هویت ملی مصر

از دانشنامه ملل
رفاعة الطهطاوی. برگرفته از سایت عشق یونانی، قابل بازیابی از https://www.greek-love.com/index.php/modern-europe/france/moslem-accounts-of-france-1803-46
طه حسین. برگرفته از وبلاگ لیدن اسلام، قابل بازیابی از https://www.leidenislamblog.nl/articles/a-blind-dean-of-arabic-literature-the-legacy-of-taha-hussein

در یک تعریف کلی از هویت امروز مصریان می­‌توان گفت هویت اکثریت مردم مصر از دو مؤلفه اصلی دین اسلام و زبان عربی تشکیل شده است که در همه مظاهر زندگی آنان متبلور است .هر چند طی چند دهه اخیر و در نتیجه هجوم نحله­‌های فکری به جهان اسلام و عرب، مسئله قومیت و هویت، حساسیت­‌های گذشته را از دست داده است و کم­ و بیش تحت تأثیر جذابیت‌های وارداتی قرار گرفته است، از نیمه­‌های قرن نوزدهم تا نیمه‌های قرن بیستم، مقوله هویت مصریان از جمله مباحث فراگیر سیاسی اجتماعی در این جامعه بوده است. در نتیجه تأثیرات فرهنگی غرب و گسترش اندیشه ‌های جدید، نوعی بحران هویت، جامعه مصر را فرا گرفت که زمینه ­ساز بحث‌ها و چالش­‌های فکری و فرهنگی در باب هویت مردم مصر شد؛ مصر فرعونی، مصر عربی و مصر اسلامی از جمله عناوین این بحث­‌ها و چالش‌های فکری بود. رفاعة الطهطاوی در نیمه­‌های قرن نوزدهم از شکوه تمدنی مصر باستان در حوزه‌های علوم، هنر و ادبیات سخن گفت و بر مسئله هویت و میهن­ پرستی مصری تأکید کرد[۱] و اولین نویسنده مصری بود که برای اولین بار در نوشته‌های خود واژه­‌های «وطن» و «حب الوطن» را که تا آن زمان به معنای جدید آن در میان مصریان چندان متداول نبود، به کار برد. او که تحصیل کرده فرانسه بود از هویت مصری سخن گفت و برای آنکه وطن ­پرستی با ایمان دینی در تعارض قرار نگیرد، سعی در سازگاری آنها داشت و البته منظور او از وطن، مصر بود. او که مصر زمان خود را خلف مشروع مصر فراعنه می­‌دانست، دوران باستانی را سرچشمه غرور و افتخار ملی و در عین حال، ظهور اسلام را بزرگترین رویداد تاریخ و حد فاصل دو دوران باستان و نو می‌­دانست.[۲] طه حسین نویسنده نامدار مصری هم بر تفاوت میان فرهنگ و هویت مصری و فرهنگ و هویت عربی تأکید داشت. او می­‌گفت:

فرهنگ مصری وابسته به فرهنگ مدیترانه‌­ای است و مصر بخشی از اروپاست.

و بر این اساس بود که تأکید می­‌کرد مردم مصر بایستی تاریخ خود را به عنوان جزئی از تاریخ اروپا فرا گیرند[۳] لطفی السید از دیگر نویسندگان مصری است که در نوشته‌های خود به دنبال پاسخ این سوال می‌­گشت که چه چیزی مصری را از غیر مصری باز می‌­شناسد، آیا دین اوست، زبان یا فرهنگ او و یا ویژگی‌های سرزمینی او؟. السید برخلاف طهطاوی و برخی دیگر از نویسندگان که تعارضی میان دین با مفهوم هویت ملی و وطن قائل نبودند این مفاهیم را از مقوله دین تفکیک می­‌کرد. او می­‌گفت:

احساس ملیت آنگاه اصیل است که احساس وفاداری به هیچ مرجع دیگری مخل آن نشود.

البته این سخن او به معنای گسستن از دین نیست؛ بلکه چون در زمان او امپراطوری عثمانی دست کم به طور نظری، کانون اصلی و وفاداری سیاسی برای اکثریت مسلمانان سنی بود و سلطان عثمانی می­خواست به نام پان اسلامیم، سلطه خود را بر آنان موجه جلوه دهد، او احساس همبستگی دینی مصریان را با ترکان عثمانی خطری برای هویت آنان می­‌دانست.[۴] لطفی السید باور داشت که با وجود چیرگی اعراب و ترکان، هویت ملی مصر در سراسر تاریخ یکسان و پایدار بوده است؛ زیرا عوامل بومی و محلی همچون آب و هوا، همسایگی و پیوستگی، از ساکنان مصر توده‌­ای به هم سرشته و یکپارچه به وجود آورده است. او به همین دلیل پیشنهاد می­‌کرد که مصر از تاریخ تمدن درخشان خود در زمان فرعون‌­ها آگاه شود تا به پیوستگی تاریخی خود پی ببرد. السید در خلال نوشته‌هایش نشان می­‌دهد که مصریان با وجوه امتیازی که خواه از حیث طبیعی، خواه از جنبه روانی دارند از دیگر ملت‌­ها متمایزند؛ به نحوی که اوصاف آنان را در هیچ ملت دیگری نمی­‌توان یافت و از جمله این وجوه امتیاز، اسلام و زبان عربی را نام می­‌برد. البته او توضیح نمی‌دهد در حالی که این عوامل میان همه مسلمانان عرب مشترک است، چگونه می­‌توان آنها را سازنده هویتی جداگانه برای مصریان دانست؟ دیگر وجوه امتیاز مصریان از نظر او عبارت است از: اقلیم، مرز و بوم، تاریخ، فرهنگ، خوی و منش، نهادهای اجتماعی و حقوق طبیعی. لطفی السید در عین حال از میان این وجوه امتیاز، از جمله بر چند وجه تأکید می‌­کند و از اهمیت اقلیم و مرز و بوم سخن می‌گوید که نه خودسرانه که به طور طبیعی تعیین شده است و مصر را از سرزمین­‌های دیگر، نه با خط فرضی که با موانعی طبیعی جدا می‌کند؛ روحیه مصریان نیز درست با همین قاطعیت از روحیه دیگر ملت­‌ها جداست. او در خصوص زبان عربی می­‌گفت:

مصر زبان ملی ندارد و چنین زبانی را بایستی از آمیزش دو زبان ادبی و عامیانه ساخت.

السید هر چند به جدایی دین از سیاست تأکید داشت، از توجه به آثار اخلاق دینی در استواری پایه‌­های ملیت مصری غافل نبود و معتقد بود که ملیت بدون تربیت، پایدار نیست و با آنکه در مقوله تربیت بر اصول دینی معینی پافشاری نمی ­کرد، قبول داشت که اسلام بهتر از هر آئین دیگری می‌تواند مسلمانان را از واماندگی بدر آورد.[۵]

دیدگاه‌­های فوق هرچند چالش‌­هایی را در کانون­‌های فکری، فرهنگی و دانشگاهی مصر پدید آورد و هر کدام نیز هوادارانی یافت، اما نتوانست جریان­‌های پایداری در جامعه مصر پدید آورد و به ویژه با اقبال عمومی رو به­ رو نشد. امروز نیز هرچند برخی مباحث هویتی در ادامه مباحث چالشی دهه‌های گذشته در کانون­‌های علمی و فکری و مراکز دانشگاهی جریان دارد، عموم مردم مصر همچنان خود را مسلمان و عرب می‌دانند. در قانون اساسی مصوب سال 2014 مصر هم بر عربی بودن مصر و اینکه ملت مصر جزئی از امت عرب و جهان اسلام است و با قاره آفریقا همبستگی داشته و وابستگی‌های آسیایی دارد، تأکید شده است.[۶]

نیز نگاه کنید به

هویت ملی در آرژانتین؛ هویت ملی سنگال؛ هویت فرهنگی و ملی چین؛ هویت ملی در ژاپن؛ هویت ملی در روسیه؛ هویت ملی در کوبا؛ هویت ملی در لبنان؛ هویت ملی در تونس؛ هویت ملی در فرانسه؛ هویت ملی در اردن؛ هویت ملی در اوکراین؛ هویت ملی در سیرالئون؛ هویت ملی در قطر؛ هویت ملی در گرجستان؛ هویت ملی در بنگلادش؛ هویت ملی در سریلانکا

کتابشناسی

  1. عوض، د. لويس (2013). تاريخ الفكر المصري الحديث. الهيئة المصرية العامة للكتاب، ص218.
  2. عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص34-33.
  3. عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص63.
  4. عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص213-212.
  5. عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص216-218.
  6. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص112-116.