گروه‌ها و نهاد‌های اجتماعی ژاپن

از دانشنامه ملل

تحلیل جنبش‌های مدنی از این نظر می‌تواند مفید باشد که تفسیر ژاپن به عنوان جامعه‌ای هماهنگ که احترام به جایگاه قدرت و گرایش به جمع از مشخصه‌های آن است، چندان کافی نیست و ما نیازمند مدلی پویاتر برای درک ساختار جامعه مدنی ژاپن امروز هستیم.

تاریخ ژاپن هم علیرغم عدم اعتراض‌ و جنبش‌های گسترده مردمی در دهه‌های اخیر، دوران‌های نزاع و جنبش‌های مدنی زیادی را پشت سرگذاشته است. در دوره توکوگاوا (1868-1603)، قیام‌های خشونت آمیز کشاورزان تحت عنوان "ایکّی" (一揆/Ikki) جزو رویدادهای اعتراضی مکرر در آن دوران بود. به دنبال آن جریان‌های بحث برانگیز ملت‌سازی و نوسازی عمومی در دوره میجی باعث تغییرات اساسی در حیات اجتماعی و روزمره مردم شد و همچنین منجر به اعتراضات مکرری در آن دوره گردید.

مغازه سوزوکی پس از آتش زدن در طی شورش برنج در یازدهم اوت ۱۹۱۸ میلادی
مغازه سوزوکی پس از آتش زدن در طی شورش برنج در یازدهم اوت ۱۹۱۸ میلادی

شورش‌های گسترده برنج(米騒動/Kome sōdō) در سال 1918 نقطه شروع تظاهرات جمعی خشونت آمیزی بود که از استان تویاما (富山県/Toyama ken) آغاز شد و به دیگر شهرها و استان های کشور کشیده شد و در نهایت منجر به سرکوب گسترده از جانب نیروهای ارتش امپراتوری ژاپن شد. این اعتراضات به منزله زخمی بر پیکره دموکراسی نوپا و در عین حال ناپایدار تایشو در دهه 1920 به حساب ‌آمد.[۱] علاوه بر این در سال‌های آغازین دوران پس از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه 1970، چندین جنبش اجتماعی رقیب در مذاکره درباره پیکربندی اجتماعی و سیاسی ژاپن بعد از جنگ شکل گرفت و کارشان گهگاه به آشوب و کارزارهای خیابانی خشن ‌کشید.

با تمرکز بر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، مشخص می‌شود که چرخه اعتراضات پس از جنگ تا کنون ادامه داشته، اما بین سال‌های 1980 تا 2010 با سکوت و خاموشی چشمگیری همراه بوده است. از جمله مهم‌ترین جنبش‌های دوران پس از جنگ در ژاپن، آغاز جنبش آنپوتوسو (安保闘争/Anpo tōsō) توسط احزاب چپ، اتحادیه‌های کارگری و گروه‌های دانشجویی بود که از سال 1959 تا 1960 و دوباره در سال 1970 مجموعه ای از اعتراضات گسترده ای را علیه پیمان امنیتی امریکا و ژاپن در پی داشت و هزاران نفر را برای تظاهرات گسترده بسیج کرد. بعدها، اعتصاب معدن زغال سنگ می‌ایکه (三池闘争/Miike tōsō) ، طولانی‌ترین و بزرگ‌ترین اعتصاب در تاریخ جنبش کارگری ژاپن رخ داد و نقطه اوج نمادین مبارزات کارگری پس از جنگ را شکل داد.[۲]

پس از آن از اواسط دهه 1970 چرخه جنبش‌ها و اعتراضات رو به خاموشی و سکوت رفت و به تدریج از نفوذ جنبش‌های اجتماعی در سیاست ملی کاسته شد که یکی از دلایل آن می‌تواند رشد طبقه متوسط و نمایان شدن آن در قالب مدلی نو از موفقیت برای کشور باشد. علاوه براین، اعتراضات عمومی به یک فعالیت اجتماعی انگ زده تبدیل شد و از طرفی جنبش دانشجویی نیز دچار تفرقه و درگیری‌های داخلی گردید.[۳]

علاوه بر این دهه 1970 همزمان بود با آغاز فعالیت‌های حقوق بشری در رابطه با کره‌ای‌های ژاپن و بازماندگان جزایر ساخالین[i] که در جریان جنگ و جنجال‌های استعماری بین شوروی و ژاپن بین سال‌های 1939 تا پایان جنگ جهانی دوم، به ساخالین کوچانده و پس از جنگ و نفوذ شوروی بسیاری از آنها طی مهاجرت دیگری به قلمرو بعد از جنگ ژاپن بازگشتند و اجداد و نیاکان کره ای های ساخالین شدند. به دنبال تداوم جنبش‌های مدنی، اعتراضات مردمی علیه ارتش آمریکا در اوکیناوا نیز بصورت نسبی ادامه پیدا کرده است.[۴]

نمودارشماره 2: تغییرات جنبش‌های مدنی در ژاپن بین سال‌های 1945 تا 2015.[۵]

در سال‌های پس از 2011 و پس از وقوع فاجعه سونامی و زلزله بزرگ در شرق ژاپن که خسارات جبران ناپذیری را به ویژه در نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما برجای گذاشت، جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی و مشارکت مدنی به شکل بی سابقه‌ای در ژاپن احیا و موجی از گروه‌های مردمی تشکیل شد و تظاهرات گسترده ضد هسته‌ای ظهور پیدا کرد. جنبش ضد هسته‌ای در ژاپن یک جنبش اجتماعی عمده در ژاپن پس از جنگ است که بیشتر ناشی از تجربیات هیروشیما و ناگاساکی است و طی سال‌های بعد از جنگ چند دسته جنبش جهانی علیه فعالیت‌های هسته‌ای پایه‌ای حیاتی برای فعالیت‌های کنونی ضد هسته‌ای در جامعه ژاپن ساخت.[۶]

یکی دیگر از چالش‌های سیاسی که دولت ژاپن و به بیانی لیبرال دموکرات‌ها با آن رو به رو شدند اعتراضات گسترده در جهت حفظ اصل 9 قانون اساسی ژاپن بود که به اصل صلح شناخته می‌شود. قوت گرفتن اعتراضات و به راه افتادن کمپین‌ها که غالباً از سوی احزاب چپ مدیریت می‌شد، علیه طرح بازنگری قانون اساسی توسط دولت آبه در سال 2012 شکل گرفت که بخشی از مفاد آن بر تغییرات و تفسیرهای جدید بر اصل 9 قانون اساسی تاکید داشت و تلاشی برای احقاق حق برخورداری از دفاع دست جمعی و تغییر نقش نیروهای نظامی ژاپن در عرصه بین المللی محسوب می‌شد.[۷]

به طور کلی موضوعات اصلی جنبش‌های اجتماعی معمول در ژاپن معاصر را می‌توان به سه گروه اصلی، صلح، نگرانی‌های زیست محیطی و کارگری (شامل جنبش‌های حقوق بشری و...) تقسیم کرد که نمودار شماره 2 فراز و فرود این جنبش‌ها را طی سال‌های 1945 تا 2015 م نشان می‌دهد.

پاورقی

[i] Sakhalin: در ژاپنی به آن کارافوتو (樺太/Karafuto) می‌گویند.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. Fujino, Tamotsu (2001). [日本史事典]. Asakura bookstore
  2. Sasaki (2001). Organizing the spontaneous. Hawaii: University of Hawaii Press.
  3. Matsumoto, Kazuaki (2011). Shimin katsudō gainen no keisei-kinsetsu gainen to no kankei-sei to jidai haikei o chūshin ni. Hōseidaigaku daigakuin kiyō,183-213.
  4. .fokouka and others (2011)
  5. Chiavacci, D & Obinger, J (2018). Social movements and political activism in contemporary Japan: Re-emerging from invisibility. London: Routledge, Taylor & Francis Group,4.
  6. Mifune, Tsuyoshi (2001). [コミュニティ政策研究]. Aichi Aichigakusendaigaku, 127.
  7. Higuchi, N (2021). Social movement studies in post-3.11 Japan: A sociological analysis. Madrid: International Sociology. 183-193.