فولخنسیو باتیستا

از دانشنامه ملل

فولخنسیو باتیستا (Fulgencio Batista)، ژنرالی بود که به چهره غالب سیاست کوبا مبدل شد. در بین سال‌های 1933 و 1940، باتیستا رئیس جمهور کوبا نبود، اما سیاست‌مدارانی که در این سال‌ها به ریاست جمهوری رسیدند می‌بایست تحت اوامر باتیستا عمل می‌کردند.

در این سال‌ها تغییرات مهمی در روابط میان کوبا با ایالات‌متحده اتفاق افتاد: معاهده پلات تحت لوای "سیاست همسایه خوب" (Politica del Buen Vecino) ارائه شده توسط فرانکلین روزولت، ملغی اعلام شد. اگرچه واشنگتن نفوذ کافی خود را حفظ کرد، سفارت آمریکا در‌ هاوانا دیگر به عنوان محل تصمیم‌گیری درباره آینده سیاسی کوبا محسوب نمیشد. به عنوان مثال می‌توان از کودتای ژنرال باتیستا در سال 1933 نام برد که بدون هیچ آمادگی قبلی و بدون تایید سفارت ایالات‌متحده در‌ هاوانا اتفاق افتاد.[۱]

بازگشت به دموکراسی (1952-1940)

بالاخره ژنرال باتیستا متوجه شد که بایستی قدرتش را قانونی نماید: ابتدا در پارلمان در سال 1940 وارد می‌شود و در همین سال خود را به عنوان نامزد ریاست جمهوری در مقابل رئیس جمهور سابق رامون گرائو مارتین (Ramon Grau Martín) که در سال 1934 توسط خود باتیستا سقوط کرده بود معرفی می‌کند. انتخابات 1940 در بسیاری از جنبه‌ها صادقانه پیش رفت و باتیستا به مدت چهار سال به ریاست جمهوری برگزیده شد. در پایان دوره خود، شکست نامزد حزبش را پذیرفت و قدرت را به گرائو مارتین واگذار کرد که این بار توانست پیروزی کسب کند. از طرف دیگر، کارلوس پریو سوکارراس (Carlos Prio Sucarras) جانشین گرائو شد که دوره ریاست جمهوری وی نیز می‌بایست در سال 1952 به اتمام می‌رسید. این دوره یعنی از سال 1940 تا 1952 یک دوره دوازده ساله از رژیم‌های مشروطه بود که از طرفی از اهمیت بالایی برای نسل جوانی از کوبایی‌ها که بعدها انقلاب 1959 را رهبری کردند برخوردار بود: نسلی که در واقع در محیطی آزادیخواهانه رشد کرد و معیارهای ایدئولوژیکیشان در نهادهای دموکراتیک ریشه داشتند. اگر مشکل حاد سیاسی اجتماعی ای در دوره گرائو و پریو وجود داشت، کنارگذاشتن آداب و رسوم و معیارهای اخلاقی بود که بسیاری از اعضای هر دو دولت به معرض نمایش گذاشتند و زمینه مساعدی برای بروز اعتراضات و شکایات مردمی فراهم کردند. به طوری که شکایات بسیار معمولی که در کوبای آن زمان شنیده می‌شد به عدم آزادی برنمی گشت بلکه برعکس به "بیاحترامی" بی حد وحصر اشاره‌داشت که در صحنه ملی نفوذ کرده بود. بسیار شنیده می‌شد که "این آزادی نیست بلکه هرزگی است". هرزگی که شامل درجه بالایی از عدم صداقت در هدایت اموال عمومی می‌شد.[۲]

در این میان افرادی بودند که صادقانه علیه فساد طبقه سیاسی کشور به مبارزه برخاستند. یکی از این افراد، سناتور ادواردو چیباس (Eduardo Chibas) بود که به افشاگری پرداخت و حزب خود با نام حزب مردمی کوبای ارتدوکس (Eduardo Chibas) را بنا نهاد. سمبل "ارتدوکس‌ها" جارو بود که با آن درنظر داشتند فسادی که به زندگی عمومی کوبایی‌ها چسبیده بود را جارو کنند و از بین ببرند. چیباس نامزد ریاست جمهوری برای انتخابات 1952 بود، ولی در آگوست 1951، شرم زده از اینکه نتوانسته بود تا اتهامی را که علیه یکی از اعضای دولت پریو عنوان کرده به اثبات برساند، به زندگی خود خاتمه داد.

مرگ چیباس فقدانی غیرقابل جبران بود، اما حزب ارتدوکس در ماه‌های بعد توانست این مسئله را جبران نماید و نامزد جدید خود، استاد روبرتو آگرامانته (Roberto Agramante) را معرفی نماید و برجسته‌ترین سیاستمداران و روشنفکران کوبا، پیرامون حزب ارتدوکس و نامزد جدیدش حلقه زدند. نظرخواهی‌های انجام شده در آن زمان، پیروزی حزب ارتدوکس در انتخابات 1952 را قطعی میدانستند، اما این انتخابات هیچگاه برگزار نشد.[۳]

بازگشت باتیستا (1958-1952)

چند ماه قبل از انتخابات، در سحرگاه 10 مارس 1952، فولخنسیو باتیستا با کودتایی توانست دولت قانونی پریو سوکارراس را سرنگون کند. صبح روز بعد، زمانی که کوبایی‌ها از خواب برخاستند متوجه شدند کشور در دست یک رژیم نظامی افتاده است. مردم از این اتفاق بسیار ناخشنود بودند، اما کاری نمی‌توانستند انجام دهند. رهبران دانشگاهی همان روز به کاخ ریاست جمهوری رفتند تا از رئیس جمهور حمایت کنند و درخواست اسلحه کردند، زیرا اگرچه پریو خیلی مردمی نبود؛ در آن زمان رسمیت قانونی داشت. اما این افراد با رئیس جمهور خسته‌ای مواجه شدند که ارتش رهایش کرده بود. بنابراین مردم کوبا چاره ای نداشتند جز اینکه به خشمی خاموش پناه ببرند. در پلکان بزرگ دانشگاه‌ هاوانا، دانشجویان پلاکارد بزرگی نصب کردند که در آن نوشته شده بود: "در این مکان فقط جنازه خواهید یافت."[۴]

ماه‌های بعد، دانشجویان بودند که خشونت اصلی برای مقابله با باتیستا را زیرنظر فدراسیون دانشجویی دانشگاه (Federación Estudiantil Universitaria) پایه ریزی کردند. دانشجویان دانشگاه‌ هاوانا بارها در محوطه این دانشگاه دست به اعتراض زدند و با دستان خالی به مقابله با نیروهای پلیس می‌پرداختند.

بالاخره، رهبران فدراسیون دانشجویی دانشگاه اقدام به تاسیس حزب دانشجویی انقلابی کردند که هدفشان مبارزه مسلحانه مخفیانه علیه دیکتاتوری باتیستا بود. ریس این حزب، خوزه آنتونیو اچه وریا (José Antonio Echeverría) دانشجوی رشته معماری بود که از محبوبیت بسیاری برخوردار بود و می‌توانست به یکی از چهره‌های اصلی آینده سیاسی کوبا مبدل شود که البته خیلی زود کشته شد. در 13 مارس 1957، این حزب توانست با عملی شجاعانه برنامه حمله مسلحانه به کاخ ریاست جمهوری را طرح ریزی نماید تا باتیستا را در دفترش بکشند.

این حمله موفقیت‌آمیز نبود و بسیاری از حمله کنندگان در داخل قصر کشته شدند. از طرف دیگر، تعداد دیگری از این حزب، به رهبری اچه وریا، در یک ایستگاه رادیویی، برای مردم پیام شورش ارسال می کرد. این جوان مبارز، وقتی به دانشگاه برمی‌گشت، با نیروهای پلیس روبه رو شد و درپی یک درگیری مسلحانه، کشته شد. فردای آن روز، عکس اچه وریا که بی جان در کف خیابان افتاده بود در روزنامه‌ها به چاپ رسید و خشم نسل جوان را برانگیخت. چند روز بعد، دو نفر از جانشینان اچه وریا در فدراسیون دانشجویی دانشگاه نیز توسط پلیس باتیستا کشته شدند. بعضی از رهبران حزب توانستند جان سالم به در ببرند و در کوهستان‌های مناطق مرکزی کوبا، گروه‌هایی چریکی به راه اندازند.

چند ماه قبل از حمله به کاخ ریاست جمهوری، در دسامبر 1956، فیدل کاسترو با یک گروه از هوادارانش با قایق به استان اورینته (Oriente) رسیدند و به ساحل قدم گذاشتند. کاسترو در جولای 1953، به دلیل حمله به پادگان نظامی مونکادا (Cuartel Moncada) در شهر سانتیاگوی کوبا توانسته بود توجه مردم را به خود جلب کند. از آن زمان به بعد، تقریبا تمام نگاههای ملی و بین‌المللی بر وی متمرکز شد[۵].

نیز نگاه کنید به

تاریخ کوبا؛ تاریخ دوران میانی کوبا؛ استقلال کوبا؛ سال‌های سخت کوبا؛ بازگشت به دموکراسی در کوبا؛ بازگشت باتیستا

کتابشناسی

  1. .Halperin Donghi, 2005, P18
  2. .Fox, A. (2006). Latinoamérica: Presente y pasado. Prentice Hall. P112
  3. Martin, L. (1982). Los orígenes de su ideología comunista, Grijalbo, Barcelona. P12.
  4. .Fox, A. (2006). Latinoamérica: Presente y pasado. Prentice Hall. P113
  5. حق روستا، مریم (1395). جامعه و فرهنگ کوبا. تهران : موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص. 43- 47.