هنر دوره فئودال گسسته روسیه
همزمان با پیروزی جهانی فئودالیزم و رشد سریع زمینداریهای بزرگ، اتحاد روسیه و نیروی متحد کننده کیف به سستی گرائید. تضمین حاکمیت اربابان فئودال بر دهقانان اسیر و مردم صنعتگر شهری در تمامی قلمرو حاکمیت دولت روسیه باستان مشکل شد. در مناطق مختلف «شبه حکومتهای فئودالی» شکل گرفته و تقویت شد قلمرو شاهزاده نشین با پایتخت خود، با اشراف فئودال و سلسلههای شاهزادهای خود، با ارتباطات اقتصادی-فرهنگی و منافع سیاسی خاص خود. از نشانههای از هم گسستن روسیه باستان میتوان تقسیم آن را میان نوادگان یاروسلاو مودری برشمرد. در قرن 12 دوره جدیدی در تاریخ روسیه آغاز میشود. دوره گسستگی فئودالی. تاریخ دولت واحد روسیه باستان جای خود را به مبارزه و رقابت بین حوزههای سیاسی و اقتصادی مستقل فئودالی در نووگراد، پُلتسک، اسمالِنسک، والینسک، چِرنیگُف، ولادیمیر-سوزدال و... میدهد. در همین رابطه پروسهی واحد توسعه هنری نیز به دستهای از جریانهای منطقهای تجزیه میشود، که شامل مکاتب هنری منطقهای میشود، که به ویژه در معماری به چشم میخورد. جریانات دوره مسائل جدیدی را پیش پای معماری مینهد: ساخت شهرهای فئودالی جدید با استحکامات آن، قصرهای شاهزادگان، مستقلات ملاکان، صومعهها و کلیساها. کی یف و نووگراد با توجه به وسعت خود اولین شهرهای فئودالی جدید شدند. قسمتهای مهم شهر عبارت بودند از: استحکامات اصلی شهر-کاخ حکومتی، یا کرِمل، که مرکز اداری حکومتی بوده و جایگاه فئودالهای عالی رتبه شهر بود، و در مجاورت آن مرکز تجاری شهر، که اغلب تحت حمایت استحکامات دفاعی قرار داشت. توسعه شهرها خود به خود، با شکل گرفتن یک شبکه از خیابانها اغلب با درختان تنومند پیش رفت. ساخت و ساز این مراکز شهری، بیشتر متوسط بود، اما همه اینها در تلاش برای شبیهسازی کی یفو رقابت با «مادر شهرهای روسی» بودند. گسستگی فئودالی هرچند که نیروی سیاسی-نظامی مردم روسیه را تضعیف کرد و تسخیر روسیه توسط تاتارها آن را راحتتر کرد، با این حال از دورههای مترقی در تاریخ روس به شمار میآید. در این دوره به سرعت نیروهای تولیدی محلی توسعه یافتند، شهرهای جدید رشد کرند، جمعیت صنعتی- تجاری آنها پیشرفت کردند. میراث فرهنگی دولت روسیه باستان در این دوره، با انتقال به شهرها و روستاهای دورافتاده سرزمین روسیه، به گونهای عمیق و گسترده توسعه مییابد: در عمران و گسترش آن نیروهای محلی وسیعی دست دارند، فرهنگ در توده مردم نسبت به قرنهای 11-10 نفوذ عمیقتر داشت. با تمام ویژگیهای متمایز در توسعه مکاتب هنری منطقهای، دوره فئودالی گسسته مرتبط با زندگی محلی و سنتهای هنری، شرایط موجود ویژهی سیاسی-اجتماعی، تفاوت در روابط خارجی شاهزاده نشینهای یاد شده و امثال آن بوده است. تمامی این مکاتب با وجود تمایزات محلی اتحاد روسی را حفظ کردهاند. این اتحاد در وحله اول به خاطر توسعه سریع شهرها و صنعت شهری، که بیانگر وحدت خاص فرهنگ مادی روسی است، دوم اینکه میراث فرهنگی و هنری مشترک کییف میباشد، سوم اینکه، کلی از سیستم فئودالی بوده، و در پایان اینکه وحدت ملت روسیه که در دوره روسیه باستان ساخته شده است، و گسستگی فئودالی آن را از بین نبرده است، بوده است. هنر روسیه در قرن 12 تا اوسط قرن 13 طی یک دوره کوتاه تاریخی، با خلق یک سری آثار برجسته در تمامی زمینههای آثار هنری، مسیر بزرگ و درخشانی را پیمود. ویژگی برخی از آثار این دوره چنان است که میتوان با دلایل منطقی از شروع تبلور در ویژگیهای تماما روسی ملی هنر سخن گفت[۱][۲].