اتحاد مذهبی - آسیایی ژاپن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۴۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سرزمین‌های اسلامی در رویارویی با غرب، یا مانند مصر، لیبی، هند و... مستعمره کامل دولت‌های غربی شده بودند، یا مانند امپراتوری عثمانی دچار زوال و انحطاط و یا مانند ایران بخشی از خاک خود را از دست داده بودند. از یک سو چنین شرایطی موجب رشد ملی گرایی یا ظهور جنبش‌های دینی در سرزمین‌های اسلامی شده بود و از سوی دیگر نیرویی تازه نفس و بیرونی را می‌طلبید تا به یاری آن بتوان بر قوای دولت‌های استعمارگر چیره شد. از قضای روزگار پیروزی ژاپن بر روسیه هم به جنبش‌های دینی جان دوباره بخشید و هم در قامت قدرتی نو ظهور چشم امید برخی از مسلمانان و سرزمین‌های اسلامی شد. البته این اقبال سرزمین‌های اسلامی، برای ژاپن هم بهترین فرصت را جهت گسترش فعالیت‌های توسعه طلبانه فراهم می‌آورد. چرا که ژاپن برای جنگ با دولت‌های غربی و توسعه سرزمینی نیاز به نیروهای بیشتری داشت که به طور طبیعی شرایط سرزمین‌های اسلامی می‌توانست به تقویت آن کمک کند. از این رو در ژاپن ایده‌ای زاده شد با عنوان "آسیای بزرگ و سعادتمند" که به طور اختصاری در زبان ژاپنی "دای آجیاشوگی" (大アジア主義/Dai Ajia shugi) نامیده می‌شود. این درست شبیه ایده‌ای است که روزنامه «ندای وطن» طی خبر "عالم اسلامیت را بشارت" به طور مبهم و ناپخته‌ای به آن اشاره کرده بود.

روشن نیست که ایده "اتحاد مذهبی- آسیایی" روزنامه «ندای وطن» چطور و چگونه شکل گرفته بود، اما برای تحقق آن از جانب ایرانیان هیچ فعالیت عملی و مشخصی صورت نگرفت. در واقع نخستین سرزمینی که گام در اتحاد آسیایی با ژاپن گذاشت، مصر و سپس هند و سرآمد همه آن‌ها مسلمانان تاتار تبار اهل روسیه بودند[i].

گویا برای نخستین بار فردی به نام "علی احمد جرجاوی" رئیس انجمن علمی دانشگاه الازهر پیشگام این عرصه شد. او سال 1906 به منظور شرکت در یک کنفرانس گفتگوی ادیان و همچنین تبلیغ اسلام به ژاپن رفت. به همین خاطر او به عنوان نخستین عربی شناخته می‌شود که برای تبلیغ اسلام روانه ژاپن شده است[ii]. او بر این ادعا بود که طی اقامت خود در ژاپن توانسته است، دوازده هزار نفر را به دین اسلام دعوت کند.[۱] همین طور جرجاوی در اواخر عمر کتابی به زبان عربی نوشت با نام «الرحلة اليابانية» (سفر ژاپن) که در آن به شرح زندگی و فعالیت‌هایش در ژاپن پرداخته است. پس از او فردی نظامی به نام احمد فضلی سال 1908 با هدف تبلیغ و ترویج اسلام از مصر به ژاپن رفت و پس از ازدواج با زنی ژاپنی به مصر بازگشت. گفته می‌شود او نخستین مسلمانی است که همسر ژاپنی اختیار کرده و بواسطه ازدواج، همسرش نخستین زن ژاپنی‌ای شد که به اسلام گرویده است[iii].

پس از مصری ها نوبت به هندی ها رسید. محمد برکت الله (معروف به پروفسور مولوی محمد برکت الله بهوبالي)، مسلمان هندی و از فعالان نهضت استقلال طلبی هند که پیشتر مختصر اشاره‌ای به او داشتیم، سال 1909 با هدف تبلیغ اسلام و همکاری‌های سیاسی و فرهنگی با دولت ژاپن وارد این کشور شد و در شهرهای توکیو و یوکوهاما به تبلیغ اسلام پرداخت.

او آمار دوازده هزار نفر ژاپنی به اسلام مشرف شده از سوی جرجاوی را رد کرد[۲]، و خود او ظاهرا توانست سه ژاپنی را که در واقع از یک خانواده بودند به اسلام دعوت کند. کسی که بواسطه محمد برکت الله مسلمان شد، ژاپنی خوش پوش و خوش چهره ای بود به نام "هاروفوسا هاتانو" (波多野春房/Hatano Harufusa(?-?) ) که پس از تشرف به اسلام نام "حسن" را برای خود برگزید و به معلمی زبان انگلیسی اشتغال داشت. او سال 1911 به همراه همسر سابق خود "یاسوکو" (安子/Yasuko) و پدرش بدست برکت الله مسلمان شدند. چندی بعد نیز با بازگشت مجدد احمد فضلی به ژاپن، برکت الله همراه با او برای پیشبرد اهداف و مقاصد اخوان المسلمین در ژاپن بسیار کوشیدند.

تلاش‌های برکت الله و احمد فضلی گرچه تا حدودی توانسته بود بر جامعه ژاپن اثر کند، اما کسی که توانست یک تنه بر گسترش اسلام در ژاپن تاثیر بگذارد و به نظریه "آسیای متحد" کم و بیش جامعه عمل بپوشاند، مسلمان تاتاری تباری است، به نام عبدالرشید ابراهیم.

با پیروزی بلشویک‌ها به رهبری ولادمیر لنین در سال 1917 سرنوشت مسلمانان ساکن روسیه به کلی تغییر کرد. لنین از تاتارها متنفر بود و سعی در اخراج آنان از روسیه داشت. به همین خاطر تاتارهای زیادی از تاتارستان روسیه فرار کردند، به ژاپن رفتند و برای گذران زندگی در کوبه و یوکوهاما به فروش پارچه پشمی مشغول شدند.[۳]

شکل گیری حکومت کمونیستی در روسیه و سخت گیری بر تاتارها که اکثرا مسلمان بودند از یک سو و مستعمره شدن سرزمین‌های اسلامی و در انحطاط قرار گرفتن امپراتوری عثمانی از سوی دیگر، در ذهن نخبگان تاتاری ایده "اتحاد آسیایی" با ژاپن را بسیار تقویت کرد. از طرف سیاستمداران آن زمان ژاپن هم فعالیت‌های تاتارها بر علیه حکومت کمونیستی روسیه قابل پذیرش بود. چرا که ژاپن از یک سو از شکل گیری قدرت کمونیستی در مرزهای شمالی خود احساس خطر می‌کرد و از سوی دیگر ژاپن درصدد قدرت‌نمایی و رقابت با دولت‌های استعماری بود. از این رو به طور خاص نیروی تاتارهای مسلمان در تقابل با کمونیسم و به طور عام نیروی سرزمین‌های اسلامی تحت استعمار در تقابل با دولت‌های‌ استعماری می‌توانست پشتوانه بسیار خوبی برای بلند پروازی‌ها و اهداف توسعه طلبانه ژاپن باشد.

عبدالرشید ابراهیم که از یک سو به جنبش‌های استقلال طلب اسلامی تعلق داشت و از سوی دیگر عالمی اسلامی بود، با هدف تبلیغ اسلام در ژاپن و جذب نیرو بر علیه قوای استعمارگر و اتحاد با ارتش ژاپن جهت احیای امپراتوری عثمانی عازم ژاپن شد و در کنار فعالیت‌های تبلیغاتی خود با سیاستمداران و نظامیان دست راستی ژاپن مرتب جلسه می‌گذاشت و طرح‌هایی را بررسی می‌کرد.

عبدالرشید برای پیشبرد اهداف خود در ژاپن سه راهبرد داشت، دو راهبرد اخلاقی و یک راهبرد سیاسی. در راهبرد اخلاقی اول، او باور داشت که خلقیات ژاپنی‌ها با تعالیم اسلامی هماهنگی کامل دارد. مفاهیم اخلاقی همچون پاکیزگی، صداقت، ادب، سخاوت، شهامت و غیره مفاهیمی بودند که از نظر او هم در اسلام و هم در سنت ژاپنی بر آن‌ها تأکید بسیار شده بود. در راهبرد دوم عبدالرشید باور داشت که دلبستگی ژاپنی‌ها به کشورشان و دفاع از آن قرابت تمام دارد با پاسداری مسلمانان راستین از دینشان. لذا همان طور که سلحشوران ژاپنی برای دفاع از وطن خویش شمشیر زده‌اند، مسلمانان نیز در جهاد اصغر دلاورانه از دین خویش دفاع کرده‌اند.

اما راهبرد سیاسی عبدالرشید همان چیزی بود که سیاست مداران وقت ژاپن را بسیار خوش می‌آمد: پذیریش اسلام از سوی ژاپنی‌ها و نفوذ به جوامع اسلامی چین و جنوب شرق آسیا برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی ژاپن در این سرزمین‌ها.[۴]

در زمینه راهبرد سوم، عبدالرشید توانسته بود "تاکه‌یوشی اوهارا" (大原武慶/ŌharaTakeyoshi(1865-1933)) یکی از افسران اطلاعاتی-نظامی ژاپن را به اسلام دعوت کند. همین طور عبدالرشید در سال 1909 همراه با "اوهارا" و دیگر سیاستمداران دست راستی "انجمن آسیایی" را با هدف گسترش اسلام و همکاری‌های سیاسی با ژاپن تاسیس کرد و نیز به فکر احداث مسجدی در ژاپن افتاد. او برای تامین هزینه این مسجد و گسترش فعالیت‌های سیاسی-تبلیغاتی خود مدام میان عثمانی، هند و ژاپن در رفت و آمد بود. سرانجام او همراه با مسلمانان تاتاری، ترک و هندی-پاکستانی کوشش کرد تا هزینه ساخت مسجدی را فراهم کنند. درنهایت نخستین مسجد در کوبه (1935)[iv]، دومین در ناگویا (1937)[v] و آخرین مسجد در توکیو (1938)[vi] ساخته شد. عبدالرشید بعد ها به مقام امام جماعت مسجد توکیو برگزیده شد.

در زمان اقامت عبدالرشید در ژاپن، تاتاری دیگر نیز به نام "موسی جارالله" سال 1938 به ژاپن آمد و تا زمان ترک آن با عبدالرشید همکاری داشت. جارالله که مدتی شیخ السلام روسیه بود، به خاطر آزار و اذیت بلشویک‌ها مجبور به ترک روسیه شده بود. او به کشورهای مختلفی از جمله ایران و عراق سفر کرد. او طی اقامت در ایران و نجف ضمن یادگیری زبان فارسی مطالعاتی را در زمینه تشیع آغاز کرد. سر انجام او طی نامه‌ای بلند بالا به علامه کاشف الغطا و علمای نجف تفکر شیعه را به شدت نقد کرد. این نامه که بعدها طی کتابی با عنوان «الوشیعه فی نقض عقائد الشیعه» منتشر شد، از سوی علمای شیعه بی پاسخ نماند و آنان حملات تندی را معطوف جارالله کردند. گفته می‌شود که جارالله به خاطر این اثر خود بد نام‌ترین متلکم معاصر اهل سنت در بین شیعیان است.[۵] البته هر چند که جارالله از نظر کلامی با علمای شیعه وارد جدال کلامی شده بود، اما از سوی دیگر ظاهرا علاقه‌ای به شعر فارسی داشت. چرا که از او تصحیح و ترجمه دیوان حافظ(قازان 1910) به یادگار مانده است[vii].

موسی جارالله اگر چه به مانند عبدالرشید فعالیت سیاسی شدیدی نداشت، اما از نظر علمی و فکری منتقد سر سخت کمونیسم و علاقمند به جنبش‌های استقلال طلب اسلامی بود. در همین راستا او در مصر با سید جمال‌الدین اسدآبادی دیدار کرد و تا حدودی از اندیشه‌های او متاثر شد. با این حال فعالیت‌های سیاسی او در ژاپن کاهش یافت و بیشتر بر روی پژوهش‌های اسلامی معطوف شد. جارالله به همراه عبدالرشید اساتید زبان عربی توشیهیکو ایزوتسو نامدارترین اسلام شناس ژاپنی بودند.

چنان که پیشتر اشاره‌ای داشتیم به همان نسبتی که مسلمانان برای رهایی از استعمار و "اتحاد آسیایی" چشم امید به ژاپن داشتند، ژاپنی‌ها هم برای قدرت گیری و توسعه ارضی نیازمند مسلمانان و جوامع اسلامی بودند. همین مسئله هم موجب می‌شد تا اسلام در نسبت با مسیحیت از اهمیت بیشتری برخوردار گردد. چرا که کشورهای مسیحی (اروپایی) از دید مسلمانان استعمارگر و از دید ژاپنی‌ها رقیب توسعه ارضی بودند. بنابراین قوای ژاپنی‌ها برای مسلمانان و قوای مسلمانان برای ژاپنی‌ها، می‌توانست به نیروی عظیمی بر ضد کشورهای مسیحی تبدیل شود. لذا پیش از آن که مسلمانان به فکر عزیمت به ژاپن بیافتند، از اوایل قرن بیستم خود ژاپنی‌ها بر اساس شناخت نسبتا مبهمی که از اسلام داشتند شروع به پژوهش درباره اسلام و ترجمه قرآن از روی زبان‌های اروپایی کردند. در این بین چند نفری هم عمدتا با اهداف سیاسی یا اسلام آوردند، یا تلاش‌های آکادمیک زیادی را جهت شناخت اسلام و سرزمین‌های اسلامی به کار بستند.

سال 1901 فردی به نام "میتسوتارو یامائوکا" ( 山岡光太郎/Yamaoka Mitsutarō(1880–1959)) توسط عبدالرشید مسلمان شد. او نام عمر را برای خود برگزید و سال 1909 راهی سفر حج شد. او از راه زمینی به هند رفت. در آن جا بار دیگر با عبدالرشید دیدار کرد و روانه سفر حج شد. از این رو او نخستین حاجی ژاپنی نیز شناخته می‌شود. با این حال بر اساس اطلاعات و نوشته‌های بدست آمده از او به نظر نمی‌آید که اسلام آوردنش از روی ایمان بوده باشد، بلکه او بیش از هر چیز خود را یک ژاپنی شینتو می‌دانست که احساس می‌کرد باید مقاصد امپراتوری ژاپن را دنبال کند و جوامع اسلامی را با نور و شکوه امپراتوری ژاپن آشنا سازد[viii].

فارغ از تلاش‌های صورت گرفته ژاپنی‌ها در خصوص اسلام در دو دهه اول قرن بیستم، ما به شخصیت پرنفوذی برخورد می‌کنیم به نام "شومه اوکاوا" ( 大川周明/Ōkawa Shūmē(1886-1957)) که هرگز اسلام نیاورد، اما در زمینه شناخت اسلام، البته با مقاصد سیاسی بسیار کوشید.

اوکاوا که در نوع خودش یک نابغه در فراگیری زبان‌های مختلف بود، از طرفداران سر سخت نظریه "اتحاد آسیایی" در ژاپن به حساب می‌آمد. او سعی داشت بر اساس جو حاکم آن زمان سرزمین‌های آسیایی، خاصه جهان اسلام، را تحت رهبری ژاپن بر علیه جوامع غربی متحد کند. از این رو اوکاوا علاوه بر یادگیری زبان‌های اروپایی به یادگیری زبان‌های کهن و معاصر آسیایی پرداخت و "دفتر پژوهش‌های اقتصادی شرق آسیا" (東亜経済調査局/Tōa keizai chōsa kyoku) را با بودجه دولتی تاسیس و بهترین متخصصان و پژوهشگران آن زمان ژاپن را به همکاری دعوت کرد. همین طور او تحت لوای این موسسه با عبدالرشید و دیگر مسلمانان استقلال طلب رابطه خوبی برقرار کرد.

اوکاوا در زمینه اسلام پژوهی، از هلند مجموعه عظیم «دایره المعارف اسلامیکا» و مجموعه عظیم «عربیکا»، یعنی همه متون اساسی زبان عربی، و دیگر ماخذ مطالعات اسلامی را تا آن حدی که به دستش آمد بود، جمع آوری کرد و به قیمت گزافی خرید و به کتابخانه مرکز خود انتقال داد.[۶] حجم متون شرقی‌ای که او در موسسه خود جمع آوری کرده بود، به قدری بود که تمامی پژوهشگران آن زمان ژاپن برای رفع نیازهای پژوهشی خود در حوزه‌های ایران شناسی، اسلام شناسی، هند شناسی و غیره به مرکز او مراجعه می‌کردند. برای مثال در حوزه ایران شناسی و زبان فارسی "ری‌ایچی گامو" (蒲生礼一/Gamō Reiichi(1901-1977)) از پیشگامان زبان فارسی در ژاپن با موسسه اوکاوا همکاری داشت و ظاهرا حدود هفده نفر به عنوان دانشجوی فارسی زیر نظر او مشغول به تحصیل بودند. در حوزه زبان عربی نیز مسئولیت آموزش و پژوهش به توشیهیکو ایزوتسو واگذار شده بود. البته خود شخص اوکاوا نزد گامو فارسی و اردو و نزد ایزوتسو عربی می‌خوانده است. همین طور اوکاوا بواسطه آثاری که تهیه کرده و دانشی که کسب کرده بود، کتابی با نام «چکیده دین اسلام» (『回教概論』/Kaikyō gairon) را در معرفی اسلام منتشر کرد.

بعد از شکست ژاپن در جنگ، نظامیان آمریکایی به عنوان غنیمت جنگی همه کتاب‌هایی را که اوکاوا در موسسه خود جمع آوری کرده بود با خود بردند. آن کتاب‌ها در زیرزمین دانشگاهی تلمبار و در نهایت طعمه جانوران و حشرات شد. اوکاوا هم برای فرار از محاکمه توسط آمریکایی‌ها خود را به دیوانگی زد و مدتی را تا آرام شدن اوضاع، در دیوانه خانه به سر برد. او در این دوران ترجمه قرآن را که از روی زبان‌های اروپایی و چینی بود تکمیل و منتشر کرد. ترجمه اوکاوا سومین ترجمه قرآن به زبان ژاپنی است.

سال 1945 ژاپن بدون قید و شرط تسلیم آمریکا شد. این شکست در عین حال پایانی بود بر تمامی رویاها و آرزوهای ساخت "آسیایی متحد". از سوی دیگر هم پایان جنگ جهانی دوم به تدریج برای سرزمین‌های اسلامی سرنوشت دیگری را رقم زد و آن‌ها به جای دنبال کردن رویا آسیا متحد به سوی استقلال ملی پیش رفتند. همه این‌ها دست در دست هم داد تا رویا و آرزوی ساخت "آسیایی متحد" بر اساس اتحاد با سرزمین‌های اسلامی به حافظه تاریخ سپرده شود.

پاورقی

[i]  شاید برای خواننده گرامی این ابهام پیش بیاید که چرا هند در زمره کشورهای مسلمان و مصر جزو کشورهای آسیایی در نظر گرفته شده است. پاسخ این است که بواسطه حکومت گورکانیان بر هند، اسلام در این سرزمین رشد کرده بود و هند هنوز هم دارای جمعیت مسلمان زیادی است. بنابراین مسلمانان هندی جزو نفراتی بودند که قصد داشتند با ژاپن نوعی اتحاد برقرار کنند. مصر با وجودی که از نظر جغرافیایی در قاره آفریقا است اما از نظر دینی سرزمینی آسیایی حساب می‌شود، به خصوص اگر "خاورمیانه" را در نظر داشته باشیم.

[ii]  سایت مرکز اسلامی در ژاپن

http://islamcenter.or.jp/newarab/Rowaad.htm

[iii] سایت مرکز اسلامی در ژاپن [۱]

[iv]  مسلمانان هندی در ساختن این مسجد نقش بسیاری داشتند. معماری این مسجد هم به شکل مساجد هندی است، اما معمار آن "یان یوزف اشواگرا" اهل جمهوری چک بود که در ژاپن چندین بنا به سبک غیر ژاپنی ساخته بود. در طی جنگ جهانی دوم آن تبدیل به پناهگاهی برای سربازان ژاپنی شد و پس از جنگ نیز از مراکز جمع آوری کمک برای بازسازی ژاپن بود. این مسجد در حال حاضر توسط مسلمانان هندی-پاکستانی اداره می‌شود.

[v]  ظاهرا بنای اولیه این مسجد از چوب بوده که یک بار منجر به تخریب آن نیز شده است. بنا فعلی این مسجد از سیمان است و در حال حاضر توسط پاکستانی‌ها و با کمک ترکیه‌ای‌ها اداره می‌شود.

[vi]  به یک معنا مشهورترین مسجد ژاپن است که توسط دولت ترکیه اداره و حمایت می‌شود. مسلمانان پاکستانی هم با این مسجد ارتباط خوبی دارند. همین طور این مسجد یکی از مراکز رایزنی فرهنگی ترکیه در ژاپن هم به حساب می‌آید.

[vii]  تصحیح و ترجمه دیوان حافظ جارالله یکی از ناشناخته‌ترین کارهای اوست. نگارنده به لطف جناب احمد رنجبری پژوهشگر ایرانی مقیم روسیه از وجود چنین اثری مطلع گشته است.

[viii]  به عنوان یکی از تفسیرهای خوب در این باره نگاه کنید:[۷].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. نوح، سیمزای (1395). "مسلمانان در ژاپن در مقایسه با مسلمانان اروپا". ترجمه مریم صفائی، تهران: اطلاعات حکمت و معرفت، سال یازدهم، شماره5، 26.
  2. نوح، سیمزای (1395). "مسلمانان در ژاپن در مقایسه با مسلمانان اروپا". ترجمه مریم صفائی، تهران: اطلاعات حکمت و معرفت، سال یازدهم، شماره5، 12.
  3. شیبا، (1398). 458.
  4. رجب زاده، هاشم (1386). جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی. تهران: نشر موقوفات دکتر محمود افشار، 775.
  5. Leder, Stefan (2002). Studies in Arabic and Islam: Proceedings of the 19th Congress. Leuven: Peeters Publishers, 441-442.
  6. شیبا (1398). 466-467.
  7. Krämer,Hans Martin (2014). ‘Pan-Asianism's Religious Undercurrents: The Reception of Islam and Translation of the Qur'ān in Twentieth-Century Japan’. The Journal of Asian Studies, 623.