یهودی ها در سوریه
هر چند در حال حاضر، تقریباً جامعه یهودی از صفحه سوریه محو شده است؛ اما به جهت تأثیری که در شکلگیری جامعه سوریه در تاریخ جدید سوریه داشتهاند، به ناچار باید مروری به وضعیت این دین در سوریه داشت.
گزارشهای تاریخی و دینی فراوانی از ورود قوم بنی اسرائیل به منطقه شام، به عنوان ارض موعود، وجود دارد. بخشی از این روایات تاریخی در قسمت تاریخ همین کتاب بررسی شد.
یهودیان بومی سوریه، اصطلاحاً در زمره یهودیان «میزراحی» (Mizrahi) یا «مِزراحی» یا «بِن میزراح» ؛ به معنی «مشرقیون» یا «فرزندان مشرق»، نامیده میشوند؛ یعنی یهودیانی از تبار جوامع یهودیِ مقیم خاورمیانه. در فرهنگ اجتماعی رژیم اشغالگر قدس، اصطلاحِ میزراحی، بیشتر برای اشاره به گروهی از یهودیان استفاده میشود که از کشورهای با اکثریتِ مسلمان به اسرائیل آمدهاند.
در این بخش، به دلایل پیشگفته، بررسی روایات و نحوه زندگی یهود میزراحی در سوریه را رها میکنیم؛ با این حال، الزاماً بررسی دین یهود را در سوریه باید از قرن 15 میلادی، شروع کنیم؛ یعنی زمانی که یهودیان «سِفارْدی/ اسپانیایی» (Sephardi) از شبه جزیره ایبری، اخراج شدند و به امپراتوری عثمانی پناه آوردند و به ترتیب جمعیت، در شهرهای ادرنه، استانبول، صَفِد فلسطین، بیت المقدس، قاهره، دمشق و حلب سکونت کردند.
این یهودیان بعدها در قالب فرقه مخفی فراماسونری، جریانی را شکل دادند که در نهایت، منجر به سقوط حکومت عثمانی، پس از 7 قرن حیات شد. این فرقههای سری، با استفاده از نزاع داخلی میان جریان سنتی و نو گرا به شکلگیری جریان اصلاحات، مشروطه خواهی و در نهایت، در اواخر قرن نوزدهم با تز «تئودور هرتزل» (Theodor Herzl) (1880-1904)[2] مبنی بر شکلگیری دولت مستقل یهود، توانستند با بهانه داشتن پیوندی تاریخی در فلسطین و منطقه اورشلیم، ابتدا به آن منطقه مهاجرت کرده و سپس با ترفند خرید زمین مسلمانان آنها را از سرزمینشان آواره نمودند.
فرایند تأثیر بطئی و موذیانه سیاستهای یهودی در عثمانی و نقش آنها در این فروپاشی، پیچیده، گسترده و انباشته از گزارشات و شواهد پیدا و پنهان است که طرح آن، محل خود را میطلبد.
مهمترین خطوط فعالیت یهود در امپراتوری عثمانی و سرزمینهای تحت حاکمیت آنها، خصوصاً سرزمینهای عربی مانند سوریه، نفوذ در دربار، مهندسی افکار از طریق سیطره بر مطبوعات و صنعت چاپ و نیز وامدهیهای گسترده و کلان به رجال تأثیر گذار و حتی خود سلطان بود.
مهاجرت یهود به سرزمینهای اسلامی، محدود به تبعید سفاردیها نبود و دیگر یهودیان اروپایی (یهودیان اشکنازی) نیز به این سیل مهاجرتی افزوده شدند. خاخامها یا رِبّیهای اشکنازی مهاجر، بقیه یهودیان اروپا را تشویق به مهاجرت میکردند؛ زیرا وضعیت خود را تحت سلطه ترکان عثمانی بهتر از وضعیت خود در میان مسیحیان اروپا میدیدند. به جز سلطان مراد سوم که اعتقاد داشت غیرمسلمانان باید دارای وضعیت ذِمّی[5] باشند، بقیه سلطانهای عثمانی اکثراً ملایمتر بودند.
سفاردی ها در امپراتوری عثمانی دارای نفوذ سیاسی و فرهنگی عمیقی بودند؛ زیرا آنها غربیانی تلقی میشدند که ارتباطات گستردهای با اروپا داشتند، زبان های اروپایی را میدانستند و دانش و فناوریهای جدید را با سرمایهگذاریهای کلان؛ خصوصاً در توسعه استانبول و پایتخت عثمانی، به ارمغان میآوردند.
محله یهودیان هنوز هم در دمشق قدیمه، در سمت راست باب توما، با تقریباً 22 کنیسه بسته و نیز مغازههای بستهای که مالکان یهودی آن گریختهاند، پابرجاست؛ جایی که اکنون آن را محله «الامین» مینامند؛ هرچند که در حال حاضر، ساکنان یهودی چندانی جز تعدادی افراد کهنسال، ندارد؛ زیرا بعد از منازعات یهودی – عربی، از سال 1948 به بعد، تضییقات فراوانی برای ایشان در سوریه به وجود آمد.
یهودیان حلب و دمشق تفاوتهای قابل توجهی دارند. در دمشق، تحت تأثیر تعالیم «کابالایی» (Kabbalah)[7] که « اسحاق لوریا» (1534-1572م.) (Luria Isaac)[8] آن را در شهر «صَفِد» (Safed)[9] احیا و تبلیغ میکرد، قرار گرفتند؛ از این رو، تفاوتهایی بین رسوم یهودیان دمشق و حلب وجود داشت؛ در واقع، تعالیم کابالیستی اسحاق لوریا و شاگردانش نظیر «حییم ویتال» (زاده 1542 م.) (Hayyim Vital) از شهر صفد به سوریه نفوذ کرد؛ اهمیت این موضوع در آن است که بسیاری از متون اولیه کابالا، در سوریه نوشته شدهاست.
هنوز هم گرایش به آموزش زبان عبری برای مطالعه متون کابالایی، در میان مردم کنونی سوریه از مسلمان و غیر مسلمان، وجود دارد؛ این موضوع، در کنار تصوف رایج اسلامی و گنوسیسم[10] نضجیافته در صومعهها و دیرهای سوریه، یک شبکه مهم فرهنگی و الهیاتی عجیبی در سوریه ایجاد کرده است که در ترسیم ساختار جامعه سوری، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
بعدها در قرن 17 گرایش به اندیشههای دنیا گریز کابالایی و آرزوی ظهور منجی و مسیح وعده داده شده، در میان یهودیان؛ بخصوص آنها که در سرزمینهای اسلامی (حکومت عثمانی)، تحت فشارهای اجتماعی سخت مسیحیان و مسلمانان[11] بودند، شدت گرفت و حتی منجر به ظهور یک مسیح دروغین از میان یهود، به نام «شبتای زوی/ صوی» (Shabbatai Tzvi) (1626-1676م.) شد.[12]
تفاوت دیگر یهودیان دمشقی در نقطه دیالکتیکی کابالیستها بود. در اواسط قرن نوزدهم، جمعیت یهودیان دمشق بالغ بر سیهزار نفر بود و بازرگانان یهودی دمشق به یکی از ثروتمندترین بازرگانان شهر دمشق تبدیل شدند؛ خصوصاً آنها که با انگلستان در تعامل بودند و از این جهت، از موقعیت برجسته سیاسی در میان محافل حاکم در سوریه برخوردار بودند.
صنعت زرگری در اختیار ایشان بود و صرافان یهودی کنترل امور مالی دمشق را در دست داشتند و نرخ ارزهای خارجی را تعیین میکردند. یهودیان، بانکی در حلب داشتند به نام «بانک صفرا»[13]. در دمشق هم بانکی به نام «زلخة بانک»[14] داشتند. آنها در معاملات مالی با مردم تا حدی سختگیر بودند که مردم دمشق علیه آنها به سلطان محمود دوم عثمانی شکایت کردند تا ظلم آنها را از آنها بردارد، به ویژه در صنایع مس.
یک نمونه زنده، بنای «مکتب عنبر» است. یک نفر یهودی ثروتمند، به نام «یوسف افندی عنبر» در اوایل قرن نوزدهم، خانهای در دمشق قدیمه در شرق مسجداموی، در محله « مئذنة الشحم» ساخته است که هنوز هم پابرجاست. دولت عثمانی این خانه را، بعدها، مصادره کرد. مدتی بعد خانه عنبر، تبدیل به مدرسهای به نام همین یهودی؛ یعنی «مکتب عنبر» شد و نقشی مانند دارالفنون در آموزش بسیاری از رجال سوریه و گسترش علوم جدید در این سرزمین داشت.
معماری و وسعت این خانه مجلل یهودی که در حال حاضر، به همت وزارت فرهنگ سوریه مرمت شدهاست و بنا بر آنچه در وبگاه آن منتشر شده است، برای ساخت آن 43 هزار لیره عثمانی در آن زمان هزینه شده است، نمادی از اوضاع مساعد مالی و اجتماعی یهودیان در سایه دولت عثمانی در سوریه قرن نوزدهم محسوب میشود.
در پسزمینه ناسیونالیسم متضاد یهودی و عربی، از قرن نوزدهم موقعیت یهودیان در سرزمینهای اسلامی رو به وخامت گذاشت و آنها موقعیتهای تأثیرگذار خود را در تجارت عمدتاً به نفع یونانیها از دست دادند.
التهابات ضد یهود و درگیریهای خشن، در سرتاسر ممالک اسلامی، وجود داشت؛ معروفترین این اتفاقها، در سوری، در سال 1840، رخ داد؛ زمانی که یهودیان از سوی جامعه مسیحی، متهم شدند که راهبی به نام «پدر توماس» (Bob Thomas) را برای پختن نان مقدس یا اعمال سحرآمیز قربانی کردهاند!
اهمیت ماجرای دمشق در تاریخ سوریه، یهود و امریکا، از آن جهت است که باعث اعتراض یهودیان آمریکا و همدلی جامعه جهانی یهود شد و به زعم گروهی از یهود پژوهان، یهودیان ایالات متحده، به این بهانه سیاست جدید یهودی را در مقیاس بین المللی آغاز کردند؛ ایالات متحده نیز به همین بهانه، برای اعلام حضور خود در مقیاس جهانی استفاده کرد!
در قرن نوزدهم اهمیت تجاری حلب و دمشق به صورت زیادی کاهش یافت. بسیاری از یهودیان به مصر و از آنجا به انگلستان مهاجرت کردند. بسیاری از یهودیان سوریه نیز به شهر نیویورک در ایالات متحده مهاجرت کردند. در بروکلین نیویورک، جمعیت قابل توجهی از یهودیان سوری وجود دارد.
احساسات ضد یهودی در سوریه در سالهای ۱۹۳۰ ؛ یعنی سوریه تحت اشغال فرانسویان، به شدت زیاد شد. بسیاری از یهودیان تصمیم به مهاجرت گرفتند. در سال ۱۹۴۶ سوریه از فرانسه مستقل شد. دولت جدید سوریه، مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد؛ اما بعد از اینکه سازمان ملل به تشکیل کشور اسرائیل رای داد، درگیریها بیشتر شد.
با اینکه یهودیان از کشورهای دیگر عربی، به اسرائیل مهاجرت کردند، دولت سوریه، مهاجرت یهودیان را ممنوع کرد. بسیاری از آنها به صورت غیرقانونی از طریق لبنان به اسرائیل رفتند؛ ولیکن بعد، دولت سوریه پاسپورت یهودیان را از آنها گرفت.
در سال ۱۹۴۸ دولت، فروش اموال یهودیان را ممنوع کرد. در سال ۱۹۵۳ حساب بانکی یهودیان قطع شد. اموال یهودیان ضبط شد و خانههای یهودیان به مهاجران فلسطینی داده شد. در سال ۱۹۶۴ دستوری جدید، حضور یهودیان را در دولت و بانکها منع کرد، به آنها اجازه گواهینامه رانندگی داده نشد و آنها از خرید زمین و خانه منع شدند.
با اینکه خروج آنها از کشور ممنوع بود، بعضی اوقات به دلایل پزشکی به آنها اجازه خروج داده میشد. هر یهودی که از کشور خارج میشد، باید مقداری وثیقه نزد دولت باقی میگذاشت. جاده فرودگاه از روی قبرستان یهودیان کشیده شد، مدارس یهودی تعطیل شدند و به مسلمانان داده شدند.
وزارت اطلاعات سوریه، یهودیان را به شدت تحت نظر داشت و هرگونه ارتباط آنان با خارجیان رصد میشد. بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، خشونت علیه یهودیان باز هم شدت یافت. بسیاری از یهودیان از کارهای خود اخراج شدند.
در سال ۱۹۵۴، دولت سوریه به صورت موقت، مهاجرت یهودیان را آزاد نمود؛ ولیکن، بعد از مدت کوتاهی دوباره آن را ممنوع کرد. در سال ۱۹۷۷، حافظ اسد، بعد از ملاقات با جیمی کارتر اجازه داد که تعدادی از یهودیان مهاجرت کنند.
اینک، در قرن ۲۱، تعداد یهودیان باقیمانده در سوریه، بسیار اندک است. قوانین فعلی، هنوز هم حضور یهودیان را در دولت منع میکند و آنها نیازی به گذراندن خدمت سربازی ندارند.
یهودیان تنها اقلیتی در سوریه هستند که دین آنها در پاسپورتشان ذکر شدهاست و در حال حاضر، تنها یک مدرسه یهودی در سوریه وجود دارد.
بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ یهودیان دیگری به اسرائیل مهاجرت کردند. جمعیت یهودیان در این زمان، حدود ۱۰۰ نفر تخمین زده میشود. در ماه می سال ۲۰۱۲، جمعیت یهودی در سوریه ۲۲ نفر بود. بیشتر این افراد سالخورده بوده و در دمشق در همسایگی تنها کنیسه این شهر ساکن بودند.[۱]
نیز نگاه کنید به
ادیان در سوریه ، مسيحيت در سوریه، اسلام و مسلمانان سوریه
پاورقی
[2] . روزنامهنگار، فعال سیاسی و نویسنده یهودیالاصل اتریشی که جنبش سیاسی صهیونیسم را پایه نهاد.
[5] . کافر ذِمّی، اهل کتاب (مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان) که اسلام را نپذیرفته اند؛ اما طبق عقد پیمانی، شرایط زندگی در میان مسلمانان را پذیرفته اند. بعضی از شرایط قرار داد ذمّة بدین صورت است: تعهد پرداخت جزیه (مالیات خاص اهل ذِمّة) به دولت اسلامی، پرهیز از هر آنچه با امنیت و صلح منافات دارد؛ مانند تصمیم به جنگ و یا آزار رساندن به مسلمانان، تظاهر نکردن به محرمات اسلامی، خودداری از احداث معبد؛ مانند کلیسا، زدن ناقوس و پایبندی به قوانین و مقررات دولت اسلامی.
[7] . کابالا در لغت، یعنی «قبول کردن» و در اصطلاح، به معنی سنت، روش، مکتب و طرز فکری عرفانی است که از یهودیت ریشه گرفته و گاهی از آن با عنوان عرفان یهودی یاد میشود.. کابالا از متون یهودی سرچشمه گرفت و پیروانش معمولاً از متون یهودی برای توصیف و تفسیر مسائل عرفانی استفاده میکنند. اولین نوشتههای کابالایی در قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی در اسپانیا و فرانسه پدیدار شد. در قرن ۱۶ میلادی، این نوشتارها، دوباره در شهر صفد در امپراتوری عثمانی مورد بازبینی قرار گرفت.
[8] . اسحاق بن سلیمان لوریا که به صورت معمولاً به نامها «آری» (به معنی شیر)، «هاآریها قودش» (آری مقدس) یا «آریزال» شناخته میشود، از اصلیترین افراد در عرفان یهودی (قبّاله) است که بنیانگذاری مکتب عرفانی لورایی (قبّالهای) را به او نسبت داده میشود. لوریا متولد اورشلیم بود؛ اما در مصر پرورش یافت و به سال ۱۵۷۲ در صفد درگذشت.
[9] . صفد یکی از چهار شهر مقدس یهود، در کنار قدس(اورشلیم)، الخلیل (حبرون) و طبریه در شمال فلسطین اشغالی، نزدیک بلندیهای جولان، است و به نوعی حوزه علمی یهود محسوب میشود.
[10] . گنوسیسم (Gnosticism) یا الغنوصية؛ اندیشهها و آیینهای رازآلود و زاهدانهی مسیحیت.
[11] . مثل کشتار یهودیان به دستور سلطان محمد چهارم در صفد.
[12] . یک خاخام سفاردی و کابالائیست بود که ادعا کرد مسیح موعود یهودیان است. او ایجادکننده فرقه یهودی «شبتیان» بود. شبتای زوی در ۱۶۶۵، در سن چهل سالگی او مجبور شد به دست سلطان محمد چهارم به اسلام بگرود. برخی از پیروان او نیز به اسلام گرویدند. این افراد ۳۰۰ خانواده بودند که بعدها «دونمهلر» (به ترکی معنی برگشتگان) نامیده شدند.ر.ک. صداقت، حیدر علی (1390) فرقهی دونمه در امپراتوری عثمانی، فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن، سال 7، شماره 27
[13] . خانواده صفرا از یهودیان میزراحی لبنان خاورمیانه هستند که بعد از جنگ اعراب و اسرائیل، در اوایل دهه ۱۹۵۰ به برزیل مهاجرت کردند. یوسف صفرا (زاده 1939م.) در سال ۱۹۵۵ بانکو صفرا را در سائوپائولو تأسیس کرد. بانکو صفرا هماکنون ششمین بانک بزرگ برزیل بهشمار میآید. وی در ماه مارس ۲۰۱۵ با دارایی خالص 3/17 میلیارد دلار، به عنوان دومین فرد ثروتمند برزیل و پنجاهودومین فرد ثروتمند جهان است. اولین بانک خانواده صفرا، در اواسط قرن نوزدهم، در حلب با نام «برادران صفرا» به زبان فرانسوی تأسیس شد. این بانک با ارزهای مختلف و طلا سر و کار داشت و تجارت کاروانهای زمینی در داخل امپراتوری عثمانی را تأمین مالی می کرد. پس از سقوط این امپراتوری، یعقوب صفرا (1891-1963) به بیروت نقل مکان کرد و در آنجا بانک جدیدی به همین نام تأسیس کرد. فضای اقتصادی آن زمان برای تأسیس بانک در بیروت بسیار مناسب بود؛ اما این وضعیت پس از تأسیس دولت اسرائیل تغییر کرد.در سال 1953، یعقوب صفرا تصمیم گرفت خانواده خود را به برزیل نقل مکان کند و بانک خود را در بیروت تعطیل کند. در شهر برزیل، پسرانش ادموند، مویس و یوسف، به فعالیت های بانکی خود ادامه دادند و ثروت زیادی جمع کردند. در سال 1956 ادموند صفرا بانک مستقل خود را در ژنو، سوئیس تأسیس کرد. در سال 1966 بانک دیگری را در نیویورک تأسیس کرد که پس از چند سال به یکی از فعال ترین و سودآورترین بانک های آمریکا تبدیل شد.
کتابشناسی
- ↑ شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)