روابط تاریخی گرجستان و ایران
گرجستان که نام باستانی آن ایبریا استدر دامنه کوههای قفقاز و در سمت راست سواحل دریای سیاه واقع شده است. این کشور از سه هزار سال پیش از میلاد مسکن اقوام آریایی - گرجی بوده است که به دوره پالئولوتیک متعلقاند. زبان آنها از جمله زبانهایی است که به علت مجاورت با مردم فارسی زبان، لغات فارسی بسیاری در آن وارد شده است.
در دورده مفرغ یعنی درهزاره سوم قبل از میلاد شمال غربی ایران منطقه فرهنگی واحدی را به انضمام ارمنستان و جنوب گرجستان تشکیل میداده که به فرهنگ کورا – ارس معروف بوده است.
در دوره هخامنشی قسمت اعظم این نواحی تابع حکومت مرکزی ایران بودهاند. هرودوت و گزنفون ازمورخان عروف یونان درکتابهای تاریخی خود از پرداخت مالیات و تبعیت قبایل این نواحی از ایران حکایت میکنند.
بعضی از مورخین اساس حکومت پادشاهی در گرجستان را به دوره اسکندر مقدونی نسبت دادهاند و این درحالی بوده است که اسکندر هرگز به این سرزمنی لشکرکشی نکرده است، اما بناهایی به نام او در منطقه دیده میشوند. معروف است که اسکندر حکومت گرجستان را به یکی از خویشان خود به نام آزون سپرد ولی مردم گرجستان علیه او قیام کرده، وی و عمالش را از گرجستان بیرون راندند.
تاریخ ارتباط گرجستان و ایران
غارت گرجیان در آذربایجان: در آن دوره گرجیان به تلافی کشته شدگان مسیحی منطقه قفقاز در دوره جنگهای حکومتهای مسلمان با طوایف قفقازی به شهرهای آذربایجان هجوم آورده و کشتارها میکردند. گرجیان نزدیک بود شیخ قطبالدین جد شیخ صفی اردبیلی را نیز در جریان یکی از این حملات به قتل برسانند که وی با تحمل جراحت فراوان جان سالم به در میبرد. در جریان این حملات گرجیان به جان و مال و ناموس مردم تجاوز میکردند و برای فرونشاندن خشم خود از مسلمانان در بهای نفیس و گرانبهای مساجد منطقه (از جمله در مسجد جمعه اردبیل) را از جا کنده و با خود به گرجستان برده و در کلیساها به کار میبردند.
در مسجد جمعه اردبیل سالها بعد توسط شیخ صدرالدین موسی، پسر شیخ صفی الدین آن را باز پس گرفته شد. گرجیان به روایتی به مدت بیش از نیم قرن به این وحشیگری ادامه دادند تا اینکه سلطان جلالالدین خوارزمشاه در جریان جنگ و گریز خود با مغولان به کمک آذریان سپاهی فراهم کرده و برای دفع آزار گرجیان و دلجویی مردم منطقه شکست سختی به آنان وارد ساخت.
البته انگیزههای دیگری نظیر علل عشقی نیز ذکر شدهاند که چندان قوی به نظر نمیرسند. اما به نظر میرسد عامل دیگری برای این لشکرکشی هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال ۹۶۹ ق / ۱۵۶۱ تا 1562م بین دو دولت ایران و عثمانی است. بر طبق این معاهده، ولایات گرجی کارتلی، کاختی و مسق از توابع ایران، و نواحی باشی آچوق، دادیان و کورپال از توابع دولت عثمانی به شمار آمده بود.
در ایامیکه احتمال انعقاد قرارداد جدیدی بین دو دولت میرفت، حضور نیروهای ایرانی در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلی و کاختی، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود.
در همین هنگام به شاه عباس خبر رسید که چون انجلیو چاوش، سفیر عثمانی را اجازه بازگشت نداده و به گرجستان هم لشکر کشیده و تا سر حدات عثمانی پیش رفتهاست، زمامداران آن دولت او را به نقض عهد مهم ساخته و در عقد پیمان صلح مرور شدهاند. شاه بی درنگ سفیر عثمانی را از اصفهان به گرجستان احضار کرد و در همان حال یکی از سرداران خود به نام ذاکر آقای قوشچی را با نامهای دوستانه و هدایای بسیار به نزد سلطان احمدخان روانه استانبول نمود. شاه ایران درنامه خود، حمله به گرجستان را نافرمانی امیران و لزوم جهاد با کفار مسیحی؛ اعلام کرد. مع هذا، حوادث دیگری در همین زمان رخ داد که مسئله صلح را بی نتیجه گذاشت؛ از جمله، نصوح پاشا وزیر اعظم عثمانی به اتهام خیانت در ۱۳ رمضان ۱۰۲۳ ق / ۱۸ اکتبر ۱۶۱۴ م کشته شد و محمد پاشا، بیگلر بیگی مصر، جای او را گرفت. در بهار سال ۱۰۲۴ ق / آوریل ۱۶۱۵ م هم که شاه از گرجستان به ایران بازگشت و به اصفهان رفته بود، سلطان احمد با توجه به مجموعه حوادث یاد شده، انصراف خود را از عقد پیمان صلح میان دو دولت اعلام کرد و محمد پاشا را به فرماندهی سپاه بزرگی از ترکان راهی آذربایجان نمود.
حرکت سپاه عثمانی و پیوستن گرجیان به ایشان
با اعلام خبر حرکت سپاه عثمانی به سوی ایران، گرجیان ولایت کاختی، که به سبب لشکرکشی شاه عباس پیوسته در آرزوی گرفتن انتقام بودند، به فرماندهی داود بیگ گرجی که از سوی شاه عباس به حکومت آن ولایت گماشته شده بود، سر به شورش برداشتند و به دشمنان ایران پیوستند. پس از آن نیز چندین قلعه را به آسانی تصرف کردند و حتی اسفندیار بیگ عمربکرلو از سرداران بزرگ شاه عباس را شکست سختی دادند و بسیاری از سربازان قزلباش را به خاک افکندند و اموال و اسباب ایشان را تاراج کردند.
کشتار گرجیان به سبب نا فرمانی
شاه عباس به ناچار بار دیگر در ربیع الاول ۱۰۲۵ ق / مارس - آوریل ۱۶۱۶ م از راه گیلان و دریا کنار به گرجستان تاخت. سپاهیان ایران به فرمان شاه خشمگین در کاختی به کشتار سرداران و اسیر کردن زنان و کودکان گرجی و ویران ساختن شهرهای آباد پرداختند، و در اندک زمانی، نزدیک هفتاد هزار تن از گرجیان را کشتند و افزون بر صد و سی هزار دختر و پسر را اسیر کردند. پس از فرو نشستن خشم شاه، وی از گرجستان برای جلوگیری از حمله سپاه عثمانی راه آذربایجان پیش گرفت[۱][۲].
نیز نگاه کنید به
پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی روسیه و ایران؛ روابط کانادا و ایران قبل از انقلاب اسلامی؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در دوران باستان؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در سده های میانی؛ پیشینه روابط فرهنگی تونس و ایران؛ پیشینه روابط تاریخی لبنان و ایران؛ پیشینه روابط مصر و ایران؛ پیشینه ی روابط اقتصادی ایران و چین؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سنگال با ج.ا.ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی فرانسه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی مالی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی ساحل عاج و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی زیمبابوه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی تایلند و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اوکراین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اسپانیا و ایران؛ پيشينه روابط سياسی و اقتصادی اردن با ايران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اتیوپی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سیرالئون و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی قطر و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی آرژانتین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی بنگلادش و ایران
کتابشناسی
- ↑ عنایتالله، رضا (1372). جمهوری گرجستان. مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، شماره 4، ص18.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص57-59.