد ستم و اجحاف قرار گرفتهاند. افرادی با برداشت غلط از شخصیت زن، مقام او را کم تلقی کرده و در عرصه عمل منزلتش را حقیر داشتهاند.[۸] عوامل دیگری نیز زمینههای ظلم بر زنان را فراهم کرده است؛ از جمله ضعف آگاهی عمومی بهویژه در میان زنان، حاکمیت نظام بسته قومی و قبایلی، پذیرش باور غلط «حقارت زن در برابر جنس مرد» از سوی زنان که عامل اصلی ظلم بر آنان و تضعیف حقوقشان است، پایینبودن آموزش در جامعه بهویژه در میان زنان، ضعف رسانههای ارتباطی و ناآگاهماندن زنان از حقوق خویش، نداشتن تجربه و تخصصهای مفید، محدودماندن در خانه و دورماندن از تحولات و پیشرفتها، حاکمیت نظام و آدابورسوم سنتی و عدم پیشرفت و تحول آن، شرکتندادن زنان در آدابورسوم اجتماعی حتی در نمازهای جماعت (توسط اهل سنت)، ازبینرفتن حس برابری با مردان در بین زنان.
در بعضی دورهها سعی شد تا حداقل در بعد تبلیغات بهبودی در وضعیت زنان ایجاد شود. در سال ۱۳۲۴، اولین زن در پست وزارت بهداشت وارد کابینه شد و بعد از آن معمولا یک یا دو زن در کابینه، در پستهای غیرمهم حضور داشتند یا پس از تدوین قانون اساسی جدید افغانستان و برگزاری انتخابات دور دوازدهم مجلس در ۱۹۶۵، یک زن از ولسوالی، یا شهرستان معروف قندهار، به مجلس راه یافت. در این دوره از انتخابات درمجموع چهار زن وارد مجلس شدند؛ ولی این اقدامات تأثیر کافی در تغییر وضعیت زن نداشتند و بیشتر جنبه تظاهر و تبلیغات داشتهاند.
پیامدهای بدرفتاری با زنان
بروز اختلالات روانی و بیماریهای روحی یکی از پیامدهای خشونت و بدرفتاری با زنان است و درصد این نوع بیماریها خیلی زیاد است و گفته شده، گاهی تا ۵۰ درصد جمعیت زنان را بهنوعی مبتلا کرده است. این نوع بیماری در بین زنان شدیدتر از مردان است. عوامل دیگری نیز علاوه بر خشونت و بدرفتاری به گسترش این بیماریها کمک میکند؛ مانند خشونتهای خانوادگی، سفر همسران و فرزندان به خارج از خانه و کشور برای کار و درآمد و دورماندن اعضای خانواده از یکدیگر برای مدتهای طولانی، تعداد زیاد فرزندان، مشاغل سنگین و طاقتفرسا، استراحت ناکافی، اشتغال زودهنگام کودکان، تکدیگری، فشارهای اجتماعی و سیاسی، فقر و فقدان درآمد، بیهویتی، جنگ و ناامنی، ازدواجهای زودهنگام، ازدواج اجباری در قبال اخذ پول توسط پدر، اختلافات خانوادگی، در مقابل این عوامل متعدد امکانات درمانی محدود بوده و جوابگوی نیازهای جاری نیست.
خودسوزی و خودکشی، که در بین زنان افغانستان شیوع زیادی یافته، از دیگر نمودهای بارز خشونت و بدرفتاری با زنان است. وقتی بدیهیترین حقوق زن نادیده گرفته میشود و مورد بدرفتاریهای شدید قرار میگیرد و هیچ چارهای برای رهایی از وضعیت موجود ندارد، ناچار دست به خودسوزی و خودکشی (استفاده از داروی سمی، حلقآویزکردن) میزند. مشکلاتی که سبب بروز اختلالات روحی و روانی میشود در درجات شدیدترش به خودکشی و خودسوزی فرد منجر میشود.
اعتیاد از دیگر آسیبهای اجتماعی در مورد زنان و از پیامدهای بدرفتاری با آنان است، طبق تخمینهای سال ۱۳۹۰ شمسی، بیش از یکمیلیون نفر معتاد به انواع مواد مخدر در افغانستان وجود دارد و بیش از ۱۳ درصد آنان را زنان تشکیل میدهند و تعداد آنان بهسرعت در حال افزایش است، علاوه بر بدرفتاریهای ذکرشده، که سبب گرایش زنان به مواد مخدر میشود، عوامل دیگری هم به اعتیاد زنان کمک میکند، مانند اعتیاد همسران و پدران و مادران یا یکی از اعضای درجهیک خانواده، رهایی از بیخوابی و بدخوابی، دفع بیماریها در اثر تجویزهای محلی، کسب لذت و مقابله با غم و اندوه و فراموشکردن آلام و دردها، نابسامانیها و بحرانهای اجتماعی، فقر، فشارهای خانوادگی، جلب رضایت دیگران و ناآگاهی.
بهبود جایگاه زن
تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یکی دو قرن اخیر، زمینه را برای افزایش تدریجی ارزش و جایگاه اجتماعی زن فراهم کرده و زن به جایگاهی که اسلام گفته نزدیکتر شده است، در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارزش و جایگاه زن با تأسی از نقش و جایگاه زنان برجستهای چون حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س) به جایگاه واقعی خود نزدیکتر شده است، در افغانستان نیز بعد از سقوط طالبان، زمینه برای بهبود جایگاه زن بهتر شده است، در شرایطی که زنان قبلا حق رأی هم نداشتند، طبق قانون اساسی جدید افغانستان، ۲۵ درصد نمایندگان مجلس باید از زنان باشد و زمینه برای انتخاب زنان در مقام رؤسای ادارات و ولایات فراهم شده و امکانات تحصیل دختران همانند پسران، مساعد شده است: در سالهای اخیر، بر تعداد دختران مدرسهرو پیوسته افزوده شد و زنان بهتدریج از انزوا خارج شده و نقش بیشتری در جامعه برعهده میگیرند.
سوءاستفاده جریانهای فمینیستی
بعد از سقوط طالبان، جریانهای فمینیستی با استفاده از وضعیت نابسامان زنان در افغانستان، از فرصت استفاده کرده و همه ظلمهای روا داشتهشده بر آنان را به حساب اسلام گذاشتند و با علمکردن شعار دفاع از حقوق وکرامت انسانی زن، زمینه را برای استحاله فرهنگی و تغییر هویت دینی و ملی فراهم ساختند. جریانهای فمینیستی با درک نفرت مردم از طالبانیسم، آن را وسیله قرار داده و میخواهند اندیشههای فمینیستی را در افغانستان ترویج کرده و از این طریق انقلاب بنیادی در هویت دینی و فرهنگی مردم ایجاد کنند. بهعبارتدیگر، زنان مظلوم و مسلمان افغانستان که تاکنون قربانی تفریط و نگاه کمبینانه بودهاند، اینک هدف اندیشههای افراطی قرار گرفتهاند.[۹] این جریانها تلاش میورزند تا شرایط غربی بر وضعیت زن و حجاب آن حاکم شود، براساساین، زنان برای شرکت در مسابقات مختلف ورزشی تشویق میشوند، لباسهای ورزشی تنگ و بدننما میپوشند، لباسهای مد به سبک جدید رواج مییابد، فدراسیون فوتبال زنان افغانستان در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد و علاوه بر فوتبال سایر مسابقات ورزشی، مانند بوکس، والیبال، تکواندو، کاراته و شنا برگزار میشود، در مسابقات ملکه زیبایی شرکت میکنند، خوانندگی و رقص زنان رو به افزایش است و شبکههای خصوصی بهطورگسترده آواز و رقص زنان را پخش میکنند، مراکز آموزش موسیقی زنان در کابل و ولایات رشد زیادی دارد، شبکههای تلویزیونی ویژه زنان راهاندازی میشود، آرایش زنان در حال تغییر است و آرایش به سبک هندی و اروپایی در حال افزایش است، حتی در برنامههای تلویزیونی ملی بیحجابی و بدحجابی بهسرعت در حال رشد است، مشابه این موارد خیلی زیاد است.
اگر آموزههای اسلامی به شایستگی بیان شوند، هم میتوان با تحجرگرایی دینی و رسومات خرافی مبارزه کرد و هم میتوان از نفوذ و گسترش اندیشههای فمینیستی جلوگیری کرد. بهاینعلت عدهای از علما، طلاب و دانشجویان برادر و خواهر، در چارچوب انجمنهای علمی- فرهنگی، کانون فرهنگی آموزشی رسالت، مجمع علمی- فرهنگی والعصر، مؤسسه فرهنگی بشارت و انجمن ریحانه[۱۰] تصمیم به دفاع از حقوق زن و وضعیت جدید در قبال زنان گرفتهاند.
حجاب
حجاب در افغانستان از نمادهای بارز فرهنگ دینی محسوب میشود. ستر و پوشش در دین اسلام برای مردان و زنان هر دو مطرح است. تعیین مقداری از بدن که لازم است پوشانده شود، در فقه شیعه و اهل سنت تقریبا یکسان است. فقه اسلامی پوشاندن همه بدن زن را بهجز صورت و دو کف دست تا مچ، واجب میداند. در جامعه افغانستان پوشش افراد، بهخصوص زنان دارای اهمیت بیشتر بوده و ریشه در باورها و اعتقادات دینی مردم آن سرزمین دارد؛ اما در این کشور حجاب و پوشش زنان باگرایشهای افراطی و تندروانه و از طرفی با گرایشهای حجابزدایی مواجه بوده است. نه لباس خاصی، مانند برقع تنها نماد حجاب اسلامی و دینی تلقی میشود. تا بر زنان تحمیل شود و از سوی دیگر، نه مدلهای لباس وارداتی کنونی، که بیشتر کوتاه، چسبیده و بدننماست، با فرهنگ دینی و هویت ملی سازگاری دارد.[۱۱]
اولین حرکت حجابزدایی در افغانستان در زمان امانالله خان در دهه ۱۹۲۰ و پس از بازگشت از سفر اروپایی او آغاز شد. همسر امانالله خان اولین کسی بود که حجاب خود را کنار زد. امانالله خان تحت تأثیر اوضاع فرهنگی و اجتماعی اروپا، مصمم به تغییر لباس مردم شد و مردان را از پوشیدن لباسهای سنتی منع کرد و فرمان داد تا لباسهای اروپایی بپوشند. او در برابر حجاب زنان سیاستهای تندروتری در پیشگرفت و دستور داد تا زنان برقع و چادر را از سر بردارند. وی در بعضی از خیابانها با نصب تابلوهایی، دستور داد کسی با برقع حق عبور از آن را ندارد.
در زمان محمد نادرشاه سرکردن چادر اجباری شد؛ ولی تعدد زوجات آزاد شد. رفع حجاب در زمان محمدظاهر شاه با شدت و ضعف دنبال شد و در سال ۱۹۵۹، این موضوع دوباره مطرح شد و «در یکی از شبهای جشن استقلال (۱۹۵۹)، جشن عملا با ظاهرشدن ملکه و خانمهای صدراعظم و وزیر خارجه بدون روبند در منطقه در محل اجرا گذاشته شد و خانمهای مأموران عالیرتبه و افسران نظامی به تشویق حکومت از آن پیروی کردند».[۱۲] در دهه ۱۹۶۰، صدای زنان از رادیو پخش شد و زنان در ادارات بهصورت بیحجاب ظاهر شدند؛ بااینحال، بیحجابی شیوع زیادی نیافت و با اقبال مردمی مواجه نشد.
در دوران رژیمهای کمونیستی حجابزدایی تشویق میشد و مظاهری از بیحجابی در کابل، مزار شریف و برخی شهرهای بزرگ دیگر مشاهده میشد؛ ولی جنبه اجباری نداشت. در دوران مجاهدین، حجاب اجباری شد و کاملا رعایت میشد؛ ولی زنان از لحاظ اجتماعی و تا حدی سیاسی، در مقایسه با دوره طالبان از آزادی بیشتری برخوردار بودند. در زمان طالبان حرکتهای تندروانه و افراطی در قبال زنان پدید آمد و رعایت حجاب کامل (با برقع) برای زنان اجباری شد.
پس از برکناری طالبان، جنبههای اجباری حجاب از بین رفت و بیحجابی عملا و بهصورتهای غیرمستقیم و حتی مستقیم تشویق شد و پدیده بیحجابی و بدحجابی در افغانستان بهسرعت گسترش یافت. این حرکت از کابل شروع شده و در حال گسترش در ولایات مختلف است. از سوی دولت برنامه و قانونی برای رعایت حجاب یا پوشش وجود ندارد و مردم در انتخاب نوع پوشش آزادند؛ بهرغم این، در شهرهای کوچک و مناطق روستایی، طبق آدابورسوم سنتی، حجاب کاملا رعایت میشود.
افراطوتفریط در رفتارهای اجتماعی با زنان ضربات سنگینی به هویت زن و وضیعت او در جامعه وارد کرده و آن را دچار سردرگمی کرده است.[۱۳]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ مرکز بینالمللی نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان؛ فرصتها، چالشها و راهکارها.ص 335،336،136و640.
- ↑ برهانی،محمدجواد.نقش اسلام در دگرگونی اجتماعی با تأکید بر افغانستان معاصر.ص۳۳۱.
- ↑ مولایی،محمد سرور.شعر معاصر افغانستان.ص۵۴.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص۱.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص333و334.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص347.
- ↑ سیگریفیتز،جان.افغانستان کلید یک قاره.ص110.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص۴۳۰.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص۱ و ۲.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص2و3.
- ↑ مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی (ص).مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستان.ص6،7،17و18.
- ↑ صدیق فرهنگ،میر محمد.افغانستان در پنج قرن اخیر.جلد یکم،ص۷۲۱.
- ↑ علی آبادی،علیرضا(1395).جامعه و فرهنگ افغانستان.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص308-319.